داستانهایی از زندگى حضرت فاطمه علیها السلام

داستانهایی از زندگى حضرت فاطمه علیها السلام

فاطمه علیها السلام :

خداوند امر به معروف را بخاطر مصلحت عموم مردم واجب کرد.(1)
دفاع علمى از مومنین

دو نفر زن که در مسئله اى دینى با یکدیگر اختلاف داشتند براى حل اختلاف خود نزد فاطمه علیها السلام رفتند. یکى از زنان مومن و دیگرى معاند و کافر بود.
فاطمه علیها السلام مى فرماید: من دلایل زن مومن را اثبات کردم و حقانیت سخن او را آشکار نمودم و در نتیجه او بر آن زن که دشمن اسلام بود پیروز گشت و بشدت شاد و مسرور گردید.
فاطمه علیها السلام به آن زن مومن که بسیار خوشحال شده بود فرمود: شادى فرشته ها براى پیروزى تو بر او بیشتر از شادى تو مى باشد و غم و اندوه شیطان و یاران او از غم و اندوه این زن کافر زیادتر است . (2)
دگر بینى

امام حسن علیه السلام گوید: یک شب جمعه مادرم را دیدم که در محراب عبادت ایستاد و همواره نماز مى گذارد و در رکوع و سجود بود تا شب به صبح رسید و شنیدم که براى زنان و مردان مومن با ذکر نام آنها دعا مى کند و هر چه بیشتر براى آنها از خداوند در خواست مى کند اما براى خود دعا نمى کند.
عرض کردم : مادر! چرا براى خود دعا نمى کنى همان گونه که براى دیگران دعا مى کنى ؟
فرمود: فرزندم اول همسایه بعد اهل خانه . (3)
ارزش آموزش دین

زنى به خدمت فاطمه زهرا علیها السلام رسید و عرض کرد: مادر ناتوانى دارم که درباره نمازش به مشکلى برخورده است ، از این رو مرا به سوى شما فرستاده است تا سوال او را پرسش نمایم .
فاطمه علیها السلام جواب سوال او را داد، مسئله دومى را سوال کرد و حضرت جواب او را داد، مسئله سوم ، چهارم تا دهم را پرسید و حضرت جواب همه پرسشهاى او را داد. آنگاه آن زن از کثرت سوالهایى که کرده خجالت زده شد و عرض کرد بیش از این مزاحم نمى شوم اى دختر رسول خدا.
فاطمه علیها السلام فرمود: بیا و هر سوالى که داشتى بپرس و من جواب خواهم داد، زیرا اگر کسى خود را مزد بگیر کسى کند که بار سنگینى را بر پشت بام حمل نماید و در برابر مبلغ هزار دینار اجرت گیرد آیا از حمل بار خسته مى شود؟
زن گفت : نه خسته نمى شود (زیرا اجرت بسیار زیادى دریافت مى کند.)
فاطمه علیها السلام فرمود: من در برابر هر مسئله اى که پاسخ مى دهم بیشتر از بین زمین و آسمان که پر از مروارید باشد پاداش مى گیرم پس سزاوار است که هیچ در برابر جواب به سوال شما خسته نشوم .
شنیدم که فرمود: علماى شیعه ما در قیامت بر انگیخته مى شوند و به اندازه ارشاد مردم و زیادى علومى که دارند بر آنها لباس کرامت پوشانده مى شود تا اینکه به یکى از آنها یک میلیون حله از نور داده مى شود، آنگاه منادى خداوند ندا مى دهد: اى سرپرستان یتیمان آل محمد که جدائى آنها از امامانشان آنها را یارى کردید اینها شاگردان شما هستند که تحت سرپرستى و یارى شما بودند و هدایت شدند. از خلعتهایى که به شما داده شد به آنها بدهید، علما هم به اندازه علومى که آنها از ایشان دریافت کرده اند خلعت مى دهند و برخى از آنها صد هزار خلعت دریافت مى کنند و خود به کسانى که از آنها تعلیم گرفته اند مى بخشند. (4)
شیعه فاطمه علیها السلام

مردى به همسرش گفت : نزد فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله برو و درباره من از او سوال کن که آیا من شیعه شما هستم یا خیر؟
همسرش نزد فاطمه علیها السلام رفت و از او سوال کرد.
حضرت فرمود: به او بگو:
ان کنت تعمل بما امر ناک وتنتهى عما زجرناک عنه فانت من شیعتنا و الا فلا.
اگر به آنچه تو را امر کردیم عمل مى کنى و از آنچه نهى کردیم پرهیز مى کنى تو از شیعیان ما هستى و گرنه شیعه ما نیستى .
زوجه آن مرد گوید: جواب فاطمه علیها السلام رابه شوهرم رساند. او گفت : و اى بر من چه کسى از گناهان و خطاها بدور است ! پس من در این صورت براى همیشه در جهنم هستم زیرا هر کسى از شیعیان آنها نباشد همیشه درآتش جهنم است .
همسرش دوباره به خدمت فاطمه علیها السلام مى رسد و سخن شوهرش را به آن حضرت مى رساند.
فاطمه علیها السلام مى فرماید: به او بگو آنطور که گمان کردى نیست ، شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشت هستند.
و هر کس ما را دوست بدارد و دوستان ما را هم دوست بدارد و دشمن دشمنان ما باشد و با قلب و زبانش ایمان آورده است اگر مخالفت با امر و نهى ما کند شیعه ما نیست گرچه به بهشت مى رود اما بعد از آنکه بوسیله بلاها و سختى ها از گناهانشان پاک شوند یا با انواع سختى ها در عرصه هاى قیامت و یا ورود در طبقه بالاى جهنم که عذاب مى شوند پاک گردند آنگاه بخاطر محبتى که به ما دارند از جهنم نجاتشان مى دهیم و به نزد خود مى بریم . (5)
منطق قوى فاطمه علیها السلام

امیر المؤ منین علیه السلام به فاطمه علیها السلام فرمود: برو و میراث پدرت (فدک ) را بگیر.
فاطمه علیها السلام نزد ابوبکر آمد و گفت : میراث پدرم رسول خدا را که به من تعلق دارد بده .
ابوبکر گفت : پیامبران ارث نمى گذارند.
فاطمه علیها السلام فرمود: آیا سیلمان براى داود ارث نگذارد؟
ابوبکر که در برابر منطق محکم فاطمه علیها السلام عاجز ماند غضبناک شد و دوباره گفت : پیامبران ارث نمى گذارند.
فاطمه علیها السلام فرمود: آیا زکریا (در قرآن ) نگفت : فهب لى من لدنک ولیا یرثنى ویرث من آل یعقوب (فرزندى به من عطا فرما تا از من و آل یعقوب ارث برد).
ابوبکر که دوباره با دلیل محکم فاطمه علیها السلام روبرو شد بدون هیچ منطقى حرف خود را تکرار کرد و گفت : پیامبران ارث نمى گذارند.
فاطمه علیها السلام فرمود: آیا در قرآن نیامده است یوصیکم اللّه فى اولادکم للذکر مثل حظ الا نثیین (خداوند درباره فرزندانتان سفارش کرده است که پسر به اندازه دو دختر ارث مى برد).
ابوبکر دوباره حرف خود را تکرار کرد که پیامبران ارث نمى گذارند!
این سخن که پیامبران ارث نمى گذارند را عایشه و حفصه همسران پیامبر صلى اللّه علیه و آله به آن حضرت نسبت داده اند. اتفاقا وقتى عثمان به خلافت رسید عایشه به او گفت : میراث مرا از رسول خدا بده .
عثمان به او گفت : تو نگفتنى رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود ما پیامبران چیزى به ارث نمى گذاریم و حق فاطمه را ضایع کردى ؟ من هم چیزى به تو نخواهم داد. (6)
بهترین ویژگى زن

امیر المؤ منین علیه السلام مى فرماید: من و عده اى از اصحاب نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بودیم ، آن حضرت فرمود: بهترین ویژگى زنان چیست ؟
هیچیک از ما نتوانستیم جواب دهیم تا اینکه جلسه به پایان رسید و از یکدیگر جدا شویم .
من بسوى فاطمه علیها السلام رفتم و از سوالى که پیامبر صلى اللّه علیه و آله از ما پرسیده بود او را مطلع کردم و گفتم کسى از ما نتوانست به آن پاسخ دهد.
فاطمه علیها السلام فرمود: ولى من جواب آن را مى دانم ، بهترین ویژگى زنان این است که به مردها نگاه نکنند و مردها آنان را نبینند.
نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله رفتم و عرض کردم : اى رسول خدا! شما سوال کردید چه چیزى براى زنان بهتر است . بهترین صفت زنان این است که به مردها نگاه نکنند و مردها آنها را نبینند.
پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: تو وقتى نزد من بودى جواب آن را نمى دانستى چه کسى جواب سوال را به تو آموخت ؟
عرض کرد: فاطمه .
پیامبر صلى اللّه علیه و آله شگفت زده شد و فرمود: براستى که فاطمه پاره تن من است .
بنابر گفته فاطمه علیها السلام زن باید پوشش کامل خود را مراعات کند تا نامحرم او را نبینند و خود از نگاه به نامحرم بپرهیزد تا عفت و سلامت او محفوظ بماند. (7)
حیا و پوشیدگى

امیر المؤ منین علیه السلام مى فرماید: روزى شخص نابینائى اجازه گرفت و به خانه فاطمه علیها السلام آمد و زهرا علیها السلام خود را از او پوشاند.
رسول خدا صلى اللّه علیه و آله به او فرمود: چرا از این نابینا حجاب گرفتى در حالى که او تو را نمى بیند؟
فاطمه علیها السلام در جواب گفت : اگر او مرا نمى بیند من که او را مى بینم علاوه او بوى نامحرم را که استشمام مى کند!
رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: شهادت مى دهم که تو پاره تن من هستى . (8)
نزدیکى به خدا

پیامبر صلى اللّه علیه و آله از اصحاب خود سوال کرد در چه هنگام زن به خدا نزدیکتر است ؟
اصحاب جواب صحیح آن را ندانستند.
وقتى فاطمه علیها السلام از سوال پیامبر صلى اللّه علیه و آله با خبر گردید فرمود: بیشترین نزدیکى زن به خداوند وقتى است که در منزل خود قرار دارد.
رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: به راستى که فاطمه پاره تن من است .
این حدیث به معناى آن نیست که زن از منزل بیرون نرود چه اینکه فاطمه علیها السلام خود براى آوردن آب از منزل بیرون مى رفت بلکه به این معناست که منزل محیط امنى است که زن در آن نزدیکى بیشترى با خدا دارد. (9)
آزادى در انتخاب همسر

امیر المؤ منین علیه السلام فرمود: بعضى از صحابه نزد من آمدند و گفتند: چه مى شود خدمت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله برسى و درباره خواستگارى از فاطمه علیها السلام با ایشان صحبت کنى .
من هم به محضر رسول خدا رفتم وقتى مرا دید خندید و فرمود: براى چه به اینجا آمدى و چه حاجتى دارى ؟
من هم خویشاوندى با او و پیش قدمى در اسلام و یارى کردن وى و جهاد خود در راه خدا را براى او بیان کردم .
پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: یا على راست مى گوئى تو بهتر از آن هستى که مى گویى .
عرض کردم : یا رسول اللّه ! فاطمه را به ازدواج من در مى آورى ؟
حضرت فرمود: یا على قبل از تو کسانى براى خواستگارى او آمدند و من آنها را به فاطمه معرفى کردم اما با شنیدن نام آنها علائم نارضایتى در چهره او مشخص مى شد حال تو اینجا بمان تا من برگردم . آنگاه به سراغ فاطمه علیها السلام رفت و به او گفت : اى فاطمه تو خویشاوندى و فضل و اسلام على بن ابیطالب را مى دانى و من هم از پروردگار خود خواسته ام که بهترین و محبوبترین خلقش را همسر تو قرار دهد و او الان به خواستگارى تو آمده است چه نظرى دارى ؟
فاطمه سکوت کرد و نارضایتى در چهره او آشکار نگشت و رو بر نگرداند.
پیامبر صلى اللّه علیه و آله که سکوت او را علامت رضایتش دانست گفت : اللّه اکبر سکوت او اقرار و قبول اوست .
این قطعه از تاریخ زندگى فاطمه علیها السلام بیانگر حیاى اوست که چگونه پاسخ مثتب خود را با سکوت اعلام کرد و از طرفى آزادى او در انتخاب همسر را بیان مى کند و حرمت خاصى که پیامبر صلى اللّه علیه و آله براى دخترش فاطمه علیها السلام را اختیار او در انتخاب همسر قائل است که هر چند على علیه السلام بهترین خلق خدا بود که به خواستگارى رفته بود باز هم خواستگارى امام على علیه السلام را با او در میان گذارد تا خود پذیرش خویش را اظهار نماید. (10)
جهیزیه فاطمه علیها السلام

وقتى پیامبر صلى اللّه علیه و آله تصمیم گرفت که فاطمه علیها السلام را به عقد على علیه السلام در آورد به او فرمود: اى على برخیز و زرهت را بفروش .
گوید: من هم رفتم زره ام را فروختم و پول آن را دریافت کرده و بر پیامبر صلى اللّه علیه و آله وارد شدم و پول زره را به او دادم . نه پیامبر صلى اللّه علیه و آله از مقدار آن سوال کرد و نه من خبرى دادم آنگاه بلال را صدا کرد و مبلغى به او داد و فرمود: برو براى فاطمه عطر خریدارى کن و مبلغى به ابوبکر داد و گفت : برو براى او لباس و اثاثیه منزل خریدارى نما و عمار یاسر و برخى دیگر از اصحاب را به کمک او فرستاد. آنه هم رفتند و اشیاء مورد نیاز را خریدارى کردند. جمع آنچه براى جهیزیه زهرا علیها السلام خریدند عبارت بود از:
یک عدد پیراهن ، یک رو بنده ، یک حله سیاه خیبرى ، یک تختخواب بافته شده از برگ و لیف خرما، دو عدد تشک که یکى از پشم گوسفند و دیگرى از لیف خرما پر شده بود، چهار بالش ، یک پرده پشمى ، یک تخته حصیر، یک دستاس ، یک طشت مسى ، مشکى از پوست ، کاسه اى چوبى ، یک آفتابه ، دو کوزه سفالى ، یک سفره چرمى ، یک چادر بافت کوفه ، یک مشک آب ، مقدارى عطر.
اصحاب پس از خرید اشیاء مذکور آنها را به محضر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله آوردند. وقتى آنها را به او دادند حضرت آنها را زیر و رو کرد و گفت : خداوند مبارک گرداند. (11)
الگوى شوهر دارى

یک روز صبح امیر المؤ منین علیه السلام به فاطمه علیها السلام گفت : آیا چیزى در منزل هست بخوریم ؟
فاطمه علیها السلام گفت : سوگند به کسى که پدرم را به نبوت و تو را به وصایت برگزید چیزى در منزل نیست تا براى شما آماده کنم و دو روز است که چیزى در منزل نبوده است مگر کمى که آنهم تو را بر خود و حسن و حسین مقدم داشتم .
امام على علیه السلام گفت : اى فاطمه ! چرا نگفتى تا چیزى براى شما تهیه کنم ؟
فاطمه علیها السلام گفت : یا اباالحسن ! من از خداوند شرم دارم که شما را به آنچه توان ندارى وادار کنم .
(چون مى دانستم توانائى خرید چیزى را ندارى در خواستى نکردم ). (12)
تسبیح فاطمه علیه السلام

امیرالمومنین علیه السلام به مردى از طابفه بنى سعد فرمود: آیا مى خواهى از وضع خود و فاطمه براى تو سخن بگویم ؟
فاطمه آنقدر با مشک آب آورد که آثار به دوش گرفتن مشک بر بدنش پیدا شد و آنقدر آسیا کرد که دستهایش پینه بست و آن چنان در نظافت خانه کار کرد که لباسهایش گرد آلود شد و بقدرى آتش در زیر ظرف غذا روشن کرد که لباسهایش گرد سیاه گردید وصدمه زیادى از این کارها دید.
به او گفتم : اگر نزد پدرت بروى و ازاو بخواهى خدمتکارى به تو بدهد از صدمات این کارها نجات خواهى یافت .
او نیز نزد پدر رفت اما دید جماعتى اطراف پدر را گرفته از این رو از صدمات حیا کرد خواسته خود را بیان کند و بدون آنکه سختى بگوید برگشت .
پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله فهمید که دخترش زهرا براى حاجتى نزد او آمده بود. روز بعد به خانه ماآمد و گفت : اى فاطمه دیروز چه حاجتى داشتى ؟
امیرالمومنین علیه السلام گفتن : یا رسول اللّه ! فاطمه آنقدر مشک آب آورده است که حمل آن بر بدنش اثر کرده است و آنقدر آسیا کرده است که دستهایش پنبه بسته است و خانه را نظافت نموده که لباسهایش غبار آلوده شده و از بس آتش زیر ظرف غذا روشن کرده است لباسهایش به گرائیده است من هم به او گفتم : اگر نزد پدرت بروى و از او بخواهى خدمتکارى به تو بدهد از صدمات این کارها نجات خواهى یافت .
پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: آیا مى خواهید چیزى به شما بیاموزیم که از خدمتکار بهتر باشد؟ وقتى در رختخواب رفتید سى وسه مرتبه سبحان اللّه و سى سه مرتبه الحمداللّه و سى و چهار مرتبه اللّه اکبر بگوئید.
فاطمه علیه السلام سه مرتبه گفت : از خداى رسولش راضى شدم . (13)
حرمت سخن پیامبر صلى اللّه علیه و آله

چند روز پس از رحلت پیامبر صلى اللّه علیه و آله مردى به محضر فاطمه علیه السلام مشرف شد و عرض کرد: اى دختر رسول اللّه چیزى نزد شما به یادگار گذاشته است تا مرا از آن بهره مند سازى ؟
فاطمه علیه السلام به کنیز خود فرمود: آن نوشته رابیاور.
کنیز بدنبال نوشته رفت اما آن را پیدا نکرد.
فاطمه علیه السلام فرمود: آن را پیدا کن که ارزش آن براى من برابر حسن و حسین است .
کنیز به جستجو پرداخت تا آن را پیدا کرد و به خدمت آن حضرت آورد. در آن نوشته آمده بود:
از مومنین نیست کسى که همسایه اش از آزار او در امان نیست و کسى که به خداوند و روز قیامت ایمان دارد سخن خوب مى گوید یا سکوت مى کند.
خداوند انسان خیره ، بردبار و عفیف را دوست دارد و انسان بدزبان ، کینه توز و گداى اصرار کننده را دشمن مى دارد. حیا از ایمان است و ایمان سبب ورود در بهشت مى باشد و فحش از بى شرمى سبب ورود در جهنم است . (14)
فاطمه الگوى زنان

در جهان اسلام بلکه عالم انسانیت فاطمه الگوى جامع و کاملى است که چون خورشید مى درخشد و راه زندگى را به هر زن مومن و آزادى مى آموزد. اگر چه عمر او کوتاه و فرازهاى تاریخ زندگى او محدود بود اما همان مقدار که بیان شده است کافى است زیرا قطعه هاى تاریخى که از زندگى را براى هر زنى که بخواهد از او تبعیت کند روشن مى سازد. از طرفى مسائل زندگى زنان و مردان در اکثر موارد مشترک است و زنها مى توانند در مسائل مشترک از الگوهاى بزرگى چون از پیامبر خدا و ائمه اطهار علیه السلام بهره مى گیرند، اما مسائلى وجود دارد که اختصاص به زنها دارد و جز یک زن کامل و جامع نمى تواند در آن قرار گیرد. بى اهمیتى به جلوه هاى دنیا درسهاى دیگرى از خود به یادگار گذاشته است مه اکثر آنها مى توان آنها را از فصل سوم همین کتاب که در باره آن حضرت نوشته شده است استفاده کرد.(15)
پانویس:

1. علل الشرایع ، ج 1، باب 182، ح 2.
2. بحارالانوار، ج 2، ص 8.
3. کشف الغمه ، ج 2، 96 – علل الشرایع ، ج 1، باب 145.
4. بحارالانوار، ج 43، ص 3.
5. کشف الغمه ، ج 2، ص 127.
6. کشف الغمه ، ج 2، ص 92.
7. بحارالانوار، ج 43، ص 91.
8. بحارالانوار، ج 43، 91.
9. بحارالانوار، ج 43، ص 92.
10. بحارالانوار، ج 43، ص 93.
11. بحار الانوار، ج 43، ص 94.
12. بحارالانوار، ج 43، 94.
13. کشف الغمه ، ج 2، ص 97.
14. بحار الانوار، ج 43، ص 82و 83.
15. دلائل الامامه طبرى ، ص 1.

منبع:

قصه های تربیتی چهارده معصوم(محمد رضا اکبری)

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید