جایگاه حج در تربیت دینی (1)

جایگاه حج در تربیت دینی (1)

مقدمه
کمتر جامعه ای را می توان یافت که با دین و تربیت دینی سروکار نداشته باشند. جوامع بشری نه تنها دین دار بودند، بلکه دین را امری ضروری نیز می دانستند. مراجعه به متون دینی مختلف نشان می دهند که انسان بدون پایبندی به دین نمی تواند به هدف نهایی حیات خود دست یابد. با استناد به آیات قرآن می توان گفت تنها راه رستگاری، ایمان به خدا و عمل به دستورهای الهی است (بقره،5).
امروزه شاهد اقبال به دین و مباحث در حوزه های مختلف هستیم و نظریه های منفی و افراطی نسبت به دین، طرف داران خود را از دست داده است. در حوزه روان شناسی و تعلیم و تربیت نیز چنین وضعیتی قابل مشاهده است. نه تنها برخی از روان شناسان این امکان را دارند که در گرایش های تخصصی به مذهب و اثرهای آن بپردازند. بلکه همه ی روان شناسان در رشته های تخصصی دیگر نیز رویکرد سالم تر و بی غرضانه تری نسبت به مذهب اتخاذ کرده اند. کثرت مقالات و گزارش های تجربی وتحلیلی در باره مذهب و به ویژه توجه به یافته های آنها در حال حاضر شرایطی را فراهم آورده است که می توان با سربلندی تمام، در هر کلاس و کنفرانس از ایمان دینی و نتایج آن بر روان و حتی جسم انسان سخن گفت، و هراسی از اتهاماتی چون واپس روی یا تکیه بر نظریه آزمون نشده نداشت. به نظر می رسد اینک برخلاف گذشته، انکار اثر ایمان یا بی توجهی به مذهب ثابت و واپس روی تلقی می شود (پوررضائیان، 1374).
اگر بپذیریم که تربیت دینی فرایند پرورش اموری مانند «شناخت خداوند، احساس تعلق و محبت به او و تعبد در برابر او» است، می توان گفت حج و مناسک آن یکی از زمینه های مهم و ارزشمندی است که در گسترش و تقویت تربیت دینی می تواند
نقش زیادی ایفا کند. امیرالمومنین(علیه السّلام) فلسفه حج را تقویت دین معرفی می کند: فرض الله الحج تقویه للدین (نهج البلاغه، حکمت 252). پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدن به کمال و سعادت واقعی را در عمل به ترکیبی از پنج برنامه عملی می داند که یکی از آنها انجام مناسک حج است. قال رسوالله (صلی الله علیه و آله و سلم): صلوا خمسکم صوموا شهرکم و ادوا زکوه مالکم و حجوا بیتکم تدخلوا جنه ربکم (نوری، 1408ق). حال سخن در این است که چگونه حج و انجام مناسک آن می تواند چنین تاثیری داشته باشد. این مقاله در پی آن است تا با بررسی رابطه حج و تربیت دینی به چگونگی تاثیر گذاری حج بر تربیت دینی بپردازد.

دین، تربیت و تربیت دینی
به منظور بررسی رابطه حج و تربیت دینی، ابتدا لازم است سه مفهوم اساسی دین، تربیت و تربیت دینی تعریف شود و سپس به جایگاه حج در تربیت دینی اشاره گردد.

1. تعریف دین
برای دین تعاریف متعددی بیان شده است. اما شاید بیان یاندیل از جامعیت بیشتری برخوردار باشد. وی دین را نظامی مفهومی می داند که تفسیری از جهان و جایگاه انسان در جهان به دست می دهد و براساس آن تفسیر سبک زندگی انسان در این جهان را مشخص کرده و بیان می کند که سبک زندگی مزبور باید در قالب چه مناسک، نهادها و اعمالی تحقق پیدا کند (یاندل، 1999، ص16).
براساس این تعریف، دین سه جزء یا سه بعد دارد: بینش (تفسیری از جهان و جایگاه انسان در جهان)، منش (سبک زندگی) و قالب هایی برای تحقق منش (آداب و رسوم مناسک و شعائر و عبادات). ما این تعریف را مبنای مباحث خود در این مقاله قرار می دهیم.

2. تعریف تربیت
برای تربیت نیز تعاریف گوناگونی مطرح شده است. اما یونسکو تربیت را چنین تعریف کرده است:«آموزش برنامه ریزی شده و مداوم که برای انتقال مجموعه ای از دانش ها و درک و مهارت ها و درک و فهم ها طراحی شده و برای همه فعالیت های زندگی ارزشمند است(تانجا، 1989، ص12).

3. تعریف تربیت دینی
اکنون با توجه به تعریف تربیت و دین می توان گفت تربیت دینی عبارت است از فعالیت های نظام مند و برنامه ریزی شده نهادهای آموزشی جامعه به منظور آموزش بینش، منش و قالب های اسلامی به افراد جامعه، به گونه ای که در عمل نیز به آنها پایبند باشند.
مقصود از تربیت دینی، فرایند پرورش اموری از قبیل شناخت خداوند، احساست تعلق و محبت به او و تعبد در برابر او در انسان است. این امور به طور فطری در نهاد انسان محفوظ و او به این امور آشناست. انسان با نوعی از سرشت و طبیعت آفریده شده که برای پذیرش دین آمادگی دارد (ابوطالبی، 1386).

عوامل موثر در تربیت دینی
اگر از عوامل موثر بر تربیت دینی سخن به میان آید، می توان به سه دسته عوامل اشاره کرد: الف) عوامل درونی؛ ب) عوامل فوق طبیعی. عوامل درونی عبارت اند از فطرت الهی، اراده انسان و داده های ارثی. عوامل بیرونی شامل محیط انسانی و محیط طبیعی است و عوامل فوق طبیعی نظیر امدادهای غیبی یا اخلال های شیطانی. اما محیط انسانی بخش زیادی را شامل می شود که می توان به خانه، مدرسه، دوستان و همسالان، وسایل ارتباط جمعی، موسسات فرهنگی و محیط کار اشاره کرد. بدون تردید موسسات دینی و فرهنگی نظیر مساجد، هیئت های مذهبی، مجالس روضه، و تجمع های
دینی و مذهبی در امر تربیت دینی موثرند. برخی از این موسسات، به لحاظ گستردگی و ریشه داشتن در فرهنگ اسلامی، قلمرو و قدرت عمل بیشتری دارند (داوودی، 1384).

انواع دین داری
در یک تقسیم بندی می توان سه نوع پایبندی به دین یا دین داری را ترسیم کرد که عبارت اند از:
1. گونه ای از دین داری که تاکیدش بر عمل است و به شناخت عواطف احساسات و تجربیات عرفانی چندان اهمیت نمی دهد؛
2. گونه ای از دین داری که بر شناخت تأکید دارد و در مقابل به عمل و احساسات و تجربیات عرفانی اهمیت نمی دهد؛
3. گونه ای از دین داری که بر احساسات و تجربیات عرفانی تاکید بسیار دارد و به عمل و شناخت چندان اعتنایی ندارد.
به نظر می رسد اگر هر یک از این انواع دین داری به تنهایی مورد توجه قرار گیرد، نمی تواند تامین کننده هدف تربیت دینی باشد، بلکه آن نوع از دین داری مطلوب و پسندیده است که هر سه بعد را پوشش دهد. یعنی هم به شناخت فرد، هم به عمل وی و هم به هیجانات و عواطف او توجه داشته باشد؛ زیرا انسان اسلام، مجموعه ای از این ابعاد است. بر اساس تعریف پیشنهادی برای دین در این پژوهش نیز هر سه بعد مورد توجه است. پس باید به سراغ نوعی از دین داری رفت که به کمک عوامل موثر در تربیت دینی به هدف آن دست یافت.

جایگاه حج در معارف دینی
با مراجعه به متون دینی و با مروری بر آیات و روایاتی که در باره حج وارد شده است، می توان گفت حج «مینیاتوری» کوچک از اسلام بزرگ است. گویی خداوند اراده کرده
است اسلام را به همه ابعاد و وجوه آن در یکی از فروع دین جای دهد تا بندگان او با انجام آن و معرفت به همه آن وجوه و ابعاد، یک بار تمام اسلام را تجربه کرده باشند و همچون ماهی در دریا در کل اسلام غلتیده باشند (حدادعادل، 1378، ص38).
فرهنگ و معارف اسلامی در تاروپود حج نهفته است. امام خمینی (ره) حج را کانون معارف الهی معرفی کرده اند (امام خمینی، 1378، ص30). بنابراین نمی توان انتظار داشت حج و مناسک آن همچون کلیت اسلام از نظر پوشش دادن به ابعاد روان شناختی انسان از جامعیت ویژه ای برخوردار باشد و به مولفه های مختلف شناختی، عاطفی و رفتاری توجه داشته، تامین کننده نیازهای انسان در این ابعاد باشد.
شاید بتوان حج را به نمونه و مدل کوچکی از اسلام تشبیه کرد. همان طور که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ضمن بیان علت سایر فرایض، در باره علت وجوب حج بر مسلمانان فرمودند حج معادل همه دین است. شیخ صدوق می نویسد:
قد جاء تعلیل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) للحج ضمن تعلیله لسائر الفرایض بانه معادل تمام الشریعه اذ قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) جاءنی جبرئیل فقال لی یا احمد الاسلام عشره اسهم و قد خاب من لا سهم له فیها اولها شهاده ان لا اله الا الله و هی الکمه و الثانیه الصلاه و هی الطهر و الثالثه الزکاه و هی الفطره و الرابعه الصوم و هو الجنه و الخامسه الحج و هو الشریعه و السادسه الجهاد و هو العز و السابعه الامر بالمعروف و هو الوفاء و الثامنه انهی عن المنکر و هو الحجه و التاسعه الجماعه و هی الالفه و العاشره الطاعه و هی العصمه (شیخ صدوق، 1416، ج2، ص98).
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ضمن یبان علت سایر فرایض در باره علت وجوب حج بر مسلمانان فرمودند که حج معادل همه دین است؛ زیرا ایشان فرمود: «جبرئیل برمن درآمد و گفت: ای احمد! اسلام ده بخش دارد و هر که از این بخش ها سهمی نداشته باشد، زیانکار است. اول شهادت لااله الاالله است که اصل عقیده است. دوم، نماز است که پاکیزگی است. سوم، زکات است که خود سبب رشد و شکفتگی است. چهارم، روزه است که سپر (آتش و عذاب) است، و پنجم حج است که همان شریعت است…».
حج هم خود رکنی مستقل است و هم به تنهایی مجموعه ای از ارکان و معارف الهی است؛ به طوری که همه باورهای اعتقادی، هست و نیست های نظری و باید و نبایدهای اخلاقی و عملی به نحوی با انجام گرفتن صحیح آن، مرتبط است. بهاری همدانی می گوید:
شارع مقدس عبادات را یک سنخ نگردانیده، بلکه مختلف جعل کرده است؛ زیرا به هر یک از آنها رذیله ای از رذایل، از مکلف زایل می گردد تا با اشتغال به آنها، تصفیه تمام عیار گردد. چنانچه با صدقات حقوق مالیه و ادای آنها قطع میل کند از حطام دنیوی و کما اینکه روزه قطع می کند انسان را از مشتهیات نفسانی و نماز نهی می کند از هر فحشا و منکری و همین طور سایر عبادات. ولی عمل حج مجمع العناوین بوده و مشتمل است بر جمله ای از مشاق اعمال که هریک به نفسه صلاحیت تصفیه نفس را دارد (بهاری همدانی، 1364، ص66).
سالکان طریق عبودیت و بندگی معتقدند که عبادات از نظر خاصیت اثرگذاری در روح و تکمیل نفس مختلف اند. بعضی اثر تطهیر و تخلیه دارند و بعضی موجب تزیین و تحلیه ی جان می شوند، برخی از فضای روح بشر رفع ظلمت می کنند و بعضی نور و صفا جلب می نمایند. انفاقات و صدقات از زکات و خمس و کفارات و رد مظالم، و خلاصه ادای حقوق مالی، اثرش تطهیر قلب از پلیدی و آلودگی حب مال است. روزه گرفتن مایه تقویت اراده و نیروی مقاومت در مقابل تمایلات نفسانی و تحصیل ملکه تقوا و مصونیت از غلبه شهوت است. نماز تنویر جان آدمی به نور ذکر و مناجات با خدا و مقابل گشتن صفحه روح با الله است. اما امتیاز عبادت حج در میان انواع عبادات این است که جامع الامور است. هم خاصیت تطهیر دارد و هم مایه تزیین است. هم رفع ظلمت حب مال از دل می کند و هم نورانیت ذکر و انس با خدا می آورد. در حج، انفاق مال، دور
افتادن از اهل و عیال، جدا شدن از آسایش الفت گرفته در وطن، تعطیل کردن کسب و کار و مشاغل زندگی مادی، تحمل رنج سفر، معاشرت با افراد گوناگون و امثال آن است که در پاک کردن دل انسان از پلیدی کبر و نخوت و خودخواهی، و رام ساختن گردن کشان و خاضع کردن نافرمانان، فوق العاده موثر است (ضیاء آبادی، 1384، ص46).
حج در میان همه احکام و اعمال دیگر مذهبی ممتاز است. نماز، کشش روح است به سوی کانون معنوی جهان، جهاد یک جنگ عقیدتی است. روزه، زکات، و دیگر عبادات و اعمال مذهبی این چنین است. اما حج نمی خواهد یک عقیده، یک دستور و یا یک ارزش را طرح کند. حج تمامی اسلام است. چنین می نماید که خدا هرچه را خواسته است به آدمی بگوید، یک جا در حج ریخته است. از فلسفه وجود و جهان بینی گرفته تا فلسفه خلقت انسان و سیر تاریخ و مراحل تکامل آدمی، و نیز آنچه باید بیاموزد. حج در یک نگرش کلی سیر وجودی انسان است به سوی خدا. حج نمایش رمزی است از آفرینش انسان و نیز از مکتب اسلام (شریعتی، 1377ص25).
بنابراین انجام مناسک حج در تربیت دینی و مولفه های شکل دهنده آن تاثیرگذار است. با مروری بر آموزه های دینی، می توان به برخی این ابعاد تاثیرگذار حج و مناسک آن اشاره کرد که در ادامه بحث می آید:

الف) بازشناسی حقایق و معارف اسلام حج یکی از پایه های دین اسلام است (حرعاملی، 1403ق) که هم ضامن بقای مکتب است و هم می تواند سیمای آن را زنده نگه دارد و مسلمانان با عمل به ارکان و برنامه های گسترده و متنوع این فریضه بزرگ، فرصت آن را می یابند که اسلام را از نو بازشناسند(صدر طباطبایی، 1367).
ابوبصیر از اصحاب امام صادق (علیه السّلام) می گوید: از امام صادق (علیه السّلام) شنیدم که فرمود: «کسی که سالم باشد و توانایی انجام حج داشته باشد و به حج نرود تا اینکه بمیرد، از جمله افرادی است که خداوند متعال می فرماید: نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى‌ (طه، 124) یعنی: و ما او را
روز قیامت کور محشور می کنیم. ابوبصیر می گوید: از روی تعجب گفتم: سبحان الله، کور؟! امام فرمود: بله، به درستی که خداوند او را از درک و شناخت راه حق باز می دارد. اعماه الله عن طریق الحق (حرعاملی، 1403). از این روایت و دیگر روایات (4) چنین استفاده می شود که تارک حج از مصادیق آیه شریفه معرفی شده است که روز قیامت نابینا محشور می شود. در واقع، با این تفسیر امام صادق (علیه السّلام) از آیه شریفه قرآن، روشن می شود که حج وسیله آگاهی یافتن از معارف دین و شناخت فرهنگ و معارف اسلامی است.
وقوف در عرفات یکی از ارکان حج است. پس از احرام در مسجدالحرام اولین عمل حج تمتع، که از حضور یافتن در صحرای عرفات آغاز می شود، نشان از شناخت و معرفت است. هم شناخت دین و هم شناخت خود. بعید نیست نام گذاری آن سرزمین به عرفات اشاره به این حقیقت باشد که آن سرزمین که نخستین مراحل حج از آن شروع می شود، محیط بسیار آماده ای برای معرفت پروردگار و شناسایی ذات پاک او است. همه یک شکل، همه یکنواخت، همه بیابان نشین، همه از هیاهوی شهر و دنیای مادی و زرق و برق آن فرار کرده و زیر آسمان نیلی، در آن هوای آزاد و پاک از هر آلودگی گناه، دریچه ای به جهان ماورای طبیعت گشوده می شود و تشنه عرفان پرودگار شده، لحظه ای با زمزمه تسبیح عمومی خلفت هماهنگ می گردد. همچنین در درون وجود خود، خودش را هم که عمری است گم کرده است و به دنبالش می گردد، پیدا می کند و به حال خویشتن نیز عارف می گردد و می داند او آن کسی نیست که شب و روز در تلاش معاش، حریصانه کوه و صحرا را زیر پا می گذارد و هر چه می یابد عطش فرو نمی نشیند (مکارم شیرازی، 1362، ج2).
هشام بن حکم می گوید از امام صادق (علیه السّلام) پرسیدم به چه علت خداوند، بندگان را به حج و طواف خانه اش مکلف کرد؟ آن حضرت فرمود: خداوند فقط براساس مشیت (حکیمانه اش) مردم را خلق کرد و به آنچه که در امر دین و مصلحت دنیایش مربوط می شود، امرونهی فرمود. پس اجتماعی را از مشرق و مغرب قرار داد تا مردم همدیگر را بشناسند، و هر قومی از راه تجارت و بازرگانی از یکدیگر سود ببرند، و فروشندگان و سوارکاران به منفعتی دست یابند، و آثار رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شناخته بشود و اخبار و سخنان آن بزرگوار معرفی شود و یادآوری شده، به فراموشی سپرده نشود؛ وگرنه هر قومی اگر فقط به آنچه در شهرهای خودشان است، تکیه و اکتفا کنند، هلاک شده، بلادشان خراب می شود، و سود و منفعتی در کار نخواهد بود، و اخبار و سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پوشیده و پنهان مانده، به آن دسترسی پیدا نخواهند کرد. پس این علت حج است (ابن بابویه قمی، 1416ق). کسی که به حج می رود با تمام شریعت آشنا می شود. همان طور که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حج را معادل شریعت معرفی کردند (حر عاملی 1403ق).

ب ) رهایی از وابستگی ها(5) (قطع تعلقات)
یکی از عوامل بروز و ناامیدی و در نتیجه رنج و احساس افسردگی، تعلق مادی و وابستگی های انسان به بسیاری از مظاهر دنیوی و مادی است. اگر چه امکانات و نعمت های مادی می تواند موجب رفاه شود، ولی نمی تواند در تمام موارد آرامش بخش باشد؛ زیرا مظاهر مادی با همه زیبایی ها و لذائذی که دارند، به گونه ای است که معمولاً دارایان آنها در غم و ترس از دست دادن آنها یا در رنج و حسرت آنچه که ندارند به سر می برند. چنین افرادی به امکانات مادی نگاه استقلالی داشته و آن را کمال مطلق می دانند. در واقع، تعلق و وابستگی مساوی است با زندگی آمیخته با غم و اضطراب از دست دادن آنچه که هست، و حسرت آه و افسوس نسبت به آنچه که نیست. اما در تفکر دینی، انسان بالاتر از آن است که به چیزی تعلق و وابستگی پیدا کند. همه چیز
برای انسان است، و او خود، تنها و تنها به خدا و جمال محض مطلق تعلق دارد، و چون از او است، به همه چیز رسیده است، آنچه که غیر اوست، ابزار است و کوچک تر از آنکه انسان به آن وابسته شود. امام صادق (علیه السّلام) می فرماید: المومن من الله لا موصول و لا مفصول قیل ما معنی لا موصول و لا مفصول قال (علیه السّلام): لا موصول بانه هو و لا مفصول منه انه من غیره (ابن شعبه، 1384ق)؛ «مومن از خداست، نه متصل و پیوسته و نه جدا و گسسته. به امام عرض کرد، معنای لا موصول و لا مفصول چیست؟ پاسخ دادند: یعنی انسان به نوعی متصل و پیوسته نیست که بگویید انسان شایستگی این مقام را دارد و وابسته به اوست. از آنچه که غیر اوست می گسلد و با اعتراف و قبول اینکه همه کس و همه چیز در حد خود زیبا و قابل احترام اند. براین باور است که هیچ چیز و هیچ کس شایسته تعلق و وابستگی نمی باشد و از همه چیز آزاد می شود و این است معنای آزادی و آزادگی؛ وگرنه انسان همواره اسیر چیزی یا کسی است و در غم و اندوه و آرزوی داشتن یا رسیدن به چیزی یا کسی به سر می برد.
غلام همت آنم که زیر …ز هر چه رنگ تعلق پذیرد
مگر تعلق خاطر به …که خاطر از همه غم به مهر
انسان از یک طرف احساس ناراحتی درونی دارد و از طرف دیگر به دنبال رهایی از این ناراحتی است. از طرفی احساس می کند در وجود او یک عیب و نقص هست و از آن آرامش ندارد و از طرف دیگرا حساس می کند هر گاه با قدرتی مافوق خود ارتباط حاصل کند، از این ناآرامی و ناراحتی نجات می یابد. افرادی هستند که در تمام عمر از این آرامش بهره مندند. بشر تا آنجا که از آن عیب و نقص رنج می برد درصدد جست و جوی چیزی است که از لحاظ فکر کامل تر باشد. در واقع در برابر احساس نقص و ضعف و ناهنجاری در وجود خود، این احساس نیز در او وجود دارد که به دنبال متوسل شدن به یک حقیقتی عالی تر است. احساس دوم، مرحله رهایی از آن ناراحتی و نقص وجودی
است. مرحله رهایی از آن ناراحتی. بشر به خوبی می بیند قسمت بالاتر و بهتر، وجود حقیقی اش را تشکیل می دهد. این قسمت یک حقیقت عالی تری است که از او جدا نیست و به او مرتبط است و در هستی های خارجی از او تصرف دارد و ممکن است به او مددرسان باشد و هنگامی که وجود نازل و پایین او به گرداب و غرقاب نزدیک می شود، پناهنگاه و کشتی نجات او می شود. این قاعده کلی، مناسب ترین توصیفی است که از آنچه در روح یک انسان مومن اتفاق می افتد، حکایت می کند (جیمز، 2002).
با شکل گیری احساس دلبستگی به قادر متعال که یکی از آثار حج می تواند باشد، احساس دیگری در او شکل می گیرد که از هرچه رنگ و بوی نقص و ضعف و کمبود دارد، قطع تعلق کند. بر همین اساس است که امام صادق (علیه السّلام) می فرماید: اذا اردت الحج فجرد قلبک لله تعالی من کل شاغل (انصاریان، 1362)؛ «چون اراده حج کردی، دل را از هرچه که تو را از خدایت باز دارد برهنه و مجرد کن. حاجی و زائر خانه خدا با قطع تمام تعلقات و دل مشغولی ها، قلب خود را آماده اتصال معنوی به هستی بخش جهان می کند و به کمال مطلق نزدیک تر می شود. امام سجاد (علیه السّلام) نیز می فرماید: «حج گزار باید هنگام احرام بستن قصد کند هر چه را خدا بر وی حرام کرده، او هم بر خود تحریم کند» (نوری، 1408ق)؛ یعنی احرام در میقات بدین معناست که خدایا! من تعهد می کنم که همه محرمات را بر خود تحریم کرده، برای همیشه آنها را ترک کنم. از این بیان امام (علیه السّلام) استفاده می شود که احرام بستن یعنی خدایا ارتباطم را از غیر تو گسستم. پس این عقد و پیمان بستن، گسستن از غیر خداست؛ یعنی ابتدا گسستن از غیر خدا و آنگاه پیوستن به لطف حق است (جوادی آملی، 1377).
یکی از آثار اخلاقی دین داری، عدم دلبستگی به دنیا و علایق دنیوی است. چه سلطنتی می تواند با این موهبتی که خداوند به روحی عطا فرموده که همه دنیا را زیر پای خود می بیند، قابل مقایسه باشد. آدمی در این حال، چقدر از دلبستگی های پیشین خود شرمنده است و تا چه اندازه از کوردلی های سابق خود شگفت زده است. چقدر به حال آنها که
هنوز در این تاریکی ها به سر می برند، دلش می سوزد و از اینکه سابقاً آن قدر به افتخارات دنیوی اهمیت می داده و اکنون می بیند آنها دروغ های سراب آسایی بیش نیستند، رنج می برد. افتخارات دروغین، آنهایی هستند که خدایی و ابدی نیستند. به خود می خندد که یک وقت بوده است که برای پول مقامی می شناخته و حتی به آن رغبت داشته است. آه که اگر همه بشر هم داستان شده و به این پشیز ناچیز آن قدر اهمیت نمی داد، چه هماهنگی لذت بخشی در دنیا حکم فرما می شد. اگر علاقه به پول و افتخارات دنیایی از روی زمین برانداخته می شد، چقدر مردم با هم دوستانه زندگی می کردند. به نظر من این امر درمان همه دردهاست (جیمز، 2002). برخی دیگر از محققان نیز معتقدند انجام مناسک (عبادی) به منظور ایجاد احساس ایمنی و رسانیدن فرد به معناهای مفید و جدید، ممکن است به دور کردن فرد از خود کمک کند. به عبارت دیگر، مناسک (عبادی) فرد را از هیجان های خود دور کرده و به وی اجازه می دهد به جهان بازگردد و فرایندی است که از دل مشغولی وسواس گونه نسبت به خدا ممانعت می کند (اسپیلکا و همکاران، 2003).
امام صادق (علیه السّلام) در باره تفسیر آیه «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ » (ذاریات،50) می فرماید: «این آیه اشاره به انجام حج است». بنابراین فرار و عروج از خود و ماسوای حق به سوی خدا، تشکیل دهنده حقیقت حج است. پس سفر حج فرار از غیر خدا به سوی خداست و چون خدا همه جا هست معنای سیر الی الله سیر مکانی یا زمانی نیست. فرار به سوی خدا، بدین معناست ک انسان ما سوی الله را ترک کرده، خدا را طلب کند. بنابراین یکی از اسرار حج آن است که انسان از غیر خدا بریده، به سوی خدا هجرت کند تا به لقای او نائل آید و این از هنگام تهیه مقدمات آغاز می شود. کسی که لباس احرام فراهم می کند، مالش را تطهیر، وصیت نامه اش را تنظیم و از بستگانش خداحافظی می کند. همه این امور را با عنوان فرار الی الله انجام می دهد. قهراً در همه این حالات با خداست و سیر چنین کسی الی الله است (جوادی آملی، 1378).
گشودن قید و بندهای غیر خدایی و دل نهادن به پیمان الهی، یکی از بایسته های عمل
احرام در آغاز مناسک حج است. امام سجاد (علیه السّلام) به شبلی می فرماید: فحین عقدت الحج نویت انک قد حللت کل عقد بغیرالله؛ «وقتی که خواستی احرام حج را ببندی آیا قصد کردی از هر پیمانی که رنگ غیر الهی داشته، رهایی پیدا کردی»؟! در واقع، شرط ورود به اعمال حج، رهایی یافتن از هر قید و بند غیر الهی است. همان طور که حضرت ابراهیم و اسماعیل و هاجر، نماد این وارستگی و قطع تعلقات مادی و دنیوی را برای همه ی حجاج به تصویر کشیدند. ملااحمد نراقی می گوید: «حج گزار با قطع علائق و ترک خلائق، به خانه رفیع القدر می آید تا دل خود را فی الجمله به ملاقات خانه تسلی دهد و آن را وسیله وصول به غایت آمال سازد (نراقی، معراج السعاده، ص696). حج گزار با قطع علاقه و شهوات و تمام مرادها، موانع رسیدن به مقصد را از بین می برد و تنها ارائه وصول و رسیدن به خدا را در سر دارد (ملکی تبریزی، المراقبات، ج2؛ 207).

ج) شناخت، رشد و تقویت هویت دینی و هویت تمدنی
هویت دینی پس از تحکیم ارتباط آدمی با خداوند متعال و پذیرش حاکمیت الهی در وجود انسان و جامعه پدید می آید. بنابراین هویت دینی انسان از درون و آفرینش او سرچشمه می گیرد و هر گونه مبارزه برای محو این هویت، مبارزه با انسانیت انسان هاست؛ و این هویت دینی چیزی نیست مگر حس مذهبی یا حس خداجویی (سبحانی، 1385، ص10).
«هویت دینی» (6) به معنای احساس تعلق و تعهد فرد نسبت به باورها، احکام و ارزش های دینی است. هویت دینی به عنوان هویت جمعی، متضمن آن سطح از دین داری است که با «ما»ی جمعی یا همان اجتماع دینی و یا امت مقارنه دارد (دوران، 1383). بنابراین هویت دینی به رابطه انسان و دین می پردازد و به پرسش های بنیادین و عمیق او در باره هستی و خود، مثل من کیستم؛ و به کجا تعلق دارم، پاسخ قانع کننده می دهد. ژان فوراستیه (7)
جامعه شناس فرانسوی می گوید: «بشر امروز پاسخ به پرسش های مربوط به انسان را نیافته است». وی با انتقاد از اطلاعات پراکنده و غیر منسجمی که آدمی از مکاتب مختلف اخلاقی، فلسفی دریافت می کند، می افزاید: این مکاتب فاقد نظریات مطمئن و موثق در باره رازهای هستی و سرانجام جهان اند. از این روی، بشر امروزی خود را در برابر این مسائل ناتوان تر از گذشته و تنها می یابد (فوراستیه، 2001).
هویت دینی که زمینه ساز هویت تمدنی می تواند باشد، توانایی آن را دارد که فلسفه زندگی را برای بشر تنظیم، تدوین و ارائه کند (شرفی، 1381). منظور از هویت تمدنی، معرفت و آگاهی عمیق آدمی به تمدنی است که منسوب به آن می باشد. درک چنین هویتی، به فرد، این امکان را می دهد که احساس نماید در سرزمینی زندگی می کند که ریشه های فرهنگی آن تا اعماق تاریخ، کشیده شده است و این احساس، موجد تعلق ارتباط به آن تمدن و در نتیجه شکل گیری «هویت تمدنی» می شود. احساس تعلق به یک تمدن، به معنای وابستگی به تمامی مظاهر آن تمدن و از جمله مشاهیر، افتخارات، میراث ها و ارزش های آن است (همان).
«هویت تمدنی» به سان داربستی است که تکیه گاه معرفتی فرد محسوب می شود و با اتکای به آن، می تواند موضعی مطلوب در قبال تمدن های دیگر اتخاذ کند. بدیهی است فقدان هویت تمدنی زمینه را برای تاثیرپذیری منفعلانه از تمدن های موجود فراهم نماید. پاره ای از محققان معتقدند سطوح گسترده هویت تمدنی به معنای آگاهی عمیق تر نسبت به تفاوت های تمدنی و ضرورت حفظ چیزهایی است که «ما» را از «غیر ما» متمایز می کند (هانتینگتون،(8) 1997).
سخن از هویت تمدنی نیز همچون هویت فردی، ضرورت معرفتی انکارناپذیر دارد. هر چند به جهت نو بودن و تازگی موضوع نتوان به تمام جوانب آن پرداخت. هویت
تمدنی می تواند در امور زیر به فرد کمک کند: بداند ریشه های تاریخ پیدایش تمدن او چیست؛ قدمت و پیشینه تاریخی آن تمدن را درک کند؛ ویژگی های بارز و برجسته تمدن خویشتن را بازشناسی نماید؛ از تاثیر و نفوذ خود بر سایر تمدن ها آگاه باشد؛ از جایگاه و منزلت تمدن خود در جهان معاصر تصویر روشنی داشته باشد؛ نسبت بین خود و تمدن خویش را بداند.
چنانچه فرد بر یک نظام معرفتی نسبت به خویش دست یافت، در نتیجه، احساس الفت و تعلق به تمدن خود می یابد و وابستگی به تمدن، زمینه ساز حفظ و تقویت آن خواهد بود و بالاخره در قبال تهدیدهای پنهان او را هدف قرار می دهد، به مقاومت، دفاع و جانب داری منطقی و مستدل دست می زند.
انجام مناسک حج در سرزمین وحی و مشاهده مشاعر مقدسه، زمینه آشنایی حج گزار با ریشه های فرهنگی تمدن اسلامی را فراهم می کند. او می تواند ریشه های تاریخی پیدایش تمدن خود را بشناسد؛ به ویژگی های بارز و برجسته تمدن اسلامی آگاهی یابد؛ با شخصیت های تمدن ساز آشناتر شود و از جایگاه تمدن خود در بین تمدن های دیگر شناخت دقیق تری پیدا کند. شواهد تجربی حکایت از تاثیرگذاری مراسم مذهبی در شکل گیری هویت می کند (دوران، 1383).
انسان تنها با قدرت تعقل خود زندگی نمی کند و نمی تواند برای تامین منافع خود دست به محاسبه بزند و خردمندانه عمل کند، مگر آنکه قبلاً «خود» را تعریف کرده باشد. سازوکار تامین منفعت مشروط به آگاهی نسبت به هویت است. در زمانی که تغییرات پرشتاب اجتماعی روی می دهد، هویت های جاافتاده، از هم می پاشد؛ «خود» دوباره تعریف می شود و هویت تازه ای شکل می گیرد. برای کسانی که با پرسش هایی از این دست روبه رو هستند که «من کیستم؟» و «به کجا تعلق دارم؟»، دین پاسخی قانع کننده دارد. تمام ادیان به افراد حس هویت می دهند و راه زندگی را به ایشان می نمایانند. در این فرایند مردم یا هویت تاریخی خود را دوباره باز می یابند یا آن را به وجود می آوردند. انسان هر
قدر هم که هدف های جهان نگرانه داشته باشد، دین است که با کشیدن خط میان مومنان و غیرمومنان و مرزبندی میان خودی های برترو غریبه های کهتر، به او هویت می دهد (هانتینگتون، 1997).
براساس رویکردی که تمدن را همان فرهنگ، ولی در ابعاد بزرگ تر تلقی می کند، «هویت تمدنی» را باید دارای مفهومی گسترده تر و عمیق تر از مفهوم «هویت فرهنگی» دانست؛ زیرا غالباً هویت فرهنگی به مرزهای یک کشور یا ملیت، محدود می شود. در حالی که «هویت تمدنی» عمدتاً از مرزهای کشور خاصی فراتر می رود و چندین ملیت را پوشش می دهد. نظیر تمدن اسلامی یا تمدن غربی و نظایر آنها که در مواردی نیز گسترده تر از یک قاره مطرح می شوند. هانتینگتون که «هویت تمدنی» را طرح کرده، آن را متمایز از «هویت فرهنگی» می داند، شکل گیری و رشد هر یک از آنها را برای انسان ضروری و لازم می داند (همان). بنابراین بازیابی هویت دینی را می توان یکی از آثار بعد شناختی حج به حساب آورد. مسلمانان از سراسر جهان در کنگره عظیم حج شرکت می کنند. از ملیت های مختلف و فراتر از تمام مرزهای اعتباری در کنار یکدیگر جمع می شوند و بدون توجه به تمایزات و تفاوت های فردی، اجتماعی، ملیتی و فرهنگی اعمال مشترک و واحدی را انجام می دهند. اعمالی که از یک تمدن ریشه دار، الهی و معنادار سرچشمه گرفته است و برای تمام حج گزاران ضرورت یکسانی دارد. در چنین مراسمی است که این اعمال به همراه آگاهی از اسرار و رموز آن؛ افراد را به هویت تمدنی و ریشه های شکل گیری مناسک حج رهنمون می کند. رفتارهایی که به فردی خاص یا ملیتی ویژه اختصاص ندارد. در این فضا افراد به همان داربستی دست می یابند که می تواند تکیه گاه معرفتی آنها باشد، و خود را در برابر دیگر تمدن ها محافظت کنند.
برنارد لویس (9) معتقد است که در جهان اسلام در موارد اضطرار، مسلمانان بارها این تمایل را نشان داده اند که در قالب یک وحدت دینی هویت بنیادین و ایمان خود را باز یابند. یعنی هویتی که نه با معیارهای قومی یا سرزمینی، بلکه به وسیله (دین) اسلام تعریف شده بود (همان).
این بازیابی در پرتو گسترش ارتباط انسانی به دست می آید؛ زیرا جامعه انسانی بدون ارتباط یعنی بدون فرهنگ، بدون هویت و بدون معنا. هر قدر ارتباط بین فردی زیادتر باشد و گستره ی تعامل اجتماعی آنان فزونی یابد، گستره ی شناخت از خود و هویت فرهنگی و تمدنی اش بیشتر می گردد. به عبارت دیگر، گستره ی هویت هر کس بستگی به گستره شناختی دارد که از هویت دیگران می یابد (کریمی، 1376). در واقع اگر بدانیم که چه کسی نیستیم، متوجه می شویم که چه کسی هستیم و اگر بدانیم که چه کسانی نیستیم به هویتی عمیق تر و پایدارتر دست می یابیم. پس هر قدر ادامه ارتباط ما با دیگران بیشتر و متنوع تر باشد، ارتباط ما با خودمان بیشتر می شود. ظرفیت کشف هویت خود بستگی به تجربه هویت دیگران دارد. تعداد افرادی را که از آنها متمایز می کنیم به ما کمک می کند تا پهنه شخصیت و کرانه هویت خویش را گسترش دهیم (سیاسی، 1370).
حج مهم ترین مناسک دینی در اسلام است که می تواند تمام مسلمانان را سالیانه در یک اجتماع عظیم مذهبی گرد آورد؛ و همگان را با دستور و نظام هماهنگ و شعار واحد به اجرای مراحل مختلف مناسک، هدایت کند و ارتباط معنوی با خدا و مردم را در عالی ترین و زیباترین صورت نشان دهد. مناسک حج، مناسک خانوادگی نیست؛ مناسک حج، مناسک خویشاندی همچون صله رحم، ازداواج، عیادت بیماران و نظیر آن نیست؛ مناسک حج، مناسک محلی همچون نماز جماعت نیست؛ مناسک حج، یک مناسک ملی که در پهنه ی یک کشور و ملیت خاص به اجرا گذاشته می شود، نیست، بلکه مناسک حج، یک مناسک معنوی جهانی است. ملل و نحل موجود در جهان فقط توانسته اند مناسک ملی و نژادی داشته باشند و نهایتاً در قرن اخیر که به پدیده جهانی شدن می اندیشند، جز در چهارچوب روابط مادی و سیاسی، تصوری از جهانی شدن را درک نمی کنند. مناسک
حج یک مناسک معنوی جهانی است که هویت تمدنی می بخشد (هاشمی، 1373).
در حقیقت، حج نمونه کوچک امت واحد اسلامی است که به صورت منطقی تشکیل می شود و هویت واحد ملت اسلامی را عملاً به نمایش می گذارد. مسلمانان در هر گوشه ای از جهان که باشند، با یکدیگر پیوند و اخوت دارند؛ اما این در حرف و شعار است؛ آنچه آنها را عملاً به یکدیگر پیوند داده، به آنان هویت واحدی القا می کند، حج و حضور در صحنه های مختلف آن است. حج گزار پس از آنکه در صحنه حج حضور می یابد، خود را عضو مجموعه بزرگ تری به نام امت اسلامی قلمداد می کند. این تأثیر و نقش حج در تقویت هویت تمدنی را به خوبی می توان در تاریخ جوامع اسلامی مشاهده کرد (همان). امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرماید: «خداوند در مکه و حج، اجتماع مسلمانان را از مشرق و مغرب قرار داد تا یکدیگر را بشناسند»: امرهم بما یکون من امر الطاعه فی الدین و مصلحتهم من امر دنیاهم فجعل فیه الاجتماع من المشرق و المغرب لیتعارفوا (حر عاملی، 1403).

پی نوشت ها :

1.استادیار و عضو هیئت علمی گروه روان شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
2. Detachment.
3. Attachment.
4. ر. ک: چهار روایت دیگر به همین مضمون آمده است و عبارت اند از: روایات شماره 14151، 14154، 14157و 14161 وسائل الشیعه، ج19.
5. Detachment.
6. Religious Identity.
7. Fourastie. J.
8. Huntington. S. P.
9. Bernard Lewis, w.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید