وجه نام گذاری انسان به خاطر زیادی اُنس او، و به جهت آن است که آفرینش او به گونه ای است که قوام زندگی او با انس با انسان های دیگر است؛ از این رو انسان مدنی بالطبع می باشد. [1] پس به طور کلی انسان، موجودی گریزان و وحشی نیست بلکه «انس گرفتن» یکی از نیازهای درونی اوست.
در همین رابطه روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده که که لازم است با تبیین دقیق آن، به رابطه بین انس با مردم و انس با خدای متعال دست یابیم. امام حسن عسکری می فرمایند: «مَنْ آنَسَ بِاللَّهِ اسْتَوْحَشَ مِنَ النَّاس؛ [2] هر که با خدا همدم شود از مردم دورى مى گزیند.» منظور از انس و وحشت چیست و منظور این روایت از رابطه عکس بین انس باخدا و انس با مردم چیست؟
مفهوم شناسی اُنس
با استفاده از مفهوم مقابله(ذکر دو واژه متضاد در یک عبارت)، و قرار گرفتن دو واژه انس و وحشت در مقابل یکدیگر می توان فهمید که «انس» در این روایت، به معنای «عدم وحشت» است. از سوی دیگر، انسان به طور طبیعی از روبرو شدن ناگهانی با هر چیزی که آشنایی قبلی با آن نداشته گریزان است و این حالت، به تناسب میزان ناآشنایی و بزرگی و اهمیت موضوع، شدت و ضعف دارد.
مثلاً به دلیل زوایای پنهان حقیقتی به نام «مرگ»، بسیاری از افراد از مواجه شدن با آن گریزان هستند؛ این در حالی است که امام سجاد علیه السلام در دعایی این چنین درخواست می کند: «وَ آنِسْنَا بِهِ قَادِماً؛ [3] و آمدنش (آمدن مرگ) را سبب آرامش ما کن.» بنابراین، باید به دنبال یافتن ملاک اصلی انس و الفت باشیم تا با استفاده از آن ملاک، بتوانیم به ارزیابی عادات صحیح یا غلط بپردازیم.
اهمیت اُنس در تربیت فرد و جامعه
این ویژگی انسان، اهمیت فراوانی در موضوعات تربیت فردی و اجتماعی دارد؛ به این معنا که برای ایجاد هر یک از ارزش های انسانی و اسلامی در فرد یا جامعه ای یا اصلاح رفتارهای فردی یا اجتماعی، باید قبل از هر اقدامی، نسبت به زمینه سازی برای طرح آن ارزش یا اصلاح رفتاری اقدام کنیم. در غیر این صورت، با گریز مخاطب و جامعه هدف روبرو خواهیم شد.
پیامبران الهی به عنوان رهبران و هدایتگران جوامع بشری، برای انجام رسالت خود، بیشترین انس و الفت و ملاطفت را با امت های خویش داشته اند تا از این طریق، زمینه جذب مخاطبان خود به سوی هدایت الهی و تعالی انسانی را مهیا کنند.
خدای متعال ضمن تشریح اخلاق اجتماعی و مردمداری رسول خدا صلّی الله علیه و آله توصیه هایی در این رابطه ارائه کرده و می فرماید: «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر؛ [4] پس به [برکتِ] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُر مِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پیرامون تو پراکنده مى شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه، و در کار [ها] با آنان مشورت کن.»
بنابراین، موفقیت های پیامبر گرامی اسلام در جذب دل های گریزان عرب جاهلی را باید در قدرت ملاطفت و اخلاق اجتماعی ایشان جستجو کرد.
برتری های انس با خدا
در این جا لازم است مزیت های انس با خدا، در مقایسه با انس و الفت های غیرخدایی مورد بررسی و اشاره قرار دهیم.
انس با خدا؛ همراهی با فطرت انسان
طبق فرموده قرآن کریم، همه انسان ها بر مدار فطرت الهی آفریده شده اند [5] و از این نکته چنین برمی آید که آرامش حقیقی انسان در هیچ جای دیگری جز در سایه ارتباط با خدا تأمین نخواهد شد؛ چنان که در جای دیگر می فرماید: «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب؛ [6] همان کسانى که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام مى گیرد.»
به دلیل همین فطرت الهی است که انس گرفتن با خدا به سرعت انجام می شود و با کمترین توجهی به خدای متعال، جذبه ای از سوی معبود بی همتا، دل انسان را به سوی خود سوق می دهد. گویا، خو گرفتن با خدا، گمشده نهایی انسان است چنان که قرآن کریم می فرماید: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون؛ [7] ما از آنِ خدا هستیم، و به سوى او باز مى گردیم.»
پیامبران الهی به عنوان رهبران و هدایتگران جوامع بشری، برای انجام رسالت خود، بیشترین انس و الفت و ملاطفت را با امت های خویش داشته اند تا از این طریق، زمینه جذب مخاطبان خود به سوی هدایت الهی و تعالی انسانی را مهیا کنند.
در دسترس و دائمی بودن
بهترین کسی که انسان می تواند به او دل ببندد و با او انس بگیرد و برای همیشه به آرامش برسد، خالق و معبود بی همتای عالمیان است. برای مأنوس شدن با او، نیازی به صرف وقت، واسطه،انتظار و… نیست؛ او در همه جا همراه انسان است [8] و از همه کس و همه چیز، حتی از رگ گردن نیز به او نزدیک تر است. [9] همین ویژگی در دسترسی بودن همیشگی، یکی از علل برتری انس با خدا در مقایسه با غیر او به شمار می رود.
مهربان ترین انیس
از اولین لحظات انعقاد نطفه تا امروز که سالهاست از عمر ما می گذرد هر لحظه، مورد لطف و مهربانی بی نهایت و غیرقابل شمارش خدای متعال قرار گرفته ایم و باران لطف خدا همچنان بر ما می بارد. هدیه دادن، موجب انس و الفت شده و کینه ها را از بین می برد چنان که رسول خدا صلّی الله علیه و آله می فرمایند: «تَهَادَوْا تَحَابُّوا تَهَادَوْا فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالضَّغَائِن؛ [10] به یکدیگر هدیه دهید، تا نسبت به همدیگر با محبت شوید. به یکدیگر هدیه دهید؛ زیرا هدیه کینه ها را مى برد.»
حال، چگونه می توان انس و الفت با دوستی که همه نعمت های انسان از اوست و هرگز بدی و شری را برای مخلوقاتش نمی خواهد را با انس با دیگر چیزها که همگی خود، مخلوق خدایند مقایسه کرد؟! و او مهربانترین مهربانان است. [11]
دوگانه «انس با مردم» یا «دوری از مردم»
برخلاف روایتی که در ابتدای این نوشتار آمد، روایات متعددی بر اهمیت و ارزش انس و الفت با مردم تأکید دارند؛ مثل این که رسول خدا صلّی الله علیه و آله می فرمایند: «خِیَارُکُمْ أَحَاسِنُکُمْ أَخْلَاقاً الَّذِینَ یَأْلِفُونَ وَ یُؤْلَفُون؛ [12] بهترین شما خوش خوترین شماست؛ آنان که الفت مى گیرند و الفت مى پذیرند.» دلیل چنین اختلاف ظاهری در روایات چیست؟
بنابر آن چه در مورد ضرورت و فواید انس با خدا و یاد خدا گفته شد می توان نتیجه گرفت؛ از طرفی، هر کار و چیزی که در راستای انس و الفت و ارتباط با خدای متعال باشد مورد تأیید و تشویق دین بوده و از سوی دیگر، هر انس و الفتی که برخلاف انس الهی اتفاق افتد مورد تأیید نیست. چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «طُوْبَى لِمَنْ یَألَفُ النَّاسَ وَ یَألَفُونَهُ عَلى طَاعَهِ اللّه؛ [13] خوشا آن که در راه طاعت خدا، با مردم الفت مى گیرد و مردم نیز با او الفت مى گیرند.»
انس و الفت پیامبران با مردم جز برای سوق دادن آن ها به سوی خدا نبوده که اگر جز این بود، از مردم کناره می گرفتند. نتیجه کلی این که؛ با هدف انجام وظایف اجتماعی که از سوی خدای متعال بر عهده هر فرد قرار گرفته، لازم است در جهت هر چه بهتر محقق کردن دستورات الهی، با انس و الفت هر چه بیشتر با اجتماع، خدا را بهتر بندگی کنیم.
چنین انس و الفتی هر چند ظاهراً با مردم و جامعه است ولی در واقع انس عملی با خداست. ضمناً، غیر واقعی بودن انس های غیرخدایی را تنها کسانی متوجه می شوند که لذت و آرامش انس با خدا و یاد خدا را دریافته اند و به همین خاطر، از انسی در مسیر غفلت از یاد خدا شکل بگیرد گریزانند.
پی نوشت
[1] راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ مفردات ألفاظ القرآن، ناشر: دار الشامیه، بیروت، 1412 ق، ص 94.
[2] حلوانى، حسین بن محمد بن حسن بن نصر، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر – قم، چاپ: اول، 1408 ق.
[3] على بن الحسین، امام چهارم علیه السلام، الصحیفه السجادیه – قم، چاپ: اول، 1376ش، نیایش چهلم، ص172.
[4] سوره آل عمران، آیه 159.
[5] سوره روم، آیه 30: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها: همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است.
[6] سوره رعد، آیه 26.
[7] سوره بقره، آیه 156.
[8] سوره حدید، آیه 4: وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُم: و هر کجا باشید او با شماست.
[9] سوره ق، آیه 16: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید: و ما از شاهرگ [او] به او نزدیک تریم.
[10] کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی (ط – الإسلامیه) – تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج 5، ص 144.
[11] سوره یوسف، آیه 64 و 92: وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمین.
[12] ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول – قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق، ص 45.
[13] همان، ص 217.