اخلاق معاشرت (قسمت دهم)

اخلاق معاشرت (قسمت دهم)

 

16. برخورد کریمانه
همیشه عملهاى بزرگ و اقدامهاى والا، از سوى صاحبان روحهاى بلند سر مى‏زند. اینکه نیکى را به نیکى پاسخ دهیم و به لبخند دیگرى با لبخند پاسخ دهیم، رفتارى عادى است.
برخورد کریمانه، نشان دادن نوعى «مناعت طبع» و «بلند همتى» و «روحیه‏ى والا» است که دیگران را هم تحت تأثیر قرار مى‏دهد. مثل آنکه بدى را با نیکى پاسخ بگویى و قهر و خشونت را، با محبت و عاطفه.
فتوت و جوانمردى در برخورد، یکى از این گونه «بزرگوارى» ها در معاشرتهاست. «خود» را ندیدن و براى «دیگران» در قاموس زندگى شخصى، جایى باز کردن و دلى به دست آوردن و تکیه‏گاهى براى یک بینوا گشتن!

ضعیفان و جوانمردان
صاحبان دلهاى شکسته، در پى مرهم‏گذار، چشم به این سو و آن سو مى‏دوزند. غریبان بى‏پناه، در تنگناهاى زندگى در سایه‏ى همت و فتوت آزادمردان مى‏آرمند و مظلومان بلادیده، دل را با دست گرم و نوازشگر جوانمردان خوش مى‏سازند و به حمایت و یارى آنان دلگرم و امیدوارند.
اگر در جامعه، افراد آزاده‏اى نباشند که عشق محرومان و ضعیفان را در دل دارند، ستمگران روزگار آنان را سیاهتر مى‏کنند و بى‏دردان، تهیدستان را به روز سیاه مى‏نشانند.
در عهد کهن، رمز و راز پیدایش گروههایى از «جوانمردان» و «عیاران»، همین روحیه‏ى خدمت به همنوع و یارى بى‏دفاع و پناه بودن براى بى‏پناهان بوده است.
چه خوش سروده است مرحوم فیض کاشانى:

بیا تا مونس هم، یار هم، غمخوار هم باشیم‏
انیس جان هم، فرسوده‏ى بیمار هم باشیم‏

شب آید، شمع هم گردیم و بهر یکدگر سوزیم‏
شود چون روز، دست و پاى هم، در کار هم باشیم‏

دواى هم، شفاى هم، براى هم، فداى هم‏
دل هم، جان هم، جانان هم، دلدار هم باشیم‏

فتوت و جوانمردى، زیباترین آرایش یک انسان است. به فرموده‏ى امیرمؤمنان علیه‏السلام:
«ما تزین الانسان بزینه اجمل من الفتوه»؛ (1).
انسان به هیچ زینتى، زیباتر از مروت و جوانمردى آراسته نشده است.

مفهوم فتوت
بى‏دردى و بى‏خیالى نسبت به وضع مردم و نیاز و محرومیت و مظلومیت آنان، از مردانگى و از مسلمانى به دور است. از آن سو، غم مردم خوردن و حامى مظلوم بودن و یارى به بینوا رساندن، مسلمانى و مردانگى است.
آیین «رادمردى» حکم مى‏کند که صاحبان قدرت و مکنت، دستى به هم سر و گوش محرومان بکشند و بازوى آنان را بگیرند و از زمین‏گیرى و خاک‏نشینى بلند کنند، عزت ببخشند و حرمت گزارند. این، زکات توانایى و توانگرى است!
«مردانگى»، صفت برجسته و ارزشمندى است که به یک اجتماع زنده آبرو مى‏بخشد. بزرگوارى و کرامت نفس در برخورد با دیگران، خصیصه‏ى آزادمردانى است که از روى فتوت و جوانمردى، اندیشه‏ى محرومان را در سر مى‏پرورانند و مهرشان را در دل. زندگى بى‏حضور چنین فرزانگانى، نه لذت دارد، نه زیبایى. جامعه‏اى که از جوانمردان خالى باشد، غبار مرگ بر چهره‏اش نشسته است.
این سجیه و خصلت عملى، ریشه در درون و اندیشه دارد و از آنجا به رفتار و معاشرت و برخوردها سرایت مى‏کند. امام على علیه‏السلام مى‏فرماید:
«بعد المرء عن الدنیه فتوه»؛ (2).
جوانمردى، دور بودن انسان از پستى و فرومایگى است.
و… فرومایگى چیست، جز زور و تحقیر، بى‏حرمتى و تکبر، خودخواهى و حق‏کشى، کینه‏توزى و انتقام‏جویى، بخل و حسادت، سخت‏گیرى و بدرفتارى، بى‏وفایى و دروغ، نفاق و دورنگى؟…
و مردانگى چیست، جز ایثار و گذشت، عفو و مدارا، بخشندگى و نوازش، صبورى و تحمل، همت بلند و حسن خلق، یکرنگى و وفادارى، صداقت و دلجویى؟…
در دید شما، «نامرد» و «پست» و «فرومایه» کیست؟ و مروت و مردانگى کدام است؟
خواجه عبدالله انصارى گوید:
«اگر بر روى آب روى، خسى باشى،
و اگر به هوا پرى، مگسى باشى،
دل به دست آر، تا کسى باشى!» (3).
و خداوند، همین را مى‏پسندد و مى‏پذیرد و پاداش مى‏دهد، چرا که دلهاى شکسته، جلوه‏گاه محبت خدا و امید به درگاه او است و جوانمردى، آرامش بخشیدن به آن دلهاست. به گفته‏ى مولانا:

 

هزار بار پیاده طواف کعبه کنى‏
قبول حق نشود گر دلى بیازارى (4).

در حدیثى، امیرالمؤمنین علیه‏السلام چارچوب و استخوان‏بندى مروت و جوانمردى را این گونه برمى‏شمارد که مى‏تواند معیارى براى هر شخص جهت ارزیابى میزان فتوت خویش باشد:
«نظام الفتوه احتمال عثرات الاخوان وحسن تعهد الجیران»؛ (5).
نظام مردانگى، تحمل لغزشهاى برادران و رسیدگى شایسته به همسایگان است.

برخى از نشانه‏ها
نه فتوت به ادعا است، نه جوانمردى به سخن! رفتار و عمل، شاهد مردى و نامردى هر انسان است. فتوت نیز تنها با عمل است که مهر تأیید مى‏خورد و مقبول خاطرها مى‏گردد، نه با حرف و شعار.
بعضى از نشانه‏هاى رادمردان که در روایات آمده، از این قرار است:

1. عفو و گذشت
روحهاى بزرگ، ظرفیت بخشایش و گذشت نیز دارند. اما افراد حقیر و فرومایه، به سرعت درصدد انتقام برمى‏آیند. به فرموده‏ى حضرت على علیه‏السلام:
«لیس من شیم الکرام تعجیل الانتقام»؛ (6).
شتاب و سرعت در انتقام گرفتن، از اخلاق انسانهاى بزرگوار نیست.
باز هم از کلام حضرت امیر علیه‏السلام بیاموزیم:
«المبادره الى العفو من اخلاق الکرام، المبادره الى الانتقام من اخلاق اللئام»؛ (7).
سرعت در عفو، از اخلاق مردان بزرگوار است و شتاب در انتقام گرفتن، از اخلاق فرومایگان.

2. آغاز به نیکى
گاهى کسى از انسان چیزى مى‏طلبد، انسان هم پاسخ مى‏دهد.
ولى اخلاق جوانمردانه آن است که حفظ آبروى دیگران کنى و پیش از سؤالشان، در رفع نیازشان بکوشى که این خصلت، مردانگى و فتوت است و نشانه‏ى کرامت روح. به تعبیر حضرت على علیه‏السلام:
«الکریم من بدء باحسانه»؛ (8).
کریم، کسى است که آغازگر نیکى باشد و شروع به احسان کند.

3. پاسخ بدى با نیکى
این رفتار، نیز روحیه‏اى والا و عفوى بزرگ مى‏خواهد که اگر دیگران بدى کردند و ناسزا گفتند و بى‏اعتنایى نمودند، تو خوبى کنى و ادب و احترام نشان دهى و اگر از تو بریدند و قطع رابطه کردند، تو قطع رابطه نکنى و پیوندها را نگه دارى. در اینجا هم مناسب است این کلام علوى آویزه‏ى گوشمان باشد:
«الکریم من جازى الاسائه بالاحسان»؛ (9).
جوانمرد، کسى است که بدى را با نیکى پاسخ دهد. آرى… در عفو، لذتى است که در انتقام نیست.

4. عفو با قدرت
جوانمرد کسى است که وقتى قدرت دارد و مى‏تواند انتقام بگیرد، درگذرد و عفو را پیشه‏ى خود سازد. على علیه‏السلام فرمود:
«الکریم اذا قدر صفح و اذا ملک سمح و اذا سئل انجح»؛ (10).
جوانمرد و بخشنده کسى است که:
– وقتى قدرت یابد، درگذرد و ببخشاید
– و چون توانمند و مالک گردد، عطا کند و ببخشد،
– و آنگاه که چیزى از او خواسته شود، نیاز را برآورد.

5. غمخوارى محرومان
جوانمردان به نیازمندان رسیدگى و نسبت به آنان حمایت و دلجویى مى‏کنند و خود را در راحت و رنج دیگران شریک مى‏شمارند.

 

به قول سعدى: تو کز محنت دیگران بى‏غمى‏
نشاید که نامت نهند آدمى‏

«پوریاى ولى»، از پهلوانان نامدار و عارفى که از مردانگى او حکایتهاى بسیارى زبانزد مردم است، (11) در یک رباعى چنین سروده است:

گر بر سر نفس خود امیرى، مردى‏
ور بر دگرى نکته نگیرى، مردى‏

مردى نبود فتاده را پاى زدن‏
گر دست فتاده‏اى بگیرى، مردى (12).

جوانمردى همان خوشخویى، بخشندگى، مردم‏نوازى و رسیدگى به بینوایان است و همه‏ى اینها به شکرانه‏ى قدرت و توانى که پروردگار عطا کرده است. به گفته‏ى حافظ:

اى صاحب کرامت! شکرانه‏ى سلامت‏
روزى تفقدى کن، درویش بینوا را

تماشاى جلوه‏هاى فتوت و بزرگوارى و «برخورد کریمانه» در آینه‏ى رفتار بزرگان و اسوه‏ها، تماشایى‏تر است. نمونه‏هایى از این رفتارهاى زیبا و نمونه‏هاى تاریخى تقدیم شما مى‏شود.

در مکتب جوانمردان و کریمان
فتوت و جوانمردى، یکى از شاخصه‏هاى «برخورد کریمانه» در معاشرتهاى اجتماعى است. از آنجا که ذکر نمونه‏هاى عینى در اخلاق و رفتار جوانمردان، تأثیرگذارتر است، به چند نمونه‏ى تاریخى از رفتار اولیاء دین اشاره مى‏شود.
اما براى اینکه ذهنیت آماده‏ترى داشته باشیم، به کلامى از حضرت امیر علیه‏السلام در این مورد استناد مى‏کنیم که فرمود:
«ثلاثه هن المروءه: جود مع قله، و احتمال من غیر ذله و تعفف عن المسأله»؛ (13).
مروت سه چیز است:
– بذل و سخاوت، در عین تنگدستى
– تحمل و بردبارى، بدون ذلت و خوارى
– عفاف ورزیدن از سؤال و طلب.

به قول صائب تبریزى: دست طلب چو پیش کسى مى‏کنى دراز
پل بسته‏اى که بگذرى از آبروى خویش‏

مسأله‏ى مناعت طبع، دورى از سؤال و طلب و طرح نکردن نیازمندى با این و آن نیز از نشانه‏هاى تعالى روح است و آنان که صورت خود را با سیلى سرخ نگه مى‏دارند و فقر و تنگدستى خویش را به خاطر حفظ آبرو، با دیگران در میان نمى‏گذارند، از این گروهند.
و اما نمونه‏هاى تاریخى:
تاریخ اسلام و شرح‏حال بزرگان، اندوخته‏هاى فراوانى از مروتهاى فراموش نشدنى به خاطر دارد که هر کدام درسى از «فتوت» است و تابلویى استکه چشم دل را به سوى خود جذب مى‏کند. در این بخش به چند نمونه اشاره مى‏شود:

1. پیامبر و پیمان جوانمردان
از فرازهاى برجسته‏ى دوران جوانى رسول خدا صلى الله علیه و آله پیش از بعثت، شرکت و عضویت او در پیمانى بود که عده‏اى از جوانمردان قریش براى دفاع از حقوق افتادگان و مظلومان بستند و به «حلف الفضول» معروف شد. این گروه، خود را ملزم و متعهد مى‏دانستند که به استغاثه و استمدادهاى بى‏پناهانى که به حقشان تجاوز مى‏شود پاسخ دهند. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله از این پیمان به عظمت و نیکى و با افتخار یاد مى‏کرد و هرگز حاضر نبود به هیچ قیمت آن را بشکند. (14).

2. رسول خدا و عفو عمومى
نمونه‏ى دیگر بزرگوارى و مروت و مداراى پیامبر صلى الله علیه و آله، حتى نسبت به دشمنان سرسخت خویش، اعلان «عفو عمومى» بود که نسبت به مردم مکه داشت. در سال «فتح مکه» که مسلمانان پیروزمندانه وارد مکه شدند، با آنکه مکیان، آن حضرت و مسلمانان را بسیار آزرده بودند و چندین بار براى نابودى اسلام، لشکرکشى کرده بودند و خود مشرکان نیز، خویش را مستحق هر گونه انتقامجویى مى‏دیدند، اما انتظار کرم و بزرگوارى هم داشتند. رسول خدا صلى الله علیه و آله همه را بخشود (15) و با جمله‏ى «اذهبوا فانتم الطلقاء» – بروید، آزادید – همه را عفو کرد و آب عفو و گذشت بر آتش کینه‏ها ریخت. این گونه برخورد با دشمن نیز، نشان روحیه‏ى والاى او بود.

3. على در میدان نبرد خندق
رادمردى على علیه‏السلام در تاریخ، نمونه است و نمونه‏هایش نیز فراوان. در جنگ خندق، وقتى با رقیب شجاعى همچون «عمرو بن عبدود» درافتاد و او را به هلاکت رساند، چون خواهر «عمرو» کنار کشته‏ى برادرش آمد و دید که زره قیمتى او بر تنش باقى است، پرسید: قاتل او کیست؟ گفتند: على بن ابى‏طالب. آنگاه گفت: او را هماوردى بزرگوار و جوانمرد کشته است. سپس در سوگ برادرش اشعارى خواند، به این مضمون: اگر کشنده‏ى عمرو، کسى جز «على» بود، همواره بر برادرم مى‏گریستم؛ ولى چه کنم که قاتل او کسى است که از قتل او، عیب و عارى بر «عمرو» نیست. (16).

4. مروت على با قاتل خود
امیرالمؤمنین علیه‏السلام با آنکه مى‏دانست قاتلش «ابن‏ملجم» است، اما متعرض او نشد و قصاص قبل از جنایت نکرد. مردانگى را به حدى رساند که به فرزندش امام مجتبى علیه‏السلام فرمود: او که اکنون در اختیار شماست، با او مدارا کنید و اگر من از دنیا رفتم، تنها یک ضربت به او بزنید. و دستور داد از شیر و غذاى خودش به او هم بدهند. (17) این گونه حتى دشمنان و اسیران را مورد محبت و مروت قرار مى‏داد. به قول شهریار:

به جز از على که گوید به پسر که: قاتل من‏
چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا

همین فتوتهاى عل علیه‏السلام بود که او را ملقب و مفتخر به «لا فتى الا على…» ساخت.

5. با سپاه معاویه
در جنگ صفین، وقتى سپاه معاویه بر نهر فرات دست یافتند، یاران على علیه‏السلام را از برداشتن آب جلوگیرى کردند. خطر بى‏آبى سپاه حضرت را تهدید مى‏کرد. با سخنان پرشور آن حضرت، سربازان اسلام بر دشمن تاختند و فرات را تصرف کردند. آنان مى‏توانستند مقابله به مثل کنند و سپاه معاویه را با تشنگى به هلاکت برسانند. اما على علیه‏السلام فرمود تا جایى را باز بگذارند تا لشکریان معاویه هم بتوانند از آب فرات بردارند. (18) این نیز نمونه‏اى از جوانمردى مولى، حتى در برخورد با لشکریان متجاوز شام و دشمنى همچون معاویه بود.

6. عاشورا، جلوه‏گاه مروت
حماسه‏ى عاشورا، سراسر درس کرامت و بزرگوارى و جلوه‏اى از برخوردهاى کریمانه‏ى اهل‏بیت علیهم‏السلام با دیگران بود. وقتى سپاه تشنه‏ى حر آمدند و راه را بر امام علیه‏السلام بستند، حسین بن على علیهماالسلام دستور داد همه‏ى آن گروه هزار نفرى و حتى اسبهایشان را هم سیراب کنند. (19).
روز عاشورا، همین حر بن یزید، وقتى تصمیم گرفت از سپاه باطل جدا شود و به حسین بن على علیهماالسلام بپیوندد، امام او را پذیرفت و خطاى گذشته‏اش را نادیده گرفت. حر به آغوش جوانمردى امام حسین علیه‏السلام پناه آورد و توبه کرد، توبه‏اش هم قبول شد. (20).
حسین بن على علیهماالسلام به سپاه کوفه فرمود: «اگر دین ندارید، لااقل آزادمرد باشید.» خود او که روح بلند و خصلت جوانمردى داشت، دشمن را هم به داشتن مردانگى و پرهیز از هجوم به زنان و کودکان بى‏دفاع، فرامى‏خواند.
علمدار رشید و وفادارش حضرت ابوالفضل علیه‏السلام نمونه‏ى اعلاى فتوت و جوانمردى بود، بویژه آنجا که لب تشنه بر فرات وارد شد و مشک را از آب پر کرد و خواست از آب زلال آن بنوشد که یاد تشنگى امام حسین علیه‏السلام و کودکان خیمه‏گاه، مانع از آن شد و به خود خطاب کرد: اى نفس! پس از حسین زنده نباشى! او و یارانش در آستانه‏ى مرگ و شهادتند و تو مى‏خواهى آب سرد بنوشى؟… آب را بر روى آب ریخت و لب تشنه از فرات بیرون آمد و به شهادت رسید. (21).
حضرت ابوالفضل، پهلوانى در میدان فتوت و نام‏آورى از دودمان غیرت و رادمردى بود.

به دریا پا نهاد و خشک لب بیرون شد از دریا
مروت بین، جوانمردى نگر، غیرت تماشا کن‏

7. امام حسن و مرد شامى
مردى شامى که در اثر تبلیغات معاویه، دشمن اهل‏بیت علیهم‏السلام بود، در مدینه امام مجتبى علیه‏السلام را دید و شروع کرد به ناسزاگویى و لعنت و… آن حضرت نیز هیچ نمى‏گفت. سخنانش که تمام شد حضرت رو به او کرد، سلام داد و لبخند زد و فرمود: گویا غریب هستى! اگر از ما چیزى بخواهى مى‏دهیم، اگر راهنمایى بخواهى، رهنمون مى‏شویم، اگر بخواهى بارت را به مقصد مى‏رسانیم. اگر گرسنه‏اى، سیرت مى‏کنیم، اگر برهنه‏اى، تو را مى‏پوشانیم، اگر نیازمندى بى‏نیازت مى‏کنیم، اگر رانده شده و بى‏پناهى، پناهت مى‏دهیم، اگر حاجتى دارى برمى‏آوریم، اگر به منزل ما بیایى، تا وقتى که بخواهى بروى، مهمانت مى‏کنیم و…
مرد شامى که این سخنان را شنید و این برخورد را دید، گریست، و گفت: شهادت مى‏دهم که تو جانشین خدا در زمینى. خدا داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد. تو و پدرت در نظر من منفورترین اشخاص بودید، اما اینک تو محبوب‏ترین فرد در نظر منى. آنگاه به خانه‏ى امام علیه‏السلام رفت و تا بود، مهمان او بود و از دوستداران اهل‏بیت علیهم‏السلام گردید. (22) این معجزه رفتار کریمانه است که حتى دشمن را به دوست تبدیل مى‏سازد.

8. امام سجاد و جوانمردى
هشام بن اسماعیل، یکى از دولتمردان اموى و حاکم مدینه بود که در دوران حکومتش ستمهاى بسیار بخصوص بر علویان و بزرگ آنان امام سجاد علیه‏السلام کرده بود. وقتى عزل شد، به فرمان حاکم جدید او را جلوى خانه‏ى «مروان حکم» نگه داشته بودند که هر کس از او ستم دیده یا ناروا شنیده است، بیاید و تلافى کند.
شهید مطهرى مى‏نویسد: «خود هشام، بیش از همه نگران على بن الحسین و علویون بود. با خود فکر مى‏کرد انتقام على بن الحسین در مقابل آن همه ستمها و سب و لعنها نسبت به پدران بزرگوارش کمتر از کشتن نخواهد بود. ولى از آن طرف، امام به علویون فرمود: خوى ما بر این نیست که به افتاده، لگد بزنیم و از دشمن پس از آنکه ضعیف شد انتقام بگیریم. بلکه برعکس، اخلاق ما این است که به افتادگان کمک و مساعدت کنیم.
هنگامى که امام با جمعیت انبوه علویین به طرف هشام بن اسماعیل مى‏آمد، رنگ در چهره‏ى وى باقى نماند. هر لحظه انتظار مرگ را مى‏کشید. ولى برخلاف انتظار وى، امام طبق معمول که مسلمانى به مسلمانى مى‏رسد، با صداى بلند فرمود: «السلام علیکم» و با او مصافحه کرد و بر حال او ترحم کرده، به او فرمود: اگر کمکى از من ساخته است، حاضرم. بعد از این جریان، مردم مدینه هم شماتت به او را موقوف کردند.» (23).
سخن از جوانمردى و رفتار کریمانه با دوست و دشمن، بویژه در سیره‏ى پیشوایان مکتبى و اصحاب آنان دامنه‏اى وسیع دارد.
این بحث را با فرازى از دعاى امام سجاد علیه‏السلام در صحیفه‏ى سجادیه به پایان مى‏بریم که نشانگر روح بلند آن حضرت است و تجلى شخصیت کریمانه که در نیایش او مشهود است:
«خدایا!… بر پیامبر و دودمانش درود فرست و توفیق ده و یارى کن در برابر کسى که با من ناراستى مى‏کند، خیرخواهانه رفتار کنم، کسى را که از من دورى مى‏گزیند، به نیکى پاداش دهم، و هر که مرا محروم مى‏سازد، به او عطا و بخشش کنم، و هر که با من قطع رابطه مى‏کند، صله‏ى رحم کنم، هر که مرا غیبت مى‏کند، نیکیهایش را یاد کنم، نعمت را سپاس گویم و از بدیها در گذرم….» (24).
امید است که گوشه‏اى از این گونه رفتار کریمانه و اخلاق و منش بزرگوارانه و فتوت و جوانمردى در زندگیهاى ما نیز جلوه یابد و چهره‏ى جامعه و معاشرتهاى مردم را زیبا سازد.

پی نوشتها:

(1). غررالحکم، ج 6، ص 96
(2). همان، ج 3، ص 260
(3). مناجات، خواجه عبدالله انصارى، بخش مقالات، ص 35
(4). کلیات شمس، جزء 6، ص 298
(5). غررالحکم، ج 6، ص 185
(6). همان، ج 5، ص 81
(7). میزان الحکمه، ج 8، ص 367
(8). همان، ص 365
(9). همان
(10). غررالحکم، ج 7، ص 346
(11). فرهنگ فارسى(معین)، بخش اعلام
(12). چکیده‏ى اندیشه‏ها، ج 2، ص 257
(13). میزان الحکمه، ج 9، ص 113
(14). فروغ ابدیت، ج 1، ص 151
(15). مغازى، واقدى، ج 2، ص 835
(16). زندگانى حضرت محمد، رسولى محلاتى، ص 453
(17). بحارالانوار، ج 42، ص 289
(18). بحارالانوار، ج 42، ص 289شرح ابن‏ابى‏الحدید، ج 3، ص 331
(19). حیاه الامام الحسین، ج 3، ص 74
(20). اعیان الشیعه، ج 1، ص 603
(21). مقتل الحسین، مقرم، ص 336
(22). مناقب، ابن‏شهرآشوب، ج 4، ص 19
(23). داستان راستان، ج 1، ص 74) داستان: لگد به افتاده)
(24). صحیفه‏ى سجادیه، دعاى 20) مکارم الاخلاق)… سددنى لأن اعارض من غشنى بالنصح…

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید