پندهایی از امام حسن علیه السلام به نقل از جد بزرگوارشان

پندهایی از امام حسن علیه السلام به نقل از جد بزرگوارشان

مناجات با پروردگار:

القریشى در کتاب خود «حیاه الحسن (ع) (زندگى امام حسن) احادیث زیر را همان گونه که در مسند نامبرده آمده ‏اند، نقل کرده است:امام حسن از جدش نقل کرده که فرموده است:

پروردگارا از لغزشهایم بکاه و هول و هراسم را تبدیل به آرامش و امان کن و از آنها بر من جفا روا مى‏ دارند، امانم بدار و مرا بر آن کس که بر من ستم روا دارد، یارى ده و چیره بگردان و انتقام مرا از او نشانم ده.
تضمین بهشت در گرو انجام سه کار:

و عبد اللّه بن الحسن از پدرش و او از جدش امام حسن به نقل از رسول خدا (ص) روایت کرده که مى ‏فرمود: اى مسلم [مسلمان‏] سه مورد را برایم تضمین کن من بهشت را برایت تضمین مى‏ کنم:

اگر تو به آنچه که قرآن بر تو واجب دانسته عمل کنى از همه عابدترى
و اگر به آنچه خداوند روزیت داده بسنده کنى و قانع باشى، غنى ‏ترین مردمى
و اگر از آنچه که خداوند بر تو حرام دانسته اجتناب ورزى، پرهیزکارترین مردم هستى.

درامان بود از آتش جهنم:

و گفت که شنیدم جدم پیامبر خدا (ص) مى ‏فرمود: هر کس که نماز صبح بجاى آورد و تا طلوع خورشید در جاى خود بنشیند خدا از آتش در امانش مى‏ دارد.
مهر و محبت مادرنسبت به فرزندانش:

در مسند نامبرده آمده است که زنى با دو فرزندش نزد پیامبر (ص) آمد پیامبر سه عدد خرما به او داد او نیز به هر یک از فرزندانش یک خرما داد. آنگاه نگاهى به مادر انداخت او خرماى سوم را نیز میان آنها تقسیم کرد در اینجا پیامبر خدا فرمود: خدا او را با مهر و محبتى که به فرزندانش داشت، رحمت مى‏ کند.
دعا در نماز وتر :

و از او نقل است که فرمود: رسول خدا (ص) کلماتى را به من آموخت که آنها را در نماز «وتر» مى‏ خوانم:

خداوندا مرا نیز در جمله آنان که هدایت کردى هدایت بنماى و در جمله کسانى که ولایتشان بر عهده گرفتى، ولایتم را بر عهده گیر و جمله بخشش هاى خود به من را برکت بخش و از شر قضایى که مقدر فرموده‏ اى، در امانم بدار که تو مقدر مى‏دارى و هیچ تقدیرى بر تو نمى‏رود و هر آن کس را که تو ولایت کنى خوار نگردد پروردگار ما تو بزرگ و والامقامى.
دوری از شک و تردید :

یکى از یارانش به او گفت: از پیامبر خدا چه به یاد دارى؟ فرمود: شنیدم که به مردى مى ‏فرمود:

از آنچه که به تردیدت مى‏ کشاند دورى گزین و به آنچه که اطمینانت مى‏ بخشد روى ‏آور. شر تردید آفرین و خیر اطمینان‏بخش است. و اگر کسى از تو چیزى خواست یا خواسته ‏اش را بر آورده ساز و یا سخنى امیدبخش با او بگو.
سرور عرب:

و فرمود که از رسول خدا (ص) شنیدم که مى ‏فرمود سرور عرب را نزد من آورید عایشه به ایشان گفت: اى رسول خدا مگر تو سرور عرب نیستى؟ فرمود: من سید و سرور تمامى بشریتم و على (ع) سرور عرب. بنابراین امام (ع) را به نزدش فراخواندند وقتى حضور یافت همه انصار را به حضور دعوت کرد وقتى حضور یافتند رو به آنها کرده فرمود:

اى گروه انصار آیا نمى‏ خواهید که شما را به چیزى رهنمون شوم که تا آنگاه که بدان چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید گفتند، آرى یا رسول اللّه. فرمود: این على را مى‏ گویم او را به دوستى من دوست بدارید و به بزرگواریم بزرگ دارید چه آنچه را که به شما گفتم جبرئیل از سوى خداوند عز و جل خبرم کرده بود.
خصوصیات و برجستگی های حضرت محمد صلی الله علیه و آله

امام حسن (ع) از هند بن ابى هاله ناپسرى پیامبر خدا ویژگى‏هاى جسمى، اخلاقى، برخوردها و همه حالت هاى او را روایت کرده است هند بن ابى هاله توصیف‏گر توانا و خوش بیانى است که بیشتر مورخین صفات پیامبر خدا (ص) را از وى نقل مى‏ کنند.
و از امام حسن مجتبى (ع) آمده که فرموده است: از او (هند بن ابى هاله) درباره نشست و برخاست پیامبر خدا پرسیدم گفت: او همواره با ذکر خدا مى ‏نشست و برمى- خاست و اگر بر گروهى وارد مى ‏شد جایى در پائین‏ترین نقطه مجلس مى ‏نشست بطورى که آخرین نفر ردیف حاضران بشمار مى‏ آمد و به چنین کارى فرمان مى‏ داد و به هر یک از حاضران سهمش را مى‏ داد و بدین ترتیب هر یک از حاضران احساس نمى ‏کردند که کسى در مقام و رتبه بالاترى از او دانسته شده و هرگاه کسى همنشینش مى‏ شد تا دست نیاز به سویش دراز مى‏ کرد آنچنان آشفته مى‏ شد که تو گویى خود صاحب نیاز است و حتما یا نیازش را برآورده مى‏ساخت یا سخن امیددهنده ‏اى به او مى‏زد. او همواره با شکیبایى، بردبارى، شرم و امانت‏دارى به نشست و برخاست مى ‏پرداخت و هیچ صدایى در حضورش بالا نمى‏ گرفت همنشینانش در انجام کار خیر و باتقوا و پرهیزگارى، همچشمى داشتند و خود آنچنان متواضع و افتاده ‏اند که به بزرگترها احترام مى‏ گذاردند و گرامى مى ‏دارند و بر کوچکترها، مهر و شفقت مى‏ ورزیدند و هر نیازمندى را بر خود، ترجیح می دادند و غریب‏نوازى مى‏ کردند.
راوى به نقل از امام حسن ادامه مى‏ دهد که: رسول خدا همواره شاد و سرخوش و داراى انعطاف بود و هرگز خشونت، سرسختى، داد و فریاد نداشت و ناسزا نمى‏ گفت و از کسى عیب نمى‏ گرفت و کسى را بیهوده ستایش نمى ‏کرد و خویشتن از سه چیز، رهانیده بود: ریا کارى، پرگویى و آنچه که به او مربوط نمى‏ شود، و مردم را از سه چیز رهانده بود:
هیچ کس را سرزنش نمى‏ کرد، هیچ کس را مورد استهزا قرار نمى‏ داد و در پى لغزشهاى کسى بر نمى‏ آمد و تنها در جایى سخن مى‏ گفت که مى ‏دانست نتیجه‏ اى عایدش مى‏ شود و وقتى صحبت مى‏ کرد شنوندگانش آنچنان ساکت مى ‏ماندند و گوش فرا مى ‏دادند که تو گویى روى سرشان پرنده ‏اى نگه داشته ‏اند و تنها وقتى که ساکت گردید به سخن در مى ‏آمدند و اگر دوباره به سخن در آمده بازهم به سخنش گوش فرامى ‏دادند تا بالاخره سخنش را بپایان برد او نیز از آنچه دیگران مى‏ خندیدند، به خنده مى ‏افتاد و از آنچه آنان را شگفت‏زده مى‏ کرد، شگفت زده مى‏ شد و در برابر بیگانه‏ اى که به نیاز آمده و به سخن مى‏ پرداخت، شکیبایى بخرج مى ‏داد.
پند امام حسن درباره همنشین

امام ابو محمد حسن (ع) نیز به همنشینش مى‏ فرمود:

اگر بى‏داشتن طایفه و عشیره‏ اى، خواستار عزت هستى و بى ‏قدرت و موقعیتى مى ‏خواهى با هیبت و ابهت باشى از خوارى و زبونى معصیت خداى درآ و به عزت طاعت الهى، روى‏ آور.

و اگر نیازى ترا به همصحبتى با دیگران واداشت با کسى همصحبت شو که

اگر با او نشست و برخاست کردى گرامیت بدارد
و اگر خدمتى به او کردى در امانت بدارد
و اگر دست خود را در عطایى دراز کردى او نیز دراز کند
و اگر نقطه ضعفى از تو سر زد آن را بپوشاند و اگر کار نیکى از تو دید آن را بر شمارد
و اگر دست نیاز به سویش دراز کردى نیازت بر آورده سازد
و اگر سکوت اختیار کرد، او آغاز سخنت گوید،
و اگر دچار تنگنایى گردیدى، با تو همدردى کند،
از سوى او ترا گزندى نرسد و او باعث نشود که تو بر سر چند راهى قرار گیرى،
وقتى حقیقتى روشن مى ‏شود ترا رسوا نسازد
و اگر بر سر چیزى، نزاع کردید ترا (بر خود) ترجیح دهد.

سخن امام حسن علیه السلام درباره اخلاق نیکو:

راویان روایت می کنندکه امیر المؤمنین پرسشهایى درباره اخلاق و آداب و صفات برجسته ‏اى که انسان باید بدانها آراسته باشد از فرزندش امام حسن بعمل آورد او نیز فى المجلس پاسخ گفت و پاسخش در منتهاى زیبایى و رسایى بود.
در روایاتى که در این خصوص آمده داریم که ایشان از وى درباره کردار درست و مناسب، شرف، مروت، پستى، انعطاف، بردبارى، دارندگى و فقر و مشقت و عقل واحتیاط کارى و از این گونه صفات پرسید و پاسخ شنید که:

کردار درست پاسخ گفتن زشتى با نیکى است
و شرف، فراهم آوردن اطرافیان و تحمل بار لغزش خویش است
و مروت، پاکدامنى و اصلاح خویشتن است
و زشتى و پستى چشم داشت به اندک و خوددارى از ناچیز است
و انعطاف بخشش در تنگدستى و دارندگى است
و تنگ نظرى آن است که آنچه را دارى افتخار بدانى و انفاق آن را، ب
یهوده ‏انگارى و برادرى عبارت از وفادارى در سختى و آسودگى است
و زبونى جرأت یافتن بر دوست و شانه خالى کردن در برابر دشمن است
و بردبارى، فروخوردن خشم و کنترل خویشتن است
و دارندگى،- رضامندى از آنچه که خدا داده اگر چه اندک باشد چه دارندگى، بى ‏نیازى خویش و فقر، آز و حرص خویشتن در هر موردى است
و مشقت و تکلف سخن گفتن در جایى است که به تو مربوط نگردد
و مروت، آن است که کسى امر دینش را اصلاح کند و تصرف در مالش را بهبود بخشد و درود را روشن ادا کند و به مردم عشق بورزد
و بخشندگى، بخشش بیش از خواست و داوطلب شدن به کار نیک و اطعام دادن در جاى خود است.

ریشه هلاکت مردم در سه چیز:

روزى حضرت در برابر گروهى از یارانش درباره ریشه جنایتها و اصل پلشتی ها سخن گفت و فرمود:

هلاک مردم در سه چیز است تکبر، آز و رشک، تکبر هلاک دین است و ابلیس در پى همین کار، مورد لعنت قرار گرفت و آز، دشمن جان است و آدم از بهشت بر اثر همین خصلت رانده شد و رشک راهبر زشتیها و تبهکاریهاست و به همین علت، هابیل، قابیل را کشت.
توصیه به فراگیری علم و دانش:

او همواره به فراگرفتن دانش فرامى‏ خواند و مردم را بدان سوق مى‏ داد و مى ‏فرمود:

دانش بیاموزید که شما، کودکان امروز و بزرگان فردایید هر کس نمى‏ تواند حفظ کند بنویسد

و به یکى از هم‏صحبتان خود فرمود: به مردم بیاموز و دانش دیگران را فراگیر در این صورت دانش خود را استحکام بخشیده‏اى و آنچه را که نمى‏ دانستى فراگرفته‏اى و پرسیدن خود نیمى از دانش است.
و از جمله احادیث نقل شده از ایشان آن است که فرموده ‏اند:

کسى که عقل ندارد ادب ندارد و کسى که همت ندارد، دوستى نمى‏ شناسد و کسى که دین ندارد حیا و شرم ندارد. اوج عقل، معاشرت نیکو با مردم است و شما از طریق عقل سعادت دو دنیا را درک مى‏کنید و هر کس از عقل محروم شد از هر دو (دنیا و آخرت) محروم مى‏ ماند.
در مذمت شخص حسود:

او به یارانش مى ‏فرمود: آیا ستمدیده ‏اى را دیده که به ستمگر بیشتر شبیه باشدپرسیدند اى فرزند رسول خدا چگونه چنین شود؟ مى ‏فرمود: آن کس حسود است چه همیشه در نگرانى است و حال آنکه کسى که مورد حسد قرار گرفت راحت است.
شخص احمق،شخصی است که:

و به آنها مى ‏فرمود: کسى که ادعا کند مال را دوست ندارد به نظر من دروغگوست و اگر بدانم که او راستگو است به نظر من احمق است.
برنیاورده شدن نیاز بهتر از:

و مى ‏فرمود: برنیاورده شدن نیاز بهتر از آن است که آن را از جز اهل آن درخواست کرد.
سیاست از نظر امام حسن علیه السلام :

مردى از سیاست، از ایشان پرسید فرمود: سیاست آن است که حقوق خدا، حقوق رفتگان و حقوق زنده‏ ها را رعایت کنى،

حقوق خدا ادا کردن چیزهایى است که خواسته است و خوددارى از آنچه که نهى کرده است
و حقوق زنده ‏ها آن است که در رابطه با برادرانت، وظیفه خود را انجام دهى و از خدمت به امت خود، سر باز نکنى و در برابر ولى امر همان اخلاصى را که او در برابر امتش نشان مى ‏دهد، نشان دهى و هرگاه از راه درست و راست، منحرف گشت، صداى خود را در رویارویى با وى، بلند کنى و حقوق اموات و رفتگان عبارت از آن است که نیکی هاى آنان را یاد کنى و از کارهاى زشت ایشان درگذرى که آنان را خدایى است که به حساب و کتاب مى‏ کشد.

جواب امام حسن علیه السلام در پاسخ به معاویه :

روزى معاویه بن ابى سفیان گفت: ما در حکومت خود چه کار باید بکنیم؛ امام (ع) فرمود: آنچه را که سلیمان بن داود گفت. معاویه پرسید اى فرزند رسول خدا، سلیمان چه گفت؟ فرمود: او به یکى از همنشینان خود گفت: آیا مى ‏دانى که پادشاه در ملک خود چه باید کند و انجام چه کارهایى برایش زیانى ندارد

اگر در نهان و آشکار از خداى بترسد
در خشم و خشنودى عدالت را رعایت کند
و در فقر و دارندگى، اقتصاد پیشه کند
و اموال را غاصبانه نگیرد و
به اسراف و تبذیر آنها را نخورد

و از جمله کارهایى که زیانش نمى‏ رساند؛بهره ‏ورى از دنیاى خود، به هنگام مناسب است.
درخواست شخصی برای دوستی با امام حسن علیه السلام و شروط ایشان برای پذیرفتن:

و در تحف العقول آمده است که کسى از وى خواست تا یکى از همصحبتان و دوستانش باشد به او فرمود (ص): مبادا که ستایشم کنى که من از تو بر خودم آگاهترم و دروغگویم بشمارى که دروغگو، نظرى و ایده‏ اى ندارد یا نزد من از کسى غیبت کنى آن مرد پس از شنیدن این شرایط به امام (ع) گفت: اجازه دهید که مرخص شوم، فرمود: آرى اگر مى‏ خواهید بروید.
معنای جواد از نظر امام حسن علیه السلام :

در حالى که مشغول طواف خانه کعبه بود کسى از وى درباره معناى «جواد» (بخشنده) پرسید به او فرمود: پرسش تو دو جنبه دارد اگر در مورد مخلوق مى‏ پرسى جواد کسى است که آنچه وظیفه دارد ادا کند و بخیل کسى است که از آنچه که وظیفه دارد، امساک کند و اگر در مورد خالق مى‏پرسى او هم در موقعى که مى‏بخشد و هم در موقعى که دریغ مى‏کند، جواد و بخشنده است زیرا وقتى به بنده‏اى چیزى مى‏دهد در واقع چیزى را داده که حق او نیست و اگر دریغ دارد چیزى دریغ داشته که از آن او، نبوده است. و نیکى آن است که هیچ تعللى در پیش و هیچ منتى در پیش نداشته باشد و بخشیدن بیش از درخواست، از جوانمردى است.
پاسخ امام حسن علیه السلام به شخصی که ادعای شیعه بودن می کرد:

مردى به ایشان گفت اى فرزند رسول خدا من از شیعیان شما هستم به او فرمود:
اى بنده خدا اگر مطابق امر و نهى ما عمل کردى و مطیع فرمانهاى ما بودى راست گفته‏ اى؛ ولى اگر چنین نباشى با ادعاى مرتبه والایى که سزاوارش نیستى بر گناه خود افزوده‏ اى نگو که من از شیعه شما هستم بلکه بگو من از هواداران و دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و به سلامت باش.
خلاصه:

راویان، مجموعه کلمات قصارى در حکمت و اخلاق و آداب و دیگر موضوعها روایت کرده‏ اند که آنچنان از رسایى سخن، عمق اندیشه و خبرگى وسیع به اصول اخلاق و سیاست و مشکلات زندگى برخوردار است که گوینده‏ اش را در اوج نوابغ دوران در هر زمان و مکانى قرار مى‏دهند نمونه ‏هایى که از آثار و نظریات ایشان ارائه دادیم این حقیقت را در موارد مختلف تأکید می کننداز کسى که در خانه على (ع) خانه نزول قرآن خانه محمد سرور فرستادگان و على امام سخنوران و موحدان و خانه فاطمه زهرا بانوى زنان جهان رشد و بزرگ شده و پرورش یافته بعید هم نیست گواینکه خود حضرت نیز به سخن آشکار پیامبر، امامتش محرز بود و لازمه این مقام آن است که از همه مردم بیشتر از صفات برجسته برخوردار باشد و همان اطلاعاتى را که همه مردم از احوال خود دارند داشته باشد و به علاوه از چیزهایى که مردم نمى‏دانند، آگاهى داشته باشد.
در میان آثارى که بجاى گذاشته و روایات و احادیثى که از وى نقل شد، به همین اشاره‏ ها، بسنده مى ‏کنیم تا به فشرده‏اى از زندگیش با جد و پدرش و نیز مواضع سیاسى ایشان و خلافت کوتاهى که داشتند و جریانهایى که در پى بى‏آن آمد و تا کنون نیز مورد بحث و مناقشه است و بالاخره تضاد و گوناگونى نظر نویسندگان و مورخین طى قرنهاى گذشته و تا کنون، بپردازیم.
امام حسن مجتبى (ع) طى هفت سال یا اندکى کمتر با جدش پیامبر خدا (ص) بود این سالها سالهاى کودکى او و سالهاى پاک و بى‏ آلایشى او بود که جدش هر چه را مى‏ خواست در لوح ضمیرش نقش مى‏زد و آنچه را که هر از گاهى از آسمان بدو مى‏ رسید بدان منتقل مى ‏ساخت و از دامان او به دامن پدرش امیر المؤمنین که در همه کارها و گفته‏ه ا و کرده‏ هایش بچشم پیامبر بود، سپرده شد.
سالهاى نخست زندگى او سرشار و مالامال نور و سعادت در میان پدر و مادر بزرگوارش و در دامان جد ارجمندش پیامبر خدا گذشت که در جان و روانش آن قدر از رازهاى آفرینش و هستى تلقین کرد تا او را براى امامتى که پس از پدر در انتظار او بود، آماده گرداند و پیامبر در هر مناسبتى مردم را فرامى‏ خواند که وى را در او و برادرش امام حسین، حفظ کنند و امامت آنان را پذیرا گردند و در این رابطه با اشاره به او و برادرش مى‏فرمود: اینان دو تن امامى هستند که در هر کار و اقدامى، امام و راهبرند پروردگارا من آنان را دوست دارم تو نیز دوستشان بدار و دوستدارشان را نیز دوست داشته باش.

منبع: زندگانى دوازده امام علیهم السلام / نویسنده: هاشم معروف الحسنى / مترجم محمد مقدس‏، تهران‏:امیر کبیر،1382،ج1،صص505-515

امام حسن علیه السلام
احادیث امام حسن علیه السلام

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید