دیدگاه‌ های قرآنی و تفسیری امام حسن (علیه السلام)

دیدگاه‌ های قرآنی و تفسیری امام حسن (علیه السلام)

قال الله تبارک و تعالى: «قَدْ جَاءَتْکُم مَّوْعِظَهٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ شِفَاءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ»

تفسیر در کنار قرائت
بحثی که راجع به امام حسن (ع) در نظر گرفته‌ام و کمتر هم درباره آن بحث شده، بحث دیدگاه‌های قرآنی و تفسیری امام حسن مجتبی (ع) است. عزیزان! می‌دانید قرآن‌کریم نیاز به تفسیر و تبیین دارد. خدا به پیغمبر (ص) دو شأن را واگذار کرده، یکی قرائت قرآن و دیگری تفسیر آن. یک‌جا می‌فرماید: «لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ» پیغمبر! این قرآن را برای مردم بخوان. یک‌جا می‌فرماید: «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ» پیغمبر! این قرآن را برای مردم بیان کن، تفسیر کن، تبیین کن.

امیرالمؤمنین (ع) در نهج‌البلاغه می‌فرماید: «هَذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَیْنَ الدَّفَّتَیْنِ، لَا یَنْطِقُ بِلِسَانٍ»؛ این قرآن یک‌سری خطوطی است که بین دو جلد قرار گرفته، یک‌سری نوشته‌هایی است که در اختیار بشر است. «وَ لَا بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ» قرآن ترجمان می‌خواهد. قرآن بیان‌کننده می‌خواهد. کسی می‌خواهد که این کتاب صامت را به نطق و سخن دربیاورد و در واقع برای زندگی مردم کارآمد کند. لذا در نهج‌البلاغه می‌فرماید: «فِیهِمْ کَرَائِمُ الْقُرْآنِ» ما اهل‌بیت هستیم، ما هستیم که این‌ها را برای مردم تبیین می‌کنیم، توضیح می‌دهیم.

قرآن نیاز به فهم و نیاز به فهماندن دارد؛ حتی خود اصحاب پیغمبر (ص) هم در بسیاری از اوقات برای فهم آیات به پیامبر (ص) مراجعه می‌کردند و می‌پرسیدند: یا رسول‌الله! این آیه معنایش چیست؟ وقتی می‌فرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ» ظلم در این آیه یعنی چه؟ خوب ظلم اقسامی دارد، انواعی دارد، چه ظلمی؟ یا گاهی خدمت ائمه (ع) بزرگوار می‌رسیدند و از معانی آیات می‌پرسیدند. لذا بحث تفسیر و فهم قرآن همزمان با نزول قرآن آغاز شد. پیامبر اکرم (ص) علاوه بر شأن قرائت، وظیفه تبیین و فهماندن کتاب را هم بر عهده داشت و این خیلی نکته دقیقی است که در حوزه‌های ما باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.

دیدگاه علما درباره قرآن
ملاصدرا
مرحوم ملاصدرا در مقدمه تفسیر سوره واقعه می‌گوید: بسی در کتاب علما غور کردم، در کتاب متکلمین و فلاسفه مطالعه کردم، امّا گویا مثل کسی‌که در سایه دنبال نور می‌گردد حرکت می‌کردم، تا آن‌که خدا به من لطف کرد و به قرآن روی آوردم و دیدم آن نوری که من دنبالش هستم این است و من مسیر را اشتباه رفته‌ام. می‌گوید گویا شنیدم فرشته‌ها به من می‌گویند «ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ» حالا بیا، حالا به سلامت بیا از این نور و از مأدبه آن استفاده کن.

فیض کاشانی
فیض کاشانی در رساله «انصاف»ش عین همین تعبیر را دارد، می‌گوید بسیاری از ادله عقلی متکلمین و حکما و فلاسفه [را] دنبال کردم و دیدم؛ امّا هیچ عطشم را سیراب نکرد، هیچ دردم را دوا نکرد تا آن‌که روی به قرآن و حدیث آوردم و دیدم دوای درد در اینجاست. خود قرآن کریم می‌فرماید: «شِفَاءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ» و لذا اینجا بود که برای عطشم آب یافتم و برای دردم شفا پیدا کردم.

حضرت امام (ره)
حضرت امام (ره) هم در صحیفه نور ، جلد بیستم بیانی شبیه همین بیان فیض و ملاصدرا راجع به قرآن دارد. حالا تعبیر ایشان است، می‌فرماید: من تأسف می‌خورم و به جوان‌ها توصیه می‌کنم که با روی آوردن به قرآن و با اهمیت دادن به تفسیر و فهم قرآن نگذارند این کتاب در بینشان مهجور بماند و باید دست‌کم چهارپنج‌ درس تفسیر مردمی در حوزه ما باشد، در حرم ما باشد، برای مردم عادی. حالا تفسیرهای تخصصی برای طلاب که جای خود دارد. منابر باید به مکان تبیین آیات قرآن تبدیل شود، به تبیین معارف اهل‌بیت (ع) از طریق قرآن تبدیل گردد.

شهید مدرس (ره)
من یک جمله‌ای در حالات مرحوم مدرس (ره) دیدم. می‌گوید یک شب یک جلد تفسیر طنطاوی را برایم آوردند، همین الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم ؛ این تفسیر ۲۶ جلد است و به تعبیر بعضی‌ها همه چیز در آن هست غیر از تفسیر! می‌گوید این تفسیر را یک‌کسی به من داد و یک شب تا صبح نشستم یک جلد را خواندم. صبح که در میان دوستان و در میان طلاب آمدم، پرسیدند نظر شما راجع به این تفسیری که جدید بیرون آمده و مطرح شده چه بود؟ گفتم: هدایت قرآنی در آن نیافتم، روح قرآن را این تفسیر مسخ کرده است، این تفسیر بیش از آنکه تفسیر باشد قرآن را در مقابل علم روز خاضع کرده و زمین زده است، بیش از آن‌که هدفش تبیین قرآن باشد، هدفش استخدام قرآن در مقابل علم روز است. لذا تفسیر طنطاوی هم در بازار نگرفت و مطرح نشد و جا نیفتاد چون از این روح و از این جایگاه خارج بود. امّا شما تفسیر مرحوم علامه طباطبایی (ره) را ببینید هم «تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ» هم «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» هست.

بحث من امروز راجع به دیدگاه‌های تفسیری امام حسن مجتبی (ع) است، ما واقعاً در تمام روایات بگردیم -گرچه بعضی مصادر کم است- امّا ببینیم وجود مقدس امام حسین (ع)، وجود مقدس امام صادق (ع) راجع به قرآن چقدر تفسیر دارند؟ چقدر تأویل دارند؟ چقدر اهمیتش را بیان کرده‌اند؟ و از این کانال بیشتر قرآن را بشناسیم.

راجع به امام حسین (ع) دیدم مجموعه مقالاتی در یک کتاب با نام امام حسین (ع) و قرآن چاپ شده‌است که دیدگاه‌های تفسیری امام حسین (ع) را جمع‌آوری کرده است، ولی درباره امام حسن (ع) ندیدم کسی مستقلاً کار کرده باشد و روایات تفسیری امام حسن (ع)، مطالب ایشان راجع به قرآن، استشهادات ایشان راجع به قرآن را جمع کرده باشد. درباره نهج‌البلاغه این کار شده، نزدیک ۱۴۰ آیه در نهج‌البلاغه به آن استشهاد شده، چندین مورد آیات در نهج‌البلاغه مثل خطبه ۲۲۱ و ۲۲۲ تفسیر شده، راجع به امام صادق (ع) نیز کار شده است.

دیدگاه امام حسن مجتبی درباره قرآن
من مطالب امام حسن مجتبی (ع) راجع به قرآن را به پنج دسته تقسیم می‌کنم، برای هر دسته‌اش هم نمونه‌ای می‌گویم و بحث را جمع می‌کنم:

۱- بیان اهمیت قرآن؛

۲- استشهادات قرآنی، یعنی کجاها به آیات استشهاد کرده‌اند؛

۳- پاسخ‌گویی به شبهات از طریق قرآن، مواردی هست شبهه‌ای پیش آمده که امام با قرآن جواب داده‌اند؛

۴- تفسیر آیات، سؤال کردند امام تفسیر نموده‌اند؛ ۵- بیان مصداق آیات؛

البته حالا این هم یک دسته‌بندی ذوقی است. این یک کار تحقیقی است، یک رساله است، فقط اینجا در قالب منبر نمی‌شود به آن خیلی پرداخت واقعاً کار پایان‌نامه‌ای است، ولی این پنج دسته را اجازه بدهید برای شما بگویم یک‌مقداری امام خود را از این منظر بشناسیم.

۱. بیان اهمیت قرآن
امام مجتبی (ع) فرمود: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَجِیءُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ قَائِداً وَ سَائِقاً» قرآن هم قائد است؛ یعنی رهبر و جلودار است و هم سائق؛ یعنی عقب‌دار. وقتی شتر یا اسب حرکت می‌کند، یک‌کسی افسار را می‌گیرد و از جلو حرکت می‌کند، یکی هم پشت‌سر مواظب است. آن‌کسی‌که پشت‌سر بود را سائق می‌گفتند و آن‌کسی‌که جلو حرکت می‌کرد را قائد می‌گفتند. قرآن، هم قائد است و هم سائق، این بیان امام مجتبی (ع) است، قائد به چیست و سائق به چیست؟ فرمود: «یَقُودُ قَوْماً إِلَى الْجَنَّهِ» یک قومی را به سمت بهشت می‌برد، «وَ یَسُوقُ قَوْماً إِلَى النَّارِ» و یک عده‌ای را هم به طرف جهنم هل می‌دهد. همان‌طورکه هم شاکی است و هم شافع، همان‌طورکه هم شفاست «وَشِفَاءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ» و هم خسارت «وَ لَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا» یک قرآن بیشتر نیست، یک کتاب است، این کتاب برای بعضی‌ها «خسارا» است برای بعضی‌ها «شفاء»، برای بعضی‌ها «شافع» است، برای بعضی‌ها «شاکی».

امام حسن (ع) فرمود: «یَقُودُ قَوْماً إِلَى الْجَنَّهِ أَحَلُّوا حَلَالَهُ وَ حَرَّمُوا حَرَامَهُ وَ آمَنُوا بِمُتَشَابِهِهِ» هرکس حلال این قرآن مانند نماز، غذاهای حلال، گفت‌وگوی حلال و… را حلال دانست؛ و حرامش نظیر دروغ، غیبت، تهمت و… را حرام دانست؛ یعنی امر و نهی قرآن را رعایت کرد و به متشابهات قرآن هم ایمان آورد – بالاخره یک آیاتی در قرآن است که آدم حقیقتش را نمی‌فهمد، «وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوح» حقیقت روح چیست؟ نمی‌دانم، نکاتی در قرآن هست که این‌ها تشابه دارد – فرمود: کسانی‌که حلال قرآن را حلال بدانند، حرام قرآن را حرام بدانند، به متشابهات قرآن هم ایمان بیاورند، این‌ها را به بهشت می‌برد؛ امّا «وَ یَسُوقُ قَوْماً إِلَى النَّارِ» عده‌ای را هم به طرف جهنم می‌برد، آنها چه کسانی هستند؟ فرمود: «ضَیَّعُوا حُدُودَهُ وَ أَحْکَامَهُ وَ اِسْتَحَلُّوا مَحَارِمَهُ» کسانی‌که عکس عمل کنند یعنی حلال قرآن را حرام بشمارند و آیات قرآن را عمل نکنند، سرانجام وارد دوزخ می‌شوند.

این بیان نورانی امام حسن (ع) راجع به قرآن کریم است و خود ایشان خیلی اهتمام به قرائت قرآن داشت، هر شب سوره کهف را قرائت می‌کرد. بعد از هر نماز آیهالکرسی می‌خواند و می‌فرمود: هرکسی بعد از نماز آیهالکرسی بخواند تا نماز بعدی در حمایت خداست، البته همیشه در حمایت خداست، ولی منظور این است که از خطرات محفوظ می‌ماند. می‌فرمود: «أَعْظَمُ الآیَهِ فِی الْقُرْآن آیَهُ الْکُرْسِیِّ»

امام صادق (ع) فرمود: هرکس ختم قرآن کند، یک دعای مستجاب دارد «مَنْ خَتَمَهُ کَانَتْ لَهُ دَعْوَهٌ مُسْتَجَابَهٌ مُؤَخَّرَهٌ أَوْ مُعَجَّلَهٌ» حالا یا زود دعوتش اجابت می‌شود یا دیر، امّا مسلم است که هرکس قرآن بخواند یک دعای مستجاب دارد.

۲. استشهادات قرآنی
دومین محوری که در زندگی امام حسن (ع) مشاهده می‌شود، استشهادات قرآنی است. البته مکرر من در فرمایش ائمه (ع) دیده‌ام مخصوصاً امیرالمؤمنین (ع) به‌گونه‌ای که بیش از ۱۴۰ آیه در نهج‌البلاغه استشهاد دارد.

استشهادات قرآنی امام حسین (ع) نیز فراوان است. از مدینه که بیرون آمد، آیه «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ» را مکرر خواند، در مکه آیه «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ» و بالای سر شهدا آیه «مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ» را خواند. جوانش میدان رفت آیه «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ» را پشت سرش خواند. زید بن ارقم می‌گوید: در غرقه خود بودم، دیدم سر مقدسش دارد قرآن تلاوت می‌کند؛ یعنی شروع و ختم نهضت حسینی با قرآن بود، آن‌وقت چقدر بد است محرم‌ها در مسجدهای ما قرآن کم‌رنگ می‌شود، قرائت نمی‌شود، همه تبدیل به مداحی و سینه‌زنی می‌شود، آنها هم خیلی عالی است باید هم باشد، تعظیم شعائر است؛ ولی یک دقیقه قبل از منبرها قرآن خوانده شود، یک‌مقداری روی منبرها تفاسیر گفته شود. خود آقایان مداح و ذاکر ما چند آیه قرآن بخوانند بعد بحثشان را شروع کنند. سیدالشهداء با قرآن شروع کرد، شب عاشورا برای قرآن وقت گرفت، سرش بالای نیزه قرآن خواند. حالا بیایید در زندگی امام حسن (ع)، استشهادات قرآنی را بررسی کنیم.

همنشینی بر سفره فقرا
امام حسن (ع) رد می‌شد، دید عده‌ای از فقرا دارند غذا می‌خورند. پیاده شد، کنار سفره این فقرا نشست و با ایشان غذا میل کرد. دوستان تعجب کردند که امام حسن مجتبی (ع) چطور رفت در کنار کوچه کنار فقرا نشست؟! فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا» با یک آیه قرآن استشهاد کرد و جواب داد؛ خدا آدم خیال‌پرداز و فخرفروش را دوست ندارد. خداوند انسان‌های فخور و مختال و خیال‌پرداز را دوست ندارد.

پیغمبر اکرم (ص) فرمود: چند کار است من تا آخر عمرم ترک نمی‌کنم: ۱- سلام‌کردن به بچه‌ها، ۲- دوشیدن شیر از گوسفند، 3- سوارشدن بر حمار، ۴- نشستن روی زمین، ۵- غذاخوردن با برده‌ها. توقع هم دارم بعد از من سنّت شود. شما هم این کارها را انجام دهید و بر خودتان عیب ندانید. حالا آن زمان مصداق تواضع، دوشیدن شیر بوده امّا حالا یک کسی مثلاً کار بیرونی دارد، خودش انجام دهد، همه‌اش توقع نداشته باشد دیگران نسبت به او خدوم باشند!

بهترینِ لباس‌ها برای نماز
امام حسن (ع) بهترین لباس‌هایش را برای اقامه نماز می‌پوشید و به مسجد می‌آمد. شخصی عرضه داشت: چرا بهترین لباس‌ها را برای اقامه نماز می‌پوشید؟ امام با قرآن جواب داد و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ، فَأَتَجَمَّلُ لِرَبِّی وَ هُوَ یَقُولُ: «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» فَأُحِبُّ أَنْ أَلْبَسَ أَجْوَدَ ثِیَابِی».

۳. پاسخ‌گویی به شبهات با قرآن
سومین محوری که در زندگی امام حسن (ع) مشاهده می‌شود پاسخ‌گویی به شبهات با قرآن است. مکرر من در روایات اهل‌بیت (ع) این نکته را دیده‌ام. از امام رضا (ع) که فراوان داریم، یک‌وقتی هم اینجا بود یا جای دیگر بحث کردم که شبهاتی مطرح شده است و ائمه (ع) از طریق قرآن آنها را پاسخ دادند، شبهه را رد کردند و شبهه را نفی کردند؛ چون قرآن «تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ» است.

هدایت با قرآن
امام مجتبی (ع) عبور می‌کردند، دیدند جوانی مشغول مزاح است، مشغول کارهای لغو و بیهوده است. قرآن هم می‌فرماید آقا! از کنار لغو و لهو رد بشوید. شوخی عیب ندارد، مزاح عیب ندارد، اسلام با این مسائل خشک برخورد نکرده است، امّا لغو نه، لهو نه، بیهودگی نه! امام (ع) ایستادند و فرمودند: جوان! قرآن خوانده‌ای که می‌فرماید همه مردم وارد جهنم می‌شوند؟ «وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا» جوان یک‌قدری درهم‌رفت و متأثر شد. فرمود: آیا اطمینان داری، یقین داری که جزء خروجی‌های از جهنم هستی که این‌طور راحت داری لهو و لغو و خنده‌های آن‌چنانی و مستانه و بیهوده انجام می‌دهی؟ جوان یک‌قدری به خود رفت یک قدری تأملی کرد و عذرخواهی کرد و این حالتش را کنار گذاشت. امام با یک آیه قرآن، آن فکری را که در ذهن این جوان بود که حالا چون جوان است می‌تواند هر کاری انجام بدهد اصلاح و هدایت کرد.

4. تفسیر آیات قرآن با قرآن
چهارمین محوری که در زندگی امام حسن (ع) مشاهده می‌شود تفسیر قرآن به قرآن است. مع‌الاسف روایات تفسیری‌مان از ائمه (ع) مخصوصاً امام حسن و امام حسین (ع) کم است. من از اباعبدالله (ع)، نزدیک بیست مورد بیشتر پیدا نکردم. از امام حسن (ع) هم شاید به همین میزان بیشتر نباشد روایات تفسیری‌ای که از امام حسن و امام حسین (ع) رسیده خیلی کم است. علتش هم این است که نگذاشتند این‌ها به ما برسد. ولی همین میزانی که هست غنیمت است، همین میزانی که هست خوب است که انسان با آن آشنا باشد و خط می‌دهد. به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی، ائمه ما روش تفسیری را به ما یاد دادند نه تفسیر را. گفتند آقا راهش این است؛ ببینید ما گاهی با لغت تفسیر می‌کنیم، گاهی با قرآن تفسیر می‌کنیم، گاهی تأویل داریم و گاهی آیات را با شأن نزولش برای شما توضیح می‌دهیم. ایشان معتقد است روش یاد دادند؛ حالا یکی از موارد زیبایش را من امروز خدمت شما عرض می‌کنم.

شخصی می‌گوید وارد مسجد پیامبر (ص) شدم، دیدم سه‌چهار حلقه بحث و گفت‌وگوی قرآنی است. در حلقه اول وارد شدم و گفتم: می‌شود به من بگویید تفسیر این آیه چیست؟ «وَ شَاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» گفت: شاهد روز جمعه و مشهود روز عرفه است. آمدم این‌طرف‌تر سؤال کردم، گفت: مشهود روز عید قربان است و شاهد روز جمعه است. آمدم دیدم یک‌قسمتی از مسجد، وجود مقدس امام حسن مجتبی (ع) نشسته. از امام تفسیر آیه را پرسیدم. امام با شیوه تفسیر قرآن به قرآن پاسخ دادند؛ شیوه‌ای که به بیان مرحوم علامه متقن‌ترین شیوه در فهم قرآن است. خود امیرالمؤمنین علی (ع) هم در نهج‌البلاغه می‌فرماید: قرآن بعضی‌اش با بعضی‌اش ناطق است. شما اگر آیات را کنار هم بچینید، وقتی می‌گوید صراط مستقیم، در سوره انعام صراط مستقیم را معنا کرده، «وَ أَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ» خودش به خودش ناطق است. از امام حسین (ع) پرسیدند: آقا! صمد یعنی چه؟ فرمود صمد در قرآن معنا شده؛ یعنی «لم یلد ولم یولد»، معنی‌اش کنارش آمده.

از امام مجتبی (ع) سؤال کردند: شاهد چیست و مشهود چیست؟ فرمود: با توجه به آیات «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا» و «وَ ذَلِکَ یَوْمٌ مَّشْهُودٌ» شاهد رسول‌الله (ص) است و مشهود هم روز قیامت است؛ چون خدا در قرآن می‌فرماید «یَوْمٌ مَّشْهُودٌ»؛ پس در روز قیامت چون پیامبر (ص) شهادت می‌دهد، شاهد است و چون شهادت در آنجا (روز قیامت) ایراد می‌شود، آنجا روز مشهود است. مشهود صفت قیامت است و شاهد صفت پیغمبر (ص) است. از کجا این پاسخ را بیان کرد؟ از دو تا آیه قرآن. ببینید این هم روایت تفسیری که من محضر شما از وجود مقدس امام مجتبی (ع) عرض کردم.

5. بیان مصداق آیات
پنجمین محوری که در زندگی امام حسن (ع) مشاهده می‌شود بیان مصداق آیات است. آیات قرآن خیلی‌هایش عام است، ولی بالاترین مصداقش گاهی در روایات معنا شده است. مثلاً قرآن می‌فرماید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ». امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمُ» من صراط مستقیم هستم، این را تأویل و بیان مصداق می‌گویند؛ یعنی بالاترین مصداق صراط مستقیم من هستم.

امام کاظم (ع) فرمود: این‌که قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ * وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ» ابرار ما هستیم، راه را بر بقیه نبستند، ولی بالاترین مصداق نیکان و ابرار ما هستیم و فجار دشمنان ما هستند. یک‌وقت امام حسن (ع) با یزید گفت‌وگویی داشت. ظاهراً در نوجوانی یزید است. یزید گفت: آقا من نمی‌دانم چه خصومتی با شما دارم، اصلاً ما بنی‌امیه نمی‌توانیم با شما بنی‌هاشم یک‌جا جمع بشویم، در دل من نسبت به شما بغض است! امام فرمود: علتش این است که شما مصداق این آیه هستید: «شَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ» بعضی‌ها وقتی نطفه‌شان منعقد می‌شود شیطان در انعقاد نطفه مشارکت می‌کند، تو هم مصداق این آیه هستی؛ چون در انعقاد نطفه تو شیطان مشارکت کرده است. خوب معلوم است که شیطان هم با ما اهل‌بیت (ع) خصومت دارد. اگر کسی چنین بود، مبغض اهل‌بیت (ع) می‌شود. خیلی زیبا امام (ع) با این آیه پاسخ دادند. این بود خلاصه‌ای از عرض امروز ما درباره وجود مقدس امام حسن (ع).

اهمیت حفظ قرآن و حدیث
یک‌مقداری ما هم با قرآن بیشتر انس پیدا کنیم. به تعبیر ملاصدرا از سایه بیرون و وارد نور قرآن بشویم. خیلی خوب است حافظه انسان از دانش‌های متعدد پر بشود، ولی من از خیلی از بزرگانی که الان در قید حیاتند و خیلی چیزها حفظ هستند، خودم شنیدم که می‌فرمودند: ای‌کاش! این حافظه را در حفظ قرآن به‌کارگرفته بودیم. حالا من شعر هم بلد نباشم خیلی ضعف نیست، گرچه بلد بودنش فضل است، ولی قرآن بلد نباشم ضعف است، حدیث بلد نباشم ضعف است. اول بر ما باد به قرآن و حدیث! بله حفظ شعر، حفظ مَثَل، حفظ مطالب دیگر فضیلت است، امّا اگر من حالا این فرصتی که بخواهم بگذارم برای حفظ یک موارد این‌طوری، روی حفظ آیات بگذارم، روی حفظ آیات موضوعی قرآن بگذارم. من در یکی از این کشورهای اروپایی وارد مسجد شدم. امام جماعتش که یک طلبه جوان مصری بود، به من گفت: تا حافظ قرآن نباشیم، به ما مجوز اقامه جماعت نمی‌دهند؛ مصری بود ولی از وزارت دیانت ترکیه مجوز داشت. این اشکال را به من کرد و درست هم بود، گفت حفظ قرآن در بین شما چرا کم است؟ مخصوصاً حفظ موضوعی، این‌که آدم بتواند در یک موضوع مثل نماز، حج، خمس، زکات… چند آیه و چند تا روایت، حفظ باشد، هم نورانیت دارد و هم به تعبیر ملاصدرا، آدم در نور حرکت می‌کند نه در سایه.

پی‌نوشت:
یونس، 57.
اسراء، 106.
نحل، 44.
نهج‌البلاغه، خطبه ۱۲۵؛ بحارالأنوار، ج33، ص۳۷۰؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۸۵.
نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۴.
انعام، 82.
حجر، 46.
یونس، 57.
نحل، 89.
نحل، 44.
یونس، 57.
اسراء، 82.
اسراء، 85.
ارشاد القلوب، ج۱، ص۷۹.
الکافی، ج۲، ص۶۱۲؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۱۸۸؛ عده الداعی، ص۲۸۸.
قصص، 21.
قصص، 22.
احزاب، 23.
آل عمران، 33.
نساء، 36.
اعراف، 31.
وسائل الشیعه، ج۴، ص۴۴۵؛ مستدرک، ج۳، ص۲۲۶؛ بحارالأنوار، ج۸۰، ص۱۷۵.
نحل، 89.
مریم، 71.
بروج، 3.
انعام، 153.
احزاب، 45.
هود، 103.
بحارالأنوار، ج۸۶، ص۲۶۳؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۴۳.
بحارالأنوار، ج۸، ص۷۰؛ تصحیح الاعتقاد، ص۱۰۸.
انفطار، 13 و 14.
بحارالأنوار، ج۲۴، ص۲؛ تأویل الایات، ص۷۴۶.
اسراء، 64.
بحارالأنوار، ج۴۴، ص۱۰۴؛ المناقب، ج۴، ص۲۲.

منبع: برگرفته از کتاب سخن آرای 3 (سوگ چهل و هشتم در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی)

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید