تاریخچه کوتاه1
گیاه زعفران (Crocus sativus) برخلاف دیگر رستنیها، در پاییز به گل می نشیند. از زمانی که گلهای زیبای زعفران خودروی، در دامنه الوند (=اروند) و کوه های زاگرس در سرزمین باستانی ماد-در منابع اسلامی: جبال، جبل، قوهستان، کوهستان و کهستان-توجه بومیان را به خود جلب کرده، زمینه شناخت گیاه و خواص رنگی، عطری و خوراکی کلاله آن فراهم آمده و انگیزه کشت و پرورش آن ایجاد شده است. بحث و بررسی درباره نام اولیه زعفران، منشاء گیاه، نخستین مواضع کاشت، کهن ترین کاربردها و قدیم ترین مصرف کنندگان زعفران بسی دشوار و بغرنج است، چون منابع ایرانی عصر مادها و دوره هخامنشیان در حمله اسکندر و ویرانگری های مستمر پس از آن، از میان رفته و تنها سنگ نگاره ها و کتیبه هایی بر جای مانده است. با این همه، می توان براساس مضامین همین سنگ نگاره ها و موضوعات مندرج در آثار ارزشمند نویسندگان یونان و روم باستان درباره ایران و نیز معدود منابع پهلوی موجود از عهد ساسانیان، و مخصوصاً متون کهن دوران اسلامی و دیگر شواهد و مستندات، به بحث و پژوهش درباره پیشینه زعفران، منشا، نخستین نواحی کاشت، و مصارف آن در ادوار باستان و بعد از اسلام پرداخت.
قدیم ترین اسناد مکتوب بشری موجود، عبارت از هزاران لوح نوشته سومریان به خط میخی است که کشف آنها در بین النهرین (نام یونانی آن. Mesopotamia، عراق کنونی) از سال 1848/م آغاز شد. در این الواح نام برخی از گیاهان ثبت شده است. به نوشته گلین دانیل«هنوز تعداد کمی از لغات سومری مثل cane(نیشکر)…وsaffron(زعفران) در زبان انگلیسی به کار می رود»(2)جرج سارتن طی بحثی کلی درباره رستنی هایی که سومریان می شناخته ونام 250 گیاه را در الواح خود آورده اند، می گوید: «بعضی از نام ها، که ما امروز به کار می بریم از نام های سومری اشتقاق یافته است، ولی معلوم نیست که مقصود ما و مردم سومر و آشور، ازاین نام های مشابه، گیاه واحدی بوده باشد.ما، در اینجا نام چند گیاه را نقل می کنیم (و اصطلاح میخی را در میان پرانتز می نویسیم): سنا یا کاشی Kasu) cassia )، کاسنی یا شکوریاKurku) chicory )، زیره یا کمونKamunu)cumin )،زعفرانKurkanu)crocus )زوفاzupu)hysoop )…»(3)سومریان، قومی غیر سامی، از پیشگامان امورفلاحت، صنعت و تجارت بوده که در حدود 6000 سال قبل ، از یک منطقه کوهستانی به بین النهرین رفته و پایه های تمدن و امپراتوری خود را پی ریخته اند.
بعضی باستان شناسان، از جمله لوکاس، مسکن اولیه سومریان را ایران احتمال داده اند. (4)اگر واقعاً سومریان گیاه زعفران را می شناخته و مقصود آنها همین زعفران معروف خوراکی بوده است، آنها باید از نواحی کوهستانی منشأ گیاه زعفران در ایران، یعنی سرزمین ماد، به بین النهرین مهاجرت کرده باشند، شاید سومریان همان بومیان نخستین نواحی کوهستانی دماوند و مازندران بوده اند که به خاطر ابداعات و نوآوریهای شگفت به«دیو»شهرت پیدا کرده و عاقبت مغلوب شهریاران اساطیری ایران، معروف به پیشدادیان، از جمله جمشید گردیده و مجبور به مهاجرت از نواحی کوهستانی به بین النهرین شده اند. تازیخ افسانه ای ایران متضمن داستان های پیشدادیان و دیوان است که در منابع اوستایی پهلوی و متون کهن بعد از اسلام نقل شده و توسط کریستن سن مورد بررسی وتحلیل قرار گرفته است. (5)در اینگونه منابع، شناخت گیاهان خوشبوی و پرورش آنها از اقدامات شاهان پیشدادی به حساب آمده است. از باب نمونه در نوروزنامه(تألیف سال 495ق/1102م)، منسوب به عمر خیام نیشابوری، ضمن شرح چگونگی غلبه جمشید بر دیوان و پیدایی جشن نوروز ایرانیان، آمده است:
…دیوان را مطیع خویش گردانید و بفرمود تا گرمابه ساختند و دیبا[ابریشم]راببافتند و دیبارا پیش از ما«دیو بافت»خواندندی…و مشک و عنبر و کافور و زعفران وعود و دیگرطیبها [عطرها]او به دست آورد، پس در این روز که یاد کردیم جشن ساخت ونوازش نام نهاد…(6)
اقوام و ملل باستان با محصول زعفران یا نام محلی مصطلح در نواحی رویش و پرورش گیاه آن آشنا بوده اند. این نام ها در زبان های قدیم کم و بیش تلفظی شبیه به لغت سومری Kurk^anu دارد. در آشوری (آسوری):کورکانو/Kurk^anu (o،آرامی: کورکما/k^urkum عبری: کرکم/karkomثبت شده است. (7)واژه کرکم/karkum یا کرکم/kurkumنام زعفران در زبان پهلوی (فارسی میانه) عصر ساسانیان(حکومت226-651م)بوده که در متون پهلوی-چون بندهش و بندهش هندی-و فرهنگ های لغت پهلوی آمده است. (8)ابوریحان بیرونی نام سریانی زعفرانی راکُرکُما (korkoma) و عربی آن را کُرکُم ثبت کرده(9)، اما در ترجمه فارسی (حدود سال های 607 تا633ق/210تا1236م) نوشته بیرونی این جمله اضافه شده است«کرکم:گویند نباتی است که به زعفران ماند»(10)، که ظاهراً منظور زعفران وحشی یا خودرو است. در منابع کهن لغت عربی و عربی به فارسی کلمه کرکم به معنی زعفران آمده(11)و در برخی مأخذ به معرب بودن این کلمه از فارسی تصریح شده است.(12)
واژه کرکم پهلوی احتمالاً در عصر ساسانیان یا پیش تر از آن به نواحی کاشغر در چین رسیده است، چنانکه محمود کاشغری، لغوی ترکستانی، در سال 466ق/1073م، لغات ترکی کاشغری و معادل عربی آن را درفرهنگ خود ثبت کرده و در تعریف این کلمه نوشته است«کرکم: زعفران، و این لغت موافق افتاده است با عربی، زیرا عرب نیز آن را کرکم می نامد».(13)لغت کرکم در این نواحی دوردست قطعاً سابقه طولانی تری داشته و وام گرفته از واژه پهلوی عصر پارت ها یا ساسانی است. بار تولد لوفر در سال 1919م تالیفی عالمانه درباره روابط فرهنگی مدنی ایران و چین منتشر وشرح مبسوط با استناد به منابع کهن درباره زعفران آورده، واز جمله نوشته است:
به احتمال زیاد گیاه زعفران برای کشت از ایران به کشمیر برده شده است…سهم ایرانیان در پراکنش فرهنگ زعفران کاری در سرزمین های گوناگون را می توان به روشنی از نام تبتی زعفران استنباط کرد:
kum-kur،gur-kumوgur-gum که رد آن را می توان به سادگی در کرکم/kurkum یا کرکم/karkam پارسی یافت و نه در کن کما/kunkuma[به معنی زعفران]در سنسکریت. تبتی ها این واژه را به مغولستان بردند…عده ای ریشه این واژه پارسی (وپهلوی آن)، را سامی می دانند، اما به نظر جمعی دیگر ریشه سامی آن محل تردید است.(14)
از سوی دیگر داودانطاکی (وفات حدود 1008ق/1599م، اهل انطاکیه از بلاد عثمانی یا روم شرقی)، در کتاب داروشناسی خود به عربی، نام پارسی زعفران را کرکیماس [karkim^as]ثبت کرده (15)، و عقیلی خراسانی (در سال 185ق/1771م) نیز همین واژه فارسی را نام زعفران دانسته است (16). صاحب برهان قاطع (تألیف 1062ق/1652م) واژه فارسی کرکم (karkam) را به معنی زعفران ثبت کرده است(17).
همو و نیز صاحب فرهنگ جهانگیری(تألیف1028ق/1619م) تعریفی از این قرار نقل کرده اند: «کرکمیسه، نام گلی خوشبوی که چند رنگ می شود، بیشتر در کوه الوند باشد».(18)محمد معین با نقل همین تعریف در توضیح کرکمیسه /karkamisa=کرکمیشه /karkamida»نوشته است«با مراجعه به منابع و مأخذ این گیاه شناخته نشد»(19). بی گمان این گیاه همان زعفران خودروی دامنه های زاگرس و الوند-در نواحی همدان، بروجرد، نهاوند و کرمانشاه-بوده که در وجه کرکم بیشه /karkambisa معنا ومفهوم زعفران خودروی را در ماهیت لفظی خود داشته است. واژه کرکمیاس به معنی زعفران نیز گویشی از کرکبیسه است که تغییرات تلفظی آن را می توان به سهولت در وجوه کرکماس /karkam^a، کرکمس /karkama، کرکمیس /karkamis و کرکمیس/کرکمیسه پی گرفت. بر این اساس نام زعفران خوردوی در نواحی زاگرس و الوند، در سرزمین ماد باستان، کرکمیس یا کرکبیس/karkabisa(تحریف یا گوشی از کرکمیس) بوده و به کلاله خوراکی گل، یا در واقع محصول گیاه زعفران، کرکم گفته می شده است. از بحث لغوی به این نتیجه می رسیم که نام مفروض زعفران در زبان مادها و پارسی باستان مصطلح در عهد هخامنشیان کرکم یا کرکمیس و کرکبیس بوده یا اسامی گویشی شبیه به این نام ها داشته، که پس از معرفی زعفران به دیگر اقوام و ملل باستان، مطابق قواعد تلفظ زبانی آنان وجوه تسمیه کم و بیش مشابهی (به شرحی که گذشت) پیدا کرده است.
احتمالاً واژه کرکوس (Crocus در یونانی و کنکوما/kunkuma در سنسکریت به معنی زعفران ریشه در همان واژه مفروض ایرانی عهد مادها و هخامنشیان به معنی زعفران یا زعفران خود روی دارد.
مطابق بسیاری از شواهد و مستندات موجود مبدأ اولیه گیاه زعفران دامنه کوه های الوند و زاگرس در سرزمین ماد باستان-در نواحی همدان، بروجرد، نهاوند، رود اور، کرمانشاه تا نواحی اصفهان و قم-بوده است.
زعفران خودروی بعد از اسلام، تا حدود سده? ق/17م، با نام های محلی یا گویشی کرکبیس، کرکمیس، کرکمیسه وکرکیماس شناخته می شده که در منابع نیز آمده و اکنون با نام گویشی جوقاسم در بعضی از نواحی مزبور چندین موضع و روستا نام زعفران دارد که اسامی برخی از آنها در متون کهن آمده، در حالی که کشت زعفران در این نواحی در حدود 600 سال پیش منقرض شده است. علاوه بر این، شواهد ومستندات زیادی موجود است که دلالت بر وجود گیاه زعفران خودروی در عرصه پهناور ماد قدیم دارد که در اینجا به نقل و بررسی اهم آنها می پردازیم:
1.ابن فقیه همدانی، در حدود سال 290ق/903م، به استناد منابع قدیمتر، ضمن شرح اوصاف همدان، زعفران و کرکبیس (=کرکمیس: زعفران خودروی) را از جمله رستنی های جبال (سرزمین ماد باستان)برشمرده، وچکامه هایی از محمد بن بشار و وهب همدانی، با مضامین و تعبیراتی تمجیدآمیز در وصف خاک حاصلخیز و آب کوهستان الوند (اروند) وفراورده های این سرزمین، چون انگبین، شراب و زعفران، نقل کرده است. ضمن وصف منطقه روذراو (رودراور)، از نواحی سرزمین جبال در فاصله بین همدان و نهاوند، به فراوانی گیاه زعفران در این ناحیه اشاره می کند.(20)
2.محمدبن محمود طوسی، درسال 556ق/1161م، به استناد منابع کهن، کوهستان الوند (جبل اروند) را عظیم ترین کوه سرزمین قهستان (=جبال:کهستان) برشمرده و به رویش طبیعی گیاه زعفران در دامنه های آن اشاره کرده است.(21)
3.رشیدالدین فضل الله همدانی، طبیب و دانشمند اهل ناحیه زعفران خیز همدان در سال700ق/1300م، شرح نسبتاً مبسوطی درباره کشت و کار عملی زعفران نوشته است که به یقین در شمار قدیمی ترین آثار مکتوب جهانی در این زمینه باید باشد. او شرح کوتاه نیز درباره زعفران خودروی با نام گویشی مصطلح در نواحی همدان، یعنی کرکمیس آورده، اما کاتب تنها نسخه بر جای مانده از نوشته رشیدالدین فضل الله، کلمه کرکمیس را که برای اومهجور و ناشناخته بوده، حذف کرده است. در اینجا عیناً شرح و تعریف رشیدالدین فضل الله درباره زعفران خودروی را با قید نام گویشی آن در داخل کروشه[کرکمیس]نقل می کنیم:
…و[کرکمیس]مانند زعفران در اکثر زمین های ولایت سردسیر پاییزگاه در صحراها شکوفه می کند. بوی و رنگ وبیخ[پیاز=corm]آن همه به زعفران مانند است، لیکن گل[منظور کلاله کرکمیس است]آن نیک زرد نمی باشد، مانند زردی[کلاله]زعفران، وکم وبیش زرد می کند و هیچ فرقی نیست، مگر آنکه گل[کلاله]سرخ در میان آن نمی باشد و به نادر جائی که زمین آن نیکو می باشد، یکی یا دو شاخ سرخ در میان زرده [پرچم های]آن می باشد.واگر آن[کرکمیس]را از آن صحرا برکنند و باز نشانند وعمارت[آباد کردن زمین زراعتی با شخم دادن کود]بکنند گل[=کلاله]سرخ آن با آن پدید آید.(22)
4.ابوالفداء، به استناد نوشته حسن بن محمد مهلبی در کتاب العزیزی (تألیف سده4ق/10م)، از رویش زعفران در نواحی کرمانشاه (قرماسین،از شهرهای جبل) خبر داده است.(23)
5.یا قوت حموی در سال62ق/ 1224م و زکریا قزوینی وفات 682ق1283م)به رویش طبیعی گیاه زعفران در نواحی بروجرد اشاره کرده اند24، عبدالعلی بیرجندی (وفات934ق/1527م) نیز بر همین مطلب تأکید می کند«بروجرد شهری است به قریب همدان…ودر زمین آن زعفران خودروی بود».(25)
6.جیهانی(سده4ق/10م)ضمن وصف شهر نهاوند (از نواحی جبال)می گوید: «نهاوند بر کوهی نهاده است…وبدانجا زعفران است».(26)
7.یاقوت حموی در سال621ق/1224م، روذاور (رودراور) از نواحی نهاوند را با رودهای روان معرفی کرده که گیاه آن زعفران است؛ (27)
حمدالله مستوفی در سال74ق/1339م )درباره روداور می گوید«آبش از کوه الوند جاری است و زمینش مرتفع تمام باشد و در آنجا زعفران بسیار باشد و بدین سبب آن زمین را زعفرانی خوانند »(28)
8.دو قرن پیش، در سال18م/ 1222ق، مأمور فرانسوی به نام آ.دو پره/A.Dupre، درمسیر سفرش از همدان به اصفهان، از طریق کمیجان وکوکه (در4کیلومتری خمین)، در کوه های دربند (مشرف بر رود شور،در مسیر راه تهران به قم) -ورویش گل آن در فصل پاییز دارند، اما به علت منسوخ شدن نام کرکمیس یا کرکمیسه از آن با عنوان«گل وحشی»و لاله شش پریاد کرده(30)، یا آن را زعفران زراعی معمولی پنداشته اند(31). در حالی که در نواحی مورد بحث کشت زعفران در حدود سده8ق/13م منقرض شده است. (32)اکنون زعفران خودروی در دامنه های زاگرس در ارتفاع1000 تا2500 موجود است که در نواحی اراک، گلپایگان ودر برخی نواحی با نام جو قاسم شناخته می شود(33)، مناطق رویش آن درقدیم، بسی گسترده تر واز نظر انبوهی، با تراکم بیشتر بوده است. یکی از گیاه شناسان معاصرایران جای رویش زعفران جو قاسم را از کوه های آفتاب روی دالخانی (سنقز)، دامنه های بین همدانو کرمانشاه، ارتفاعات و دامنه های نواحی کرمانشاه، جیران بلاخ و کوه گرو (در 24 کیلومتری شمال غربی شیراز) مشخص کرده است.(34)گیاه جو قاسم شبیه زعفران معمولی (Crocussativusاست، گلپوش (Perianth) آن شامل سه گلبرگ (petal) و سه کاسبرگ (sepal) همشکل و همرنگ گلبرگ است که درون آن سه پرجم(stamen)و اندام مادگی (pistil)قرار دارد. اندام مادگی شامل تخمدان (Ovary) سه خانه متورم و خامه (stile)دراز و باریک منتهی به کلاله (stigma) با سه شاخه قرمز رنگ کوتاه است؛ کلاله سه شاخه جو قاسم کمتر از0/5 سانتیمتر و درزعفران معمولی2تا3 سانتیمتر طول دارد، و تفاوت عمده زعفران خودروی بازعفران زراعتی در همین است.
مطابق شرحی که گذشت، منشأ گیاهی زعفران دامنه های الوند و زاگرس در سرزمین باستانی ماد بوده که در متون کهن بعد از اسلام از آن با نام جبال یا کوهستان یاد شده است. صاحب حدودالعالم، در سال 372ق/98م، محدوده پهناور سرزمین جبال را -حد شمالی کوه دیلمان، جنوبی خوزستان، شرقی برخی از حدود پارس و کرکس کوه و بعضی نواحی خراسان و غربی آن برخی از حدود عراق و بعضی از حدود آذر آبادگان-مشخص کرده است. همو، در وصف«ناحیت جبال و شهرهای وی»می نویسند«ناحیتی است بسیار کشت و برز و آبادان، و جای دبیران و ادیبان، و بسیار نعمت؛ و ازوی کرباس، جامع ابریشم…و زعفران خیزد»(35).
دو شهر باستانی همدان و حلوان، ازکهن ترین شهرها و مراکز تمدنی جهان در سرزمین ماد بوده است که رویشگاه های طبیعی گیاه کرکمیس (زعفران خودروی) را در دامنه کوه های خود داشتند. در کتیبه های تیگلت پیلسر (Tiglath-paileser)شاه آشور، حدود 1100 پیش از میلاد، از همدان با نام آمدنه (Amadana) و در منابع یونانی با نام اکباتان اکباتانا (Ecbatana)آمده و کتسیاس/کتزیاس(Ctsias)مورخ و حکیم یونانی (طبیب دربار هخامنشی 415تا398پیش از میلاد) که پارسی را نیکو می دانسته در وجه اگبتنه (Agbatana) ثبت کرده است(36). با قیام اربکس (Arbaces) شاه ماد، در عصر اسر حدون (Asarhaddon)شاه آشور (مقتول به سال 681 پیش از میلاد) استان های حلوان (در منابع یونانی خالا/xala، نزدیک به سر پل زهاب کنونی) و همدان به تصرف مادها درآمد و سپس دیگر استان های آشور آزاد شد.(37)در این مراکز مدنی با پیشینه بسیار طولانی، با وجود عرصه پهناور رویشگاه گیاه کرکم یا کرکمیس، طبیعی به نظر می رسد که مردمان قومی این نواحی موفق به شناخت این گیاه شده و به کشت و پرورش آن توفیق یافته باشند؛ بنابراین، آشنایی اقوام و ملل باستان با زعفران و نام بومی محلی آن (کرکم یا کرکمیس یا کلمه ای مشابه) از طریق مراوده و آمد و شد به سرزمین ماد و مبادلات آنها با قوم ایرانی ماد آغاز شده است و پس از آنها پارس ها در همسایگی و قرابت قومی با آنان اشاعه دهنده این شناخت بوده اند. مستندات و شواهد تاریخی دلالت بر آن دارد که هخامنشیان (حکومت 536-331پیش از میلاد)مصرف کننده زعفران بوده و با خواص و خصوصیات خوراکی و غیره خوراکی آن آشنایی هایی داشته اند.
پولی ین/polyene(نویسنده نظامی یونانی، سده 2م) به استناد منابع عهد اسکندر (حکومت 336-323 پیش از میلاد)، در رساله حیله ها و فنون جنگی (Stratageremes) برنامه غذایی و 63 نوع مواد خوراکی مصرفی روزانه شاه و دربار هخامنشی، با قید مقدار هر یک،را-که بر روی ستونی مفرغی حک شده بود-ارائه داده است.در این فهرست مقدار زعفران مصرفی روزانه دربار هخامنشیان 2 مین (هر مین 498 گرم) ثبت شده است.(38)یوستی با ارائه فهرستی از انواع خوراکیهای روزانه داریوش از جمله«تافتونها و گرده های لطیف زعفران زده، که از سه جور گندم اعلای مصرف و یونان و سه قسم جو و گندم سیاه تهیه می شده»ذکر کرده است.(39)پلین/pline (طبیعی دان رومی ،23-79م) یادآور می شود که شاهان و مغ ها از مرهم (در واقع کرم زیبایی) عجیب-که از یک گیاه سیلیسی (نوعی جگن) با زعفران و چربی بدن شیر تهیه می شد-برای لطافت وزیبایی (پوست بدن ) به کار می برند.(40)
استفاده از روغن آرایشی زعفران دار، به پیروی از سنت های قدیم، در عصر پارت ها نیز معمول بوده و بانوان خوش پوش پارتی از آن بهره می گرفتند.(41)
تهیه عطر و بخور برای دربار هخامنشیان توسط متخصصان خبره انجام می گرفت. مطابق فهرستی که آتنه /Ithenee(خطیب یونانی سده 2-3م) از تعداد خدمه داریوش بدست داده، 14 نفر عطر ساز در دربار او بوده است.(42)برابر برخی مستندات در ایران باستان، برای خوشبو کردن فضای کاخ ها از زعفران، همچون عودکندر، به عنوان بخور استفاده می شده است. بر این اساس، مجمره های آتش یا دو بخوردان، که در سنگ نگاره های داریوش در تخت جمشید موجود است، دلالت بر استفاده از بخور در فضای کاخ های هخامنشی دارد و زعفران محصول ماد از جمله مواد بخور به حساب می آمد و دسترسی به آن برای ایرانیان آسان تر از عود و عنبر یا کندر بود. دو بخور دان جلوی داریوش در سنگ نگاره تخت جمشید را در تصویر سیاه قلم می توان ملاحضه کرد.(43)بعد از اسلام نیز به پیروی از سنت های کهن از زعفران به عنوان بخور استفاده می شده است، چنانچه در تاریخ طبرستان ضمن وصف مجلس بزم پر شکوه حسام الدوله اردشیر شهریار مازندران (حکومت 413-43ق/ 1022-1046م) آمده است. «میوه های خشک و تر پیش هر یک بر طبق های نهادندی، و به هر گام در پس قفای حرییفان فراشی با مجمره های زرین عود، عنبر و زعفران سوختند» .(44)
برخی مستندات حکایت از آن دارد که زعفران را بر ای تجارب یا حمل از مناطق زعفران خیز قدیم به دیگرشهرها، درون انبان جای می داده اند(45)(انبان عبارت از کیسه ای از پوست دور سته گوسفند یا بز است که پس از دباغی و عمل آوری برای ذخیره و حمل کالا به کار می رفت). در سنگ نگاره های تخت جمشید هیئت های نمایندگی اقوام ایرانی وملل تابع هخامنشیان را نشان می دهد که در حال حمل گزیده ای از بهترین و ارزشمندترین محصولات و کالاهای سرزمین خود برای پیشکش به حضور داریوش هستند. از جمله تصویر هیئت نمایندگی مادها در این نقش ها قابل توجه است(46)؛ در این جا به بررسی موضوعاتی از این تصویر می پردازیم:
زعفران در دوره ساسانیان علاوه بر مصرف خوراکی، درمانی و آرایشی برای رنگ کردن الیاف جامه (پشم، پنبه، ابریشم و موی ) کاربرد داشته که در بندهش و بندهش هندی به آن اشاره شده است.(47)همچنین بر محصول زعفران خراج و مالیات تعلق می گرفته، بطوری که در سده 1ق/7م، اسپهد مازندران پس از شکست یزیدبن مهلب از جمله به پرداخت 400 خروار زعفران، و به روایت بلاذری 400 بار شتر موظف می شود(48)، که این مقدار (با توجه به مقادیر مختلف«خروار»در قدیم) حداقل 30 و حداکثر 60 تن بوده است. منصور دوانیقی خلیفه عباسی (خلافت136-149ق/753-766م) میزان مالیات محصول مازندران را به روال عهد ساسانیان (اکاسره) سالانه 10خروار زعفران تعیین می کند.(49)
نثار زعفران همچون گل و درهم و دینار در استقبال از بزرگان و جشن های پیشینه باستانی در ایران دارد، بطوریکه در نواحی زعفران خیز بیشتراززعفران استفاده می شده است. در سده? 1ق/7م، مردم ابر شتجان ناحیه قوم«بر سراحوص[سردار عرب]دراهم [جمع برهم]و زعفران نثارکردند»(50). معرفی زعفران به دیگر اقوام وملل باعث شد که مصرف آن نیز به تقلید از ایرانیان رایج شود. در نزد یونانیان و رومی ها رنگ و عطر زعفران شاهانه به حساب می آمد، همانند پارس ها در کاخ ها و سالن ها و نیز گرمابه های آنان از عطر و بخور زعفران استفاده می شد و رومی ها حاشیه جامه خود را با زعفران رنگ می کردند.(51)
استرابواسترابون (Strabo/strabon) که کتاب جغرافیای خود را به قولی سال 7 پیش از میلاد و به گفته ای سال 18 یا 19 بعد از میلاد تألیف کرده، از رویش و کشت بهترین زعفران در جزیره کرمبوسا/Crambusa(در دریای مدیترانه) که غارکورکیان (Corycian Cave) بالای آن قرار دارد، خبر داده است.(52)احتمال دارد که پیاز زعفران ازسرزمین ماد به این جزیره منتقل و وجه تسمیه غار کور کیان از نام گویشی زعفران در عهد ماد ها و هخامنشیان گرفته شده باشد، یا زعفران خودروی در این جزیره وجود داشته و نام یونانی زعفران، یعنیCrocus بر گرفته از نام این جزیره است.
مطابق نوشته تاریخنامه طبری، عرب ها نیز قبل از اسلام جامه بتهای خود در خانه کعبه را با زعفران خوشبو می کردند (53)همچنین:
زعفران را با عطر ها به آب بزدندی کافران قریش، و آیین ایشان چنان بود و برخویشتن و بر جامه مالیدنی تا همه تن ایشان و جامه زرد شدی و باک انداشتندی، زیرا که از همه بویهای خوش ایشان را عزیز تر بودی،و زعفران از کرمانشاه وحدود همدان برند (54).
عرب ها که به مصرف زعفران در عهد ساسانیان آشنایی پیدا کرده بودند علاوه بر رنگ کردن جامه، به عنوان خضاب نیز از آن استفاده می کردند، که بعد از اسلام نیز استمرار داشت. جرجی زیدان می گوید«نخستین کسی که ریش خود را با زعفران خضاب کرد جریر -شاعر بوده».(55)طبری نقل می کند که منصور دوانیقی خلیفه عباسی نیز ریش خود را با زعفران خضاب می کرد.(56)ترکیب زعفران با شراب وچربی شیر که برای لطافت بخشی پوست در دربار هخامنشیان رایج بود، عرب ها با حذف چربی از این ترکیب استفاده می کردند.
بدان لحاظ که زعفران یک ماده غذایی و رنگ و رایحه بخش خوراک هاست و از دیگر سوی استفاده? طبی، درمانی، بهداشتی ورنگرزی دارد، بحث درباره مصارف گوناگون از عهد باستان تا زمان حاضر از حو صله این مقاله خارج است، به این منظور به کتاب زعفران از دیر باز تا امروز(تاًلیف ابریشمی)حواله می دهد که با استفاده از صدها مأخذ در گفتار سوم این پژوهش (ص239تا430) آمده است.در گفتار چهارم این کتاب (ص431تا560) نیز خواص وخصوصیات زعفران از دیرباز تا امروز مورد بررسی قرار گرفته است.
داستان انتقال زعفران از نواحی سرزمین ماد به نواحی ایران ومعرفی آن به دیگر اقوام و ملل و اشاعه فرهنگ زعفران کاری بسی طولانی بوده که در گفتار دوم کتاب زعفران از دیر باز تا امروز (ص119تا238) جغرافیای تاریخی مناطق زعفران خیز، مستند به بیش از 500 مأخذ، بررسی شده و موضوعات و مباحثی به این شرح مورد پژوهش قرار گرفته است:
مناطق زعفران خیز گذشته وکنونی ایران
1.ایالت جبال؛2.همدان؛3.رودرواور ؛4.نهاوند؛5.بروجرد؛6.کرمانشاهان ؛7.قم؛8.ری؛9.اصفهان؛10.ایالت پارس؛11. کیلویه ولرستان؛12.تبریز وسلطانیه؛13ایالت مازندران؛14.دربند؛15.قزلر؛16باکو؛17.شروان؛18.بردعه وگنجه ؛19.ماوراءالنهر وخراسان؛20.چغانیان؛21.ویشگرد؛22.شومان ؛23.قوادیان؛24.خراسان قدیم ؛25.بون؛26.بادغیس؛27.قهستان ؛28.بیرجند؛29.قائن؛30.زوزن ؛31.گناباد؛32.تون؛33.تربت حیدریه ؛34.فریمان؛35.کرمان؛ 36.سیستان؛37.کابل؛
مناطق زعفران خیز جهان
1.کشمیر؛2.چین
انتقال فرهنگ زعفران کاری به نواحی مدیترانه
الف.شام/سوریه
ب.افریقا:1.ابه؛2.اربس؛3.مجانه؛ 4.لربس؛
ج.اندلس(اسپانیا):1.بیاسه؛2.وادی الحجاره؛3.بلنسیه؛4.ینشته؛5.ابده؛6.فرمنتیره؛7.رصافه؛
د.روم ویونان: 1.صقلیه؛2.روم شرقی.
تولید و تجارت زعفران پیشینه ای کهن دارد. در گفتار پنجم کتاب زعفران از دیرباز تا امروز (ص561تا714) در ذیل عنوان«زراعت، تجارت و استاندارد زعفران»این پیشینه مستند به بیش از 200 مأخذ مورد بررسی قرار گرفته و آمارهای موجود از دو سده? اخیر، تا پایان 1382 ش/2004م مربوط به تولید و تجارت زعفران ایران و دیگر کشورها و نیز استاندارهای بین المللی نقل شده است.
نوشته محمد حسن ابریشمی
(m-a-abrishami@yahoo.com)
پی نوشت ها :
1.در این نوشته سال هجری قمری با حرف(ق)و میلادی با حرف(م)مشخص شده است.
2.گلین دانیل، تمدن های اولیه و باستانشناسی خاستگاه آنها، ترجمه? هایده معیری، تهران، مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1363، ص81، ونیزرک:محمد حسن ابریشمی، زعفران از دیرباز تا امروز، تهران، امیرکبیر، 1383، ص8.
3.جورج سارتن، تاریخ علم، ترجمه? احمد آرام، تهران، امیرکبیر، 1375، ج1، ص87؛ و نیز رک: ابریشمی، همان کتاب، ص8 و 9.
4.هنری لوکاس، تاریخ تمدن از کهن ترین روزگار تا سده ما، ترجمه? دکتر عبدلاحسین آذرنگ، تهران، کیهان، 1366، ج1، ص81.
5.آرتور کریستن سن، نخستین انسان و نخستین شهریار، ترجمه? دکتر احمد تفضلی و دکتر ژاله آموزگار، تهران، نشرنو، 1364، ج1،1368، ج2.
6.نوروزنامه، منسوب به عمربن ابراهیم خیام نیشابوری، به کوشش علی حصوری، تهران، طهوری، 1357، ص17 به اختصار.
7.دکتر محمد جواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبان های سامی و ایرانی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1357، ج2، ص758، ذیل«کرکم، کرکم»؛ و نیز رک: توضیحات دکتر محمد معین در حواشی: برهان قاطع، محمد حسین بن خلف تبریزی، تهران، امیرکبیر، 1361، ص1624، ذیل واژه کرکم به معنی زعفران؛ ابریشمی، همان کتاب، ص8.
8.فرنبغ دادگی، بندهش، ترجمه مهرداد بهار، تهران، توس، 1369، ص88 ، 184؛ بندهش هندی (متنی به زبان پارسی میانه، پهلوی ساسانی)، ترجمه رقیه بهزادی، تهران، مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1368، ص59 ،111،276؛ دیویدنیل مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمه دکتر مهشید میر فخرایی، تهران، پژوهشگاه، 1379، ص254.
9.ابوریحان بیرونی (وفات 2 رجب440/12 دسامبر1408م)، کتاب الصیدنه فی الطب (به عربی)، به کوشش عباس زریاب، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1370، ص311،312، ذیل«زعفران».
10.ابوریحان بیرونی، صیدنه، ترجمه? ابوبکربن علی کاسانی، به کوشش دکتر منوچهر ستوده-ایرج افشار، تهران، 1385، ص597، ذیل «کرکم».
11.در این فرهنگهای کهن عربی به فارسی برای کلمه کرکم معنی زعفران آمده است: ادیب یعقوبی کردی نیشابوری، کتاب البلغه (تألیف 438ق) به کوشش مجتبی مینوی و فیروز حریرچی، تهران، بنیاد فرهنگ، 1355، ص123؛ ابوالفتح میدانی نیشابوری (وفات518ق/1124م)، السامی فی الاسلامی (چاپ عکسی از نسخه خطی سال601ق)، تهران، بنیاد فرهنگ، 1355، ص195، ابوالفضل حبیش تفلیسی، قانون ادب(تألیف545ق/1150م)، به کوشش غلامرضا طاهر، تهران، بنیاد فرهنگ، 1351، ج3، ص1485، تاج الاسامی، از مؤلفی ناشناخته (تألیف اوایل سده7ق/13م)، به کوشش علی اوسط ابراهیمی، تهران، مرکز دانشگاهی، 1367، ص483.
12.ابی منصور جوالیقی (وفات 540 ق/1145م)، المعرب من الکلام الاعجمی علی حروف المعجم، به کوشش احمد محمد شاکر، افست شده درتهران، 1966م، ص291، احمد شاکر درحاشیه با ارائه مستنداتی به معرب بودن کلمه کرکم از فارسی اشاره می کند: و نیز رک: دهخدا، لغت نامه، ذیل«کرکم»ابریشمی، همان کتاب، ص30.
13.محمود بن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک، به کوشش دکتر سید محمد دبیر سیاقی، تهران، پژوهشگاه 1375، ص890.
14.ابریشمی، همان کتاب، ص10 ، 11.
15.داود انطاکی، تذکره اوالالباب و الجامع العجب و العجاب، طبع علی شیری، بیروت، 1411ق/1911م، ص253.
16.عقیلی خراسانی، قرابادین کبیر، تهران، 1344 ،ص989، و نیز رک:ابریشمی، همان کتاب، ص30، ذیل«کرکیماس».
17.محمد حسین بن خلف تبریزی، برهان قاطع (تألیف 1062ق/1652م)، ص1624، ذیل«کرکم».
18.همو، همان کتاب؛ همانجا، ذیل«کرکمیسه»؛ میر جمال الدین حسین انجوی شیرازی، فرهنگ جهانگیری، به کوشش دکتر رحیم عفیفی، مشهد، دانشگاه فردوسی1351، ص1106، ذیل«کرکمیسه».
19.دکتر محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، 1354،ج3، ص1949، ذیل«کرکمیسه»و«کرکمیشه».
20.ابن فقیه همدانی، مختصر البلدان، ترجمه ح، مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ، 1349، ص48 ،49 ،60 تا62؛و و نیز رک: ابریشمی، همان کتاب، ص11 ،23 ، 125.
21.محمد بن محمود طوسی، عجایب المخلوقات، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1345، ص127؛ ابریشمی، همان کتاب، ص124.
22.رشید الدین فضل الله همدانی، آثار و احیاء، به کوشش دکتر منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، دانشگاه تهران و دانشگاه مک گیل، 1368، ص203.
23.ابوالفداء، تقویم البلدان، ترجمه? دکتر عبدالمحمد آیتی، تهران، بنیادفرهنگ ایران، 1349، ص479؛ ابریشمی، همان کتاب، ص129.
24.یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت، 1399ه/1979م، ج1، ص404، زکریا قزوینی، آثارالبلا و اخبار العباد، ترجمه? محمد مراد بن عبدالرحمان، به کوشش دکتر سید محمد شاهمرادی، تهران، دانشگاه تهران، 1373، ج2، ص32؛ همو، همان کتاب، به کوشش میر هاشم محدث، تهران، امیرکبیر، 1373، ص366؛ و نیز رک: ابریشمی، همان کتاب، ص11 ، 129.
25.ملاعلی بیرجرندی، ابعاد و اجرام، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، بیرجند، 1381، ص89؛ ابریشمی، همان کتاب،ص129.
26.ابوالقاسم بن احمد جیهانی، اشکال العالم، ترجمه? علی عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، آستان قدس، 1368، ص142.
27.یاقوت، همان کتاب، ج3، ص78، ذیل«روذاور».
28.حمدالله مستوفی، نزهت القلوب، به کوشش گای لسترنج، لیدن، 1915م (افست شده در تهران، دنیای کتاب، 1362)، ص73.
29.ابریشمی، همان کتاب، ص11 ،12 ،13؛ شلیمر نیز گفتهآ. دوپره را نقل کرده اما در مورد جای کوه های در بند مرتکب خطا شده است.
30.ابریشمی، همان کتاب، ص12، و نیزرک: هینریش بروگش، سفری به دربار سلطان صاحب قران (1859م)، ترجمه? مهندس کردبچه، تهران، اطلاعات، 1368،ص332؛ اعتمادالسلطنه، مرآه البلدان، به کوشش دکتر عبدالحسین نوائی و میر هاشم محدث، تهران، دانشگاه تهران، 1367، ص2312؛ همو، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، به کوشش ایرج افشار، تهران، امیرکبیر، 1377،ص554.
31.ابریشمی، همان کتاب، ص12؛ و نیز رک: هوگوگروته، سفرنامه کروته، ترجمه? مجید جلیلوند، تهران، نشر مرکز، 1369، ص178.
32.ابریشمی، همان کتاب، ص12.
33.پروند لبو، لاله ها و زنبق های ایران و گونه های مجاور (ترجمه شده از انگلیسی)، تهران، مؤسسه گیاه شناسی ایران، 1356، ص64 تا67.
34.صادق مبین، رستنی های ایران، تهران، دانشگاه تهران، 1359، ج، ص442 تا446.
35.حدودالعالم من المشرق الی المغرب، از مؤلفی ناشناخته، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، تهران، دانشگاه تهران، 1340، ص139تا143.
36.ابراهیم و.ویلیامز جکسن، سفرنامه جکسن (ایران در گذشته و حال، ترجمه? منوچهر امیری-فریدون بدره ای، تهران خوارزمی، 1352، ص173و نیزرک: حسین پیرنا، ایران باستان، تهران، سازمان کتاب های جیبی، 1342، ج1، ص178.
37.پیگ لوسکایا، شهرهای ایران، ترجمه? عنایت اللهرضا، تهران، علمی وفرهنگی، 1367، ص57.
38.پی یربریان (pierBriant) تاریخ امپراتورهای هخامنشیان، ترجمه? مهدی سمسار، تهران، زریاب، 1377، ج1، ص609؛ ابریشمی، همان کتاب، ص243.
39.فردیناندیوستی، یک روز از زندگی داریوش، ترجمه صادق رضا زاده شفق، تهران، کمیسیون معارف، 131، ص26؛ ابریشمی، همان کتاب، ص248.
40.بریان، همان کتاب، ص 56؛ یوستی، همان کتاب، ص17؛ ابریشمی، همان کتاب، ص337.
41.مالکوم کالج، پارتیان، ترجمه? مسعود رجب نیا، تهران، سحر، 1357، ص81
42.بریان، همان کتاب، ص622، ابریشمی، همان کتاب، ص375.
43.خانم هاید ماری کخ، از زبان داریوش، ترجمه? پرویز رجبی، تهران، کارنگ، 1376، ص16، تصویر متن برگرفته از این اثر است.
44.ابن اسفندیار کاتب، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال، تهران، کلاله خاور، 1366،قسمت سوم، ص120 ،121؛ ابریشمی، همان کتاب، ص144.
45.در مورد حمل زعفران در درون انبان، رک: ابریشمی، همان کتاب، ص617تا620.
46.تصویر برگرفته از مأخذ شماره 42 است.
47.بند هش، ص87 ،88؛ بندهش هندی، ص58 ،110.
48.ابن فقیه همدانی، همان کتاب، ص153؛ مطهربن طاهرمقدسی، آفرینش و تاریخ، ترجمه دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، بنیاد فرهنگ، ج ص45.
49.احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه? محمد توکل، تهران، نقره، 1367، ص472.
50.حسن بن محمد قومی، تاریخ قوم (378ق/988م)، ترجمه? حسن بن عبدالملک قومی، به کوشش سید جلال الدین تهرانی، تهران، 1314، ص249؛ ابریشمی، همان کتاب، ص132.
51.ابریشمی، همان کتاب، ص204.
52.استرابو، سرزمین های زیر فرمان هخامنشیان در جغرافیای استرابو، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران، بنیاد موقوفات افشار، ص242.
53.تاریخنامه ی طبری (از کهن ترین متون فارسی بسته گردانیده منسوب به بلعمی، به کوشش محمد روشن، تهران، نشر نو، 1366، ج1، ص37؛ ابریشمی، همان کتاب، ص342.
54.همان کتاب، ص116؛ ابریشمی، همان کتاب، ص129.
55.جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، تهران، امیرکبیر، 1356، ص950، ابریشمی، همان کتاب، ص339.
56.محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ترجمه? ابو القاسم پاینده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1352، ص1310؛ ابریشمی، همان کتاب، ص340.
منبع: ماهنامه اطلاعات علمی-ش363