توکل و استفاده از اسباب طبیعی در قرآن

توکل و استفاده از اسباب طبیعی در قرآن

نویسنده:علی جمعه حیدری
منبع : راسخون

 

چکیده.
یکی از مطالب مهمی که در موضوع توکل مطرح است بحث رابطه توکل با استفاده از اسباب طبیعی است، لذا این سؤال مطرح است که آیا توکل با استفاده از اسباب طبیعی منافات دارد یا خیر؟ همچنین آیا کار و تلاش و فعالیت در نقطه مقابل توکل است یا خیر؟ در صورت عدم تضاد، چگونه و کجا باید از اسباب طبیعی استفاده کرد؟ و سؤال‌های از این قبیل. مقاله حاضر کوششی است در راستای ارائه پاسخ به پرسش‌های بالا و امثال آن از منظر قرآن کریم، (و با المناسبه استناد به روایات نیز صورت گرفته) همچنین سعی شده است که با ارائه‌ای شواهد قرآنی و روایی عدم تضاد توکل با استفاده از اسباب طبیعی را اثبات نماید.

مقدمه.
حقیقت امر این است که جامه عمل پوشیدن و به کرسى نشستن اراده انسان، و دست یافتن به هدف و مقصد در این عالم (که عالم ماده است)، احتیاج به اسباب طبیعى و اسباب روحى در کنار هم دارد، و چنان نیست که اسباب طبیعى تمام تأثیر را داشته باشد، یا اگر کسی بخواهد برای رسیدن به هدفش، تنها به اسباب روحی متوسل شود، نیز کاری درستی نخواهد بود، پس اگر انسان بخواهد وارد در امر و کارى شود که بسیار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبیعى آن را فراهم کند، و مانع طبیعی و مادی هم در کار نباشد، و با این حال به هدف خود نرسد، قطعاً اسباب روحى و معنوى (که گفتیم دخالت دارند) تمام نبوده؛ لذا تأثیر خود را گذاشته، و مانع از این شده است که وى به هدف خود برسد. اگر همین انسان در هنگام ورود در آن امر، بر خدا توکل کند و با اعتماد و اتکال به خدا وارد عمل شود، قطعاً (اگر به صلاحش باشد نایل به هدف خود خواهد شد؛ زیرا در حقیقت به سببى متصل شده که شکست ‏ناپذیر است، سببى است فوق هر سبب دیگر، و عالم و آگاه به خواسته‌های انسان و توانا بر تأمین آن، در عین حال که ذره‌ای بخل در ذات پاک او راه ندارد، و همچنین رأفت و رحمت که به بندگان دارد، در نتیجه تمسک به چنین سببى، اراده‏اش نیز قوى مى‏شود، چنانکه در روایات نیز به این مهم اشاره شده است که هرکس می‌خواهد قوی‌ترین مردم باشد، باید به اسلحه توکل مجهز شود، در زندگی پیامبران و انسان‌های صالح و اولیاء خدا، نیز می‌بینیم که در راه رسیدن به هدفشان، یگانه چراغ را ه و زاد و توشه‌شان توکل بر خدا بوده است، و برای فایق آمدن بر سختی‌ها و مشکلات، به نیروی توکل متوسل و متمسک می‌شده‌اند. اینک بحث در این زمینه را در چند محور به بررسی می‌گیریم؛

1- منافات نداشتن توکل با استفاده از اسباب طبیعی (1).

توکل که در شرع مقدس به آن اشاره و مورد تأکید فراوان واقع شده، عبارت از آن است که، قلب در تمام امور به خداوند متعال اعتماد نموده و از غیر او منقطع شود، وقتی امری را اراده می‌کند و به منظور رسیدند به آ ن، متوسل به اسباب عادی‌ای که در دسترس اوست می‌شود، باید چنین معتقد باشد که تنها کسی که مستقل به تدبیر امور است خدای سبحان است، و استقلال و اصالت را از خودش، و از اسبابی که در طریق رسیدن به امری، مورد استفاده قرارمی دهد، نفی نموده و بر خدا توکل و اعتماد نماید؛ بنابراین تحصیل اسباب و وسایل طبیعی هیچ‌گونه منافات با توکل ندارد، مشروط به اینکه انسان بر اسباب تکیه و اعتماد نکند بلکه اعتمادش تنها بر خدا و آرامش و سکونش فقط با نام خدا باشد، به اسباب و عوامل طبیعی به صورت ابزار و وسیله نگاه کند نه به عنوان علت تامه، و از یاد نبرد که خداوند متعال می‌تواند بدون اسباب و وسایل طبیعی مطلوبش را از طریقی و به گونه‌ای که گمان هم نمی‌کند، عطا فرماید، چنانکه می‌تواند این اسباب را چنان بی خاصیت کند که اثر طبیعی خود را نبخشد (2). چنانکه در تاریخ نمونه‌های فراوان از این قبیل وجود دارد، از باب نمونه و مثال، کارد برّنده و تیزی که وسیله قطع کردن و بریدن است، گلوی نازک و نرم حضرت اسماعیل (ع) را نبرید، و این خاصیتش را به فرمان خداوند از دست داد، و آتش سوزان نمرود که با تپه‌ای از هیزم، روشن و برافروخته شده بود و شعله‌های آن به طرف آسمان زبانه می‌کشید، ولی برای ابراهیم خلیل (ع) به فرمان خدای سبحان، نه تنها سوزنده نبود و اثرش را از دست داده بود بلکه گلستان شد، و از این قبیل نمونه‌ها؛ بنابراین شرط توکل این است که انسان اثربخشی اسباب را از ذات اقدس حق تعالی بداند، و به این نکته ایمان داشته باشد، که اگر او نخواهد هیچ سببی مسبب خود را به دنبال نخواهد داشت، و هیچ مؤثری اثر طبیعی خود را بجای نخواهد گذاشت. اگر کسی این مطلب را در نظر داشته باشد و به این باور قلبی رسیده باشد، می‌تواند برای تهیه اسباب و وسایل معاش تلاش کند، بدون اینکه در توکلش خدشه‌ای وارد شود.

2 – عدم تنافی توکل با کار و تلاش.

چنانکه در بحث قبلی اشاره شد که هیچ گونه تضادی بین توکل و استفاده انسان از اسباب مادی و طبیعی نیست، همین طور، منافاتی بین توکل و تلاش و فعالیت برای رسیدن به اهداف مادی و معنوی وجود ندارد، و این عدم تنافی مطلبی است صحیح، بلکه مطابق با برهان و نقل، ولی احتجاب از ربوبیت و تصرف او، و مستقل شمردن اسباب، منافی توکل خواهد بود. (3) باید به این نکته حایز اهمیت توجه شود که، معنی توکل این نیست، که انسان به بهانه توکل، کسب و تلاش و کوشش در راه تحصیل معاش را رها کرده و دست از تدبیر عقلی بردارد و کَلّ بر مردم و جامعه بشود؛ زیرا این‌گونه طرز تفکر جهل محض و به دور از عقل و منطق خواهد بود؛ لذا در آموزه‌های دینی مورد لعن و نفرین قرارگرفته است، چنان که رسول خدا (ص) می‌فرماید: «ملعون من ألقی کَلّه علی الناس (4)» کسی که بار خود را به دوش مردم افگند (و سربار جامعه شود) ملعون است. چون انسان مکلف است، به وسیله اسبابی که خدای تعالی به آن راهنمایی کرده (از قبیل زراعت، تجارت، صنعت و…)، از طرق حلال در طلب روزی سعی کند؛ و همان طوری که نماز، روزه، حج و جهاد و… عباداتی هستند که خداوند بر بندگان تکلیف نموده و باعث تقرب به خداوند می‌شود، طلب رزق حلال نیز عبادتی است که خداوند بندگانش را به آن مکلف نموده است تا بدین وسیله به او تقرب جویند، بلکه برترین عبادات است چنانکه در روایتی از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود : «عبادت هفتاد جزء دارد که برترین آن‌ها طلب حلال است (5)». امام صادق (ع) شخص را که برای تأمین معاش زندگی خانواده‌اش رنج و زحمت را متحمل می‌شود مانند مجاهد در راه خدا معرفی می‌کند. (6) پیامبران و ائمه هدی (علیهم السلام) همگی برای طلب روزی بادست خودکارمی کردند، در روزهای گرم تابستان در نخلستان‌ها مشغول بیل زنی بودند چنانکه شواهد تاریخی مؤید این گفتار است، و اگر ترک کسب، کار خوبی بود یا منافات با توکل می‌داشت، آن‌ها سزاوارتر به آن بودند. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «کسی که دنیایش را برای آخرتش و آخرتش را برای دنیایش ترک کند از ما نیست (7) ».در عین حال خداوند سبحان علاوه بر این تکالیف، بندگانش را مکلف نموده تا فقط بر ذات اقدس او اعتماد و اتکال نمایند، نه به اسباب و وسایل طبیعی، چنانکه آن‌ها را مکلف نموده است که بر اعمال نیک خویش اعتماد نکنند، بلکه اعتمادشان تنها به فضل و رحمت او باشد. اگرچه خداوند متعال قادر است، که مطلوب بندگان خود را بدون وساطت اسباب و علل طبیعی عنایت کند، ولی توجه به اسباب قطعی و احتمالی با توکل منافات ندارد؛ زیرا خداوند ابا دارد از اینکه امور را از غیر مجرای عادی و اسباب طبیعی انجام دهد. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «احب الله لعباده ان یطلبوا منه مقاصدهم باالاسباب اللتی سبب‌ها لذلک و امرهم بذالک (8)» خدا دوست دارد که بندگانش مقاصد خود را به وسیله اسبابی که برای آن‌ها قرار داده و مردم را به آن ارشاد فرموده از او بخواهند.

3 – استفاده از اسباب مادی از منظر قرآن.

با مراجعه به قرآن کریم می‌بینیم، که خداوند متعال نه تنها استفاده از اسباب طبیعی را محکوم نکرده، بلکه در موارد متعدد دستور به استفاده از آن‌ها داده، (و اساسا سنت الهی بر این است که کارها را از طریق اسباب محقق بسازد). همچنین آیات زیادی حکایت از این دارد، که پیامبران و بعضی دیگر از کسانی که قرآن آن‌ها را از متوکلین معرفی می‌کند، از اسباب طبیعی استفاده کرده‌اند، به عنوان نمونه به تعدادی از آن آیات اشاره می‌کنیم :

1-3 حضرت لوط و استفاده ازسبب طبیعی.

بعد از آن که سال‌هایی متمادی حضرت لوط قومش را دعوت به یکتا پرستی کرد، و آن‌ها را ارشاد و هدایت نمود، ولی قومش بر لجاجت و نافرمانی خودشان اصرارمی ورزیدند، تا کار را بجایی رساندند که مستحق عذاب الهی شدند، قبل از نزول عذاب، قرآن کریم به حضرت لوط دستور خروج از بین قومش را صادر نموده، و در ضمن یاد آور می‌شود که از وسیله و سبب استفاده نماید، دستور قرآن چنین است: «قالُوا یا لُوطُ إِنّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ به قطع مِنَ اللَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مصیب‌ها ما أَصابَهُمْ‏…، (9) فرشتگان به لوط گفتند : ما رسولان پروردگار توایم و هرگز دست آزار قوم به تو نرسد، تو اهل بیت خود را در پاسى از شب از این دیار بیرون بر، و از شما هیچ کس نباید وا بماند جز آن زن (کافر) تو که آن هم با قوم تو باید هلاک شود… ». این فرمان (خارج شدن از شهر در شب) خودش یک نوع دستور استفاده از اسباب و وسیله است، یعنی می‌گوید شب را وسیله قرار داده، و از تاریکی آن استفاده نموده از شهر خارج شو.

2-3 سفارش حضرت یعقوب به استفاده از اسباب مادی.

قرآن در حکایت حضرت یعقوب (ع) بعد از آنکه از فرزندانش پیمان خدایی گرفت و اعتماد و توکلش را به خدا اظهار داشت، چنین می‌فرماید :
«وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَهٍ وَ ما أُغْنی عَنْکُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ، (10) گفت فرزندان من از یک در وارد نشوید، بلکه از درهای متفرق وارد گردید (تا توجه مردم به سوی شما جلب نشود) و (من با این دستور) نمی‌توانم حادثه‌ای را که از سوی خداوند حتمی است از شما دفع کنم! حکم و فرمان، تنها از آن خداست! (برای پیروزی شما) بر او توکل کرده‌ام و همه‌ی متوکلان باید بر او توکل کنند».از آنجا که این سفارش، (ورود از درهای متعدد) ظهور در این داشت، که وارد شدن از درهای متعدد، سبب اصیل و مستقلی است، و تو هم می‌شد که مؤثری مستقل همین اسباب است، (در حالی که در حقیقت، هیچ مؤثری در وجود، به جز خدای سبحان نیست) برای دفع این ظهور و توهم، کلام خود را چنین مقید کرد : «و ما اغنی عنکم … » «من با این سفارشم به هیچ وجه نمی‌توانم شما را از دستگیری خدا بی نیاز کنم» و حاجتی را که شما به خدا دارید برآورم، یعنی نمی‌گویم که این سفارش سبب مستقلی است، که شما را از نزول بلا نگاه داشته و توسل به آن موجب سلامت و عافیت شما می‌شود، زیرا این گونه اسباب کسی را از خدا بی نیاز نمی‌سازد، و بدون حکم و اراده خدا اثر و نقشی ندارد، پس به طور مطلق حکم جز برای خدای سبحان نیست، این اسباب، اسباب ظاهری هستند که اگر خدا اراده کند صاحب اثرمی شوند (11). سپس حضرت یعقوب (ع) می‌فرماید : در عین اینکه دستورتان دادم، که به منظور دفع بلای که از آن بر شما می‌ترسم متوسل به آن شوید، ولی در هر حال توکلم به خداست، چه در این سبب و چه در سایر اسبابی که من در امورم اتخاذ می‌کنم. در اینجا حضرت یعقوب (ع) بین استفاده از اسباب طبیعی و توکل داشتن جمع کرده؛ زیرا اول فرزندانش را توصیه به استفاده از اسباب می‌کند، که همان ورود از درهای متعدد باشد، سپس می‌فرماید توکل را نباید از یاد برد، که بدون آن نمی‌توان نتیجه گرفت.

3-3 دستور قرآن به استفاده از اسباب و وسایل مادی.

درآیه 60 سوره انفال قرآن به مؤمنان دستورمی دهد تا آنجا که امکان دارد باید از اسباب و وسایل عادی استفاده کنند، و این کار هیچ منافاتی با توکل ندارد، «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ …(12)، هر نیروی را در اختیاردارید برای مقابله آماده کنید و از اسب‌های ورزیده فراهم سازید تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید»؛ و تعبیر آیه به قدرى وسیع است که بر هر عصر و زمان و مکانى کاملاً تطبیق می‌کند. کلمه قوه چه کلمه کوچک و پر معنائى است، نه تنها وسائل جنگى و سلاح‌های مدرن هر عصرى را در بر می‌گیرد، بلکه تمام نیروها و قدرتهائى را که به نوعى از انواع در پیروزى بر دشمن اثر دارد شامل می‌شود، اعم از نیروهاى مادى و معنوى. از قدرت‌های اقتصادى، فرهنگى، سیاسى، که آن‌ها نیز در مفهوم قوه مندرج هستند و نقش بسیار مؤثری در پیروزى بر دشمن دارد نیز نباید غفلت کرد. جالب این است که در روایات اسلامى براى کلمه قوه تفسیرهاى گوناگونى شده است، مثلاً به تیر، اسلحه، شمیشر و سپر و…، که از وسعت مفهوم این کلمه حکایت می‌کند (13).همه این‌ها وسایل و اسبابی هستند که قرآن به مجهز بودن به آن و استفاده از آن‌ها دستور می‌دهد.

4- 3 دستور به استفاده ازوسایل حتی در حال نماز.

چنانکه اشاره شد، توکل بر خدا با استفاده از اسباب و ابزار مادی هیچ گونه تضادی ندارد، (البته در صورت که اسباب را مستقل نداند و خداوند را مسبب الاسباب بداند) لذا می‌بینیم قرآن توصیه‌اش این است، که از استفاده وسایل و اسباب غفلت نورزید، حتی در نماز، چنانکه در کیفیت نماز خوف در میدان جنگ می‌فرماید : « … وَ إِذا کُنْتَ فیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاهَ فَلْتَقُمْ طائِفَهٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرائِکُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَهٌ أُخْرى‏ لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَهً واحِدَهً…(14)؛ و هرگاه شخص تو در میان سپاه اسلام باشى و نماز بر آنان به پا دارى باید آن‌ها با تو مسلّح به نماز بایستند، (از استفاده وسیله و اسباب جنگی حتی در حال نماز هم غافل نباشند) و چون سجده نماز به جاى آوردند (و نماز را فُرادی تمام کردند) در پشت سرِ شما رفته و گروهى که نماز نخوانده بیایند و با تو نماز گزارند و البته با لباس جنگ و اسلحه، زیرا کافران آرزو و انتظار دارند که شما از اسلحه و اسباب خود غفلت کنید تا ناگهان یکباره بر شما حمله‌ور شوند…» به این ترتیب حتی در حال نماز باید مراقب استفاده از اسباب و وسایل عادی و طبیعی بود، تا دشمن از فرصت استفاده کرده ضربه به مسلمین وارد نکنند، چه رسد به حالات دیگر، که باید هر نوع وسیله‌ای را، که مظنه پیروزی در سایه استفاده از آن می‌رود ، به کار گرفت .

5- 3 ) حضرت موسی مأمور به استفاده از اسباب

در مورد داستان حضرت موسی و بنی اسرائیل با فرعون و فرعونیان بعد از آنکه فرعون و اطرافیانش دعوت فرستاده خدا حضرت موسی((ع) را نپذیرفتند ، و دست از ظلم و استبداد نسبت به بنی اسرائیل برنداشتند ، قرآن چنین می‌فرماید : «فَأَسْرِ به عبادی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ (15)، ( به او دستور داده شد) بندگان مرا شبانه حرکت ده که آن‌ها به تعقیب شما می‌آیند». در این آیات خداوند سبحان دستور استفاده از اسباب و وسایل را می‌دهد ، مثلاً به حضرت موسی می‌فرماید : که بندگان مرا در شب حرکت ده . استفاده از شب به این منظور است که موسی و بنی اسرائیل از چشم دشمنان مخفی بمانند ، و در اثر تاریکی شب نتوانند دشمنان به آنان دسترسی پیدا کنند ، در حالی که خداوند متعال می‌توانست بدون کمک شب هم ، آن‌ها را مخفی کند و از شر دشمنان نگهدارد ، همچنین می‌تواند بدون اسلحه و امکانات جنگی مؤمنان را به پیروزی برساند ، ولی سنت الهی بر دخالت و وساطت اسباب جاری شده ، و چنین مقررشده است که هر کاری از مجرای طبیعی خود به انجام برسد ؛ لذا برای رسیدن به مطلوب، استفاده از اسباب و وسایل که موصل به مطلوب است را، پیشنهاد می‌دهد یعنی بدون استفاده از اسباب ، رسیدن به مطلوب امکان پذیر نمی‌باشد .از طرف دیگر خداوند متعال در آیایت متعدد از قرآن بندگانش را دستور به توکل می‌دهد، حتی در میدان جنگ و نبرد و مبارزه ، با توکل و اعتماد به خداوند امید پیروزی بیشتر است درآیه 160سوره آل عمران توکل به خداوند عامل پیروزی بر دشمنان بیان شده است. بنابراین با توجه به آیات که دعوت به استفاده از اسباب و وسایل می‌کند ، و آیاتی که دستور به توکل می‌دهد و جمع بندی این دو دسته آیات به این نتیجه می‌توان دست یافت، که نه تنها منافات و تضادی بین توکل و استفاده از اسباب و وسایل طبیعی نیست، بلکه در کنار هم می‌تواند کاربرد پیدا کنند و انسان را به مطلوب نهایی برسانند .

6- 3 ) استفاده پیامبر اکرم(ص)از اسباب مادی

شخص پیامبر گرامی اسلام (ص) هنگامی که می‌خواست از مکه به مدینه هجرت کند هرگز آشکار او بدون نقشه و برنامه ، با گفتن «توکلت علی الله »حرکت نکرد، بلکه برای اغفال دشمن، از یک سو دستور داد علی (ع) در بسترش تا به صبح بخوابد ، و از سوی دیگر شبانه به طور مخفی از مکه بیرون آمد، و از سوی سوم به جای اینکه به طرف شمال یعنی به طرف مدینه حرکت کند ، به طور موقت به سوی جنوب و غار ثور ادامه مسیر داد ، و در آنجا دو سه روزی پنهان گشت ، و هنگامی که دشمن مأیوس شد مکه را دور زد و به طرف مدینه حرکت فرمود ، در حالی که مرتباً از بیراهه می‌رفت ، شب‌ها حرکت می‌نمود و روزها مخفی بود تا به دروازه مدینه رسیدند (16). همچنین در زندگی ، بابرکت و پر از فراز و نشیب پیامبر اکرم (ص) پس از هجرت به مدینه ، نیز می‌بینیم که خود تمام کارهای کشوری و لشکری و قضای و اجتماعی را انجام می‌دادند، و به امور فقراء اعم از مهاجرین و انصار رسیدگی می‌کردند ، و در میدان جنگ و نبرد با کفار و مشرکین از تاکتیک‌های جنگی و نظامی و از اسباب و وسایل که مظنه پیروزی با استفاده از آن‌ها می‌رفت ، استفاده می‌نمودند و در عین حال از نظر توکل داشتن به خدا ، در بالاترین مرتبه آن قرار داشت .بنابراین روح توکل ، که تمام وجود مبارک پیامبر گرامی اسلام (ص) را پر کرده بود مانع از این نشد که از اسباب ظاهری لحظه‌ای غفلت کند .اصولاً مشت خداوند بر این قرار گرفته ، که در این جهان مردم برای رسیدن به مقصود ، از اسباب و وسایل موجود کمک بگیرند ، همان گونه که در حدیث معروف از امام صادق (ع) آمده است :« ابی الله ان یجری الاشیاء الا به اسباب فجعل لکل شی ء سببا (17)» اراده خداوند بر این قرار گرفته که همه چیز مطابق اسباب جریان یابد ، به همین جهت برای هر چیزی سببی قرار داده است. بنابراین بی اعتنای به عالم اسباب نه تنها توکل نیست ، بلکه به معنی بی اعتنای به سنت‌های الهی است ، و این کار با روح توکل نا سازگار، و برخلاف سنت‌های قرار داده شده از طرف خدای سبحان در عالم طبیعت حرکت کردن است .

7- 3 ) حضرت موسی و استفاده از اسباب مادی

این بحث را با حدیثی مربوط به حضرت موسی (ع) ، که مأمور به استفاده از اسباب شد ، پایان می‌دهیم ،‌ در حدیث آمده است که حضرت موسی (ع) بیمار شده بود ، بنی اسرائیل به عیادت او رفتند و بیماری او را تشخیص دادند ، و به او گفتند اگر از فلان دارو استفاده کنی بهبودی خواهی یافت ، حضرت موسی (ع) فرمود : من از هیچ دارویی بهره نمی‌گیرم تا خداوند بدون دارو مرا شفا دهد ! ولی بیمارش طولانی شد . باز به او گفتند : داروی این بیماری ، معروف و مجرب است و ما با آن مداوا می‌کنیم و بهبودی می‌یابیم ، باز موسی (ع) فرمود : من از دارو استفاده نمی‌کنم ! ولی بیمارش ادامه یافت ، سرانجام خداوند به او وحی فرستاد : « به عزت و جلالم سوگند که بهبودی به تو نمی‌دهم مگر اینکه از داروی که به تو گفته‌اند استفاده کنی »! موسی (ع) دستور داد آن دارو را برای او بیاورند و از آن استفاده کرد و بهبودی یافت ، در این هنگام در دل حضرت موسی (ع) وسوسه‌ای پیدا شد (شاید وسوسه‌اش این بود که چرا خداوند تنها با توکل مرا رهایی نبخشید و شفا نداد) در این هنگام خداوند به او وحی فرستاد:« تو می‌خواهی با توکل خود حکمت و سنت مرا باطل کنی ؟! مگر منافع داروها را کسی جز من در آن‌ها قرار داده است (18)»؟ .این حدیث به روشنی بازگو می‌کند که نه تنها منافاتی بین استفاده از وسایل و اسباب و توکل نیست بلکه در کنار توکل داشتن به خدا باید از اسباب که اثرات آن‌ها نیز از جانب خدا و به اراده اوست استفاده کرد .پس توکل عبارت است از اینکه انسان وثوق و اعتماد خود را متوجه خدای سبحان کند که همه اسباب عالم بر محور مشت او دور می‌زند، و این معنا منافات ندارد با اینکه شخص متوکل به اسبابی که سببت آن‌ها به رایش ظاهر گشته و در دسترس او هستند تمسک جوید و از آن استفاده کند(19) . فخر رازی در ذیل آیه شریفه « وشاورهم فی الامر… »( می‌گوید: آیه شریفه دلالت می‌کند بر این که توکل معنایش این نیست که انسان خودش را مهمل و بیکاره بداند ، چنانکه بعضی از انسان‌های جاهل می‌پندارد ، اگر این باشد قطعاً امر به مشاوره با امر به توکل منافات خواهد داشت ، بلکه توکل این است که انسان از اسباب و وسایل ظاهری و طبیعی استفاده کند ، ولی در قلب اعتماد و اتکایش به اسباب نباشد ، بلکه اعتمادش فقط به خدا باشد(20) .

4 – عدم تنافی توکل با استفاده از اسباب طبیعی در روایات

با توجه به اهمیت که ابن بحث دارد در آینه‌ای روایات نیز به طور گسترده به این مسأله پرداخته شده است، و تفکر و برداشت عدم سازگاری توکل با استفاده از اسباب طبیعی و تلاش و فعالیت را به شدت رد و محکوم نموده است ، و ما نیز در این گفتار به نمونه‌های از آن روایات اشاره می‌کنیم (؛ زیرا آداب و چگونگی توکل و فهم درست آن را باید از قرآن و مفسران و مبینان آن، یعنی عترت که پیامبر خدا (ص)و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) می‌باشند ،فرا گرفت، و به تعبیر دیگر از قرآن صامت و قرآن ناطق آموخت): «‌ قال رسول الله (ص) : لرجل قال له : أ عقل‌ها وأتوکل ،‌ اوأطلقها وأتوکل ؟ – : اِ عقِلهاوتوکل(21) » ،
مردی به رسول خدا (ص) عرض کرد : زانوی اشترم را ببندم و به خدای متعال توکل کنم یا رهایش بگذارم و توکل کنم ؟ حضرت فرمود : زانویش را ببند و توکل کن . در این فرمایش نبی مکرم اسلام می‌بینیم که آن حضرت نه تنها استفاده از وسایل و اسباب را مخالف توکل ندانسته است ، ‌بلکه بعد از دستور به استفاده از اسباب ، امر به توکل فرموده‌اند. چنان که در مباحث قبل اشاره شد که نه تنها توکل بر خدا با استفاده از اسباب طبیعی منافات ندارد بلکه در هر مورد، متناسب با آن باید از هر نوع تکنیک و روش ، و اسباب و وسایلی که در پیش برد اهداف می‌تواند مؤثر باشد استفاده کرد و توکل بر خدا هم داشت ، این مدعا با توجه به توصیه و سفارش امیرمؤمنان علی (ع) به فرزندش محمد حنفیه در جنگ جمل ثابت می‌شود ، زمانی این سفارش و دستورالعمل جنگی مهم و حائز اهمیت از آن حضرت صادر شد ، که پرچم را به دست فرزندش محمد بن حنفیه داد، و به او چنین فرمود : «کوه‌ها از جای خود می‌جنبند اما تو نجنب ، دندان‌هایت را بر هم به فشار و کاسه سرت را به خداوند به عاری‌ات سپار، پای خود را در زمین میخکوب کن ، نگاهت را به انتهای سپاه دشمن بدوز و دیده‌ات را (از برق شمشیرها و نیزه‌ها) فرو بند و بدان که پیروزی از جانب خداوند سبحان است»(22) . این نکته روشن است که حضرت علی (ع) در اوج قله رفیع توکل قرار داشت ، ولی در همه حال از استفاده اسباب طبیعی و راه و روش مؤثر نیز غفلت نمی‌کرد ؛ لذا می‌بینیم که در این سفارش خود به فرزندش چگونه دستور به استفاده از تکنیک‌های جنگی می‌دهد و در آخر می‌فرماید: پیروزی از جانب خداست ، یعنی انسان باید نهایت سعی و تلاش خود را بکند و در عین حال توکل بر خدا داشته باشد و کارهایش را به او واگذار کند .

5 – رابطه توکل با کار و تلاش از نظر روایات

در بحث توکل و رابطه‌ای آن با تلاش و فعالیت نیز، کج فهمی‌های زیادی صورت گرفته است، عده‌ای توکل را به دست روی دست گذاشتن و ذکر و ورد گفتن معنی می‌کنند، لذا کار و فعالیت برای بدست آوردن معاش را منافی با توکل و در نقطه مقابل آن می‌دانند، این تفکر نیز در روایات به شدت رد و تئوریسین‌های چنین تفکر مورد توبیخ و سرزنش قرارگرفته‌اند . در روایت که از رسول خدا (ص) نقل شده است حضرت چنین برداشت از توکل را به شدت محکوم نموده است، اینک اصل حدیث ذکرمی گردد :«قال رسول الله (ص) : لقوم رآهم لایزرعون -‌ : مایانتم ؟ قالوا نحن المتوکلون ، قال : لا ، بل انتم المتکلون0 » ، پیامبر گرامی اسلام (ص) به عده‌ای که دید کشاورزی نمی‌کنند فرمودند : شما چه کاره اید ؟ عرض کردند : ما توکل کنندگانیم . فرمود : نه،(23) بلکه شما سر بارانید . طبق این فرمایش پیامبر گرامی اسلام (ص) دست کشیدن از کار و تلاش و فعالیت نه تنها پیمودن مسیر توکل نیست بلکه در جهت مخالف توکل حرکت کردن و سربار جامعه قرار گرفتن است ؛ زیرا خدای که دستور به توکل داده ، امر به تأمین معاش از راه‌های حلال نیز نموده است ، پس مخالف دانستن سعی و تلاش را با توکل بر خدا ناشی از جهالت و بی خبری از معارف اسلامی خواهد بود. در روایت دیگری که از آن حضرت نقل شده است ، به صراحت انزجار و تنفر خویش را از انسان‌های که دست از کار و کوشش و سعی و تلاش به بهانه‌ای متوکل بودن یا به هر عنوان دیگر بردارند ، اعلام داشته است ، این مطلب را در تفسیر نورالثقلین چنین بیان کرده است :« لمّانزل قوله تعالی : « ومن یتق الله یجعل له مخرجاویرزقه من حیث لایحتسب » انقطع رجال من الصحابه فی بیوتهم واشتغلوا باالعباده وثوقا بمایضمن الله لهم ،‌ فعلم النبی (ص) بذلک فعاب مافعلوه ،‌ وقال إنی لابغض الرجل فاغرا فاه إلی ربه : « اللهم ارزقنی » ویترک الطلب(24) » چون آیه « و هر که از خدا پروا کند خداوند برای او راه خروجی قرارمی دهد و او را از جای که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد » نازل شد ،عده‌ای از صحابه در خانه‌های خود نشستند و به عبادت پرداختند ، چون مطمئن شدند که خداوند روزی ایشان را تضمین کرده است . پیامبر خدا (ص) از این جریان باخبر شد و بر کار آنان خرده گرفت و فرمود : من نفرت دارم ازمردی که کار و کسب را رها سازد و دهان خود را به سوی پروردگارش باز کند و بگوید : « خدایا ، روزیم ده ». در روایت که از امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شده است نیز آن حضرت توکل به معنای کناره گرفتن از کار و فعالیت و استفاده نکردن از اسباب طبیعی را قویّاً رد کرده، و این کار را نه تنها توکل نمی‌داند بلکه نقطه مقابل آن بیان می‌کند ، روایت که در ذیل می‌آید بیان گر این مطلب است : «قال علی (ع) : لقوم أصحاء جالسین فی زاویه المسجد – : منانتم ؟ قالوا : نحن المتوکلون . قال(ع) : لا ، بل انتم المتأکله ، فان کنتم متوکلین فمابلغ بکم توکلکم ؟ قالوا : إذاوجدنا أکلنا ، وإذافقدناصبرنا . قال (ع) : هکذا تفعل الکلاب عندنا ! قالوا : فمانفعل ؟‌ قال (ع) : کمانفعل ،‌ قالوا : کیف تفعل ؟ قال (ع) : إذاوجدنا بذلنا ، واذافقدناشکرنا(25) » ، امام علی (ع) : عده‌ای رادید که با آن که سالم و تندرست هستند در گوشه مسجد نشسته‌اند . فرمود : شما کیستید ؟ عرض کردند : ما توکل کنندگانیم . حضرت فرمود : نه ،‌ بلکه شما مفت خورانید . اگر به راستی توکل کننده هستید ، توکلتان شما را به کجا رسانده است ؟ عرض کردند : اگر چیزی بیابیم می‌خوریم و اگر هم نیابیم صبرمی کنیم . حضرت فرمود : سگ‌های ما نیز همین کار رامی کنند ! عرض کردند : پس چه کنیم ؟ فرمود : همان کاری که مامی کنیم . عرض کردند : شما چه می‌کنید ؟ فرمود : اگر چیزی بیابیم می‌بخشیم و اگر نیابیم شکرمی گوییم .از این برخورد تند امیرالمؤمنین (ع) این نکته قابل استفاده است که بیکاری و تنبلی در جامعه با عناوین از قبیل متوکل بودن ،‌ راضی به قضا و قدر و… در نزد پیشوایان معصوم ما چقدر منفور و زشت است . و تلاش و کوشش برای تأمین معاش خود و خانواده نه تنها منافات با توکل ندارد بلکه باید توکل بر خدا بعد از استفاده از اسباب وسعی و تلاش باشد . امام صادق (ع)نیز چگونگی توکل را به صورت زیبای بیان می‌کند ، و این که توکل به معنای دست از کار و تلاش کشیدن و فقط مشغول ذکر و ورد شدن نیست ، بلکه باید نهایت سعی و تلاش خویش را بکار ببرد و از اسباب و وسایلی که گمان تأثیرگذاری بیشتر با آن می‌رود استفاده کند، در عین حال اتکاء و امیدش به خدا باشد و مسبب الاسباب او را بداند ، حضرت چنین می‌فرماید:« لاتدع طلب الرزق من حله فإنه أعون لک علی دینک ، واعقل راحلتک وتوکل(26) »،‌
تحصیل روزی حلال را رها مکن ، زیرا روزی حلال تو را در دینت بیشتر کمک می‌کند ، زانوی اشترت را ببند و آن گاه توکل کن . چنانکه معلوم است، امام صادق (ع) نیز در این روایت تلاش و کوشش و کار و فعالیت و همچنین استفاده از وسیله ظاهری را در کنار توکل به خدا یادآور شده است .بنابراین از آداب توکل این است که انسان در کنار توکل بر خدا هیچ وقت از بهره گیری و استفاده از اسباب طبیعی غافل نشود ، چنانکه ملاحظه شد در روایات که ذکر شد غفلت از کار و تلاش و دنبال تأمین معاش نبودند به شدت مورد نکوهش پیامبر گرامی اسلام (ص) و امیر مؤمنان علی (ع)قرار گرفتند. پس توکل صحیح این است که انسان در هر کاری که وارد می‌شود در عین حال که توکلش باید بر خدا باشد و با امید به او اقدام نماید، ولی در سعی و تلاش و بکار گرفتن اسباب و وسایل که می‌تواند مؤثر واقع شود به هیچ عنوان کوتاهی نکند ؛ زیرا عالم طبیعت عالم اسباب و مسببات و علت و معلولی است ، خداوند متعال چنین مقرر فرموده که هر کاری از مجرای خودش و با سبب و اسباب مربوطه صورت بگیرد . در حدیثی که از نبی مکرم اسلام (ص)نقل شده است معنای بسیار دقیق و ظریفی از توکل ارائه می‌دهد، و آن این که انسان باید در همه کارها بعد از آنکه نهایت سعی و تلاش خود را به کاربرد، تمام امورش را به خدا واگذار کند و این نکته را بداند که ماورا ء عالم طبیعت کسی است که کارها را سرو سامان می‌دهد و هرچه را که او بخواهد همان خواهد شد ؛ زیرا حضرت می‌فرماید:«التوکل بعدالکیس موعظه(27) »‌ توکل کردن (بر خدا)بعد از بکار بردن عقل ، خود موعظه است . به نظرمی رسد که حدیث بیان گر این معنا باشد که چه بسا انسان با بکار گیری عقل و درایت خود و تمام اسباب و عوامل که گمان تأثیرگذاری آن‌ها می‌رفت ، باز می‌بیند که کاری که باید انجام می‌گرفت و تحقق پیدا می‌کرد محقق نشد ، اینجاست که توکل بر خدا بهترین موعظه می‌تواند باشد برای انسان ؛ چون می‌بیند که با جمع بودن تمام علل و اسباب کار تحقق پیدا نکرد ، معنایش این است که در عالم طبیعت علل و عوامل طبیعی همه کاره نیستند ، بلکه از ماوراء عالم طبیعت کسی که این اثرگذاری را به عالم طبیعت داده ، بخواهد و اراده کند تا این‌ها تأثیر بگذارد .
نتیجه
با توجه به مطالب که بیان شد ،نکات ذیل را به خوبی می‌توان نتیجه گیری کرد:
1- توکل بر خدا نه تنها با استفاده از اسباب طبیعی در تضاد نیست،‌ بلکه با توجه به نظام سببی و مسببی و علت و معلولی که در این عالم حاکم است، باید از اسباب طبیعی استفاده کرد، البته مشروط به این که اسباب را در اثرگذاری مستقل نداند؛ زیرا مسبب الاسباب خداوند است و تأثیر و تأثر از جانب او به اشیاء و عالم طبیعت داده شده است .
2- تفکر و برداشت تنافی بین توکل و کار و تلاش، از نظر قرآن و روایات معصومین(ع) شدیدا محکوم است، زیرا دست کشیدن از تلاش و فعالیت و چسبیدن به یک سلسله او راد و اذکار، نه تنها توکل نیست بلکه نقطه مقابل آن خواهد بود.
3- قرآن کریم به صراحت بعضی از پیام‌آوران وحی را دستورمی دهد که از اسباب طبیعی استفاده نمایند، درحالی‌که همین سفیران الهی را از توکل کنندگان بر خدا معرفی می‌کند، این یعنی عدم تنافی بین توکل و استفاده از اسباب طبیعی و کار و تلاش.

پی نوشت ها :

1. فرهنگ قرآن ، ج 9 ، ص287 .
2. شبر ، عبدالله ، الاخلاق ، ص 425 .
3. شرح چهل حدیث ، امام خمینی (ره ) ص 215 .
4. تحف العقول ، ص 86 .
5. راه روشن ( ترجمه کتا المحجه البیضاء) ج 7 ، ص 515 .
6. وسایل الشیعه ، ج 12 ، ص 43 .
7. همان .
8. اخلاق شبر ، ص 427
9. سوره هود ، آیه 81 .
10. سوره یوسف ، آیه 67 .
11. تفسیر المیزان ، ج 11 ص 298
12. سوره انفال ، آیه 60 .
13. تفسیر نمونه ، جلد 7 ، صفحه 222.
14. نسا ء ، آیه 102 .
15. دخان آیه 23 .
16. اخلاق درقرآن ، ج 2 ، ص 275 .
17. کلینی ، محمد بن یعقوب ، اصول کافی ، ترجمه محمد باقرکمره ای ، ج 1 ، ص ا83 ، حدیث 7
18. راه روشن (ترجمه کتاب المحجه البیضا ء) ، ج 7 ، ص 532 .
19. المیزان ، ج 9 ، ص 155 ذیل آیه 55 انفال .
20. تفسیر فخر رازی ، ج 9 -10 ، ص 68 .
21. میزان الحکمه ، ج 14 ،ح22577 ، به نقل ازسنن الترمذی : 2517
22. نهج‌البلاغه : خطبه 11.
23. مستدرالوسایل : ج11 ، ص217 ، ح 12789 .
24. تفسیرنورالثقلین ، ج5 ، ص357 ، ح49 .
25. مستدرک الوسائل : ج 11 ، ص220 ، ح 12798 .
26. میزان الحکمه : ج 14 ، ص 7066 ، ح 22579 .
27. کنزالعمال ، ح 5696 .
منابع ومآخذ
1.قرآن کریم ، ترجمه مکارم شیرازی و الهی قمشه‌ای .
2.نهج‌البلاغه ، ترجمه محمد دشتی ، چاپ پنجم، قم ، انتشارات پارسیان ، 1383 .
3.امام خمینی ، روح الله ، شرح چهل حدیث ، چاپ سی و پنجم ، تهران ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، 1385 .
4.ابن شعبه حرّانی ، تحف العقول عن آل‌‌‌‌‌‌ الرسول(علیهم السلام)، ترجمه احمد جنتی، سازمان تبلیغات اسلامی ، تهران، 1387.
5.حویزی ،‌ عبد علی بن جمعه ، تفسیر نور الثقلین ،تصحیح و تعلیقه هاشم رسولی محلاتی ، چاپ دوم ، قم ، انتشارات دارالتفسیر، 1384 .
6.حر عاملی، محمد بن حسن ، وسایل الشیعه ، تحقیق سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی، مؤسسه الا علمی للمطبوعات ، بیروت ، 1427.
7.شبر، عبدالله ، الاخلاق ، ترجمه محمد رضا جباران ، چاپ نهم ، قم ، مؤسسه انتشارات هجرت ، 1382 .
8.طباطبایی ، سید محمد حسین ، المیزان ، ‌ ترجمه محمد باقر موسوی همدانی ، چاپ بیست یکم ، قم ، دفتر انتشارات اسلامی ، 1385 .
9.فخر رازی ، محمد بن عمر، التفسیرالکبیر ، (تفسیرفخررازی ) لبنان ، بیروت ، دارالاحیاءالتراث العربی ، 1429 ، ه ق ، 2008 م .
10.کلینی ، محمد بن یعقوب ، اصول کافی ، ترجمه محمد باقر کمرهای ، چاپ هفتم ، انتشارات اسوه ، 1385.
11.محمدی ری شهری ، محمد ، میزان الحکمه ، مترجم حمید رضا شیخی ، چاپ پنجم ، قم ، دارالحدیث ، 1384 .
12.مکارم شیرازی ، ناصر ، تفسیر نمونه ، چاپ پنجاهم ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، 1385 .
13.مکارم شیرازی ، ناصر و جمعی از فضلاء و دانشمندان ، اخلاق در قرآن ، چاپ سوم ، قم ، مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع) ، 1384 .
14.مولی محسن فیض کاشانی ، محمد بن مرتضی ، راه روشن (ترجمه المحجه البیضاءفی تهذیب الاحیاء) ترجمه محمد صادق عارف ، چاپ دوم ، مشهد ، بنیاد پژوهش‌های اسلامی ، 1379 .
15.نوری طبرسی ،‌ شیخ حسین ، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، چاپ چهارم ، بیروت ، ‌مؤسسه آل البیت (ع)لاحیاءالتراث ،‌ 1429 ه / 2008 م .
16.هاشمی رفسنجانی ، اکبر و محققان مرکز فرهنگ و معارف قرآن ، فرهنگ قرآن ، چاپ دوم ، قم ، مؤسسه بوستان کتاب ، 1386 .
17.الهندی ، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین ، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال ، تصحیح و تنظیم شیخ صفوه السقا ، بیروت ، مؤسسه الرساله ، 1399 ه 1979 م .

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید