نویسنده: محمد فتحعلی خانی
اهمیت علم و دانش
یکی از گرایشهای فطری انسان حقیقت جویی است و یکی از تواناییهای انسان قدرت شناخت واقعیات است. شناخت خود و جهان پیرامون یا به عبارت دیگر خودآگاهی و دیگرآگاهی از ویژگی های انسان است. انسان با آگاهی از خویشتن، قادر می شود چیزهای دیگر را بشناسد و حتی خداشناس گردد. پیش از این، اهمیت خودشناسی را یادآور شدیم؛ اکنون تأکید می کنیم که خودشناسی مبدأ همه شناختهای ماست و کسی که خود را بشناسد: اولاً ضرورت شناختهای دیگر بر او آشکار می شود، زیرا به غایت وجودی خود پی می برد و به ضعف و کاستی بالفعل خویش آگاه می گردد و ضرورت شناخت مسیر و شیوه حرکت به سوی مقصد را در می یابد و ثانیاً شناخت های دیگر برای او ممکن می گردد. امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ فرموده اند:
کیف یعرف غیره من یجهل نفسه؛[1]
کسی که به خویشتن جاهل است چگونه غیر خود را می شناسد.
بنابراین اهمیت و امکان تحصیل علم و شناخت، از طریق خودشناسی بر ما آشکار می گردد و وقتی علم برای رسیدن به کمال و غایت وجودی انسان ضرورت و اهمیت داشته باشد، پرورش قوه درک حقایق نیز اهمیت خواهد داشت. قوه عاقله انسان هر چه در درک حقایق تواناتر باشد، مقصد و مسیر و موانع حرکت به سوی مقصد را بهتر می شناسد و امکان رسیدن به کمال را بیشتر فراهم می کند. و بالعکس، اگر قوه شناخت انسان کارآیی خود را از دست دهد، حرکت در مسیر کمال ناممکن می شود و گمراهی و هلاکت را در پی می آورد.
این مطالب هم از طریق خودشناسی فهمیده می شود و هم کتاب و سنت آن را تأیید می کند. در قرآن کریم و روایات معصومین ـ علیهم السلام ـ در فضیلت علم و علم آموزی سخنان زیبایی وجود دارد که در اینجا برخی از آنها را ذکر می کنیم:
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ؛[2]
خدا که همواره به عدل قیام دارد گواهی می دهد که جز او هیچ معبودی نیست و ملائکه و صاحبان دانش نیز (شهادت می دهند).
رسیدن به مرتبه درک توحید پروردگار و شهادت به آن، برای صاحبان علم امکان پذیر است و این در فضیلت و ضرورت علم به تنهایی کافی است. چون علم چنین ثمره دلپذیری دارد خداوند فرموده است:
یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ؛[3]
خداوند کسانی را که ایمان آوردند و آنان را که علم داده شدند بسیار بلندمرتبه می فرماید.
خداوند در مواضع فراوانی برتری عالم را نمایان ساخته است و در آیاتی به این برتری تصریح نموده است:
قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ؛[4]
بگو آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند یکسانند؟
قرآن به علم آموزی تشویق و بلکه امر می کند:
فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ؛[5]
پس اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید.
از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت شده است که:
خداوند چون برای کسی نیکی بخواهد او را عالمی ژرف نگر در دین می سازد؛[6]
همچنین از ایشان نقل شده است:
عالم هفتاد درجه از عابد برتر است. [7]
اهمیت دانش آموزی
علم چنان نقش ارزنده ای در حیات الهی انسان دارد که علم آموزی به فرموده پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فریضه است:
طلب العلم فریضه علی کل مسلم؛[8]
علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است.
و نیز فرموده اند:
کسی که دوست دارد به آزادشدگان از آتش نگاه کند، باید به دانش آموزان نظر نماید. قسم به کسی که جانم به دست اوست هیچ دانشجویی که در مسیر علم رفت و آمد می کند نیست مگر آنکه خداوند برای هر قدمش عبادت یکسال را می نویسد و برایش با هر قدمی که بر می دارد شهری در بهشت می سازد و در حالی که بر زمین گام می زند زمین برایش آمرزش می طلبد و او در حالی که بخشوده است صبح و شام می کند و فرشتگان گواهی می دهند که دانش طلبان، آزادشدگان خدا از آتشند.[9]
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در روایت دیگری فرموده اند:
کسی که راه علم آموزی را می پوید خداوند او را در راهی به سوی بهشت پیش می برد[10].
اهمیت علم و علم آموزی چنان که گفته شد از آن روست که معارف لازم برای سعادت از طریق علم آموزی و بکارگیری قوه تفکر و اندیشه به دست می آید. معارف سعادت بخش اعم از معرفت خداوند و شناخت راه رسیدن به اوست. هر حرکتی که انسان انجام می دهد و هر گامی که بر می دارد فقط در پرتو نور علم می تواند در راه صحیح و به سوی خداوند باشد. امام علی ـ علیه السّلام ـ خطاب به کمیل فرمودند:
ای کمیل! هیچ حرکتی نیست جز آنکه تو در آن نیازمند دانشی هستی. [11]
دانش عمل را سودمند می سازد. زیرا عمل بدون آگاهی انسان را به هدف نمی رساند، حتی اگر صورت ظاهری عمل درست باشد. آگاهی، روح عمل است؛ چرا که عمل با نیت جان می گیرد و عمل بدون آگاهی کاری بدون نیت و یا با نیت نادرست است.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرمایند:
چون شناخت آنچه از خیرخواهی انجام ده ـ خواه اندک یا بسیار ـ زیرا عملِ (همراه با شناخت) پذیرفته می شود. [12]
عقل و اندیشه
علم ارزش والایی دارد و رستگاری انسان به آن وابسته است؛ ولی علم خود متکی به عقل است. علم محصول تعقل و اندیشه است. کسی که از قوه عاقله خود که هدیه الهی است بهره نمی برد و شناخت او همراه بصیرت و سنجش نیست، عالم نیست؛ زیرا علم یعنی شناخت آنچه هست آن گونه که هست. بنابراین چون انسان خیر و کمال بودن خیرات و کمالات حقیقی را فقط به کمک عقل در می یابد، کسی که تعقل نمی کند فاقد علم است و آثار و برکات علم به او نمی رسد. پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمودند:
انّما یدرک الخیر کله بالعقل؛[13]
همه نیکی ها به وسیله عقل درک می شوند.
بنابراین علم باید با تعقل همراه باشد. امام علی ـ علیه السّلام ـ از همین رو مردم را به درایت و اندیشیدن دعوت می کنند: «علیکم بالدرایات لا بالروایات»[14]، و نیز می فرمایند: «فقد البصر اهون من فقد البصیره»[15].
علم ثمره عقل است. امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «العقل مرکب العلم»[16] زیرا علم بدون عقل پیشرفت و حرکتی ندارد. از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز روایت شده است:
پشتوانه انسان عقل است، و هوشمندی و دانایی و حافظه و دانش از عقل است. و چون عقل انسان او را پشتیبانی کند عالم، حافظ، زیرک، هوشمند و دانا می شود. و انسان به وسیله عقل کمال می یابد و عقل راهنمای او و بیناکننده او و کلیدکار اوست. [17]
عقل و اندیشه چنان اهمیت دارند که بدون آن نمی توان از آیات خداوند بهره ای برد:
وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ؛[18]
شب و روز و خورشید و ماه را برای شما رام گردانید، و ستارگان به فرمان او مسخر شده اند. مسلماً در این امور برای مردمی که تعقل می کنند نشانه هاست.
کسی که از قوه عقل خویش استفاده می کند و به وسیله آن به تفکر می پردازد، از تلاش خود بهره بسیار می برد و کار او از عابدی که بدون اندیشیدن عبادت می کند بسیار پر ثمرتر است:
یک ساعت اندیشیدن از عبادت یکسال بهتر است. [19]
زیرا تفکر باعث بینایی است «من تفکر ابصر»[20]، و کسی که حقایق عالم را می بیند، راه و مقصد خویش را می یابد و به سوی مقصد هدایت می شود.
آثار تعقل و تفکر
درباره آثار تعقل و تفکر آیات و روایات بسیاری وجود دارد. چنان که قبلاً اشاره کردیم، تعقل منشأ بهره گیری از آیات الهی است. کسی که درباره پدیده های پیرامون خود می اندیشد به سرچشمه هستی پی می برد:
وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ؛[21]
و آنچه در آسمانها و آنچه را در زمین است به سود شما رام کردیم، همه از اوست قطعاً در این (امر) برای مردمی که می اندیشند نشانه هایی است.
کسی که تعقل نمی کند، از مبدأ هستی غافل می شود و به عبادت غیر خدا مبتلا می شود:
أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ؛[22]
اف بر شما و بر آنچه غیر از خدا می پرستید. مگر نمی اندیشید؟
غفلت از آخرت و حیات جاوید و محدود شدن در دنیا و جلوه های آن، از ترک تعقل ناشی می شود:
وَ ما أُوتِیتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَمَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ زِینَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقى أَ فَلا تَعْقِلُونَ ؛[23]
و هر آنچه به شما داده شده است، کالای زندگی دنیا و زیور آن است و آنچه پیش خداست بهتر و ماندگارتر است، مگر نمی اندیشید؟
ترک اندیشه علاوه بر بی بهره گی از آیات الهی، باعث غفلت از پروردگار و فراموشی آخرت جاوید و موجب لغزشهای عملی و جدا شدن از صراط مستقیم هدایت و رستگاری است:
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ ؛[24]
و شیطان گروهی انبوه از شما را گمراه کرد آیا اندیشه نمی کردید؟
عقل مایه حیات انسانی است. امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: «فقد العقل فقد الحیاه و لایقاس الا بالاموات»[25]، و نیز فرموده اند:
انسان ترکیبی از عقل و صورت است، پس کسی که عقل از او روی گرداند و صورت با او بماند کامل نیست و همچون جسمی بدون روح است. [26]
پی نوشت :
[1] . شرح غرر الحکم و درر الکلم، ج 4، ص 565.[2] . آل عمران، 18.
[3] . مجادله، 11.
[4] . زمر، 9.
[5] . نحل، 43.
[6] . المحجه البیضاء، ج 1، ص 17.
[7] . همان، ص 18.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . اصول کافی، ج 1، کتاب فضل العلم، باب ثواب العالم و المتعلم.
[11] . الحیاه، ج 8، ص 35.
[12] . همان، ص 38.
[13] . همان، ص 43.
[14] . همان، ص 35.
[15] . همان.
[16] . الحیاه، ج 1، ص 43.
[17] . همان، ص 46.
[18] . نحل، 12.
[19] . الحیاه، ج 1، ص 48.
[20] . همان.
[21] . جاثیه، 13.
[22] . انبیاء، 67.
[23] . قصص، 60.
[24] . یس، 62.
[25] . الحیاه، ج 1، ص 44.
[26] . همان.
منبع: آموزه های بنیادین علم اخلاق، ج 2،ص 45