سیمای عراق در روایات آخرالزمانی

سیمای عراق در روایات آخرالزمانی

 

نویسنده: اسماعیل شفیعی سروستانی

 

در بررسی ویژگی ها و اهمیت سرزمین «عراق»، ذکر روایات ائمه ی اطهار (ع) از جایگاه ویژه ای برخوردار است. بنابراین در این مقاله سعی شده است روایاتی که درباره ی این سرزمین و خصوصاً ارتباط آن با واقعه ی شریف ظهور است، بیان شوند.
امام سجّاد (علیه السلام) فرمودند:

«إذَا مَلأ هَذا نَجَفْکُمْ السّیلِ وَ المَطر و ظَهَرْتِ النّارَ فی الحِجارَهِ و المَدَرِ و ملکت بغدادَ التّترُ، فَتَوَّقَعوا ظهورَ القائِمُ المُنْتَظِر؛ (1)
زمانی که نجف شما، از سیل و باران پر شود و آتش مخصوص در «حجاز» و «مَدَر» ظاهر گردد و ترک تاتار بر «بغداد» مالک شود، پس ظهور قائم منتظر را انتظار بکشید.»
مؤلف کتاب «نوائب الدهور» می گوید:

از این حدیث کوچک سه نشانه ی بزرگ که برای ظهور شمرده شده، قابل بررسی است:
1. پر شدن «نجف» از سیل و باران چنان که در احادیث دیگر نیز بیان می شود و این علامت در همان سال است که حضرت قیام می کند، در اثر باریدن 24 باران پی در پی زمین پاک و شسته می شود و در همان روز در اثر طغیان سیل، آب فرات شکافته شده و آب به پای خود در نجف جریان پیدا کند؛
2. ظاهر شدن آتشی در حجاز و مَدَرکه آن قریه ای است از قرای یمن که 20 مایل تا شهر «صنعا» فاصله دارد؛
3. اشغال عراق توسط ترکان و هجوم آوردن آنها به بغداد و این ماجرا تقریباً در سال قبل از ظهور است و اشغال بغداد به دست آنها با اشغال آن توسّط مغول ها تفاوت دارد، چنانچه استفاده می شود، چندین مرتبه ترک باید به عراق حمله آورد. از ظاهر بعضی در اخبار تا 3 مرتبه به حمله ی ایشان اشاره شده؛ بلکه نقل شده که یکی از آنها داستان هلاکو بوده، دیگری هجوم «آل عثمان» جوق و غلبه ی عثمانی ها و در اخبار نبوی هم داریم: برای ترک سه مرتبه خروج است و آخرین آنها اتّصال دارد به خروج سفیانی و قیام قائم (عج).
ابوالجارود از حضرت باقر (علیه السلام) در حدیث طولانی روایت کرده که فرمودند:

«إذا قَامَ القَائِمُ سَارَ إلَی الکُوفَهِ فَیَخْرُجُ مِنْهَا بِضْعَهَ عَشَرَ ألْفاً یَدَّعُونَ البُترِیَّهَ عَلَیْهِمُ السِّلاحُ فَیَقُولُونَ لَهُ ارْجِعْ مِنْ حَیْثُ جِئتَ فَلا حاجَهَ لَنَا فی بَنِی فاطِمَهَ فَیَضَعُ فیهِمُ السَّیْفَ حَتَّی یَأتِیَ عَلَی آخِرِهِمْ ثُمَّ یَدْخُلَ الکُوفَهَ فَیَقْتُلَ بِها کُلَّ مُنافِقٍ مُرتابٍ و یَهْدِمُ قَصْرَهَا و یَقْتُلُ مُقاتِلِبها حَتَّی یَرضَی الله عَزَّ و جَل؛ (2)
قائم هرگاه خروج کند به طرف کوفه می رود، از کوفه بیش از ده هزار نفر بیرون می آیند، این جماعت، خود را بُتریّه معرفی می کنند و به حضرت قائم می گویند: از همان جایی که آمده ای بازگرد و ما به بنی فاطمه نیازی نداریم، حضرت به طرف آنان شمشیر می کشد و همه را میکشد، پس از این وارد کوفه می شود، منافقان را نابود می سازد، خانه های ظالمان را خراب می کند و مخالفان را که با او در حال جنگ هستند، همه را نابود می نماید تا آنگاه که خداوند از وی رضایت حاصل کند.»
و سعد از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که ایشان فرمودند:

«سَنَهُ الفَتْحِ یَنْبَثِقُ الفُراتُ حَتَّی یَدْخُلَ عَلَی أزِقَّهِ الکُوفَه؛ (3)
در سال فتح و فرج، شطّ فرات طغیان کند، به حدی که داخل کوچه های کوفه شود.»
ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) روایت کند که فرمودند:

«إنَّ لِوَلَدِ فُلانٍ عِندَ مَسجِدِکُمْ یعنِی مَسجِدَ الکوفَهِ لَوَقْعَهً فی یَوْمِ عَرُوبَهَ یُقْتَلُ فیها أرْبَعَهُ آلافٍ مِنْ بابِ الفِیلِ إلَی أصحابِ الصَّابُونِ فَإیَّاکُمْ و هَذا الطَّریقَ فَاجتَنِبوهُ و أحْسَنُهُمْ حالاً مَنْ أخَذَ فی دَربِ الأنصار؛ (4)
برای فرزندان فلان (بنی عبّاس) نزد مسجد شما، یعنی مسجد کوفه در روز جمعه حادثه و داستانی است و از باب الفیل تا باب صابونی ها چهار هزار نفر کشته شوند، پس این راه را بپایید و از آن دور شوید و در آن روز حال کسی بهتر است که به سوی در انصار رود.»
مُنذر جُوزی گوید: شنیدم از امام صادق (علیه السلام) که می فرماید:

«یُزْجَرُ الناسُ قَبْلَ قِیامِ القَائِمِ، عَنْ مَعاصِیهِمْ بِنارٍ تَظْهَرُ فی السَّماءِ و حُمْرَهٍ تُجَلِّلُ السَّماءَ و خَسْفٍ بِبَغْدَادَ وَ خَسْفٍ بِبَلَدِ البَصْرَهِ و دِماءٍ تُسْفَکُ بِها و خَرابِ دُورِها و فَناءٍ یَقَعُ فی أهْلِهَا و شُمَولِ أهلِ العِراقِ خَوفٌ لا یَکونُ لَهُمْ مَعَهُ قَرار؛ (5)
مردم پیش از قیام حضرت قائم (علیه السلام) (به وسیله ی آنچه در زیر گفته شود) از معصیت دست کشند؛ به آتشی که در آسمان پدید آید، به قرمزی ای که صفحه ی آسمان را فراگیرد و به فرورفتن زمینی در بغداد و زمینی در بصره و به خونریزی و خرابی خانه ها و نابودی مردم آنجا و مردم عراق گرفتار ترسی عمومی می شوند، به طوری که آرام نداشته باشند.»
در روایت مفصّلی از حضرت صادق (علیه السلام) آمده است، که فرمودند:

«لا یَکُونُ ذلکَ حَتَّی یَخْرُجَ خارِجٌ مِنْ آلِ أبی سُفیانَ یَمْلِکُ تِسعَهَ أشْهُرٍ کَحَمْلِ المَرأهِ و لا یَکُونُ حَتَّی یَخْرُجَ مِنْ وُلْدِ الشَّیْخ فَیَسیرُ حَتَّی یُقْتَلَ بِبَطْنِ النَّجَفِ فَوَ اللهِ کَأنِّی أنْظُرُ إلَی رِماحِهِمْ و سُیُوفهِمْ و أمْتِعَتِهِمْ إلَی حائِطٍ مِنْ حِیطانِ النَّجَفِ یَومَ الإثْنَینِ و یُستَشْهَدَ یَومَ الأرْبِعَاء؛ (6)
اینها واقع نخواهد شد، مگر اینکه یکی از خوارج آل ابوسفیان خروج کند و به مدّت حمل یک زن، که نُه ماه باشد، سلطنت نماید و این واقعه روی نمی دهد، مگر اینکه شخصی از اولاد شیخ خروج کند و همه جا را گردش نماید تا در زمین نجف به قتل رسد. به خدا قسم مثل اینکه من هم اکنون نیزه ها و شمشیرها و بار و بنه ی آنها را می بینم که در روز یکشنبه در کنار دیواری از دیوارهای «نجف» فرود می آیند و در روز چهارشنبه ی آن به شهادت می رسد.»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«… لا یَخْرُجُ القَائِمُ (علیه السلام) حَتَّی یُقْرَأ کِتابَانِ کِتابٌ بِالبَصْرَهِ و کتابٌ بِالکُوفَهِ بِالبَراءَهِ مِنْ عَلیٍّ (علیه السلام)؛ (7)
او قیام نمی کند، مگر بعد از آنکه، دشمنانش دو فرمان: یکی در بصره و دیگری در کوفه مبنی بر بیزاری از امیرالمؤمنین (علیه السلام) بخوانند!»
امام صادق (علیه السلام) درباره ی شرایط «کوفه» و «کربلا» در زمان ظهور فرمودند:

«و لَیَصیرَنَّ الکوفهُ أربَعَهً و خَمسینَ مِیلاً و لَیُجاوِرَنَّ قُصُورُها کَربَلاءَ و لَیْصَیِّرَنَّ اللهُ کربلاءَ مَعقلاً و مقاماً تَختَلِفُ فیه المَلائِکَهُ و المُؤمِنونَ و لَیَکُونَنَّ لَها شَأنٌ مِنَ الشَّأنِ و لَیَکُونَنَّ فیها مِنَ البَرَکاتِ ما لَوْ وَقَفَ مُؤمِنٌ و دَعا رَبَّهُ بِدَعْوَهٍ لَأعْطاهُ اللهُ بِدَعْوَتِهِ الواحِدَهِ مِثلَ مُلکِ الدُّنیَا ألفَ مَرَّه؛ (8)
در آن روز طول شهر کوفه به پنجاه و چهار مایل می رسد؛ به طوری که کاخ های آن مجاور کربلا خواهد بود. خداوند در آن روز کربلا را محلّ آمد و رفت فرشتگان و مؤمنان خواهد نمود! و در آن روز ارزشی بسزا دارد، چنان برکت به آن روی می آورد که اگر مؤمنی از روی حقیقت در آنجا بایستد و یک دفعه از خداوند طلب روزی کند؛ خداوند هزار برابر دنیا به او عطا فرماید.»
امام صادق (علیه السلام) درباره ی سیّد حسنی و ارتباط قیامش با کوفه فرمودند:

«ثُمَّ یَخْرُجُ الحَسَنِیُّ الفَتَی الصَبیحُ الذی نَحْوَ الدَّیْلَمِ یَصِیحُ بِصَوْتٍ لَهُ فَصِیحٍ یا آلَ أحْمَدَ أجِیبُوا المَلْهُوفَ و المنادیَ مِنْ حَولِ الضَّریح فَتُجیبُهُ کُنُوزُ الله بِالطَّالَقانِ کُنُوزٌ و أیُّ کُنُوزٍ لَیستْ مِنْ فِضَّهٍ و لا ذَهَبٍ بَلْ هیَ رِجالٌ کَزُبَرِ الحدیدِ عَلی البَراذِینِ الشُّهْبِ بِأیدیهِمُ الحِرابُ و لَمْ یَزَلْ یَقْتُلُ الظَّلَمَهَ حَتَّی یَرِدَ الکُوفَهَ و قد صَفا أکثَرُ الأرضِ فَیَجْعَلُها لَهُ مَعقِلاً فَیَتَّصِلُ بِهِ و بأصحابِهِ خَبَرُ المَهدیِّ (علیه السلام) و یَقولونَ یا ابنَ رسولِ الله مَنْ هذا الذی قَدْ نَزَلَ بساحَتِنا فَیَقولُ اخرُجُوا بِنا إلیهِ حتّی نَنْظُرَ مَنْ هُوَ و ما یُریدُ و هُوَ و الله علَمُ أنَّهُ المَهدِیُّ و إنَّهُ لَیَعْرِفُهُ و لَمْ یُرِدْ بِذلِکَ الأمْرِ إلا لِیُعَرِّفَ أصحابَهُ مَنْ هُوَ؛ (9)
آنگاه سیُد حسنی، آن جوان زیبا، از طرف سرزمین دیلم خروح کرده و با صدای رسا صدا می زند: ای آل احمد! دعوت آن کس را که از غیبتش متأسف بودید، اجابت کنید. این صدا از ناحیه ی ضریح پیغمبر (ص) بلند می شود؛ پس گنج های خدا از طالقان او را پذیرا می شوند. آنها گنج هایی هستند؛ امّا چه گنجی که نه طلا و نه نقره است؛ بلکه مردانی هستند که ایمانی فولادین دارند و بر اسب های چابک سوار و اسلحه به دست گرفته و پی در پی ستمگران را کشته تا آنکه وارد کوفه می شوند و در آن موقع اکثر روی زمین را از لوث وجود بی دینان صاف کرده اند. آنها کوفه را محلّ اقامت خود قرار می دهند.»
آنگاه پیامبر (ص) مسیر حرکت یاران حضرت مهدی (علیه السلام) را این
گونه بیان فرمودند:

«أوَّلُهُمْ مِنَ البَصْرَهِ و آخِرُهُمْ مِنَ الیَمامَهِ؛ (10)
نخستین آنها از بصره و آخرین آنها از یمامه خواهد بود.»
در روایت دیگری نیز فرمودند:

«ما مِنْ بَلْدَهٍ إلا یَخْرُجُ مِنْها مَعَهُ طائِفَهٌ، إلا أهلُ البَصرَهِ فإنَّهُ لا یَخْرُجُ مَعَهُ مِنها أحد؛ (11)
هیچ شهری نیست، جز اینکه گروهی از آن شهر همراه او خارج می شوند، به جز بصره که حتّی یک نفر از آنجا با آن حضرت همراهی نمی کند.»
نویسنده ی کتاب «روزگار رهایی» می گوید:
این دو حدیث با هم منافات ندارند؛ زیرا این حدیث بر اینکه از مردم بصره، احدی با امام همراه نیست، دلالت می کند و حدیث اول بر اینکه نخستین کسی که به امام ملحق می شود، مسیر حرکتش از بصره است.
پیامبر (ص) فرمودند:

«یا عَلی! هَل عَلِمتَ أنّ بَینَ التی تُسَمَّی البَصرَهُ و تُسَمَّی الاُبُلَّهُ أربَعَهَ فَراسِخ و سَیَکونُ فی التی تُسَمَّی الاُبُلَّهُ مَوضِعَ أصحابِ العُشُورِ یُقتَلُ فی ذلکَ المَوضع مِن اُمَّتی سَبعُونَ ألفاً، شَهیدُهُم یَؤمئذٍ بِمَنزِلَهِ شُهداِ بَدر؛ (12)
ای علی! آیا می دانی بین آن سرزمین که نامش بصره است و بین آنجایی که نامش اُبله است، چهار فرسخ است و در آینده، زمانی فراخواهد رسید که در اُبله که محل اصحاب عشور است، تعداد 70 هزار نفر از امّت من کشته شوند که شهیدان ایشان در آن روزگار به منزله ی شهدای بدر خواهند بود.»
نعیم از حضرت محمد بن عبدالله (ص) روایت کرده که فرمودند:

«أرْضُ یُقالُ لَها البَصْرَهُ أوْ البَصیِرَهُ یَأتِیهِم بَنَو قَنْطورا حتی یَنْزِلُوا بِنَهر یُقالُ لَهُ دَجْلَهُ ذِی نَخْلِ فَیَفْتَرِقُ ثَلاثٍ فَرقْ: فِرْقَهُ تَلْحِقُ بِأصْلِها فَهَلِکُوا، و فِرْقَهُ تَأخُذُ عَلی أنْفُسَها فَکَفِّرُوا، و فِرْقَهُ تَجْعَلُ عَیالاتَها خَلْفَ ظُهُورِها، فَیَقاتِلُونَهُمْ یَفْتَحُ اللهِ عَلی نَفْسَهُم؛ (13)
بنو قنطورا در زمینی که آن را بصره یا بصیره می گویند، فرود می آیند و وارد نهری می شوند که آن را دجله می گویند و دارای نخل است. مردم بصره سه فرقه خواهند شد: فرقه ای ملحق به اصل خود شده، هلاک می شوند و فرقه ای علیه خود شروع کرده،‌ کافر خواهند شد و فرقه ای هم اهل و عیال خود را پشت سر قرار داده با آنها (بنو قَنْطُورا) می جنگند و خدا آنها را پیروز می کند.»
رسول خدا (ص) فرمودند:
«یوشک الفرات ان ینحسر عن کنز من ذهب فمن حضر فلا یأخذ منه شیئاً؛ (14)
نزدیک است که شطّ فرات خشک شود، به قدری که گنجی از طلا (یا به روایتی کوهی از طلا) ظاهر شود، پس کسی که در آنجا حاضر است، از آن چیزی را نمی گیرد.»
نویسنده ی «نوائب الدّهور» می گوید: دور نیست که نگرفتن آن به واسطه ی دست اندازی کردن اهل جور باشد که نگذارند دیگران از آن استفاده کنند. چنانچه از بعضی اخبار دیگر استفاده می شود.
ابوهریره از رسول خدا (ص) نقل می کند که:

«لا تَقُومُ السَّاعَهُ حَتَّی یَحْسِرَ الفُراتُ عَنْ جَبَلٍ مِنْ ذَهَبٍ فَیَقْتَتِلَ النَّاسُ عَلَیْهِ فَیُقْتَلَ مِنْ کُلِّ مِائَهٍ تِسْعَهٌ وَ تِسْعُونَ و یُقُولُ کُلُّ رَجُلٍ مِنْهُمْ لَعَلِّی الَّذی أنْجُو؛ (15)
قیامت برپا نمی شود، مگر اینکه از رود فرات، کوهی از طلا درآید و مردم به خاطر دست یازیدن بدان، یکدیگر را می کشند، به حدی که از هر صد نفر، نود و نُه تن کشته شوند و هر یک از آنها بگوید: شاید آنکه نجات یابد، من باشم!»
و در روایتی دیگر از ابن ماجه آمده است که:
«پس کشته می شوند مردم بر سر آن، پس کشته می شود، از هر 10 نفر، 9 نفر.»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«وَ یَبْنِی فِی ظَهْرِ الکُوفَهِ مَسجِداً لَهُ ألْفُ بابٍ و یَتَّصِلُ بُیُوتُ الکُوفَهِ بِنَهَرِ کَرْبَلَاءَ بِالحِیرَهِ حَتَّی یَخْرُجَ الرَّجُلُ یَومَ الجُمُعَهِ عَلَی بَغْلَهٍ سَفْوَاءَ یُریدُ الجُمُعَهَ فَلا یُدْرِکُها؛ (16)
مسجدی در بیرون کوفه می سازند که هزار در داشته باشد و خانه های کوفه به نهر کربلا و «حیره» متّصل می شود؛ به طوری که مردی در روز جمعه سوار استر تندرو می شود تا خود را به نماز برساند، ولی به نماز نمی رسد.»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«وَ إنَّهُ أوَّلُ قائِمٍ یَقُومُ مِنَّا أهْلَ البَیْتِ یُحَدِّثُکُمْ بِحَدیثٍ لا تَحْتَمِلُونَهُ فَتَخْرُجُونَ عَلَیهِ بِرُمَیْلَهِ الدَّسْکَرَهِ فَتُقاتِلُونَهُ فَیُقاتِلُکُمْ فَیَقْتُلُکُمْ و هِیَ آخِرُ خَارِجَهٍ تَکُونُ الخَبَر؛ (17)
او اولین قائم از ما اهل بیت است که قیام کند و با شما سخنی گوید که تحمّل نکنید و در رُمَیْلِه دَسْکِرَه بر او خروج کنید و با او بجنگید. او نیز با شما ستیزد و همه ی شما را به قتل رساند و این گروه، آخرین گروه شورشی، علیه او خواهد بود.»
همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«ثُمَّ یَتَوَجَّهُ إلَی الکُوفَهِ فَیُنْزِلُهَا و یَکُونُ دارَهُ و یُبَهْرِجُ یَبْعِینَ قَبِیلَهً مِنْ قَبائِلِ العَرَب؛ (18)
سپس متوجّه «کوفه» شود و در آنجا فرود آید و خون 70 قبیله از قبایل عرب را مباح شمارد.»
امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:

«ثُمَّ یَسیرُ حَتَّی یَنْتَهِیَ إلَی القَادِسِیَّهِ و قَدِ اجْتَمَعَ النَّاسُ بِالکُوفَهِ و بَایَعُوا السُّفْیَانِی؛ (19)
سپس (مهدی) حرکت نماید تا به «قادسیّه» رسد، در این حال مردم در کوفه اجتماع و با سفیانی بیعت کرده اند.»
و در روایت دیگری امام سجّاد (علیه السلام) فرمودند:

«یَکونُ قَبلَ خُرُوجِهِ خُرُوجُ رَجُلٍ یُقالُ لَهُ عَوْفٌ السُّلَمِیُّ بِأرْضِ الجَزیرَهِ و یَکُونُ مَاوَاهُ تَکْریتَ و قَتْلُهُ بِمَسْجِدِ دِمَشْق؛ (20)
قبل از ظهور او مردی به نام عوف سلمی در سرزمین جزیره خروج نماید که جایگاه او «تکریت» و محلّ قتل وی «مسجد دمشق» است…»
شیخ مفید در «ارشاد» برخی از نشانه های پیش از ظهور را چنین بیان می کند:

«قَتْلُ نَفْسٍ زَکیَّهٍ بِظَهْرِ الکُوفَهِ فی سَبعینَ مِنَ الصَّالِحینَ؛ و بَثْقٌ فی الفُراتِ حَتَّی یَدُخُلَ المَاءُ أزقَهَ الکوفَه… و إحْراقُ رَجُلٍ عَظیمِ القَدْر مِنْ شِیعَهِ بنی العَبَّاسِ بَیْنَ جَلُولاءَ و خانِقِینَ و عَقْدُ الجِسْرِ مِما یَلی الکَرْخَ بِمَدینهِ السّلامِ؛ (21)
کشته شدن نفس زکیّه در پشت «کوفه» و 70 انسان صالح و شایسته ی دیگر، شکافتن و ترک خوردن فرات، به طوری که آب وارد کوچه ها و خیابان های کوفه شود،… سوزاندن مردی بلند مرتبه از پیروان بنی عبّاس میان «جلولا» و «خانقین»، زدن پل در آنجایی که آب میان «مدینه الاسلام» و «بغداد» روان است…»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«و یکون قتل سبعین من الصالحین علماء دین و علی رأسهم رجل عظیم القدر، یحرقه أی سفیانی و یذر رماده فی الهواء بین جلولاء و خانقین، بعد أن یقتل فی الکوفه أربعه آلاف؛ (22)
70 نفر از صالحان (عالمان دینی) که سر دسته ی ایشان مرد با منزلتی است، کشته خواهند شد، که او را (سفیانی) می کشد و خاکسترش را در میان جلولا و خانقین بر باد می سپرد و این پس از آن است که در کوفه 4000 نفر را کشته است.»
امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«ذَکَرَ المَهْدِیَّ فَقَالَ یَدْخُلُ الکَوفَهَ و بِها ثَلاثُ رَایاتٍ قدِ اضطَربَتْ فَتَصْغُو لَهُ و یَدْخُلُ حَتَّی یَأتِیَ المِنْبَرَ فَیَخْطُبُ فَلا یَدْری النَّاسُ ما یَقُولُ مِنَ البُکاءِ فإذَا کانَتِ الجُمُعَهُ الثَّانِیَهُ سَألَهُ الناسُ أن یُصَلِّیَ بِهِمُ الجُمُعَهَ فَیَأمُرُ أنْ یُخَطَّ لَهُ مَسجِدٌ عَلَی الغّریِّ و یُصَلِّی بِهِمْ هُناکَ ثُمَّ یَأمُرُ مَنْ یَحْفِرُ مِنْ ظَهْرِ مشْهَدِ الحُسَینِ (علیه السلام) نَهَراً یَجرِی إلَی الغَرِیَّینِ حَتَّی یَنْزِلَ الماءُ فی النَّجَفِ و یَعْمَلُ عَلَی فَوْهَتِهِ القَناطِیرُ و الأرْحاءُ فَکَأنِّی بالعَجُوزِ عَلَی رَأسِها مِکْتَلٌ فِیه بُرٌّ تَأتِی تِلکَ الأرَحاءَ فَتَطْحَنُهُ بِلا کِراء؛ (23)
ولیّ عصر (علیه السلام) داخل کوفه می شود و سه پرچم برافراشته می شود که آنها در اهتزاز است و سرانجام (اضطراب فروکش می کند) پس از ورود به کوفه بر عرشه ی منبر برآید و خطبه را آغاز نماید. (خطبه ی جمعه) از شدّت گریه، ملّت نمی دانند حضرت چه می گوید (مردم با دیدن رخسار امام زمانشان پیاپی گریه می کنند) در جمعه ی بعد مردم درخواست می کنند که نماز جمعه را حضرت اقامه نماید، فرمان می دهد که در سرزمین نجف اشرف خطّی بکشند و آن محدوده را مسجد قرار دهند (ظاهراً منطقه ی وادی السّلام) و در آنجا نماز جمعه را به پا می دارد. سپس دستور می دهد که نهری را از کربلای معلا از پشت حرم مطهر امام حسین (علیه السلام) حفر نمایند و به سرزمین مقدّس نجف برسانند تا آب در نجف اشرف توفیر یابد و بر دهانه ی آن نهر، پل نصب کنند (و برای رفاه حال ملّت آسیاب های آبی بسازند) گویا می بینم پیر زوالی را که زنبیل گندم خود را روی سر نهاده و به سوی آسیاب می رود و [آن را] بدون مزد آرد می نماید.» (24)

پی نوشت ها :

1. نوائب الدّهور، ج 2، ص 359.
2. نوائب الدّهور، ج 2، ص 408. روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج 2، ص 265.
3. الإرشاد، ج 2، ص 377. نوائب الدّهور، ج 3، ص 13.
4. الإرشاد، ج 2، ص 377، نوائب الدّهور، ج 3، ص 14.
5. الإرشاد، ج 2، ص 378. نوائب الدّهور، ج 3، ص 15.
6. بحارالأنوار، ج 52، ص 271. نوائب الدّهور، ج 3، ص 54.
7. بحارالأنوار، ج 52، ص 361؛ نوائب الدّهور، ج 3، ص 83.
8. بحارالأنوار، ج 53، ص 12؛ نوائب الدّهور، ج 3، ص 126.
9. بحارالأنوار، ج 53، ص 15؛ نوائب الدّهور، ج 3، ص 140.
10. روزگار رهایی، ج 1، ص 408؛ الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (عج)، ص 146.
11. روزگار رهایی، ج 1، ص 408؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 307.
12. بحارالأنوار، ج 57، ص 225.
13. نوائب الدّهور، ج 1، ص 123. الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (عج)، ص 91.
14. نوائب الدّهور، ج 1، ص 234.
15. مسعود بن عیسی ورام، مجموعه ی ورام آداب و اخلاق در اسلام (تنبیه الخواطر)، مترجم: رضا عطایی، ج 1، ص 76.
16. بحارالأنوار، ج 52، ص 330.
17. همان، ص 375.
18. بحارالأنوار، ج 52، ص 333.
19. همان، ص 387.
20. همان، ص 213.
21. الإرشاد، ج 2، ص 369.
22. شش ماه پایانی، ص 152.
23. ارشاد، ترجمه رسولی محلّاتی، ج 2، ص 355.
24. ارشاد مفید، ص 380
منبع مقاله :
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، جلد دوم (عراق، عربستان و یمن)، تهران: موعود عصر (عج)، چاپ دوم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید