انّما یعمر مساجد الله من امن بالله و الیوم الاخر و اقام الصّلوه و اتی الزّکوه و لم یخش الاّ الله فعسی اولئک ان یکونوا من المهتدین.
مساجد الهی را تنها کسی آباد میکند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده و نماز را بر پا دارد و زکات را بپردازد و از چیزی جز خدا نترسد، امید است چنین گروهی هدایت یابند.«توبه ، 18»
در آیه بعد برای تکمیل این سخن شرایط آباد کنندگان مساجد و کانونهای پرستش و عبادت را ذکر میکند و برای آنها پنج شرط مهم بیان میدارد و میگوید:
انّما یعمر مساجد الله من امن بالله و الیوم الآخر
تنها کسانی مساجد خدا را آباد میسازند که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند.
این اشاره به شرط اول و دوم است که جنبه اعتقادی و زیربنایی دارد و تا آن نباشد هیچ عمل پاک و شایسته و خالصی از انسان سر نمیزند بلکه اگر ظاهراً هم شایسته باشد در باطن آلوده به انواع غرضهای ناپاک خواهد بود. بعد به شرطهای سوم و چهارم اشاره کرده و میگوید:
و اقام الصّلوه و اتی الزّکوه
و نماز را برپا دارد و زکات را بدهد
یعنی ایمانش به خدا و روز رستاخیز تنها در مرحله ادعا نباشد بلکه با اعمال پاکش آن را تأیید کند هم پیوندش با خدا محکم باشد و نماز را به درستی انجام دهد و هم پیوندش با خلق خدا، و زکات را بپردازد.
اهمیت بنای مسجد
درباره اهمیت بنای مسجد احادیث فراوانی از طرق اهل بیت و اهل سنت رسیده است که اهمیت فوق العاده این کار را نشان میدهد.
از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ چنین نقل شده که فرمود:
من بنی مسجداً و لو کمفحص قطاهٍ بنی الله له بیتاً فی الجنّه.
کسی که مسجد بنا کند هر چند به اندازه لانه مرغی بوده باشد خداوند خانهای در بهشت برای او بنا خواهد ساخت.
ولی امروزه آنچه بیشتر اهمیّت دارد عمران و آبادی معنوی مساجد است و به تعبیر دیگر بیش از آنچه به ساختن مسجد اهمیّت میدهیم باید به ساختن افرادی که اهل مسجد و پاسداران مسجد و حافظان آنند اهمیت بدهیم. مسجد باید کانونی باشد برای هرگونه حرکت جنبش و سازنده اسلامی در زمینه آگاهی و بیداری مردم و پاکسازی محیط و آماده ساختن مسلمانان برای دفاع از میراثهای اسلام.
مخصوصاً باید توجه داشت مسجد مرکزی برای جوانان با ایمان گردد نه اینکه تنها مرکز بازنشستگان و از کار افتادگان شود. مسجد باید کانونی برای فعّالترین قشرهای اجتماع باشد نه مرکز افراد بیکاره و بیحال و خواب آلوده.[1]
انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر از سیاق کلام استفاده میشود این که انحصار مستفاد از کلمه: (انما) از قبیل قصر افراد[2] است، تو گویی شخص توهم کرده که هم مؤمنین حقّ دارند مساجد خدا را تعمیر کنند و هم مشرکین، لذا در این آیه حق مزبور را منحصر در مؤمنین کرده است، و لازمه این حصر این است که مراد به جمله: (یعمر) انشاء حق و جواز باشد، که آن را به صورت خبر تعبیر کرده، نه این که خبر بوده باشد، و این معنا پر واضح است.
و اگر جواز تعمیر مساجد و داشتن حق آن را مشروط کرده به داشتن ایمان، هم به خدا و هم به روز جزا، و به همین جهت آن را از کفار که فاقد چنین ایمانی هستند نفی کرده، و خلاصه اگر در این شرط اکتفا به ایمان به خدا تنهایی نکرده و ایمان به روز جزا را هم علاوه کرده است برای این بوده که مشرکین خدا را قبول داشتند، و تفاوتشان با مؤمنین صرف نظر از شرک این بود که به روز جزاء ایمان نداشتند، لذا حق تعمیر مساجد و جواز آن را منحصر کرد به کسانی که دین آسمانی را پذیرفته باشند.
به این هم اکتفا نکرد، بلکه مسأله نماز خواندن و زکات دادن و نترسیدن جز از خدا را هم علاوه کرد، و فرمود: (و اقام الصلوه و آتی الزکاه و لم یخش الا الله) برای این که مقام آیه مقام بیان و معرفی کسانی است که بر خلاف کفّار از عملشان منتفع میشوند، و معلوم است کسی که تارک فروع دین آن هم نماز و زکات که دو رکن از ارکان دینند بوده باشد او نیز به آیات خدا کافر است، و صرف ایمان به خدا و روز جزا فایدهای به حالش ندارد، هر چند در صورتی که به زبان منکر آنها نباشد در زمره مسلمان محسوب میشود، وقتی کافر است که به زبان انکار کند.
و اگر از میان فروع دین تنها نماز و زکات را اسم برد، برای این بود که نماز و زکات از آن ارکانی است که به هیچ وجه و در هیچ حالی از احوال ترکش جایز نیست.
و از این اقتضای مقامی که گفتیم بر میآید که مراد به جمله: (و لم یخش الا الله) خشیت دینی است که همان عبادت است، نه خشیّت و ترس طبیعی و غریزی، چه این رقم ترس را همه دارند، مگر اولیاء مقربین، مانند انبیاء که قرآن دربارهشان فرموده: «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احداً الا الله».[3]
[1] . تفسیر نمونه، ج7، ص315 و 318 ـ سورهی توبه، آیهی 18.
[2] . یعنی با حرف عطف (واو) آن را به ما قبل خود متصل نکرد.
[3] . احزاب / 39: کسانی که رسالتهای خدا را ابلاغ نموده و از او میترسند، و از احدی جز خداوند نمیهراسند.