هم گرایی و فروپاشی نهاد خانواده در قرآن (2)

هم گرایی و فروپاشی نهاد خانواده در قرآن (2)

نویسنده: سید ابراهیم سجادی

 

علل و اسباب
آمار و ارقام مربوط به فروپاشی خانواده – که پیش از این گذشت – نرخ طلاق را در جهان اسلام و دنیای نامسلمان متفاوت نشان می‌دهد؛ فاصله 10/3% با 67% چشم گیر است، ممکن است نگاه مقایسه‌ای به پدیده طلاق در ایران و سوئد این توهّم را به وجود آورد که نرخ طلاق در ایران هنوز به مرز آسیب اجتماعی نرسیده است!
ولی کمی دقت، خلاف این توهم را می‌نمایاند؛ در جامه‌ای که طلاقِ حلال مورد خشم خدا شناخته شده و آهنگ انقلاب در آن، هدف خود را میراندن تمام نارسایی‌ها معرفی می‌کند، رشد سه درصدی طلاق طی دو دهه، شدت آشفتگی روابط زناشویی را نشان می‌دهد.
بنابراین فروپاشی خانواده در سطح جهان و در کشورهای اسلامی خطری جدی است. رویارویی با این خطر نظرخواهی از قرآن را درباره علل و اسباب پیوستگی و گسستگی روابط زناشویی اجتناب ناپذیر می‌نماید. عواملی که سلامت خانواده را تهدید می‌کنند و قرآن نیز بدان‌ها اشاره دارد، به دو بخش برون خانوادگی و درون خانوادگی تقسیم می‌شوند که هر یک تعریف خاص خود را دارد.

الف) عامل برون خانوادگی
منظور از «عامل برون خانوادگی» طرح و تدبیری است که با اغراض و اهداف معینی در فضایی غیر از فضای خانواده‌ها تهیه دیده می‌شود و بر ضد خانواده مشخص یا نظام خانوادگی در سطح یک کشور یا در سطح جهان، مورد استفاده قرار می‌گیرد.
دسیسه‌هایی که موارد جزئی را هدف قرار می‌دهد، معمولاً با حربه نسبت فحشا به زنان، براندازی یک خانواده را دنبال می‌کند؛ نمونه بارز این نوع ویران گری، «داستان افک» است که در قرآن آمده:
(إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَهٌ مِنکُمْ لاَ تَحْسَبُوهُ شَرّاً لَّکُم بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِی تَوَلَّى‏ کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ)؛ (1)
در حقیقت کسانی که آن بهتان [داستان إفک] را مطرح کردند، دسته‌ای از شما بودند که آن تهمت را شرّی برای خود تصور می‌کردند، بلکه برای شما در آن مصلحتی بوده است. برای هر یک از آن‌ها که به این کار دست زدند، همان گناهی است که مرتکب شده و آن کسی از ایشان که قسمت عمده آن را به گردن گرفته، گرفتار عذاب سختی خواهد بود.
جریان إفک، خانواده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تهدید کرده بود و رابطه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را با یکی از همسرانش تا مرز فروپاشی پیش برد.
قرآن به قصد رویارویی با این گونه حیله‌ها می‌گوید:
(وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحَصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَهً وَلاَ تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَهً أَبَداً وَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)؛ (2)
و کسانی که نسبت زنا به زنان شوهردار می‌دهند، سپس چهار گواه نمی‌آورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید و هیچ گاه شهادتی از آن‌ها نپذیرید؛ اینان خود فاسق‌اند.
قرآن در کنار اقدامات موردی خانمان سوز، خطر فراگیری را نیز پیش بینی می‌کند و آن عبارت است از تلاش سازمان یافته و هدف مند، جهت گسترش فحشا و فساد جنسی در جامعه دین داران، تا هم زمان شکل گیری و تداوم زندگی خانوادگی را در کلّ جامعه با مشکل روبه‌رو کند:
(إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ)؛ (3)
کسانی که دوست دارند زشتکاری و فحشای زنا در میان اهل ایمان شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهد بود.
متأسفانه این پیش بینی قرآن جامه عمل پوشید؛ در غرب نهضت حمایت از برابری زن و مرد با پیشنهاد روابط و اخلاق جنسی جدیدی، به جنگ ازدواج و نظام زناشویی سنتی آمد. این نهضت که در سطح جهان به پیروزی‌ها‌ی‌ بزرگی دست یافته، هم اکنون درصدد تسخیر جوامع اسلامی است.
راز موفقیت جهشی زنان در غرب در این نهفته که نظام خانوادگی مردسالارانه و سیاهی در آن دیار حاکم بود و براساس آن، تا حدود 1900 م. زنان از حقی برخوردار نبودند که مردان ملزم به رعایت آن باشند. (4) زنان حتی حق مالکیت هم نداشتند، تا این که در سال‌ها‌ی‌ 1882، 1900، 1907، 1919 و 1938 به ترتیب در انگلیس، آلمان، سوئیس، ایتالیا و فرانسه، حق مالکیت زن تصویب و تأیید شد. (5)
در نظام زناشویی سنتی غرب، طلاق جز در فرض ارتکاب زنا مشروعیت نداشت و زن ناگزیر بود بار ستم مرد را تا آخر عمر بر دوش کشد. (6) قانون منع طلاق در آمریکا سبب تشکیل باندهایی شد که در آن‌ها وکلای دادگستری، پزشکان، حقوق دانان و نویسندگان عضویت داشتند و تلاش می‌کردند که برای زن و مرد متقاضی طلاق، زمینه زنا را فراهم کنند تا طلاق بستر قانونی پیدا کند.
حضور زن در صحنه فعالیت‌ها‌ی‌ اجتماعی و سیاسی پذیرفته نبود. در سال 1840 م. زنانی که از آمریکا برای شرکت در نخستین کنفرانس ضد برده داری به لندن آمده بود، به دلیل زن بودن، اجازه شرکت در کنفرانس را دریافت نکردند. (7)
چنین سخت گیری وحشتناکی سبب راه اندازی نهضت فمینیستی توسط «مری ولستو گرافت»، در نیمه دوم قرن هجدهم میلادی گردید، (8) در این تفکر که در بستر رنسانس رو به رشد گذاشته بود، توسعه ازدواج آزاد، خانواده تک سرپرست، جست و جوی زندگی عاشقانه بدون ازدواج، به عنوان بدیل ازدواج سنتی مردسالارانه پیشنهاد می‌شد. (9)
منادیان برابری زن با مرد، به اندیشه سازی پرداختند تا زمینه بیرون آمدن زن و مرد را از چارچوب ازدواج سنتی – که از نگاه آن‌ها محدودیت آفرینی می‌نمود – فراهم آورند «برتراند راسل» می‌گفت:
اگر ضرورتی نیست که مورد مجرد بکر باشد، در زمینه مساوات مرد و زن نیز این امر ادعا می‌شود که باکره بودن زنِ شوی نرفته، ضرورتی ندارد… اگر مرد مجاز باشد که قبل از زناشویی روابط جنسی داشته باشد، زنان نیز باید یک چنین اجازه‌ای داشته باشند. (10)
… این دو نباید در آزادی یکدیگر مداخله کنند. اگر زن یا شوهر، به صورت پاسبانی برای دیگری جلوه کند و مزاحم آزادی دیگری باشد، هیچ گاه زناشویی با موفقیت و خوشبختی قرین نخواهد بود… آن‌ها باید در زندگی خصوصی برای دیگری قائل به آزادی باشند. (11)
معنای سخن راسل این است که بذل و بخشش در مورد زن باید خوب و ستوده باشد! چرا کام دیگران را شیرین کردن در اخلاق جنسی مذموم باشد. (12)
شکل رادیکال‌تر فمینیسم دم از ساختگی و غیر طبیعی بودن خانواده می‌زد (13) و از بچه زایی به عنوان وسیله استثمار زن یاد می‌کرد. (14)
فروید نیز همسان راسل، از اخلاقی بودن آزادی جنسی سخن گفت و بازیابی گوهر و ذات انسان را در گرو اشباع غریزه جنسی دانست و باطل بودن قید دین، اخلاق، اجتماع و سنت‌ها را که محدودیت جنسی ایجاد می‌کند؛ فریاد می‌کشید. (15)
با پیدایش و گسترش سریه انقلاب صنعتی و کارخانه‌ها و کارگاه‌ها، زن در حالی که گرفتار وسوسه آزادی جنسی بود، از خانه بیرون آمد تا به کار کردن، به استقلال اقتصادی برسد. انقلاب صنعتی، هم کار در اختیار زن گذاشت و هم وسایل جلوگیری از بارداری را به او پیش کش کرد تا روابط جنسی از تولید مثل تفکیک پذیر باشد. هم زمان، قوه مقننه نیز دست به کار شد و در انگلستان، آمریکا، فرانسه و ایتالیا به ترتیب در سال‌ها‌ی‌ 1967، 1973، 1975 و 1978 مشروعیت سقط جنین را به تصویب رساند. (16)
بدین ترتیب آمیزش آزاد جنسی بیشتر شد، دوره معاشقه طولانی‌تر گردید، سن ازدواج بالا رفت، تمایل به ازدواج کاهش یافت و زمینه بهره گیری جنسی به صورت آزاد فراهم آمد. (17) در انگلستان از بیست میلیون جوان، هفت میلیون از ازدواج سرباز زدند. ارتباطات و تجربیات جنسی پیش از ازدواج فراوان شد، در سوئد 70% دختران پیش از ازدواج به طور نامشروع باردار شده، بچه سقط می‌کنند. (18) در نروژ 90% دختران کمتر از هیجده سال، پیش از ازدواج باردار می‌شوند، (19) در آمریکا 20% کودکان به صورت نامشروع به دنیا می‌آیند، (20) در لندن تولدهای غیرقانونی از 33838 نفر در سال 1957، به 53433 در سال بعد افزایش یافت. (21)
فمینیسم چپ در چین و شوروی بر ساختار سنتی خانواده فشار بیشتری آورد تا حرکت به سوی یک نظم اجتماعی نوین را سرعت بخشد. مارکس و انگلس بر این باور پای می‌فشردند که الغای اقتصادی فردی، قابل تفکیک از الغای خانواده نیست و خانواده بورژوازی، یقیناً از میان خواهد رفت. (22)
«لونا شاریسکی»، کمیسر تعلیم و تربیت شوروی (سابق) در سال 1927 م. خانواده سنتی را واحد ایستا و بریده از جامعه و نگه داری کودکان را توسط والدین، بازی بورژوازی خوانده و گفت:
“کمونیست و پرولتر واقعی برای نابودی این بازی باید آماده باشد و باور داشته باشد که سوسیالیسم روابط تازه‌ای را میان مرد و زن به ارمغان می‌آورد؛ یعنی عشق بی قید و بند، مرد و زن را به هم می‌پیوندد، تا زمانی که یکدیگر را دوست دارند، با هم زندگی می‌کنند و هنگامی که یکدیگر را دوست نداشتند، از هم جدا می‌شوند. این روش، انتقال جامعه باز عمومی را به وجود می‌آورد که جانشین آن واحد ایستای خانواده – که خود را از جامعه جدا می‌ساخت – خواهد شد.
یک کمونیست واقعی باید از ازدواج زوجی بپرهیزد و احتیاجات خود را از طریق به اصطلاح «آیا زنت را عوض می‌کنی»، برطرف سازد؛ با جابه‌جا کردن مستقیم همسران، آزادی روابط متقابل شوهران، زنان، پدران و فرزندان تضمین می‌شود؛ چنان که کسی نتواند بگوید «با چه کسی نسبت دارد»، این راه بنا نهادن سازمان‌ها‌ی‌ اجتماعی است.” (23)
نامبرده تا سال 1930 م. با همین باور زندگی می‌کرد و می‌گفت: «باید کاشانه را به دور اندازیم و کودکان را به مراکز سازمان یافته بفرستیم تا زیر نظر متخصصین آموزش و پرورش، تربیت شوند؛ بدین وسیله واژه‌هایی مانند والدین من و فرزندان من، به مرور از آن استفاده می‌افتد و جای خود را به لغاتی مانند پیران، بزرگسالان، کودکان و نوزادان خواهد داد. (24)
نگرش انحلال خانواده و آزادی جنسی، یک دهه در شوروی حاکم بود و در اثر آن موج شهوت رانی، سیلی از کودکان بی سرپرست راهی خیابان‌ها گردیدند و تعداد این کودکان در شهرها به نُه میلیون رسید. (25)
ازدواج ساده، طلاق آسان، باردار شدن‌ها‌ی‌ بی رویه، رهایی نوزادان در کوچه و خیابان و… جامعه شوروی را با بحران وحشتناکی روبه‌رو کرد و مسئولان را به چاره اندیشی و بازنگری نسبت به تلقی خود از خانواده وادار نمود.
سرانجام، حکومت ناچار شد در سال 1930، قوانین را در جهت حمایت از استمرار خانواده تغییر دهد. در سال 1934 از والدین خواسته شد که به تربیت فرزندان خود روی آورند، در قانون سال 1944 م. عنوان کودکان نامشروع مطرح گردید و برای زنای به عنف، جریمه تعیین شد. (26) در سال 1935 م. مبارزه با به دلخواه بودن پیوستن و گسستن (زن و مرد)، شروع شد و برای طلاق به این صورت جریمه تعیین گردید: «طلاق اول 50 روبل، طلاق دوم 150 روبل و طلاق سوم 300 روبل». (27)
اقدامات شوروی در پیش گیری از یک فاجعه تأثیر داشت، ولی به استحکام خانواده در جامعه‌ای که تمام مقدسات دینی و اخلاقی بر مبنای مارکسیسم سرکوب شد، نینجامید. هم اکنون کشورهای عضو شوروی سابق، هم میراث برِ اباحه‌گری‌ها‌ی‌ کمونیسم هستند و هم دنباله‌رو لیبرالیسم غرب.
باید نتیجه گرفت که آزادی جنسی – که یکی از دستاوردهای نهضت حمایت از برابری زنان با مردان در دهکده جهانی است – کنترل پذیر نمی‌نماید و تاکنون توانسته است در غرب ازدواج را بیهوده بنماید، صفا و وفا از خانواده‌ها را بزداید و پیوندهای زناشویی را متزلزل سازد.
شهید مطهری می‌نویسد:
“ازدواجی که پایه‌اش از آزادی به محدودیت آمدن است، استحکام ندارد. آن کسی که تا حالا صدها دختر یا پسر را تجربه کرده است، می‌شود حالا به یکی پای بند باشد؟! این علت سستی و تزلزل پایه کانون خانوادگی در دنیای اروپاست.” (28)
غرب پس از ابتلا به ویروس آزادی جنسی، حسدورزانه کوشید تا خانواده‌ها‌ی‌ مسلمان را نیز آلوده سازد؛ با تلاش او نهضت حمایت از برابری زنان با مردان – که مدعی فراگیری گسترده زمین است – 150 سال پیش به صورت سازمان یافته به جهان اسلام نفوذ کرد و روابط زن و مرد مسلمان را تحت تأثیر قرار داد؛ به گونه‌ای که «زویمیر»، رئیس تبلیغات تبشیری خاورمیانه، در اوایل قرن بیستم، مبلغان زیردست خود را به مأیوس نشدن توصیه کرد، با این تحلیل که «در ضمیر مسلمانان»، انگیزه‌ای قوی برای فراگیری علوم اروپایی‌ها و آزادی زن پدید آمده است. (29)
این تأثیرگذاری با راه اندازی تشکل‌ها‌ی‌ سیاسی – فرهنگی وابسته به کمونیسم و لیبرالیسم در کشورهای اسلامی، به قصد تصاحب حکومت و نیز با فعال شدن رسانه‌ها‌ی‌ جمعی پیشرفته، با اهداف فرهنگی، سیاسی و استعماری به صورت روز افزون رو به افزایش و گسترش گذاشت.
شهید مطهری در تفسیر آیه: (إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ) به مصداق و هدف اشاعه فحشا در جامعه اسلامی امروز اشاره نموده، می‌نویسد:
“غالباً در عصر ما این اعراض، اعراض استعماری است؛ می‌خواهند فحشا در میان مردم زیاد شود، برای این که هیچ چیزی برای سست کردن عزیمت و مردانگی به اندازه شیوع فحشا اثر ندارد.” (30)
مشتری یا علاقه مند به بازار پررونق فحشا، نمی‌تواند علاقه مندی و دلسوزی خود را به همسر یا شوهرش حفظ کند. سردی روابط زناشویی، به کودک خانواده نیز درس بی وفایی یا خشونت خواهد آموخت و بدین ترتیب، پاره‌ای از ناسازگاری‌ها و طلاق‌ها در جهان اسلام، خاستگاه برون مرزی دارد و با تأثیرپذیری از غرب و اندیشه غربی انجام می‌پذیرد و رو به گسترش است.

ب) عوامل درون خانوادگی
در کنار هنجار شکنی‌ها‌ی‌ برخاسته از وسوسه افکنی نهضت جهانی برابری زنان با مردان، نوع دیگری از ناسازگاری نیز وجود دارد که مستند به رفتار زن و شوهر است و نهاد استوار خانواده مسلمان را تهدید به فروپاشی کرده، هر یک از عناصر اصلی خانواده را برای دیگری تحمل ناپذیر می‌سازد. این نوع ناسازگاری به یکی از سه خاستگاه‌ها‌ی‌ زیر ارتباط می‌یابد:

1. ناهمگونی شخصیتی
برآشفتگی، پرخاش گری و حرمت شکنی در محیط خانواده پدیده‌ی‌ آنی نیست، بلکه نماد روحیه‌ای است که به طور معمول طی گذشت زمانی شکل می‌گیرد. مبدأ شکل گیری حالت روحی یاد شده ممکن است زمان ازدواج یا مقطعی از عمر زندگی زناشویی، یا زمان تولد زن، مرد و یا هر دو باشد.
«گاهی اوقات نمی‌توان اصطکاک میان زن و مرد را با رجوع به طرز تلقی‌ها‌ی‌ ماندگار یاد شده آن‌ها توضیح داد؛ در این موارد لازم است که به خصوصیات شخصیتی زن و شوهر توجه نمود. (31)
روحیه ناسازگاری – که مبدأ شکل گیری آن زمان تولد است – بر شخصیت انسان استوار است، چرا که به تدریج شکل نهایی خود را بازمی‌یابد و در زندگی زناشویی به ثمر می‌نشیند. به همین دلیل اهتمام به اعتقادات و باورها یکی از اساسی‌ترین معیارهای انتخاب همسر شناخته شده، (32) و بسیاری از محققان، علل ناکامی در ازدواج را ناهمگونی فکری و اختلاف تربیتی می‌دانند که عشق جنسی در آغاز ازدواج، در بیشتر موارد مانع توجه آن می‌شود. (33)
دانشمندان، شناخت شخصیت همسر را از حقوق تردیدناپذیر جوانان آماده ازدواج می‌شناسند، ولی خود آن‌ها را – به دلیل نداشتن تجربه و جوشش غریزه جنسی – قادر به ارزیابی شخصیت همدیگر نمی‌دانند و برای پایدار ماندن ازدواج‌ها، دخالت خانواده دو طرف را پیشنهاد می‌کنند:
“درصد طلاق در میان کسانی که بر مبنای خواست والدین یا گروه دیگری ازدواج می‌کنند، خیلی پایین‌تر از درصد طلاق در میان کسانی است که به خاطر عشق ازدواج می‌کنند.” (34)
در گذشته، بسیاری از جوامع چنین دخالتی را قانون می‌دانستند. در دوره ساسانی دخالت والدین در ازدواج دختر ضروری بود و زنی که با رضایت پدر و مادر به خانه شوهر می‌رفت، «پادشاه زن» نامیده می‌شد. زنی که بی رضایت پدر و مادر شوهر می‌کرد، «خودسرای زن»؛ یعنی زن خودسر، می‌خواندند. (35)
«منتسکیو» چنین دخالتی را به دلیل بی تجربگی و احساساتی بودن جوانان ستوده، از قانونی بودن آن در فرانسه و انگلیس خبر می‌دهد و نبود چنین قانونی را در اسپانیا و ایتالیا به نکوهش می‌گیرد. (36)
قرآن ضمن تأکید بر تناسب و پیوند رفتار انسان با شخصیت روحی و اکتسابی او، سازگاری شخصیت زن و مرد مسلمان خواهان ازدواج را ضروری خوانده، آن را مبنای زندگی زناشویی آمیخته با کرامت و احترام می‌شناسد:
(وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُم مَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ)؛ (37)
زنان پاکیزه و نیکو، لایق مردانی این چنینی و مردان پاکیزه و نیکو، لایق زنانی همین گونه‌اند؛ این پاکیزگان از سخنان تهمت آلودی که بر زبان جاری می‌کنند پیراسته‌اند، برای آن‌ها آمرزش و روزی آمیخته با کرامت خواهد بود.
علامه طباطبائی می‌فرماید: مقصود از «رزق کریم» که به هم شأن‌ها‌ی‌ پاکیزه وعده داده شده، زندگی دلپذیر در دنیا و پاداش نیکو در آخرت است. (38)
دلپذیری زندگی مشترک، تعبیر دیگری از استواری و پایداری خانواده است. براساس ضرورت احراز پاکیزگی شخصیت، قران به جمع مخاطبان خود – که می‌تواند یک خانواده باشد یا دسته‌ای از مؤمنین یک فامیل – توصیه می‌کند که میان شخصیت‌ها‌ی‌ با ایمان و شایسته، پیوند زناشویی برقرار کنند و به شخصیت‌ها‌ی‌ فاسد و زناکار نه زن بدهند و نه به همسری مؤمنان برگزینند؛ بدان جهت که پلیدان تنها با پلیدان می‌سازند، ولی وقتی در کنار مؤمنی قرار می‌گیرند، با رفتار جهنمی خود او را به سوی جهت مخالف مؤمن – که رو به سوی خدا پیش می‌رود – فرا می‌خوانند:
(وَلاَ تَنکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى‏ یُؤْمِنَّ وَلَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِن مُشْرِکَهٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّى‏ یُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِن مُشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ أُولئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّهِ)؛ (39)
با زنان مشرک ازدواج مکنید تا ایمان بیاورند. قطعاً کنیز با ایمان، از زن مشرک بهتر است؛ هر چند [زیبایی او] شما را به شگفت آورد. به مردان مشرک زن مدهید تا ایمان بیاورند، قطعاً برده با ایمان بهتر از مرد مشرک آزاده است؛ هر چند او شما را به شگفت آورد. آنان شما را به سوی آتش فرامی‌خوانند و خداوند به سوی بهشت دعوت می‌کند.
(وَأَنکِحُوا الْأَیَامَى‏ مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ)؛ (40)
بین مردان بی زن و زنان بی شوهرتان و بردگان و کنیزان شایسته خود پیوند زناشویی ایجاد کنید.
(الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ)؛ (41)
زنان آلوده شده به پلیدی همساز با مردان پلیدند و مردان غرق شده در پلیدی، همتایان زنان پلیدند.
(الزَّانِی لاَ یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَالزَّانِیَهُ لاَ یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ)؛ (42)
مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک، و زن زناکار، جز با مرد زناکار یا مشرک ازدواج نمی‌کنند و این [کار] بر اهل ایمان حرام است.
در سنت نیز توجه به شخصیت دختر و پسر آماده ازدواج، ضروری و براساس آن، ازدواج با دختر تربیت یافته در محیط خانوادگی فاسد، ناروا قلمداد شده است. در سخنانی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ازدواج کردن یا به ازدواج دادن دختر با مرد ناشایست یا شراب خوار، سخت نکوهش شده است. (43)
فقه اسلامی نیز به پیروی از قرآن و سنت، «کفو» بودن را شرط قرار داده و آن را به ایمان و خوش اخلاقی تفسیر می‌کند که عناصر شخصیت را تشکیل می‌دهند. تمام خطاب‌ها‌ی‌ دینی مربوط به احراز شخصیت متقاضی ازدواج، متوجه بزرگ‌ترهاست؛ هر چند که در مورد دختران این دخالت پررنگ‌تر است و بنابر نظریه بیشتر فقها، اجازه پدر و پدر بزرگ او شرط صحت عقد شمرده شده تا زن به دلیل «خوش باوری»، در دام شکارچی گرفتار نگردد. (44) چنین دخالتی هم سازندگی دارد و هم از فروپاشی خانواده جلوگیری می‌کند، ولی عصر حاضر، عصر مهاجرت‌ها، جابه‌جایی‌ها، آزادی خواهی‌ها، اصالت عشق جنسی، روشنفکر مآبی، روگردانی از هدایت‌ها‌ی‌ دینی و… است. چنین واقعیت‌هایی سبب می‌شود تا دخالت بزرگ‌ترها کاهش یابد، مطالعه شخصیت به فراموشی سپرده شود و در بسیاری از موارد، بنیاد ازدواج بر پایه دو شخصیت با هم ناسازگار پا گرفته، با گذشت زمان، با فروپاشی روبه‌رو گردد.

2. نبود درک متقابل و احساس مشترک
ازدواج‌ها غالباً به قصد با هم بالا رفتن بر بام زندگی و با هم پایین آمدن از آن صورت می‌گیرد؛ این تصور، چشم داشت‌ها، توقع‌ها و انتظارات فراوانی را در پی دارد. تمام رفتارها را نیز زیر ذره بین می‌برد و تلقی‌ها و نتیجه گیری‌ها‌ی‌ ناروا و متقابل را وارد ذهن زن و مرد می‌سازد.
«زندگی زناشویی بیش از هر رابطه صمیمانه‌ای در معرض سوء تفاهم قرار دارد». (45)
نگاه بدبینانه به رفتار همدیگر، توسط زن و مرد جریان دارد؛ با این تفاوت که مرد، توان پنهان سازی احساسات را دارد، ولی زبان و سیمای زنان، صفحه نمود و تجلی احساسات درونی آن‌هاست.
تفسیرهای بدبینانه (سوء تفاهم) غالباً به رفتاری مربوط می‌شود که ناشی از احساس و گرایش‌ها‌ی‌ طبیعی زن و مرد است که فلسفه خاص خود را دارد و ناظر به مصالح زندگی زناشویی است.
مطالعات روان شناختی ویژه مردان و زنانی که با هم ازدواج کرده‌اند، از دو نوع احساسات و رفتار در آن پرده برمی‌دارد. در پاره‌ای از کنش‌ها و واکنش‌ها انتخاب و اراده دخالت دارد و برخی از آن‌ها با انتخاب صورت نمی‌گیرد. جان گری می‌گوید:
“مردی که عاشق زنی است، هر از گاهی نیاز به عقب نشینی دارد تا دوباره بتواند صمیمی شود. میل عقب نشینی در مردها غریزی است. این یک تصمیم و انتخاب نیست، فقط اتفاق می‌افتد، نه تقصیر مرد است و نه زن، فقط یک چرخه طبیعی است… مرد برای به کمال رساندن استقلال خود عقب نشینی می‌کند… وقتی کاملاً فاصله گرفت، ناگهان نیاز شدیدی به عشق و صمیمیت پیدا می‌کند و ناخودآگاه انگیزه‌ای در او به وجود می‌آید تا عشق خود را تقدیم کرده، عشق را که نیازمند آن است بگیرد… اگر مردی فرصت عقب نشینی پیدا نکند، هرگز فرصت نخواهد یافت که قویاً آرزوی نزدیکی نماید.” (46)
زن این بی مهری طبیعی مرد را مورد ارزیابی واقع بینانه قرار نمی‌دهد؛ ممکن است او را متهم کند و موقع بازگشت نپذیرد و سزاوار مجازات بشناسد. (47)
زن نیز حتی زمانی که نزد شوهرش احساس محبوبیت می‌کند، موج شخصیت او بالا و پایین می‌رود… زمانی که امواج زن در اوج است، عشق فراوانی برای عرضه کردن دارد… از هر احساس منفی جلوگیری می‌کند… وقتی زن به چاه می‌رود، مسئله‌ای ندارد که نیاز به حلش داشته باشد، نمی‌خواهد کسی به او بگوید که چرا سقوط می‌کند… در چاه، عمیق‌ترین مشکلات ظاهر می‌شود… معمولاً آن مشکلات به گذشته زن مربوط می‌شود. وقتی زن به زمین می‌خورد، حالش عوض می‌شود و دوباره نسبت به خودش احساس خوبی پیدا می‌کند و خود به خود اوج می‌گیرد.
زن در این حال نیاز به هم دردی و عشق بی قید و شرط دارد؛ نیاز به صحبت در مورد مشکلات و نیازهای برآورده نشده‌اش پیدا می‌کند و می‌خواهد به او گوش بدهند و درکش نمایند. در چنین وضعی نمی‌تواند شریکش را قبول کند و از او قدردانی داشته باشد. (48)
مرد به این دلیل که خودش با حرف نزدن یا در تنهایی به سر بردن به آرامش می‌رسد، زن ناراحت را تنها می‌گذارد و اگر در کنارش بماند، کار را خراب‌تر می‌کند؛ چون سعی در حل مشکلات او دارد. در صورتی که زن موقع سقوط، نیاز به شنونده دارد و می‌خواهد کسی به مشکلاتش گوش دهد و درکش کند. (49)
در بیشتر رفتارها که از سوی زن یا مرد با بدبینی مورد ارزیابی قرار می‌گیرد، اراده و انتخاب دخالت دارد. مثلاً مرد به طور طبیعی علاقه مند است که نیاز همسرش را به گونه‌ای مطلوب تأمین کند و در این نقش، قدردانی خانمش را ببیند. توجه زن به امور خانوادگی، به شوهرش یاد می‌دهد که خود را به خانه محدود کند. (50) ولی وقتی مردی به دلیل اضافه کاری دیرتر از معمول به خانه می‌رود، زن براساس میل طبیعی خود، دیر آمدن شوهرش را نشانه کاهش علاقه او به خانواده دانسته،‌ احساساتی برخورد می‌کند. مرد که ناراحتی خود را با قدم زدن و سکوت درمان می‌کند زن احساساتی را متهم به انعطاف ناپذیری کرده سکوت پیشه می‌کند (به عنوان بهترین گزینه)، اما زن سکوت او را بی اعتنایی تلقی می‌کند. (51)
بدین ترتیب، از نگاه تحلیل گران روابط خانوادگی، ناهمگونی‌هایی که طبیعت و آفرینش برای آرمانی‌تر شدن زندگی زناشویی تدارک دیده، می‌تواند خاستگاه و سرچشمه سوء تفاهم فزاینده‌ای در کانون خانواده و در نهایت فروپاشی آن گردد.
دین نیز به گونه‌ای زمینه‌ها‌ی‌ سوء تفاهم را در روابط زناشویی می‌پذیرد و تفاوت‌ها‌ی‌ طبیعی را خاستگاه تلقی‌ها‌ی‌ ناروا می‌داند. تمایل طبیعی مرد به قدردانی خانم از تلاش‌ها‌ی‌ او در جهت تأمین خانواده، می‌تواند منظور این حدیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد:
أیمّا امرأهٍ قالت لزوجِها مارأیتُ قطّ من وجهک خیراً فقد حَبط عملُه؛ (52)
زنی که به شوهرش بگوید: از تو خیری ندیدم، بی تردید عملش بر باد می‌رود.
تمایل زن به تسخیر مرد و جذب محبت او توجیه‌گر این روایت است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
قولُ الرجل للمرأه: إنی أحبک لایَذهبُ من قلبِها أبداً؛ (53)
این سخن مرد که «من تو را دوست دارم»، هیچ گاه از یاد زن نمی‌رود.
به مرد گفته شده پیش از عمل زناشویی باید با سخنان عاشقانه و بوسیدن، در همسرش آمادگی جنسی ایجاد کند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
لایَقع أحدُکم علی أهله کما یَقع البهیمه، لیکن بینهما رسولٌ، فقیل: و ما الرسولُ یا رسولَ الله؟ فقال: القُبلهُ و الکلامُ. (54)
نباید کسی از شما با همسرش همانند حیوانات عمل جنسی انجام دهد، باید بین آن دو پیام رسانی باشد!
گفته شد: ‌ای پیامبر خدا! پیام رسانی و فرستاده چیست؟
فرمود: بوسیدن و صحبت کردن.
به زن نیز نسبت به آمادگی برای هم بستری با شوهرش پیش از خواب توصیه شده است. (55)
بی تردید این دو روایت اشاره به طبیعت متفاوت زن و مرد دارد و این که شهوت مرد آماده و مهاجم است و شهوت زن نیاز به تحریک دارد. باید زن و مرد در این مورد یکدیگر را رعایت کرده، رفتار جنسی همدیگر را برخلاف واقع تفسیر ننمایند.
سکوت مرد در هنگام ناراحتی، نباید از سوی زن بی اعتنایی تلقی شود. وقتی زن عصبانی آشفته سخن می‌گوید، مرد نباید او را متهم به انعطاف ناپذیری کند و از برابر احساسات او جلوگیری کند، وگرنه «وقتی زن نمی‌تواند با خیال راحت حرف بزند، از خوشبختی و شادی طبیعی خود فاصله می‌گیرد». (56) و شخصیتش می‌شکند.
در سخنی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:
إنما مثلُ المرأهِ مثلُ الضلع المُعَوّجِ؛ إن ترکَته انتَفَعتَ به و إن أقمتَه کَسرتَه؛ (57)
زن مانند دنده کج است، اگر به حال خودش بگذاری، بهره می‌بری و اگر راستش کردی، او را می‌شکنی.
متون یاد شده، هم زمان به زن و مرد، هم پیشنهاد مطالعات روان شناختی می‌کند و هم از گرفتار شدن به بدگمانی و بدفهمی پرهیزشان می‌دهد. به زن می‌آموزد که سکوت مرد (به عنوان نمونه) درمان کننده ناراحتی‌هایش خواهد بود؛ نه بی اعتنایی به احساسات او! مرد را توجیه می‌کند که سخنان سامان نیافته زن در هنگام ناراحتی، وسیله بازگشتنش به آرامش است؛ نه رویارویی با منطق و استدلال او.
دست اندازها و سرعت گیرهایی که قرآن کریم در مسیر نهایی شدن طلاق و فروپاشی خانواده قرار داده،‌ همه و همه به گونه‌ای اشاره دارد به ایجاد فرصت برای بازنگری انگیزه طلاق، ریشه یابی ناسازگاری‌ها، توجه به بدگمانی‌ها و تلقی‌ها‌ی‌ غیر واقع بینانه، درک خواسته‌ها‌ی‌ برآورده نشده زندگی خانوادگی و بازگشت به صمیمیت گذشته. آیه: (لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً)؛ (58) می‌تواند مؤید این برداشت باشد.
بازدارنده‌ها و سرعت گیرهای پیشنهادی قرآن عبارتند از:

1. اختیار طلاق در دست مردها داده شده که آمادگی بیشتری برای ارزیابی، آینده نگری و دوراندیشی دارد. انتخاب جز این، یقیناً به افزایش بیشتر طلاق می‌انجامید. طبق گزارشی در سراسر ایران در سال 1380، 42049 فقره طلاق ثبت شده و در میان آن‌ها، تنها 2149 فقره طلاق رجعی به درخواست مرد بوده است. (59)
2. وقتی که خطر جدایی بر محیط زندگی خانوادگی سایه می‌اندازد، باید دو داور شایسته از میان خانواده زن و مرد تعیین گردند تا در جهت بازگرداندن محبت و صمیمیت بین آن دو تلاش نمایند. قرآن می‌فرماید:
(وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَحَکَماً مِنْ أَهْلِهَا إِن یُرِیدَا إِصْلاَحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُمَا)؛ (60)
و اگر از جدایی میان زن و شوهر بیم دارید، داوری از خانواده شوهر و داوری از خانواده زن تعیین کنید. اگر سر سازگاری داشته باشند، خداوند بین آن دو سازگاری به وجود می‌آورد.
3. دو مردی که واقعاً عادل باشند، گواه طلاق گرفته شوند: (وَأَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنکُمْ وَأَقِیمُوا الشَّهَادَهَ). (61)
4. طلاق در حال پاکی زن صورت می‌گیرد و تا پایان سه نوبت پاکی (عده)، زن در خانه شوهر بماند و نفقه او هم چون گذشته پرداخته شود.
(فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّهَ… لاَ تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُیُوتِهِنَّ… أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنتُم مِن وُجْدِکُمْ… وَإِن کُنَّ أُولاَت حَمْلٍ فَأَنفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتَّى‏ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ)؛ (62)
زنان را در پاکی عده طلاق دهید و حساب عده را نگاه دارید… و آنان را از خانه‌شان بیرون مکنید… در همان جا سکونت دارید، آن‌ها را متناسب توان خود جای دهید… اگر باردار هستند، تا زمان زایمان نفقه آنان را بپردازید.
5. پیش از پایان عده، مرد می‌تواند طلاق را لغو نموده، زندگی صلح آمیز خانوادگی را از سیر گیرد:
(وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذلِکَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلاَحاً)؛ (63)
و شوهران‌شان اگر سر آشتی دارند، به باز آوردن آنان در این مدت سزاوارترند.
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است:
فی المطلقهِ تَعتدُّ فی بیتها و تُظهر له زینتَها، لعل اللهُ یُحدِثُ بعدَ ذلک أمراً؛ (64)
زن طلاق داده شده در خانه‌اش «عده» بگیرد و زینت و زیورش را به شوهر نشان دهد «نمی دانی، شاید خدا پس از این پیشامدی پدید آورد».
گرچه درک و شناخت روحیه‌ها و تفاوت‌ها‌ی‌ طبیعی به صورت متقابل توسط زن و مرد یک ضرورت است، ولی کمتر خانواده‌ای وجود دارد که برای حفظ روابط حسنه میان خود تلاش کنند؛ بیشتر نمی‌دانند چه باید بکنند. هیچ کس نمی‌خواهد تمایلات و احساسات خود را به صورت واضح بر دیگری مطرح کند تا به نتیجه رضایت بخش روابط زناشویی بینجامد. (65) چنین تغافلی واحد خانواده را درهم می‌شکند، یا روحیه عشق ورزی و فداکاری در آن می‌میراند.

3. بی توجهی به حریم عفاف
در مواردی خاستگاه رفتار نبایسته درون خانوادگی – که به فروپاشی روابط زناشویی می‌انجامد – نادیده انگاری حریم‌ها‌ی‌ ناموسی است که از نگاه دین فلسفه خاص خود را دارد.
دین، غریزه و روابط جنسی را خاستگاه بخش عمده خلاف کاری‌ها در حیات اجتماعی می‌شناسد و تشکیل خانواده را عامل بازدارنده. قرآن زن و مرد را پوشش یکدیگر معرفی می‌کند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ازدواج را زمینه پای بندی به نیمی از تعالیم دین و مجرد زیستن را منشأ فساد گسترده اعلام می‌کند و بر ازدواج و تشکیل زندگی مشترک و همکاری در این زمینه تأکید بسیار دارد. (66)
قرآن به منظور تأمین سلامت روابط جنسی، رعایت «عفت» (به معنای کنترل غریزه جنسی و مصون ماندن از روابط نامشروع) را پیشنهاد می‌کند و در آیه 60 سوره‌ی‌ نور، زن سالخورده و جوان بی بهره از امکانات ازدواج را به طور یکسان مخاطب خود می‌شناسد.
عفت زن بر حیا و آزرم استوار است که برای او امری طبیعی و ستودنی است و وسیله بالا رفتن موقعیت به حساب می‌آید. (67) و قرآن عفت مرد را متکی بر حس امانت داری و غیرت مردانه می‌داند. قرآن درباره دختر شعیب که به قصد دعوت موسی، به سوی او می‌آمد، می‌گوید:
وقتی موسی (علیه السلام) به سوی خانه شعیب راه افتاد، به دختر موسی پیشنهاد کرد که از پشت سر او حرکت کند و راه را به او بنمایاند، با این توجیه که دودمانش از پشت سر به زنان نمی‌نگرند، دختر شعیب این روش موسی (علیه السلام) را امانت داری قلمداد کرد. (68)
(قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ)؛ (69)
یکی از آن دو گفت: پدر! او را استخدام کن که بهترین کس برای استخدام است، نیرومند و امانت دار می‌باشد.
قرآن عفت و پاک دامنی را با پیشنهاد رعایت حریم و یک سلسله پیش گیری‌ها می‌داند. خطوط اصلی حریم ناموسی عبارتند از:
1. اجتناب مرد از نگاه متمرکز، نشان دادن اندام جنسی (با برهنه کردن یا لباس تنگ و نازک پوشیدن)، بی پروا سخن گفتن و روبه‌رو شدن با زن.
2. پرهیز زن از نگاه متمرکز، نشان دان اندام جنسی (با برهنه کردن یا پوشیدن لباس تنگ و نازک، نمایاندن سر، گردن، سینه و زیورآلات، پای بر زمین کوبیدن، برهنه ساختن نمادهای زنانگی و سخن گفتن با ناز و کرشمه و استفاده از بالاپوش جهت عفیف شناخته شدن و مصون ماندن از آزار [هوس رانان].
حریم گزیدن در حوزه روابط زن و مرد الهام بخش این است که لباس پوشیدن‌ها، راه رفتن‌ها، نگاه کردن‌ها و سخن گفتن‌ها در پاره‌ای از موارد، وسوسه کننده است؛ افراد لاابالی را به اقدامات ناروا و آزار دهنده دعوت می‌کند و افراد وارسته را به تشویش و تخیل آزار دهنده جنسی وامی‌دارد. در روایتی از امام علی (علیه السلام) آمده است:
مَن غَضّ طَرفه أراح قَلبُه (70)؛
کسی که از چشم چرانی پرهیز کند به قلب و روانش آسایش می‌دهد.
حریم گزیدن به معنایی که توضیح داده شد و محدودیت ناشی از آن، راهکاری است برای استحکام خانواده و ایجاد علاقه مندی فزاینده میان زن و شوهر، چه آن که با این تدبیر، مرد شتاب زده‌تر به ازدواج تن می‌دهد و از خارج خانه زودتر به خانه برمی‌گردد. زن نیز با موقعیت دلربا، عطش جنسی متراکم، آرایش هرچه ابتکاری‌تر و نمایش چشمگیرتر به استقبال او می‌شتابد تا هر دو در فضایی آزاد و به دور از هرگونه تشویش، محرومیت‌ها و محدودیت‌ها‌ی‌ جنسی گذشته و روزانه را به خوبی جبران نمایند.
در روایتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زنان را به خوشبو کردن خود و پوشیدن بهترین لباس و بهترین زیورآلات و آمادگی برای عمل زناشویی توصیه فرموده است. (71)
آسایش روحی و لذت جسمی که در همیاری جنسی آمیخته با عفت و پاسداشت حریم نهفته، میان تمام بهره وری‌ها جنبه استثنایی دارد و دل دادگی ناشی از آن نیز همین گونه خواهد بود. شهید مطهری با اشاره به این واقعیت می‌گوید: «ازدواجی که پایه و خاصیت روانی‌اش از محدودیت به آزادی آمدن است، به دنبال خود استحکام می‌آورد». (72)
جلوگیری از معاشرت‌ها‌ی‌ آزاد، ایجاد پاک‌ترین و صمیمی‌ترین عواطف بین زوجین است و برقرار ساختن یگانگی و اتحاد کامل در کانون خانواده است. (73) ولی وقتی که حریم‌ها‌ی‌ جنسی می‌شکند، انگیزه حریم داشتن به خاموشی می‌گراید، تماس و تجربه با جنس مخالف، همه جا و همه وقت امکان پذیر می‌گردد، آرزوی ازدواج و تشکیل خانواده رنگ می‌بازد، هرچه زودتر به یکدیگر رسیدن، توجیه خود را از دست می‌دهد، تصور زود به خانه بازگشتن دیگر به مرد نهیب نمی‌زند، زن نیز چندان تب و تاب انتظار آمدن مرد را به خانه در خود احساس نمی‌کند و این روند ادامه می‌یابد. زمانی که کام جویی جنسی به معنای اصلی کلمه نیز در خارج خانواده انجام می‌گیرد، احساس لذت زندگی زناشویی به صورت نهایی فرو می‌ریزد. در روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌خوانیم:
خود را به زنا نیالایید که خداوند لذت همسران‌تان را از درون شما می‌زداید. عفت پیشه کنید که این سبب عفت ورزی زنان‌تان می‌شود. فلان دودمان به زنا روی آوردند، زنان‌شان نیز زناکار شدند. (74)
آنچه به تصویر کشیده شد، می‌تواند تصویر نه چندان دقیق روابط جنسی در کشورهای اسلامی باشد که در آن‌ها حریم داشتن کم کم معنای خود را از دست می‌دهد. در عرصه‌ها‌ی‌ آموزشی، هنر و خدماتی، در خیابان‌ها، فروشگاه‌ها و اماکن عمومی دیگر، زن و مرد به صورت پیراسته و آرایش کرده بدون دغدغه و پیروی از الگوی خاص رفتاری در کنار هم و با هم ایفای نقش می‌کنند.
بسیاری از پسران و دختران مسلمان پیش از ازدواج، دوستی با جنس مخالف را تجربه می‌کنند و با خاطرات متنوع دوستی‌ها‌ی‌ گذشته به خانه بخت قدم می‌نهند تا تجربه‌ای را با تجربیات پیشین مقایسه نمایند.
در این جا دیگر آرایش و پیرایش از آداب ضروری زندگی زناشویی شمرده نمی‌شود، زن و مرد تنها ژولیدگی‌ها‌ی‌ آخر روز و خواب آلودگی‌ها‌ی‌ بامدادان را در کنار هم هستند؛ بقیه ساعات روز را در خارج خانه می‌توانند از انواع آراستگی و کرشمه‌ها لذت ببرند. در خارج خانه محدودیت‌ها محدود شده و در داخل خانه نازها و نیازها! نتیجه این دو، کاهش الفت‌ها در زندگی زناشویی است.
شهید مطهری پس از بیان تفاوت ازدواج و زندگی زناشویی غربی با ازدواج و زندگی زناشویی بایسته اسلامی و تشابهی که امروزه بین روابط جنسی در غرب و جهان اسلام به وجود آمده، می‌نویسد:
“وقتی که جامعه ما به دستور اسلام عمل می‌کرد؛ یعنی پسرها رفیق دختر نداشتند و دختر هم همین طور… آرزوی یک پسر این بود که زن بگیرد، چون به وسیله ازدواج از محدودیت و ممنوعیت استفاده از زن خارج می‌شد و به مرز آزادی استفاده از زن می‌رسید. آن وقت شب زفاف کم از صبح پادشاهی نبود… برای دختر هم این پسر اولین کسی بود که او را از محدودیت به آزادی رسانده است، این بود که با همدیگر الفت می‌گرفتند.” (75)

پی‌نوشت‌ها:

1. نور، آیه 11.
2. همان، آیه 4.
3. نور، آیه 19.
4. لذات فلسفه، ص 150.
5. شایگان، شرح قانون مدنی ایران، ص 362، به نقل از: نظام حقوق زن در اسلام، ص 200.
6. جان استوارت میل، انقیاد زنان، ص 48.
7. جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمه محمود تفضلی، ج 3، ص 1650.
8. سوزان الیس واتکینز، فمینیسم قدم اول، ترجمه زیبا جلال نائینی، ص 17.
9. اندره میشل، جنبش اجتماعی زنان، ترجمه هما زنجانی زاده، ص 126، به نقل از: جامعه شناسی انحرافات، ص 282.
10. برتراند راسل، زناشویی و اخلاق، ترجمه مهدی افشار، ص 104.
11. همان، ص 165-167.
12. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 60.
13. هبه رئوف عزت، مشارکت سیاسی زنان، ترجمه محسن آرمین، ص 158.
14. ژانت، روان شناسی زنان، ص 65.
15. سید قطب، جاهلیت قرن بیستم، ص 226.
16. اندره میشل، جنس اجتماعی زنان، ص 117 و 119.
17. ویل دورانت، لذات فلسفه، ص 95، ص 172 و 177.
18. صبوری اردوبادی، نگاه پاک زن و نگاه‌ها‌ی‌ آلوده به او، ص 277؛ فصلنامه کتاب زنان، شماره 13، ص 8.
19. فصلنامه کتاب زنان، شماره 13، ص 8.
20. زهیر الأعرجی، النظام العائلی، ص 42.
21. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 327.
22. خانواده موعود مارکسیسم، ص 64.
23. همان، ص 115.
24. همان، ص 104.
25. همان، ص 124.
26. خانواده موعود مارکسیسم، ص 140.
27. همان، ص 134.
28. مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ج 4، ص 14.
29. احمد فائز، دستور الأسره فی ظلال القرآن، ص 83.
30. مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ج 4، ص 49.
31. جان گری، عشق هرگز کافی نیست، ص 68.
32. حسین نجاتی، روان شناسی زناشویی، ص 45 و 46.
33. مجید مساواتی آذر، جامعه شناسی انحرافات، ص 275.
34. هری. س.‌تری یاندیس، فرهنگ و رفتار اجتماعی، ترجمه نصرت فتی، ص 216.
35. نظام حقوق زن در اسلام، ص 222.
36. منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، ص 632-634.
37. نور، آیه 26.
38. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 63.
39. بقره، آیه 221.
40. نور، آیه 32.
41. همان، آیه 26.
42. همان، آیه 3.
43. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ص 35؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج 14، ص 191؛ سنن دارمی، ج 2، ص 137.
44. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 72.
45. جان گری، عشق هرگز کافی نیست، ص 27.
46. همو، مردان مریخی و زنان ونوسی، ص 107، 108 و 111.
47. همان، ص 126.
48. همان، ص 132-154.
49. همان، ص 51 و 79.
50. ویل دورانت، لذات فلسفه، ص 142.
51. مردان مریخی و زنان ونوسی، ص 32.
52. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ص 162.
53. همان، ص 93.
54. فیض کاشانی، المحجه البیضاء، ج 3، ص 110.
55. طبرسی، مکارم الأخلاق، ص 238.
56. جان گری، با هم برای همیشه، ص 70.
57. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ص 173.
58. طلاق، آیه 1.
59. روزنامه انتخاب، 1380/12/26، به نقل از: فصلنامه کتاب زنان، شماره 15، ص 75.
60. نساء، آیه 35.
61. طلاق، آیه 2.
62. همان، آیات 1، 4 و 6.
63. بقره، آیه 228.
64. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 21، ص 217.
65. جان گری، عشق هرگز کافی نیست، ص 90، 97، 100 و 302.
66. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ص 17 و 77.
67. لذات فلسفه، ص 129 و مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 69.
68. ر.ک: تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه مزبور.
69. قصص، آیه 26.
70. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ص 194.
71. ر.ک: عبدالواحد آمدی، غررالحکم و دررالکلم؛ و مجلسی، روضه المتقین، ج 8، ص 370، به نقل از: خانواده در قرآن، ص 185.
72. آشنایی با قرآن، ج 4، ص 14 و نظام حقوق زن در اسلام، ص 247.
73. نظام حقوق زن در اسلام، ص 88 و 89.
74. طبرسی، مکارم الأخلاق، ص 238.
75. آشنایی با قرآن، ج 4، ص 14.
منبع مقاله:
جمعی از نویسندگان، (1391)، زن و خانواده در افق وحی، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید