7. آداب مهمانى و ضیافت
از برجستهترین خصلتهاى نیکمردان و آزادگان، کرم و سخاوت است. و همین آزادگى از تعلقات و خوى بذل و بخشش است که دیگران را اسیر محبت و احسان مىکند.
«ضیافت» و داشتن دستى باز و سفرهاى گشوده و عطایى پیوسته و مهماندارى و مهماننوازى، از نشانهها و جلوههاى این روحیهى فتوت و جوانمردى است.
معاشرتها، دید و بازدیدها و رفت و آمدها، گاهى به صورت «مهمانى» است. از این رو آشنایى با آداب ضیافت و رسوم دینى مهمانى، در محدودهى «اخلاق» معاشرت مىگنجد. این موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: یکى کسى که مهمان مىکند، دیگرى آن که مهمان مىشود. و هر کدام را آداب و روش و حد و حدودى است، قابل بحث.
مهمان، برکت خانه
بعضى، از مهمان گریزانند. برخى هم مهمان دوستند. هر کدام هم نشان دهندهى خصلت درونى افراد است. حضرت على علیهالسلام را اندوهگین دیدند. پرسیدند: یا على! سبب اندوه شما چیست؟ فرمود: «یک هفته است که مهمانى برایم نیامده است!…» (1).
این کجا؟ و آن که آمدن مهمان را نزول بلا مىشمارد و کوه غم بر دلش مىافتد و عزا مىگیرد، کجا؟ برکت خانه، در آمد و شد مهمان است. مهمان رحمت الهى است و پذیرایى از مهمان، توفیقى ارجمند است که نصیب هر کس نمىشود. مهمان حبیب خداست. در ضربالمثلهاى ایرانى است که: «مهمان، روزى خود را مىآورد.» (2) البته این ضربالمثل، از احادیث اسلامى گرفته شده و ریشهاى دینى دارد. از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت است که: «الضیف ینزل برزقه…»؛ (3) مهمان، روزى خود را نازل مىکند. البته اضافه بر این، گناهان صاحبخانه و میزبان را هم مىزداید و این برکتى شگفت است. باز هم در این زمینه حدیثى از امام صادق علیهالسلام بشنویم که به یکى از یارانش به نام «حسین بن نعیم» فرمود:
– آیا برادران دینىات را دوست دارى؟
– آرى.
– آیا به تهیدستان آنان سود مىرسانى؟
– آرى.
– سزاوار است که دوستداران خدا را دوست بدارى. به خدا سوگند، نفع تو به هیچ یک از آنان نمىرسد، مگر آنکه دوستشان بدارى. راستى، آیا آنان را به خانهى خودت دعوت مىکنى؟
– آرى. هرگز غذا نمىخورم مگر آنکه پیش من دو سه نفر یا کمتر و بیشتر از برادران هستند.
حضرت فرمود:
– آگاه باش که فضیلت آنان بر تو، بیش از برترى تو بر آنان است!
(راوى که با شنیدن این سخن به تعجب آمده بود، پرسید:)
– فدایت شوم! من به آنان طعام مىدهم، مرکب خویش را در اختیارشان مىگذارم، با این حال آنان برتر از منند؟
– آرى! چون وقتى آنان به خانهى تو وارد مىشوند، همراه خود، آمرزش تو و خانوادهات را همراه مىآورند و چون مىروند، گناهان تو و خانوادهات را با خویش مىبرند. (4).
کسى که خانهاى وسیع، امکاناتى فراوان و دستى سخاوتمند دارد، شکرانهى نعمتهاى الهى را گاهى باید با انفاق و صدقه، گاهى با اطعام و مهمانى، هدیه، دستگیرى از بینوایان، کمک به محرومان و… ادا کند، وگرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.
ولیمه، یک سنت دینى
دربارهى اینکه کى باید سور و اطعام داد، و به چه کسانى و چگونه، در دستورهاى دینى، آداب و نکات فراوانى آمده است که به بعضى اشاره مىشود.
موارد مهمانى
از توصیههاى حضرت رسول به امیرالمؤمنین علیهالسلام یکى هم این بود:
«یا على! لا ولیمه الا فى خمس: فى عرس او خرس او عذار او وکار او رکاز»؛ (5).
یا على! جز در این پنج مورد، ولیمهاى(اطعام و مهمانى دادن) نیست: ازدواج و عروسى، تولد نوزاد، ختنه کردن کودک، ساختن یا خریدن خانه، بازگشت از سفر حج.
در این موارد، سزاوار است که انسان به این بهانه و مناسبت، سفرهاى بگسترد، ذبحى کند و مؤمنان را به مهمانى دعوت کند.
در حدیث دیگرى از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده که فرمود: هر کس مسجدى ساخت، گوسفند چاقى را ذبح کند و از گوشت آن به محرومان بینوا اطعام کند و از خداوند بخواهد که شر سرکشان جن و انس و شیطانها را از او دور کند. (6).
مهمانى براى هر یک از موارد یاد شده، سنتى اسلامى است که دلها را به هم مهربانتر و صفا و صمیمیت میان جامعه را بیشتر مىکند و اقوام و دوستان، یکدیگر را مىبینند و آشناتر مىشوند، روحها شادابتر و زندگیها بانشاطتر مىشود.
در زندگى اولیاء دین و پیشوایان معصوم نیز، نمونههاى فراوانى از این گونه ضیافتها دیده مىشود. از جمله به این نمونه دقت کنید: امام هفتم، حضرت کاظم علیهالسلام براى تولد یکى از فرزندانش ولیمه و اطعام داد و به مدت سه روز در مسجدها و کوچهها، در ظرفهایى به مردم «فالوده» داده شد. برخى پشت سر، این کار را بر حضرت عیب گرفتند. وقتى امام کاظم شنید، در پاسخ آن عیبجویى، به سنت انبیا و روش پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله استناد نمود. (7).
مهمان نوازى
گر چه بادیه نشینان عرب به مهماننوازى معروفند، همچنین عشایر خودمان در ایران، ولى در بسیارى از شهرها و مناطق، با جلوههاى زیباى مهماندوستى مواجه مىشوید. شاید شما هم نام برخى از شهرها و مناطق را به عنوان مهماننواز و مهماندوست شنیدهاید که در این خصلت، مشهورند و زبانزد خاص و عام. این نیز ریشه در فرهنگ دینى و باورهاى مذهبى دارد و تعلیمى است که از قرآن و دین فراگرفتهاند. اساسا دین ما، یکى از مؤثرترین عوامل شکل دهنده به «فرهنگ عمومى» در جامعهى ایرانى و اسلامى است.
در روایات اسلامى، حتى فصلى به عنوان «باب اقراء الضیف و اکرامه» (8) وجود دارد که به تکریم و گرامى داشتن و احترام و پذیرایى از مهمان سفارش مىکند و مهماندوستى را خوش مىدارد و خوشحال شدن از آمدن مهمان را بسیار نیکو مىشمارد و خانهى بىمهمان را دور از فرشتگان مىداند.
امام باقر علیهالسلام به نقل از پدرانش از قول حضرت پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده است:
«اذا دخل الرجل بلده فهو ضیف على من بها من اهل دینه، حتى یرحل عنهم…»؛ (9).
هر گاه کسى وارد شهرى شد، او مهمان همدینان خودش در آن شهر است، تا آنکه آنجا را ترک کند.
وقتى تازهواردى به یک شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود و آنان وظیفهى اکرام و مهماننوازى دارند، ورود مهمان به خانهى شخصى یک مسلمان، ضرورت اکرام و پذیرایى بیشترى را داراست. از همین جاست که اگر شهرى پذیراى مهمانهاى خارجى، سیلزدگان، آوارگان جنگ، آسیب دیدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از یک کشور همسایه باشد، به حکم وظیفهى انسانى و به دستور اخلاقى اسلام، وظیفهى آن شهروندان است که با آغوشى باز و گرم و برخوردى کریمانه و بزرگوارانه، مهماننوازى کنند. از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت شده است که فرمود: «اکرموا الضیوف و اقروا الضیوف» (10) مهمانها را اکرام و پذیرایى کنید.
«استقبال» از مهمان هنگام ورود و «بدرقهى» او هنگام رفتن نیز از مصادیق مهماننوازى و اکرام به شمار مىرود.
پرهیز از اسراف و ریا
هر عمل خیر و شایستهاى، گاهى دچار برخى آفتها مىشود. با همهى ستایشى که از پذیرایى شایسته از مهمان شده، اگر جنبهى تعادل رعایت نشود و به مرز اسراف و ولخرجیهایى برسد که اغلب، روى چشم و همچشمى است، یا ریشه در خودنمایى و تفاخر دارد، ناپسند است و همین کار مقدس و خداپسند، از قداست و محبوبیت نزد خدا مىافتد.
اطعام، با همهى ارزشى که دارد، آنجاست که «فى الله» و «لله» باشد و به قصد سیر کردن شکمى گرسنه یا شاد کردن برادرى مؤمن یا تقویت رابطههاى خویشاوندى و صلهى رحم باشد.
درست است که از نعمت الهى باید بهره گرفت، اما با حفظ حد و مرز ارزشى آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال، و انجام دادن آن کار به صورتى خردمندانه و شرع پسند و عرف پذیر!
روزى حضرت امیر علیهالسلام به «علاء بن زیاد» که خانهاى وسیع و مجلل براى خود ساخته بود، فرمود: با این خانهى بزرگ، در این دنیا مىخواهى چه کنى؟ تو در آخرت، به چنین منزل وسیعى بیش از دنیا نیاز دارى؛ مگر آنکه بخواهى از همین خانهى وسیع دنیوى، به آخرت برسى، مثل اینکه در این خانه از مهمان پذیرایى کنى، صلهى رحم نمایى، به بستگانت برسى، حقوقى را که از این خانه بر گردن دوست تو ادا کنى. در این صورت، از همین خانه به آخرت مىرسى!… (11).
گاهى اصل مهمانى دادن، ریاکارى است. گاهى نوع غذا و محل اطعام و کیفیت سفره چیدن، تظاهر و خودنمایى است. گاهى مهمانهاى خاص و مدعوین، شایستهى اطعام نیستند، یا با انگیزههاى ریاکارانه و حسابگرانه و مصلحت اندیشانه دعوت مىشوند.
همهى اینها نارواست و هدر دادن نعمتهاى الهى. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: هر کس طعامى را از روى ریا و خودنمایى اطعام کند و مهمانى دهد، در روز قیامت، همانند آن را خداوند از طعامهاى دوزخى به او مىخوراند. (12).
و امام باقر علیهالسلام فرمود: «ولیمه»، در حد یکى دو روز، کرامت و بزرگوارى است، بیشتر از آن، ریا و خودنمایى و سمعه است:
«الولیمه یوم او یومین مکرمه و مازاد ریاء و سمعه.» (13).
البته اینها در سور دادنها و مهمانیهاى رایج و مرسوم به مناسبتهاى یاد شده است. اما اصل مهماندوستى و کرم و اطعام به محرومان، سخاوتى است که هر چه بیشتر و مستمرتر باشد، بهتر و زیبندهتر است.
«هاشم»، جد بزرگ رسول خدا، همیشه سفرهاى باز داشت و غذاى آمادهى او و خانهى مهیایش براى عامه مردم، او را به سیادت و آقایى قریش رسانده بود.
«حاتم طایى»، سخاوتمند معروف عرب، خانهاى داشت که ملجأ مردم و محل امید بینوایان و مسافران و مهمانان مختلف بود.
امام حسن مجتبى علیهالسلام مهمانخانهاى در منزل داشت که به طور معمول، از طبقات مختلف، بویژه افراد غریب و بىخانه و بینوا و مسافران و یتیمان و محرومان، پیوسته از آن بهرهمند مىشدند.
براى کریمان بلند همت، «اطعام» لذتى بیش از طعام خوردن دارد و حظ روحى آنان از این رهگذر است.
چه زیباست این کلام مولا على علیهالسلام که فرمود:
«قوت الأجساد الطعام، و قوت الارواح الاطعام»؛ (14).
قوت و غذاى جسم، غذا خوردن است، ولى غذاى روح، اطعام و غذا دادن.
کسى مىگفت: بزرگترین لذت روحى من وقتى است که عدهاى نیازمند و تهیدست را به مهمانى دعوت کنم و آنها سر سفره نشسته و مشغول خوردن باشند و من از دور، این صحنه را نگاه کنم و لذت ببرم!
در قابوسنامه چنین توصیه مىکند:
«چون میهمان کنى، از خوبى و بدى خوردنیها عذر مخواه، که این طبع بازاریان باشد، هر ساعت مگوى که فلان چیز بخور، خوب است! یا چرا نمىخورى؟ یا من نتوانستم سزاى تو کنم، که اینها سخن کسانى است که یک بار میهمانى کنند.» (15).
آداب مهمانى
ضیافت و مهمانى دو طرف دارد:
یکى مهمان مىشود، دیگرى میزبان است.
یکى بر سر سفرهى دیگرى مىنشیند و طعام مىخورد، دیگرى سفره مىگسترد و اطعام مىکند. لذت یکى در غذا خوردن است، و دیگرى در طعام دادن.
اصل مهمانى و ضیافت و مواردى را که در اسلام، توصیه به مهمانى دادن شده است، بحث کردیم و با میزبانان سخن گفتیم. اینک سخن با مهمان است و آداب مهمانى رفتن.
مهمان یا دردسر
در فرهنگ دینى ما، مهمان حبیب خدا و مایهى برکت است، هدیهاى از سوى پروردگار و عامل افزایش رزق و سبب آمرزش گناهان صاحبخانه و سبب نزول مغفرت الهى است. اینها همه بجا و درست، چرا که فرمودهى معصومین و تعالیم مکتب است. اما در همین جا «هزار نکتهى باریکتر ز مو» وجود دارد که اگر مهمانى رفتن ما سبب زحمت و رنجش صاحبخانه شود و او را به دردسر بیندازد، آن وقت چه؟ باز هم رحمت است؟!
البته همه یکسان نیستند و روحیهها متفاوت است. بعضیها آمادگى پذیرش مهمان ندارند. برخى از وضع مالى مناسبى براى مهماننوازى و خرج ضیافت برخوردار نیستند. بعضى از نظر جا و منزل و امکانات پذیرایى آبرومندانه از مهمان در مضیقه و فشارند. بعضیها اشتغالاتى دارند که مهمانى مزاحم وقت و یا کارشان خواهد شد. اینجاست که خود مهمان باید مراعات حال طرف را بکند، انتظار بیش از حد نداشته باشد، بىخبر و بىدعوت نرود، دیروقت و نابهنگام بر سر صاحب منزل فرود نیاید و او را به تکلف و زحمت نیفکند(البته فرودهاى اضطرارى مستثنى است!…)، هر جا که میزبان گفت بنشیند و از صاحب خانه اطاعت کند.
سفارش معاشرتى قرآن به مؤمنان دربارهى ادب مهمان شدن در خانهى پیامبر صلى الله علیه و آله چنین است:
«اى کسانى که ایمان آوردهاید!
بدون اذن و اجازه و دعوت براى طعام، وارد خانهى پیامبر نشوید،
و هر گاه دعوت شدید، داخل شوید،
و چون غذا خوردید، پخش شوید(و بروید) و براى حرف زدن(و گپ زدن) ننشینید، این کار شما سبب اذیت پیامبر است و از شما خجالت مىکشد، ولى خداوند از گفتن حق، حیا نمىکند!» (16).
در مهمانى اگر آداب و سنن اسلامى مراعات شود، دیگر مهمان، اسباب زحمت و بار خاطر نخواهد شد، بلکه مایهى برکت و سبب خوشحالى خواهد بود و از همین جاست که به مسألهى «تکلف» برمىخوریم که پیامدهاى بدى دارد و مایهى تلخکامیهایى در زندگى است.
تکلف یا ماحضر
در مثلهاى زیباى فارسى است که: «رسیده، رسیده خورد»،
یا اینکه: «مهمان، هر که باشد، در خانه هر چه باشد». (17).
چیزى به نام «حفظ آبرو» یا «حیثیت»، براى برخى چنان تکلفآور و مشقتبار است که براى آن خود را به زحمتهاى بسیار دچار مىکنند و به هر قیمتى شده از مهمان پذیرایى مىکنند، مبادا که آبرویشان برود. البته توقعات نابجاى برخى مهمانان هم در این مسأله دخالت دارد.
این گونه مهمان که میزبان را به «تکلف» و زحمت مىافکند، نه تنها رحمت نیست که شوم است. اگر میان مردم و خویشاوندان صفا و صداقت و صمیمیت باشد و مهمانى از راه برسد و دیروقت یا نابهنگام باشد، باید به هر چه که «هست» قناعت کرد. نه مهمان توقع زیادى داشته باشد و نه صاحبخانه خود را به دردسر بیفکند. در این صورت، دوستیها و رفت و آمدها تداوم مىیابد.
اما رفت و آمدهاى هزینهساز و خرجتراش و تکلفآور، سبب کاهش دید و بازدیدها و مهمانیها و موجب قطع رابطهها یا کاهش و سردى آن مىگردد. درسى از امیرمؤمنان علیهالسلام بیاموزیم:
مردى حضرت على علیهالسلام را به خانه دعوت کرد. حضرت فرمود: به سه شرط مىآیم. آن مرد پرسید: آن شرایط چیست؟ امام پاسخ داد:
یکى اینکه از بیرون خانه چیزى برایم تهیه نکنى.
دوم آنکه آنچه را در خانه دارى، پنهان و ذخیره نسازى(هر چه دارى بیاورى).
سوم آنکه به خانوادهات اجحاف و فشار وارد نیاورى.
مرد گفت: باشد، مىپذیرم.
حضرت قبول کرد و مهمان خانهى او شد. (18).
این حدیث، درسهاى عظیم و نکات ظریفى را بیان مىکند. بعضیها به خانواده و همسر خویش زحمت بسیار مىدهند و تهیه بساط و مواد یک سفره و پخت و پز را به او تحمیل مىکنند تا یک مهمانى آبرومند برپا شود. زحمتش را خانم مىکشد، ولى پزش را آقا مىدهد. این نوعى ستم به خانواده است و روا نیست که از سوى مرد انجام گیرد.
در مهمانى رفتن، هم مهمان نباید متوقع باشد که براى او چنین و چنان کنند و به «ماحضر» – هر چه که موجود است – قانع باشد، و هم صاحبخانه خرجى را بر خود و رنجى را بر عیال، تحمیل نکند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: مهمان تا دو شب مورد اکرام و پذیرایى قرار مىگیرد. اگر شب سوم فرارسید، دیگر او از اهل خانه محسوب مىشود، هر چه که بود، مىخورد. (19).
نیز از آن حضرت روایت است:
به خانهى دیگرى چنان وارد نشوید و مهمان نروید که چیزى نداشته باشند تا خرج و انفاق کنند. (20) این براى حفظ آبرو و عزت صاحبخانه است که نزد مهمان شرمنده و سرافکنده نشود. در ضربالمثلهاى فارسى است که: «مهمان دیروقت(یا: ناخوانده) خرجش به پاى خودش است».
سلمان و مسلمانى
روش مسلمانى را باید از حضرت «سلمان» آموخت که اهل قناعت و سادهزیستى بود و پرهیز از تکلف و تجمل. از این رو سلمان فارسى در فضیلتها و ارزشها از «اهلبیت» به شمار مىآمد.(سلمان منا اهلالبیت). بارى، نقل خاطرهاى از سلمان مناسب این بحث است:
یکى از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل» مىگوید: من به اتفاق دوستم به خانهى سلمان فارسى رفتیم و مدتى نشستیم. هنگام غذا فرارسید. سلمان گفت: اگر نبود آنکه رسول خدا صلى الله علیه و آله از تکلف و خویشتن را به زحمت افکندن نهى کرده است، برایتان غذاى خوبترى فراهم مىکردم. سپس برخاست و مقدارى نان معمولى و نمک آورد و جلوى مهمانان گذاشت. رفیقم گفت: کاش همراه این نمک، مقدارى سعتر(مرزه و آویشن) بود! سلمان رفت و ظرف آب خویش را «گرو» نهاد و کمى مرزه فراهم کرد و سر سفره نهاد. وقتى غذا خوردیم، دوستم گفت: خدا را شکر که به روزى خدا قانعیم! سلمان گفت: اگر به رزق خدا قانع بودى، الآن ظرف آب من در گرو نبود!… (21).
سلمان اهل تکلف نبود. ولى وقتى مهمان، خواستهاى را بر زبان آورد و تمناى غذا و طعامى داشت، سلمان ناچار شد که براى رضاى خاطر مهمان آن را تأمین کند، هر چند با «رهن» گذاشتن وسیلهى زندگى!
بسیارى اوقات، نه تنها در مهمانیها، بلکه در مجموعهى رفت و آمدها و روابط، توقعات بیجاى افراد از یکدیگر، بار سنگینى را به دوش دیگران مىگذارد و این هیچ پسندیده و اسلامى نیست! مهمان خوب کسى است که وقتى به خانهى کسى مىرود، بخصوص اگر بدون اطلاع دادن قبلى باشد، همان جا که کفشهایش را از پا درمىآورد، توقع و انتظار را هم از خود جدا کند و بیرون در بگذارد و وارد شود، تا جاى هیچ گلهاى نباشد. وقتى بارى بر دوش میزبان سنگینى نکند، این گونه مهمانى بىزحمت و رنج است واگر خدا کمک کند و همراه مهمان، روزى او را هم بفرستد که چه بهتر.
در حدیث است: «لا تکلفوا للضیف» یا «لا یتکلفن احد لضیفه ما لا یقدر»؛ (22) براى پذیرایى از مهمان، خود را بیش از حد توان به زحمت و مشقت نیندازید.
مىبینید که مسأله، ظریف است و مرزها گاهى آشفته مىشود. هم دعوت به پذیرایى از مهمان کردهاند، هم نهى از تکلف! هم مهمان را موهبت الهى شمردهاند و مایهى رزق و برکت خانه دانستهاند، هم ایجاد اذیت و سختى براى میزبان را نهى کردهاند. شناخت تکلیف صحیح، هم براى مهمان هم میزبان، دقت و ظرافت مىطلبد.
مهمان ناخوانده
روابط مودتآمیز در جامعهى اسلامى و میان برادران دینى و خانوادهها، باید در سطحى باشد که رفت و آمدها گرم، و مهمانى دادنها صمیمى، مهمانى رفتنها بىتکلف، و پذیراییها خودمانى و بىگله باشد. این مطلوب نهایى است، ولى رعایت آدابى خاص، بویژه آنجا که محبتها و صمیمیتها در حدى نیست که «هیچ آدابى و القابى مجوى»، ضرورى است. یکى از این نکات، بىدعوت به مهمانى نرفتن است، یکى هم همراه دعوت شده را با خود نبردن! گر چه میزبانان معمولا مىگویند: «خوب، چه مىشد مهمانتان را هم مىآورید، غریبه که نیستید، مىآورید و دور هم بودیم و…»
اما توصیهى اسلام به پرهیز از این مسأله است. حتى همراه بردن کودکان به مهمانى، اگر دعوت نشدهاند، گاهى اشکال شرعى هم پیدا مىکند، بویژه اگر در دعوتنامه قید شده باشد که: «لطفا از آوردن بچه….»
امام صادق علیهالسلام از رسول خدا نقل مىکند که فرمود: «هر گاه یکى از شما به مهمانى و طعامى دعوت شدید، فرزند خود را همراه نبرید، اگر چنین کنید، کارى ناروا و غاصبانه کردهاید.» (23) این همان عادت ناپسند «طفیلى» و «قفیلى» بردن همراه است. و… سومى را هم که صاحبخانه مىشناسد!
در حدیث دیگرى پیامبر اسلام به حضرت على علیهاسلام در ضمن وصایایى فرمود:
«یا على! هشت گروهند که اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش کنند، نه دیگرى را. یکى از آنان کسى است که به مهمانىاى که دعوت نشده برود و بر سر سفرهى ناخوانده بنشیند:
«الذاهب الى مائده لم یدع الیها….» (24).
گله نداشتن
مشهور است که: «سفرهى نینداخته یک عیب دارد. سفرهى انداخته هزار عیب!» این مثل همان کلام دیگر است که مىگویند: دیکتهى نوشته نشده، غلط ندارد!
وقتى کسانى مهمانى مىدهند، بخصوص به صورت دستهجمعى و عمومى، چیزى به نام «گلایه» مطرح مىشود. البته ما نباید اهل گله باشیم که چرا مثلا ما را خبر نکردند، مگر غریبه بودیم که دعوت نشدیم و…. از طرف دیگر هم میزبان باید خود را براى گلایههاى احتمالى آماده کند.
اما آنچه براى دیگران بسیار کارساز است، «عدم توقع» است. نتیجهى این روحیه، آرامش وجدان و آسایش درون است. اگر کسى از دوستان، بستگان، همسایگان و همکاران، سورى داد و ما جزو مدعوین نبودیم، چه جاى گلایه؟… مگر به ما بدهکار بوده است؟ شاید دسترسى نداشته، شاید فراموش کرده که بگوید و از قلم افتادهایم، شاید از نظر جا و غذا، امکانات و ظرفیت نبوده، و… یا به هر دلیل دیگرى به ما نگفته است.
چرا به ما بر بخورد و غبار کدورت بر آینهى دوستیهایمان بنشیند؟! حیف است که حریم و مرز دوستیها و خویشاوندیها با این گونه مسایل، آشفته گردد.
زبان به گلایه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجیده مىکند، هم نشانهى کمظرفیتى و دون همتى و حقارت نفس گله کننده است.
مناعت طبع، گوهرى است که نباید آن را با سنگ «توقعهاى کوچک» شکست! اگر به مهمانى هم رفتیم و غذا و جا و شرایط بر طبق میل و انتظارمان نبود، باز هم عیبجویى و شکوه، مناسب نیست؛ زیرا گلایههاى بعدى، نه عیوب و کاستیهاى گذشته را اصلاح مىکند، نه چیزى عاید ما مىشود. تنها پایین بودن سطح اندیشه و افق فرهنگ خویش را با این کار، نشان دادهایم.
ایثار و گذشت و بلندنظرى و والاهمتى، مخصوص همین جاهاست! پس همت بلند دار… مبادا صفاى دوستى و خویشاوندى با چنین توقعهایى به کدورت مبدل شود. حیف است! (25).
پی نوشت :
(1). میزان الحکمه، ج 5، ص 521
(2). امثال و حکم، دهخدا، ج 4، حرف میم
(3). میزان الحکمه، ج 5، ص 520؛ وسائل الشیعه، ج 16، ص 459
(4). کافى، ج 2، ص 201، حدیث 8 و 9
(5). وسائل الشیعه، ج 16، ص 454
(6). همان، حدیث 4
(7). همان، ص 452، حدیث 2
(8). بحارالانوار، ج 72، ص 458
(9). همان، ص 462
(10). کنز العمال، ج 9، ص 245
(11). نهجالبلاغه، خطبهى 209
(12). وسائل الشیعه، ج 16، ص 455
(13). همان، ص 456
(14). بحارالانوار، ج 72، ص 456
(15). رهنمون، ص 748
(16). احزاب (33) آیهى 53) لا تدخلوا بیوت النبى…)
(17). امثال و حکم، دهخدا، ج 4، کلمهى «مهمان»
(18). بحارالانوار، ج 72، ص 451، حدیث 4
(19). وسائل الشیعه، ج 16، ص 456
(20). همان، حدیث 2
(21). میزان الحکمه، ج 5، ص 525) به نقل از بحارالانوار، ج 22، ص 384)
(22). کنز العمال، ج 16، ص 248
(23). بحارالانوار، ج 72، ص 445
(24). همان، ص 444، حدیث 1 و ص 452، حدیث 6
(25). دربارهى موضوع این بخش از جمله ر. ک: مهماندارى در اسلام، نورمراد محمدى، بوستان کتاب