نویسنده:اصغر افتخاری
3. دولت اسلامی در سپهر عملی
گذشته از دو سپهر نظری و سازمانی ، در نهایت دولت ها تأسیس می شوند تا بتوانند از طریق مدیریت منافع ملی به تنظیم امور همت گمارند و تحصیل منافع عمومی را میسر سازند . از این منظر ، هر دولتی یک نهاد ارزیابی می شود که باید از عهده تکالیف اولیه تعریف شده برایش برآید . در غیر این صورت ، توجیهی برای آن وجود ندارد . مجموع مباحث این بخش ذیل عنوان دولت های مقتدر می آید . نتیجه بحث آن است که ، جوامع خواهان دولت های مقتدری هستند که بتوانند از عهده وظایف شان به نحو احسن برآیند. دولت اسلامی مقتدر از این منظر با دو حوزه رسالتی شناسانده می شود:
الف . تربیت دینی و دولت اسلامی مقتدر
اگر نظریه «محرومیت نسبی»(1) را که «تد رابرت گار» (2) بیان داشته ، به عنوان نظریه مبنا در ارزیابی عملی دولت ها بپذیریم ، چنانکه امروزه بسیاری از اندیشه گران سیاسی بر آن اتفاق نظر دارند ، در آن صورت مشخص می شود که یک دولت از سه ناحیه در مقام عمل آسیب پذیر بوده و در معرض تهدید است :(3)
1. افزایش نابهنگام و خارج از کنترل خواسته های شهروندی ، به گونه ای که دولت از پاسخ گویی به آنها عاجز مانده و عملاً ورشکسته گردد.
2. افت کارآمدی دولت ، به گونه ای که هزینه های دولت افزایش یابد ،اما
خدمات آن ثابت مانده یا کاهش یابد. در این صورت با پدیده دولت ناکارآمد روبه رو خواهیم بود.
3. زوال سرمایه اجتماعی دولت و ضعف هنجارها ، اصول ، ارزش ها و یا آرمان هایی که بر بنیاد آن دولت شکل گرفته است . در این صورت ، فروپاشی از درون رخ خواهد داد.
با عنایت به این سه مؤلفه ، شاهد تعریف رویکرد متفاوتی از سوی دولت ها برای مقابله با این تهدیدات می باشیم . رویکرد های اقتدارآمیز یا دموکراتیکی ای که امروزه نظریه پردازان متعددی دارند و هر یک از نظام های سیاسی مختلف را راهبری می کنند .رویکرد دولت اسلامی در این میان ، متمایز و بسیار مؤثر است که می توان از آن به ، «تربیت» تعبیر نمود. ارکان این رویکرد به رجال در بحث حاضر عبارت اند از:
1. ایمان
ایمان به معنای درک و پذیرش قلبی موضوعاتی است که عقل نیز آنها را درک می کند. اما زمانی تأثیر گذار خواهد بود که از «علم» به «باور» تبدیل شود. در این صورت، به تعبیر امام خمینی (قدس سره) انسان از زیاده خواهی ها ، معاصی و تعرض ها دور شده و در نتیجه ، جامعه رو به صلاح و آرامش می رود.(4)
با این تفسیر، ایمان عرصه سیاست را از تعارض می پیراید و بدین وسیله زمینه تجمیع توان مندی و ارتقای آن را فراهم می آورد ؛ چرا که ایمان خواسته ها را تعدیل و معقول می سازد ، قدرت بخش بوده و توان ملی را افزایش می دهد و بالأخره، آنکه چونان سرمایه بزرگ در حوزه سیاسی ـ اجتماعی عمل می نماید.(5)
تأکید حضرت حق بر پذیرش ایمان و ارتقای آن از همین ناحیه قابل تفسیر است ، آنجا که از ایمان به عنوان راه کاری برای خروج از ظلمات تعبیر شده است :
«اللّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ» (بقره: 257 )
2. تهذیب
توجه اسلام به مقوله مهم تهذیب ، افزون بر سالم سازی درونی و اعتدال در قوای انسانی ، در عرصه خارجی نیز بسیار تأثیرگذار است ؛ چرا که تهذیب راه را بر خواسته های نامشروع و فزاینده سد می کند و ازاین ناحیه ، مدیریت سیاسی را تسهیل و مؤثرتر می سازد . چنانکه تهذیب از تکوین و توسعه مفاسد مختلف در پیکره نظام سیاسی ماهیت به عمل آورده و در نتیجه ، به ارتقای کارآمدی نظام سیاسی منجر می شود .(6) امام خمینی (رحمه الله) با عنایت به همین وجه ، تهذیب را سرلوحه کار دولتمردان قرار داده و ایشان را به آن سفارش مؤکد می نمایند.(7) این اصل برگرفته از کلام حق است ، آنجا که در مقام هدایت مردمان ایشان را به انجام فرایض دینی و یا التزام به اعمال نیکو و … امر می نماید تا از این طریق ، بتوانند به بهبود امور خویش توفیق یابند:«قُلْ أَمَرَ رَبّی بِالْقِسْطِ وَ أَقیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ» (اعراف: 29 ) .
3. تعلیم
سومین رکن تربیت را تعلیم و توسعه هدفمند آگاهی شکل می دهد ، تا از این طریق جامعه ای آگاه پدید آید که بر مبنای علم و معرفت با نظام سیاسی خود تعامل نماید. این واقعیت که ، حکومت بر جهال امری پسندیده نبوده وبه شدت متزلزل می نماید ، ما را به اهمیت این رکن رهنمون می کند. بنیاد دولت اسلامی بر بینش و آگاهی استوار گشته و فرمان حضرت حق برای انتخاب آگاهانه مؤید این معناست که ، دولت اسلامی بر پایه معرفت و شناخت تا جهل و نادانی استوار است .(8) اقتدار دولت اسلامی نیز از همین ناحیه قابل درک است ؛(9) چنانکه خدای
متعال در آیات متعددد؛ جهل و بنای قدرت بر آن را ذم می نماید: «أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْمًا لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ» (مائده: 50 ).
ب. افتخار ملی ودولت اسلامی مقتدر
«… وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً »(نساء: 141 ) .
مبنای بحث در این قسمت را اصل «استعلاء» شکل می دهد که مطابق آن ، استیلای کفار بر مسلمانان نفی شده و دستور داده شده است که ، دولت اسلامی در مناسبات خود با دیگران نباید به گونه ای رفتار کند که فرودست و ذلیل گردد.بر این اساس ، مقتضای دینی بودن دولت را ازمنظر اسلامی در گستره بیرونی می توان چنین برشمرد:
1. جهان شمولی
اگر چه دولت اسلامی در قلمرو جغرافیایی خاص و محدودی شکل می گیرد ، اما باید توجه داشت که ایدئولوژی و ارزش های آن فراگیر است . بنابراین انحصار و تحدید جغرافیایی آن اصلاً توجیه پذیر نیست . تأکید امام خمینی (رحمه الله) بر اصل صدور انقلاب اسلامی (10) از این منظر قابل درک است . این موضوع مبتنی بر کلام الهی است ، آنجاکه رسولش را صاحب رسالت جهانی می داند : «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ کَافَّهً لِلنّاسِ بَشیرًا وَ نَذیرًا وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ »(سبأ: 28 ) ؛ «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ» (انبیاء: 107 ) .
بر پایه ی آن ، ارزش ها و اصولی را در دستور کار دولت اسلامی قرار می دهد که نمی توان به جغرافیای خاصی محدود کرد . اصولی چون : ظلم ستیزی ، حمایت از مستضعفان ، توجه به سرنوشت دیگر ملل و … (11) مدلول تعریف چنین ارزش ها و اهدافی آن است که ، دولت اسلامی جهان نگر باشد و به تعبیری ، دارای افق راهبردی گسترده ای به بلندای تاریخ باشد . گزاره های قرآنی که حکایت از برتری اسلام و حاکمیت مستضعفان دارد ، این وجه را به صورت مشخص تأیید می کند.
2. تکلیف گرایی
با عنایت به اینکه ساخت و مناسبات خارجی پیوسته با حضور و تحت تأثیر نظام های سیاسی اسلامی شکل نمی گیرد و چنان نیست که بتوان با فعال سازی ظرفیت های قانونی همواره به اهداف خود نایل آمد ، اسلام اصل دومی را در این ساحت مد نظر دارد که از آن به «تکلیف گرایی» تعبیر می شود . دولت اسلامی در مواجهه با جهان بیرونی ، از تکالیف اولیه دین (هدایت و روشنگری ) عاری نیست و این امر جایگاه «دعوت» را در نظریه دولت اسلامی ارتقا می دهد ؛ به گونه ای که «دعوت» به رسالتی دینی و اساسی برای دولت اسلامی تبدیل می شود . با این تفسیر ، می توان ادعا کرد که اقتضای اسلامی بودن دولت آن است که در عرصه بین المللی به عنصری فعال در عرصه عمل و نظر برای هدایت دیگر ملل و ورود آنها به جرگه جهان اسلام ، تبدیل شود: «الَّذینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَهُ اْلأُمُورِ »(حج: 41 ) .
حاصل آنکه ، دولت اسلامی تکلیف مشخص و معینی از ناحیه خدا دارد و آن ، تبلیغ دین با هدف گسترش حاکمیت الله می باشد . به همین دلیل ، بین دولت اسلامی و تبلیغ دینی رابطه ای مستقیم وجود دارد.
3. قدرتمندی
با توجه به تأثیرپذیری نظام بین المللی از واقع گرایی و تأثیرگذاری عنصر قدرت در نوع مناسبات و تأسیسات حقوقی ـ سیاسی ، دولت اسلامی موظف است نسبت به تقویت منابع قدرت خویش اهتمام ورزد تا بتواند جایگاه در خور خود را در سلسله مراتب جهانی به دست آورد. همچنین زمینه عملی تحقق اصل استعلاء را فراهم سازد.
«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ
وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ» (انفال: 60 ).
مجموع ملاحظات شش گانه ای که بیان شد ، حکایت از آن دارد که نظریه دولت تحت تأثیراسلام ، در دو فضای درون و برون ، به شدت متحول شده و از یک نهاد مبتنی بر اجبار که به دنبال کسب ، حفظ و توسعه نفوذ خود از طریق کاربرد ابزارهای خشونت باراست ، به نهادی مدنی که بر دو رکن رأفت و شدت استوار بوده و خواهان استقرار و توسعه صلح جهانی مبتنی بر آموزه های انسانی اسلام است ، تبدیل می شود . این تصویر از دولت ، منادی سعادت بوده و در عمل به شدت محدود ، ضابطه مند و شریعت مدار است تا بتواند زمینه ساز تأسیس حکومت جهانی عادلانه گردد.
نتیجه گیری
1. اگر چه دولت های ملی ، پدیده ای نوین و متعلق به دوران طرح و حاکمیت ملی گرایی ارزیابی می شوند ، اما این واقعیت که ایده دولت مقوله ای تاریخی بوده و ریشه در تکوین جماعت های انسانی دارد ، ما را به این امر رهنمون می کند تا از دولت به عنوان یک واقعیت سیاسی تاریخ مند سخن گوییم. از این منظر ، بررسی سیرتحول دولت به ما نشان می دهد که تاکنون گونه های متفاوتی از دولت برای سامان بخشی به امور جامعه پدید آمده اندکه علی رغم داعیه شان برای سعادتمندی انسان ، نتوانسته اند در تحصیل این هدف کارنامه قابل قبولی را عرضه بدارند.
2. ظهور نظریه دولت دینی در همین چارچوب معنادار است ؛ چرا که معرف حضور ادیان در عرصه سیاست عملی برای حل و فصل مسائل جامعه می باشد . البته ، این حضور نیز همگن نبوده و عملکرد دولت های دینی ، از تجارب قرون وسطایی گرفته تا دولت های عرفی گرای دینی امروزی ، انواع متفاوتی از واکنش را در پی داشته اندکه بعضاً به نفی دین گرایی در عرصه دولت سازی منجر شده است .
3. وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تأسیس جمهوری اسلامی ، خیزش دوباره در این حوزه را دامن زد که با محوریت «دولت اسلامی» شناسانده می شود. انقلاب اسلامی توانست از ظرفیت بالای گفتمان سیاسی تشیع در عرصه دولت سازی پرده بردارد؛ چرا که الگویی را ارائه دادکه در عین پای بندی به اصول اسلامی در بردارنده ملاحظات و نیازمندی های جامعه سیاسی معاصر (مردم سالاری) نیز می باشد .
4. دولت اسلامی چنانچه در این مقاله معرفی شده ، از سه سو با گفتمان اسلامی ارتباط دارد:
الف. از ناحیه ملاحظات هویتی که معنای دولت اسلامی را بر بنیاد هنجارها و نقش مردمی شکل می دهد .
ب. از ناحیه سازمانی که اصول همگرایی و همگنی را در بنای دولت ، تعریف می نماید .
ج. از ناحیه کارکردی که تربیت دینی و اداره امور معینی را به صورت توأمان در دستور کار دولت اسلامی می دهد.
پی نوشت ها :
1. Relative Deprivation
2. Ted R.Gurr
3. تدرابرت گر ، چرا انسان ها شورش می کنند ، علی مرشدی زاد، ص 51-148.
4. امام خمینی (رحمه الله) صحیفه نور ، ج11 ، ص82.
5. ر.ک: افتخاری ، اصغر و همکاران ، قدرت نرم ، فرهنگ و امنیت/ همو، قدرت نرم و سرمایه اجتماعی.
6. محمدرضا مهدوی کنی ، البدایه فی الاخلاق العلمیه ، ص 11-27.
7. امام خمینی (رحمه الله) ، صحیفه نور ، ج14 ، ص112.
8. ر.ک: منیر الدین احمد ، نهاد آموزش اسلامی ، محمد حسین ساکت.
9. ر.ک: اصغر افتخاری و همکاران ، قدرت نرم و سرمایه اجتماعی.
10. امام خمینی (رحمه الله) صحیفه نور ، ج18 ، ص11 ؛ ج22 ، ص 267.
11. عباسعلی عمید زنجانی ، مبانی اندیشه سیاسی اسلام ، ص 221-243.
منابع:
ـ احمد ، منیر الدین ، نهاد آموزش اسلامی ، محمد حسین ساکت ، تهران ، نگاه معاصر ، 1384.
ـ افتخاری ، اصغر و کمالی علی اکبر ، رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی ، تهران ،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، 1377.
ـ افتخاری ، اصغر و همکاران ، قدرت نرم و سرمایه اجتماعی ، تهران ، دانشگاه امام صادق (علیه السلام) ، 1387 ـ ب.
ـ افتخاری ، اصغر و همکاران ، قدرت نرم ، فرهنگ و امنیت ، تهران ، دانشگاه امام صادق (علیه السلام) ، 1387 ـ الف.
ـ افتخاری ، اصغر ، «شرعی سازی در مقابل عرفی سازی» ، در: علی اکبر کمالی (به اهتمام) بررسی و نقد مبانی سکولاریسم ، تهران ، دانشگاه امام صادق (علیه السلام) ، 1386.
ـ افتخاری ، اصغر ،اقتدار ملی ؛ جامعه شناسی سیاسی قدرت از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله) ، تهران ، عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی ، 1380.
ـ افتخاری ، اصغر ، مصلحت و سیاست ؛ رویکردی اسلامی ، تهران ، دانشگاه امام صادق (علیه السلام) ، 1384.
ـ البوطی ، محمد سعید رمضان ، مصلحت و شرعیت ، اصغر افتخاری ، تهران ، گام نو ، 1384.
ـ العروی ، عبدالله ، مفهوم الدوله ، بیروت ، المرکز الثقافی العربی ، 2001.
ـ امام خمینی (رحمه الله) ، صحیفه نور ، تهران ، وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی ، 1361.
ـ امام خمینی (رحمه الله) ، صحیفه نور ، تهران ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، 1361.
ـ امام خمینی (رحمه الله) ، ولایت فقیه و جهاد اکبر ، تهران ، الست فقیه ،بی تا.
ـ برجی ، یعقوبعلی ، ولایت فقیه در اندیشه فقیهان ، تهران ، دانشگاه امام صادق (علیه السلام) ، 1385.
ـ بیضون ، ابراهیم ،الحجاز و الدوله الاسلامیه ، بیروت ، المؤسسه الجامعیه للدراسات و النشر و التوزیع ، 1983.
ـ جهان بزرگی ، احمد ، درآمدی بر تحول نظریه دولت در اسلام ، تهران ، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، 1381.
ـ حسینی شیرازی ، محمد ، اول حکومه اسلامیه فی المدینه المنوره ، بیروت ، مرکز الرسول الاعظم للتحقیق و النشر ، 1998.
ـ دشتی ، محمد و سید کاظم محمدی ، المعجم المفهرس نهج البلاغه ، قم ، مشهور، 1380.
ـ ژیلسون اتین ، روح فلسفه قرون وسطی ، ع. داوودی ، تهران ، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ، 1366.
ـ شرابی ، هشام و دیگران ، سیاست ، نظریه و جهان عرب ؛ نگاه انتقادی ، مرتضی بحرانی و دیگران ، تهران ، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی ، 1386.
ـ عبدالباقی ، محمد فؤاد ، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم ، تهران ، اسلامی ، 1384.
ـ عمید زنجانی ، عباسعلی ، مبانی اندیشه سیاسی اسلام ، تهران ، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، بی تا.
ـ گر ، تدرابرت ، چرا انسان ها شورش می کنند ، علی مرشدی زاد ، تهران ، پژوهشکده مطالعات راهبردی ، 1377.
ـ مطهری ، مرتضی ، امامت و رهبری ، تهران، صدرا ، 1370 ـ ب.
ـ مطهری ، ولاء ها و ولایت ها ، تهران، صدرا ، 1370 ـ الف.
ـ مهدوی کنی ، محمدرضا ، البدایه فی الاخلاق العلمیه ، بیروت ، دارالهادی ، 2002.
ـ مهدوی کنی ، محمد رضا ، بیست گفتار، تهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، 1380.
ـ میلر ، دیوید ، ملیت ، داوود غرایاق زندی ، تهران ، مؤسسه مطالعات ملی ، 1383.
ـ نهج البلاغه ، ترجمه سید جعفر شهیدی ، تهران ، آموزش انقلاب اسلامی ، 1371.
ـ هملین ، آلن ، اخلاق و اقتصاد ، افشین خاکباز و دیگران ، تهران ، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی ، 1386.
ـ هولاب ، رابرت ، یورگن هابرماس ؛ نقد در حوزه عمومی ، حسین بشریه ، تهران ، نی ، 1375.
ـ وینسنت ، اندرو ، نظریه های دولت ، حسین بشریه ، تهران ، نی ، 1371.
Barry, NormanAN, /!« Introduction to Modern Political Theory. London: Mac
Millan Press, 2000.
Brooker, Paul, Non-Democratic Regimes. London: St. Martin, 2000. Frey, R.G.& Christopher Morris-Edis-, Value, Welfare & Morality.
Cambridge: C.U.P, 1993. Habermas, Jurgen, Legitimation Crisis. Trans by: Thomas Me Carthy,
Cambridge: Polity Press, 1992. Offe, K, Contradictions in the Welfare State. London: Heinemann, 1984.
منبع:نشریه معرفت سیاسی،شماره1