تغییر سبک زندگی عامل اصلی طلاق

تغییر سبک زندگی عامل اصلی طلاق

با تغییر سبک زندگی که مسلماً به دنبال خود تغییر ارزش ها را نیز در پی خواهد داشت، نهاد خانواده از درون تضعیف خواهد شد که از این مسئله می توان به عنوان عامل اصلی طلاق نام برد، زیرا اولین قربانی آن معنویت است که درون سبک زندگی غربی، باورها و فرهنگ جدید آن استحاله می گردد…طبق آمارها در سال های اخیر طلاق در کشور ما رشد چشم گیری داشته است. شاید این امر در کشورهای غربی که روابط در آن ها بر اساس فردگرایی شکل می گیرد و دین از جایگاهی تشریفاتی برخوردار است کسی را به تعجب واندارد اما وقوع این مسئله در کشور اسلامی ما بسیار تأمل برانگیز است، چرا که آموزه های دین سراسر از توصیه هایی در جهت حفظ و استحکام هر چه بیشتر نهاد خانواده است.

اسلام به حفظ نهاد خانواده اهتمام ویژه ای دارد. در یک جمله می توان گفت خانواده شاهراه اصلی رسیدن به پیشرفت و کمال است و همین جایگاه عظیم سبب شده که عوامل مختلف دست به دست هم دهند تا این مسیر را مسدود کنند. دشمن از این راه درصدد است تا با هدف گرفتن خانواده و تقدس زدایی و از بین بردن کارکردهای آن جلوی پیشرفت جامعه را بگیرد زیرا پیشرفت و سلامت جامعه در گرو خانواده ی سالم است.

یکی از راهبردهای غرب در راستای این هدف، تغییر سبک زندگی است. این پدیده را که از پایه های اصلی مدرنیته به شمار می رود و تغییر ارزش ها را نیز به دنبال دارد، می توان عامل اصلی طلاق در عصر حاضر به شمار آورد که سبب کم رنگ شدن معنویت و تغییر هویت فردی و اجتماعی فرد و در نتیجه تضعیف و فروپاشی نهاد مقدس خانواده می شود. به همین دلیل هویت زن و مرد مسلمان در عرصه ی دین و اجتماع؛ نقطه ی استراتژیک تهاجم غرب در عرصه ی جنگ نرم به شمار می رود که متأسفانه با تمام تجهیزات مدرن خود از جمله ماهواره، اینترنت، کتاب و. .. آن را نشانه گرفته اند.

خانواده، مقدس ترین نهاد در اسلام
از منظر اسلام خانواده مقدس ترین نهاد و بستری برای آرامش، تربیت و رشد نسل به شمار می آید. اهمیت این مسئله از آنجایی است که خانواده پایه ی اصلی جامعه است و جامعه ی سالم در گرو خانواده ی سالم می باشد؛ چرا که اولین نهادی است که فرد به آن ورود پیدا می کند و در آن پرورش می یابد. در متون دینی ما توصیه های فراوانی در راستای تقدس و تحکیم پایه های خانواده وارد شده است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین بندگان و کنیزان صالح و درست کارتان را، اگر فقیر و تنگ دست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می کند. خداوند گشایش دهنده و آگاه است.»[1] و در آیه ای دیگر می فرماید: «و از جمله نشانه های خدا این است که برای شما همسرانی آفرید که با آن ها آرامش پیدا کنید و در میانتان دوستی و مهربانی قرار داد.»[2]

این 2 آیه و آیات بسیار دیگری بر ضرورت ازدواج و تشکیل خانواده تأکید می کنند و زن و مرد را مایه ی آرامش یک دیگر می دانند. این دقیقاً مخالف دیدگاهی است که در جامعه به وجود آمده است. دیدگاهی که راحتی و آرامش را مختص به دوران تجرد و ازدواج را آغاز تمام مشکلات و گرفتاری های می داند و مشکلات اقتصادی را عاملی برای فرار از ازدواج بیان می کند که به طور حتم تبعات آن گریبان جامعه را خواهد گرفت. در حالی که خداوند در سوره ی نور آیه ی 32؛ به بندگان خود وعده داده است: «اگر فقیر و تنگ دست باشید خداوند از فضل خود شما را بی نیاز می کند» و خداوند هرگز از وعده ی خود تخلف نمی کند… پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) می فرمایند: «هیچ بنیانی در اسلام محبوب تر از ازدواج در نزد خداوند نیست»[3] همچنین در حدیث دیگری می فرمایند: «هر که ازدواج کند نصف دین خود را حفظ کرده است، پس در نیمه ی دیگر از خدا تقوا پیشه کند.»[4]

در این احادیث و احادیث بسیار دیگر بر ضرورت تشکیل خانواده به عنوان راهی برای رسیدن به کمال و پیشرفت معنوی تأکید شده است؛ همچنین احادیث فراوانی در مورد حقوق متقابل زن و شوهر وارد شده است که اگر آن ها را چراغ راه زندگی خود قرار دهند از این راه پر خطر به سلامت عبور خواهند کرد و هرگز در زندگی به مشکلات حاد و لاینحلی که منجر به جدایی می شود بر نخواهند خورد؛ اما دلیل این همه مشکلات ما این است که متأسفانه به دین به عنوان دستورالعملی برای زندگی نگاه نمی کنیم. از منظر دین علاقه و معنویت را می توان به منزله ی دو پایه ی اصلی برای خانواده به شمار آورد که با حذف و سست شدن یکی از آن دو؛ شمارش معکوس برای فروپاشی خانواده آغاز می شود. اتفاقی که در عصر حاضر می توان به وضوح آن را مشاهده کرد.

تغییر سبک زندگی و دوری از آموزه های اسلام
تغییر سبک زندگی را می توان ارمغان مدرنیته در عصر حاضر به شمار آورد. به عقیده ی برخی، به وجود آمدن شیوه های جدید زندگی ضرورتی اجتناب ناپذیر است که با حرکت جوامع به سمت پیشرفت و صنعتی شدن رخ می نماید؛ اما حقیقت این است که پایه و اساس سبک زندگی در جامعه ی سنتی ایران بر اساس اسلام بنا شده است و تغییر آن به منزله ی تغییر سبک زندگی اسلامی به شیوه های مدرن و وارداتی است که با فرهنگ اسلامی ما هیچ گونه همخوانی ندارد و در نتیجه تغییر هویت فرد مسلمان را به دنبال دارد. در حقیقت هویت و سبک زندگی با یک دیگر رابطه ای دوسویه دارند و بر یک دیگر تأثیر متقابل می گذارند. با مقایسه ی شیوه های زندگی دهه های اخیر به خوبی می توان سرعت این تغییرات را دریافت. این مسئله در جامعه ی امروز ابعاد بسیار وسیعی پیدا کرده است و شیوه ی زندگی افراد در مقیاس فردی، خانوادگی، اجتماعی و… روز به روز بیشتر از معیارهای اسلامی فاصله می گیرد.

از مصادیق تغییر سبک زندگی می توان به تغییر الگوی تأمین معاش در خانواده به تقلید از کشورهای غربی اشاره کرد؛ البته نمی توان ضرورت های جامعه ی امروز را برای حضور زنان در برخی مشاغل زنانه نادیده گرفت اما آنچه در حال حاضر در جامعه ی ما اتفاق می افتد این است که حتی در مواقع غیر ضروری و تنها با این استدلال که زن باید به استقلال مالی برسد تا به مرد وابسته نباشد، به اشتغال بیرون از منزل روی می آورند که این مسئله به خودی خود عامل به وجود آمدن مشکلات بسیاری برای فرد و جامعه خواهد شد که شایسته است در مقاله ای مجزا و به صورت تفصیلی به این مسئله پرداخته شود.

در حالی که اسلام بنا به مصالحی که متوجه خود زن، خانواده و اجتماع است. زحمت کار بیرون از منزل را از دوش زن برداشته و به عهده ی مرد قرار داده است اما متأسفانه می بینیم که اشتغال بیرون از منزل برای زنان ما به عنوان یک ارزش در آمده است و در عوض خانه داری و تربیت فرزند به وقت هدر دادن و سوزاندن فرصت های پیش روی زنان ما تبدیل شده است. با مقایسه ی شیوه های زندگی دهه های اخیر به خوبی می توان سرعت این تغییرات را دریافت. این مسئله در جامعه ی امروز ابعاد بسیار وسیعی پیدا کرده است و شیوه ی زندگی افراد در مقیاس فردی، خانوادگی، اجتماعی و… روز به روز بیشتر از معیارهای اسلامی فاصله می گیرد.

مسئله ی مهم دیگر تغییر سبک ساده زیستی است که تا همین چند سال اخیر بر خانواده های ایرانی حاکم بود و روی آوردن به زندگی تجملاتی و ایجاد مصرف زدگی در بین خانواده هاست؛ متأسفانه در این مسئله هم مشاهده می کنیم که بیشترین تلاش دشمن در تغییر روحیه ی زنان بوده است زیرا آنان هسته ی اصلی خانواده را تشکیل می دهند و بر نوع نگرش همسر و فرزندان بسیار اثرگذار می باشند؛ همچنین همین مسئله خود از دلایل اصلی روی آوردن به اشتغال بیرون از منزل است. به هر حال این مسئله به خودی خود سبب به وجود آمدن انحراف های فراوانی در زندگی فردی و اجتماعی افراد می شود که متأسفانه طلاق یکی از اصلی ترین آسیب های آن است.

تغییر نوع تعامل زن و مرد هم از مواردی است که تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله ماهواره ها به سبک غربی آن درآمده! در این میان برگشتن به آموزه های اسلام و برگرداندن آرامش به کانون خانواده بهترین راهکار حل این مشکلات می باشد. اگر چه گاهی مشاوران ما هم توصیه هایی به طرفین می کنند که نه تنها کمکی به حل مشکلاتشان نمی کند بلکه با آموزه های دین ما هم در تناقض کامل است!

حقیقت این است؛ با تغییر سبک زندگی که مسلماً به دنبال خود تغییر ارزش ها را نیز در پی خواهد داشت، نهاد خانواده از درون تضعیف خواهد شد که از این مسئله می توان به عنوان عامل اصلی طلاق نام برد زیرا اولین قربانی آن معنویت است که درون سبک زندگی غربی، باورها و فرهنگ جدید آن استحاله می گردد و همان طور که ذکر شد، معنویت از ارکان اصلی خانواده در اسلام به شمار می آید که خانواده بر پایه ی آن بنا شده است.

متأسفانه در جامعه شاهد این مسئله هستیم که الگوگیری غلط خانواده ها و جوانان سبب افزایش ناسازگاری بین زن و مرد، مصرف گرایی، تغییر نوع پوشش و. .. شده است. آنچه در این بین از اهمیت به سزایی برخوردار است، این است که باید مراقب باشیم تا شیوه های جدید زندگی با فرهنگ دینی ما سازگار باشد و به تغییر و استحاله ی ارزش ها و اعتقادات ما نینجامد. از مصادیق تغییر سبک زندگی می توان به تغییر الگوی تأمین معاش در خانواده به تقلید از کشورهای غربی اشاره کرد؛ البته نمی توان ضرورت های جامعه ی امروز را برای حضور زنان در برخی مشاغل زنانه نادیده گرفت اما آنچه در حال حاضر در جامعه ی ما اتفاق می افتد این است که حتی در مواقع غیر ضروری و تنها با این استدلال که زن باید به استقلال مالی برسد تا به مرد وابسته نباشد، به اشتغال بیرون از منزل روی می آورند.

استراتژی غرب در تغییر هویت زن مسلمان
با بررسی علل طلاق به خوبی متوجه این مسئله می شویم که اصلی ترین راهبرد غرب در تضعیف نهاد خانواده تغییر هویت زنان مسلمان است که با القای زن محوری، تضعیف نقش مرد، تضعیف نقش مادری و همسری، کم ارزش جلوه دادن خانه داری و ارزشمند جلوه دادن مشاغل بیرون از منزل، مصرف زدگی و. .. ابتدا به تغییر نگرش زنان مسلمان و در نتیجه به تقدس زدایی و سست کردن پایه های خانواده می انجامد. آن ها با درک نقش محوری و اهمیت جایگاه زن در خانواده به خوبی دریافته اند که برای رسیدن به اهداف خود گام اول را باید از این نقطه آغاز کنند.

این مسئله که تمایز حقوق زن و مرد به تفاوت نوع آفرینش و تفاوت نیازها و توانایی های آن ها برمی گردد بر هیچ فرد عاقل و منصفی پوشیده نیست و اسلام را می توان اصلی ترین حامی و مدافع حقوق زنان به شمار آورد زیرا نه تنها حقوق زن در اسلام نادیده گرفته نشده بلکه در تمامی احکام و دستورات آن ظرافت روح و جسم زن در نظر گرفته شده، مسئله ای که هرگز در نظریه های فمینیستی و به اصطلاح بشر دوستانه ی غرب دیده نشده است اما آنان با غیرعادلانه خواندن احکام اسلام در مورد زنان و به دست گرفتن پرچم حقوق بشر؛ شروع به سر دادن شعارهایی کردند که ظاهری زیبا و فریبنده داشت، ولی از درون پوچ و دروغین بود و بیشترین حمله های خود را متوجه مسئله ی تمایز بین حقوق زن و مرد کردند.

از نظر پرچم داران دفاع از حقوق زنان، زیر بار مسئولیت همسری و مادری رفتن سبب پایمال شدن حقوق زن و در عوض کم رنگ شدن یا نپذیرفتن این نقش ها و الگو قرار دادن مردان در اشتغال بیرون از منزل و انجام کارهای مردانه سبب اقتدار و شکوفایی آنان خواهد شد. فارغ از نتایج افکار فمینیستی در غرب باید اذعان داشت؛ افراط در این مسئله غرب را با چالشی جدّی مواجه کرده است، مانند فردی که در باتلاق گرفتار می شود و هر چه بیشتر دست و پا می زند و برای نجات خود تلاش می کند بیشتر در آن فرو می رود و می خواهد تا دیگران را نیز با خود به درون باتلاق بکشد.

در واقع غرب خود اولین قربانی نظریه های دور از عقل و منطق فمینیستی است که نتیجه ای جز تحقیر زن، کمبود عاطفی، نبود امنیت، به چالش کشیدن مفهوم مادری، افزایش میزان خشونت در خانواده، افزایش آمار طلاق، افزایش کودکان نامشروع، رواج گسترده ی زندگی های مجردی، گسترش همجنس گرایی و در یک جمله نابودی زن و نابودی انسانیت را در پی نداشته است. از نظر پرچم داران دفاع از حقوق زنان، زیر بار مسئولیت همسری و مادری رفتن سبب پایمال شدن حقوق زن و در عوض کم رنگ شدن یا نپذیرفتن این نقش ها و الگو قرار دادن مردان در اشتغال بیرون از منزل و انجام کارهای مردانه سبب اقتدار و شکوفایی آنان خواهد شد.

با تأمل در نظریه های فمینیستی متوجه این مسئله می شویم که بین شعار فمینیست ها مبنی بر احقاق حقوق زنان و آنچه در عمل اتفاق می افتد تناقض آشکاری وجود دارد، زیرا زن از حقوق اولیه ی خود که آرامش و امنیت روانی در سایه ی خانواده است و با قیومیت مرد حاصل می شود محروم می گردد و با نادیده گرفتن نقش همسری، مادری و. .. به طلاق و فروپاشی نهاد خانواده دامن می زند که این مسئله خود جامعه را با بحران جدّی مواجه می سازد اما این مسئله در آموزه های فمینیستی فراموش شده که زن خود عضوی از پیکر جامعه است و اولین آسیب متوجه خود اوست!

در حالی که دین اسلام از همان ابتدا برای زن جایگاهی بسیار رفیع قائل شده و زن و مرد را مکمل یک دیگر قرار داده است و در مقابل ظلم و ستمی که به زنان روا می شده به مردان توصیه های فراوانی کرده است که با زنان به گونه ای شایسته رفتار کنید و به آن ها محبت کنید و همین طور در مسئله ی حق رأی برای زن و مرد حقوق مساوی قائل شده و برای وی حق مشارکت در فعالیت های اجتماعی را قرار داده است…

قبح زدایی از مغبوض ترین حلال خدا
با بررسی آیات و روایات اسلامی درمی یابیم به همان اندازه که در اسلام بر ازدواج و تشکیل خانواده تأکید شده، به همان اندازه نیز به حفظ و نگهداری از آن سفارش شده است. چرا که نهال خانواده برای ادامه ی حیات و به ثمر نشستن خود نیاز به رسیدگی و مراقبت ویژه ای دارد. در آیات و روایات از طلاق به عنوان مغبوض ترین حلال خداوند یاد شده است؛ همچنین در آیات بسیاری بر ضرورت حفظ خانواده تأکید شده و طلاق به عنوان آخرین راه حل و تنها در صورتی که سبب عسر و حرج فرد شود، توصیه شده است.

اگرچه درک محدود انسان سبب می شود که به طور کامل به مصالح و مفاسد امور آگاهی پیدا نکند اما با بررسی پیامدهای طلاق تا حدودی می توان به دلایل منفور بودن این مسئله در اسلام پی برد. آسیب های فردی و اجتماعی طرفین بعد از طلاق (به خصوص خانم ها) همچنین سرنوشت مبهم فرزندان، آسیب های روحی و روانی که از طلاق والدین نصیبشان می شود و مسائل و مشکلات فراوانی که از این راه گریبان جامعه را می گیرد و. ..؛

از جمله مشکلاتی است که با فروپاشی یک خانواده به وجود می آید. فهم این مسائل شاید تا حدودی به درک ضرورت گذشت زن و مرد در برابر یک دیگر کمک کند؛ البته در صورتی که روحیه ی فردگرایی بر آن ها حاکم نشده باشد اما حقیقت این است که با تغییر سبک زندگی و تغییر ارزش ها، روح معنویت در بین خانواده ها کم رنگ شده و همین مسئله سبب گردیده تا مفاهیم ارزشی و اخلاقی مانند «گذشت» در زندگی به باج دادن یا کم آوردن در برابر یک دیگر تعبیر شود!

متأسفانه در حال حاضر کوتاه شدن عمر زندگی مشترک به یک مسئله در جامعه ی ما تبدیل شده که اگر به زودی برای حل آن چاره ای اندیشیده نشود به زودی به یک بحران جدّی تبدیل خواهد شد که این مسئله هوشیاری مردم، مسئولین و نخبگان را می طلبد. عمق فاجعه تا آن جایی است که علاوه بر افزایش این معضل بزرگ، جامعه در راستای قبح زدایی از این مسئله گام برمی دارد. برگزاری جشن طلاق به تقلید از فرهنگ غرب و دعوت دوستان و آشنایان برای شرکت در این مراسم در جامعه ی اسلامی ما جای بسی تأسف و تعجب دارد.

وقتی زندگی رنگ و بویی از دین و فرهنگ اسلام نداشته باشد، وقتی خانواده تقدس خود را در دید افراد از دست بدهد و ازدواج بیشتر جنبه ی تشریفاتی پیدا کند. وقتی ازدواج های سنتی که بر پایه ی فرهنگ اسلامی و شناخت و باور صحیح از زندگی مشترک جای خود را به ازدواج هایی به سبک مدرن و دوستی های خیابانی، اینترنتی و. .. بدهد. دیگر قبح زدایی و برگزاری جشن طلاق به شیوه ی مدرن امری دور از ذهن و تعجب برانگیز نخواهد بود!

نتیجه گیری
در نهایت می توان دور شدن از آموزه های اسلام و ضعف و تسلیم در برابر تهاجم فرهنگی غرب را به عنوان مهم ترین عامل در تغییر فرهنگ اسلامی و در نتیجه افزایش آمار طلاق دانست. سه گام اصلی که می توانند در برابر هجمه های همه جانبه و برنامه ریزی های کلان و بلندمدت دشمن در تغییر هویت دینی ما در بلند مدت مؤثر واقع شود عبارت اند از:

1.بیداری و آگاهی در برابر اهداف و راهبردهای غرب؛

2.بازگشت به بطن دین؛

3.نظریه پردازی در حوزه های مختلف با استفاده از متون و منابع دینی.

متأسفانه سیر صعودی آمار طلاق در کشور ما از این حقیقت تلخ حکایت می کند که نه تنها از اهداف و راهبردهای غرب اطلاعی نداریم، بلکه کورکورانه تن به خواسته های آن ها نیز داده ایم و در جهت اهداف و برنامه ریزی های آن ها حرکت کرده ایم. متأسفانه در مقابل سال ها تلاش و پشت کار غرب در تخریب فرهنگ اسلامی و تضعیف نقش واقعی زن، به عنوان یک مسلمان اقدام درخور توجهی انجام نداده ایم.

شاید بتوان سادگی و خوش باوری برخی افراد در برابر سیاست های غرب را دلیل اصلی مشکلات آن ها به شمار آورد در حالی که منابع عظیمی از دستورات و راهکارهای اسلام را برای زندگی موفق در اختیار داریم که در دل آن ها هزاران نظریه در تمام ابعاد زندگی نهفته است و به جای نظریه پردازی و ارائه ی الگو به دیگر کشورها خود به تقلید کورکورانه از آن ها می پردازیم و هر آنچه را که غرب به اسم آزادی و حقوق بشر و مدرنیته و. .. به ما القا می کند به حکم ضرورت می پذیریم.

با توجه به این مسئله که تک تک ما در برابر حفاظت از فرهنگ و دین خود مسئولیم اما در این بین نخبگان نیز می توانند با بررسی متون اسلامی و استخراج نظریه های مختلف در حوزه ی زنان و خانواده گام مؤثری بردارند؛ همچنین رسانه ها می توانند در ترسیم هویت واقعی زن مسلمان و ارائه ی الگوی موفق زندگی نقشی اساسی ایفا کنند. مسئله ای که متأسفانه کمتر در فیلم ها و سریال های مشاهده می کنیم و در اکثر موارد شأن واقعی زن در فیلم ها نادیده گرفته می شود. دولت نیز می تواند با حمایت های قانونی و اجتماعی از زنان خانه دار سبب شود تا زنان هویت واقعی خود را در درون خانه جست وجو کنند؛ همچنین تقویت روح معنویت از راه نظام آموزشی، رسانه و انتقال آن به نهاد خانواده می تواند در کاهش معضلات اجتماعی از جمله طلاق اثر گذار باشد.

پی نوشت ها:
[1] سوره ی نور: 32
[2] سوره ی روم: 21
[3] حر عاملی، ج 4، ص 3
[4] حر عاملی، بی تا، ج 4، ص5

منبع: حوزه نت

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید