در میان تمام بقاع روی زمین، جایگاهی شریفتر و گرامیتر از کعبه و مسجدالحرام وجود ندارد و بخاطر همین شرافت ویژه است که آنجا قبلهگاه مسلمانان جهان و قطب و مرکز دایرههای بزرگ انسانی در اوقات معینی از روز است و هم کانون گرم و مطاف حاجیان و راهیان دیار یار است که با شوق تمام گرداگرد خانه خدا، که خانه مردم است، دور میزنند و نمایشی عظیم و دیدنی از عشق و عاشق و معشوق را نشان میدهند.
کعبه و مسجدالحرام به سبب داشتن این عظمت بینظیر، در فقه اسلامی احکام ویژهای دارد که هیچیک از مساجد دیگر، آن احکام را ندارند و گاهی هم احکامی دارد که تنها مسجد النبی با آن شریک است و در یک مورد هم مسجد کوفه و حائر حسینی با آن شرکت دارند.
ما بخواست خدا در این مقال، احکام فقهی ویژهای را که اختصاص به «کعبه»، «مسجدالحرام» و «حرم» دارد شرح خواهیم داد و البته در میان این احکام، در سه مورد مسجد النبی و در یک مورد مسجد کوفه و حائر حسینی نیز با آن شرکت دارند که مانع از اختصاصی بودن حکم برای مسجد الحرام، در مقابل مساجد و بقاع دیگر نیست.
احکام فقهی ویژه کعبه و مسجدالحرام و مکه و حرم عبارتند از:
1 ـ وجوب احرام برای دخول به مسجد الحرام و مکّه.
2 ـ عدم جواز قصاص کسی که به مسجد الحرام پناه برده است.
3 ـ جواز قصر و اتمام برای مسافر در مسجد الحرام.
4 ـ حرمت اخذ لقطه از حرم.
5 ـ عدم جواز عبور جنب و حایض از مسجدالحرام.
6 ـ حکم ساختن بنایی مرتفعتر از کعبه.
7 ـ حکم تنجیس کعبه و مسجدالحرام.
8 ـ حرمت خارج کردن سنگریزه و خاک از مسجد الحرام.
9 ـ عدم جواز صید در حرم.
10 ـ کراهت مجاورت در مکه.
11 ـ کراهت خواندن نماز یومیه در داخل کعبه.
12 ـ فضیلت مخصوص نماز در مسجد الحرام.
13 ـ عدم جواز مضایقه و سختگیری منازل مکه، برای حاجیان.
14 ـ عدم جواز ورود غیر مسلمان به مسجدالحرام و مکّه.
و اینک تفصیل مطلب:
1 ـ وجوب احرام برای دخول به مسجدالحرام و مکّه
برای کسیکه وارد مکه و مسجدالحرام میشود، واجب است که در یکی از مواقیت، احرام حج یا عمره ببندد و با حالت احرام وارد شود، خواه در ماههای حج باشد و یا ماههای دیگر سال. البته این حکم استثناهایی دارد که خواهیم آورد.
این حکم در میان فقهای شیعه، اتفاقی بوده و خلاف آن از هیچکس نقل نشده است. صاحب مدارک و صاحب جواهر ادعای اجماع کردهاند.1 همچنین روایات متعددی که بسیاری از آنها صحیحه یا حسنه است، دلالت بر وجوب احرام دارد که از جمله آنهاست:
ـ عن علی بن حمزه قال: «سألت ابا ابراهیم ـ علیه السلام ـ عن رجل یدخل مکه فی السنه، المره و المرتین و الثلاث، کیف یصنع؟ قال: اذا دخل فلیدخل ملبّیاً و اذا خرج فلیخرج مُحِلاًّ.»2
ابن حمزه میگوید: «از امام هفتم پرسیدم مردی که در طول سال؛ یکبار، دوبار یا سه بار داخل مکه میشود، وظیفهاش چیست؟ فرمود: در حال تلبیه (و احرام) داخل شده و در حال احلال خارج گردد.
عن محمد بن مسلم قال: «سألت أبا جعفر ـ علیه السلام ـ هل یدخل الرجل مکه بغیر احرام؟ قال: لا الاّمریضاً أو من به بطن.»3
محمد بن مسلم میگوید: «از امام باقر ـ علیه السلام ـ پرسیدم آیا شخص میتواند بدون احرام وارد مکه شود؟ فرمود: نه مگر مریض یا مبطون باشد.»
عن عاصم بن حمید قال: «قلت لأبی عبداللّه: یدخل الحرم أحدِ الاّ محرماً؟ قال: لا اِلاّ مریض أو مبطون.»
عاصم میگوید: «به امام صادق گفتم: کسی که محرم نیست میتواند داخل حرم شود؟ فرمود: نه مگر مریض یا مبطون باشد.»
طبق این روایات، ورود به مکه و حرم، بدون احرام ممنوع است و کسی که وارد مکه میشود حتماً باید در حال احرام باشد.
چند گروه از این حکم کلّی استثنا شدهاند:
الف ـ مریض و مبطون؛
بطوری که در دو روایت (از سه روایت) بالا دیدیم، به مریض و مبطون اجازه داده شده که بدون احرام وارد مکه شوند، اما در بعضی از روایات آمده است که مریض هم باید با حال احرام وارد مکه شود:
عن رفاعه بن موسی قال: «سألت أبا عبدالله ـ علیه السلام ـ عن رجل به بطن و وجع شدید یدخل مکه حلالا؟ قال: لایدخلها الامحرماً».4
رفاعه میگوید: «از امام صادق درباره شخصی که ناراحتی شکم و درد شدید دارد پرسیدم، آیا میتواند بدون احرام وارد مکه شود؟ فرمود: داخل نشود مگر در حال احرام».
عن رفاعه بن موسی عن أبی عبداللّه قال: «سألتُهُ عن الرّجل یعرض له المرض الشدید قبل أن یدخل مکه، قال: لایدخلها الا بأحرام.»5
رفاعه از امام صادق نقل میکند که: «از او پرسیدم درباره شخصی که پیش از ورود به مکه، مرض شدیدی بر وی عارض میشود، فرمود: وارد مکه نشود مگر با احرام».
در این دو روایت ـ که ظاهراً یک روایت با دو سند و متن است ـ برای مریض اجازه داده نمیشود که بدون احرام وارد مکه شود.
شیخ حرّ عاملی برای جمع میان این روایت و روایاتی که قبلاً خواندیم ـ که در آنها به مریض اجازه ورود به مکه بدون احرام داده شده بود ـ فرموده است: «این روایات حمل بر استحباب میشود؛ یعنی مریض و مبطون هرچند مجاز هستند که بدون احرام وارد مکه شوند، اما مستحب است که بهرحال با حال احرام وارد شوند.»
در ذیلی که بر روایت اول رفاعه در مدارک الاحکام آمده، (ولی در وسائل نیامده است) این جمله اضافه شده که قال: «و یحرمون عنه»6 امام فرمود: «از طرف مریض احرام بسته شود». طبق این ذیل، درست است که مریض و مبطون مجاز هستند بدون احرام وارد شوند؛ ولی باید نایب بگیرند و از طرف آنها کسی دیگری احرام ببندد. ولی با توجه به مجموع روایات؛ بخصوص روایاتی که مریض و مبطون را از این حکم استثنا کرده، قول به استحباب احرام برای آنها قول اقربی است و نیابت گرفتن لازم نیست؛ بخصوص این که اصل حکم، حکمی بر خلاف اصل است که به قدر متیقّن بسنده میشود.
ب ـ کسی که برای جنگ وارد مکه میشود؛
یکی دیگر از موارد استثنا، موردی است که کسی برای جنگ و دفع دشمن، وارد مکه میشود، در چنین صورتی لازم نیست که احرام ببندد، بلکه بدون احرام هم میتواند وارد مکه شود.7 مستند این فتوا روایاتی است دائر بر این که پیامبر خدا و سپاه او، در روز فتح مکه، بدون احرم و با کلاه خود وارد مکه شدند. از جمله این روایت:
قال رسول اللّه ـ صلی الله علیه وآله ـ یوم فتح مکّه: «ان اللّه حرّم مکه یوم خلق السّموات والأرض و هی حرام الی أن تقوم الساعه لم تحلّ لأحد قبلی و لا تحلّ لأحد بعدی و لم تحلّ لی الاّ ساعه من نهار.»8 پیامبر خدا ـ ص ـ روز فتح مکه فرمود: «خداوند مکه را از روزیکه آسمانها و زمین را آفرید، حرام قرار داد و تا روز قیامت همچنان حرام باقی خواهد ماند، نه برای کسی پیش از من و نه برای کسی بعد از من حلال نشده ونخواهد شد و برای من نیز حلال نشد مگر پاسی از روز.»
با این روایت و دو روایت دیگر به همین مضمون هستند و هر سه مربوط به فتح مکه میباشند، استدلال کردهاند بر این که: «میتوان برای جنگ، بدون احرام وارد مکه شد.»
بنظر میرسد که این استدلال ناقص باشد؛ زیرا اولاً معلوم نیست که این روایات مربوط به مسأله مورد نظر باشد، به احتمال قوی این روایات در مورد حلال و حرام بودن جنگ در مکه است که پیامبر از حرام بودن آن تا روز قیامت خبر میدهد و تنها ساعتی از روز را استثنا میکند که خود با سپاهش وارد مکه شدند. و ثانیاً اگر حلّیتی باشد، تنها در سـاعـتی از روز؛ آنـهم برای پیامبر بوده، و بنابر این مضمون این روایات از باب: «قضیهٌ فی واقعه» است و نباید آن را به عموم سریان داد؛ بخصوص این که خود پیامبر در این روایات تصریح میکند که برای کسی پس از من حلال نشده است.
بنابر این نمیتوان با این روایات به مورد استثنا استدلال کرد، فقط میتوان از باب «عسر و حرج» وارد شد و این که اگر سربازان اسلامی ملزم به احرام بستن و انجام مناسک حج باشند، کارآیی لازم را در جنگ با دشمن از دست میدهند و از این جهت بگوییم که برای آنها احرام بستن لازم نیست.
ج ـ کسی که بطور مکرر به حرم رفت و آمد دارد؛
افرادی که شغل آنها بگونهای است که بطور مکرر وارد مکه شده از آن خارج میشوند؛ مانند کسی که از خارج حرم هیزم و بوته جمع میکند و در داخل شهر مکه به فروش میرساند، لازم نیست که برای هر بار ورود به مکه احرام ببندد.9 مستند این فتوا روایت زیر است:
عن رفاعه بن موسی قال: «و قال أبو عبدالله ـ علیه السلام ـ : ان الحطابه و المجتلبه اتوا النبی ـ ص ـ فسألوه فاذن لهم أن یدخلوا حلالا.»10
«هیزم جمعکنها و کسانی که کالا حمل میکنند، خدمت پیامبر آمده از آن حضرت درخواست نمودند که بدون احرام وارد مکه شوند و آن حضرت به آنها اجازه داد.»
به گفته صاحب جواهر: ظاهر این است که ذکر «حطابه» و «مجتلبه» به عنوان مثال است و این حکم شامل تمام کسانی است که به هر دلیل، بطور مکرر وارد مکه و یا از آن خارج میشوند.11 ولی صاحب مدارک گفته است که اولی اقتضا و اکتفا نمودن به مورد نص است12 به نظر میرسد که نظر صاحب جواهر درست باشد؛ چون معیار عسر و حرج است و اذن پیامبر به آنها برای همین معنا بوده است و هرکجا که عسر و حرج باشد، حکم آنجا را میگیرد. اگر چه رعایت احتیاط لازم است.
د ـ کسی که پیش از تمام شدن ماه از مکه خارج شود؛
برای کسی که با احرام وارد مکه شد و مناسک را انجام داد، اگر پیش از تمام شدن ماه از مکه خارج و سپس به آن داخل شود، لازم نیست که احرام ببندد. این حکم نیز اجماعی است و روایاتی بر آن دلالت دارد.
عن أبی عبداللّه ـ علیه السلام ـ فی الرجل یخرج فی الحاجه من الحرم، قال: «ان رجع فی الشهر الذی خرج فیه، دخل بغیر احرام. فان دخل فی غیره دخل باحرام».13
امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره شخصی که بخاطر حاجتی از حرم خارج میشود، فرمود: «اگر در همان ماهی که خارج شده برگردد، بدون احرام وارد میشود و اگر در غیر آن ماه برگردد باید با احرام باشد.»
عن ابی عبداللّه ـ علیه السلام ـ «انه خرج الی الربذه یشیّع اباجعفر، ثم دخل مکه حلالا».14
از امام صادق ـ علیه السلام ـ است که آن حضرت از مکه به ربذه رفت تا فرزندش امام باقر را بدرقه کند سپس وارد مکه شد در حالی که احرام نبست.
عن ابی عبداللّه فی الرجل یخرج الی جدّه فی الحاجه قال: «یدخل مکه بغیر احرام».15
امام صادق درباره مردی که به سبب احتیاجی از مکه به جدّه رفت، فرمود: «بدون احرام وارد مکه شود.»
البته روایت دوم و سوم حمل شده بر این که شخص پیش از تمام شدن ماه، از مکه خارج شده سپس برگشته است.
مطلبی که در اینجا قابل بررسی است این است که: منظور از ماه چیست؟ آیا منظور «دوازده ماه قمری» است به این معنا که در هر یک ماه قمری، تنها یک احرام بسته میشود؟ و یا منظور گذشتن «سیروز» از وقتی است که احرام بسته است؟ شهید ثانی که این مسأله را مطرح میکند میگوید: منشأ اشکال اطلاق نصوص است، و این که در روایت احتمال هر دو وجه میرود و سپس وجه دوم را قوی میداند.16 اما ظاهر عبارت حدیث اوّل که در این مسأله نقل کردیم، دلالت بر وجه اول دارد؛ زیرا کلمه «الشهر» که دارای «الف» و «لام» است، بیشتر به ماههای دوازدهگانه دلالت دارد تا گذشتن سی روز.
عبارت شیخ در نهایه نیز به همین صورت است و ظاهر در وجه اول میباشد. او میگوید: «فان خرج من مکه بغیر احرام ثم عاد فان کان عوده فی الشهر الذی خرج فیه لم یضرّه ان یدخل مکه بغیر احرام…»17
«اگر از مکه بدون احرام خارج شود و سپس برگردد؛ اگر بازگشت او در همان ماهی باشد که در آن خارج شده است، ضرر ندارد که بدون احرام وارد مکه شود.»
2 ـ قصاص کسی که به مسجد الحرام پناهنده شده جایز نیست
کسی که جنایتی کرده و باید قصاص شود، یا کاری انجام داده که موجب حدّ است و باید بر او حدّ جاری شود؛ اگر به حرم پناهنده شده باشد در داخل حرم نمیتوان او را قصاص کرد و یا بر او حد جاری ساخت، او در امان است، بلکه از لحاظ غذا و آب در مضیقه و سختی قرار میگیرد تا ناچار شده، از حرم خارج شود، آنگاه حدّ یا قصاص اجرا میگردد.
این حکم از نظر علمای شیعه اتفاقی است و کسی در آن تردید نکرده و گروهی از علما بر این حکم ادعای اجماع نیز نمودهاند.18
«محل امن» بودنِ حرم، از آیات و اخبار هم مستفاد میشود:
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «و من دخله کان آمنا»؛19 «هر کس وارد آنجا شود، در امنیت قرار میگیرد.»
همچنین روایات متعددی در اینباره داریم که از جمله آنهاست:
عن الحلبی عن أبی عبداللّه ـ علیه السلام ـ قال: «سألته عن قول اللّه ـ عزّ و جلّ ـ : «و من دخله کان آمنا» قال: اذا أحدث العبد فی غیر الحرم جنایه ثم فرّ الی الحرم لم یسع لأحد أن یأخذه فی الحرم ولکن یمنع من السوق و لایبایع ولایطعم و لایسقی و لایکلم فانه اذا فعل ذلک یوشک ان یخرج فیؤخذ و اذاجنی فی الحرم جنایه اُقیم علیه الحد فی الحرم؛ لانه لم یر للحرم حرمه».20
حلبی میگوید: «از امام صادق ـ ع ـ آیه «و من دخله کان آمنا» را پرسیدم، فرمود: وقتی شخصی در بیرون حرم جنایتی کرد و به حرم فرار نمود، کسی حق ندارد که در حرم او را دستگیر نماید، ولی از بازار و خرید و فروش طعام و آب منع میشود و کسی با او حرف نمیزند، وقتی چنین شد ناگزیر به زودی از حرم بیرون میآید و دستگیر میشود. و اگر در خود حرم جنایتی کرد در همانجا حد بر او جاری میشود؛ زیرا که او حرمتی برای حرم نگذاشته است».
عن حفص بن البختری قال: «سألت أبا عبدالله ـ علیه السلام ـ عن الرجل یجنی الجنایه فی غیر الحرم ثم یلجأ الی الحرم أَیُقام علیه الحد؟ قال: لا ولایطعم و لایسقی و لایکلم و لایباع فانه اذا فعل ذلک به یوشک ان یخرج فیقام علیه الحد و اذا جنی فی الحرم جنایه اُقیم علیه الحد فی الحرم لأنه لم یر للحرم حرمه».21
حفص میگوید: از امام صادق درباره شخصی که در غیر حرم جنایت کرده و به حرم پناه برده است، پرسیدم که آیا حد بر او جاری میشود؟ فرمود: نه بلکه به او طعام و آب داده نمیشود و کسی با او سخن نمیگوید و با او خرید و فروش نمیشود، وقتی چنین شد امید است که او از حرم خارج شود، پس حد بر او جاری گردد. اما اگر در خود حرم جنایت کرد همانجا حد بر او جاری میشود چون او حرمتی برای حرم قائل نشده است.»
عن معاویه بن عمار قال: «سألت أبا عبدالله ـ علیه السلام ـ عن رجل قتل رجلاً فی الحِلّ ثم دخل الحرم؟ قال: لایقتل ولایطعم و یسقی و لایباع و لایؤذی حتی یخرج من الحرم فیقام علیه الحد. قلت: فما تقول فی رجل قتل فی الحرم او سرق؟ قال: یقام علیه الحد فی الحرم صاغراً؛ لأنه لم یر للحرم حرمه…»22
معاویه بن عمار میگوید: «از امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره شخصی که انسانی را در بیرون حرم کشته و داخل حرم شده است پرسیدم، فرمود: کشته نمیشود اما به او طعام و آب داده نمیشود و کسی با او معامله نمیکند و به او اذیت هم نمیشود تا اینکه از حرم خارج شود و حد بر او جاری گردد. گفتم: چه میفرمایی درباره کسی که در حرم قتل یا سرقت انجام داده؟ فرمود: در حرم بر وی حدّ جاری میشود در این صورت او تحقیر شده است؛ زیرا که او حرمتی برای حرم نگذاشته است.»
بطوری که ملاحظه میفرمایید این روایات به روشنی دلالت بر مطلوب دارند و در این باره روایات دیگری هم وجود دارد که ما به جهت رعایت اختصار آنها را نیاوردیم. بنابر این حکم مسأله؛ چه از نظر فتوای علما و چه از نظر آیات و روایات معلوم و واضح است. چیزی که در اینجا مورد اختلاف است و باید بررسی شود، این است که: آیا این حکم اختصاص به مسجد الحرام دارد، یا حرم پیامبر و ائمه و مشاهد شریف نیز داخل در این حکم هستند؟
شیخ طوسی میگوید: مشاهد ائمه نیز در این حکم مانند مکه است.23 و محقق حلی نیز این سخن شیخ را تحسین کرده است24 اما شهید ثانی و صاحب جواهر این سخن را نپذیرفتهاند و گفتهاند که دلیلی بر آن وجود ندارد.25 تنها دلیلی که بر آن ذکر شده، این است که این مشاهد از حرم شریفتر هستند و از علاّمه نقل شد که منظور از مشهد تمامی شهر است تا چه رسد به صحن شریف و روضه منوره26 و صاحب حدائق این الحاق را رد کرده و دلیل آنرا تضعیف نموده است.27
به نظر میرسد که تعمیم حکم مشاهد مشرفه درست نیست؛ زیرا دلیل حکم، مختص به حرم است و ما نمیتوانیم در چنین حکمی که برخلاف اصل است از مورد دلیل تعدّی کنیم، آیا این یک نوع قیاس و حتی استحسان نیست؟
3 ـ جواز قصر و اتمام برای مسافر
مسافری که وارد مکه شده است اگر چه قصد اقامت ده روز هم نکرده باشد، میتواند در مسجد الحرام نماز خود را تمام بخواند و همینطور است نماز در مسجد النبی و مسجد کوفه و حائر حسینی. این حکم در میان علمای شیعه، از شهرت بسیاری برخوردار است و صاحب مفتاح الکرامه از چند نفر نقل اجماع کرده و تنها از صدوق نقل خلاف نموده است.28
روایات در این مسأله به ظاهر مختلف و متعارض است و میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد:
1 ـ روایاتی دلالت میکند بر این که مسافر باید نماز خود را در آن چهار مکان تمام بخواند. چند مورد از آن را میآوریم:
عن حماد بن عیسی، عن أبی عبدالله ـ علیه السلام ـ انّه قال: «من مخزون علم اللّه الإتمام فی اربعه مواطن؛ حرم اللّه و حرم رسوله و حرم امیرالمؤمنین و حرم الحسین ـ علیهمالسلام ـ .29
حماد بن عیسی از امام صادق نقل کرده که آن حضرت فرمود: از اسرار پوشیده علم خدا، تمام خواندن نماز است در چهار مکان؛ حرم خدا، حرم پیامبر، حرم امیرالمؤمنین و حرم حسین ـ علیهمالسلام ـ .
ـ عن عبدالرحمن بن الحجاج قال سألت أبا عبدالله عن التمام بمکه و المدینه فقال: اتمّ و ان لم تصلّ فیها الاّ صلاه واحده.30
عبدالرحمن بن حجاج میگوید: از امام صادق درباره تمام خواندن نماز در مکه و مدینه پرسیدم، فرمود: «نماز را تمام بخوان اگر چه بیش از یک نماز در آنجا نخوانی.»
ـ عن زیاد القندی قال ابوالحسن علیه السلام: «یا زیاد احب لک ما احبّ لنفسی و اکره لک ما اکره لنفسی، اتم الصلوه فی الحرمین و بالکوفه و عند قبر الحسین».31
زیاد قندی میگوید: امام موسی بن جعفر ـ ع ـ فرمود: «ای زیاد آنچه که بر خود میپسندم بر تو نیز میپسندم و آنچه که برخود مکروه میدارم بر تو نیز مکروه میدارم. نماز را در حرمین و کوفه و کنار قبر حسین(ع) تمام بخوان.»
2 ـ روایاتی دلالت دارد بر این که مسافر باید نماز خود را در حرمین شریفین قصر بخواند که از جمله آنهاست:
ـ عن ابن بزیع قال: «سألت الرضا ـ علیه السلام ـ عن الصلوه بمکه و المدینه تقصیر او اتمام؟ فقال: قصر ما لم تعزم علی مقام عشره ایام».32
ابن بزیع میگوید: «از امام رضا ـ علیه السلام ـ درباره نماز در مکه و مدینه پرسیدم که آیا قصر است یا تمام؟ امام فرمود: مادامی که ده روز قصد اقامه نکردهای نماز را قصر بخوان».
ـ عن علی بن حدید قال: «سألت الرضا ـ علیه السلام ـ فقلت ان اصحابنا اختلفوا فی الحرمین فبعضهم یقصر و بعضهم یتم… قال: لایکون التمام الاّ ان تجمع علی اقامه عشره ایام.»33
ابن حدید میگوید: از امام رضا ـ علیه السلام ـ پرسیدیم که اصحاب ما درباره حرمین اختلاف کردهاند بعضی از آنها نماز را قصر میخوانند و بعضی تمام…؟ فرمود: نمیتوان نماز را تمام خواند مگر اینکه ده روز قصد اقامه کند.
3 ـ روایاتی که دلالت بر تخییر میان قصر و اتمام میکند. از جمله آنهاست:
ـ عن علی بن یقطین عن ابی الحسن ـ علیه السلام ـ فی الصلاه بمکه، قال: من شاء اتم و من شاء قصّر.34
علی بن یقطین از امام کاظم ـ ع ـ درباره نماز در مکه نقل میکند که فرمود: «هر کس بخواهد تمام میخواند و هرکس بخواهد قصر میکند.»
ـ عن الحسین بن مخترا عن أبی ابراهیم قال: «قلت له: انّا اذا دخلنا مکه و المدینه نتم او نقصّر؟ قال: ان قصّرت فذلک و ان اتممت فهو خیر تزداد.»35
حسین بن مختار میگوید به امام کاظم ـ ع ـ عرض کردم: «ما وقتی داخل مکه یا مدینه شدیم، نماز را تمام بخوانیم یا قصر؟ فرمود: اگر قصر بخوانید همانست و اگر تمام بخوانید پس آن خیری است که افزودهاید.»
اکنون که نمونههای از روایات باب را خواندیم، باید دید که علاج میان این سه دسته از روایات چیست؟ مرحوم شیخ صدوق روایات قصر را گرفته و روایات اتمام را حمل بر اقامه ده روز کرده و روایات تخییر را حمل بر تخییر میان قصد اقامت ده روز و یا عدم آن کرده است.36 اما انصاف این است که روایات باب را نمیتوان بدینگونه توجیه کرد و لذا اکثریت قاطع علمای شیعه، نظر شیخ صدوق را نپذیرفتهاند و بالإتفاق نظر به تخییر دادهاند و میان روایاتی که امر به «اتمام» داشت و همچنین روایات مقابل آنها که امر به «قصر» میکرد، بدینگونه جمع کردهاند و روایات تخییر را قرینه این جمع گرفتهاند.
مرحوم آیهالله حکیم در مقام جمع میان روایات گفته است: حکم اوّلی تخییر است ولی گاهی عنوانی عارض میشود که یکی از دو طرف تخییر، تعیّن پیدا میکند37 و مرحوم آیهالله خویی میگوید: باید روایات قصر را حمل بر تقیه و روایات اتمام را حمل بر افضلیت آن کنیم تا میان این روایات و راویات تخییر جمع کرده باشیم.38
مطلب دیگر این که آیا مورد حکم مسجدالحرام است و یا شهر مکه؟ با توجه به روایات باب با اطمینان میتوان گفت که موضوع آن شهر مکه است هرچند که احتیاط اقتضا میکند که به مسجد الحرام اکتفا کنیم.
در اینجا توجه خوانندگان را به چند فتوا از مراجع معاصر جلب میکنیم:
امام خمینی ـ قدّس سرّه ـ فتوا دادهاند بر این که: مسافر در مسجدالحرام و مسجدالنبی مخیر میان قصر و اتمام است ولی در شهر مکه و مدینه احتیاط در اتمام میباشد.39
آیهالله گلپایگانی ـ قدس سره ـ حکم به مسجدین را به شهر مکه و مدینه تعمیم داده و اتمام در آن دو شهر را جایز میداند.40
و آیهالله خویی ـ قدس سره ـ نیز حکم تخییر را به دو شهر مکه و مدینه تعمیم میدهد.41
4 ـ حرمت اخذ لقطه از حرم
بطوری که میدانیم لقطه مالی است که از کسی گم شده و کس دیگری آنرا پیدا کرده است. حکم اوّلی در لقطه این است که انسان میتواند مال گم شده را بردارد و تا یکسال آنرا پیش خود نگهدارد و همهجا اعلام کند. اگر صاحبش پیدا نشد میتواند آنرا صدقه بدهد و میتواند آنرا تملک کند.
اما لقطه حرم و مالی که در حرم پیدا شده است حکم دیگری دارد و آن این که انسان نباید به آن دست بزند و بردارد. اخذ لقطه در حرم، حرام است و اگر احیاناً کسی لقطه را در حرم برداشت برای همیشه ضامن میشود و پس از گذشت یکسال باید آنرا از طرف صاحب مال تصدّق بدهد و هر وقت صاحب مال پیدا شد باید بمقدار مالش به او بپردازد.
شیخ طوسی و ابن ادریس و شهید اول در این مسأله همانگونه که گفتیم فتوا دادهاند.42 مستند این فتوا روایات متعددی است که از ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ نقل شده است؛ از جمله:
ـ عن الفضیل بن یسار قال: «سألت أباجعفر ـ علیه السلام ـ عن لقطه الحرم؟ فقال: لاتمس ابداً حتّی یجیئ صاحبها فیأخذها. قلت: فان کان مالاً کثیراً؟ قال: فان لم یأخذها الاّ مثلک فلیعرفها.»43
فضیل بن یسار میگوید: «از امام باقر ـ علیه السلام ـ درباره لقطه حرم پرسیدیم. فرمود: هرگز دست به آن نزن تا صاحبش بیاید و آنرا اخذ کند، گفتم: اگر مال زیادی باشد؟ فرمود: اگر آنرا اخذ نکند مگر کسی مانند تو، پس باید آنرا اعلام نماید.»
ـ عن علی بن حمزه قال: «سألت العبد الصالح عن رجل و جد دِیناراً فی الحرم فاخذه؟ قال: بئس ما صنع ما کان ینبغی له ان یأخذه قلت: ابتلی بذلک، قال: یعرفه قلت: فانّه قد عرّفه فلم یجد له باغیاً، قال: یرجع الی بلده فیتصدق به علی اهل بیت من المسلمین؛ فان جاء طالبه فهوله ضامن.»44
علی بن حمزه میگوید: «از امام کاظم پرسیدم در مورد مردی که دیناری را در حرم پیدا کرده و آنرا برداشته است. فرمود: چه کار بدی کرده است! نباید آنرا برمیداشت. گفتم: به این کار مبتلا شده. فرمود: باید آنرا اعلام کند. گفتم: این کار را کرده ولی صاحب آنرا نیافته است فرمود: به شهر خود برمیگردد و آنرا به خانوادهای از مسلمانان صدقه میدهد و هر وقت صاحب آن آمد او ضامن است.»
ـ عن ابراهیم بن عمر عن ابی عبداللّه ـ علیهم السلام ـ قال: اللقطه لقطتان: لقطه الحرم و تعرف سنه، فان وجد صاحبها و الاّ تصدقت بها. و لقطه غیرها تعرف سنه فان لم تجد صاحبها فهی کسبیل مالک.45
ابراهیم از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل میکند که فرمود: «لقطه بر دو قسم است؛ یکی لقطه حرم است که باید تا یکسال آنرا معرفی و اعلام کنی اگر صاحبش پیدا شد که هیچ وگرنه آنرا صدقه میدهی. دیگری لقطه غیر حرم است که تا یکسال معرفی میکنی و اگر صاحبش را نیافتی مانند مال خود تواست.»
پی نوشت ها :
1 ـ سید محمد طباطبایی، مدارک الاحکام، ص 463، (چاپ سنگی)، محمد حسن النجفی، جواهر الکلام، ج 18، ص 437.
2 ـ وسائل الشیعه، ج 5، ص 69.
3 ـ همان، ج 5، ص 67.
4 ـ همان، ج5، ص 67.
5 ـ همان، ج 5، ص 68.
6 ـ مدارک الاحکام، ص 463.
7 ـ محقق حلی، شرایع الاسلام، ص 72، (چاپ سنگی).
8 ـ وسائل الشیعه، ج 5، ص 68.
9 ـ محقق حلی، المختصر النافع، ص 85.
10 ـ وسائل الشیعه، ج5، ص70.
11 ـ جواهر الکلام، ج 18، ص 449.
12 ـ مدارک الأحکام، ص 464.
13 ـ وسائل الشیعه، ج 5، ص 70.
14 ـ همان، ج 5، ص 70.
15 ـ همان، ج 5، ص 70.
16 ـ شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج 1، ص 87، (چاپ سنگی).
17 ـ جواهرالکلام، ج 18، ص 447.
18 ـ آیهالله خویی، مبانی تکلمه المنهاج، ج 2، ص 183.
19 ـ سوره قصص، آیه 57.
20 ـ وسائل الشیعه، ج 9، ص 337.
21 ـ همان، ج 9، ص 338.
22 ـ همان، ج 9، ص 337.
23 ـ شیخ طوسی، النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص 756.
24 ـ محقق حلی، نکت النهایه، (چاپ شده در مجموعه الجوامع الفقهیه) ص 463.
25 ـ مسالک الافهام، ج 2، ص 342؛ جواهر الکام، ج 41، ص 345.
26 ـ مبانی تکمله المنهاج، ج 2، ص 184.
27 ـ شیخ یوسف بحرانی، الحدائق الناضره، ج 17، ص 345.
28 ـ سید محمد جواد عاملی، مفتاح الکرامه، ج 3، ص 490.
29 ـ وسائل الشیعه، ج 5، ص 543.
30 ـ همان، ج 5، ص 544.
31 ـ همان، ج 5، ص 546.
32 ـ همان، ج 5، ص 550.
33 ـ همان، ج5، ص 551.
34 ـ همان، ج 5، ص 545.
35 ـ همان، ج 5، ص 547.
36 ـ روضه المتقین، ج 2، ص 626.
37 ـ آیهالله حکیم، مستمسک العروه، ج 8، ص 183.
38 ـ مستند العروه (تقریرات درس آیهالله خویی)، ج 8، ص 406.
39 ـ امام خمینی، تحریرالوسیله، ج1، ص 264.
40 ـ آیهالله گلپایگانی، توضیح المسائل، ص 260.
41 ـ آیهالله خویی، منهاج الصالحین، ج 1، ص255.
42 ـ النهایه، ص 284 ـ ابن ادریس؛ السرائر، ج 1، ص 645؛ شهید اول، الدروس، ج 1، ص 472.
43 ـ وسائل الشیعه، ج 9، ص 361.
44 ـ همان، ج 9، ص 361.
45 ـ همان.
ادامه دارد …..