می خواهم با قلم مویی از کلمات ،بر بوم این صفحات چهره نگاری کنم و تصویر چهره محبوب را به صورت تابلویی چند بعدی تقدیم دوستدارن کنم در قاب این نوشته تصویر مردی است از تبار عترت ، سیدی از قبیله ی اهل بیت زاده ی زهرا و علی مسافری از قافله تشیع ،پیام آوری ازحرای کربلا ، سرداری به تنهایی مجتبای سبز پوش ، تنهایی در غریب آباد بی دردان ؛ زخم خورده ای از تیغ جهل نامردان ،محسود حسودان تنگ نظر، محبوب عاشقان جان بر کف، صبوری از طوبای حسنی، شاهدی ازمشهد شهادت ،شهید زنده ای از نسل حماسه ، ذوالفقاری در غلاف حفظ مصالح . این قطعه های ریز و درشت را اگر کنار هم بگذاری سیمای آفتابی مردی به چشم می آید که در اوج اقتدار مظلوم است ودر بلندای رفعت ،متواضع ودر اوج تواضع ، رفیع .
دخیل ضریح انتظار، تشنه ی چشمه فرج، سیراب زمزم جمکران ، علمداری عباس گون که قاطعیتی ذوالفقارانه دارد و دستی که یادگار علقمه وفا و فرات و کربلاست .
پناه چلچله ها ، مامن دلشکسته ها ، سردار خط علوی سرباز جبهه ی مهدوی . نشان جانبازی در دست بلندش،چفیه ی بسیج بردوش تعهد بارش ،عصای توکل در پنجه استوارش . فقیهی وارسته از تعلقات، رهبری رهرو جاده تکلیف که مرجعیت در پی او دوان است و او از مرجعیت گریزان .
چله نشین سجاده وسحر ،معتکف محراب فکه و شلمچه ، امین وادی شعر و هنر، مرزبان اقلیم فرهنگ و ادب، خبیر خطه فقه و حدیث، بصیر میدان سیره و تاریخ، نکته سنج قلمرو اخلاق و تربیت ،شوریده آوای ترتیل وقرائت ،خط شکن عرصه سیاست .
خورشید سپهر بیان و بلاغت، آبرو بخش رهبری و درس آموز شیوه سروری .
جوانان دلداده پند پیرانه اش، پیران شور آموز روح جوانانه اش ، واعظان خوشه چین خرمن بیانش ، ذاکران بهره مند از نکته های بدیعش ، قاریان در کمند مد نگاهش، متهجدان اسیر سلسله اشک و آهش.
اهل ذوق شیفته روح لطیفش ،اهل ادب مفتون فکر بدیعش ،اهل دل مخمور شراب شیدایی اش، اهل رزم مرید روح عاشورایی اش ، اهل قلم از قدرت قلمش متحیر، اهل سخن از طبع سیال و ذهن جوالش مدهوش، اهل سیاست از هوش سیاسی اش حیران ،اهل فرهنگ از ژرفای فهمش سربه گریبان، اهل مطالعه برگستره کتابخوانی اش ثنا خوان .
فقیهان به عمق فقاهتش معترف ، هنرمندان از بینش هنری اش مبهوت، شاعران از ظرافت طبعش مشعوف ،خطیبان از سلاست گفتارش در شگفت ، رهروان به رهبریش مفتخر، رهبران به سلاستش محتاج ،رهبری فرهنگ ساز واندیشه پرور ،غیرت گستر وآینده نگر .فرزانه ای که افشای شبیخون فرهنگی برگی از دفتر بیداری اوست و عبرتهای عاشورا نقطه ای از الفبای شعورش ، رسالت خواص سطری از کتاب تعهدش، رفتار علوی واژه ای از قاموس کتابش ، ساده زیستی موجی از پارسایی اش .عزت حسینی مرامش، خدمت رسانی پیامش، کارآمدی حوزه امیدش ،بیداری دانشگاه انتظارش ،ایمان جوانان تکیه گاهش ، وحدت مردم آرمانش .خامنه ذاکره دیرینش، قم خاطره شیرینش ،مشهد شاهد هدایت هایش، ایران خانه امتش ،امت حامی امامتش ،سنگر جمعه تجلی راه خدایی اش ،محراب جبهه تبلور روح حسینی اش ،ولایت فقیه تداوم خط خمینی اش ، کرسی درس حجت فقاهتش.
اینهاست که دلها را اسیر سلسله محبتش ساخته وجانها رابه کمند عشقش انداخته است .اینک در نگارستان ولایت این تصویر زیبا بی قاب وبی نقاب در تاقچه دلمان نشسته وراه رابر نامحرمان بسته است .باشد که این نقش واین نگار بی غبار وپایدار بماند.
نویسنده : جواد محدثی
مختصری از زندگی نامه حضرت آیت الله خامنه ای مدظله العالی
خامنهای، سیدعلی (۲۹ فروردین ۱۳۱۸/ ۲۸صفر ۱۳۵۸/ ۱۹ آوریل ۱۹۳۹)، فرزند سیدجواد، دومین رهبر انقلاب اسلامی ایران . ( به روایتی دیگر 24 تیرماه 1318 )
سید علی حسینی خامنهای فرزند مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین حاج سید جواد حسینی خامنهای، در فروردینماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمری در مشهد مقدس چشم به جهان گشود. او دومین پسر خانواده بود و زندگی مرحوم سید جواد خامنهای هم مانند بیشتر روحانیون و مدرسان علوم دینی، بسیار ساده: «پدرم روحانی معروفی بود، اما خیلی پارسا و گوشهگیر […] زندگی ما بهسختی میگذشت. من یادم هست شبهایی اتفاق میافتاد که در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت برای ما شام تهیه میکرد. […] آن شام هم نان و کشمش بود.»
خانهای که خانوادهی سید جواد در آن زندگی میکردند در یکی از محلههای فقیرنشین مشهد بود: «منزل پدری من که در آن متولد شدهام، تا چهار پنج سالگی من، یک خانهی ۶۰ ـ ۷۰ متری در محلهی فقیرنشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیرزمین تاریک و خفهای! هنگامی که برای پدرم میهمان میآمد -و معمولاً پدر بنا بر این که روحانی و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت- همهی ما باید به زیرزمین میرفتیم تا مهمان برود. بعد عدهای که به پدر ارادتی داشتند، زمین کوچکی را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما دارای سه اتاق شدیم.»
۱. خاندان
پدر
پدرش سیدجواد خامنهای (۲۰جمادیالثانی ۱۳۱۳نجف، ۱۶ آذر۱۲۷۴/۱۴ تیر ۱۳۶۵) از علما و مجتهدان عصر خود بود که در نجف متولد شد و در کودکی همراه خانوادهاش به تبریز آمد. پس از اتمام دورهی سطح، در حدود ۱۳۳۶ق به مشهد مهاجرت کرد و در فقه و اصول از محضر بزرگانی چون حاجآقا حسین قمی، میرزا محمد آقازاده خراسانی (کفائی)، میرزا مهدی اصفهانی و حاج فاضل خراسانی و در فلسفه از محضر آقابزرگ حکیم شهیدی و شیخ اسدالله یزدی بهرهمند گردید . سپس در ۱۳۴۵ق به نجف رفت و از حوزهی درس میرزا محمدحسین نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی و آقاضیاءالدین عراقی کسب فیض کرد و از سه نفر مذکور اجازهی اجتهاد گرفت . او در پی تصمیم بازگشت به ایران راهی مشهد شد و برای همیشه در آن شهر اقامت گزید و ضمن تدریس، امامت مسجد صدیقیهای بازار مشهد (مسجد آذربایجانیها) را عهدهدار گردید . او همچنین از امامان جماعت مسجد جامع گوهرشاد نیز بود . وی علاقهی زیادی به مطالعه داشت. مباحثات علمی روزانه وی با همردیفان از جمله حاج میرزا حسین عبائی، حاج سید علیاکبر خوئی، حاج میرزا حبیب ملکی و … تا دهها سال ادامه داشت. همچنین فردی پرهیزگار و بیتوجه به امور دنیوی بود و زندگی زاهدانهای داشت .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آنکه فرزندانش به مقامات عالی سیاسی و اجرایی رسیدند، همچنان به زندگی زاهدانهی خود ادامه داد. به دلیل بهرهمندی از کمالات انسانی همواره مورد وثوق مردم بود. در رواق پشت ضریح مطهر امام رضا (ع) به خاک سپرده شد . امام خمینی در پیام تسلیتی به آیتالله خامنهای به مناسبت فوت پدرش، آیتالله سیدجواد خامنهای را عالمی با تقوا و متعهد برشمرد .
جد اعلای ایشان سیدمحمد حسینی تفرشی نسب به سادات افطسی میرساند. شجره وی به سلطانالعلماء احمد، معروف به سلطان سیداحمد میرسد که با پنج واسطه از اخلاف امام سجاد (ع)، است. جدش سیدحسین خامنهای (تولد حدود ۱۲۵۹ق/ درگذشت ۲۰ ربیعالثانی ۱۳۲۵ق) در خامنه به دنیا آمد و در نجف نزد اساتید بزرگی چون سیدحسین کوهکمری، فاضل ایروانی، فاضل شربیانی، میرزا باقر شکی و میرزا محمدحسن شیرازی تلمذ کرد و پس از طی مدارج علوم دینی در حوزهی علمیهی نجف اشرف، در زمرهی فقها و مدرسان آن حوزه قرار گرفت. او در سال ۱۳۱۶ق به تبریز آمد و مدرس مدرسهی طالبیه و امام جماعت مسجد جامع آن شهر شد . دارای افکار بلند سیاسی و اجتماعی و از علمای طرفدار مشروطه بود و همواره مردم را به حمایت و پاسداری از نهضت مشروطه تشویق میکرد . برخی از آثار علمی ایشان از جمله حاشیه بر کتابهای ریاضالمسائل، قوانینالاصول، مکاسب شیخ انصاری، فوائدالاصول و شرح لمعه وقف کتابخانهی حسینیهی شوشتری نجف شد . شیخ محمد خیابانی، روحانی مبارز و مجاهد عصر مشروطه، شاگرد و داماد وی بود . سیدمحمد خامنهای (۱۲۹۳ نجف/شعبان ۱۳۵۳ق نجف) مشهور به پیغمبر ، عموی آیتالله خامنهای از شاگردان آخوند خراسانی، شریعت اصفهانی و دیگر بزرگان نجف بود، و فردی آگاه به مسائل زمان و از رجال طرفدار مشروطه بهشمار میرفت .
مادر
بانو میردامادی (۱۲۹۳ش ـ ۱۳۶۸ش)، مادر آیتالله خامنهای بانویی زاهد، متشرع، آشنا با آیات قرآن، احادیث، تاریخ و ادبیات بود. او در جریان مبارزه با رژیم پهلوی با فرزندان مبارزش، بهویژه آیتالله سیدعلی خامنهای همگام بوده است .
آیتالله خامنهای درباره مادرشان میگویند: «مادرم خانم بسیار فهمیده، باسواد، کتابخوان، دارای ذوق شعری و هنری، حافظ شناس – البته حافظ شناس که میگویم، نه به معنای علمی و اینها، به معنای مأنوس بودن با دیوان حافظ – و با قرآن کاملاً آشنا بود و صدای خوشی هم داشت.
ما وقتی بچه بودیم، همه مینشستیم و مادرم قرآن میخواند؛ خیلی هم قرآن را شیرین و قشنگ میخواند. ما بچهها دورش جمع میشدیم و برایمان به مناسبت، آیههایی را که در مورد زندگی پیامبران است، میگفت. من خودم اولین بار، زندگی حضرت موسی، زندگی حضرت ابراهیم و بعضی پیامبران دیگر را از مادرم – به این مناسبت – شنیدم. قرآن که میخواند، به آیاتی که نام پیامبران در آن است میرسید، بنا میکرد به شرح دادن.»
آیتالله سیدهاشم نجفآبادی (میردامادی) (۱۳۰۳ق ـ۱۳۸۰ ق)، جد مادری آیتالله خامنهای (از خاندان میرداماد فیلسوف مشهور عصر صفویه) از شاگردان آخوندخراسانی و میرزا محمدحسین نائینی، از علما و مفسران قرآن و از ائمهی جماعت مسجدگوهرشاد بود و در عین حال به امر به معروف و نهی از منکر اهتمام ویژهای داشت و در پی اعتراض به کشتار مردم در مسجد گوهرشاد در دورهی حکومت رضاشاه، به سمنان تبعید شد . آیتالله خامنهای از سوی مادر به محمد دیباج فرزند امام جعفر صادق (ع) نسب میرساند .
مرتضی اکبری
خداحفظشون کنه
علی
با تو از مرگ ندارم بخدا واهمه ای
جانمان پیشکش سیدنا خامنه ای