اخلاق معاشرت (قسمت سوم)

اخلاق معاشرت (قسمت سوم)

 

5. صله‏ى رحم
خویشاوندان، ارتباط خونى با هم دارند. شاخ و برگهاى یک درختند و گلهاى یک بوستان. پس، ارتباطشان هم طبیعى است و قطع رابطه و رفت و آمد میان اقوام، عارضه‏اى ثانوى و یک بیمارى اجتماعى و «آفت خانوادگى» به حساب مى‏آید و اگر بى‏دلیل باشد، زشت و نارواست. اگر دلیلى هم داشته باشد، قابل رفع و شایسته‏ى تجدید رابطه است.
حضرت على علیه‏السلام مى‏فرماید:
«صله الرحم توجب المحبه»؛ (1).
پیوند با خویشاوندان(صله‏ى رحم) محبت مى‏آورد.
روشن است که قطع این رابطه هم، سردى و کدورت و جدایى دلها را در پى دارد. در احادیث، از صله‏ى رحم به عنوان «محبوب کننده‏ى انسان میان خانواده و بستگان» یاد شده است: «صله الرحم… محببه فى الأهل». (2).
سفارش اکید دین، بر این است که حتى با آنان که با شما بریده و قطع رابطه کرده‏اند، صله‏ى رحم و تجدید رابطه کنید(صل من قطعک) که این، نوعى ایثار و گذشت فوق‏العاده مى‏طلبد.
محدوده‏ى این پیوند نیز گسترده است و هر بهانه را از دست انسان مى‏گیرد. امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید:
«صل رحمک و لو بشربه من ماء»؛ (3).
صله‏ى رحم کنید، هر چند در حد خوردن جرعه‏ى آبى باشد.
در حدیث معروف دیگرى آمده است:
«صلوا ارحامکم و لو بالسلام»؛
هر چند با سلام گفتن، با خویشاوندان پیوند برقرار کنید.
آنچه گاهى مانع رفت و آمدهاى خانوادگى و دیدارهاى خویشاوندان یا دوستان مى‏شود، توقعات بالا، هزینه و مخارج، معطلى رفت و برگشت، وقت نداشتن افراد و… است. اما اگر به حداقل هم راضى باشیم و لحظه‏اى نشستن و حالى پرسیدن و آبى و چایى خوردن و برخاستن، یا از همان دم در، سلام کردن و جویاى حال شدن و برگشتن هم باشد، «صله‏ى رحم» ها بیشتر و ارتباطها قویتر خواهد گشت.

آثار و نتایج
این نوع پیوند، فواید بسیار و آثار دنیوى و اخروى فراوانى دارد که از احادیث بسیار آن، تنها به دو نمونه‏ى زیر، اکتفا مى‏کنیم:
حضرت امام باقر علیه‏السلام فرموده است:
«صله الأرحام تزکى الأعمال و تنمى الأموال و تدفع البلوى و تیسر الحساب و تنسى‏ء فى الأجل»؛ (4).
صله‏ى ارحام، «اعمال» را پاک، «اموال» را افزون، بلاها را دفع، حساب را آسان مى‏کند و «اجل» را به تأخیر مى‏اندازد.
همچنان که مى‏بینید، نتایج یاد شده، برخى به امور دنیوى مربوط است، برخى هم نتایج اخروى و پاداشهاى خدایى را نسبت به این عمل، بازگو مى‏کند.
حدیث دیگر از امام صادق علیه‏السلام است:
«صله الأرحام تحسن الخلق و تسمح الکف و تطیب النفس و تزید فى الرزق و تنسى‏ء الأجل»؛ (5).
صله‏ى رحم، اخلاق را نیکو، دست را بخشنده، دل و جان را خوش مى‏سازد، رزق را مى‏افزاید و اجل و مرگ را به تأخیر مى‏اندازد.
این کار نیک و ساده، آن قدر سازنده و مفید است و آنچنان مورد رضاى پروردگار، که گاهى تقدیر الهى به خاطر آن عوض مى‏شود و خداوند به پاداش این عمل نیکو، بر عمر کسى مى‏افزاید. در مقابل، قطع رابطه‏ها و بریدن از خویشاوندان، به حدى شوم و نفرت‏بار و در نظر خداوند، ناپسند است که عمر را مى‏کاهد.
به این حدیث تکان دهنده توجه کنید:
امام صادق علیه‏السلام فرمود: «ما چیزى را جز «صله‏ى رحم» سراغ نداریم که عمر را زیاد کند، تا آنجا که گاهى تا زمان مرگ یک نفر، سه سال مانده است، ولى او اهل صله‏ى رحم مى‏شود. آنگاه خداوند، سى سال بر عمرش مى‏افزاید و سى و سه سال دیگر زنده مى‏ماند. و گاهى اجل کسى سى و سه سال است، به خاطر قطع رحم و گسستن رابطه‏هاى خویشاوندى، کاهش مى‏یابد و اجلش سر سه سال فرامى‏رسد.» (6).

مرز صله‏ى رحم
این ادب معاشرت، اختصاص به بستگان پاک و باتقوا و حزب اللهى هم ندارد و یک وظیفه‏ى اخلاقى است، حتى نسبت به آنان که اهل گناهند. چه بسا به برکت رفت و آمدهاى بستگان صالح، فاجران هم راه صلاح پیش گیرند و تأثیر بپذیرند. گاهى ترک مراوده و رفت و آمد، سبب مى‏شود که بستگان معصیت کار، در گناه و بیراهه‏ى خود، بیشتر پیشروى کنند، ولى حفظ رابطه، جلوى بدتر شدن آنان را مى‏گیرد. در این صورت، تکلیف، همچنان نگهبانى از این خط ارتباط و پیوند خویشاوندى است.
یکى از شیعیان از امام صادق علیه‏السلام مى‏پرسد: برخى خویشاوندانم خط و تفکر دیگرى دارند، غیر از فکر و مرامى که من دارم. آیا آنان بر من حقى دارند؟ حضرت فرمود: آرى، حق قرابت و خویشاوندى را چیزى قطع نمى‏کند. اگر با تو همفکر و هم‏عقیده باشند، دو حق بر تو دارند: یکى حق خویشاوندى، دوم حق اسلام و مسلمانى. (7).
حتى اگر بستگان، مایه‏ى آزار انسان را هم فراهم کنند، باز حق گسستن پیوند را نداریم. در حدیث آمده است:
مردى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من خویشاوندانى دارم که من با آنان پیوند برقرار مى‏کنم و رابطه دارم، اما آنان آزارم مى‏دهند. تصمیم گرفته‏ام آنان را ترک کنم. حضرت رسول فرمود: آنگاه، خدا هم تو را ترک مى‏کند!… گفت: پس چه کنم؟ رسول خدا فرمود: به کسى که محرومت کرده، عطا کن، با کسى که از تو بریده، رابطه برقرار ساز، کسى که بر تو ستم کرده، از او درگذر. هر گاه چنین کردى، خداوند پشتیبان تو خواهد بود. (8).
از على علیه‏السلام نقل شده که فرمود:
«صلوا ارحامکم و ان قطعوکم»؛ (9).
با خویشاوندانتان پیوند و رفت و آمد داشته باشید، هر چند آنان با شما قطع رابطه کرده باشند.
سنت «صله‏ى رحم»، از نیکوترین برنامه‏هاى دینى در حیطه‏ى معاشرت است. گر چه شکل نوین زندگى و مشغله‏هاى زندگیهاى امروزى، گاهى فرصت این برنامه را از انسانها گرفته است، ولى حفظ ارزشهاى دینى و سنتهاى سودمند و ریشه‏دار دینى، از عوامل تحکیم رابطه‏ها در خانواده‏ها است. بویژه در مناسبتهاى ملى، در اعیاد و وفیات و آغاز سال جدید، فرصت طبیعى و مناسبى براى عمل به این «سنت دینى» است.
باشد که بر دستورالعملهاى مکتب در بعد اجتماعى و خانوادگى، وفادار بمانیم و صفاى زندگى را در سراب غربزدگى و تقلید از «فرهنگ بیگانه» نبازیم. (10).

6. دید و بازدید
آنچه روحیه‏ها را شاداب و زندگیها را باصفا مى‏سازد، «دیدار» است. چه دیدارهاى دوستانه، چه خویشاوندانه! بویژه اگر در دیدارها، سخنان دلنشین گفته شود و خاطرات شیرین و همفکرى در مسیر گشایش مشکلات.
«زیارت» برادران دینى رفتن و «دیدار مؤمنان»، مورد سفارش اولیاء دین است؛ که هم رابطه‏هاى درونى آحاد امت را استوارتر مى‏سازد، هم محبتها را مى‏افزاید، هم کدورتها را مى‏زداید، هم نشاط مى‏آورد و هم خدا و رسول را خوشحال مى‏سازد؛ و چه کار نیکى بهتر از این؟…
بجاست که این گونه دیدارها به خاطر خدا و با انگیزه‏ى خلوص و عمل به سنت دین باشد، نه روى طمعهاى دنیوى و انگیزه‏هاى مادى و سود گرایانه و سودا گرایانه!

محتواى دیدارها
گاهى رفت و آمدها و زیارتها، به جاى سودمندى، زیانبار است و به جاى آنکه بهره‏ى تربیتى یا پاداش اخروى داشته باشد، محصولى جز افزایش گناه یا هدر رفتن فرصتها یا تأثیر منفى بر خود و خانواده ندارد. هوشیاران مى‏کوشند از همه‏ى دیدارها سود ببرند و از تباهى فرصت، جلوگیرى کنند.
باید با «حصارشکنى»، خود و زندگى خود را از انزوا درآورد و روحیه‏ى جمعى و تعاون و همزیستى را تقویت کرد. آنان که پاى خود و خانواده‏ى خود را از رفت و آمد با افراد باایمان و خانواده‏هاى شریف و بافرهنگ مى‏برند، راه خیر را به روى خود مى‏بندند. مگر نه اینکه این گونه انزواها، حالتى از یأس براى انسان پدید مى‏آورد و افسرده مى‏سازد و نشاط از چنین زندگیهایى رخت برمى‏بندد؟!
امام صادق علیه‏السلام به اصحاب خویش سفارش مى‏فرمود:
«تزاوروا و تلاقوا و تذاکروا امرنا و احیوه»؛ (11).
به دیدار و ملاقات یکدیگر بروید و «امر» ما را یاد کنید و به یاد هم آرید و آن را زنده نگه دارید. این حدیث، محتواى سازنده و تربیتى و جهت‏دار و هدفدار بودن دیدارها را تبیین مى‏کند. ملاقاتهایى که شیعیان اهل‏بیت داشتند، محتوایى مکتبى داشت و به توصیه‏ى امام، مى‏بایست در راستاى «احیاى امر» و زنده نگهداشتن مرام و مکتب اهل‏بیت و فلسفه‏ى سیاسى امامت مى‏شد، تا «امت»، روح و جان یابد و به بیراهه نیفتد.

بهره‏هاى دیدار
مناسب است در سایه‏ى ملاقاتها و دید و بازدیدها، خانواده‏ها و افراد، از دردها، نیازها و مشکلات یکدیگر آگاه شوند و در حد توان، در رفع آنها بکوشند. مشورت و همدلى و همدردى، گوشه‏اى از این بهره‏ها است. تشریک مساعى در حل معضلات و رسیدگى به نیازمندان، گوشه‏اى دیگر.
«خیثمه» مى‏گوید: خدمت حضرت امام باقر علیه‏السلام رسیدم تا با آن حضرت خداحافظى کنم. امام فرمود:
«اى خیثمه! هر کدام از دوستان و هواداران ما را دیدى، سلام ما را به آنان برسان و آنان را به تقواى الهى توصیه کن و سفارش کن که توانگرانشان به فقیران سر بزنند، توانمندان به ناتوانان سرکشى کنند، زندگان در تشییع جنازه‏ى مردگان شرکت کنند، در خانه‏هاى هم، یکدیگر را دیدار کنند. این گونه دیدارها سبب احیاء امر ما(خط ولایت و رهبرى اهل‏بیت) مى‏گردد.» (12).
اگر دیدارها، چنین برکتهایى نداشته باشد، جز اتلاف وقت و سرمایه چیزى نیست!
وقتى جمعى دور هم مى‏نشینند و ساعاتى را به صحبت مى‏گذرانند، در جمع‏بندى پایانى، اگر دیدند از آن همه صحبت، چیزى نه در یاد مانده، نه سودى به کف آمده و نه مشکلى برطرف شده است دریغ از آن اتلاف فرصت! اما اگر بحثهاى علمى و اجتماعى، به روشنگرى افکار کمک کند، نقل خاطرات و سرگذشتها، براى دیگران عبرت‏آموز و راهگشا باشد، بازگویى حالات دیگران، حس همدردى و کمک‏رسانى را تقویت کند، اینجاست که ملاقات، به بهره‏ورى رسیده است.

زیارت مؤمن
در یک جامعه‏ى ایمانى، همبستگى اهل ایمان ضرورى است. این پیوند، در سایه‏ى دیدارها پدید مى‏آید و استحکام مى‏یابد. در روایات، بابى تحت عنوان «زیاره المؤمن» است که به این گونه دیدارها تأکید دارد. امام صادق علیه‏السلام فرموده است:
«مازار مسلم اخاه المسلم فى الله ولله الا ناداه الله عزوجل: ایها الزائر طبت و طابت لک الجنه»؛ (13).
هیچ مسلمانى برادر دینى‏اش را در راه خدا و براى خدا زیارت نمى‏کند، مگر آنکه خداى متعال به او ندا مى‏دهد: اى دیدار کننده! خوش به حالت، بهشت براى تو سزاوار و گوارا باد!
در این دیدارها، دو رکن وجود دارد: دیدار کننده و دیدار شده(زائر و مزور). آنکه پیشقدم در زیارت مى‏شود، فضیلت بیشترى دارد و پاداشى افزونتر. این سخن پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است که فرمود:
«الزائر اخاه المسلم اعظم اجرا من المزور»؛ (14).
آنکه برادر مؤمن خود را دیدار مى‏کند، پاداشى بزرگتر از شخص دیدار شده دارد.
آنان که «کار» را بهانه‏ى کاستن از دیدارها و صله‏ى رحمها و رفت و آمدها مى‏کنند، باید خود اینها را هم کار به حساب آورند، بلکه از بهترین کارها. این، اقتدا به سیره‏ى رسول اکرم صلى الله علیه و آله است. در حدیث است: هر گاه پیامبر خدا یکى از مسلمانان را سه روز نمى‏دید، از حال او مى‏پرسید. در پاسخ سؤال پیامبر، اگر مى‏گفتند که غایب است(مثلا سفر رفته) برایش دعا مى‏کرد. اگر حاضر بود، به دیدارش مى‏رفت و اگر بیمار بود به عیادتش مى‏شتافت. (15).

دیدار حضورى
برخى به هر دلیل، عیادت و زیارت و احوالپرسى‏شان «غیرحضورى» است. مى‏کوشند تا از طریق این و آن، یا از راه تلفن و نامه احوالپرسى کنند و تماس داشته باشند. گر چه از این رهگذر، «کسب اطلاع» مى‏توان کرد؛ ولى دیدار رویاروى و نشست و گفتگوى چهره به چهره، حلاوت و برکتى دیگر دارد.
در احادیث، عنوان «تزاور» و «ملاقات» مطرح است. دیدن و ملاقات کردن حضورى. البته احوالپرسى تلفنى هم خیلى خوب است و نوعى صله‏ى رحم محسوب مى‏شود، ولى جاى «دیدار حضورى» را پر نمى‏کند. نامه نوشتن به اقوام و دوستان نیکو است، اما بار سفر بستن و حضورا خدمت پدر و مادر و بستگان و آشنایان رسیدن و آنان را شاد کردن، ثوابى مضاعف و تأثیرى افزونتر دارد. مى‏گویید نه؟ امتحان کنید!
شما خودتان از دیدار چهره‏ى برادر یا فرزند یا دوست بیشتر خوشحال مى‏شوید – اگر از سفر آیند – یا از شنیدن صدایشان از آن سوى سیمهاى مخابرات؟ تازه، این خودش نشان محبت بیشتر و صمیمیت و یکدلى در رابطه‏هاست. اگر هنگام درگذشت یکى از اقوام، از دوستان و آشنایانتان کسى تلفن بزند و تلگراف تسلیت بفرستد، یا آنکه از شهر و محله‏ى خود پیش شما آمده، از نزدیک در غمتان شریک شود و در مراسمتان شرکت کند، کدام یک را صمیمى‏تر مى‏یابید؟ رفت و آمد خودتان با دیگران نیز چنین است. هرگز به تلفن و نامه قناعت نکنید و «صدا» و «دستخط» و «عکس» را به جاى دیدار حضورى ننشانید.
«اویس قرنى» را شنیده‏اید که از مادر اجازه گرفت و از «یمن» به «مدینه» آمد، تا محبوبش، محمد مصطفى صلى الله علیه و آله را یک بار ببیند و برگردد… و چنان شد که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: من بوى بهشت را از سوى قرن مى‏شنوم، چه بسیار مشتاق تو هستم، اى اویس قرن! «تفوح روایح الجنه من قبل قرن، و اشوقاه الیک یا اویس القرن!» (16).
در همین دیدارهاى حضورى است که نشاط خاطر و بهره‏ورى از تجارب و سخنان نهفته است. امام هادى علیه‏السلام فرموده است:
«ملاقاه الاخوان نشره و تلقیح العقل و ان کان نزرا قلیلا»؛ (17).
دیدار برادران، سبب انبساط خاطر و بارورى اندیشه است، هر چند کوتاه و اندک باشد.
با این همه آثار و برکات، دیگر چه جاى درنگ و بهانه‏جویى و عذرتراشى براى ترک مراوده و رفت و آمد؟! براى این گونه دیدارها، باید در پى بهانه بود و هر فرصتى را مغتنم شمرد،… البته تا حدى که به مزاحمت نیانجامد و موجب اتلاف وقت دیگرى نشود.
وقتى کسى از مسافرت یا زیارت برمى‏گردد، یا خداوند به کسى فرزندى عنایت مى‏کند، یا ازدواجى صورت مى‏گیرد، یا خانه‏ى جدیدى خریدارى مى‏شود، یا خداى ناکرده بیمارى و کسالتى براى کسى پیش مى‏آید، اینها همه بهانه‏ى «تجدید عهد» و دیدار حضورى است. حتى اگر او هم مهمانى ندهد، ولى در صورت فراهم بودن شرایط، رفتن به دیدار و گفتن خوشامدى، تهنیتى، تبریکى، تسلیتى، خدا شفا دهدى، چشم روشنى و… مناسب است و این «دیدارها مایه‏ى تحکیم دوستیهاست.»
پیامبر رحمت فرمود: «الزیاره تنبت الموده»؛ (18).
دیدار، دوستى‏آور است.

دیدار کریمانه
چه خوب که در دیدارها، قصد قربت کنید و اینها را به حساب خدا بگذارید. اگر معامله و سودا هم مى‏کنید، با خدا سودا کنید، تا اجر ببرید. نگویید: من چند بار رفته‏ام، آنها نیامده‏اند، نوبتى هم که باشد، حالا نوبت آنهاست….
در بهره‏ورى از ثواب و پاداش الهى که نباید این گونه محاسبات را به میان کشید. درست است که هر «دید» ى، «بازدید» ى دارد و هر سلامى، علیکى و هر نامه‏اى جوابى! ولى گاهى هم باید کریمانه و بزرگوارانه برخورد کرد. دیدار مؤمن، دیدار خداست و چقدر ثواب دارد. در حدیث قدسى آمده است که خداوند مى‏فرماید:
«ایما مسلم زار مسلما فلیس ایاه زار، ایاى زار و ثوابه على الجنه»؛ (19).
هر مسلمانى که به دیدار مسلمانى برود، او را نه، بلکه مرا زیارت کرده است و پاداش او بر عهده‏ى من، بهشت است. چه چیزى بالاتر از این؟ دیدار مؤمن، همپاى دیدار خدا!
از امام باقر و امام صادق علیه‏السلام روایت است:
«هر مؤمنى که به قصد دیدار مؤمن دیگر بیرون رود و او را همراه با معرفت به حقوقش زیارت کند، به پاداش هر گامش در این راه، خداوند حسنه‏اى براى او مى‏نویسد و سیئه‏اى از او محو مى‏کند و درجه‏اى مى‏افزاید. چون در بزند، درهاى آسمان به رویش باز مى‏شود و چون با یکدیگر ملاقات و مصافحه و معانقه کنند، خداى متعال رو به فرشتگان کرده و مباهات مى‏کند که: دو بنده‏ام را بنگرید! به خاطر من با هم دوستى و دیدار مى‏کنند. بر من است که از این پس از عذاب، مصونشان دارم. و چون برگردد، فرشتگان بدرقه‏اش مى‏کنند و اگر تا شب بعد، از دنیا برود، از حساب، معاف مى‏شود…» (20).
وقتى دیدارها این همه فضیلت و ثواب و آثار دنیوى و اخروى دارد، چه محرومند آنان که به بهانه‏هاى مختلف یا لجاجتها و اندیشه‏هاى کودکانه و حقیرانه، با هم قهر یا ترک رفت و آمد مى‏کنند و درهاى برکت را به روى خویش مى‏بندند!
گرماى دلها در سایه‏ى دیدارهاى صمیمانه و معاشرتهاى مخلصانه و آمیخته به صداقت و مودت است.
کانون زندگى و خانواده‏ها را گرمتر کنیم، با معاشرت و مودت و دیدار….

پی نوشت :

(1). غررالحکم، ج 7، ص 134
(2). اصول کافى، ج 2، ص 151
(3). همان
(4). همان، ص 150
(5). همان، ص 150 و 151، حدیث 6 و 12
(6). همان، ص 152، حدیث 17
(7). میزان الحکمه،ج 4، ص 83
(8). بحارالانوار، ج 71، ص 100
(9). همان، ص 92
(10). درباره‏ى این موضوع از جمله ر. ک: تحلیلى اجتماعى از صله‏ى رحم، سید حسین شرف‏الدین، مؤسسه بوستان کتاب
(11). اصول کافى، ج 2، ص 175
(12). همان
(13). همان، ص 177، حدیث 10
(14). میزان الحکمه، ج 4، ص 297
(15). مکارم الأخلاق، ص 19
(16). سفینه البحار، ج 1، ص 53
(17). میزان الحکمه، ج 4، ص 298
(18). سفینه البحار، ج 1، ص 567
(19). همان
(20). همان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید