تسریع در ازدواج
ازدواج علاوه براینکه پاسخی مناسب به یکی از نیازهای تکوینی به ودیعه گذاشته شده در نهادو سرشت انسان است و عدم تأمین صحیح آن، نوعی مبارزه غلط و ناصحیح با سرشت خود به شمار می رود، باعث تسکین و تکمیل انسان است. پس عدم ارضای صحیح و به موقع این نیاز فطری و درونی، ضررهای جبران ناپذیری را بر روان فرد و روابط او با اجتماع، وارد می سازد. ازدواج فرد را از حالت خودمداری، اضطراب و احساس سلطه براشیا و اشخاص، باز می دارد و موجب بقای سلامت روان و تن ودوری از بسیاری بیماری های جسمانی، روانی، و انحرافات اجتماعی می شود و به همین دلیل است که امام حسین (ع) برادر زاده 20 ساله خود را بر مبنای ایمان، برای دختر 17 ساله خود می پذیرد و اینچنین در ازدواجشان تسریع روا می دارد. (دشتی، 1383، ص 93)
در روایتی ازامام صادق (ع)آمده است که رسول الله فرمودند : ای مردم، جبرئیل از پیشگاه الهی نزد من آمد و گفت : دختران بکر مانند میوه درختند، موقعی که می رسند اگر چیده نشوند اشعه آفتاب فاسدشان می کند ووزش باد آنها را پراکنده می سازد. همین دختران وقتی به حد بلوغ رسیدند و مانند زنان در خویش تمایل جنسی احساس نمودند، دارویی جزشوهر ندارند و اگر همسر نگیرند از فساد ایمن نیستند؛ چه آنکه بشرند و بشر از خطا و لغزش مصون نیست.(کلینی، 1367، ج5، ص 337)
علت اینکه اسلام، ازدواج کردن را به منزله به دست آوردن نصف ایمان معرفی می کند، بدین سبب است که غریزه جنسی نیرومند ترین و سرکش ترین غریزه انسانی است و به تنهایی با دیگر غرایز، برابری می کندو انحراف از آن نیمی از دین و ایمان انسان را به خطر خواهد انداخت، و گرنه خود ازدواج، در اصل، یک عمل مستحب مؤکد است. وجوبش زمانی
است که انسان با ترک آن به گناه، زحمت و مشقت بیفتد؛ ازاین رو، مجرد ماندن جایز است. اما بروز شخصیت اجتماعی و مذهبی و پیشرفت دنیوی و اخروی انسان با ازدواج میسرمی شود؛ چون اساس شخصیت اجتماعی و مذهبی هر شخص تا حدی به ازدواج وی بستگی دارد و بدون ازدواج کمتر کسی می تواند در جامعه، شخصیتی مطلوب و مورد توجه و اعتماد مردم پیدا کند و ایمان خود را گزند انحراف های جنسی، و افکار و عواطفش را از اضطراب ها، عقده ها و حسادت ها حفظ نماید.
بنابراین، نه تنها ازدواج مانع رشد و استفاده از اوقات زندگی و جوانی نمی شود، بلکه باعث فراهم کردن زمینه برای رفع بسیاری از نگرانی ها و تشتت افکار و انحرافات فکری و اخلاقی می گردد و در نتیجه، بهتر می توان ازجوانی بهره گرفت. طبق آمار و ارقام جهانی، در برخی کشورها، سن ازدواج را به طور رسمی پایین آورده اند تا میزان مشکلات جوانان را کاهش دهند.(فلسفی، 1375، ص 176)
پسران و انتخاب همسر، دختران و انتخاب شوهر
از بررسی این ازدواج مقدس که امام حسین (ع)باعث و بانی آن است، بر می آید که پسران جوان پیش از آنکه دختری را برای همسری خود نامزد کنند، باید از ریشه خانوادگی و طرز تربیت های ایمانی و اخلاقی اش تحقیق نمایند و بدانند که نباید از مشاهده صورت زیبا واندام موزون و حرکات دلنشین دوشیزه ناشناخته ای خودباخته و مسحور شوند و بدون احراز شایستگی و صلاحیت با وی پیمان ازدواج برقرارکنند.
روزی رسول اکرم (ص) به مردم فرمود : بپرهیزید از گیاهان سبز و خرمی که در سرگین پرورش یافته است. عرض شد : یا رسول الله، مقصود ازاین سخن چیست ؟ فرمودند: زن زیبا
وخوب رویی است که در خانواده بد و محیط فاسد پرورش یافته است.(1)(کلینی، 1367، ج5، ص 332)
دختران جوان نیز باید در انتخاب همسران خود متوجه جهات ایمانی و اخلاقی باشند و از ازدواج با پسران آلوده و گناهکار بپرهیزند و موجبات ناکامی و بدبختی خویش را فراهم نیاورند. البته برای اینکه پدران نادان و ناآگاه از قدرت خویش در این حیطه سوء استفاده ننمایند و ازدواج نامتناسبی رابه دختران خویش تحمیل ننمایند، پیشوای گرامی اسلام به آنها هشدار می دهد.
رسول اکرم فرمودند: آن کس که دختر خود را به ازدواج مرد فاسقی درآورد، با این عمل از وی قطع رحم نموده است.(2)
و ما مشاهده می نماییم که در ازدواج پسر بزرگوار امام حسن مجتبی(ع) ودختر گرامی و کریمه امام حسین (ع) که در کمال ایمان صورت گرفت و وجود مبارک امام حسین بر آن نظارت داشتند تماماً و کمالاً سیره و روش رسول الله اجرا شده است.
درایت امام در حیطه ازدواج سیاسی
آن زمان که روزگاربه کام معاویه شد، یزید پسر معاویه به انواع خوش گذرانی ها و عیش و نوش ها همچون زن پرستی و می گساری مشغول بود.
یکی ازبستگان معاویه به نام عبدالله بن سلام زنی بسیار زیبا به نام «ارینب» داشت که دختر عمومی عبدالله هم بود. او در زیبایی و فتانت و ادب و کمال در منطقه عراق زبانزد خاص و عام بود. یزید خوش گذران و زن پرست که وصف خوبی و لطافت چهره ارینب را شنیده بود، به ناگاه تصمیم گرفت آن زن خوب رو را از نزدیک ملاقات کند. بدین منظور، ناگهانی از شام به عراق حرکت کرد و به هر تدبیری ارینب را از نزدیک دید و حالش دگرگون شد.
پس از مدتی، معاویه که از ماجرا اطلاع یافته بود، عبدالله بن سلام را به شام احضار کرد و قول دختر خود «رَمَله» و سکونت در قصر مجاور خودش را به وی داد واز وی خواست که همسرش ارینب را طلاق دهد. عبدالله چنین کرد و ارینب هم به مدینه نزد پدرش بازگشت.
پس از آن، معاویه به ابوهریره مأموریت داد به مدینه برود و ازارینب خواستگاری نماید و مهریه ارینب را یک میلیون درهم تعیین نمود.
در راه مدینه، ابوهریره با امام حسین برخورد داشت و ماجرا را به ایشان گفت. امام هم که از سیاست بازان بنی امیه اطلاع داشت که چگونه نوامیس مردم را بازیچه خود قرار می دهند و زن و شوهری را که زندگی آرام وگرمی داشتند ازیکدیگر جدا می سازند تا به هوس بازی های زودگذرخود برسند، برای حفظ ارینب و بازگرداندن او به شوهرش عبدالله بن سلام، چاره ای اندیشید : ازدواج سیاسی با ارینب! اگر امام از ارینب خواستگاری و با وی ازدواج می کرد، دیگر معاویه و یزید نمی توانستند کاری از پیش ببرند. ازاین رو، امام به ابوهریره فرمودند : از طرف من هم از ارینب خواستگاری کن. ابوهریره نزد ارینب رفت و گفت : معاویه تو را برای ولیعهد خود یزید می خواهد و امام حسین نیز از تو خواستگاری کرده است. ارینب که از فساد یزید مطلع بود، ازدواج با امام را ترجیح داد و
با حضرت اباعبدالله (ع)ازدواج کرد. ولی امام به ارینب فرمودند که فعلاً در خانه پدرش بماند و به هیچ وجه با اوملاقات نکند. معاویه هم که از ماجرا مطلع شد و نقشه اش را ناکام یافت، سخت برآشفت و ابوهریره را به بی لیاقتی متهم کرد و عبدالله را از قصرش خارج نمود.
عبدالله با حالی نذار و غمگین عازم عراق شد، ولی در راه فکر کرد نزد ارینب برود و صندوقچه جواهری را که به دست او به امانت داده بود بگیرد و با آن تا آخر عمر زندگی کند. ازاین رو، وقتی به عراق رسید، شرمنده به حضور امام آمد، و تقاضای خود را مطرح کرد. امام حسین فرمود : «خوب است این کار درحضور هر سه نفر صورت گیرد.»
وقتی امام حسین(ع) ارینب و عبدالله را رودر رونشاند، عبدالله از شدت خجالت سربالا نکرد تا اینکه امام موضوع را مطرح کردند. ارینب گفت : «راست می گوید.» صندوق را گشودند، همان بود که عبدالله گفته بود.
عبدالله گفت :«ای ارینب، من به تو بد کردم. بنابراین، مقداری ازاین جواهرات را به تو می دهم شاید تو مرا ببخشی»،و آنگاه اشک ریخت.
امام حسین فرمودند: ای پسر سلام، من خوب حلال کننده ای برای شما دو نفر بودم؛ او را طلاق دادم، با اوازدواج کن.(3)
وقتی عبدالله بن سلام این اخلاق و ایثارگری امام را دید از خواب غفلت بیدار شد و دانست که امام برای شکست توطئه معاویه به این ازدواج سیاسی اقدام نمودند.
معاویه نیز با شنیدن این خبر سخت برآشفت و یزید کینه امام حسین را به دل گرفت.(4)
نقش امام حسین (ع)در ممانعت از ازدواج یزید
یزید تنها در مورد ارینب نقشه اش توسط امام نقش بر آب نشد؛ زیرا او مردی بوالهوس و شهوت پرست بود. حکایت زیر، نمونه ای دیگر در این زمینه می باشد:
گویند روزی مروان به سراغ عبدالله بن جعفر (همسر حضرت زینب رفت و از دختر او ام کلثوم برای یزید خواستگاری کرد. عبداله گفت : «اختیار دختربا دایی او (امام حسین است.»
مروان به سراغ امام آمد و جواب منفی شنید. امام نیز بی درنگ ام کلثوم را به عقد یکی از جوانان بنی هاشم درآوردند.
وقتی خبر به یزید رسید، بی اندازه عصبانی شد و کینه امام را (افزون بر کینه قبلی اش) به دل گرفت و قسم خورد که انتقام می گیرد.(5)
اما آنچه دراین ازدواج سیاسی حایزاهمیت است:
1. کرامت و عزت بخشیدن به شخصیت زن : امام با این کار فرخنده خویش، با تفکر ابزاری شدن وجود زن و فرض نمودن زن به عنوان ملعبه در دست مردی همچون یزید به مخالفت پرداختند.
2. توجه امام به اهداف و شخصیت پلید یزید : امام بزرگواربه این علت که از اهداف مادی گرا و هوسرانی های یزید آگاه بود، برای خنثی کردن هدف پلید وی دست به این امر نیکو زدند.
3. احساس مسئولیت امام در برابر زندگی افراد جامعه در حیطه خانواده: امام با توجه به تأکید اسلام برحفظ نهاد خانواده و تأثیر مستقیم آن برفرد، با این کار خود نخواستند نهاد مقدس خانواده با کار احمقانه و بوالهوسانه یک شاخص فاسد مورد تعرض قرار گیرد، و در نهایت هم دوباره امام این نهاد را احیا کرد.
4.ابهت و عظمت شأن امام در برخورد و چگونگی عملکرد ایشان در جایگاه یک محلل بنا به گفته خود ایشان : امام در نهایت ایثار و ابهت دست به این کار و اخذ چنین تصمیمی زدند؛ تصمیمی که سرانجام ختم به خیر شد.
5. توجه امام به جو مادی گرایی در جامعه : امام چون به این امر واقف بود و اقدام سبک سرانه عبدالله بن سلام را برای رسیدن به زخارف دنیا، به منزله فروپاشی زندگی او می دانست، هم برای احیای عبدالله بن سلام و هم برای پا گرفتن مجدد زندگی مشترک او با ارینب، پس از شنیدن ماجرا از ابوهریره، اقدام به جا و به هنگام خود را عملی نمودند تاهم فرد و متعاقب آن جامعه را نجات دهند.در واقع، آن حضرت با چراغ نجات خود، زندگی افرادی همچون عبدالله بن سلام و ارینب را احیا کردند و آنها را در کشتی نجات خود گرفتند. ایشان در مورد خواهر زاده خود ام کلثوم هم این گونه عمل نمودند؛ و به حق که حسین همان «مصباح الهدی و سفینه النجاه» است
پی نوشت ها :
1ـ قالَ رسول الله خطیباً فقالَ: أیهَا النّاسُ ایاکُم وَ خضَراءُ الدَّمَنِ. قیلَ یا رسول الله وَ ما خَضراءُ الدَّمَنِ. قالَ المَرأهُ الحَسناءُ فی مَنبَتِ السُوءِ.
2ـ قالَ رسول الله : مَن زوَّجَ کَریمَتَهٌ مِن فاسِقِ فَقَد قَطَعَ رَحِمَها.
3ـ یابنَ السَّلام نِعمَ المُحَلِلُ کُنتُ لَکُما، هِی طَلاقُ.(ابن عساکر، 1356، ص 203)
4 ـ این حکایت از کتاب فرهنگ سخنان امام حسین اقتباس گردیده است.(ر.ک به : منابع و مآخذ)
5 ـ این روایت به اختصار از دائره المعارف اسلام اقتباس شده است.(ر.ک به : منابع و مآخذ)
منبع مقاله :
نشریه بانوان شیعه، شماره 20