راه میانبر غرب در جنگ نرم

راه میانبر غرب در جنگ نرم

گفت‌وگو با خانم دکتر معصومه حاج‌حسینی
تبیین هویت و جایگاه زن در آموزه‌های اسلامی، از جمله مهم‌ترین مسائل گفتمانی انقلاب اسلامی است. جهان سلطه برای مقابله با این تهدید، عملیات ویژه‌ای تحت عنوان جنگ نرم را با اولویت راهبردهای «خانواده‌زدایی»، «فساد زن» و «تغییر سبک زندگی اسلامی»، علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران طراحی نموده است. برهان در این خصوص گفت‌وگویی با خانم دکتر معصومه حاج‌حسینی؛ استاد حوزه و کارشناس مسائل زنان ترتیب داده و از نگاه ایشان به بررسی ابعاد و لایه‌های جنگ نرم و نقش زنان در این عرصه پرداخته است.
خانم حاج‌حسینی معتقد است دلیل اینکه زنان برای طراحی فاز اول عملیات دشمن انتخاب شدند، این است که دشمن مطالعه‌ی بسیار دقیق و جامعی از جایگاه زن در نظام‌هایی شبیه نظام ما و نظام‌های سنتی دارد. در جامعه‌ی مبتنی بر عنصر خانواده، زن محور و ستون خانواده است. لذا اگر کسی بخواهد در این جنگ زودتر به اهداف‌ خود برسد، خردمندانه‌ترین کار این است که به موضوع زن بپردازد.
ایشان همچنین به آسیب‌شناسی وضعیت زنان جامعه اشاره کرده‌اند که در ادامه می‌خوانیم.
طی سال‌های گذشته، مقام معظم رهبری مکرراً بر مسئله‌ی تهاجم فرهنگی و جنگ نرم تأکید داشتند. ایشان در سال 86 فرمودند: «…این حرف‏ها شاید براى آقایان تکرارى باشد، اما من تأکید مى‏کنم. علت هم این است که در طول این سال‏ها، هر چه در این زمینه گفته شده، درست فهم نشده است.» متأسفانه نتیجه‌ی‌‌ غفلت از این موضوع را امروز شاهد هستیم. برای اینکه در مقابل این تهاجم، دفاع درستی داشته باشیم، باید استراتژی دشمن را به خوبی بشناسیم. ابتدا در مورد چیستی و چرایی جنگ نرم توضیح مختصری بفرمایید.
تقریباً یک دهه است که رهبر بحث جنگ نرم را در ادبیاتی طیف‌گونه و با بحث تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی، قتل‌عام فرهنگی و جنگ نرم شروع کرده‌اند. این موضوع تبدیل به طیف شد، زیرا هیچ زمان برای کسانی که متکفل مسئله بودند خوب فهم نشد. مسئله عمق پیدا می‌کرد و رهبر هم گام‌به‌گام پیش می‌آمدند و با ادبیات جدید و متناسب با عمق جدید، به آن می‌پرداختند. وقتی آمریکایی‌ها، به عنوان نماد جهان سلطه، نتوانستند با ابزارها و جنگ سخت به مقصود خود، یعنی مهار و تغییر نظام، برسند؛ تغییر تاکتیکی دادند و مدل جنگ خود را به جنگ نرم تبدیل کردند که با وضعیت آن روز ایران هم کاملاً سازگار بود.
ایران در مرحله‌ی گفتمان‌سازی قرار داشت و در جهان هم حرکت بیداری اتفاق افتاده بود. انتفاضه‌های اول، دوم و سوم پیرو گفتمان انقلاب اسلامی رخ می‌داد و بیداری از حوزه‌ی کشورهای اسلامی فراتر رفته و به غرب هم کشیده شده بود. شاید این موضوع را باور نکنیم، ولی در بحث جنبش وال‌استریت، دوستانی که به آنجا رفته بودند می‌گفتند کاریزماهای جنبش به محض اینکه می‌دیدند ما ایرانی هستیم، سعی می‌کردند با ما ارتباط برقرار و خود را به ما نزدیک کنند و می‌گفتند ایده‌آل ‌ما وضعیت و حکومت شماست. کسانی که نه اسلام را می‌شناسند و نه به دنبال اسلامی‌ کردن کشور خود هستند، ساختار حکومت را ساختار شایسته‌ای برای مردم‌‌سالاری و اصل تحقق جمهوریت می‌دانند.
از اینجا به بعد، غرب هم سازوکار خود را بر اساس جنگ نرم و استحاله‌ی گفتمان انقلاب اسلامی قرار داد. مقام معظم رهبری در دانشگاه علم‌وصنعت در سال 89 بیان کردند که آن‌ها به دنبال تشکیل یک پوسته‌ی بدون هسته هستند؛ یعنی ما ظاهر و موقعیتی از جمهوریت و اسلامیت داشته باشیم، اما ماهیت، ساختارها، قوانین و سیاست‌های فرادستی ما حکایت از جمهوریت و اسلامیت نداشته باشد، مثل ترکیه.
من اخیراً به دلیل سخنرانی‌هایی که در آستانه‌ی انتخابات در استان‌های مختلف داشتم، توفیق پیدا کردم که گفتمان حضرت امام را در این مسئله بازخوانی کنم. در سال‌های اول که به ایشان گفتند اسم این حکومت را چه می‌خواهید بگذارید، می‌فرمایند جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم. ایشان توضیح می‌دهند که حکومت باید اسلامی باشد، نه حکومت مسلمان و می‌گویند فرق این دو در این است که در حکومت مسلمان، مثل کشورهایی که اطراف ما هستند، یک مسلمان در جایگاه حاکم قرار می‌گیرد، ولی اسلامیت به ابعاد کشور تسری ندارد و فردی است. اما حکومت اسلامی یعنی صبغه‌ی اسلامی داشتن ساختارها، قواعد، قوانین و در واقع همه‌ی عواملی که در یک حاکمیت متصور است. این تفکری است که اگر به جهان تعمیم یابد، فضای تک‌قطبی، استکبارگری و استثمارگری را که تأمین‌کننده‌ی منافع غرب است، از بیخ و بن برمی‌کند.
این اتفاق را در کشورهای غربی شاهد هستید؛ عکس رئیس‌جمهور آمریکا حتی وقتی به کشورهای غربی سفر می‌کند، پاره می‌شود، مردم از سفر او ناخشنود هستند و او را مایه‌ی شرم خود می‌دانند. این تهدیدات باعث می‌شود جنگ نرمی از طرف دشمن آغاز شود که همان اهداف جنگ سخت را دارد. جنگ نرم در پی مهار یا تغییر ساختار نظام یا به مصالحه کشاندن آن در اصول و مبانی متناسب با آن چیزی است که غرب دنبال می‌کند.

در این سال‌ها دشمن بیشترین تمرکز را بر روی جامعه‌ی زنان و خانواده داشته است. چرا زنان و دختران در این روند دو قشر اصلی محسوب می‌شوند؟ چرا تمرکز دشمن بیشتر روی خانواده بوده است؟
دلیل اینکه زنان برای طراحی فاز اول عملیات دشمن در جنگ نرم انتخاب شدند، این است که دشمن مطالعه‌ی بسیار دقیق و جامعی از جایگاه زن در نظام‌هایی شبیه نظام ما و نظام‌های سنتی دارد. در جامعه‌ی مبتنی بر عنصر خانواده، زن محور و ستون خانواده است. لذا اگر کسی بخواهد در این جنگ زودتر به اهداف‌ خود برسد، خردمندانه‌ترین کار این است که به موضوع زن بپردازد. غربی‌ها و به خصوص آمریکایی‌ها و لابی‌های صهیونیستی، درباره‌ی کشورهای اسلامی و جریانات اسلام‌گرا، مطالعات بسیار و اندیشکده‌های قوی دارند که روی جزءجزء این مطالب کار می‌کنند و می‌بینید که نتیجه‌های خوبی هم می‌گیرند. مطالعات آن‌ها بسیاری از مواقع از مطالعات ما در این زمینه جامع‌نگرتر است.
در تحلیل‌های خود می‌گویند در جوامع سنتی خانواده عنصر سازنده است. آن هم خانواده‌ی سنتی، یعنی خانواده‌ای که حاصل ازدواج زن و مرد است. در این نوع خانواده‌ها زن محوریت دارد و آثار آن را نیز تعریف می‌کنند و می‌گویند در این نوع خانواده‌ها، کارکردهای خانواده چیست و زن در آن چه جایگاهی دارد و مثلاً زن در جایگاه مادر و همسر چه نقش‌هایی ایفا می‌کند. به این ترتیب، تحلیل بسیار دقیقی از وضعیت و جایگاه زن در جوامعی به سبک جامعه‌ی ما به دست می‌آورند. تعبیر آن‌ها این است که زن ستون خیمه است. اگر شما ستون خیمه را از بین ببرید، خیمه‌ای باقی نمی‌ماند و دیگر نیازی به برنامه‌ریزی برای مردان، جوانان، دختران و کودکان نیست. این گونه روال جنگ بسیار کوتاه می‌شود و آن‌ها به خوبی به نتیجه می‌رسند.
آنان زن را در محوریت کانونی خود قرار می‌دهند و برنامه‌ای جامع‌الاطراف هم می‌ریزند که در واقع سلب نقش‌آفرینی زن در حوزه‌های زنانگی خود است. این برنامه‌ شامل حوزه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تربیتی و‌ عقیدتی می‌شود. یعنی بر خلاف تصور بعضی، این گونه نیست که به موضوع زنان فقط در ذیل مسائل اجتماعی بپردازیم. به نظر می‌آید که دشمن نگاه جامعی دارد و برنامه‌ی کامل، دقیق و نظام‌یافته‌ای را برای این کار فراهم کرده است. اگر ما بخواهیم در مورد وضعیت زنان در ایران مطالعه کنیم، این واقعیت را به روشنی درخواهیم یافت.
مثلاً در سیاست‌های اشتغال، سیاست‌های گسترش کمّی و کیفی حوزه‌ی نظام آموزش عالی و همچنین در ارائه کردن مدل‌های غربی، مجموعه‌ی منظمی از طرف غرب القا می‌گردد و کدهای آن از طریق عوامل آن‌ها در داخل دریافت می‌شود و اشاعه می‌یابد. مثلاً در سخنرانی اخیر مقام معظم رهبری متوجه می‌شویم بالیدن به مناصب مدیریتی زنان، یعنی نگاه کمّی‌نگر غیرشایسته‌سالارانه. امروز وضعیت به گونه‌ای است که در هر ساعت، شانزده طلاق به ثبت می‌رسد و نرخ رشد طلاق 5/3 شده است.
این وضعیت کلی کشور ماست و حتی در استان‌هایی که کاملاً بافت سنتی دارند و مجامع روستایی که در آن‌ها قواعد خانواده، ریاست مرد و مطیع بودن اعضای خانواده هنوز یک ارزش است، دیده می‌شود. آمار در تهران به عنوان پایتخت و مکانی که مرکزیت مناطق مرفه را دارد، اسف‌انگیز است. عمر خانواده بسیار کوتاه شده و اصلاً در مناطق مرفه و قشر برخوردارتر، خانواده‌ای شکل نمی‌گیرد. خانواده‌های شکل‌گرفته‌ی پُرقدمت، مثل پدر و مادرهایی که‌ بیست یا سی سال زندگی مشترک کرده‌اند، در سرخط طلاق قرار گرفته‌اند. وضعیت بسیار اسفناکی به وجود آمده است که حاصل آن می‌شود بیست سؤالی که رهبری در بجنورد مطرح کردند؛ ‌چرا خانه‌های مجردی، آمار بالای طلاق، آمار و نرخ رشد کم ازدواج، توجه به تجردگرایی و بسیاری موارد دیگر.

در واکاوی لایه‌های جنگ نرم مشاهده می‌کنیم که دشمن برای پیشبرد اهداف کلان خود، از راهبردهای مختلفی استفاده می‌کند. حال سؤال این است که جایگاه زنان در این میان چیست؟
در حقیقت مسائل مربوط به زنان و خانواده همان لایه‌های اصلی جنگ نرم است که لایه‌ی فرهنگی، سیاسی، اطلاعاتی و ایدئولوژیک دارد. بهترین‌ مثال‌ در لایه‌ی سیاسی و اطلاعاتی اتفاقات فتنه‌ی 88 بود. آن زمان تازه مسئولین به خود آمدند و دانستند که موضوع زنان واقعاً، همان طور که بقیه می‌گفتند، باید به عنوان یک دغدغه‌ی درجه یک قرار گیرد.
در جریانات سیاسی کشور، لایه‌های پنهانی منسجم و هماهنگی را می‌بینید که عملیات‌گرایانه وارد می‌شوند، ارزش‌ها را به چالش می‌کشند‌ و ساختارشکنی می‌کنند، درمی‌یابید که زنان و دختران در آن نقش پررنگی داشتند و به عنوان یک لیدر پرتوان، نقش‌آفرینی می‌کردند و آقایان را تابع خود می‌ساختند.
امام فرمودند اگر در یک جامعه‌ زن به فساد کشیده شود، جامعه به فساد کشیده می‌شود. این صحنه‌ها این موضوع را برای ما عیان و قابل لمس کرد. در اتفاقات فتنه‌ی 88، سناریوی آن‌ها این بود که در خط یک و در حلقه‌های رهبری جریانات کف خیابان، از دخترهای عمدتاً شانزده تا نوزده ساله استفاده کنند. بعدها دستگاه‌های امنیتی به این نتیجه رسیدند که آن‌ها در جریانات ضدانقلاب و به خصوص پ‌ک‌ک عضویت داشتند. اینکه آنان زنان را در خط مقدم عملیات براندازی قرار دادند، نشان می‌دهد که دشمن این ظرفیت را بسیار خوب شناخته است.
ظرفیت زنانه برای حضور در کف خیابان و انجام کار سیاسی ظرفیت مناسبی است، زیرا زن به هر جهت جنس لطیفی است و همه‌ی دنیا با همه‌ی باورهای تساوی‌گرایانه یا برترگرایانه‌ درباره‌ی زن،‌ این موضوع را قبول دارند. اگر درباره‌ی مصر و کشورهای دیگر که در حال زدوخورد هستند، بشنوید که ده‌ مرد کشته شده‌اند،‌ به اندازه‌ی زخمی شدن یک کودک یا هتک حرمت به یک زن ناراحت نمی‌شوید. این گونه موضوعات فضا را ملتهب می‌کند و افکار عمومی را بر هم می‌ریزد. در جریان فتنه‌ی 88 شاهد بودیم که خانم‌ها خط اول عملیات بودند، ضمن اینکه نقش رهبری را انصافاً بسیار خوب ایفا کردند. حال اگر بخواهیم با این زنان برخورد امنیتی کنیم، سروصدای بین‌المللی‌ بسیاری خواهد داشت، نهادهای بین‌المللی بر هم می‌ریزد و دیکتاتوری بودن حکومت ایران را چندباره امضا می‌کنند و مهر می‌زنند و اگر یکی از آن زنان محاکمه و در مورد او قانون اجرا شود، موضوع بسیار اسف‌انگیز خواهد ‌شد که تا مرز حمله‌ی نظامی و سازمان‌دهی سازمانی مثل ناتو و جبهه‌ی هماهنگ غرب، کشور را در معرض خطر قرار می‌دهد.
همین بهانه برای افغانستان و عراق هم بوده است، زیرا آنجا هم زن‌ها در برابر حاکمیت مطالبه‌گر هستند و حاکمیت نه تنها حقوق آن‌ها را ادا نمی‌کند، بلکه با آنان برخوردهای امنیتی هم می‌کند. به همین دلیل واهی و بر اساس گزارش‌های غلط، حمله به عراق و افغانستان اتفاق افتاد. شاید باور نکنید، اما دلیل واقعی حمله‌ی آمریکا به عراق و افغانستان همین موضوع بود و دقیقاً همین سناریوی تکراری را می‌خواستند برای کشور ما نیز پیاده کنند. اوج آن را در فتنه‌ی 88 پیاده کردند. در همین انتخابات گذشته، خبر داشتیم که سیاسیون قدیمی آمریکایی و انگلیسی به ایران آمدند و با بسیاری از افراد درجه یک سیاسی دیدار کردند. حرف‌ آنان این بود که لندن و واشنگتن انتظار دارند‌ فتنه‌ی 88 دوباره اتفاق بیفتد و به نتیجه برسد و در برنامه‌ای که آورده بودند، باز هم نقش‌آفرین خط اول این جبهه، زنان بودند.
در حوزه‌ی سیاسی، امتیازگیری‌های زیادی اتفاق افتاده است؛ دولت‌هایی که می‌خواهند سر کار بیایند، وعده‌ی وزارت زنان را می‌دهند و این گونه در نظرسنجی‌ها آمار آن‌ها بسیار تغییر می‌کند. یعنی در حوزه‌ی امتیازگیری‌های سیاسی و سیاست بین‌الملل، موضوع زنان نقش درجه یک را ایفا می‌کند. من معتقدم در نهایت در بحث هسته‌ای به نتیجه می‌رسیم، اما پیش‌بینی ما این است که آنچه بعد از این خط تحریم و تهدید نظام را تقویت می‌کند، بحث در حوزه‌ی زنان است، مخصوصاً با جمعی که سر کار می‌آیند، زیرا آن‌ها اهل سیاه‌نمایی و تفکرات خاص هستند.
مثلاً این سخن فائزه هاشمی را کسی از یاد نبرده است که در آن سال مصاحبه کرد و گفت ما اسلامی را می‌پذیریم که اگر به مرد اجازه‌ی چهار ازدواج می‌دهد، به زن هم هم‌زمان همین اجازه را بدهد. یعنی تفکرات ضددینی که باید در باور لائیک، آن را سازمان‌دهی کنید. حتی به این افراد سکولار هم نمی‌توانیم بگوییم. این‌ها باوری بر اساس دین در حوزه‌ی فردی هم ندارند و کاملاً در یک جبهه‌ی معارض عمل می‌کنند. به اعتقاد غربی‌ها، بعضی از ایرانی‌ها از رادیکال‌های غرب در حوزه‌ی فمینیست هم رادیکال‌تر عمل می‌کنند که این موضوع برای آن‌ها بسیار خوشایند است.
در واقع می‌توان مسائل زنان و مصالح کلی نظام را مانند دو حلقه‌ی یک زنجیر به‌هم‌پیوسته فرض کرد.
بله، این دو ارتباط مستقیمی با یکدیگر دارند. بعد از جریان فتنه، در نشست مقام زن در اسفند سال 88، جریان ضدانقلاب فیلم قتل ندا آقاسلطان را پخش کرد؛ همان فیلمی که اینجا هم پخش شد. ما پیش‌بینی می‌کردیم آن فیلم امسال در اجلاس آنجا پخش شود. کاری که کرده بودیم کار بسیار ساده‌ای بود. همان فیلمی را که صداوسیما آن را پخش کرد و اثبات می‌کرد این حرکت یک قتل ساختگی است، ترجمه کردیم و همراه دو ان‌جی‌اُوی خودی فرستادیم.
به محض پخش فیلم، فضا ملتهب شد و اجلاس به هم ریخت. غربی‌ها که احساسی نیستند به شدت ملتهب شده و حس عاطفی گرفته بودند. شیرین عبادی هم دو پروتکل امنیتی از قبل آماده کرده بود که در همین فضای احساسی، از کشورهای دنیا و کشورهای عضو، علیه ایران امضا بگیرد که بچه‌های ما در آنجا پیش‌دستی کردند و فقط سه دقیقه از طریق یکی از ان‌جی‌اُوهای آمریکایی وقت گرفتند و فیلم را پخش کردند، ‌چون اساساً به ایرانی‌ها وقت نمی‌دادند. می‌گفتند سریع این فیلم را روی پرده بردیم، جمعیت از التهاب افتاد و پروتکل‌ها به امضای حداکثری نرسید. در واقع می‌توان گفت بحث زنان و جریان‌ها و مسائل مربوط به آنان، با مصالح کلی نظام ما، ارتباطاتی تنگاتنگ دارد.
اگر به مجموع این مسائل با نگاه تحلیل‌گرایانه بنگرید، می‌بینید که واقعاً در جنگ نرم، زنان در حوزه‌ها‌ی سلبی‌ و ایجابی‌، انفعالی و فعال و با رویکردهای مثبت و منفی،‌ جایگاه و نقش‌آفرینی بسیاری می‌توانند داشته باشند.
در حال حاضر کشورهایی که انقلاب در آ‌ن‌ها رخ می‌دهد، نسخه‌ای از طرف غرب یا فمینیست‌های خارج‌ از ایران، مثل خانم پروین اردلان، دریافت می‌‌نمایند که دائم به آن‌ها دیکته می‌کنند در قواعد، سیاست‌گذاری‌ها و قانون‌گذاری جدید، مثلاً به بحث برابری زن و مرد به عنوان یک اصل یا به سکولار بودن قانون اساسی، توجه داشته باشید. مثال‌ آن‌ها هم ایران است. می‌گویند وضع ایران را ببینید، اگر می‌خواهید در این ورطه نیفتید و به وضعیت اسف‌انگیز زنان ایران دچار نشوید، راه نجات این است که قانون اساسی را بر مبنای جدایی دین از سیاست تدوین کنید. پس در واقع، هم با رویکرد ایجابی و هم با رویکرد سلبی، موضوع زنان یک موضوع استراتژیک درجه اول است.
اما اگر به آن نپردازیم و آن را به همین صورت رها کنیم، حاصل آن بسیار بد خواهد شد. در همین دولت اصول‌گرا، سه سال پیش، هیئتی عالی‌رتبه از ایران، سفری به چند کشور اروپایی داشت. آن‌ها می‌گفتند تصور ما قبل از ورود به این کشورها این بود که درباره‌ی موضوع هسته‌ای با موج مزاحمی از ضدانقلاب، جریانات خارجی انقلاب اسلامی و غیره مواجه خواهیم شد؛ اما در تمام سفر، با یک جریان فشار دیگر مواجه بودیم. آن‌ها می‌گفتند آقایان و خانم‌ها‌، جریانات سیاسی، احزاب، ان‌جی‌اُوها و سازمان‌های دولتی بنرهای بسیار بزرگی از خانم سکینه آشتیانی طراحی کرده بودند و به عنوان سند دیکتاتوری حکومت، با آن بنرها به سمت هیئت دولت هجوم می‌آوردند. حتی پای میز مذاکره با سران دولتی، پارلمان‌ها و نخبگان،‌ مسائل هسته‌ای مطرح نشد. آن‌ها می‌گفتند مسئله‌ی هسته‌ای از نظر ما حقوق یک ملت است و ما به این حق قائل هستیم. حتی این موضوع در جوامع غربی و اروپایی، خصوصاً در لایه‌های نخبگان، به عنوان یک حق برای ما شناخته شده است.
اما آنچه در آن سفر، هیئت ایرانی را تحقیر و تهدید کرد، مسائل مربوط به حوزه‌ی مسائل زنان و به ویژه بحث خانم آشتیانی بود. هیئت ایرانی هم کلی اسناد ارائه کردند که این خانم چنین جرم‌هایی را انجام داده است، ولی به قدری هجمه‌ی فکری به آن‌ها تحمیل شده بود که طبیعتاً حرف‌های آنان را نمی‌پذیرفتند. وقتی آنان به ایران بازگشتند، اولین گزارشی که کمیسیون امنیت مجلس به شورای عالی امنیت داد این بود که تهدید مسائل حوزه‌ی زنان در فضای بین‌الملل و روابط دیپلماسی ما بی‌نهایت اثرگذارتر از سرفصل کار شما با عنوان بحث هسته‌ای است.
همان طور که اشاره فرمودید، متأسفانه دشمن در جنگ نرم توفیقات زیادی داشته است. از نظر شما، دلیل این توفیقات چیست و چگونه می‌توان وضع موجود را اصلاح کرد؟
بله، متأسفانه دشمن در جنگی که طراحی کرده توفیقات بسیاری به دست آورده است. این مسئله دلایل زیادی دارد که یکی از آن دلایل، عدم هوشیاری مسئولین است. به عنوان مثال، مجلس‌ ما در دست جریان اصول‌گرایی است، ‌یعنی ظاهراً بدنه‌ی آن درون گفتمان انقلاب هستند، ولی ثمره‌ای که از آن به دست آوردیم همان چیزی بود که آن‌ها می‌خواستند. ما در بسیاری از موارد، از برنامه‌ی آن‌ها جلوتر هستیم. مثلاً در بحث جمعیت، از برنامه‌ریزی سازمان ملل جلوتریم، در بحث‌هایی مربوط به حقوق زنان متناسب با کمیته‌ی «فیدان» بیشتر پیش رفته‌ایم و در بحث حقوق کودک بی‌نهایت جلوتر هستیم و در حال حاضر، در بسیاری از حوزه‌های مربوط به خانواده با رکنیت زن، به عنوان کشور اول منطقه محسوب می‌شویم. پس این دستاورد از نظر آن‌ها بسیار خوب و قابل قبول است.
ما اگر بتوانیم از طریق آموزه‌های دینی، تدوین‌گری قوی آن‌ها و خردورزی، به سرعت چالش‌ها، اشکالات و خلأهای حوزه‌ی زنان‌ را حل کنیم و به انسجام، نظم، رشد و بالندگی برسیم، کشور را از این دوره‌ی گذار و پیچ تاریخی به سلامت عبور خواهیم داد و به سرعت مرجعیت خود را در حوزه‌ی جهان اسلام تقویت می‌کنیم و قدرت جمهوری اسلامی ایران را افزایش می‌دهیم.

تحلیل شما از وضعیت آینده‌ی مسائل زنان در کشور چیست؟
به نظر من به زودی شاهد این خواهیم بود که موجی از مسائل زنان در کشور آغاز می‌شود که همان تغییر رفتار و مهار، یعنی اهداف جنگ سخت، در آن دنبال می‌شود. ولی این موج این بار با ابزار زنان صورت می‌گیرد که ابزاری بسیار قابل توجه‌تر برای دنیاست.

آیا می‌توان برای جلوگیری از این آسیب‌ها یک نهضت بیداری در میان زنان ایجاد کرد؟
یکی از خلأهای امروز که به آن ‌پرداخته نمی‌شود و واقعاً باید به آن رسیدگی شود، همین مسئله است. شما جایگاه خوبی برای پردازش این قضیه دارید. مثلاً در کشور، برای تبیین اندیشه‌های شهید مطهری، صد مؤسسه‌ی رسمی داریم که پرتوان و عمیق کار می‌کنند. اما مؤسسه‌ای نداریم که روی گفتمان امام و رهبری در حوزه‌ی زنان کار عمیق و جدی انجام دهد و جریان‌سازی کند. این حوزه بسیار اثرگذار است. بنده در مناظرات متعدد با افراد بسیار سرسخت، معارض و معاند که ما را سیاه می‌دانند، به این نتیجه رسیدم که بیان اندیشه‌ی حضرت امام و مقام معظم رهبری درباره‌ی جایگاه زنان و مسائل مربوط به آنان، افراد را خلع سلاح می‌کند و قلب‌ها را به سمت اصل انقلاب اسلامی بازمی‌گرداند.
در دانشگاه استادی داریم که چپ‌گراست. ایشان شخص باسواد، خوش‌فکر و بسیار خوش‌اخلاقی است که به اندیشه‌ی چپ‌ تظاهر می‌کند و فردی است که بسیار با نظام فاصله دارد. من به این نتیجه رسیدم که رساله‌ی دکترایم را با ایشان بردارم. به نظر من خوب بود که با او ارتباط برقرار می‌کردم و آنچه از اندیشه‌ی رهبر می‌شناختم به او منتقل می‌کردم و موجب دل‌نرمی او می‌شدم و حداقل کدورت‌ و سیاهی محضی را که در ذهن این گونه افراد از جایگاه رهبر وجود دارد، تا حدودی برطرف می‌کردم.
اصلاً فکر نمی‌کردند که من با ایشان رساله بگیرم، زیرا سر کلاس بحث سیاسی می‌کردیم و مواضع ‌ما مشخص بود. گفتم که‌ می‌خواهم رساله‌ی من در حوزه‌‌ی زنان باشد و نظر مقام معظم رهبری در این زمینه این است. در بحث ارث و دیه ایشان نظر خود را داده‌اند و تصویب هم شده و شورای نگهبان بررسی هم کرده است و فقط باید تبدیل به قانون شود.
این گونه افراد اصلاً مطلع نیستند. وقتی به ایشان گفتم نظر رهبری در مورد ارث، اجازه و تمکین زن چگونه است، تعجب کرده بودند. شاید در جلسات اول فکر می‌کردند من دروغ می‌گویم، این حالت را در چهره‌‌ی ایشان می‌دیدم. بعد که اسنادی را ارائه کردم، بی‌نهایت تغییر رفتار دادند. می‌خواهم بگویم جامعه‌ی نخبگانی ما که هم‌لباس رهبر هستند، حداقل باید سواد فقهی ایشان را بشناسند، ولی این عدم اطلاع، دشمنی و سیاهی ایجاد کرده است. پس وجود مؤسسه‌ای که کار گفتمان‌سازی فرمایشات مقام معظم رهبری را در این زمینه انجام دهد، می‌تواند یکی از بهترین آثار و توفیقات در نظام ما باشد.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید