کودکی و نوجوانی
دوره کودکی و نوجوانی از پایان سال هفتم عمر کودک آغاز و تا پایان چهارده سالگی ادامه می یابد. این دوره، دوره آماده سازی شخصیت کودک برای بلوغ و پختگی و عضویت در اجتماع بزرگ تر است. در آغاز این مرحله یا یک سال قبل از آن، رفته رفته تقلید کودک از بزرگ ترها پایان می گیرد و توجه او به دور و بر خویش بیشتر خواهد شد. چنان که تواناییهای عقلی او نیز قدرت تصور مفاهیم انتزاعی و درک مفاهیم معنوی را خواهد داشت.
در این دوره، کودک درباره ذات خویش اندیشه می کند و خود را موجودی مستقل می یابد که اراده اش غیر از اراده بزرگ ترهاست. از این رو «می کوشد با رفتاری که مایه عصبانیت خانواده را فراهم می کند آنان را به چالش کشد تا موجودیت مستقل خود را علنی سازد.»(1)
او می کوشد تا بر استقلال داشتن خود با وسایل و موضع گیریهای مختلف تأکید ورزد؛ مواضعی که غالباً مخالف چیزهایی است که در دوره قبل با آنها انس و الفت گرفته بود؛ در نتیجه هر آنچه را که به وی اختصاص و تعلق دارد به اسلوب و شیوه ویژه ای که خود می فهمد اختیار می کند: ذوق خاصی در انتخاب لباسهایش به خرج می دهد؛ در کسب مهارتهای فکری و علمی به طور انفرادی تمایل نشان می دهد و می کوشد تا ارتباطهای اجتماعی با دیگر کودکان را به طریقی که خود می پسندد، بنیان نهد و سامان دهد.
این دوره، از مهم ترین دوره هایی است که والدین می باید توجه بیشتری در جهت تربیت کودک از خود نشان دهند؛ زیرا نخستین دوره ای است که کودک در آن گام در پیوندهای اجتماعی وسیع تری می گذارد که در گذشته سابقه نداشته، و آن مرحله ورود به مدرسه است.
از عوامل مؤثر در ایجاد آمادگی و تکوین شخصیت کودک، نحوه ارتباط او با پدر و مادر و دیگر افراد خانواده است. چنین ارتباطی با تمام جزئیاتش، ویژگیهایی به او می بخشد که تا دوران بزرگسالی نیز با وی همراه خواهد بود.
مدرسه اثر عمیقی در بناء شخصیت کودک دارد؛ زیرا در مدرسه با کودکانی رو به رو می شود که در سطوح مختلف علمی یا از او زرنگ ترند یا تنبل تر، یا فعال ترند یا کم تحرک تر. «در نتیجه وی با آنان به رقابت بر می خیزد که یا پیروز می شود و یا شکست می خورد و این مسئله در تکوین شخصیت او مؤثر است.»(2)
جامعه، هر مقدار از اسلام فاصله گرفته باشد یا آنکه در ظاهر و به اسم، اسلامی و در
عمل از اصول و فروع اسلام در آن خبری نباشد، مسئولیت والدین در تربیت و تأدیب فرزندان بیش تر و سنگین تر می شود.
در اینجا عوامل دیگری نیز وجود دارند که در ساختار شخصیتی کودک مؤثرند، مانند ویژگیهای جسمی از جهت بلندی و کوتاهی، چاقی و لاغری و سلامتی و بیماری.
از مهم ترین عوامل تأثیرگذار در این زمینه، افکار و اندیشه هایی است که کودک فراگرفته و با آن بزرگ شده است. در این دوره، کودک نیازهای بیشتری دارد که بر والدین است این نیازها را اشباع کنند و از آن جمله است محرکهای حیاتی چون نیاز به خوراک و پوشاک و …، و نیاز به سلامت روانی و عاطفی و رهایی از اضطراب، و نیاز به پذیرش از سوی اجتماع در هنگام پیوند با آن، و نیاز به توجه به وی و بزرگداشت منزلت او، و نیاز به فراگیری مهارتهای لازم به منظور کامیابی در زندگی جدید امروزی.
علاوه بر امور مذکور، کودک نیازمند فلسفه و افکار و مفاهیم متناسب با سطح عقلی خود نیز هست، و این دوره، دوره نیاز به تربیت قوام بخش و پیروی فشرده با توجه به تمایل او به استقلال است.
رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرموده است:
«الولدُ سیّدٌ سَبْع سنین، و عبدٌ سبعَ سنینَ، و وزیرٌ شبعَ سنین.»(3)
«فرزند، هفت سال [نخست] سرور، و هفت سال [دوم] عبد [و مطیع]، و هفت سال [سوم] وزیر [و معاون] است.»
امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ فرموده است:
«یُرْخی الصّبیُّ سَبْعاً و یُؤَدَّبُ سبْعاً وَ یُسْتخدمُ سَبْعاً.»(4)
«کودک در هفت سال [نخست زندگی] آزاد گذارده می شود و در هفت سال [دوم[ ادب آموخته می شود و در هفت سال [سوم] به خدمت گرفته می شود.»
حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«دَعْ اِبْنَکَ یَلْعَبْ سبعَ سنین و یُؤَدَّب سَبْعاً و اَلْزِمْهُ نَفْسَکَ سَبْعَ سنینَ.»(5)
«فرزند خود را تا هفت سالگی آزاد گذار [تا به بازی بپردازد] و باید در هفت سال پس از آن ادب آموزد و در هفت سال سوم او را با خود همراه کن [تا از مشورت با او برخوردار گردی و در کارها از وی کمک بگیری].»
بنابراین، این مرحله، مرحله تربیتی دشواری است؛ زیرا کودک میل به استقلال دارد و ارتباطاتش با جهان خارج از منزل گسترش می یابد، از این رو به ناچار می باید پیوسته در تربیت او بکوشید و بر تمام آنچه به او تعلق دارد، نظارت داشته باشید: در افکار و عواطف و ارتباطهایش با دیگران، در درس خواندن و آموزشش، و در تأمین خواسته های جور واجورش؛ چه آنکه وی نیازمند راهنمایی و ارشاد و آموزش مستمر و همیاری در ترسیم شیوه زندگی است. نیز می باید کارهایش را با شرح صدر و قدرت تحمل بالا پذیرا گردید و در عین حال در بسیاری اوقات قاطعیت را از یاد نبرید.
مشخصات این دوره به قرار زیر است:
1ـ تربیت قوام بخش
تربیت شایسته و تأدیب نیک از مهم ترین وظایفی است که بر دوش پدر و مادر قرار دارد. چنین تربیتی حق کودک است که اسلام بر گردن والدین گذاشته است. کودک در مرحله قبل از رسیدن به سن رشد، نیازمند تربیت قوام بخش و تلاش اضافی است.
حضرت امام علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ فرموده است:
«و امّا حقُّ ولدکَ … اَنَّکَ مسئولٌ عمّا وَلیّته من حُسْن الادب و الدلاله علی ربّه و المعونه له علی طاعته فیک وفی نفسه فَمُثابٌ علی ذلکَ و مُعاقبٌ، فَاعْمَلْ فی امْرِهِ عَلی المتزیّن بِحُسْنِ اثره علیه فی عاجل الدُّنْیا، المعذّر الی ربّه فیما بَیْنَکَ و بینه بِحُسْنِ القیامِ علیه وَ الاَْخْذله منه.»(6)
«حق فرزند این است که بدانی او جزیی از وجود تو و در دنیا با هر خیر و شری که دارد به تو منسوب است، و تو در حسن تربیت، راهنمایی به خدا، کمک به او در اطاعت از تو و ایجاد روحیه فرمان پذیری مسئولی و در این زمینه پاداش یا کیفر داری؛ پس با وی چنان رفتار کن که در دنیا آثار نیک تربیتت مایه سرافرازی و زینت تو باشد و در آخرت به سبب انجام وظیفه در پیشگاه الهی معذور باشی.»
به واسطه دشواری مرحله ای که کودک در آن قرار دارد، والدین می باید خدا را در نظر گرفته و از او کمک بخواهند تا به مسئولیتهای تربیتی خود نایل آیند.
حضرت امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ فرموده است:
«اللّهُمَّ وَ مُنَّ عَلیَّ ببقاءِ وَلَدی وَ بِاصلاحهم لی وَ بِامتاعی بِهِمْ … وَ اجْعَلْهُمْ لی عَوْناً علی ما سَأَلْتُکَ وَ اَعِذْنی وَ ذُرّیَّتی مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ.»(7)
«خدایا! بر من منت گذار به باقی گذاشتن فرزندانم، و به شایسته ساختن ایشان برای من و به بهره مند کردن من از ایشان. خدایا! عمرشان را برای من برکت بخش، و مدت زندگانی شان را طولانی ساز، و خردسالشان را برایم پرورش ده و ضعیفشان را نیرومند کن، و بدنها و دینها و اخلاقشان را به سلامت بدار. ایشان را در جانها و اعضایشان و هر چیز از کارشان که مورد اهتمام من است مشمول عافیت قرار ده، و روزیهایشان را برای من و به دست من افزون ساز، و ایشان را نیکوکار و پرهیزگار و روشندل و حق نیوش و فرمانبردار خودت و دوستدار و نصیحت گذار دوستانت و معاند و کینه توز همه دشمنانت قرار ده. خدایا! بازویم را به وسیله ایشان نیرومند گردان و اختلال حالم را به ایشان اصلاح کن، و جمعیتم را به ایشان فزونی بخش و محضر مرا به وجودشان بیارای و نامم را به وسیله ایشان زنده بدار، و ایشان را در غیابم جانشینم ساز و به وسیله آنان مرا بر قضاء حاجتم یاری ده، و آنان را دوستدار من و مهربان بر من و متوجه به من و در نیکی بر من مستقیم و در برابر فرمان من مطیع قرار ده که نسبت به من نافرمانی و بدی و مخالفت نکنند، و مرا در تأدیب و تربیت ایشان یاری ده … و مرا و فرزندانم را از شیطان رجیم حفظ کن.»
روایات ما بر مبادرت به تربیت نیک فرزندان تأکید ورزیده اند.
حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود:
«اَکْرِمُوا اَوْلادَکُمْ وَ اَحْسِنُوا آدابَهُمْ یُغْفَرْ لَکُمْ.»(8)
«فرزندانتان را گرامی بدارید و نیکو ادبشان کنید تا آمرزیده شوید.»
حضرت امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ فرمود:
«اِنَّ لِلولدِ عَلَی الوالِدِ حَقّاً، وَ اِنَّ لِلوالِدِ عَلَی الْوَلَدِ حَقّاً، فَحَقُّ الوالِدِ عَلَی الولدِ اَنْ یُعْطِیَهُ فی کُلِّ شَی ءٍ اِلاّ فی مَعْصیه اللّهِ سبحانَهُ، وَ حَقُّ الولدِ عَلَی الوالِدِ اَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ، وَ یُحَسِّنَ اَدَبَهُ وَ یُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ.»(9)
«فرزند را بر پدر حقی و پدر را بر فرزند حقی است. حق پدر بر فرزند آن است که فرزند در هر چیز ـ جز نافرمانیِ خدای سبحان ـ او را فرمان بَرَد، و حق فرزند بر پدر آن است که او را نام نیکو نهد و نیکش ادب آموزد و قرآنش تعلیم دهد.»
تربیت در این دوره، ضرورت بیشتری نسبت به دوره های پیش از این دارد؛ زیرا فطرت کودک در این مرحله، سالم و دست نخورده و پاک است و هر راهنمایی و ارشاد و نصیحتی را پذیراست. بنابراین، والدین وظیفه دارند از فرصت به دست آمده در جهت انجام مسئولیتهای تربیتی خود استفاده کنند.
حضرت امام امیرمؤمنان در وصیتش به امام حسن مجتبی ـ علیهماالسلام ـ می فرماید:
«… وَ اِنَّما قلبُ الْحَدَثِ کَالاَْرْضِ الْخالیهِ ما اُلْقِیَ فیها مِنْ شی ءٍ قَبِلَتْهُ، فَبادَرْتُکَ بِالادبِ قَبْلَ اَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ، لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْیِکَ مِن الامرِ ما قَدْ کفاکَ اهلُ التَّجاربِ بُغْیَتَهُ وَ تجربتَهُ، فَتَکُونَ قَدْ کُفِیْتَ مَؤونَهَ الطَّلَبِ وَ عُوفیتَ مِنْ عِلاجِ التَّجْرِبَهِ … .»(10)
«… دل جوان، همچون زمینِ ناکشته است؛ هر چه در آن افکنند بپذیرد، پس به ادب آموختنت پرداختم، پیش از آنکه دلت سخت شود و خِردت هوایی دیگر گیرد، تا با رأی قاطع روی به کار آری، و از آنچه خداوندان تجربت در پی آن بودند و آزمودند بهره برداری، و رنج طلب از تو برداشته شود و نیازت به آزمون نیفتد … .»
نیز آن حضرت فرموده است:
«عَلِّمُوا اَنْفُسَکُمْ وَ اَهْلیکُمْ الْخَیْرَ وَ اَدِّبُوهُمْ.»(11)
«خود و خانواده تان را بر نیکی پرورش دهید و تأدیب کنید.»
روش تربیتی ای که قصد تحکیم و تثبیت آن را داریم در واقع روش اسلامی است که در تمام مسایل زندگی پیرامون بندگی و طاعت خدای تعالی می گردد.
حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«اِعْلَمُوا الْخَیْرَ وَ ذَکِّروا بِه اهلیکُمْ وَ اَدِّبُوهُمْ عَلی طاعهِ اللّه.»(12)
«کار نیک کنید و خانواده تان را بدان سفارش نموده و آنان را بر طاعت خدای تعالی تربیت کنید.»
هم آن حضرت فرموده است:
«تَأْمُرُهُمْ بِما اَمَراللّهُ به و تَنْهاهُمْ عَمّا نَهاهُمْ عنه … .»(13)
«آنان (اهل و عیالتان) را به آنچه خدا فرمان داده فرمان دهید و از آنچه خدای تعالی نهی فرموده بازدارید … .»
این سخن، جامعِ تمام قواعد کلی ای است که شالوده شیوه تربیتی درست در تمام ابعاد حیات فردی، اجتماعی، عاطفی و روحی را شکل می دهد. پس اگر پدر و مادر خود در عمل براساس این شیوه تربیتی درست گام بردارند و توجه جدی بدان نشان دهند، کودک نیز در آینده عنصر شایسته ای برای جامعه انسانی خواهد گردید.
اهل بیت ـ علیهم السلام ـ توجه ویژه ای به تربیت فرزندانشان در این مرحله نشان می دادند، بدین منظور که آمادگیهای کامل را در آنان ایجاد کنند تا در همه چیز، قله و نمونه برتر انسان آرمانی اسلام باشند. حضرت امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ در دوره کودکی و قبل از بعثت رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در خانه آن حضرت پرورش یافت؛ از این رو در نخستین لحظات بعثت، به آن حضرت ایمان آورد و ایمان و طاعتش را برای خدا و رسولش خالص گردانید. علی ـ علیه السلام ـ در شجاعت و اقدام، ایثار و فداکاری، کرم و تواضع و راستگویی و تمامی صفات اخلاقی در بالاترین مراتب قرار داشت.
حضرت امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ نیز به نوبه خود فرزندانش را همانند خود پرورد؛ چنان که آنان در تمام مکارم و فضایل در اوج قله عظمت بودند، چنان که باقیِ امامان هم.
جامعه، هر مقدار از اسلام فاصله گرفته باشد یا آنکه در ظاهر و به اسم، اسلامی و در عمل از اصول و فروع اسلام در آن خبری نباشد، مسئولیت والدین در تربیت و تأدیب فرزندان بیشتر و سنگین تر می شود؛ زیرا آداب و عادات و افکار و شیوه های تربیتی ناسالم و به ویژه دستگاههای تبلیغاتی و رسانه ای چون رادیو، تلویزیون، سینما و غیره بر تربیت کودک اثر خواهد گذارد.
بُعد دیگر تربیت، که تربیت بدنی است نیز با تربیت روحی و روانی و عاطفی پیوند دارد. تربیت جسمی کودک، ضرورتی انکارناپذیر است؛ چه آنکه سپری برای حفاظت از سلامت جسمانی و مقدمه ای بر فعالیتهای بدنی اوست.
کودک نیازمند آن است که با سخنان معصومان ـ علیهم السلام ـ آشنا گردد تا این
سخنانِ هدایتگر، او را از جریانهای فکری انحرافی بازدارد.
حضرت رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در سخنی مردم را به ورزش و تربیت بدنی چنین تشویق فرموده است:
«عَلِّمُوا اَوْلادَکُمْ السَّباحَهَ وَ الرِّمایَهَ.»(14)
«به فرزندانتان شنا و تیراندازی بیاموزید.»
چنان که نزد روان شناسان و دانشمندان علوم تربیتی مشهور است، سلامت جسمی تأثیر روشنی بر سلامت روانی دارد.(15)
2ـ اقدام به آموزش
آموزش در این دوره (آغاز هفت سالگی) برای کودک ضروری است. این سن بهترین مرحله اقدام به آموزش است؛ زیرا استعدادهای عقلی کودک در این مرحله به رشد خود می رسد و تمایل درونی ای در کودک به کسب مهارتهای عملی پیدا می شود.(16)
کودک در این مرحله استعداد کاملی برای حفظ تمام شنیده های خود دارد و آموزش به او کمک می کند تا دانسته ها در ذهنش رسوخ کرده و در حافظه اش ماندگار شود.
رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرموده است:
«مَثَل الّذی یَتَعَلَّم فی صِغره کالنَّقْشِ فِی الْحَجَرِ.»(17)
«مَثَل آن کس که در کودکی به فراگیری مطالب پردازد، همانند حکاکی بر سنگ است.»
هم، آن حضرت فرمود:
«حِفظ الْغُلام کَالوَسْمِ عَلَی الْحَجَرِ.»(18)
«یادگیری نوجوان همانند نقش کردن بر سنگ است.»
به واسطه ضرورت آموزش کودک، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ پدران و مادران را بدان سفارش فرموده است:
«مُرُوا اَوْلادَکُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ.»(19)
«فرزندانتان را به جست و جوی دانش فرمان دهید.»
پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ آموزش دادن به کودک را دری از درهای رحمت الهی دانسته که بر پدر گشوده می شود:
«رَحِم اللّهُ عَبْداً اَعانَ وَلَدَهُ عَلی بِرِّهِ بِالاِحْسانِ اِلَیْهِ، وَ التَّأَلُّفِ له و تَعلیمهِ و تَأْدیبِه.»(20)
«خدا رحمت کند بنده ای را که با نیکی به فرزندش و دمسازی با او و آموزش و ادب کردن وی، در نیکوکار شدن یاری اش دهد.»
یکی از حقوق کودک بر عهده پدر و مادر، حق فرهیختن است؛ چنان که حضرت امام علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ فرموده است:
«… وَ اَمّا حَقُّ الصغیرِ فرحمته و تثقیفه و تعلیمه … .»(21)
«… و اما حقّ کودک (خردسال) آن است که بر وی رحمت آری و در تربیت فکری و تعلیمش بکوشی … .»
پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ حقوق کودک بر پدر را چنین برشمرده است:
«اَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ یُعلِّمَهُ الْکِتابَه وَ یُزَوِّجَهُ اِذا بَلَغَ.»(22)
«نام نیکو بر وی گذارد، نوشتن بدو بیاموزد، و پس از بلوغ، برای ازدواج او اقدام کند.»
در زمان ما مؤسسات آموزشی و به ویژه مدرسه امر آموزش خواندن و نوشتن کودکان را به عهده دارند، اما این مسئله بدان معنی نیست که وظیفه آموزش از دوش پدر و مادر برداشته شده است، بلکه مدرسه و والدین می باید در رسیدن به این مقصود با یکدیگر تبادل و همکاری تنگاتنگ داشته باشند. آموزش را نباید در خواندن و نوشتن خلاصه کرد، بلکه باید همه جانبه باشد و عرصه های مختلف علوم طبیعی، انسانی، ادبی، تاریخی، فلسفی و غیره را شامل شود. علاوه بر آنکه در آن باید بر ابعاد روحی و عبادی تأکید ورزید.
رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در تأکید بر آموزش قرآن فرموده است:
«… وَ مَنْ عَلَّمه القرآن دُعی بالابوین فَکِسیا حُلَّتَیْنِ تُضیءُ مِن نورهما وُجُوهُ اهلِ الجنَّهِ.»(23)
«… و هر کس به فرزندش قرآن بیاموزد، از پدر و مادرش دعوت می شود تا دو خلعت بر تن پوشند که رخسار بهشتیان از نور آن روشن شود.»
آموزش قرآن به کودک شامل تمام جوانب آن می شود؛ نخست آموزش صحیح خوانی و براساس ضوابط لغوی، سپس تشویق کودک به حفظ با مراعات سطح عقلی وی و آنگاه آموزش تفسیر صحیح آیات و سوره هایی که کودک در سنین کودکی و نوجوانی بدانها نیاز دارد، به ویژه آیات و سوره هایی که مرتبط با عقیده و اخلاق و مباحث فقهی متعلق به احکام شرعی در عرصه عبادات و معاملات است.
در این مرحله (مرحله کودکی و نوجوانی) باید چگونگی انجام عبادات و مقدمات آنها مثل نماز و وضو را به کودک آموخت. حضرت امام محمدباقر ـ علیه السلام ـ فرمود:
«… حَتّی یتمّ له سبع سنین قیل له: اِغْسِلْ وَجْهَکَ وَ کَفَّیْکَ فاذا غسلهما قیل له صلِّ، ثُمَّ یترک حتّی یتمَّ له تسع سنین فاذا تمّت له تسع سنین عُلِّمَ الوضوءُ … .»(24)
«… وقتی پسربچه به هفت سال کامل رسید به او گفته می شود: صورت و دو دستت را بشوی، وقتی شُست به وی گفته می شود: نماز بخوان [تا تمرینی برای او باشد]، سپس کاری به کارش ندارند تا آنکه به سن نُه سالگی برسد. هنگامی که نُه سالگی اش را کامل کرد، کیفیّت وضو به وی آموخته می شود … .»
کودک نیازمند آن است که با سخنان معصومان ـ علیهم السلام ـ آشنا گردد تا این سخنانِ هدایتگر، او را از جریانهای فکری انحرافی باز دارد.
حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ فرموده است:
«بادِرُوا اولادَکُمْ بِالحدیثِ قَبْلَ ان یسبقکم الیه المُرْجِئَهُ.»(25)
«پیش از آنکه مرجئه به فرزندانتان دسترسی پیدا کنند، آنان را با احادیث آشنا سازید.»
حضرت امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ در مقام شرح آموخته هایش از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود:
«عَلَّمَنی جدّی رسولُ اللّه کلماتٍ اَقُولهنَّ فی قنوتِ الوَتْرِ … اَللّهُمَّ اهْدِنی فیمَنْ هَدَیْتَ وَ عافِنی فیمن عافَیْتَ وَ تَوَلّنی فیمن تَوَلَّیْتَ.»(26)
«جدم رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ کلماتی به من آموخته است که آنها را در قنوت نماز وتر می خوانم … خدایا! مرا در آن گروه که هدایتشان کردی و در آن گروه که سلامتی بدیشان بخشیدی و آن گروه که سرپرستی شان کردی قرار ده.»
بر پدر و مادر واجب است آنچه را که مفید زندگی کودک است بدو بیاموزند. در روایت زیر از چگونگی آموزش فن خطابه توسط حضرت علی ـ علیه السلام ـ به فرزندش حضرت امام حسن ـ علیه السلام ـ سخن رفته است:
«حضرت به فرزندش فرمود: پسرکم برخیز و خطبه ای بخوان تا من نیز بدان گوش بسپارم. حسن ـ علیه السلام ـ جواب داد: چگونه به چنین کاری اقدام کنم حال آنکه نگاهم به چهره ات می افتد و از روی شما شرم می کنم؟! از این رو حضرت علی ـ علیه السلام ـ مادران فرزندانش (فرزندان بزرگترش) را گرد آورد و خود به قدری از مجلس فاصله گرفت تا کلام حسن ـ علیه السلام ـ را بشنود … .»(27)
از مصادیق آموزش به کودک، تعلیم تیراندازی و شناست ـ چنان که گذشت ـ و به سبب اهمیت آموزش، رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ معلم و کودک و والدین را به یکسان بدان تشویق کرده و فرموده است:
«اِنَّ المعلّم اذا قال للصبّی “بسم الله” کتب اللّه له و للصبّی و لوالدیه برائه من النّار.»(28)
«آنگاه که معلم به کودک “بسم الله = به نام خدا” را آموزش دهد، خداوند برای وی و کودک و پدر و مادر کودک رهایی از آتش دوزخ را واجب می سازد.»
حضرت امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ پیوسته بر آموزش شعر ابی طالب ـ علیه السلام ـ به کودکان تأکید می ورزید.
حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمود:
«حضرت امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ پیوسته خوش داشت که شعرِ [هدفدار[ ابی طالب تدوین و روایت شود. و می فرمود: شعر ابوطالب را یاد بگیرید و به فرزندانتان نیز بیاموزید؛ زیرا ابوطالب بر دین خدا بود و دانش فراوانی در شعرش نهفته است.»(29)
3ـ تمرین کودک بر طاعات
طاعات اگرچه ساده و آسانند، اما انجام آنها به تمرین و ممارستِ هماهنگ با توان جسمی نیازمند است. کودک در مسئله تمرین بر طاعات نیاز به عنایت ویژه ای دارد؛ تا آنکه سختی تمرین در نزدش ناچیز گردد و اُنس و الفتی میان او و طاعات پیدا شود؛ طاعات چنان با عواطف و احساساتش درآمیزد و به عادت ثابت روزمره اش تبدیل شود که با شور و هیجان ذاتی ـ بی هیچ اجبار و ملالتی ـ به انجام آنها همت گمارد.
بهتر آن است که تمرین بر نماز برای کودک غیرقابل تحمل نباشد؛ چه آنکه از نماز
متنفر شده و مانع درونی میان او و نماز ایجاد می شود.
در شیوه تربیت اسلامی، متناسب با سن کودک و نظرداشت قدرت عقلی و جسمی او بر انجام طاعات و عبادات، اصولی اساسی در نظر گرفته شده است. رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ درباره تمرین بر نماز فرموده است:
«مُرُوا صِبْیانَکُمْ بِالصَّلاهِ اذا بلغوا سبْعَ سنینَ وَ اضرِبوهم عَلی ترکِها اذا بلغوا تِسْعاً.»(30)
«کودکانتان را آنگاه که به سن هفت سالگی رسیدند به نماز فرمان دهید و در نُه سالگی بر ترک آن بزنید.»
در روایت دیگری آمده است:
«مُروا صبیانکم بِالصَّلاه اذا بلغوا سبع سنین و اضربوهم اذا کانُوا ابناءَ تِسع سنینَ.»(31)
«کودکانتان را آنگاه که به سن هفت سالگی رسیدند به نماز فرمان دهید و در نُه سالگی به سبب [ترک] نماز بزنید.»
منظور از زدن، یا زدن حقیقی در حالت تمرد و سرکشی کودکان از فرمان پدر در ارتباط با نماز یا به کارگیری شدت روحی، روانی است. خشونت روانی اگرچه بر کودک تأثیر منفی می گذارد اما زیان ناشی از آن موقتی و زودگذر است و قابل قیاس با مصلحت بزرگ تر؛ یعنی تمرین بر نماز نیست. چنان که حضرت امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ نیز فرموده است:
«أَدِّب صِغارَ بیتکَ بلسانکَ عَلی الصَّلاهِ وَ الطَّهور، فاذا بَلَغُوا عشر سنین فَاضْرِبْ وَ لا تُجاوِزْ ثَلاثاً.»(32)
«بچه های کوچک خانه ات را با زبان بر نماز و پاکیزگی تربیت کن و آنگاه که به ده سالگی رسیدند [در صورت عدم توجه بدان] آنان را تنبیه بدنی نماز و از سه ضربه تجاوز مکن.»
بهتر آن است که تمرین بر نماز برای کودک غیرقابل تحمل نباشد؛ چه آنکه از نماز متنفر شده و مانع درونی میان او و نماز ایجاد می شود. از حضرت امام علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ روایت شده که آن حضرت کودکان را وامی داشت به این که نماز ظهر و عصر و نیز مغرب و عشا را یکجا بخوانند و آنگاه که از وی در این باره سؤال شد، فرمود:
«هو اخفّ علیهم و اجدر اَنْ یسارعوا الیها و لا یضیعوها و لا یناموا عنها و لا یشتغلوا.»(33)
«با هم خواندن نمازهای مغرب و عشا و ظهر و عصر برای کودکان آسان تر و رغبت و شتاب آنان به چنین نمازهایی بیشتر است و چنین عملی موجب می شود که آنان نماز را ضایع نکنند و از آن غفلت نورزند و به کارهای دیگر سرگرم نشوند.»
حضرت جز به جا آوردن نمازهای واجب را از کودکان نمی خواست و می فرمود:
«اِذا اطاقُوا فلا تؤخرونها عن المکتوبه.»(34)
«آنگاه که قدرت یافتند [بر ادای نماز] جز نمازهای واجب را از آنها نخواهید.»
پدر و مادر می باید استعداد جسمی و روحی کودک را در نظر بگیرند و آنان به کارهایی که توان انجامش در آنها نیست وادار نکنند؛ از این رو از نماز واجب شروع کنند و نمازهای مستحبی را از کودکان نخواهند، و آنگاه که بر ادای نمازهای واجب تمرین کردند و میان آنان با این نمازها انس و الفتی پیدا شد، در این صورت هر چه بزرگ تر شوند بر انجام غیر نمازهای واجب نیز قادر خواهند بود.
تمرین بر روزه از هفت سالگی آغاز و با رعایت توان جسمی و روحی کودک، هر چقدر سن او بالاتر رود، به تدریج استمرار می یابد و مدت زمان بیشتری صرف آن می شود.
حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«اِنّا نأمر صِبیاننا بِالصّیامِ اذا کانُوا بنی سبعِ سنینَ بِما اطاقُوا مِنْ صیامِ الیومِ، فان کان الی نصف النَّهار او اکثر مِن ذلک او اَقلّ، فاذا غَلَبهم العطش و الغَرْث اَفْطروا حتّی یتعودوا الصَّوْم و یُطیقوهُ، فمروا صبیانکم اذا کانُوا ابناء تِسْعِ سنین بما اطاقوا منْ صیامٍ، فَاذا غَلَبهم العطشُ اَفْطَرُوا.»(35)
«ما کودکانمان را آنگاه که به هفت سالگی رسیدند به روزه فرمان می دهیم، به هر مقدار از روز که توانستند روزه بگیرند، خواه نصف روز یا کم تر و بیشتر؛ پس اگر گرسنگی و تشنگی بر ایشان غلبه کرد افطار کنند تا آنکه به روزه عادت نموده، بدان قدرت یابند. شما نیز کودکانتان را از نُه سالگی به روزه فرمان دهید، به هر مقدار که توانستند روزه بگیرند و اگر تشنگی بر آنان فایق آمد افطار کنند.»
سُماعه می گوید از امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره زمان روزه گرفتن کودک سؤال کردم، حضرت فرمود:
«اِذا قوی عَلی الصِّیام.»(36)
«آنگاه که کودک توان روزه گرفتن یافت.»
بنابراین اگر کودک پیش از آنکه به سن تکلیف برسد بر روزه گرفتن تمرین کرده باشد به زودی به کامل ترین صورت به انجام این واجب الهی اقدام خواهد کرد و کم ترین سختی ای را احساس نخواهد کرد.
معاویه پسر وهب می گوید: از امام صادق ـ علیه السلام ـ پرسیدم پسر بچه از چه زمانی شروع به روزه گرفتن کند؟ فرمود:
«مابینه و بین خمس عشره سنه اَوْ اربع عشره سنه، فَاِنْ هو صامَ قبل ذلک فدعه، و لقد صام ابنی فلانٌ قبلَ ذلکَ فَتَرَکْتُهُ.»(37)
«از چهارده و پانزده سالگی شروع کند. اگر قبل از آن نیز روزه گرفت ایراد ندارد، فلان فرزندم پیش از این سنین روزه گرفت و من اجازه دادم.»
تمرین کودک بر حج گزاری نیز مستحب است، حضرت امام باقر یا صادق ـ علیهماالسلام ـ فرموده است:
«اذا حجَّ الرَّجُلُ بِابْنِهِ و هو صغیرٌ فانّه یأمره اَنْ یَلبیّ و یفرض الحجّ، فان لم یحسن اَنْ یلبیّ لبیّ عنه و یطاف عنه و یصلّی عنه … یذبح عن الصِّغار و یصوم الکبار و یُتّقی علیهم ما یُتّقی علی الْمُحْرِمِ من الثّیاب و الطیّب، فان قتل صیداً فَعَلی ابیهِ.»(38)
«هرگاه مردی کودک اش را به زیارت خانه خدا ببرد، به وی فرمان می دهد تا لبیک (تلبیه) بگوید و حج بر او واجب می شود، اگر به درستی از پس چنین کاری برنیامد، پدر به جای او تلبیه می گوید و او را طواف می دهد و به جایش نماز طواف به جا می آورد … از طرف کودکان در حج قربانی می شود و بزرگ ترها [به جای آنان] روزه می گیرند و کودکان را از آنچه مُحْرِم باید از آن پرهیز کند، پرهیز می دهند: مانند لباس [دوخته شده] و استعمال عطر، و اگر صیدی را در منطقه حرم کشتند، کفاره اش به گردن پدر است.»
حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ در پاسخ به سؤالی درباره ترس بر جان پسر بچه از سرمای در حالت اِحرام، فرمود:
«ائتِ بهم الَعْرج فیحرموا منها … فَاِنْ خفتَ علیهم فَائْتِ بهم الجُحْفَهَ.»(39)
«آنان را به منطقه عَرْج(40) ببر و از آنجا مُحْرِمْ شوند … اگر بر جانشان بیم داری، آنان را به جُحْفه(41) ببر و از آنجا محرِمْ شوند.»
نیز آن حضرت فرموده است:
«اُنْظروا مَنْ کان معکم من الصبیان فقدّموه اِلی الْجُحْفَهِ او الی بَطْنِ مُرّ و یُصنع بهم ما یصنعُ بِالْمُحْرِمِ وَ یُطاف بهم و یُرْمی عنهم، وَ مَنْ لا یجدُ منهم هَدْیاً فَلْیَصُمْ عَنْهُ وَلِیُّهُ، وَ کان الامام علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ یَضَعُ السِّکّینَ فی ید الصّبیِّ ثُمَّ یقبض علی یدیْه الرَّجُلُ فیذبح.»(42)
«بنگرید آنان که کودکان را با خود همراه دارند، آنان را به جُحفه یا بَطْن مرّ ببرند و آنچه را که شخص مُحْرِم انجام می دهد، برایشان انجام دهید و آنان را طواف دهید و به جایشان رمی جمرات کنید، و هر کودکی که قربانی با خود ندارد، پدرش به جای وی روزه بگیرد، و امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ چاقویی در دست کودک قرار می داد، سپس مردی (قصابی) دو دست کودک را می گرفت و حیوان را ذبح می کرد.»
تمرین دادن کودک بر عمل خیر چون انفاق بر فقیران و بیچارگان مستحب است. حضرت امام علی بن موسی الرضا ـ علیه السلام ـ می فرمود:
«مُرِ الصبّی فلیتصدّق بیده بِالکِسْرهِ وَ القبضهِ و الشی ءِ و ان قَلَّ، فانَّ کلّ شی ءٍ یُراد به اللّهُ و ان قلّ بعد اَنْ تصدق النیّه فیه عظیم … .»(43)
«از پسر بچه ات بخواه تا با دست خود تکه ای یا مشتی یا چیزی ـ اگرچه اندک ـ را انفاق کند؛ زیرا هر آنچه با قصد خالص در راه خدا داده شود ـ اگرچه مقدار ناچیزی باشد ـ بزرگ است … .»
نیز می فرمود:
«فَمُرْهُ اَنْ یتصدَّقَ وَ لَوْ بِالْکِسْرَهِ مِنَ الْخُبْزِ.»(44)
«از کودک بخواه تا صدقه دهد؛ اگرچه یک تکه نان باشد.»
بنابراین، تمرین کودک بر انفاق از برترین روشهای تربیتی بر عدم دلبستگی به دنیا و تقلیل دادن اثر مال دوستی در روحیه کودک است، که خود تمرینی برای او نسبت به مهرورزی بر فقیران و بیچارگان محسوب می شود.
کودک را می باید به ارزیابی اعمالش تمرین داد و اینکه اجازه دهد دیگران نیز
عملکردش را به بوته نقد نهند.
تمرین دادن کودک در دوره طفولیت بر طاعات و عبادات، در دوره بزرگسالی نیز او را بر طاعات و عبادات استوار خواهد داشت و بهترین شاهد بر این مسئله سیره اهل بیت ـ علیهم السلام ـ است، چنان که حضرت امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ «مَشی عشرینَ مَرَّهً مِن المدینهِ للحجِّ عَلی رِجْلَیْهِ.»؛(45) «بیست بار، پای پیاده از مدینه به زیارت خانه خدا مشرف شد.»
و حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ از لشکر اموی می خواهد به وی و یارانش اجازه دهند تا شب دهم محرم (شب عاشورا) را به عبادت بگذرانند. «فَلَمّا اَمْسَوْا قامُوا اللَّیْلَ کُلَّه یصلّون و یستغفرون وَ یَتضرّعون و یدعون.»؛(46)«همین که شب فرا رسید، تمام آن را به نماز و استغفار و زاری و دعا گذراندند.»
و حضرت امام علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ به سبب زیادی عبادتش به «زین العابدین»؛(47) «زینت عبادتگران» معروف شد. «و کان لا یدع صلاه اللّیل فی السّفر و الْحَضَرِ.»؛(48) «و نماز شب را چه در سفر و چه غیر سفر وا نمی گذارد.» و هرگاه نیازمندی به وی مراجعه می کرد، می فرمود: «مرحباً بمن یَحْمِلُ لی زادی اِلی الآخرهِ»؛(49) «آفرین به کسی که توشه ام را برایم به سوی آخرت حمل می کند.»
باقی اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نیز که هر یک در ستیغ ارتباط با خدا و اخلاص در عبادت او قرار داشتند، پیشتر بر طاعات و عبادات تمرین کرده بودند؛ به گونه ای که میان آنان و عبادت خدا الفتی خاص و رغبتی ویژه پدید آمده بود.
از این رو بر والدین است که کودکان را از باب تمرین بر طاعات و عبادات به صورتی که موفقیت آمیزتر باشد، تشویق کنند؛ مانند آنکه آنان را تحسین و ستایش نمایند یا با دادن هدایای مادی و معنوی بدان رهنمون شوند.
4ـ مراقبت از کودک
در این مرحله، والدین اگر می خواهند کار تربیتی شان بر کودک نتیجه بخش باشد، باید رفتارش را زیر نظر بگیرند و او را به سوی راستی و درستی راه نمایند. نیز پنهانی مراقب افکار و تصورات و عواطفش باشند؛ به گونه ای که او را تحریک نکنند، بلکه دوستانه به وی کمک کنند تا مسیر درست زندگی اش را بیابد و بپیماید.
زیر نظر داشتن رفتارهای او در اجتماع ضروری تر از خانه است، تا آنکه برای وی دوستانی شایسته انتخاب کنند و از دوستی با رفیقان نااهل باز دارند. البته آنگاه که ارشاد و راهنمایی سودمند نگردد، تنبیه و عقوبت ضرورت می یابد.
کودک را می باید به ارزیابی اعمالش تمرین داد و اینکه اجازه دهد دیگران نیز عملکردش را به بوته نقد نهند. علاوه بر آنکه بایسته است مفهوم نظارت الهی ـ و اینکه خداوند ناظر ریز و درشت اعمال و نیات ماست ـ را در اعماق وجودش بارور کرد تا در صورت عدم توجه و نبود مراقبت و نظارت از جانب والدین، مانع انحراف او گردد.
مراقبت از کودک و نظارت بر اعمالش از جهت چگونگی اجرا و ابزارهای آن به والدین واگذار شده و هر یک براساس دانش و تجربه اش در زندگی بدین مهم همت می گمارد. آن دو نیز در این عرصه نیازمند همیاری و همفکری و مشارکت یکدیگرند. نظارت مادر بر کودک ـ چه دختر، چه پسر ـ ضروری تر از نظارت پدر بر کودک است؛ چه آنکه اغلب پدران در بیرون از منزل به کار اشتغال دارند.
کودک باید احساس کند که از طرف پدر و مادر رها نشده، بلکه آنان خواستار وی و مراقب رفتارهایش هستند. البته این امکان برای والدین وجود دارد که از دیگران نیز در کار نظارت بر کودک استفاده نمایند، مثلاً در عرصه هایی که پدر و مادر همراه کودک نیستند همچون مدرسه و برخی تجمعات دیگر، بر خویشان و دوستان در کار نظارت تکیه کنند.
همیاری در کار نظارت، در تربیت شایسته کودک و نجات او از انحرافی که ممکن است در حالت غفلت و اهمال رخ دهد جداً نتیجه بخش است.
5ـ پیشگیری از انحراف جنسی
انحراف جنسی، از خطرناک ترین انحرافاتی است که اجتماع انسانی را در ابعاد مادی، بهداشتی، عاطفی و اخلاقی تهدید و تخریب می کند، از این رو اسلام توجه ویژه ای به پیشگیری از انحراف قبل از پدید آمدن و درمان آن پس از بروز، نشان داده است. تربیت کودکان براساس پاکدامنی از مهم ترین وظایفی است که بر دوش پدران و مادران قرار گرفته است.
رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود:
«مِنْ حقّ الولدِ عَلی والدِهِ ان یُحسّن اسمَهُ اذا ولد، وَ اَنْ یعلّمه الکتابه اذا کَبُرَ، وَ اَنْ یَعُفَّ فرجه اذا اَدْرَکَ.»(50)
«از حقوق فرزند بر پدر آن است که پس از تولد نام نیکو بر وی نهد، و آنگاه که به سن آموزش رسید [خواندن و] نوشتن بدو بیاموزد، و پس از بلوغ از انحراف جنسی او جلوگیری کند.»
تربیت براساس عفت و پاکدامنی مستلزم پیشگیری از انحراف در مرحله پیش از بلوغ است.
نخستین علامت پیشگیری نیز دور داشتن کودک از انگیزش جنسی و آگاهی از چگونگی آن است.
رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود:
«وَالّذی نَفْسی بیده لَوْ اَنَّ رجلاً غَشِیَ امرأته و فِی البیت صبّیٌ یراهما و یَسْمَعُ کلامهما و نَفسهما ما اَفْلَح ابداً، اِنْ کانَ غلاماً کان زانیاً اَوْ جاریهً کانت زانیهً.»(51)
«قسم به آنکه جانم در دست اوست اگر مردی با همسرش مجامعت کند و در خانه کودکی باشد که آنها را می بیند و صدا و نفسشان را می شنود هرگز سعادتمند نخواهد شد، اگر پسر باشد، زانی، و اگر دختر باشد، زانیه خواهد گردید.»
از روشهای دیگر پیشگیری، جدا کردن بستر خواب کودکان است. حضرت امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ فرمود:
«… وَ فَرِّقُوا بینهم فِی المضاجعِ اِذا کانُوا ابناء عشر سنین.»(52)
«… کودکان آنگاه که به سن ده سالگی رسیدند بستر خوابشان را جدا کنید.»
جدا کردن بستر خواب پسران و دختران ضرورت بیشتری دارد. حضرت امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود:
«یُفَرَّقُ بینَ الْغِلْمانِ وَ النِّساءِ فِی الْمَضاجِعِ اِذا بلغُوا عَشْر سنین.»(53)
«بستر خواب پسران و دختران (زنان) آنگاه که به سن ده سالگی رسیدند، جدا می شود.»
رسول اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرموده است:
«الصَّبِیُّ وَ الصَّبِیُّ، و الصبیُّ و الصبیّه، و الصِبیَّهُ وَ الصبیّه یُفَرَّقُ بینهم فِی المضاجِعِ لِعَشْرِ سنینَ.»(54)
«بستر خواب کودکان ده ساله: پسر بچه از پسر بچه، پسر بچه از دختربچه، و دختربچه از دختربچه جدا می شود.»
حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ از نزدیک کردن دختر شش ساله به غیر محارم خود نهی کرده است:
«اذا أتی علیها ستّ سنین فلا تَضَعْها عَلی حُجْرِکَ.»(55)
«دختر بچه نامحرم وقتی به شش سالگی رسید، او را بر دامنت منشان.»
نیز از بوسیدن دختر بچه نامحرم نهی فرموده است:
«اِذا بَلَغَتْ الْجارِیهُ الْحُرَّهُ سِتّ سِنینَ فَلا یَنْبَغی لَکَ اَنْ تُقَبِّلَها.»(56)
«دختر بچه آزاد وقتی به سن شش سالگی رسید، برایت شایسته نیست او را ببوسی.»
[چنان که گذشت] مقصود، نبوسیدن او از جانب بیگانگان است، نه پدر و مادر و عمو یا محارم دیگر.رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود:
«… وَالغلامُ لا یُقبّلُ المرئهَ اذا جاز سَبْعَ سنینَ.»
«پسربچه ای که از هفت سالگی گذشته (وارد هشت سالگی شده)، نباید زنی [نامحرم] را ببوسد.»
اما آنگاه که انحراف جنسی پدید آمد، می باید اقدامات تنبیهی را برای بازداری از تکرار عمل به کار گرفت. از امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره حکم پسربچه ده ساله ای که با زنی زنا کرده سؤال شد، حضرت فرمود:
«یُجَلَّدُ الغلامُ دونَ الْحَدِّ.»(57)
«به کم تر از حدّ تازیانه می خورد.»
در زمان حاضر بایسته است کودک را از هر آنچه که موجبات انگیزش او را فراهم می آورد، بازدارند؛ همانند کتابهای قصه و رمان، عکس و تماشای فیلمهای منافی عفت. نیز باید مراقب کودکان در خلوتها و ارتباطاتشان با دیگر همسالان بود تا از انحراف جنسی پیشگیری شود.
6ـ پیوند کودک به الگوهای شایسته
کودک در سالهای پایانی این دوره تلاش می کند تا به تقلید از اشخاصی که در جامعه شادابی و نشاط بیشتری دارند [همچون هنرمندان و قهرمانان ورزشی] و تأثیرگذارترند [همچون دانشمندان و سیاستمداران] بپردازد.
روان شناسان بر تقلیدی که به صورت آنی، ناگهانی و سریع صورت می گیرد و بر شخص مقلِّد اثرگذار است، نام «محاکات» می نهند و بر تقلیدی که به کندی و در یک دوره زمانی خاص صورت می گیرد «اقتباس» می گویند.(58)
اقتباس، نوعی الگوگیری است که در ادراک و عاطفه کودک ریشه می دواند و از مصادیق آن تقلید و پیروی است. شخصیتهای متعالی و برجسته در مسئله تقلید تأثیرگذار هستند؛ از این رو بزرگان و رهبرانی که مردم بزرگشان می دارند «الگوی عامه مردم می گردند.»(59)
کودک غالباً از کسانی که دارای قدرت روحی و روانی هستند الگو می گیرد، مانند حاکمان و سران سیاسی و قهرمانان و کسانی که در زندگی موفق بوده اند و هر آنکه بر مردم اثرگذار است چون معلمان و دانشمندان دینی.
برخی روان شناسان نیاز به داشتن تصوری از انسان آرمانی را [که الگوی زندگی قرار گیرد[ نزد هر فردی از افراد نیازی ضروری می دانند.(60) انسان آرمانی (الگو) در نظر این دانشمندان نزد هر گروهی از مردم به واسطه تغییر شرایط مادی و معنوی و اجتماعی تغییر می یابد. این دانشمندان، انسان آرمانی را تجسم ارزشهای معنوی و اهداف مورد نظر در زندگی می دانند.
تمرین کودک بر انفاق از برترین روشهای تربیتی بر عدم دلبستگی به دنیا و تقلیل
دادن اثر مال دوستی در روحیه کودک است، که خود تمرینی برای او نسبت به مهرورزی بر فقیران و بیچارگان محسوب می شود.
روشن است که داشتن چنین الگویی برای هر انسانی به ویژه کودک در سالهای پایانی این مرحله از زندگی انکارناپذیر است.
اما نباید فراموش کرد که اگر الگوی مورد نظر از حیطه مفهوم به حوزه مصداق وارد نگردد و در انسانی که دارای ارزشهای الگویی است، مجسم نشود، در محدوده تصورات باقی خواهد ماند، حال آنکه کودک به الگویی احتیاج دارد که از وی تقلید و پیروی کند؛ الگویی که در خارج موجود و ملموس باشد، و بهترین کسی که انسان آرمانی در او مصداق پیدا می کند، همو برترین شخصیت الگویی انسانی است.
پیروی از پیشینیان رواج بیشتری از پیروی از طبقه بالای جامعه دارد، از این رو به ناچار می باید در مسئله الگوگیری به پیشینیانِ شایسته نظر داشت؛ کسانی چون پیامبران و امامان ـ علیهم السلام ـ شایستگان از صحابه و تابعان و دانشمندان دینی که قله های فضایل و مکارم اخلاقی و جایگاههای متعالی اند. آنچه مردم را بر تقلید و پیروی از این بزرگان وامی دارد تأثیر روحی شگرف آنان بر طبقات مختلف مردم است که از آنان با تکریم و تقدس یاد می کنند.
زندگی افراد شایسته مشحون از ارزشهایی است که انسان آرزوی رسیدن به آنها را دارد. کودک به واسطه تبعیّت از آنان که برای وی سرمشق هستند، به انسان بزرگ مبدل می شود. اما اگر اقتدا و پیروی از میان برود، شعله فروزان حیات به سردی می گراید و آرزوها کمرنگ می شود و به سبب پیروی از اشخاص حاشیه ای، از مسیرش منحرف می گردد.
بنابراین، والدین می باید آرا و افکار و احساسات و دیدگاه کودک را به طرف شخصیتهای الگویی ـ از حضرت آدم گرفته تا بزرگان معاصر ـ توجه دهند. چنان که برای هر پیامبر و امامی از امامان هدایت، تاریخی است که جمیع مکارم اخلاقی و ارزشها و دیدگاههای رایج در زندگی در آن یافت می شود.
سرمشق شایسته، تأثیر و جایگاه ارزشمندی در تمامی جنبه های زندگی دارد و اقتدا بدیشان، آثار این پیروی را بر تمام جوانب شخصیت عاطفی، فکری و رفتاری کودک منعکس می سازد. از این رو کودک در رسیدن به مقامهای متعالی که شایستگان مورد پیروی (الگوها) رسیده اند، شتاب می ورزد.
پایان
1- حدیث الی الامّهات، ص 207.
2- علم النفس، جمیل صلیبا، ص 385.
3- مکارم الاخلاق، الطبرسی، ص 222؛ سفینه البحار، محدث قمی، ج 2، ص 684.
4- همان، ص 223.
5- همان، ص 222؛ سفینه البحار، ج 2، ص 684.
6- تحف العقول، ابن شعبه الحرانی، ص 189.
7- الصحیفه السّجادیه الجامعه، قم، مؤسسه الامام المهدی (ع)، 1411 ه.، ص 128 و 129.
8- مستدرک الوسایل، ج 2، ص 625؛ وسایل الشیعه، ج 15، ص 195، ح 9. وسایل، این سخن را از حضرت امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ نقل فرموده است.
9- نهج البلاغه، کلمه قصار 399 با ترجمه دکتر شهیدی؛ صبحی صالح، ص 546.
10- نهج البلاغه، صبحی صالح، ص 393؛ نهج البلاغه با ترجمه دکتر شهیدی، ص 297.
11- کنز العمال، ج 2، ص 539.
12- مستدرک الوسایل، ج 2، ص 362.
13- بحارالانوار، ج 100، ص 74.
14- الکافی، ج 6، ص 47، باب تأدیب الولد.
15- ر.ک: علم النفس، جمیل صلیبا، ص 383.
16- ر.ک: حدیثٌ الی الامّهات، ص 217.
17- کنز العمّال، ج 10، ص 294، حدیث 29336.
18- همان، ص 238، ح 29258.
19- همان، ج 16، ص 854، ح 45953.
20- مستدرک الوسایل، ج 2، ص 626.
21- تحف العقول، ص 194.
22- مکارم الاخلاق، ص 220.
23- الکافی، ج 6، ص 49 (باب برّ الاولاد).
24- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 182.
25- الکافی، ج 6، ص 47، باب تأدیب الولد. برای تسمیه این فرقه به «مرجئه» چند وجه ذکر کرده اند: نخست آنکه این فرقه نیت و عقیده را اصل شمردند و گفتار و کردار را بی اهمیت دانستند. دوم آنکه معتقد بودند همان گونه که عبادت کردن با کفر سودی ندارد، گناه کردن هم چیزی از ایمان نمی کاهد. سوم آنکه این فرقه اهل کبایر را با ادای شهادتین از مزیت ایمان نومید نمی ساختند و آنان را کافر نمی شمردند و برای همه امید آمرزش داشتند. در حدیث آمده است که شیعه، سنیان را مرجئه نامید؛ زیرا آنان گمان کردند که خداوند نصب امام را به تأخیر انداخت تا نصب او پس از پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به اختیار امت باشد. مرجئه بر این اعتقاد بودند که سرنوشت آن جهانی مردم را پیشاپیش نمی توان معین کرد و باید آن را به حکم خدا واگذاشت. مرجئه در باب حکومت امویان معتقد بودند که فرمانروایی ایشان به خواست خدا بوده و به همین جهت حکومت آنان مشروع است حتی اگر گناهانی مرتکب شده باشند. مرجئه سبب تقویت دستگاه بنی امیه شدند و تا این خاندان روی کار بود، مرجئه نیز اعتباری داشت. در حدیثی به نقل از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ آن حضرت مرجئه را یهود امت اسلام خوانده است. (فرهنگ فرق اسلامی، محمدجواد مشکور، ص 401 ـ 407، با تصرف و تلخیص).
26- مختصر تاریخ دمشق، ج 7، ص 5.
27- بحارالانوار، ج 43، ص 351: «قال علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ للحسن: یا بُنَیَّ قُمْ فاخطب حَتّی اَسْمَعَ کلامکَ، قال: یا ابتاه کیف اَخْطَبُ و انا اَنْظُرُ اِلی وجهکَ اَسْتَحْیی مِنْکَ؟ فَجَمَعَ علیُّ بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ امّهاتِ اولادِهِ ثمّ تواری عنه حیث یَسْمَعُ کلامَهُ … .»
28- مستدرک الوسایل، ج 2، ص 625.
29- مستدرک الوسایل، ج 2، ص 625: «کان امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ یعجبه ان یروی شعر ابی طالب و ان یدوّن، و قال: تعلّموه و علّموه اولادکم فانه کان علی دین الله و فیه علم کثیر.»
30- مستدرک الوسایل، ج 2، ص 624.
31- بحارالانوار، ج 101، ص 98.
32- تنبیه الخواطر، ورام ابن ابی فراس، ص 390.
33- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 624.
34- همان.
35- الکافی، ج 4، ص 124، باب صوم الصبیان.
36- الکافی، ج 4، ص 125، باب صوم الصبیان.
37- همان.
38- همان، ص 303، باب حج الصبیان و الممالیک.
39- همان، ص 304.
40- محلی است در راه مدینه.
41- منطقه ای بین مکه و مدینه که محل اِحرام اهل شام است.
42- همان.
43- الوسائل، ج 9، ص 376، باب چهارم.
44- همان.
45- مختصر تاریخ دمشق، ج 7، ص 23.
46- الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دار صادر، 1399 ه، ج 4، ص 59.
47- مختصر تاریخ دمشق، ج 17، ص 234.
48- صفوه الصفوه، ابن جوزی، دار المعرفه، 1405 ه، طبع سوم، ج 2، ص 95.
49- همان.
50- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 626.
51- وسائل الشیعه، ج 20، ص 133.
52- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 558.
53- مکارم الاخلاق، ص 223.
54- وسائل الشیعه، ج 20، ص 231.
55- همان، ص 229.
56- همان، ص 230.
57- مکارم الاخلاق، ص 320.
58- علم الاجتماع، نقولا الحدّاد، ص 86.
59- همان، ص 140.
60- علم النفس، جمیل صلیبا، ص 728.