جهانی شدن و عصر ظهور
جهانی شدن وجهانی سازی را از ابعادگوناگون می توان بر رسید: اقتصاد، فرهنگ، دیپلماسی و… .یکی ازمهم ترین مباحث انضمامی دراین باب، نسبت میان این دو مفهوم و فرهنگ های بومی وادیان است. جوامع دینی واسلامی چه جایگاهی در این قلمرو دارند؟
به طور خاص در اندیشه فقهی کلامی تشیع چه ظرفیت ها و زمینه هایی رامی توان برای مواجهه منطقی با پرسش های برآمده ازدرون جهانی سازی شناسایی کرد؟ مقاله حاضر به این پرسش ها می پردازد.
«جهانی سازی» به عنوان یک پدیده نسبتاً جدید، دغدغه فکری زمانه است. دغدغه بودن این مقوله ناشی از چالش های فکری و هویتی این پدیده است.
آثار و پیامدهای جهانی سازی در عرصه ها و حوزه های اصلی حیات اجتماعی انسان (سیاست، اقتصاد و فرهنگ) با محورهای مثبت و منفی.
دو رویه بودن جهانی سازی از سویی، ناشی از بُعد فنّاورانه آن است و از سوی دیگر، در ماهیت ایدئولوژیک آن ریشه دارد.
جهانی سازی با استفاده از فناوری ارتباطی میان پدیده های بومی و جهانی پیوند می ز ند، ایده ها و هنجارهای بومی را جهانگیر می سازد و از طریق تعمیم سازی فرهنگی و ارزشی، تفاوت های بومی و محلی راخریب می کند.
از جانب دیگرجهانی سازی با فروریختن مرزهای زمانی و مکانی، جوامع بشری را دچار بی هویتی و بحران معنا می سازد؛ زیرا این پدیده مهم ترین عناصر هویت ساز- یعنی زمان و مکان- را تحت تأثیر قرار داده، به فشردگی مکان ها و تراکم زمان ها می انجامد.
با توجه به آثار و پیامدهای جهانی سازی برای جوامع بشری و با عنایت به وضعیت خاص جوامع بشری و جوامع اسلامی، چالش ها و تعارضات جهانی سازی نسبت به جوامع و اندیشه اسلامی تشدید می گردد؛ زیرا چه جهانی شدن را به عنوان یک پروسه تاریخی تلقی نماییم یا یک پروژه غربی، در هر دو حالت، مظروف این ظرف، ایده های لیبرالیسم است و فرهنگ لیبرالیستی، گفتمان مسلط عصر جهان.
اگر تجدد و مدرنیته جوامع سنتی را با بحران هویت و تشخص یابی روبه رو نمود، جهانی سازی این بحران را در سطح عام و گستره وسیع جوامع سنتی مطرح کرد.
اندیشه و فرهنگ اسلامی از چه ظرفیت ها و توانمندی هایی برای ارائه تعریف جدیدی از هویت انسان مسلمان و تجدد برخوردار است؟
به طور خاص، در اندیشه فقهی- کلامی تشیّع، چه ظرفیت ها و زمینه هایی را می توان برای مواجهه منطقی با پرسش های برآمده از درون جهانی سازی شناسایی کرد؟
متن حاضر به این پرسش عنایت دارد که اندیشه فقهی کلامی چه ظرفیت هایی برای مواجهه با پدیده جهانی سازی دارد؟ طبعاً پرسش از ظرفیت های فکری مقدم بر سؤال از زمینه ها و موانع عینی است.
سطح بحث نخست عمدتاً دارای رویکرد فکری است، در حالی که سطح دوم عمدتاً دارای رویکرد جامعه شناختی است.
پاسخ احتمالی مورد توجه در این نوشتار در این گزاره فرضی مطرح می شود: اندیشه فقهی- کلامی شیعی با اهتمام بر جایگاه عرف و عقل در فهم شریعت اسلامی از یک سو، و تأکید بر عنصر بالنده اجتهاد و تفِقه دینی از سوی دیگر، ظرفیت های درونی قابل توجهی در مواجهه با پرسش های عصر جهانی شدن در اختیار می گذارد.
برای تبیین پرسش مزبور و پاسخ اسلام شیعی به آن، مطالب این نوشتار در محورهای ذیل دنبال می شوند: برای کشف ظرفیت های موجود در اندیشه سیاسی شیعی، مقایسه اصول، مبانی و اهداف حکومت جهانی اسلام، که در چارچوب اندیشه شیعی در قالب حکومت مهدوی و جامعه عصر ظهور مطرح می گردند، با اصول و اهداف جهانی سازی لیبرال و الگوی دموکراسی لیبرال می تواند راهگشا باشد.
بر اساس اندیشه مهدویت، ناکامی الگوهای مرسوم در اداره عادلانه جوامع بشری زمینه های یأس، سرخوردگی و درماندگی انسان معاصر را فراهم نموده، خود بسترساز پذیرش ایده مهدویت شیعی می گردد.
بنابراین، ناگزیر باید مهم ترین اهداف و ویژگی های نظام لیبرالیسم را به عنوان مظروف و گفتمان غالب جهانی سازی با اندیشه حکومت مهدوی مورد مقایسه قرار دهیم:
۱. ماهیت و ویژگی های جهانی شدن.
۲. ماهیت و ویژگی های حکومت جهانی اسلام.
۳. مقایسه جهانی شدن و حکومت جهانی اسلام.
در سراسر این نوشتار، ما در پی تأیید این گمانه هستیم که جهانی شدن دارای دو رویه «ایدئولوژیک» و «تکنولوژیک» است.
از نظر ایدئولوژیک، رابطه جهانی شدن و حکومت جهانی اسلام رابطه تعارضی، و از نظر تکنولوژیک، عدم تعارض و همراهی است.
با تفکیک دو رویه مزبور، استدلال می کنیم که جهانی شدن بذاته و از نظر ماهوی فرایندی تاریخی است که بر بنیان توسعه و پیشرفت خیره کننده تکنولوژی ارتباطی شکل گرفته است.
بنابراین جهانی شدن ظرف بی مظروفی است که هر جمع و جماعتی می تواند مظروف خود را در درون آن به دیگران عرضه نمایند.
الف: ماهیت و ویژگی های جهانی شدن
عمدتاً سه رهیافت فکری از سه زاویه مختلف به بررسی این مقوله پرداخته اند: نگاه رئالیستی، لیبرالیستی و رادیکال.
دو نگاه اول و سوم جهانی شدن را پدیده ای دیرینه و مقوله ای قدیمی می دانند، در حالی که نگاه لیبرالیستی آن را یک مقوله جدید می خواند.
واقع گرایانی همچون گیپلین (۱۹۸۷) و هانتینگتون (۱۹۹۳) دوره جدید را ادامه دوره جنگ سرد ارزیابی نموده، تنها تفاوت هر دو مقطع را در دگرگونی چهره قدرت می دانند.
اینان معتقدند، سیاست جهانی پس از جنگ سرد با پیش از آن تفاوت جدی ندارد و تنها حوزه رقابت و چهره قدرت تغییر نموده است.
رهیافت رادیکال و انقلابی، که عمدتاً مارکسیست های تجدید نظرطلب هستند، نیز بسان واقع گرایان می اندیشند.
اما در این میان، لیبرال ها و فردگرایان پایان جنگ سرد را پیروزی نهایی وجهانگیرشدن لیبرال دموکراسی غرب اعلام نموده، آن را مقطع کاملاً جدیدی در تاریخ بشری می خوانند.
صرف نظر از تفاوت های لفظی و گاه ماهوی در تعریف جهانی شدن، از میان تعاریف گوناگون، می توان این نکته رابه عنوان مخرج مشترک کلیه تعریف ها برگزید که جهانی شدن، چه به عنوان یک پروسه یا پروژه، بیانگر وضعیتی است که در درون آن، ارتباطات متقابل، وابستگی متقابل و تأثیرگذاری متقابل به شکل فزاینده ای رشد یافته است، به گونه ای که شعاع اثرگذاری رفتار واحدهای سیاسی از مرزهای ملّی عبور نموده، دورترین واحدها را تحت تأثیر قرار می دهد.
اما جهانی شدن با این ویژگی ها تا چه اندازه احتمال توفیق دارد؟ این پرسش از نگاه لیبرالیسم پاسخ مثبت دارد؛ زیرا جهانی شدن جریانی طبیعی است که دیر یا زود شعاع خود را بر سراسر جهان گسترش خواهد داد.
در این تلقّی، همراه با جهانی شدن، دنیا شاهد عالمگیرشدن دموکراسی لیبرال، تجارت آزاد و اصول اعتقادی لیبرال خواهد بود و دیگر فرهنگ ها در برابر موج توفنده این جریان رنگ خواهند باخت.
از منظر اسلامی، آراء و اندیشه های بشری دارای جنبه های صوری و گذرا هستند و از ماندگاری برخوردار نیستند و در برابر اندیشه های دینی رنگ خواهند باخت؛ زیرا اسلام با توجه به ظرفیت و توانمندی ذاتی و انطباق با فطرت انسانی، از جاذبه هایی به مراتب بیش از ایده های بشری برخوردار است.
اما تحقق این امر نیازمند ارائه منطق دینی در قالب قابل قبول و ترسیم چهره واقعی اسلام نزد افکار جهانی است.
ب: حکومت جهانی اسلام
حکومت جهانی اسلام بر مبنای نگرش جهان شمولی تعالیم اسلامی استوار است.
هدف اسلام در واقع، همان هدف بعثت نبی خاتم و فلسفه نبوت است که در بلندمدت، غایت آن را کمال و سعادت بشری تشکیل می دهد.
اما برای رسیدن به این هدف نهایی، اسلام از بسط ارزش های دینی و به ویژه عدالت اجتماعی از حوزه خاص، آغاز می کند و تا مرز عدالت گستری در سطح جهان امتداد می یابد.
بنابراین، تقسیم مکارم اخلاق و بسط عدالت اجتماعی و قیام جامعه به قسط و عدالت از مهم ترین اهداف رسالت نبی خاتم است.
در این زمینه، اسلام ساز وکار اجرایی نیل به اهداف مزبور را تحت عنوان «تشکیل حکومت دینی» مطرح می نماید.
از برخی جنبه های جهانی شدن، به خصوص رویه فناورانه آن، می توان برای فهم و تحلیل بهتر و عالمانه حکومت جهانی اسلام بهره جست. با استفاده از فناوری ارتباطی جهانی شدن، می توان در جهت جهانی نمودن فرهنگ و تعالیم اسلامی بهره گرفت و منطق قدرتمند و سازگار با فطرت اسلام را به اکناف عالم انتقال داد.
مهم ترین ویژگی های حکومت جهانی اسلام عصر ظهور را می توان در محورهای ذیل مطرح کرد:
۱. پیشرفت برق آسای علوم
متون دینی اسلام، جامعه عصر ظهور و تحت حاکمیت حکومت جهانی امام عصر(عج) را به گونه ای توصیف نموده اند که فهم این تحولات جز در پرتو گسترش عینی فناوری علم و اطلاعات، که از آن با عنوان «جهانی شدن» یاد می شود، دشوار می نماید.
از این رو، تفاسیر اندیشمندان گذشته این دگرگونی عظیم و بنیادین در زمینه علوم و فناوری را از منظر قدرت ماورای طبیعی و با عنوان «معجزه الهی» مطرح نموده اند.
بنابراین، طبق مفاد این متون در پرتو پیشرفت علم و فناوری است که امکان اعمال حاکمیت جهانی در اکناف عالم فراهم می آید و شهروندان حکومت جهانی با همدیگر مرتبط می شوند.
امام صادق(ع) این مسأله را چنین مطرح می نمایند: «در زمان قائم، شخص مؤمن در حالی که در مشرق بسر می برد، برادر خود را که در مغرب است، می بیند و نیز آن که در مغرب است، برادر خویش را در شرق خواهد دید» .(۱)
در این جا رویه تکنولوژیک جهانی شدن مطرح است که نه تنها با اندیشه حکومت جهانی اسلام تعارض ندارد، بلکه فهمی معقول و قابل قبولی از آن مطرح می کند.
اگر در گذشته، درک مضمون این حدیث با شک و تردیدهای علمی روبه رو بود، امروزه توسعه و پیشرفت خیره کننده فناوری و اطلاعات ارتباطی این معنا را مورد تأیید قرار داده، کمترین تردیدی برای آنها باقی نمی گذارد.
در پرتو چنین جامعه ای، مردمانی با افکار و اندیشه های بلند و بینش وسیع تربیت می شوند که بیش از پیش استقرار حاکمیت جهانی اسلام و برخورداری از یک جامعه همراه با ثبات و عدالت را فراهم می آورند.
۲. توسعه اقتصادی
اگر توسعه اقتصادی را از ویژگی های مهم دولت ها بدانیم، به یقین برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد فرصت های برابر برای کلیه شهروندان از مهم ترین وظایف آنان محسوب می گردد.
در میان دو مقوله توسعه و عدالت، دومی از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و در عین حال، کمتر مورد توجه قرار داشته است.
در جهانی که هشتاد درصد موهبت های مادی تنها در اختیار بیست درصد از جوامع بشری قرار دارد، صحبت از عدالت، گفتمانی یوتوپیایی (آرمان شهر) را می ماند که در سطح خواست درونی جوامع بشری باقی می ماند.
در پرتو حکومت جهانی اسلام، عدالت اجتماعی در شکل کامل آن عینیت می یابد؛ رفاه مادی و توسعه اقتصادی شکوفا می گردد و همگان از این شکوفایی منتفع می گردند.
توسعه اقتصادی در حکومت جهانی شکاف فقیر و غنی را از میان برمی دارد و مرزبندی شمال و جنوب را یکباره کنار می گذارد.
روایات اسلامی توسعه مزبور را این گونه توصیف می کند.(۲) و یا طبق حدیثی از پیامبر اکرم(ع) رفاه و برخورداری اقتصادی در جامه عصر ظهور بی سابقه است:
«امت من در زمان مهدی از چنان نعمتی برخوردار می شوند که مانند آن را هرگز برخوردار نشده باشند؛ آسمان باران بر سر آنان فرو می ریزد و زمین هیچ گیاهی را نگاه نمی دارد، مگر این که آن را می رویاند».(۳)
اما این وفور و توسعه بی سابقه چگونه توزیع می گردد؟ احتمالاً در این جا مهم ترین نقطه امتیاز حکومت جهانی اسلام از مقوله«جهانی شدن»است؛ زیرا چرخ جهانی شدن اگر توسعه علم، فناوری و حتی بازار آزاد اقتصادی را با خود حمل می کند، تنها به نفع صاحبان ثروت می چرخد و همگان از آن منتفع نمی گردند.
اما در سایه حکومت جهانی اسلام، دستاوردهای بشری و موهبت های اقتصادی به گونه ای توزیع می گردند که کم ترین اجحاف و تعدّی نسبت به حقوق افراد صورت نگیرد:
«امت او چنان نزدش پناه جویند که زنبورهای عسل نزد ملکه خود؛ زمین را پر از عدل و داد کند، همان گونه که از جور و ستم مالامال شده باشد، به طوری که مردم همچون جامعه نخستین خود گردند»(۴).
احتمالاً مقصود از «جامعه نخستین» در حدیث مزبور، اشاره به این نکته باشد که جامعه عصر ظهور همانند جوامع اولیه، براساس صلح و صفای برخاسته از فطرت انسانی و به دور از هر نوع زیاده خواهی و امتیاز طلبی است که قرآن از آن به جامعه واحد و «امّت واحده» یاد می کند.(۵)
۳. حاکمیت جهانی
از دیگر ویژگی های حکومت جهانی اسلام، حاکمیت جهانی است؛«حاکمیت»به مفهوم اعمال نظریه حکومت جهانی و تحقق عینی آن در مدیریت و ساماندهی جوامع بشری است.
حکومت جهانی اسلام صرفاً یک پدیده نظری نیست، بلکه در فرآیند تاریخی خود، از طریق حاکمیت تعالیم و آموزه های دینی بر کلیه جوامع بشری تحقق عینی می یابد.
بنابراین، در پرتو حاکمیت جهانی اسلام، همه حاکمیت های ملی رنگ می بازند و مرزهای تصنعی از میان برداشته می شوند.
در حدیثی از پیامبر اکرم(ع) در این زمینه آمده است: «اِنّ خُلفایی و اوصیائی و حججُ اللهِ علی الخلقِ بعدی الاثنی عشرَ اوّلُهم علیّ و آخرُهم ولدی المهدیّ….. و تشرقُ الارضُ بنورِ ربِّها و یَبلغُ سلطانَه المشرقَ و المغربَ؛ جانشینان پس از من دوازده نفرند که اولشان علی و آخرش مهدی است.
وی [مهدی] زمین رابا نور الهی روشن خواهد کرد و حکومت او در تمام شرق و غرب زمین گسترش خواهد یافت»(۶).
در واقع، حاکمیت جهانی اسلام، که در آیات قرآن کریم و روایات رهبران دینی با عنوان برتری اسلام نسبت به سایر ادیان و عالمگیرشدن این دین آسمانی با مفاهیم و عبارات گوناگون بیان شده است، در پرتو حکومت جهانی امام عصر(عج) تحقق می یابد.
ج. حکومت جهانی اسلام و جهانی شدن
محورهای یادشده به عنوان ویژگی های حکومت جهانی اسلام به نحوی در فرایند جهانی شدن نیز به چشم می خورند.
اما در این میان، چند نقطه تمایز جدّی وجود دارند. این نقاط از جهاتی بیانگر ناتوانی«جهانی شدن» در عالمگیر نمودن فرهنگ لیبرالیسم غرب نیز هستند.
مقایسه اجمالی محورهای مزبور از دیدگاه دو رویکرد اسلام و جهانی شدن، می تواند بازگوکننده توانمندی و پویایی اندیشه حکومت جهانی اسلام و کاستی های جهانی شدن نیز باشد.
۱. توسعه علم و فناوری
آنچه در فرایند جهانی شدن در حال شکل گیری است، رشد چشمگیر علم تجربی و فناوری بشری است، اما آیا در پرتو این ترقّی و توسعه عقلانیت، اخلاق نیز توسعه یافته است؟
این پرسش احتمالاً مهم ترین تمایز عصر جهانی شدن با عصر ظهور است؛ زیرا ویژگی عصر ظهور، توسعه علم و فناوری، اعم از علوم طبیعی و عقلی است و در واقع، در این عصر، عقول و اخلاق بشر نیز به توسعه و کمال می رسند و همین نکته خود به عنوان زمینه ساز پذیرش حاکمیت جهانی اسلام مطرح گردیده است.
روایاتی که در این زمینه آمده اند، به وضوح این نکته را یادآور می شوند که در عصر ظهور، عقول بشری به کمال می رسند و روابط سالم، عادلانه و انسانی در پرتو چنین عقلانیتی شکل می گیرند.
روایات متعددی این مضمون را تصریح می کنند که: «…. وَضعَ اللهُ یَده علی رؤوسِ العبادِ فجَمع بها عقولَهم و کَمَلت بِه اَخلاقَهم».(۷)
در جامعه عصر ظهور، عقول آدمیان تمرکز می یابد و اخلاق به کمال می رسد.
نتیجه این امر در روابط اجتماعی دوستانه و به دور از کینه ورزی و حسادت، که از ریشه های اساسی تعارض محسوب می شوند، بازتاب می یابد.
۲. توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی
یکی از مهم ترین چالش های جهانی شدن تشدید شکاف فقیر و غنی است، به گونه ای که برخی از صاحب نظران معتقدند: جهانی شدن روندی است که به نفع نظام سرمایه داری و در جهت خواست ها و منافع ثروتمندان حرکت می کند.
همین مسأله باعث شده است که عده ای از نویسندگان مانند سمیر امین و پل سویزی از آن به عنوان چهره جدید امپریالیسم سرمایه داری یاد کنند.
در فرایند جهانی شدن، هرچند بشر دوره درخشان توسعه و رفاه اقتصادی و اوج پیشرفت اقتصادی را نظاره گر خواهد بود، اما همه این دستاردها در اختیار معدودی از جوامع خواهند بود.
بنابراین، عصر جهانی شدن دوره شکوفایی اقتصادی و تجارت همراه با تشدید فقر و محرومیت در جوامع حاشیه ای خواهد بود.
نابرابری شگفت انگیز اقتصادی در عصر جهانی شدن، کلیه مواهب اقتصادی و رفاهی را در اختیار تنها بیست درصد از جوامع بشری می گذارد و برخورداری چشمگیر اینان را به بهای محرومیت بی شماری از انسان ها جست وجو می کند.
اما در عصر حکومت جهانی اسلام، آن گونه که روایات دینی توصیف می کنند، جوامع همراه با برخورداری های مادی، از عدالت و برابری بی سابقه ای نیز برخوردار خواهند بود.
در این جامعه، نه تنها حقی از کسی ضایع نمی گردد، بلکه کلیه امکانات و موهبت های معنوی و مادی به صورت برابر در اختیار همگان قرار می گیرند.
منطق استدلالی این گزاره نیز با عقلانیت و کمال بشری و وفور امتیازات مادی به انجام می رسد.
اگر همه ابنای بشر در جامعه ای برخوردار از مواهب مادی و همراه با وفور اقتصادی زندگی کنند و بر اساس عقلانیت کامل به تعامل بپردازند، دیگر انگیزه ای برای تعدّی به حقوق دیگران وجود نخواهد داشت.
۳. حاکمیت جهانی
یکی از محورهای تشابه جهانی شدن و حکومت جهانی اسلام مفهوم«حاکمیت جهانی» است.
اگر اسلام از نخستین روزهای طلوع در شامگاه جاهلیت و عینیت عربی مقوله ای موسوم به«حاکمیت جهانی»و«حکومت جهان وطنی» را مطرح نمود و حصارهای تنگ قومی، نژادی و سرزمینی را درنوردید، امروزه جهانی شدن پس از فروپاشی رقیب دیرینه اش، کمونیسم، داعیه دار جهانگیرشدن گردیده و از گسترش حامیت جهانی لیبرالیسم و دموکراسی لیبرال غربی داد سخن می دهد.
اما دراین میان، یک نقطه تمایز جدی وجود دارد و آن این که جهانی شدن با تحمیل آموزه های فرهنگی لیبرالیسم بر دیگر جوامع، نوعی«هژمونی فرهنگی»با خود حمل می کند که به صورت طبیعی، در برابر خود مقاومت و واکنش ایجاد می کند.
جنبش های اجتماعی موسوم به فمنیسم، جنبش کارگری، سبزها و در نهایت، جنبش های اسلامی از نمودهای مقاومت در برابر جهانی شدن هستند.
منطقه گرایی به مفهوم همسویی و اتحاد کشورهای منطقه خاص و یا حوزه تمدنی وفرهنگی خاص، امروزه مهم ترین گزینه قابل توجه در برابر جهانی شدن است که به عنوان نقطه مقاومت مورد توجه قرار گرفته است.
حاکمیت جهانی اسلام با توجه به ماهیت انسانی و فطری خود، از زمینه های ذهنی و عینی قوی برای پذیرش برخورداراست.
پذیرش حاکمیت جهانی اسلام از یک سو، ریشه در سازگاری تعالیم اسلامی با خواست های درونی و فطری بشر دارد و از سوی دیگر، در یأس و سرخوردگی جوامع بشری از مکاتب و نظام های موجود، زمینه های پذیرش آموزه های اسلامی را بیش از پیش مهیا می سازد.
احتمالاً به همین دلیل است که روایات دینی ما بر این نکته اذعان می کنند که در عصر ظهور، کلیه جوامع بشری اسلامی می گردند وصدای اسلام در اکناف عالم می پیچد.
در برخی از روایات اسلامی، این مضمون چنین آمده است: «هیچ چیزی در روی کره زمین نمی ماند، جز این که مطیع حکومت حضرت می شود.»(۸)
این بیان نه تنها گستره جغرافیای حاکمیت جهانی اسلام، بلکه استیلای قوانین اسلامی بر سراسر نظام هستی را مطرح می کند.
بنابراین، در حالی که جهانی شدن به مفهوم یکسان سازی فرهنگی و تحمیل ایده لیبرالیسم با مقاومت ها و نارضایتی بیشتر جوامع دیگر، به ویژه جوامع شرقی و مسلمان، روبه رو است، حاکمیت جهانی اسلام با اقبال و رضایت عمومی بشر روبه رو خواهد بود.
در واقع، از این منظر، یکی از ویژگی های حکومت جهانی اسلام حاکمیت فراگیر و جهانی است که«یرضی بِها السمواتُ والارضُ؛ کلیه ساکنان زمین نسبت به آن اعلام رضایت و پذیریش می نمایند؛ حکومتی است که کلیه جوامع بشری آن را دوست دارند(۹) و از سر رضایت آن را می پذیرند.
در یک جمع بندی مقدماتی، می توان به این نتیجه رسید که اگر در روایات و منابع دینی از دولت امام عصر(عج) به عنوان «دولت کریمه» یاد شده است، اشاره به حاکمیت قوانین اسلام و شریعت وحیانی دارد که از مصادیق بارز دولت کریمه است.
عدالت گستری این دولت و رفع تعدّی ها و نابرابری های تبعیض آلود از دیگر جنبه های ماهیت کریمانه این دولت است و در نهایت، وفور اقتصادی و بهره مندی های چشمگیر بشر از موهبت های الهی و ذخایر طبیعی و الهی بیانگر بُعد دیگری از کریمانه بودن دولت امام عصر هستند که با حاکمیت جهانی اسلام تحقق می یابند.
نتیجه و استنباط
با توجه به ویژگی هایی حکومت جهانی اسلام و عناصر شکل دهنده جهانی شدن، چند نکته را می توان به عنوان نتیجه نهایی استنباط کرد:
۱. حکومت جهانی اسلامی شیعی با ویژگی هایی همچون رشد و ترقی علوم و فنون بشری و شکوفایی عقلانیت، بسط و گسترش عدالت اجتماعی همراه با رفاه و توسعه اقتصادی و در نهایت، حاکمیت فراگیر و جهان شمول تعالیم و قوانین اسلامی بر سراسر جهان توصیف می گردد.
۲. جهانی شدن، چه به عنوان یک پروژه غربی و یا یک پروسه طبیعی و مرحله تاریخی، دارای ویژگی ها و آثار چندی است که مهم ترین آن را در محورهایی همچون رشد علم و فناوری ارتباطی، فشرده شدن فضا و زمان، گسترش روابط فراملی و شکل گیری نهادها و شبکه های بین المللی می توان مطرح کرد.
۳. از مقایسه ویژگی های یادشده در دو محور مزبور، نکات ذیل قابل استخراج است:
الف: آنچه در فرایند جهانی شدن به عنوان رشد علوم و ترقّی بشری، توسعه اقتصادی و گسترش روابط فراملی با آن روبه رو هستیم، تنها نمود ضعیفی از جامعه جهانی است که شهروندان آن با آرامش روانی و فیزیکی در یک اجتماع آرام به تعامل و همزیستی می پردازند.
هنوز در عصر جهانی شدن، حساسیت های ملی، قومی و حتی نژادی در سطح جوامع بشری کاملاً محسوسند و بعضاً در قالب جنگ های محلی و منطقه ای در قبال جهانی شدن بروز می یابند.
ب. جهانی شدن هرچند فرض های جدیدی برای جوامع بشری ایجاد می کند، اما همچنان که ذکر شد این فرصت ها به صورت برابر توزیع نشده اند و در نهایت به تشدید فقر و محرومیت در برخی جوامع به نفع تراکم ثروت در دست ثروتمندان می انجامد.
این شکاف طبقاتی از یک سو و مقاومت بر سر ارزش های بومی و فرهنگی از سوی دیگر مجال لازم برای پذیرش جهانی شدن را از میان برمی دارند.
بنابراین، جوامعی که عمدتاً جهانی شدن آنان را به حاشیه و محرومیت می کشاند و از نظر فرهنگی و هویّتی موجب استحاله آنها می شود، در آینده به عنوان نیروهای معارض در برابر جهانی شدن ایفای نقش خواهند کرد.
ج. از برخی جنبه های جهانی شدن، به خصوص رویه فناورانه آن، می توان برای فهم و تحلیل بهتر و عالمانه حکومت جهانی اسلام بهره جست.
با استفاده از فناوری ارتباطی جهانی شدن، می توان در جهت جهانی نمودن فرهنگ و تعالیم اسلامی بهره گرفت و منطق قدرتمند و سازگار با فطرت اسلام را به اکناف عالم انتقال داد.
بنابراین، هرچند رویه ایدئولوژیک جهانی شدن به نفی حکومت جهانی اسلام می اندیشد و تعارض جدی با آن دارد، اما از رویه تکنولوژیک آن می توان ابزار کارآمدی برای بسط تعالیم و اندیشه های دینی ساخت و زمینه های فراگیری و جهان شمولی ایده اسلامی را فراهم نمود.
نویسنده: سید عبدالقیوم سجادی
پی نوشت ها:
۱. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج،۵۲ ص۲۹۱.
۲. همان، ج ،۵۱ ص ۶۸.
۳. علی کورانی، عصر ظهور، سازمان تبلیغات اسلامی، ،۱۳۷۹ ص ،۳۶۴ به نقل از: نسخه خطی ابن حماره، ص۹۸-۹۹.
۴. همان.
۵. قرآن می فرماید: «کان الاناسُ اُمّهً واحدهً» . (بقره/۲۱۳).
۶. ینابیع الموده، ص،۴۴۷ به نقل از: محمود شریعت زاده خراسانی، حکومت جهانی حضرت مهدی از دیدگاه قرآن و عترت، قم، دارالسعادتین، بی تا، ص۱۶۱.
۷. «خداوند دست لطف و رحمت بر سر بندگان نهد که خردهاشان جمع شود و به بلوغ فکری و عقلی نایل گردند» .
(محمد بن یعقوب کلینی، اصولی کافی، دارالکتب اسلامیه، ج ،۵ ص۲۵).
۸. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ،۵۲ ص۳۰۷.
۹. «یُحبّه اهل السماواتِ و الارضِ» همان.
منبع: مرکز مطالعات شیعه