چکیده :
در این مقاله به شادی به عنوان علت موفقیت در کسب و کار می پردازد و چنین فرضیه ای را مطرح می کند که شادی نه تنها نتیجه موفقیت است بلکه علت آن نیز می باشد. در این مقاله سه نوع تحقیق در این زمینه معرفی می شود: تحقیقات طولی، مقطعی و تجربی. مطالعات مقطعی افراد را در یک نقطه خاص در زمان بررسی می کنند. مطالعات مقطعی می توانند تعیین کنند که آیا ارتباطی میان شادی و موفقیت شغلی وجود دارد یا خیر. تحقیقات طولی به ما اجازه می دهد که به این سوال پاسخ دهیم: کدام اول می آید شادی یا موفقیت؟ در تحقیقات تجربی، شادی به موفقیت در زمینه انواع وظایف و رفتارهای شغلی کمک می کند. در نهایت گفته می شود که احساسات مثبت به طور خاص موقعیت مناسبی را در محل کار برای کسب برتری فراهم می کنند و نباید آن را نادیده گرفت.
نویسنده: سونیا لیبوموریسکی
مترجم: سید محمد حسن هاشمی
من خوشحال هستم که این پست مهمان را که توسط لیسا والش Lisa Walsh نوشته شده، همراه با خودم و Julia Boehm همکار نویسندگان، معرفی کنم. این بخش در ابتدا در LSE Business Review منتشر شد. در طول زندگی، جامعه اغلب یک پیام همراه با یک فرمول اساسی را می فهماند: سخت کار کنید تا موفق باشید سپس خوشحال خواهید شد. ما این را از والدین، معلمان، کارفرمایان و حتی تبلیغات تلویزیونی می شنویم. پس از مدتی این روش تفکر می تواند اتوماتیک شود. وقتی من از کالج فارغ التحصیل شوم… زمانی که به شغل رویایی ام می رسم… زمانی که شش علامت دارم… ما به خودمان فکر می کنیم… سپس خوشحال خواهم شد. اگرچه این فرمول مبتنی بر درک یا انتقال مستقیم است، متاسفانه احتمال این که نقض شود و یا به عقب برگردد زیاد است.
ده سال قبل، ما یک فرضیه جایگزین را براساس شواهدی از مطالعات علمی متعدد، مطرح کردیم: شادی نه تنها نتیجه موفقیت است، بلکه یک علت است. اساساً ما استدلال کردیم که وجود احساسات مثبت تکرارشونده (مانند شادی، خوشبختی و رضایت) ممکن است مقدم باشد و یا حتی موجب ترقی در موفقیت شغلی شود. این سال گذشته، ما به ادبیات بازگشتیم تا مشخص شود آیا نتایج اخیر بیشتر به حمایت از فرضیه ما ادامه می دهد یا خیر. ما چه چیزی یافتیم؟ شواهد زیاد نشان می دهد که خوشبختی در واقع یک پیش مقدمه مهم برای رسیدن به موفقیت است. در زیر می توانید خلاصه ای از بعضی از شواهد محکم تاریخی از هریک از سه نوع تحقیقی که ما دنبال کرده ایم را ببینید: مقطعی، طولی، تجربی.
شواهد مقطعی
مطالعات مقطعی افراد را در یک نقطه خاص در زمان بررسی می کنند. به عنوان مثال، ما ممکن است از گروه تکرار فروش بپرسیم که چقدر آن ها خوشحال هستند و هم چنین از آن ها و یا شرکت هایشان در مورد اینکه چقدر تا به الان به هدف های فروششان رسیده اند سوال بپرسیم. نکته مهم این است که اگر چه مطالعات مقطعی می توانند تعیین کنند که آیا ارتباطی میان شادی و موفقیت شغلی وجود دارد یا خیر، آن ها نمی توانند تعیین کنند که آیا شادی علت موفقیت است یا راه های دیگر. آیا مردم خوشحال هستند که بیشتر به خوبی کار می کنند و در محل کار موفق می شوند؟ به نظر می رسد. در مقایسه با هم سالان کمتر شاد خود، افرادی که احساسات مثبت مکرر را تجربه می کنند از شغل خود بیشتر راضی هستند، ارزیابی های مطلوب تری از سرپرستان خود دریافت می کنند و وظایف مربوط به شغلشان را بهتر انجام می دهند.
یک مطالعه کلیدی نشان داد آژانس های فروش با زمینه مثبت، نسبت به همکاران با زمینه مثبت کمتر، بیمه نامه های زندگی بیشتری به فروش رساندند. افراد شاد، شانس پیشرفت و بالا رفتن در سازمان هایشان بیشتر است و حمایت اجتماعی بهتری از همکارانشان نسبت به افراد ناراضی دریافت می کنند. در بین کارگران شاد احتمال کمتری وجود دارد که زمان کاری خود را به بطالت بگذارنند، یا غیبت داشته باشند و یا کار خود را ترک کنند. علاوه بر این، افراد خوشحال تمایل دارند درآمد بیشتری نسبت به افراد کمتر شاد، کسب نمایند. به طور خلاصه، ادبیات مقطعی نشان می دهد که افراد شاد از موفقیت در محل کارشان بیشتر از افراد کمتر شاد، لذت می برند.
شواهد طولی
تحقیقات طولی به ما اجازه می دهد که به این سوال پاسخ دهیم: کدام اول می آید شادی یا موفقیت؟ در مطالعات طولی محققان در چندین نقطه زمانی در طول هفته ها، ماه ها و یا سال ها افراد را زیر نظر می گیرند. شواهد نشان دهد که مردم قبل از آن که موفق شوند خوشحال بودند، این مسئله حمایت بیشتری از فرضیه ما می کند. در بررسی ادبیات طولی ما متوجه شدیم که این در واقع یک مورد به نظر می رسد.
مردم شادتر، احتمال اینکه بعدا استخدام شوند و از آن راضی باشند بیشتر است. یک مطالعه نشان داد که دانشجویان فارغ التحصیل شده از کالج که از همتایان خود شادتر بودند سه ماه بعد بیشترین مصاحبه های شغلی را دریافت می کردند. مطالعه دیگر نشان داد جوانان 18 ساله شاد بیشتر به کار حرفه ای مشغول هستند، از کارشان راضی می باشند و هشت سال بعد احساس امنیت بیشتری می کنند. دیگر تحقیقات طولی نشان می دهد که افراد شاد احتمال این که شغلشان را از دست بدهند کمتر است و احتمال بیشتری وجود دارد که در صورت بیکار شدن، کار جدید پیدا کنند. علاوه بر این، کارکنانی که در ابتدا، سطح بالاتری از شادی را در گزارششان نشان می دهند، دو ماه بعد به بهره وری بالاتری می رسند، 20 ماه بعد از حمایت اجتماعی بیشتری برخوردار می شوند و 5 سال بعد ارزیابی های سرپرستشان نتیجه بهتر خواهد بود. هم چنین به نظر می رسد که خوشبختی سود سهام بعدی را زودتر به انجام می رساند. افرادی که در یک زمان خوشحال هستند، اغلب بعدا درآمد بیشتری را گزارش می دهند. روی هم رفته، ادبیات طولی نشان می دهد که خوشبختی نسبت به دیگر روش ها، موجب موفقیت می شود.
افراد شاد، شانس پیشرفت و بالا رفتن در سازمان هایشان بیشتر است و حمایت اجتماعی بهتری از همکارانشان نسبت به افراد ناراضی دریافت می کنند. در بین کارگران شاد احتمال کمتری وجود دارد که زمان کاری خود را به بطالت بگذارنند، یا غیبت داشته باشند و یا کار خود را ترک کنند.
شواهد تجربی
در مطالعات مقطعی و طولی، ممکن است که یک متغیر غیر قابل اندازه گیری سومی، موجب افزایش شادی و موفقیت شود. به عنوان مثال، شاید افرادی که شاد هستند، فوق العاده و باهوش تر باشند و این برتری و هوششان است که کلید موفقیت آن هاست نه شادی شان. آزمایشات طراحی شده برای کنترل این چنین متغیرهای سومی کمک می کنند و بهتر نشان می دهند که شادی موجب موفقیت است. به این ترتیب، ما برای آزمایشاتی که مردم را به طور تصادفی برای حالت های احساسی مثبت، منفی و خنثی تعیین می کرد، جست و جو کردیم، سپس عملکرد بعدی آن ها را بر روی نتایج مرتبط با شغل اندازه گیری کردیم. (مانند قدرت خلاقیت).
نسبت به کسانی که حالت های عاطفی خنثی یا منفی دارند، باعث شد افراد احساسات مثبت را تجربه کنند و اهداف بالاتری را برای خود تعیین نمایند، در انجام وظایف چالش برانگیز پشتکار داشته باشند، خود و دیگران را بهتر می بینند و خوش بین تر هستند، آن ها موفق خواهند بود. افرادی که القا شده اند که احساس خوشحالی کنند، خلاقیت و سودمندی بهتری را نسبت به کسانی که احساس خوشحالی کمتری دارند، نشان می دهند.
در یک سری از مطالعات، شرکت کنندگانی که دارای خلق و خوی خوب بودند، نسبت به کسانی که در حالت خنثی بودند، امتیازات بیشتری بدست آوردند و راه حل های دو جانبه بهتری پیدا نمودند زمانی که با دیگران تبادل نظر می کردند. به ویژه، زمانی که صحبت از وظایف پیچیده ذهنی می شود، برخی شواهد مختلف وجود دارد. برخی از تحقیقات نتیجه می گیرند که شادی می تواند مانع استدلال منطقی شود، در حالی که سایر تحقیقات نشان می دهند که شادی ممکن است به افراد بی توجه نسبت به اطلاعات غیرضروری کمک کند و تصمیمات موثرتری بگیرند. اگر چه به طور کلی، آزمایشاتی که ما مرور کردیم، نشان می دهد که شادی به موفقیت در زمینه انواع وظایف و رفتارهای شغلی کمک می کند.
نگاهی به شواهد تلفیقی
مطالعات تجربی، مشابه مطالعات مقطعی و طولی، مجموعه ای محدودیت های مخصوص به خودشان را دارند. بسیاری از آزمایشات در محیط های آزمایشگاهی ساختگی در طول دوره های کوتاه مدت اتفاق می افتند. به همین دلیل مهم است که شواهد مختلط، طولی، مقطعی و تجربی را در نظر بگیریم. روی هم رفته، صدها مطالعه ای که ما در قالب سه نوع تحقیق بررسی کردیم، حمایت قوی را از فرضیه ما انجام می دهد که شادی مقدم است و اغلب به موفقیت شغلی منجر می شود. این نتیجه گیری مفاهیم مهمی برای افراد و سازمان ها دارد. اولاً باید توجه داشته باشیم که خوشحالی به طور واضح تنها علتی که موفقیت را تعیین می کند، نیست. ماندگاری و پشتکار دیگر ویژگی های موفقیت در میان دیگر علل هستند. هم چنین بررسی ما قصد ندارد این معنی را برساند که افراد ناراضی موفق نخواهند شد. تاریخ این طور نشان می دهد. به عنوان مثال آبراهام لینکلن و وینستون چرچیل براساس گزارش ها افرادی غمگین بودند اما مشاغل قابل توجهی را رهبری می کردند.
پس از خواندن بررسی ما، بعضی از رهبران کسب و کار ممکن است برای استخدام افراد بسیار شاد وسوسه شوند و به کارکنان برای شاد بودن فشار آورند. ما آن را توصیه نمی کنیم. استخدام تنها افراد شاد ممکن است تبعیض آمیز باشد و کارکنان Trader Joe و T-Mobile قبلا شکایت خود را به آمریکا اعلام کرده اند. دفتر ملی روابط کار، در ارتباط با هر دو شرکت، به محیط های کاری مثبت، رای داد. علاوه بر این نیاز به شادی در محل کار می تواند باعث عقب نشینی شود و به طرز عجیبی موجب ناامیدی در میان کارکنان می شود.
بیشتر بدانید : ۱۲ روشی که شما را خوشحالتر نگه میدارد
سازمان ها عملکرد بهتری خواهند داشت اگر محیطی را ایجاد کنند که صادقانه شادی کارکنان را افزایش می دهد. یک راه برای انجام این کار، این است که برای کارکنان یک گزینه در نظر گرفته شود که در فعالیت های طراحی شده مثبت شرکت کنند تا حال خوبشان ارتقا پیدا کند، مانند انجام اعمال محبت آمیز در ارتباط با همکاران یا ابراز قدردانی به مشتریان. پیاده سازی فعالیت های مثبت در محل کار، هزینه های نسبتا کمی را سبب می شود ( اگر وجود داشته باشد ) و می تواند به طور بالقوه درآمد و فرهنگ شرکت را بالا ببرد. بیشتر از اینکه بدانیم شادی یک منبع خوب برای یادگیری است لازم است بفهیم چطور باید این گونه باشیم.
در نهایت ما می خواهیم تاکید کنیم که احساسات مثبت و منفی در موقعیت های مختلف سازگار هستند و این نیاز است که تعادلی از هر دو را تجربه کنید. با این حال بررسی ما نشان می دهد که احساسات مثبت به طور خاص موقعیت مناسبی را در محل کار برای کسب برتری فراهم می کنند و نباید آن را نادیده گرفت.
برگرفته از سایت: www.psychologytoday.com