نیازهای اساسی و عاطفی کودک و نوجوان در روش تربیتی امام صادق(ع)

نیازهای اساسی و عاطفی کودک و نوجوان در روش تربیتی امام صادق(ع)

تمام پدیده ها محدود، نیازمند و وابسته اند و درجه این نیازها در ظرفیت ها متفاوت می شود؛ و هر چه رشد و کمال انسان بیشتر شود، این نیازها کاهش می یابد ولی این نیازها و غرایز تمام شدنی نیستند. در این میان، کودکان و نوجوانان بیش از بزرگ ترها نیازمندند و بدون دیگران قادر به رفع نیازهای طبیعی و عاطفی خویش نیستند. نیازهای کودکان و نوجوانان، تنها در قلمرو نیازهای مادی، همانند غذا، پوشاک و مسکن محدود نمی شود؛ هریک نیازهای طبیعی درونی و بیرونی انسان، بخشی از زندگی را در برمی گیرد که کامل کننده نیازهای انسانی است.

از جمله نیازهای روانی که ارتباط نزدیکی با شخصیت بیرونی انسان دارد و تأثیرات آن در رفتار افراد و به خصوص کودکان و نوجوانان ملموس است، نیازهای عاطفی و احساسی و روانی است که در رشد و تعالی جنبه های فیزیکی و روانی وجود انسان بسیار اثربخش است و اگر به آن توجه جدی نشود، ممکن است کودکان و نوجوانان به ناهنجاری های اجتماعی، افسردگی، خلاء شخصیت، فرار از خانه و … دچار آیند. چنین فرزندانی، چون زمینه های تربیتی خود را از دست می دهند یا دچار نقصان شخصیت می شوند، به جامعه و نیازهای آموزشی آسیب هایی می رسانند. ما در این نوشتار سعی کرده ایم به برخی از نیازهای اساسی و عاطفی کودکان و نوجوانان در روش تربیتی امام صادق(ع) نگاهی گذرا داشته باشیم.
مفهوم شناسی تربیت

تربیت از ماده «ربو» یا «ربب» در لغت به معنای افزودن و رشد و نمو آمده است.

در زبان فارسی واژه تربیت به معنای پروردن و ادب و اخلاق را به کسی آموختن به کار رفته است و ترکیب «تعلیم و تربیت» نیز به معنای آموزش و پرورش آمده است.»(1)
شیوه های تربیتی در مکتب جعفری

در این نوشتار برآنیم تا با نگاهی به مکتب اخلاقی و تربیتی امام صادق(ع) گوشه هایی از رفتار و گفتار و شیوه های تربیتی آن بزرگوار را فراروی خوانندگان قرار دهیم.

1. ابراز محبت به کودکان

پیشوایان معصوم (ع) به کودکان، خانواده و اطرافیان خویش محبت بسیار و شخصیت آنها را تقویت می کردند و با احترام، تحسین و تشویق، اشتیاق درونی آنها را بارور و عکس العمل آنان را در برابر پدیده های پیرامون شان پویا می ساختند و به سمت و سوی مسائل جدید و عام المنفعه ساماندهی می کردند.

اگر کودکان و نوجوانان محبت احساس کمبود کنند و در برخوردهای اجتماعی، چه در محیط خانه چه در اجتماع ـ از نظر احساسی و عاطفی ـ اقناع نشوند و به سنین بالاتر بروند، دوگانگی شخصیت پیدا می کنند و زمینه های بهتر تربیت و هدایت در آنها کاهش می یابد. در نتیجه، نظام های آموزشی و تربیتی نیز با افرادی سرگردان و عقده ای و بعضا قانون گریز مواجه می شوند که نمی توانند کار چندانی برای اصلاح و تربیت آنها انجام دهند.

امام صادق(ع) در این زمینه می فرمایند: «حضرت موسی(ع) از خداوند پرسید: خدایا، برترین اعمال نزد تو کدام است؟ خداوند فرمود: دوست داشتن کودکان؛ زیرا من آنها را بر فطرت توحید خود آفریدم و اگر آنها را بمیرانم، همه آنها را، به رحمت خود، به بهشت داخل می کنم.»(2)

دوست داشتن قلبی و ابراز نمودن این محبت و میل باطنی سبب تحریک و باروری غرایز نهفته در نهاد کودکان و نوجوانان و در نتیجه، زمینه خوشی بینی به برنامه های تربیتی آنان آماده می شود. با توجه به این تأثیرات مثبت، پیشوایان دین برای زمینه سازی و ایجاد نشاط روحی کودکان و نوجوانان به آنها ابراز علاقه و شخصیت آنها را در منظر دیگران تقویت می کردند تا نیروهای خلاق درون آنها شکوفا شود و برای تربیت صحیح دینی آماده شوند.

کودکان، از طریق به آنها یاد می دهد که باید محبت کردن به دیگران را هم دوست داشته باشند و در کنار احساس ارزشمندی در خویش و اعتماد به نفس در کارها، به ارزشمندی دیگران نیز توجه کنند. همان طور که اگر به کودکان بی اعتنایی شود و خواسته های درونی آنها برآورده نگردد و به احساسات و عواطف و علایق آنها توجه نشود، در خود احساس بی ارزشی می کنند و بدین وسیله، از خود رفتارهای منفی نشان می دهند و زاویه دیدشان نسبت به بسیاری از پدیده های اطراف تغییر می کند.

باید توجه داشت که در ابراز محبت به کودکان هیچ گاه نباید افراط و زیاده روی کرد؛ زیرا محبت زیاد، باعث می شود کودکان از نظر شخصیت فردی و اجتماعی دچار ضعف شوند و افرادی زودرنج، لجباز و گاهی خودخواه بار آیند و در برابر مشکلات جامعه و معضلات طبیعی که در زندگی وجود دارد، دچار سردرگمی و تنش های روحی گردند.

2. امنیت خاطر

کودکی که در محیط زندگی اش احساس امنیت و آرامش دارد، فضای زندگی خود را متناسب و ایده آل می بیند، با روحیه اعتماد، تکیه به ارزش های وجود خویش و اطمینان از اطرافیان، بهتر می تواند استعدادهای درونی خود را به ظهور برساند. در زندگی آینده سردرگم نمی شود و اطرافیان هم با مهربانی، بهتر می توانند استعدادهای وی را پرورش دهند.

اگر کودکان و نوجوانان به دیگران اعتماد نداشته باشند، طبیعی است که به نظام آموزشی و مربیان نیز اطمینان نخواهند داشت و در این صورت، زمینه های تربیت در چنین افرادی کمرنگ می شود. لازم است والدین و مربیان، کودکان را از فضاهای اختناق و اضطراب دور کنند و جوی در فضای زندگی آنان به وجود آورند، که هیچ نوع احساس ناامنی و اضطراب خاطر در آنها وجود نداشته باشد.

چون کودکان و نوجوانان، در این سنین تکیه گاهی غیر از والدین و محیط مدرسه و مربیان ندارند، اگر در محیط خانه و مدرسه دچار تنش های روحی شوند و در درس و بازی و دوست یابی اطمینان خاطر نداشته باشند، از این محیط ها زده می شوند و به محیط آموزشی و کتاب و مطالعه و سرپرستانی که در اجتماع دارند، بدبین می شوند. اگر با سخت گیری به این محیط ها سوق داده شوند، غیر از ترک تحصیل، فرار از خانه و دچار شدن به چالش های فرهنگی و اخلاقی در بیرون از این مراکز آموزشی نتیجه ای در پی نخواهد داشت. افزون بر آن، به آموزه های فرهنگی و اخلاقی بدبین خواهند شد و بدین وسیله زمینه های تربیتی در آنان کاهش می یابد.

کودکان برخوردار از امنیت خاطر، سلیقه های درونی و ابتکار و خلاقیت های درونی خود را بروز می دهند و علاوه بر آن، نیازها و خواسته ها و هنجارهای درونی را بسیار صادقانه با مربیان در میان می گذارند و در محیط آموزشی، بسیار سریع و مطلوب به وسیله آموزه های دینی و تربیتی موفق می شوند.

3. تحسین کارهای آنها

در سرشت انسان حب ذات نهفته است و نمی شود آن را نادیده گرفت یا به شکلی آن را سرکوب کرد؛ زیرا تمام انسان ها خود را دوست دارند و برای حفظ حرمت خویش جان فشانی می کنند و از بی حرمتی به خود، احساس بدی دارند. امام صادق(ع) در این باره فرموده اند: «طبعت القلوب علی حب من احسن الیها و بغض من اساء الیها؛(3)قلب انسان ها چنان سرشته شده است که هر کس به انسان احسان کند او را دوست می دارد و هر کس به او بدی کند او را دشمن می دارد.»

چنان که از این روایت فهمیده می شود، خویشتن دوستی خصیصه ای است که تمام انسان ها در آن شریک هستند، اما گاهی ارزش های بالاتری وجود دارد که شخصی مانند امام حسین(ع) خود و تمام اهل بیت خویش را فدای آن ارزش مقدس می کند و شهادت را بر زنده ماندن زیر بار ستم، ترجیح می دهد.

کودکان و نوجوانان براساس غریزه حب ذات، بسیار علاقه مندند که دیگران تحسین و تشویق شان کنند. و کارها و رفتار آنها تحسین برانگیز باشد. بر همین اساس اگر کودکان از بزرگترها بی احترامی ببینند یا مربیان. کارهای هرچند کوچک ولی ارزشمند آنان را تحسین نکنند یا تحقیر و تمسخر کنند، تربیت اثر معکوسی خواهد داشت و رهنمودهایشان کاربردی آموزشی نخواهد داشت و کودکان با ناباوری نسبت به آنان، به حرف هایشان گوش فرا نمی دهند.

4. حضور کودکان و نوجوانان در جمع دیگران

حضور کودکان و نوجوانان در جمع دیگران، زمینه پرورش آنها در ابعاد گوناگون اخلاقی و اجتماعی را فراهم می کند. آنان را به برنامه های تربیتی شیفته و علاقه مند و اشتیاق درونی آنها را به نفع اقدامات عام المنفعه بارور می کند و به آن جهت می بخشد. امام صادق(ع) فرمود:

«کان ابی علیه السلام اذا احزنه امر جمع النساء و الصبیان ثم دعا و امنوا؛(4) پدرم هر گاه غمگین می شد زنان و کودکان را جمع می کرد و دعا می کرد و آنها آمین می گفتند.»

حضور کودکان در جمع بزرگترها باعث می شود که آنها با فرهنگ مباشرتی و تربیتی بزرگترها، آشنا شوند و تمایل به کارهای نیک پیدا کنند. بدین وسیله، زمینه های تربیتی در آنها به رشد کافی و لازم می رسد.

5. بها دادن

اهل بیت(ع) برای کودکان و نوجوانان اهمیت خاصی قایل بودند و کارهای ثمربخش آنها را تحسین می کردند و هیچ گاه از اشتباهات آنها انتقاد نمی کردند. طوری رفتار می کردند که کودکان احساس شرمندگی نکنند و با این کار، زمینه های تربیت آنها را فراهم می کردند. اگر ما به روش تربیتی امام صادق(ع) نگاه کنیم، می بینیم که آن حضرت از تحقیر دیگران به ویژه کودکان نهی می کردند.

اگر کودکی در حضور دیگران و همسالان سرزنش شود، به جای آنکه رفتار ناپسند خود را ترک کند، با لجبازی به آن ادامه می دهد. فقط طبیعی است که تحقیر و سرزنش کردن و کم بهایی به شخصیت و جایگاه افراد، به خصوص کودکان اثرات نامطلوبی در رفتار و گرایش های آنها دارد.

میدان دادن به کودکان، شخصیت آنها را پربار می کند و در فرهنگ گفتاری و ادب، اخلاص و بیان و … آنها رشد می کند. محمد بن مسلم می گوید:

«ابوحنیفه، پیشوای حنفی ها، خدمت امام صادق(ع) رسید. در آن حال فرزندش موسی(ع) نماز می گزارد و مردم از جلو او می گذشتند و او مانع آنها نمی شد و حال آنکه این کار اشکال دارد ـ البته براساس فقه حنفی ـ وقتی ابوحنیفه وارد شد. به امام صادق(ع) این خبر را داد. امام فرزند گرامی اش را خواست و خطاب به وی فرمود: فرزندم، ابوحنیفه می گوید: تو وقتی نماز می خواندی، مردم از جلو تو عبور می کردند و تو آنها را نهی نکردی، عرض کرد: بلی، پدر، کسی که من برای او نماز می گزارم، از این مردم به من نزدیک تر است. زیرا خدا می فرماید: من از رگ گردن به آنها نزدیک ترم. امام صادق(ع) همین که این دلیل را از زبان فرزندش امام موسی(ع) شنید، او را در آغوش کشید و فرمود: پدر و مادرم به فدایت! ای کسی که اسرار الهی در تو به ودیعه گذاشته شده است.»(5)

امام صادق(ع) در اعتراض ابوحنیفه نسبت به فرزندش موسی(ع)، از خود واکنش منفی نشان نداد. نخست از فرزندش پرسید و وی را مجال و میدان دادند تا بر کار خویش برهان اقامه کند و میزان استعداد و توانایی های فکری اش را بشناساند.

ما از این روایت این نتیجه را به دست می آوریم که بها دادن به کودکان و نوجوانان نقش مهمی در تربیت آنها دارد. برعکس، اگر کودکان و نوجوانان مورد تحقیر و اهانت والدین و یا مربیان خود قرار بگیرند، اثرات منفی و نامطلوبی در رفتار و گرایش های آینده آنها دارد.

آثار منفی این گونه برخوردها، ممکن است در ایام جوانی و حتی سال ها پس از آن، به صورت های گوناگون ظاهر شود. در این زمینه می توان به مسئله زورگویی و تکبر افراد اشاره کرد. معمولاً افرادی دچار چنین چالش های روحی می شوند، که سال ها پیش زمینه اش در برخورد و فشارهای اجتماعی فراهم شده است.

امام صادق(ع) در این زمینه فرموده اند: «هیچ کس نیست که کبر ورزد و خود گم کند جز برای اینکه در خود زبونی و خواری دریابد.»(6)

و در روایتی دیگر می فرمایند: «ما من رجل تکبر او تجبر الا لذله وجدها فی نفسه؛(7) هیچ کس تکبر نمی کند و زور نمی گوید مگر به سبب ذلت و حس حقارتی که در خود می بیند.»

طبیعی است که هر کس خود را کوچک شمارد، در پی این است که خود را بزرگ جلوه دهد و به صورت های مختلف این خودنمایی را نشان می دهد و به دنبال جبران این کمبود شخصیت برمی آید و برای اینکه خود را بزرگ نشان دهد، منطقی و قانونی بودن برای او مطرح نیست و اغلب با ابزارها و شیوه های گوناگون به این امر اهتمام دارد. تنها چیزی که برایش مهم است، معرفی شخصیت خویش است ولو به طور کاذب باشد. بر همین اساس در گذشته و در دوره خردسالی تحقیر شده و به شخصیت او بی احترامی شده است یا کسی به کار او بها نداده و برای آن ارزش قایل نبوده. از کارها و اقدامات علمی مفید عاجز است و برای آنکه به همکاران خود نشان دهد که از آنها کمتر نیست، دست به حرکات مصنوعی و تظاهر می زند و در زیر پرده خودنمایی و حرکات مصنوعی، خویشتن واقعی خود را پنهان می سازد. تظاهر به خوبی ها و زیبایی ها می نماید و دچار شخصیت دوگانه ای می شود که بین روحیات درونی و رفتارهای بیرونی او هماهنگی وجود ندارد.

اصل کبر در واقع همان خوار شمردن دیگران است. امام صادق(ع) می فرمایند: «الکبر تغمص الناس الحق؛(8) کبر این است که مردم را خوار شماری و حق را سفاهت دانی.»

در روایت دیگری فرمودند: «بزرگ ترین کبر، خوار شمردن خلق و سبک شمردن حق است. (راوی) می گوید: من گفتم خوار شمردن خلق و سبک شمردن حق چیست؟ امام(ع) فرمود: حق را نادیده گیرد و بر اهل آن طعن زند، هر که این کار را کند، با خدای عز وجل در آنچه برای او برازنده است، ستیزه کرده است.»(9)

و نیز می فرمایند: «لا یدخل الجنه من فی قلبه مثقال ذره من الکبر؛(10) هر که به وزن ذره ای کبر در دلش باشد به بهشت نمی رود.»

6. شرکت در بازی کودکان و نوجوانان

بازی و سرگرمی برای کودکان و نوجوانان یک خصیصه طبیعی به حساب می آید و زمینه رشد جسمانی و روانی آنها را فراهم می کند وقتی کودک در بازی های گروهی شرکت می جوید، روحیه تعادل و خویشتنداری او تقویت می شود و از تجربیات و لیاقت دیگران استفاده می کند و بر توانایی های شخصی خویش می افزاید. حضور بزرگترها ـ هرچند به مدت محدود ـ در این بازی ها، بها دادن به شخصیت کودک به حساب می آید. برخی از بازی های خوب ممکن است باعث انتقال برخی از رفتارهای پسندیده و مسائل تربیتی شود. اسلام به این نیاز طبیعی کودکان توجه جدی دارد. امامان(ع) علاوه بر اینکه کودکان را در بازی کردن آزاد می گذاشتند، خود نیز در بازی های آنان شرکت می کردند و با حضور خود در فضای با طراوت بازی، به شخصیت آنها احترام می گذاشتند.

از انس بن مالک نقل شده است: «پیامبر(ص) برای ادای نماز به مسجد آمد در حالی که امام حسن(ع) بر دوش آن حضرت قرار داشت. در هنگام نماز او را در کنار خود نشانید. وقتی پیامبر(ص) به سجده رفت سجده طولانی شد، من سر را از سجده برداشتم. دیدم امام حسن(ع) بر دوش پیامبر(ص) سوار شده است. وقتی نماز تمام شد، مردم از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند: این سجده را به قدری طول دادی که هیچ گاه چنین نکرده بودی آیا وحی نازل شده است؟ فرمود: وحی نازل نشده ولی فرزندم بر دوشم سوار شده بود نخواستم عجله کنم تا اینکه خود از دوشم پایین آمد.»(11)

امام صادق(ع) در اهمیت بازی کودکان می فرماید: «دع ابنک یلعب سبع سنین و یؤدب سبع سنین؛(12) فرزندت را هفت سال رها بگذار تا بازی کند و (پس از آن) هفت سال او را تعلیم و تربیت کن.»

و نیز در روایتی دیگر می فرماید: «الغلام یلعب سبع سنین و یتعلم الکتاب سبع سنین و یتعلم الحلال و الحرام سبع سنین؛(13) پسر (فرزند) باید در هفت سال اولی کودکی را به بازی بگذراند و در هفت سال دوم، آموزش قرآن ببیند و در هفت سال سوم، احکام حلال و حرام را بیاموزد.»

در سیره امام صادق(ع) می خوانیم که امام در بازی کودکان شرکت می کرد و هر گاه با عدم صداقت برخی از کودکان مواجه می شد، بازی را ترک می کرد و با خواهش دیگران به بازی برمی گشت.(14) یعنی امام(ع) در واقع به این طریق پایبندی و عمل به قوانین و مقررات یا راستی و صداقت را به آنها می آموخت.

7. ورزش و نقش تربیتی آن

ورزش، نیازهای جسمی و روحی کودکان و نوجوانان را برطرف می کند و آثار جسمی مطلوبی دارد.

کوه نوردی، شنا، اسب سواری و مسابقات تیراندازی، در روایات گوناگون از پیشوایان دین از ورزش های مفید دانسته شده است.

امام صادق(ع) نقل کرده اند: «روزی پیامبر(ص) به منزل فاطمه(س) وارد شد.

امام حسن و امام حسین(ع) با او بودند. پیامبر(ص) به آنها فرمود: برخیزید و با هم کشتی بگیرید. فاطمه زهرا(س) که برای کاری بیرون رفته بود، بر آنها وارد شد و مشاهده کرد که پیامبر اکرم(ص) می فرماید: عجله کن حسن بر حسین سخت بگیر! فاطمه(س) تعجب کرد و فرمود: آیا بزرگتر را بر کوچکتر تشویق می کنید؟ پیامبر(ص) فرمود: من حسن را تشویق می کنم در حالی که برادرم جبرئیل حسین را تشویق می کند و می گوید: یا حسین، بر حسن سخت بگیر.»(15)

از این روایت برمی آید که پیشوایان دینی ما، فرزندان خود را به ورزش برای تندرستی و سلامتی و ایجاد توانمندی بدنی تشویق می کردند. در فرهنگ دینی، سرگرمی های مطلوب و مشروع سفارش شده است. زیرا در ساعات فراغت کودکان، اگر بازی ها و سرگرمی های مطلوبی که جنبه های ثمربخش روانی و جسمی داشته باشد به وجود نیاید، فرصت ها به بطالت می گذرد و ممکن است عوارض مختلف جسمی و روحی به بار آورد. تلاش و سرگرمی های مفید و مصلحت آمیز، زمینه تربیت و تشویق کودکان و نوجوانان سوی اقدامات مفید را فراهم می آورد. امروزه نظام های سلطه گر و حاکمان زورگو نیز از ورزش به عنوان ابزاری در جهت خواسته های مادی و سیاسی خویش بهره می گیرند؛ زیرا اگر ورزش از حالت ابزاری و تندرستی و سلامتی جسمانی و روانی خارج شود و به شکل هدف درآید، ایده آل ها و مقصدها در میدان ورزش و رقابت خلاصه می شود و افکار جوانان به برنده شدن و مغلوب ساختن رقیب محدود می گردد. پس ورزش بهره هایی دو سویه دارد: از یک سو مقدمات تلاش، خلاقیت و طراوت جسمی و روانی را فراهم می کند و افکار را به سمت اهداف مقدس سوق می دهد و اگر یک قهرمان دشمن خود را شکست داد و بر رقیب پیروز شد، به یاد خدا می افتد و متواضع می گردد و شخصیتش متین می شود؛ مانند پوریای ولی که به مقدسات و معیارهای دینی و ملی خویش افتخار می کند.

از سوی دیگر اگر همین ورزشکار ابزاری در دست سیاست بازان شد، به مسائل مادی اندیشید، افکارش فراتر از میدان رقابت های ورزشی نمی رود و از باروری باز می ماند. ورزش برای کودکان و بزرگسالان، دشمن تنبلی و کسالت روحی و موجب شادابی افراد است. انسان هایی که ورزش نمی کنند، اغلب دچار سستی، بی حالی و بی حوصلگی می شوند، در حالی که فقط با ده دقیقه نرمش صبحگاهی می توانند شادابی روانی و جسمی خود را باز یابند.

امام صادق(ع) فرمودند: «تنبلی و کسالت، دشمن تلاش است.»(16)

از این روایت فهمیده می شود که کسالت و تنبلی و بی حالی، منشأ بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی و اخلاقی است و اغلب سرگردانی ها و ناشایستگی ها در آن نهفته است.

کودکان در ورزش های گروهی، دوستی، رقابت، افتخار، برنده شدن و بروز شخصیت را که در درون پنهان می داشتند ظاهر می کنند؛ زیرا در صحنه بازی های منظم ورزشی از هم بازی های خود چیزهای خوبی فرا می آموزند. از جمله آثار مطلوب ورزش، تقویت جنبه های جسمانی است ولی عمده اثری که در ورزش وجود دارد، تقویت فکری، اعتماد به نفس، درک میزان توانایی خود و رقیب و باور کردن دیگران است. که اینها سبب می شود تا عقل و خرد کودکان پرورش یابد و رشد کند. طبع کودکان بازی کردن است و برای رشد آنان بسیار مفید است. تا آنجا که گفته اند:

«ورزش هایی که به کودکان داده می شود، باید چنان باشد که به تربیت قوای فکری و نظم روحی آنان منتهی گردد، بدین معنا که تکوین اخلاق کنند و ایجاد منش نمایند و عادت مطلوب را پایه گذارند و یا حس ابتکار را بیدار کنند و این همه را ضمن بازی کردن می توانند بهتر از هر گونه درسی یاد بگیرند؛ زیرا که اثر چنین آموزشی ضمن بازی ها، تا پایان عمر باقی می ماند.»(17)

در ورزش های سنتی و زورخانه ای، مقررات خاصی وجود دارد و ورزشکاران ضمن حرکات، ورزشی شعارهای مذهبی و مدح مولا علی(ع) و … بر زبان جاری می کنند. فضای چنین ورزشگاه هایی پر است از شعارهای مذهبی و فرهنگی. در ورزش در چنین محیطی آثار تربیتی و آموزشی و اخلاقی بسیاری نهفته است.

گفتنی است اگر جهت ورزش غلط باشد، همین ورزش تبدیل به ضد ارزش می گردد و ممکن است آسیب هایی مانند پرخاشگری، ماجراجویی، سودطلبی، غرور کاذب و خودمحوری را در پی داشته باشد. ورزش می تواند زمینه تعدیل روحیات را فراهم کند. از آموزش فردی که دچار ناهنجاری های روانی است، کمتر می توان رضایت خاطر داشت؛ زیرا در ساعات تدریس و حضور کودکان در کلاس، چون نوسانات فکری وجود ندارد، از درس و ارائه مطالب لذت نمی برد و قدم به قدم از دوستی و فضلیت خواهی او کاسته می شود.
منابع: ……………………………..

1. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1335.

2. الطبرسی، رضی الدین ابی الحسن بن فضل، مکارم الاخلاق، مؤسسه الاعلمی، 1392.

3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، 1403.

4. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تهران، المکتب الاسلامیه، 1367.

5. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، چاپ چهارم، ترجمه آیت اللّه کوه کمره ای، انتشارات اسوه، 1379.

6. ابن ابی الدنیا، کتاب العیال،(بیتا).

7. منطقی، مرتضی، روانشناسی تربیتی.

8. ابوجعفر صدوق، محمد بن علی، بن الحسین بن بابویه القمی، من لایحضر الفقیه، ترجمه علی اکبر غفاری، چاپ اول، تهران، 1368.

9. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه.

10. پاک نژاد، سیدرضا، اولین دانشگاه آخرین پیامبر، چاپ سوم، تهران، کتاب فروشی اسلامی، 1361.

11. کریستن، ویژگی های زن و ورزش، ترجمه سکینه خرازی.

پی نوشتها: ……………………..

1. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ج14، ص295، تهران، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1335.

2. الطبرسی، رضی الدین، ابی الحسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص247، مؤسسه الاعلمی، 1392.

3. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج16، ص184، تهران، المکتب الاسلامیه، 1367.

4. همان، ج2، ص487.

5. مجلسی، بحارالانوار، ج8، ص299.

6. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج5، ص224، چاپ چهارم، ترجمه آیت اللّه کمره ای، انتشارات اسوه، 1379.

7. همان.

8. کافی، ج5، ص218.

9. همان.

10. همان، ص216.

11. همان، ج43، ص294.

12. وسائل الشیعه، ج15، ص194.

13. همان.

14. منطقی، مرتضی، روانشناسی تربیتی، ص560.

15. بحارالانوار، ج100، ص189.

16. کتاب العیال، ج1، ص299.

17. پاک نژاد، سیدرضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر(ص)، ج16، ص64، چاپ سوم، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1361.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید