فضائل مسجدالنبی
بر حسب احادیث مستفیضه یک نماز در مسجد رسول خدا برابر است با هزار نماز در مساجد دیگر (79) و بر حسب بعضی اخبار برابر است با ده هزار نماز (80) و گاهی نیز به اندازه ی پنجاه هزار نماز (81) شمرده شده است. مستحب است با غسل وارد حرم شوی و لباس نو بپوشی و هنگام حرکت با ذکر و صلوات باشی و با اذن دخول .
رسول خدا (ص) درباره ی مسجد خویش فرمودند:
«من صلی فی مسجدی اربعین صلاه لایفوته صلاه کتبت له براءه من النار و نجاه من العذاب و بری ء من النفاق»؛ (82)
«هرکس در مسجد من چهل نماز بخواند، بی آنکه حتی یک نماز از او فوت شود، برای او برائت از دوزخ و نجات از عذاب نوشته می شود و از نفاق هم پاک می شود.».
کسی که به زیارت قبر پیامبر برود، همانند آنست که ایشان را در حیاتش زیارت کرده است؛ از این رو زائر قبر نبی (ص) در واقع به دیدار پیامبر اکرم (ص) بار یافته است. رسول خدا (ص) فرمود:
«من حجّ فزار قبری بعد موتی کان کمن زارنی فی حیاتی»؛ (83)
«هرکس حج به جا آورد و پس از مرگ من، مرا زیارت کند، همچون کسی است که در حال حیات من مرا زیارت کرده است.».
رسول خدا شفاعت زائر خویش را تضمین کرده است، ایشان فرمود:
«من اتـانی زائراً کنتُ شفیعه یوم القیامه»؛ (84)
«هرکس به زیارت من آید، روز قیامت شفیع او خواهم بود.».
پس عدم درک زیارت پیامبر خدا (ص) جفای به ایشان و خویشتن است. رسول خدا (ص) می فرماید:
«من اتی مکه حاجّاً و لم یزرنی الی المدینه جفوته یوم القیامه و من اتانی زائراً و منوجبت له شفاعتی و من وجبت اه شفاعتی وجبت له الجنه»؛ (85) «هرکس برای حج به مکه آید و مرا در مدینه زیارت نکند، من هم در روز قیامت بر او جفا می کنم و هر که به زیارت من آید، شفاعت او بر من واجب می شود و شفاعت هرکه بر من واجب شود، بهشت بر او واجب است.».
فضائل بقیع
امام صادق از قول رسول خدا فرمودند:
«ما بین قبری و منبری روضه من ریاض الجنه… لأنّ قبر فاطمه بین قبره و منبره و قبرها روضه من ریاض الجنه»؛ (86).
«بین قبر و منبر من باغی از باغ های بهشت است؛ زیرا قبر فاطمه بین قبر و منبر است و قبر او باغی از باغ های بهشت است.».
زیارت امامان بقیع و قبور شهدا آثار و براکات فراوانی دارد که به یک نمونه از آنها اشاره می شود. امام صادق (ع) فرمودند:
«من زارنی غُفِرَت له ذنوبُهُ و لم یمت فقیراً»؛ (87).
«کسی که مرا زیارت کند گناهانش پاک شده، هرگز فقیر نمی میرد.».
اغتنام فرصت های معنوی حج
تمرین عطوفت و رأفت
چنانکه در مباحث اجتماعی حج تبیین شده، تحکیم روابط مسلمانان و پرورش روح نوع دوستی و چاره اندیشی دردها و مشکلات جهان اسلام یکی از اهداف محوری حج است.
حج اگر آنگونه که شایسته است تحقق پذیرد، علاوه برآنکه روح را در فضای معنویت و تکامل اخلاقی و عرفانی سیر و سلوک می دهد، روحیه ی انسان دوستی را عمق می بخشد و در روابط عاطفی میان مسلمانان و پرورش رأفت و رحمت اسلامی و مواسات و ایثار، نقش مؤثر ایفا می کند و اگر حج گزار با چنین ارمغان معنوی بازگردد، آثار آن در همه ی جوانب حیات وی متبلور خواهد بود.
با توجه به این نکته ی حساس اجتماعی است که در روایات اهلبیت (علیهم السلام) اعمال خیر و قضای حوائج مؤمنان و محرومان، با حج و عمره در کفه ی سنجش نهاده می شود تا اهل ایمان به ویژه حج-گزاران توجه کنند که ثواب و پاداش را تنها در حج و عمره نجویند بلکه باید به فکر اعمال صالحی نیز باشند که پاداش آن کمتر از حج و عمره نیست و بلکه گاه پاداش مضاعفی برای آنها دارد و آن تلاش در جهت رفع گرفتاری مؤمنان و درمان دردمندان و خدمت به نیازمندان جامعه است. به مثل معروف گاه می شود که حج در کنار خانه ی انسان است و او توفیق درک آن را ندارد.
ابی یصیر از امام باقر (ع) نقل می کند که فرمود:
«اگر من یک حج بجا آورم بیشتر دوست دارم تا بنده ای را آزاد کنم و تا ده بنده برشمرد و همچنان بر آن افزود تا به هفتاد بنده رسید، سپس فرمود: و اگر خاندانی را از مسلمانان سرپرستی نمایم، گرسنگانشان را سیر کنم، برهنگانششان را بپوشانم و آنان را از اظهار نیازمندی بین مردم بی نیاز سازم، نزد من پسندیده تر است تا اینکه به طور مکرر حج گزارم و تا ده حج و سپس تا هفتاد حج برشمرد.»(88)
مشمعل اسدی گوید: سالی به حج مشرف شدم، پس از بازگشت خدمت امام صادق (ع) رسیدم، امام از ثواب حج برای من سخن گفت و پاداشی که خداوند در دنیا و آخرت برای حج گزار قرار داده است. سپس فرمود: آیا خبر دهم تو را به چیزی که ثواب آن بیشتر از اینهاست؟ عرض کردم: بفرمایید. فرمود:
«لَقَضَاءُ حَاجَهِ امرِئٍ اَفضَلُ مِن حَجَّهٍ وَ حَجَّهٍ حَتَّی عَدَّ عَشرَ حِجَجٍ»؛ (89).
«برآوردن حاجت مؤمن از حج های مکرر برتر و افضل است وتا ده حج را برشمرد.».
و در روایت دیگر از آن حضرت است:
«قَضَاءُ حَاجَهِ المُؤمِنِ اَفضَلُ مِن طَوَافٍ وَ طَوَافٍ حَتَّی عَدَّ عَشراً» (90)
این روایات که نظیر بسیار دارد، برای اهمیت پاداش خدمات انسانی کافی است. اینها هشدار به کسانی است که همه ساله برای حج و عمره مبالغی هزینه می کنند اما اگر امر خیر و خدمت انسانی پیش آید، تعلل و بخل می ورزند و شانه از زیر بار مسئولیت خالی می-کنند در حالیکه اگر کسی در پی چلب رضای خدا و ثواب آخرت باشد، باید بداند که ثواب را فقط به حج و عمره نمی دهند که گاهی از روی دلخواه و تمایل نفسانی انجام می گیرد و اگر چنین زائری راست می گوید چرا یکسال هزینه ی سفر خود را به مصرف یتیمان و مستضعفان و دردمندان نمی رساند وسیر و سفر را چون با خواسته ی دل او موافق است بر آن ترجیح می دهد؟ و گاه در یکسال بارها به سفرهای زیارتی و سیاحتی می رود و برای دید و بازدید سفرهایش ریخت و پاش می کند، اما اگر یک خانواده ی آبرومندی را ببیند که برای اجاره ی خانه یا ازدواج پسر و دخترشان در سختی و عسرت باشد، اینجا دست کرمش گشوده نیست!
این است که در برخی اعمال که صورت شرعی دارد باید تردید کرد و به خداوند دروغ نگفت که او بر زوایای دل انسان ها آگاهی دارد. در اینجا مناسب است به ذکر داستانی بپردازیم و در این مقوله سخن را به پایان بریم.
یک داستان آموزنده
«شخصی به نام عبدالجبار مستوفی حج می رفت. او هزار دینار زر همرا داشت، روزی از کوچه ای در کوفه می گذشت به طور اتفاق به خرابه ای رسید، زنی را دید که در آنجا چیزی را جستجو میکرد و بدنبال متاعی بود، ناگاه در گوشه ای مرغ مرده ای دید و آن را زیر چادر گرفت و از آن خرابه دور شد. عبدالجبار با خود گفت: این زن احتیاج دارد و فقیر است، باید ببینم وضع او چگونه است. بدنبال او رفت تا اینکه زن داخل خانه ای شد، کودکانش پیش او جمع شدند و گفتند: ای مادر برای ما چه آورده ای که از گرسنگی هلاک شدیم؟ زن گفت: مرغی آورده ام تا برای شما بریان کنم. عبدالجبار چون این را شنید گریست و از همسایگان آن زن احوالش را پرسید، گفتند: زن عبدالله بن زید علوی است، شوهرش را حَجّاج کشته و کودکانش را یتیم کرده است. مروت خاندان رسالت، وی را نمی-گذارد که از کسی چیزی طلب کند. عبدالجبار با خود گفت: اگر حج خواهی کرد، حجّ تو این است. آن هزار دینار را از میان باز کرد و به آن خانه رفت و کیسه ی زر را به آن زن داد و برگشت و خودش در آن سال در کوفه ماند و به سقایی مشغول شد. چون حاجیان مراجعت کردند و به کوفه نزدیک شدند، مردمان به استقبال آنها رفتند، عبدالجبار نیز رفت. چون نزدیک قافله رسید، شترسواری جلو آمد و بر وی سلام کرد و گفت:
ای عبدالجبار! از آن روز که در عرفات ده هزار دینار به من سپردی تو را می جویم، زر خود را بستان، و ده دهزار دینار به وی داد و ناپدید شد. آوازی برآمد که : ای عبدالجبار هزار دینار در راه ما بذل کردی، ده هزار دینار فرستادیم و فرشته ای را به صورت تو خلق کردیم تا از برایت هرساله حج گزارد تا زنده باشی که برای بندگانم معلوم شود که رنج هیچ نیکوکاری به درگاه ما ضایع نیست.» (91)
غرض از نگارش این سطور پایین آوردن منزلت حج نیست، چه در روایت آمده است که اگر کسی هم وزن کوه ابوقبیس طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق کند جای حج را نخواهد گرفت. همچنین در تکرار حج سفارشات مؤکّدی است و خانه ی خدا نباید خالی بماند و شعار بلندآوازه ی حج باید جاودانه باشد. هدف، یادآوری این نکته ی مهم است که یک بعدی نباید نگریست و راه افراط و تفریط نباید پیمود که حج جایی دارد و خدمت به بندگان نیازمند خدا جایی و هریک نباید دیگری را نفی کند و از هیچکدام نباید غفلت ورزید.
دعا و نیابت برای دیگران
در همین راستا و پیوند عاطفی با دیگر مسلمانان بر زائر است همانگونه که در روایت تأکید شده دعاهای خود را تعمیم دهد و مؤمنان را دعا کند و در اعمال مستحبی چون طواف عمره ی مفرده و حج مستحبی برای دیگران نیابت کند. چه این کار نه تنها از ثواب عمل وی نمی کاهد بلکه سبب آن می شود که عملش مقبول و دعایش مستجاب گردد.
امام صادق (ع) می فرماید:
«لَو اَشرَکتَ اَلفاً فِی حَجَّتِکَ لَکَانَ لِکُلِّ وَاحِدٍ حَجَّهٌ مِن غَیرِ اَن تَنقُصَ حَجَّتُکَ شَیئاً»؛ (92)
«اگر هزار نفر را در حج خود شریک سازی برای هر یک از آنها حج خواهد بود، بدون آنکه از حج تو چیزی کسر شود.».
علی بن ابراهیم از پدرش (ابراهیم بن هاشم) نقل می کند که عبدالله جندب را در موقف (عرفات) دیدم، حالتی بهتر از حالت او ندیده بودم. دست ها به آسمان برداشته یکسره اشک بر چهره اش جاری بود و بر زمین می ریخت. همینکه مردم متفرق شدند، گفتم: ای ابامحمد! موقفی بهتر از موقف تو هرگز ندیده بودم. در پاسخ گفت: به خدا جز برای برادرانم دعا نکردم؛ زیرا حضرت موسی بن جعفر (ع) مرا خبر داد که اگر کسی پشت سر برادرش دعا کند، وی را از جانب عرش ندا دهند که: «و لک مائهُ اَلف ضعف مثله»؛
«صدهزار برابر آنچه خواستی برای تو باد».
و من دوست نداشتم که صدهزار تضمین شده را رها کنم و به دعا برای خود بپردازم که نمی دانم آیا به اجابت می رسد یا نه؟ آری در دعا نیز مردم مقدم اند.
بنابراین حج گزار باید از حصار فردیت خارج شود و به دریای انسان ها بپیوندد تا خود نیز در این دریا از فیض ربوبی برخوردار گردد.
وداع با حرمین
برای زائر خانه ی خدا، از آن هنگام که آهنگ بازگشت به وطن دارد تا رسیدن به خانه آدابی است از جمله:
تودیع با حرمین
مستحب است که زائر برای آخرین بار طواف وداع کند و از خانه ی خدا بیرون آید و نیز با زیارت وداع حرم نبوی و جنه البقیع را ترک گوید و همانگونه که در ادعیه و زیارات آمده، از خداوند بخواهد که آن را آخرین زیارت او قرار ندهد؛ چرا که تعلق قلب به خدا و رسول و ائمّه هدی (علیهم السلام) و اماکن مقدسه و مشاهد مشرفه از لوازم ایمان و محبت است (مَن اَحَبَّ شَیئاً اَحَبَّ آثَاره) و هم عامل هدایت و تربیت، و این تعلق و وابستگی باید جاودانه باشد.
وداع با کعبه معظمه
معاویه بن عمار از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: هرگاه خواستی از مکه خارج شوی، با خانه ی خدا وداع کن و هفت شوط طواف بنما و اگر توانستی حجرالاسود و رکن یمانی را در هر شوط استلام کن و اگر نتوانی از حجر آغاز و بدانجا ختم می کنی و اگر نتوانستی طواف کنی رخصت داری آنگاه به مستجار برو و همان کار کن که روز ورود نمودی. سپس از خداوند برای خود طلب خیر کن و پس از استلام حجر شکم را بر خانه ی کعبه بچسبان و حمد و ثنای الهی بگو و بر محمد (ص) و خاندانش درود فرست و بگو:
«… اَللّهُمَّ لَا تَجعَلهُ آخِرَ العَهدِ مِن بَیتِکَ»؛ (93)
«خدایا! این را آخرین دیدار من با خانه ات قرار نده».
بعد از آن، به زمزم برو و آب بنوش و بیرون بیا و بگو:
«آئِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ، اِلَی رَبِّنَا رَاغِبُونَ، اِلَی اللهَ رَاجِعُونَ»؛ (94)
«بازگشت کنندگانیم و توجه کنندگان و پرستندگان و ستایشگران اوییم به خداوندگارمان راغبیم و به سوی او رجوع کنندگانیم. ».
معاویه بن عمار می گوید: امام صادق (ع) بدینگونه با کعبه وداع کرد و چون خواست از مسجدالحرام خارج شود، درِ مسجد خود را بر زمین افکند و سجده ی طولانی نمود و آنگاه برخاست و خارج شد. (95)
و نیز از سخنان آن حضرت است که چون وداع خانه کنی، دست خود را بر در بگذار و بگو:
«مسکِینُکَ بِبَابِکَ فَتَصَدِّق عَلَیهِ بِالجَنَّهِ»؛ (96)
«بیچاره ای بر درگاه تو است، او را با بهشت صدقه بده».
و نیز توصیه شده که زائر هنگام وداع قصد بازگشت کند و این را از خداوند بخواهد.
از سخنان امام صادق (ع) است که:
«مَن رَجَعَ مِن مَکَّهَ وَ هُوَ یَنوِی الحَجَّ مِن قَابِلٍ زِیدَ فِی عُمُرِهِ»؛ (97)
«هرکس از مکه بازگردد، در حالیکه قصد حج سال آینده را داشته باشد عمرش افزون شود.».
همچنین در روایات نکوهش شده است از اینکه کسی حج کند و قصد بازگشت مجدد نداشته باشد.
محمدابن ابی حمزه از قول امام معصوم آورده است که:
«هرگاه کسی از مکه خارج شود و قصد مراجعت نداشته باشد اجلش فرارسد و عذابش نزدیک گردد.»(98)
امام صادق (ع) می فرماید: یزید بن معاویه (لعنت الله علیهما) حج کرد و در راه بازگشت شعری گفت بدین مضمون: هنگامی که به کوه ثافل (بین مکه و شام) رسیدیم، از آن پس هرگز برای حج و عمره تا زنده ایم رجوع نخواهیم کرد.
اِذَا تَرَکنَا ثَافِلاً یَمِیناً.
فَلَن نَعُودَ بَعدَهُ سِنِیناً.
لِلحَجِّ وَ العُمرَهِ مَا بَقِینَا.
به دنبال این سخن، خداوند عمرش را کوتاه کرد و مرگش را قبل از موعد رسانید. (فَنَقَصَ اللهُ عُمُرَهُ وَ اَمَاتَهُ قَبلَ اَجَلِهِ) (99)
اینگونه سخنان از یزید و خاندانش غیرمنتظره نیست. چه آنان منافقانی بودند کفرپیشه که حج برایشان مفهوم نداشت. او به مجلس شراب و غنا و قمار و لهو و میمون بازی و ولگردی وابستگی بیشتری داشت تا چیز دیگر و روح خبیث او با اسلام و حج بیگانه بود.
سوغات سفر
از آداب و مستحبات سفر، آوردن هدیه برای نزدیکان است. امام صادق (ع) می فرماید:
«اِذَا سَافَرَ اَحَدُکُم فَقَدِمَ مِن سَفَرِهِ فَلیَأتِ اَهلَهُ بِمَا تَیَسَّرَ وَ لَو بِحَجَرٍ… »(100)
این حدیث تأکید بر این است که مسافر دست خالی نیاید و چیزی به عنوان سوغات، هرچند کم بها بیاورد، آنگاه حضرت داستان حضرت ابراهیم را نقل کرد که هرگاه به دیدار اقوامش می رفت و در بازگشت چیزی نداشت به خانه بیاورد، برای آرامش روح ساره همسرش مقداری ریگ در خورجین مرکبش می ریخت و بدین حال داخل می شد و آن را در کناری می نهاد و به نماز می ایستاد. چون ساره می آمد و خورجین را باز می کرد می دید داخل آن پر از آرد است! آن را خمیر می کرد و نان می پخت و ابراهیم را صدا می زد که بیاید و تناول کند.
ابراهیم (ع) به ساره می گفت: این نان از کجاست؟ ساره پاسخ می داد از آن آردی که در خورجین آورده بودی. آنگاه ابراهیم سر به آسمان برداشته و می گفت:
«بارخدایا! گواهی می دهم که تویی خلیل و دوست بنده ی خود»؛
(اَشهَدُ اَنَّکَ الخَلِیلُ) (101)
هدیه ی حج
علاوه بر آنچه در باب سوغات سفر دیدیم، در خصوص هدیه ی حج توصیه-های ویژ ه ای است. در روایت آمده است که:
«هدیه ی حج از هزینه های حج است.»؛
«الهَدِیَّهُ مِن نَفَقَهِ الحَجِّ» (102) «هَدِیَّهُ الحَجِّ مِنَ الحَجِّ» (103)
یعنی آنچه زائر به عنوان هدایای حج می آورد جزء هزینه های حج محسوب می شود، بنابراین پاداش معنوی دارد.
مناسب است هدایای حج و زیارت چیزی باشد که مناظر و مشاهد متبرکه را یاد آورد و هنگام عبادت و ذکر نیز به کار آید و خاطره ی حج و زیارت را تجدید کند؛ و نیز در هدایای حج، فقرا، یتیمان و مستمندان را نباید فراموش کرد که ثواب افزون تری خواهد داشت. گفتنی است که حج یک سفر معنوی است و بهترین سوغات این سفر، طهارت روح برای خود و دعا و زیارتِ نیابت برای مسلمین است، اما پسندیده و بلکه مستحب است که زائر برای خانواده و یا دوستان نزدیک خود هدیه بیاورد.
باید گفت که سوغات سفر آوردن باید به شیوه ی معقول و به قدر ممکن باشد و نباید به شکلی باشد که زائر از برکات معنوی حج محروم و یا کم بهره شود و اوقات گرانبها را به جای زیارت صرف خرید سوغات کند.
آداب زمزم
زمزم نماد جوشش چشمه ی امید و آب حیات در کویر انقطاع و حریم پارسایی و از خود گذشتگی است.
در روایت به نوشیدن آب زمزم و نیز هدیه دادن آن سفارش شده است؛ از جمله در کتاب «محجّه البیضاء» روایت کرده که هرکس آب زمزم بنوشد از بیماری شفا یابد. (وَ رُوِیَ اَنَّهُ مَن رَوِیَ مِن مَاءِ زَمزَمَ اُحدِثَ لَهُ بِهِ شِفَاءٌ وَ صُرِفَ عَنهُ دَاءٌ).(104).
در ادعیه نیز آمده استکه چون آب زمزم نوشیدی، علم نافع و سلامت و عافیت از خداوند طلب کن. در خصوص هدیه دادن آب زمزم نیز روایتی است که پیامبر اکرم آنگاه که در مدینه بود، می خواست که آب زمزم برایش هدیه آورند؛
«وَ کَانَ رَسُولُ اللهِ یَستَهدِی مَاءَ زَمزَمَ وَ هُوَ بِالمَدِینَهِ» (105)
حاجی! از مهمان خدا چی آوردی؟
در روایت است که پیامبر خدا (ص) با دو حوله ی یمانی محرم شدند و همان را کفن خود قرار دادند. (106) شاید این عمل رسول خدا رمزی باشد از اینکه زائر خانه ی خدا برای آخرت خود کاری کند و چیزی بیاورد. البته نه فقط لباس آخرت و حوله ی یمانی، که تهیه کردن آن سهل است، بلکه لباس تقوا و عمل صالح که ذخیره ی حقیقی آخرت است؛ «اِنَّ خیر الزاد التقوی» حج و عمره بازارند اما نه بازار دنیا، بلکه بازار آخرت. در این بازار باید در اندیشه ی سفر آخرت بود، چنانکه امام باقر (ع) می فرماید:
«اَلحَجُّ وَ العُمرَهُ سُوقَانِ مِن اَسوَاقِ الآخِرَهِ اللَّازِمُ لَهُمَا فِی ضَمَانِ اللهِ اِن اَبقَاهُ اَدَّاهُ اِلَی عِیَالِهِ وَ اِن اَمَاتَهُ اَدخَلَهُ الجَنَّهَ».(107)
«حج و عمره دو بازارند از بازارهای آخرت، کسی که ملازم آن دو باشد، در زمره ی میهمانان خداوند است، اگر او را زنده بدارد گناهش بخشد و اگر بمیراند به بهشت جای دهد.».
بنابراین آنچه حاجی به عنوان سوغات و هدیه برای دیگران می آورد سوغات واقعی نیست، او برای خود باید چیزی ارزشمند و ماندگار بیاورد و آن آمرزش گناه و تحصیل بهشت است و این را به ارزانی نمی دهد و برای هرکس فراهم نمی شود. در این بازار معنوی باید چنین کالایی را خریداری کرد و بهای آن نیت خالص، عمل صالح، قلب سلیم و تحول روحی و مال حلال است. اثر چنین تحولی را باید دیگران در سیمای ظاهری و سیرت و سیره ی عملی زائر ببینند.
زائر در فکر این نباشد که پس از اعمال با صورت و لباس آراسته جلوی دوربین استقبال کنندگان ظاهر گردد و آنچه کمتر در سیمایش دیده می شود همان معنویت حج و رنگ و بوی مدینه و گرد عرفات و مشعر و منا باشد! چنین زائری در صحنه ی زندگی و معاشرت با مردم نیز نشانه ای از حج نخواهد داشت و تنها نامش را سنگین کرده و غرورش را افزونتر! باید به خدا پناه برد، انشاالله که زائران ما اینگونه نباشند وگرنه از حج تنها سیاحتی باقی می ماند و بس که جای دیگر نیز میسر بود.
باری، حج نورانیت خاص دارد و این نورانیت را زائر باید حفظ کند. امام صادق (ع) می فرماید:
«الحَاجُّ لَایَزالُ عَلَیهِ نُورُ الحَجِّ مَا لَم یُلِمَّ بِذَنبٍ»؛ (108)
«آری گناه نور ایمان را تحت الشعاع قرار می دهد و ظلمات مادیت را بر قلب سایه افکن می سازد.».
بازگشت به وطن
از جمله آداب حج مربوط به بازگشت مسافر است. همچنانکه پسندیده است، زائر قبل از عزیمت خود به دیگران اعلام کند و با آنان تودیع نماید، در بازگشت نیز حق زائر است که دیگران به دیدن او بشتابند. پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
«حَقٌّ عَلَی المُسلِمِ اِذَا اَرَادَ سَفَراً اَن یُعلِمَ اِخوَانَهُ وَ حَقٌّ عَلَی اِخوَانِهِ اِذَا قَدِمَ اَن یَأتُوهُ»؛ (109)
«حق مسلمانان بر گردن مسلمانان این است که هرگاه قصد سفر دارد، برادرانش را مطلع سازد و بر برادران اوست که چون از سفر بازگردد به دیدنش بیایند.».
بدیهی است که در سفر حج و عمره، این دیدار ارزش معنوی و پاداش اخروی دارد، تا بدانجا که در برخی روایات به عنوان واجب از آن یاد شده است. حضرت علی بن الحسین (ع) می فرماید:
«یَا مَعشَرَ مَن لَم یَحُجَّ استَبشِرُوا بِالحَاجِّ وَ صَافِحُوهُم وَ عَظِّمُوهُم فَاِنَّ ذَلِکَ یَجِبُ عَلَیکُم تُشَارِکُوهُم فِی الاَجرِ»؛ (110)
«ای کسانی که موفق به حج نشده اید، هنگامیکه حاجیان می آیند، به استقبال آنها بشتابید و با آنان مصافحه کنید و قدرشان را بزرگ شمارید که این بر شما واجب است تا در اجر و ثواب شریک آنان باشید.».
و نیز امام باقر (ع) می فرماید:
«وَقِرُّوا الحَاجَّ وَالمُعتَمِرَ فَاِنَّ ذَلِکَ وَاجِبٌ عَلَیکُم»؛ (111)
«زائر حج و عمره را احترام کنید که این بر شما واجب است.».
همچنین امام صادق (ع) به دیدار و مصافحه و معانقه ی حجاج بیت الله هنگامی که از گرد راه می رسند توصیه فرموده است:
«مَن عَانَقَ حَاجّاً بِغُبَارِهِ کَانَ کَأَنَّمَا استَلَمَ الحَجَرَ الاَسوَدَ.»؛ (112)
«اگر کسی با حج گزاری که از گرد راه می رسد، معانقه کند، گویی حجرالاسود را استلام نموده است».
و نیز امام صادق (ع) از جد بزرگوار خود حضرت سیدالساجدین (ع) نقل فرموده است که:
«بَادِرُوا بِالسَلَامِ عَلَی الحَاجِّ وَ المُعتَمِرِ وَ مُصافَحَتِهِم مِن قَبلِ اَن تُخَالِطَهُمُ الذُنُوبُ»؛ (113)
«بر زائر حج و عمره سبقت گیرید ومصافحه کنید، پیش از آنکه به گناه آلوده شوند.».
از این روایات استفاده می شود که زائر حرمین شریفین از مقام و منزلت والا برخوردار است؛ چرا که مهمان خداوند بزرگ بوده و یک سفر روحانی پیموده و با بذل مال و رنج تن ره توشه ای معنوی تحصیل کرده است و لذا زیارت او و مصافحه با او و سلام بر او حقی است بر گردن دیگران.
بعلاوه از نظر ثواب، دیدار زائر خانه ی خدا با همان گرد و غبار سفر به مثابه ی زیارت و استلام حجر و مشارکت در ثواب حج و زیارت اوست.
زائر باید خود این قدر و منزلت را بداند و بشناسد و آن حالت معنوی را که به دست آورده با گناه از دست ندهد و همچنین در بازگشت به وطن، صورتی را که به خانه ی کعبه تبرک شده و گرد منا و عرفات و بقیع و مدینه را با خود دارد و دیگران می خواهند بدان تبرک جویند از سیمای زائر خانه ی خدا خارج نسازد. چه، ره آورد واقعی این سفرچنانکه مکرر گفته ایم، همانا منور شدن به نور ایمان و اتصاف به سیرت صالحین است که برای حج گزار می ماند و در دنیا و قبر و برزخ و آخرت او را همراهی می کند.
پینوشتها:
(79) – فروع کافی، ج 4، ص 556، روایت 10.
(80) – ثواب الاعمال، ص 50، روایت 1.
(81) – سنن ابن ماجه، ج 1، ص 453، روایت 1413.
(82) – مسند بن حنبل، ج 4، ص 311، روایت 12584.
(83) – السنن الکبری، ج 5، ص 403، روایت 10274.
(84) – قرب الاسناد، ص 65، روایت 205.
(85) – علل الشرایع، ص 460، روایت 7.
(86) – معانی الاخبار، ص 267، روایت 1.
(87) – تهذیب الاحکام، ج 6، ص 78، روایت 153.
(88) – بحارالانوار، ج 99، ص 5.
(89) – بحارالانوار، ج 99، ص 3.
(90) – من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 134.
(91) – رحیم کارگر، داستانها و حکایتهای حج، ص 39 و 40، از کتاب مصابیح القلوب و چند منبع دیگر
(92) – کافی، ج 4، ص 316.
(93) – وسایل الشیعه، ج 10، ص 231 و 232، ح 18.
(94) – وسایل الشیعه، ج 10، ص 231 و 232، ح 18.
(95) – تهذیب، ج 5، ص 280.
(96) – تهذیب، ج 5، ص 282.
(97) – تهذیب، ج 5، ص 281.
(98) – تهذیب، ج 5، ص 281
(99) – تهذیب، ج 4، ص 444.
(100) – تهذیب، ج 5، ص 337 و 338.
(101) – تهذیب، ج 5، ص 337 و 338.
(102) – کافی، ج 4، ص 280؛ فقیه، ج 2، ص 225.
(103) – کافی، ج 4، ص 280؛ فقیه، ج 2، ص 225.
(104) – محجه البیضاء فیض کاشانی، ج 2، ص 154.
(105) – محجه البیضاء فیض کاشانی، ج 2، ص 154.
(106) – بحارالانوار، ج 21، ص 40.
(107) – من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 143.
(108) – کافی، ج 4، ص 255.
(109) – وسایل، ج 8، ص 337.
(110) – کافی، ج 4، ص 264.
(111) – وسایل، ج 8، ص 337.
(112) – وسایل، ج 8، ص 328.
(113) – وسایل، ج 8، ص 337.
ادامه دارد…