نویسنده: حیدر کامل
از ابی امامه باهلی نقل شده است:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«یَخرُجُ مِن حلّهٍ بَین اَلشّامِ وَ العِرَاقِ وَ قیلَ یَخرُجُ مِن خَلّهٍ بَینَ اَلشّامنِ و العراق؛ (1)
دجّال از حلّه میان شام و عراق (2) خروج می کند و گفته شده از خله میان شام و عراق.»
همچنین گفته شده دجّال از روستایی که در«عراق» است، خروج می کند، پس مردم هنگام خروجش پراکنده می شوند، گروهی از آنان می گویند: بشتاب به سوی شام بشتاب به سوی برادرانتان و گفته شده: دجّال از «مرو» از محلّ یهودی نشینان، خروج می کند (3) و گفته شده: دجّال از «خراسان» خروج می کند. (4) از کعب نقل شده است:
محلّ تولّد دجّال در روستایی از روستاهای مصر که به آن قوس می گویند و در سری است.
و گفته شده: دجّال از کوثی خروج می کند. (5)
و از شهر بن حوشب نقل شده است که عبدالله از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده است، که فرمودند:
«سیخرج ناس من قبل المشرق و یقرؤون القرآن لایجاوز تراقیهم کلما خرج منهم قرن قطع حتّی عدها النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) زیاده علی عشر مرات کلما خرج منهم قرن قطع حتّی یخرج الدّجال فی بقیتهم؛ (6)
مردمانی از طرف مشرق خروج خواهند کرد که قرآن می خوانند؛ در حالی که از گلویشان تجاوز نمی کند و هرگاه شاخی از آنها بروید، قطع می شود.» تا اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیش از ده بار آن را شمرد، یعنی هرگاه بزرگی خارج شود، قطع می شود تا اینکه دجّال با باقی مانده های آنان خروج می کند.»
همچنین ابن عبّاس روایت کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«یخرج الدّجال من یهودیه أصبهان حتّی یأتی الکوفه فیلحقه قوم من الطور و قوم یکونون باخره یخرجون من الدّنیا زهداً، فیها یرد الله بهم قوماً من الکفر إلی الإیمان؛ (7)
دجّال از «یهودیّه ی اصفهان» خارج می شود تا اینکه به «کوفه» می آید. پس قومی از «طور» و قومی از «ذی یمن» و قومی از «قزوین» به او ملحق می شوند.» گفته شد: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! قزوین کجاست؟ فرمودند: «قومی باشند در آخرالزّمان با پارسایی از دنیا خارج می شوند. با آنها خداوند قومی را از کفر به سوی ایران وارد می سازد.»
شاید منظور از این سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرموده: «پس قومی به او ملحق می شوند»؛ یعنی آهنگ او می کنند و به او پاسخ می دهند و گفته ی ایشان درباره ی اینکه او از ذی یمن است، این باشد که او از سوی «یمن» و پادشاهان آن است.
همچنین از محمّد بن اسحاق، از محمّد بن ابراهیم، از ابوسلمه بن عبدالرّحمن از ابوهریره روایت شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«لَیَهبِطَنَّ الدَّجَّالُ خُوزَ وَ کَرمَانَ فِی ثَمَانِینَ ألفًا، کَأنَّ وُجُوهَهُمُ المَجَانُّ المُطرَقَهُ، یَلبَسُونَ الطَّیَالِسَهَ، وَ یَنتَعِلُونَ الشَّعرَ؛ (8)
دجّال با هشتاد هزار نفر در اطراف کرمان نزول می کند که صورت های آنها چون سپرهای عریض و پهن خواهد بود و پوستین و نعلین های مویی می پوشند.»
حافظ ابوعبدالله محمّد بن یزید بن ماجه قزوینی در «سنن» خود آورده:
علیّ بن محمّد از عبدالرّحمن محاربی از اسماعیل بن رافع ابورافع از ابوزرعه ی سیبانی یحیی بن ابی عمرو از ابوامامه ی باهلی روایت کرده است که: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خطبه ای برایمان ایراد کرد که بیشتر خطبه اش در مورد دجّال بود و ما را بسیار از او بر حذر داشت. از جمله سخنان ایشان این بود که فرمودند:
«إِنَّهُ لَم تَکُن فِتنَهٌ فِی الأرضِ مُنذُ ذَرَأ اللهُ ذُرِّیَّهَ ءادَمَ أعظَمَ مِن فِتنَهِ الدَّجَّالِ وَ إِنَّ اللهَ لَم یَبعَث نَبِیًا إِلا حَذَّرَ أمَّتَهُ الدَّجَّالَ وَ أنَا ءاخِرُ الأنبِیَاءِ وَ أنتُم ءاخِرُ الأمَمِ وَ هُوَ خَارِجٌ فِیکُم لا مَحَالَهَ وَ إِن یَخرُج وَ أنَا بَینَ ظَهرَانَیکُم فَأنَا حَجِیجٌ لِکُلِّ مُسلِمٍ وَ إِن یَخرُج مِن بَعدِی فَکُلُّ امرِیٍ حَجِیجُ نَفسِهِ وَ اللهُ خَلِیفَتِی عَلَی کُلِّ مُسلِمٍ وَ إِنَّهُ یَخرُجُ مِن خَلَّهٍ بَینَ الشَّامِ وَ العِرَاقِ (أی فی سبیل و طرق بینهما) فَیَعِیثُ (یفسَد) یَمِینًا وَ یَعِیثُ شِمَالا یَا عِبَادَ اللهِ فَاثبُتُوا فَإِنِّی سَأصِفُهُ لَکُم صِفَهً لَم یَصِفهَا إِیَّاهُ نَبِیٌّ قَبلِی إِنَّهُ یَبدَأُ فَیَقُولُ أنَا نَبِیٌّ وَلا نَبِیَّ بَعدِی ثمَّ یُثَنِّی فَیَقُولُ أنَا رَبُّکُم وَ لا تَرَونَ رَبَّکُم حَتَّی تَمُوتُوا وَ إِنَّهُ أعوَرُ وَ إِنَّ رَبَّکُم لَیسَ بِأعوَرَ وَ إِنَّهُ مَکتُوبٌ بَینَ عَینَیهِ کَافِرٌ یَقرَؤهُ کُلُّ مُؤمِنٍ کَاتِبٍ أو غَیرِ کَاتِبٍ وَ إِنَّ مِن فِتنَتِهِ أنَّ مَعَهُ جَنَّهً وَ نَاراً فَنَارُهُ جَنَّهٌ وَ جَنَّتُهُ نَارٌ فَمَن ابتُلِیَ بِنَارِهِ فَلیَستَغِث باللهِ و لیقرا فَوَاتِحَ الکَهفِ فَتکُونَ علیهِ برداً وَ سلامًا کَمَا کَانَت النَّارُ عَلَی إبراهیمَ؛
از زمانی که خداوند نسل آدم (علیه السلام) را در زمین به وجود آورد، فتنه ای عظیم تر از فتنه ی دجّال نبوده است و خداوند متعال پیامبری را نفرستاد مگر اینکه امّتش را از دجّال بر حذر داشته و من آخرین پیامبران و شما آخرین امّت ها هستید و او لاجرم در میان شما خروج خواهد کرد. اگر در مدّتی که من در میان شما هستم، ظهور کند، پس من برای هر مسلمانی حجّتم و اگر پس از من ظهور کرد، هر انسانی حجّت خویش است و خداوند خلیفه ی من بر هر مسلمانی است و او از «حلّه» میان َ«شام» و «عراق» خروج می کند و در سمت راست و چپ، فساد به بار می آورد. ای بندگان خدا! پا بر جا باشید که من او را برای شما به گونه ای توصیف کنم که هیچ پیامبری پیش از من وی را توصیف نکرده است. او شروع می کند و می گوید: من پیامبر هستم؛ در حالی که پس از من پیامبری نیست. سپس دوباره می گوید: من پروردگار شما هستم؛ در حالی که خدایتان را نمی بینید؛ مگر پس از مرگ. او یک چشم است؛ در حالی که خداوند پاک و منزّه شما یک چشم نیست. میان دو چشمش نوشته که او کافر است و هر مؤمنی که سواد دارد یا ندارد آن را می خواند. از جمله فتنه های او این است که بهشت و آتشی همراهش هست؛ بهشت وی آتش و آتش او بهشت است. هر کس دچار آتش وی شود به خداوند پناه ببرد و باید آیات نخست سوره ی کهف را بخواند که باعث سردی آتش و مایه ی سلامت او خواهد شد؛ همانگونه که آتش برای ابراهیم (علیه السلام) سرد شد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگامی که اصبغ بن نباته از وی در مورد دجّال پرسید، فرمودند:
«ألَا إِنَّ الدَّجَّالَ صَائِدُ بنُ الصَّیدِ فَالشَّقِیُّ مَن صَدَّقَهُ وَ السَّعِیدُ مَن کَذَّبَهُ یَخرُجُ مِن بَلدَهٍ یُقَالُ لَهَا إصبهانُ من قریَهٍ تُعرَفُ بِالیَهُودِیَّه؛ (9)
بدان که دجّال، صائد بن صید است. شقی کسی است که ادّعای او را تصدیق کند و سعادتمند کسی است که او را تکذیب نماید. او از شهری که آن را «اصفهان» می گویند و قریه ای که معروف به «یهودیّه» است، بیرون می آید.»
از ابن مسعود روایت شده است که گفت:
وقتی «بیت المقدّس» فتح شد، من با عمر بن خطّاب بودم و او از آنجا به سوی شهرهای ساحلی؛ «غزّه» ، «میماس» و «عسقلان» روانه شد تا اینکه در «رمله ی لُد» رحل اقامت افکندیم و حذیفه گفت: نام این شهر چیست؟ و در نزد او اسقف های بیت المقدّس حضور داشتند. آنها گفتند: این لد و این رمله است. پس حذیقه گفت: ای اسقف ها! داناترین شما کیست؟ به او گفتند: ابن دروثا، در شام کسی از او داناتر نیست. پس حذیفه به عمر گفت: من از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: «ای حذیفه، خداوند متعال به زودی پس از من شام را برایتان فتح خواهد کرد و اسقف های روم و بطریک های آن برای شما سجده خواهند کرد. هنگامی که در فاصله ی میلی لد یا حدود آن بودم، جبرئیل (علیه السلام) در شب معراج مرا در اینجا فرود آورد و دو رکعت نماز به جای آوردم و جبرئیل (علیه السلام) به من گفت: قبر هفتاد پیامبر اینجاست و در آن مسجدی خواهد بود که نور آن به آسمان می سد و موسوم به مسجد أبیض (سفید) است. اطراف آن آباد خواهد شد تا اینکه آبادی اش به شهر می رسد. ای حذیفه! پس هنگامی که به شهر پیوست، آن زمان فرار کنید، فرار کنید. گویی می بینم که برّه ی گوسفندی از سمت غرب با هزار و پانصد کشتی آمده و در ساحل شام فرود می آید و آن را فتح می کند و رواق خود را روی «تپّه ی یافا» برپا می دارد و به سربازانش در دریا و خشکی نگاه می کند و می گوید: آیا این سرزمین های شما نیست که مرزها و محدوده های آن را می شناسید؟ پس می گویند: آری. پس به سوی «بیت المقدّس» با سواران و پیادگانش حرکت می کند.»
حذیفه گفت که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «کأنّی أنظر إلی القبارطه علیهم تبابینهم و معهم درقهم و نیازکهم یخترقون إزقه الرمله؛
گویی کشیشان را می بینم که لباس های مخصوص بر تن و ابزارهایی در دست از کوچه های رمله می گذرند.»
پینوشتها:
1. مسند احمد، ج 4، ص 181؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1356؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 350.
2. شیبانی، احمد بن عمرو بن ضحّاک، الآحاد و المثانی، ج 2، ص 447؛ کتاب الفتن، ص 323.
3. کنز العمّال، ج 14، صص 326-599؛ صالحی شامی، محمّد بن یوسف، سبل الهدی و الرشادنی سیره خیر العباد، ج 10، ص 169.
4. مسند احمد، ج 2، ص 365.
5. الفتن، ص 323.
6. همان.
7. کنز العمّال، ج 14، ص 326؛ سبل الهدی و الرّشاد سبل الهدی و الرشّادنی سیره خیر العباد، ج 10، ص 169.
8. الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (ع)، ص 87.
9. بحارالأنوار، ج 52، ص 193.
منبع مقاله :
کامل، حیدر؛ (1391)، دجال آخرالزمان، تهران: موسسه فرهنگی موعود عصر (عج)، چاپ اول