تمدن موعود اسلام

تمدن موعود اسلام

نویسنده: یاسر آئین

 

 

بشر در تمام دوران زندگی خود در آرزوی آرمان شهر بوده است
در زمینه ای که مدرنیته در سودای تحقق تمدنی عاری از دین بوده و در آرزوی جهانی ساختن پروژه ناتمام خود، عرصه را بر هر سنت دینی و حتی ملی و محلی تنگ کرده، بازشناسی توانمندی ادیان در پایه ریزی و بنای تمدنی متکامل و جهانشمول اهمیتی اساسی دارد. چه با در نظر گرفتن ایده های موعود باورانه ادیان ابراهیمی درباره نهایت زندگی انسان در این دنیا و به طور خاص چشم انداز موعود اسلامی مبتنی بر استقرار نظامی دینی در گستره جهانی که تحقق آن پیش از رستاخیز از مسلمات و بدیهیات فکر اسلامی است، این اهمیت به ضرورتی انکار ناپذیر بدل می شود. پایبندی به گفتمان اسلامی متضمن اعتقاد به تمدن موعودی است که مبتنی بر معنویت و عدالت در واپسین مرحله حیات بشر در این جهان به نحوی جهانشمول و زمین گستر محقق می گردد. این اعتقاد مبنای شکل گیری پیش فرضی است که بر اساس آن وضعیت کنونی زندگی بشر و تمدن غالب آن نمی تواند شکل ایده آلی از حیات انسان و شیوه درستی برای زیست بشر باشد و از این رو می بایست به بازخوانی ایده اسلام و پیش نیازهای نظری تمدن موعود آن – به عنوان جایگزینی برای طرح تمدنی تحقق یافته فعلی – پرداخت.
وضعیت ترسیم شده در روایات اسلامی در رابطه با عصر ظهور مهدی علیه السلام و شکل گیری حاکمیت جهانی اسلامی نمونه کاملی از آرمان های اسلامی و چشم انداز تحقق ایده اسلامی محسوب شده و ظرفیت ها و ابعاد تمدن ساز اسلام را به روشنی توضیح خواهد داد.
تصویر ایده آل زندگی در اسلام، در چشم انداز مهدویت ترسیم شده و مبتنی بر آموزه مهدویت، تلاش برای تحقق تمدن متکامل انسانی در هر برهه از تاریخ ممکن و مفید بوده و آدمی می تواند و باید با استعانت از هدایت الهی به ساماندهی زندگی در هر زمان بپردازد. با این وجود کامل ترین شکل حیات و زرین ترین چهره زندگی در زمانی محقق خواهد شد که حجت موعود خداوند و جانشین او در زمین، زمام امور را به دست گیرد و زندگی بشر را سامان بخشد. این وضع ایده آل مبتنی بر الگویی روش شناختی، تبیینی دین شناختی و نمونه هایی تاریخی در تجربه اسلامی است.
الف ) الگوی روش شناختی: به کارگیری یک ایده در کلیت زندگی مستلزم آن است که آن ایده از عمومیت (UNIVERSALITY) کافی برخوردار باشد تا بتواند به طور مطلق حیات بشری را در بر گرفته و آن را مطابق با نظم مطلوب خود سامان بخشد. این عمومیت می بایست در « تعریف زندگی توسط ایده »، « فراگیری ایده در حوزه های گوناگون زندگی » و « ثبات ایده در برابر تغییر زمانی » وجود داشته و در بردارنده « جامعیت »، « هماهنگی » و « انعطاف » آن باشد تا زندگی انسان را در ساحت های فردی، اجتماعی و تاریخی سامان دهد.
بر این اساس ایده یک دین برای آنکه مبنای شکل گیری تمدن ایده آل بشر قرار گیرد، می بایست از لوازم ویژگی عمومیت برخوردار بوده و نسبت به تعمیم GENERALIZATION)) ایده خود در تعریف، هماهنگ سازی و تحول زندگی بشری توانا باشد.
در این راستا چنین دینی می بایست این قابلیت را داشته باشد که اولا عوالم زندگی انسان و ارتباط آنها با یکدیگر در جامعیت ایده آن توضیح داده شود، ثانیا حوزه های گوناگون زیست بشری مبتنی بر ایده اساسی آن هماهنگ شود و ثالثا تغییرات زمانی و منطقه ای از اصالت و کارآمدی ایده آن نکاهد. مبتنی بر آنچه در متن دعوت اسلامی به چشم می آید و با توجه به صراحت گزاره هایی که در نصوص اسلامی موجود است، اسلام – در کلی ترین معنای خود که جریان دینی پیوسته ای از ابتدای تاریخ بشر تا نهایت آن در این دنیا را شامل می شود – خود را آیینی حقیقی، جهانی و نهایی معرفی می کند و بر این اساس اثبات توانمندی ایده آن در ساخت تمدنی جهانی ضروری است.
ب) تبیین دین شناختی: آموزه نبوت در ادیان ابراهیمی، رهیافت متمایزی نسبت به سایر ادیان و مذاهب به شمار می رود که بر وجود واسطه ای بشری در رابطه میان انسان و خداوند و نقش بنیادین او در ابلاغ و اجرای پیام ها و فرامین الهی تأکید می ورزد. آنچه باعث شده تا این آموزه در اسلام از ابعاد وسیع تری برخوردار شود، استمرار وساطت الهی در قالب نظام امامت و توسعه دامنه معنای این امر در چهارچوب مسأله ولایت است.
آنچنان که در نگاه شیعی بیان می شود، ولایت نه تنها رکن اساسی اسلام قلمداد شده که اساساً دربردارنده ضرورتی الهیاتی است که نبوت، رسالت و امامت مبتنی بر آن معنا یافته و به ظهور می رسند. مفهوم گسترده و عمیق ولایت از یک سو توضیح دهنده جریان کلی تکوین عالم و هدف غایی و متعالی خلقت بوده و از سوی دیگر متضمن راهبردی اصولی برای رستگاری انسان است که این دو رویکرد در انگاره حجت های خداوند به یکدیگر می رسند.
حجت خدا در منظری هستی شناسانه ضامن استمرار حیات عالم، در نگاهی معرفتی خزانه دار علم خدا و مرجع علمی در تفسیر و تأویل قرآن و در بعدی نجات شناسانه یگانه طریق بارگاه سعادت معرفی شده و قابل توجه آنکه تمدن ایده آل دینی در پایان تاریخ رهین حضور حجت های الهی و نقش آفرینی آنها در مراحل مختلف تاریخ مذهبی محسوب می گردد. با این وجود کارکردهای مقام ولایت در تبیین دین شناختی به حوزه های انسان شناسی، فرهنگ و بازتولید معنوی دین نیز تسری می یابد.
حجت خدا – به واسطه ضرورتی که به وجود او به عنوان واسطه ای میان خدا و انسان قوام می بخشد – دارای دو بعد ملکوتی و بشری بوده و به کامل ترین وجه ممکن در حوزه های انفسی و آفاتی حیات حضور دارد و – از آنجا که الگوی ایده آل بشری و نمونه اعلای انسان کامل به شمار می رود – بر قابلیت الگوبرداری و شایستگی تأسی دارد. بر این اساس حجت خدا در ساحت انسان شناسی نیز می تواند مورد توجه قرار گرفته و با توجه به نحوه حضور او در زندگی و انواع ارتباطاتی که نسبت به خود، خداوند، طبیعت و دیگر انسان ها برقرار می سازد، انتزاع الگوی عامی در جهت توصیف عرصه های مختلف حیات در منظر دین و شناسایی ابعاد گوناگون زندگی فرد، جامعه و تمدن دینی امکان پذیر خواهد بود.
حجت خدا – از آن جهت که محمل و مبلغ وحی بوده و علاوه بر بنیانگذاری مذهب، نقش های آموزش، رهبری، قضاوت و حکومت را بر عهده می گیرد – در کانون دین قرار می گیرد. بر این مبنا مطالعه کیفیت حضور او در عرصه های مختلف فردی و اجتماعی و نسبتی که میان آنها در منظومه حیات دینی برقرار می شود، نشانگر الگوی فرهنگی دین خواهد بود.
درواقع پس از وقوف بر حوزه های گوناگونی که زندگی انسان (در منظر دین) در آنها جریان دارد، شناخت روابطی که متضمن حفظ تناسب، هماهنگی و عدالت در میان این حوزه ها باشند، ضروری خواهد بود. در این میان گرته برداری از ساختار زندگی حجت خدا به ایجاد تعادل و یکپارچگی در فرهنگ منجر شده و جمع میان جنبه های فردگرایانه و درون گرایانه و ابعاد اجتماعی و سیاسی زندگی در پرتو دین را میسر می سازد.
حجت خدا – با توجه به اینکه در میان سلسله ای از پیام آوران و حافظان وحی قرار گرفته و مرجع رسمی تفسیر و تأویل آن به شمار می رود – مسوولیت خطیر نوسازی حقیقت و تطبیق محتوای جاویدان پیام خداوند با اوضاع و احوال هر عصر را بر عهده دارد. همچنین بنابر اینکه باورهای دینی در گذر زمان و به واسطه دخالت عناصری بشری از خلوص اولیه فاصله گرفته و دستخوش تغییر و تحریف می شوند، لزوم پالایش و تکمیل آنها انکار ناپذیر خواهد بود. بنابراین حجت خدا در بعد بازتولید معنوی دین و حفظ اصالت و معاصرت وحی، به اصلاح مستمر جریان دینی پرداخته و در برابر انحرافات ایجاد شده در دین و اعوجاجات به وجود آمده در فطرت می ایستد و با حفظ اصالت دین، چهره جدیدی از آن را به نمایش می گذارد.
کارکردهای مختلفی که در تفکر اسلامی و به خصوص رویکرد شیعی برای حجت خدا در نظر گرفته شده نمایانگر ویژگی های « جامعیت»، « هماهنگی » و « انعطاف » در ایده اسلامی و روشنگر ابعاد آرمانی تمدن موعود آن است.
ج ) رهیافت تاریخی: بنابر آموزه های اسلامی، زندگی انسان به طور کلی به دو وضعیت نیک و بد متصف می گردد که در ادبیات قرآنی از آنها با عناوین « نور » و « ظلمت » یاد می شود و بنابر اقبال یا ادبار نسبت به ولایت الهی از یکدیگر متمایز می گردند. این دو وضعیت در بعد معرفتی مبتنی بر تقابل عقل و جهل شکل گرفته و در ساحت اجتماعی این دوگانگی در تضایف « قسط » و « ظلم » صورت بندی می گردد. بر این اساس زندگی انسان همواره مستعد دو امکان کیفی متفاوت است؛ در وضعیت نورانی زندگی که بر مبنای پذیرش ولایت خداوند تحقق می یابد، عقل به حاکمیت رسیده و عدالت برقرار می گردد و در شکل ظلمانی حیات که محصول رویگردانی از خدا و پذیرش ولایت طاغوت است، جهل سروری یافته و ظلم سیطره می یابد.
مطالعه تاریخ مذهبی – که بخش معتنابهی از آیات قرآن به بیان اختصاص یافته – نشان دهنده نقش اساسی حجت های خداوند و پیامبران الهی در شکل گیری واقعیت اجتماعی دین و تحقق وضع ایده آل زندگی است؛ چه با وجود زمینه فطری پرستش در انسان ها، جریان دین در واقعیت حیات اساساً با حجت خدا آغاز می شود و با طرح دعوت دینی از سوی او زمینه تغییر در حیات بشری فراهم می گردد.
بر این اساس اولیای الهی در مسیر از میان برداشتن وضعیت ظلمانی زندگی و جایگزین کردن شکل نورانی آن، دست اندر کار انقلابی اخلاقی به شمار می روند که از یک سو در ساحت انفس و بعد انتزاعی وجود بشری به وقوع پیوسته و در سوی دیگر در عرصه آفاق و گستره واقعی حیات انسانی نمودار می گردد. بعثت پیامبر خاتم (ص) مصداق کامل چنین تحول شگرفی محسوب می شود که نخست در سپهر دورن انسان ها – از طریق تلاوت آیات الهی و تزکیه و تعلیم مسلمانان اولیه در مکه – و سپس در جهان بیرون آنها – به وسیله محو ساختارهای منحط گذشته و استقرار سنن حسنه و برپایی مدینه النبی در یثرب – به ظهور رسید. ظهور حجت موعود و برپایی تمدن جهانی اسلام نیز متکی بر پیشینه انقلاب های دین در طول تاریخ و مبتنی بر فرایند تحول در انفس و آفاق بشری است؛ چه اینکه تحقق این وضع ایده آل، نخست با تکمیل عقول و رشد اخلاقی انسان ها و سپس با تبدیل رفتار و تغییر رویه غلط آنها در زندگی همراه خواهد بود.

در مسیر چشم انداز
ظرفیت های درونی ایده اسلام – از جمله توصیف جامع از انسان و زندگی او در دنیا و اشاره به ادامه او در جهان آخرت، در نظر گرفتن تمام حوزه های زندگی و زمینه سازی برای اعتلا و رشد هماهنگ آنها و رسیدن به هدف متعالی حیات و نیز ابتنا بر مبانی و ملاک هایی که جمع میان معاصرت و اصالت را ممکن می سازد – سبب شده تا آموزه مهدویت به عنوان چشم انداز موعود اسلامی درباره آینده به الگوی بی نظیری در نزد مسلمانان برای تدارک تمدنی انسانی که مؤید به اراده و رضایت الهی و برآورده کننده هدف غایی حیات باشد، بدل گردد. با این وجود کارنامه مسلمین در رابطه با پیگیری این آرمان و تلاش برای تقرب به این الگو قابل تأمل است.
منبع: نشریه همشهری آیه شماره 3

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید