نقش زبان در تهذیب نفس و پاکی اخلاق

نقش زبان در تهذیب نفس و پاکی اخلاق

 

در دین اسلام به سکوت توجه فراوانی شده است و تمامی بزرگان دین سکوت پسندیده را بهترین عامل نجات دانسته اند. و این سکوت را با تعابیری همچون صمت ، تفکر محاسبه . نفس و … همراه داشته اند . اینک به بررسی روایی سکوت از دیدگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام می پردازیم .
« پیامبر اکرم » ( صلی الله علیه و آله ) فرمودند :
« آنکس که ساکت شد ، نجات پیدا کرد » . (1)
و نیز فرمودند :
« سکوت ، حکمت است و عمل کنندگان به آن بسیار اندکند . ». (2)
و نیز فرمودند :
«هر کس در نزد من به حفظ زبان و عورت خویش ، قول دهد ، من برای او بهشت را ضامن می شوم .» (3)
و نیز فرمودند :
«آنکس که خود را از شکم و عورت و زبان خویش در امان بدارد ، نجات یافته است .» (4)
و فرمودند:
«آیا چیزی جز محصول زبان ، مردم را به رو در آتش می افکند ؟» (5)
و فرمودند :
« آنکس که به خدا و روز قیامت ایمان دارد ، یا سخنی نیکو و اندک بگوید و یا سکوت کند . » (6)
و فرمودند:
« زبان مؤمن در پشت قلب اوست و هرگاه خواست که سخنی بگوید ، با قلب خویش آنرا بررسی می نماید و سپس بر زبان خود جاری می سازد . اما زبان منافق در جلوی قلب او قرار گرفته است و اگر تصمیمی گرفت ، آن را بر زبان خویش جاری می سازد و پیشتر آنرا با قلب خود نمی سنجد » (7)
و فرمودند :
« هر کس سخنش زیاد شد ، لغزش وی نیز زیاد می گردد و هر کس که لغزشش زیاده گشت ، گناهانش افزون می شود و آنکه گناهش افزون شد ، آتش بر او سزاواتر است . » (8)
و فرمودند :
« زبان خویش را از زیاده گفتن بازدار ، زیرا که آن صدقه ایست که بر نفس خود تصدق می نمائی . »
سپس فرمود :
« بنده حقیقت ایمان را نمی شناسد تا آنکه زبان خویش را نگهدارد . » (9)
« امیرالمؤمنین » ( علیه السلام ) بر مردی می گذشتند که به سخن بیهوده مشغول بود . حضرت ایستاده و فرمودند :
« ای مرد ، بدانکه تو مشغول املاء کردن نامه ای هستی که بوسیله ی فرشتگان مأمور تو به جهت مقام ربوبی نوشته می شود . پس آنچه را که برای تو مهم است بگو و آنچه را که اهمیتی برای تو ندارد ترک کن .» (10)
و از « حضرت سجاد » ( علیه السلام ) است که فرمود :
«هر بامداد زبان آدمی بر سر تمامی عضاء و جوارح وی آمده ، می پرسد چگونه صبح نمودید ؟ می گویند : به خوبی ، اما اگر تو ما را رها کنی ، به خاطر خدا ما را به رنج میفکن ؟ آنگاه با وی سخن گفته می گویند : همانا پاداش و عذاب ما بخاطر اعمال تو است . » (11)
« امام باقر » ( علیه السلام ) فرمودند:
«شیعیان ما بی زبانها هستند.» (12)
«امام صادق: (علیه السلام) فرمودند:
«خواب، راحت جسم است و سخن گفتن، باعث آرامش روح است و سکوت، مایه ی آرامش عقل می باشد.» (13)
آن حضرت به نقل از حکمتهای «آل داود» فرمودند:
«بر عاقل فرض و واجب است که به زمان خویش آگاه باشد و به شأن و ارزش خود روی آورد، و زبان خویشتن را نگاه دارد.» (14)
و فرمودند:
«لقمان به فرزند خویش گفت: ای فرزند، اگر تصور می کنی که سخن گفتن نقره است، بدان که سکوت، طلاست.» (15)
«امیر المؤمنین» (علیه السلام) فرمودند:
«آدمی به زیر زبان خویش پنهان است. پس کلام خود را بسنج و آن را بر عقل و دانش خود عرضه کن، اگر آن کلام، برای خدا و در راه خدا بود، آن را بگو و اگر غیر از این بود، سکوت از سخن گفتن بهتر است.» (16)
از «حضرت سجاد» (علیه السلام) سؤال شد که: «سخن گفتن بهتر است یا سکوت کردن؟»
فرمودند:
«برای هر یک از آن دو (سخن و سکوت) آفاتی است که اگر از آفات، در امان ماندند، سخن گفتن برتر از سکوت است.»
سؤال شد: ای فرزند رسول خدا، چگونه اینطور می شود؟
فرمودند:
«برای اینکه خداوند عز و جل، انبیاء و اولیاء را مأمور به سکوت کردن در میان قوم ننموده است و آنها به سخن گفتن (تبلیغ) مأمور بودند. و نیز کسی با سکوت کردن، شایسته ی بهشت و مقام دوستی حق نمی گردد. و نجات و حفظ از آتش و خشم خدا هم با سکوت میسر نیست. همه ی اینها با کلام سخن گفتن انجام می شود.»
سپس فرمودند:
«در این سخن، نمی خواستم که ماه را با خورشید برابر کنم، زیرا که تو، فضیلت سکوت را با سخن گفتن توصیف می نمائی، ولی برتری کلام را با سکوت کردن نمی توان وصف کرد.» (17)
در زمینه تأثیر سکوت در تعمیق تفکر و استواری عقل، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «اذا رایتم المؤمن صموتا فادنوا منه فانه یلقی الحکمه و المؤمن قلیل الکلام کثیر العمل و المنافق کثیر الکلام قلیل العمل؛ هنگامی که مؤمن را خاموش ببینید به او نزدیک شوید که دانش و حکمت به شما القا می کند، و مؤمن کمتر سخن می گوید و بسیار عمل می کند، و منافق بسیار سخن می گوید و کمتر عمل می کند.» (18)
امام صادق علیه السلام فرمود: «دلیل العاقل التفکر و دلیل التفکر الصمت؛ نشانه عاقل فکر کردن و نشانه فکر کردن، سکوت نمودن است.» (19)
در حدیث دیگری از امام امیر المؤمنین علیه السلام آمده است: «اکثر صمتک یتوفر فکرک و یستنر قلبک و یسلم الناس من یدک؛ بسیار خاموشی برگزین تا فکرت زیاد شود، و عقلت نورانی گردد، و مردم از دست (و زبان) تو سالم بمانند!» (20)
از این روایات بخوبی استفاده می شود که رابطه دقیق میان بارور شدن فکر و اندیشه، با سکوت وجود دارد. دلیل آن هم روشن است، زیرا قسمت مهمی از نیروهای فکری انسان در فضول کلام و سخنان بیهوده از میان می رود؛ هنگامی که انسان سکوت را پیشه می کند، این نیروها متمرکز می گردد، و فکر و اندیشه را به کار می اندازد، و ابواب حکمت را به روی انسان می گشاید؛ به همین دلیل، مردم سخن گفتن بسیار را دلیل کم عقلی می شمرند و افراد کم عقل سخنان بیهوده بسیار می گویند.
از بعضی روایات استفاده می شود که یکی از مهمترین عبادت سکوت است؛ از جمله، در مواعظ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ابوذر می خوانیم: «اربع لایصیبهن الا مؤمن، الصمت و هو اول العباده … چهار چیز است که تنها نصیب مؤمن می شود، نخست سکوت است که سرآغاز عبادت می باشد…» (21)
از بعضی از احادیث استفاده می شود که پر گویی مایه قساوت و سنگدلی است، در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «کان المسیح علیه السلام یقول لا تکثر الکلام فی غیر ذکر الله فان الذین یکثرون الکلام فی غیر ذکر الله قاسیه قلوبهم و لکن لا یعلمون؛ حضرت مسیح علیه السلام می فرمود؛ جز به ذکر خدا سخن زیاد می گویید، زیرا کسانی که در غیر ذکر خدا سخن بسیار می گویند دلهایی پر قساوت دارند ولی نمی دانند!» (22)
در حدیث دیگری از امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام می خوانیم: سکوت نه تنها از اسباب علم و دانش است، بلکه راهنما به سوی هر خیر و نیکی است؛ فرمود: «ان الصمت باب من ابواب الحکمه، ان المصت یکسب المحبه انه دلیل علی کل خیر؛ سکوت دری از درهای دانش است، سکوت محبت می آورد، و دلیل و راهنمای همه خیرات است.» (23)
سکوت سبب نجات از بسیاری از گناهان می شود و در نتیجه کلید ورود در بهشت است. چنان که در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می خوانیم: که مردی نزد آن حضرت آمد (و طالب سعادت و نجات بود) پیغمبر صلی الله علیه و اله فرمود: آیا تو را به چیزی راهنمایی کنم که خدا به وسیله آن تو را وارد بهشت می سازد، عرض کرد آری ای رسول خدا! سپس دستور به انفاق و یاری مظلوم و کمک از طریق مشورت فرمود، و بعد دستور به سکوت داد و فرمود: «فاصمت لسانک الا من خیر؛ سکوت اختیار کن جز از نیکیها» و در پایان افزود: «هر گاه یکی از این صفات در تو باشد، تو را به سوی بهشت می برد.» (24)
بی شک یکی از آثار مثبت سکوت، آراسته شدن به زیور و قار است. همان گونه که در حدیثی از امیر المؤمنان علی علیه السلام می خوانیم: «الصمت یکسیک الوقار، و یکفیک مئونه الاعتذار؛ سکوت لباس وقار بر تو می پوشاند و مشکل عذر خواهی را از تو برمی دارد!» (25)
همین معنی به شکل گویاتری در حدیث دیگری از همان حضرت آمده است، فرمود: «ان کان فی الکلام بلاغه ففی الصمت السلامه من العثار؛ اگر در سخن گفتن، بلاغت بوده باشد، در سکوت سلامت از لغزشهاست!» (26)
از این حدیث استفاده می شود که سکوت حتی بر سخنان بلیغ گاهی برتری دارد!
امام حسن علیه السلام فرمود: «نعم العون الصمت فی مواطن کثیره و ان کنت فصیحا؛ سکوت یاور خوبی است در بسیاری از موارد، هر چند سخن گویی فصیح باشی!» (27)
بی شک «سکوت» و «سخن گفتن» هر کدام جائی و مقامی دارد و هر یک از آنها دارای جنبه های مثبت و جنبه های منفی است، بی شک جنبه های مثبت سخن گفتن فزونتر از جنبه های منفی آن است؛ ولی از آنجا که جنبه های مثبت سخن گفتن هنگامی آشکار می شود که انسان در مراحل تهذیب نفس توفیق کافی یافته باشد؛ به همین دلیل کسانی را که در آغاز راهند بیشتر توصیه به سکوت می کنند، و بعد از کسب سلطه بر هوای نفس به اصطلاح مالک زبان شدن، مامور به سخن گفتن و هدایت مردم می شوند.
این نکته نیز شایان توجه است که «صمت» و «سکوت» هر چند در منابع اصلی لغت تقریبا به یک معنی تفسیر شده است، ولی در کلمات بعضی از علمای اخلاق تفاوتی در میان آن دو دیده می شود؛ به این معنی که، سکوت ترک کلام بطور مطلق است، ولی «صمت» به معنی ترک سخن گفتن در اموری است که هدف صحیحی را تعقیب نمی کند (ترک ما لا یعنیه) و آنچه برای سالکان الی الله و راهیان راه خدا و علاقه مندان به تهذیب نفس ضرورت دارد، بیشتر «صمت» است نه «سکوت».
در حدیث معروفی که در لابه لای کلمات قصار مولا امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده این حقیقت منعکس شده است؛ آنجا که می فرماید: «تکلموا تعرفوا فان المرء مخبوء تحت لسانه؛ سخن بگویید تا شناخته شوید، چرا که شخصیت انسان در زیر زبان او نهفته شده است.» (28)
در انسان ده خصلت است که آنها را با زبان ظاهر می کند:
شاهدی است که از درون خبر می دهد.
و داوری است که حق و باطل را از هم جدا می سازد.
و سخنگویی است که به سؤالات پاسخ می گوید.
و شفاعت کننده ای است که سبب وصول به نیازها است.
و توصیف کننده ای است که اشیاء را معرفی می کند.
و امیری است که به نیکیها دعوت می نماید.
و واعظی است که از قبیح بازمی دارد.
و تسلی دهنده ای است که غمها با او فرومی نشیند.
و ستایشگری است که زنگار کینه ها را از دلها پاک می کند.
و هنرمندی است که گوشها به سبب او لذت می برند.» (29)
حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام می خوانیم:
من کثر کلامه کثر خطؤه، و من کثر خطؤه قل حیاؤه، و من قل حیاؤه ورعه، و من قل ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخل النار؛ کسی که سخن بسیار گوید خطا و لغزش او فراون می شود؛ و کسی که خطا و لغزشش فراوان گردد، حیاء او کم می شود؛ و کسی که حیائش کم شود، پرهیزگاری اش کم می شود؛ و کسی که ورعش کم شود، قلبش می میرد؛ و کسی که قلبش بمیرد، داخل آتش دوزخ می شود!» (30)
در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار می خوانیم: «الکلام کالدواء قلیله ینفع و کثیره قاتل؛ سخن مانند دارو است، اندکش مفید و کثیرش قاتل است!» (31)
اگر انسان پیش از آن که شروع به سخن گفتن کند در محتوا و انگیزه و نتیجه سخنان خود کمی بیندیشد، بسیاری از لغزشهای زبان و گناهان، از او دور می شود.
در حدیث معروفی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «ان لسان المؤمن وراء قلبه، فاذا اراد ان یتکلم بشیء تدبره بقلبه، ثم امضاه بلسانه، و ان لسان المنافق امام قلبه، فاذا هم بشیء امضاه بلسانه و لم یتدبره بقلبه زبان انسان با ایمان در پشت قلب او قرار دارد، هنگامی که اراده سخن گفتن کند، نخست در آن می اندیشد، سپس با زبانش آن را امضا می کند؛ ولی زبان منافق در جلو قلب اوست، هنگامی که تصمیم به گفتن چیزی بگیرد نخست آن را با زبانش امضا می کند و در آن نمی اندیشد!» (32)
همین مضمون با کمی تفاوت در خطبه 176 نهج البلاغه در کلام امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده است.
و در تعبیر دیگری از امام حسن عسکری علیه السلام چنین می خوانیم: قلب نادان در دهان اوست، و دهان دانا در دل او!» (33)
بدیهی است مراد از قلب در اینجا همان عقل و فکر است، و بودن زبان در جلو قلب، یا در عقب آن، کنایه از تفکر و اندیشه درباره محتوای سخن یا عدم آن است.
این سخن را با حدیثی از امیر المؤمنان علی علیه السلام که جامع همه مباحث بالا است و بر دل انسان نور و صفا می پاشد پایان می دهیم، فرمود: «ان احببت سلامه نفسک و ستر معایبک فاقلل کلامک و اکثر صمتک، یتوفر فکرک و یستنر قلبک؛ اگر دوست داری از سلامت نفس برخوردار شوی و عیوب و کاستیهایت پوشیده بماند، کمتر سخن بگوی و بیشتر خاموش باش تا فکرت قوی، و قلبت نورانی گردد!» (34)
این بود خلاصه نقش زبان در تهذیب نفس و پاکی اخلاق و اصول کلی مربوط به حفظ زبان؛

پی نوشتها:

1- محجه البیضاء، جلد 5، صفحه 192:
عن الرسول (صلی الله علیه و آله): «من صمت نجی.»
2- مدرک پیشین:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «الصمت حکم، و قلیل فاعله.»
3- المحجه البیضاء، جلد 5، صفحه 192:
قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من یتکفل لی بما بین لحییه و رجلیه اتکفل له بالجنه.»
4- محجه البیضاء، جلد 5، صفحه 192:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «من وقی شر قبقبه و دبدبه و لقلقه فقدوفی.»
5- محجه البیضاء، جلد 5، صفحه 193:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «و هل یکب الناس علی مناخرهم الا حصائد السنتهم؟»
6- محجه البیضاء، جلد 5، صفحه 194:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «من کان یؤمن بالله و الیوم الآخر فلیقل خیرا او لیصمت.»
7- محجه البیضاء، جلد 5، صفحه 195:
قال النبی (صلی الله علیه و آله): «ان لسان المؤمن وراء قلبه، فاذا اراد ان یتکلم بشیء تدبره بقلبه ثم امضاه بلیسانه، و ان لسان المنافق امام قلبه فاذاهم بشیء امضاه بلسانه و لم یتدبره بقلبه.»
8- محجه البیضاء، جلد 5، صفحه 196:
قال النبی (صلی الله علیه و آله): «من کثر کلامه کثر سقطه، و من کثر سقطه کثرت ذنوبه، و من کثرت ذنوبه کانت النار اولی به.»
9- بحار الانوار، جلد 71، صفحه 298:
قال النبی (صلی الله علیه و آله): «امسک لسانک فانها صدقه تصدق بها علی نفسک.» ثم قال: «و لا یعرف عبد حقیقه الایمان حتی یخزن من لسانه.»
10- بحار الانوار، جلد 71، صفحه 276:
مر أمیر المؤمنین (علیه السلام) علی بن ابیطالب برجل یتکلم بفضول الکلام، فوقف علیه ثم قال: «یا هذا انک تملی علی حافضک کتابا الی ربک فتکلم بما یعنیک ودع ما لا یعنیک.»
11- بحار الانوار، جلد 71، صفحه 302:
قال علی بن الحسین (علیه السلام): «ان لسان ابن ادم یشرف علی جمیع جوارحه کل صباح فیقول: کیف اصبحتم؟ فیقولون: بخیر ان ترکتنا، و یقولون: الله الله فینا و یناشدونه و یقولون: انما تشاب و تعاقب بک.»
12- بحار الانوار، جلد 71، صفحه 295:
عن ابی جعفر (علیه السلام): «ان شیعتنا الخرس.»
13- بحار الانوار، جلد 71، صفحه 276:
عن الصادق (علیه السلام): «النوم راحه للجسد، و النطق راحه للروح، و السکوت راحه للعقل.»
14- بحار الانوار، جلد 71، صفحه 307 – کافی، جلد 2، صفحه 116:
عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: «فی حکم ال داود: علی العاقل ان یکون عارفا بزمانه مقبلا علی سأله، حافظا للسانه.»
15- بحار الانوار، جلد 71، صفحه 297:
عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: قال لقمان لابنه: «یا بنی ان کنت زعمت ان الکلام من فضه، فان السکوت من ذهب.»
16- بحار الانوار، جلد 71، صفحه 285.
قال امیرالمؤمنین (علیه السلام): «المرء مخبوء تحت لسانه، فزن کلامک و اعرضه علی العقل و المعرفه، فان کان لله و فی الله فتکلم به و ان کان غیر ذالک فالسکوت خیر منه.»
17- بحار الانوار، جلد 71، صفحه 274:
سئل السجاد (علیه السلام) عن الکلام و السکوت ایهما افضل؟ فقال (علیه السلام): «لکل واجد منهما افات فاذا سلما من الافات فالکلام افضل من السکوت؛ قیل: کیف ذالک یا ابن رسول الله؟ قال: لإن الله عزوجل ما بعث الأنبیاء و الأوصیاء بالسکوت، انما بعثهم بالکلام، و لا استحقت الجنه بالسکوت، و لا استوجبت ولایه الله بالسکوت، و لا توقیت النار بالسکوت، انما ذلک کله بالکلام ما کنت لاعدل …………..»
18- بحار الانوار، جلد 75، صفحه 312.
19- همان مدرک، صفحه 300.
20- میزان الحکمه، جلد 2، صفحه 1667، شماره 10825.
21- میزان الحکمه، ماده صمت، حدیث 10805.
22- اصول کافی، جلد 2، صفحه 114، (باب الصمت و حفظ اللسان، حدیث 11).
23- و 24- اصول کافی، جلد 2، صفحه 113.
25- غرر الحکم، شماره 1827.
26- غرر الحکم، شماره 3714.
27- میزان الحکمه، ماده صمت، حدیث 10826.
28- نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 392.
29- کافی، جلد 8 ، صفحه 20، حدیث 4.
30- نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 349.
31- غرر الحکم، شماره 2182.
32- المحجه البیضاء، جلد 5، صفحه 195.
33- بحار الانوار، جلد 75، صفحه 374.
34- تصنیف غرر الحکم، صفحه 216، شماره 4252.
منبع: مقاله ی نقش زبان در تهذیب نفس و پاکی اخلاق

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید