شاید در دوران معاصر هیچ کلمه ای از واژگان اسلامی به اندازه ی جهاد تحریف، مورد اتهام و سوء تفاهم قرار نگرفته باشد و این امر نه تنها به سبب رسانه های غرب است که همواره به دنبال صفت ها و برچسب های اهریمنی و برداشت های کلیشه ای می گردند بلکه مسلمانان افراطی نیز که چنین نمونه هایی را برای منصفانه نشان دادن تبلیغات آنان و برداشت های مخدوش از این واژه ایجاد می کنند، به همان اندازه مسئول اند. اکنون این واقعیت که استفاده از کلمه ی جهاد در غرب جاذبه ی تبلیغاتی ایجاد کرده و گروهی از نویسندگان برای این که عده ی بیش تری را جذب نوشته های خود بنمایند سعی دارند از این کلمه در عناوین کتاب های خود استفاده کنند، به این ماجرا دامن زده است. برای این که معنای جهاد را توضیح دهیم، لازم است زمینه را از تمام سوء تفاهم های متداول که متأسفانه پیوسته ادامه دارد، پاک کنیم.
در زبان عربی واژه ی جهاد از ریشه ی جهد به معنای مبارزه با تلاش فراوان گرفته شده و در معانی اسلامی این تلاش و مبارزه باید در راه خدا صورت گیرد. هر انسانی اعم از زن و مرد که به این امر مبادرت کند، مجاهد نامیده می شود که در رسانه های غربی به جنگجوی مقدس برگردان شده است و خود کلمه ی جهاد نیز جنگ مقدس خوانده می شود. یادآوری این نکته که مرحله ی مبارزه با آشفتگی روحی در هنگام تفکر و سیر و سلوک صوفیانه نیز مجاهده نامیده می شود، محدودیت ترجمه ی این واژه را نشان می دهد.
برای این که به اهمیت جهاد در اسلام و تمدن اسلامی پی ببریم، ابتدا باید بین معنی عمومی و مصطلح آن و مفهوم کلامی (الهیاتی) و قضایی آن تفاوت بگذاریم. این اصطلاح در معنای نخست خود برای هر نوع تلاشی که ارزشمند محسوب شود به کار می رود و در این مفهوم با معنای کلی کلمه ی “Crusade” در زبان انگلیسی مترادف است. در این جا “Crusade” به معنای جنگ های صلیبی مسیحیت غرب علیه مسلمانان و یهودیان در فلسطین در قرون وسطی نیست. به همین ترتیب که در زبان انگلیسی می گویند برای ریشه کن کردن فقر یا بیماری به “Crusade” (مبارزه) نیازمندیم، در زبان های فارسی و عربی نیز می توان گفت که گروه یا نهادی دولتی مثلاً برای ساخت مسکن برای نیازمندان به جهاد دست زده است. در ایران امروز سازمانی به نام جهاد سازندگی وجود دارد که در لفظ، معنی تلاش فراوان می دهد و عملکرد آن ساخت خانه برای نیازمندان و دیگر فعالیت های مشابه است. همچنین، در تاریخ غرب جنگ هایی با عنوان جنگ های صلیبی رخ داده است که مورد حمایت پاپ نبوده است؛ مانند جنگ های صلیبی قرون وسطی که نمونه ی مشابه آن جنگ هایی است که مسلمانان عنوان جهاد بر آن ها نهادند، بدون این که از شرایط جهاد در قوانین اسلامی برخوردار و یا حتی به تأیید علمای مذهبی رسیده باشند. دست آخر این که در غرب جنگ صلیبی [مبارزه] همان اهمیت جهاد را در اسلام دارد، به شرط این که هر دو اصطلاح در جای خود به کار گرفته شود. در واقع، در هزار سال گذشته و دوره ی معاصر، غرب بسیار بیش تر از جهاد اسلامی، تحت عنوان مبارزه برای مسیحیت و یا «مأموریت های فرهنگی» و یا برقراری ایدئولوژی های مختلف، از کمونیسم گرفته تا کاپیتالیسم، در کشورهای مختلف جنگ به راه انداخته است.
همان طور که باید بین جنگ های صلیبی قرون وسطی که با قبول و رهبری کلیسا صورت گرفته بود و معنای کلی جنگ های صلیبی که در زبان های اروپایی به کار می رود، تمایز قائل شویم، باید بین استفاده ی معمول از واژه ی جهاد با جهاد اسلامی تفاوت بگذاریم. علاوه بر این تقسیم بندی دوگانه، درک مفهوم جهاد در متن اسلام و با توجه به اعمال پیروان آن از اهمیت بسیاری برخوردار است. برای فهمیدن این معنای دقیق تر، لازم است به معنای ریشه ی این واژه در مفهوم تلاش و مبارزه در راه خدا بازگردیم. در این مرحله باید گفت که بر اساس اسلام، تمامی زندگی یک جهاد محسوب می شود؛ زیرا نوعی تلاش برای زندگی کردن بر مبنای اراده ی الهی و انجام اعمال مثبت و مخالفت با بدی هاست. ما در جهانی زندگی می کنیم که نابرابری و آشفتگی هم در درون و هم بیرون از روح و جان ما وجود دارد. برای این که زندگی متعادلی را بر مبنای تسلیم به اراده ی خداوند و پیروی از دستوراتش به وجود آوریم، لازم است که پیوسته در این راه به جهاد مشغول باشیم و این درست مانند شرایط دریانوردی است که برای راست نگه داشتن سکان کشتی و ادامه ی حرکت به سوی مقصدی که خود انتخاب کرده، به تلاش مداوم نیازمند است. صبح برخاستن در حالی که نام خدا بر لب جاری است، نمازخواندن، زندگی توأم با پرهیزگاری و عدالت در سراسر روز، انجام صحیح وظایف و مواظبت از خانواده وسلامت خود انسان نیازمند جهاد در این سطح از معنای این کلمه است. از ان جا که اسلام تمایزی بین حوزه های مذهبی و غیرمذهبی قائل نیست، کل چرخه ی زندگی یک مسلمان مستلزم جهاد است تا تمامی اجزاء و بخش های آن متناسب با موازین الهی شود. جهاد برخلاف نمازهای شرعی و روزه از ارکان دین نیست، اما ما برای انجام عبادات بی تردید نیازمند نوعی جهاد هستیم. پنج مرتبه در روز به طور مرتب نماز خواندن در سراسر زندگی، بی تردید بدون تلاش فراوان (جهاد) از سوی ما ممکن نیست. اولیا نیز که همواره در نمازند، نیازمند به جهاد برای کنار کشیدن از عبادت و روزه هستند. به همین ترتیب، برای مؤمنان معمولی روزه گرفتن از سپیده تا غروب، بی تردید نوعی جهاد است که تلاش فراوان انسان برای اطاعت از اراده ی خداوند را ضروری می نماید. این امر در مورد تمامی عبادات صادق است.
اگر کسی بخواهد زندگی صادقانه و شرافتمندانه ای داشته باشد، جهاد در زمینه ی معاملات نیز ضرورت می یابد. نه تنها عبادات انسان بر رابطه ی انسان با خدا تأثیر مستقیم می گذارد، بلکه سایر اعمال و رفتارهای انسان نیز بر روح تأثیر می گذارد و به همین دلیل است که باید بر اساس اخلاقیات و انصاف باشند. اما روح تنها از اعمال نیک و منصفانه تأثیر نمی پذیرد. به همین دلیل برای برخورداری از زندگی شرافتمندانه و مطابقت اعمال روزانه با قوانین الهی و موازین اخلاقی اسلام، پیوسته باید در جهاد بود. بسیاری از مردم ساده دل در جهان اسلام سعی دارند حتی در شرایط سخت و دشوار، زندگی شرافتمندانه ای داشته باشند و کار روزانه ی خود را نوعی جهاد می دانند. من از بسیاری از رانندگان تاکسی در ایران و جهان عرب شنیده ام که باید زندگی گسترده و خانواده ی بزرگی را با چهارده ساعت کار در شبانه روز تأمین می کردند و می گفتند که هر روز برای آن ها نوعی جهاد به شمار می رود. داشتن یک زندگی متعادل در جهانی آشفته و زندگی کردن بر مبنای اصول اخلاقی در جامعه ای که وسوسه های بسیاری برای انحراف و گمراهی وجود دارد، خود نوعی جهاد است. همچنین غلبه بر ناآگاهی و سعی در به دست آوردن برترین نوع دانش که همان معرفت خدا محسوب می شود، بالاترین جهاد است. به همین ترتیب، به طور کلی می توان گفت که زندگی مسلمانان خود یک جهاد است و آرامشی که انسان در طلب آن است نیز در نتیجه ی تعادلی به وجود می آید که جهاد در راه خدا و تلاش برای رفتار کردن بر اساس اراده ی خداوند، سازنده ی آن است. این گفته ی پیامبر (صَلَّی الله عَلَیهِ و آله) را که «جهاد تا روز قیامت ادامه دارد» باید در معنی کلی جهاد تعبیر کرد که بر شرایط کلی انسان در این جهان ناقص تأثیر می گذارد.
علاوه بر این مفهوم کلی جهاد که زندگی را شامل می شود، علمای اسلامی در طی قرون و بر اساس گفته ی پیامبر بعد از جنگ بدر که برای بقای جامعه ی نوپای اسلامی بسیار حیاتی بود، دو نوع جهاد قائل شده اند. علی رغم اهمیت این جنگ که در آن اهل مکه که هنوز بت پرست بودند، سعی در شکست جامعه ی نوبنیاد اسلامی در مدینه را داشتند، پیامبر بعد از پیروزی فرمود: «شما از جهادی کوچک تر به جهادی بزرگ تر رهنمون شده اید». و هنگامی که از او پرسیدند این جهاد بزرگ تر [اکبر] چیست؟ گفت: «این جهاد علیه نفس اماره ی خود شماست». در زبان عربی اکبر به معنای بزرگ تر یا بزرگ ترین است و به همین دلیل نبرد درونی انسان برای پاکسازی روح از کاستی ها و زدودن غفلت، نادانی و تمایل به بدی از نفس انسان و آماده سازی آن برای پذیرش اکسیر ذکر الهی، روشنایی و دانش، جهاد اکبر محسوب می شود. تنها مبارزان معنوی که آماده هستند نفس خود را در برابر بارگاه الهی قربانی نمایند، جهاد اکبر می کنند. به همین ترتیب، جهاد ظاهری یا جنگ و مبارزه نیز بر تمام مسلمانان واجب نیست بلکه برای آنان که از لحاظ بدنی و ذهنی توانایی آن را دارند، واجب است. رسیدن به جهاد معنوی نیز بر تمام مسلمانان واجب نیست بلکه بر کسانی واجب شده است که از لحاظ معنوی و توان ذهنی آمادگی دارند و از اراده ی معنوی لازم برای ادامه دادن راه خداوند و تقوای لازم برای پیروی این مسیر برخوردارند. در پرتو این معنی از جهاد اکبر می توان گفت که بزرگ ترین «مبارزان معنوی» در اسلام اولیا بوده اند که وسایل جنگی شان به جای شمشیر، نماز و تسبیح بوده است. تصوف به طور کلی به این جهاد اکبر پرداخته است که مترادف آن در مسیحیت ارتدوکس «نبرد روحانی» است و بسیاری از صوفیان در مسیحیت غرب از آن نام برده اند. در این میان از خردمندان بودایی و هندو نامی به میان نمی آوریم؛ زیرا که مترادف های بسیاری برای آن می توان یافت.
در مورد جهاد اصغر یا نبردهایی که در رسانه های غربی جهاد خوانده می شود، باید نخست به تفاوت بین نبردها و جنگ هایی اشاره کرد که در عربستان علیه بت پرستی در اوایل اسلام و دوره های بعد صورت می گرفت.
در عربستان به بت پرستان فرصت پذیرش اسلام و یا جنگ با مسلمانان داده می شد؛ زیرا بر اساس تعالیم اسلامی خدا نمی خواست چنین شکل تمام عیاری از بت پرستی عربستان پیش از اسلام پابرجا بماند. این امر شبیه به استدلال مسیحیان از دلایل ریشه کن کردن مذاهب رو به زوال یونانی – رومی و مذاهب شمال اروپاست که پس از قدرت گرفتن مسیحیت صورت گرفت. اما حتی در عربستان چنین جهادی علیه یهودیان و مسیحیان، برای گرویدن آنان به اسلام صورت نگرفت؛ همچنین بعدها در خارج از عربستان نیز یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و هندوها مجبور به تغییر دین نشدند. در تاریخ اسلام بعضی از حاکمان به سرزمین های غیراسلامی هجوم بردند و حتی از آن با نام جهاد یاد کردند؛ در حالی که هیچ حکم قضایی ازسوی علما اعلام نشده بود تا چنین جنگ هایی جهاد برای تغییر مذهب این مردمان به اسلام محسوب شود. آنچه در طی قرون دیدگاه شرق شناسان غربی و جدلیان مسیحی را در این مورد تشکیل داده، درست نیست. در زمان حیات پیامبر طبق اصل «در دین هیچ اجباری نیست» (بقره، 256) جهاد خارج از عربستان برای مجبور کردن اهل کتاب به تغییر دین منع شده بود. به همین ترتیب، جهاد علیه دیگر مسلمانان برای سلطه بر آنان نیز حرام است.
در واقع تقریباً تمامی علمای شیعه و بیش تر علمای سنی به خصوص در دوران معاصر معتقدند که جهاد تنها برای دفاع است و نمی تواند آغازگر باشد. تا جایی که به شیعه ی دوازده امامی مربوط می شود، در طی این قرون و حتی تا زمان حال، تمامی علمای برجسته ی فقه اسلامی تأکید داشته اند که جهاد [ابتدایی] در زمان غیبت معصوم که در اسلام شیعی به معنی پیامبر و امامان است، حرام است، مگر این که برای دفاع باشد. در اسلام تسنن، در طول تاریخ بعضی از علما حکم جهاد را به منظور حمله نیز اعلام کرده اند و توجیه آنان این بوده است که «بهترین دفاع، حمله است». اما از دهه 1950 با فتوای شیخ الازهر زمان، محمود شلتوت، که مهم ترین و تأثیرگذارترین مقام مذهبی جهان اسلام بود، کل جامعه ی اهل تسنن نیز در این موضوع با اهل تشیع هم داستان شد. علمای برجسته ی جهان تسنن، با این عقیده موافق اند که جهاد برای دفاع مجاز است و هرگاه موجودیت جامعه ی اسلامی تهدید شود، بر کل جامعه ی اسلامی واجب می شود. آیه ی قرآنی: «با کسانی که با شما جنگ می کنند، در راه خدا بجنگید و تعدی مکنید. زیرا خدا تعدی کنندگان را دوست ندارد» (بقره، 190) کاملاً نشان می دهد که در چه شرایطی جهاد مجاز شمرده می شود. لازم به یادآوری است که در دو قرن گذشته تمامی کسانی که علیه مهاجمان یا اشغالگران خارجی وارد جنگ شده اند، چه در غرب آفریقا، چه در الجزیره، بوسنی و کوزوو، فلسطین، کشمیر و یا فیلیپین و خلاصه تمامی آنان که از جهاد سخن گفته اند، آن را به شکل دفاعی اعمال نموده اند. هیچ جهاد اسلامی در کشورهای غیراسلامی صورت نپذیرفته است و افرادی که در غرب به نام جهاد، ترور و وحشت به راه می اندازند، از اصطلاحی مقدس سوء استفاده می کنند و البته هیچ مقام مذهبی مهم و معتبری تلاش های آنان را جهاد، در معنای فقهی و اعتقادی نمی داند.
این مبحث به طور طبیعی این پرسش را به دنبال دارد که چه کسی می تواند حکم جهاد دهد. در نظریه های قدیم اهل تسنن که بر اساس موجودیت دولت اسلامی بود، حاکم جامعه ی اسلامی با مشورت علما و بر مبنای اعتقادی و فقهی می توانست حکم جهاد دهد. در صورتی که دولت اسلامی معتبری وجود نداشت، علمای مذهبی یا بهتر بگوییم مفتی ها از این قدرت برخوردار می شدند. گرچه هر مسلمانی به تنهایی در برابر خداوند مسئول است و مقام کشیشی در اسلام وجود ندارد، اما هر فردی، تنها به حکم مسلمان بودن و برخورداری از قدرت سیاسی و یا نظامی، نمی تواند حکم جهاد دهد. اعلام جهاد در مفهوم اسلامی آن به همان اندازه با حکم جهاد گروه های تندروی اسلامی که همه روزه در گوشه و کنار جهان اعلام می شود، متفاوت است که اعلام جنگ صلیبی علیه خطاکاری ها و شرارت ها از سوی رهبران سیاسی و اجتماعی غرب و اعلام جنگ صلیبی از سوی پاپ اوربان دوم (1) در سال 1095 م، با هم متفاوت اند.
جهاد شرعی نباید بر مبنای خشم و نفرت صورت گیرد و چشم انسان را بر عدالت ببندد. قرآن مسلمانان را از این بابت با صداقت تمام برحذر می دارد: «دشمنی با گروهی دیگر وادارتان نکند که عدالت نورزید» (مائده، 8). نارضایتی می تواند موجب خشم و نفرت شود، اما نباید مبنای انتقام جویی چشم بسته قرار گیرد. جهاد نباید علیه بی گناهان صورت گیرد و حتی با دشمن باید با عدالت و مهربانی رفتار کرد. انسان باید: «همواره به نیکوترین وجهی پاسخ ده، تا کسی که میان تو و او دشمنی است، چون دوست مهربان تو گردد» (لقمان، 34). از همه مهم تر این که جهاد باید برای حقیقت و حقیقت صرف صورت گیرد نه این که بر مبنای خشم، نفرت یا انتقام باشد. به لحاظ سنتی حتی جهاد ظاهری در ذهن مسلمانان با بلند همتی، بخشش و بی طرفی و با تمامی فضایل جوانمردی همراه بوده است.
در کتاب اول مثنوی مولوی داستانی هست در مورد سرور جهادگران در راه خدا، علی بن ابی طالب (عَلَیه السَّلام) که در تفهیم جهاد از دیدگاه اسلامی، بسیار روشنگر است. علی در نبردی تن به تن با یکی از دشمنان بزرگ اسلام که جنگاوری قدرتمند بود، توانست بر حریفش غلبه کند و او را بر زمین بیفکند. حریف به عنوان آخرین نشانه ی نفرت بر صورت علی تف کرد که علی بلافاصله از روی سینه ی او بلند شد و شمشیرش را غلاف کرد. جنگاور متعجب شد و از علی (عَلَیه السَّلام) علت رفتارش را پرسید. علی پاسخ داد که تا آن لحظه برای حق می جنگیده است؛ اما زمانی که او به صورتش تف کرد، او عصبانی شد و نبرد را رها کرد زیرا نمی خواست به دلیل خشم و غضب شخصی بجنگد. مولوی می گوید:
او خدو انداخت در روی علی *** افتخار هر نبی و هر ولی…
و علی (عَلَیه السَّلام) پاسخ می دهد:
گفت من تیغ از پی حق می زنم *** بنده ی حقم نه مأمور تنم
شیر حقم، نیستم شیر هوا *** فعل من بر دین من باشد گوا
عمل این کهن نمونه ی اعلای تمامی مجاهدان راستین اسلام که منجر به تغییر باور دشمنش شد، باید درس عبرتی برای کسانی باشد که به نام اسلام اعمالی را به نام جهاد دنبال می کنند که در اصل بر مبنای خشم و غضب است، همچنین باید برای کسانی درس عبرت باشد که در غرب، خشم مقدس مسلمانانی را که سعی دارند بر مبنای عدالت از سرزمین و مذهبشان دفاع کنند، به چالش می کشند. علی رغم کج روی های موجود که بعضی از افراطیان به نام جهاد داده اند، با نظر به تاریخ اسلام، نمونه های بسیاری از جوانمردی را می بینیم که برترین نمونه ی آن، چنان چه اشاره شد، علی (عَلَیه السَّلام) است. همچنین جنگاوران قهرمانی نظیر صلاح الدین را می بینیم که جوانمردی اش حتی در میان دشمنان غربی ضرب المثل شده بود. در دوران معاصر نیز می توان به شخصیت هایی همچون امیر عبدالقادر، عبدالکریم، عمر مختار در شمال آفریقا، شیخ شامل در قفقاز، برلوی در ایالات غربی هند، و یا حتی احمد شاه مسعود در جنگ اخیر افغانستان علیه شوروی که کمی قبل از تراژدی یازدهم سپتامبر 2001 آمریکا، ترور شد، اشاره کرد. تمامی این شخصیت ها نه تنها مؤمن و پرهیزگار بودند، بلکه ابعاد معنوی اسلام را درک کرده و از اولیا محسوب می شدند.
شرایط جنگ
تمامی جنگ ها جهاد محسوب نمی شود. اسلام اصولی را در مورد جنگ به طور کلی، اعلام کرده است که الزاماً شامل آنچه جهاد خوانده می شود، نیست. نخست این که تمامی جنگ ها باید برای دفاع صورت بگیرند و مسلمانان، همان طور که قبلاً ذکر شد، نباید آغازگر و تحریک کننده ی جنگ باشند: «باکسانی که با شما جنگ می کنند، در راه خدا بجنگید وتعدی مکنید، زیرا خدا تعدی کنندگان را دوست ندارد» (بقره، 190). اگر قرآن نیز همانند انجیل از جنگ علیه دشمنان سخن می گوید، باید این مطلب را در نظر داشت که اسلام در سرزمینی پدیدار شد که پیوسته بین قبایل مختلف آن جنگ و درگیری در جریان بود. با این حال قرآن بعد از این که به مسلمانان فرمان می دهد تا علیه دشمنانشان مبارزه کنند، می افزاید: «مگر کسانی که به قومی که میان شما و ایشان پیمانی است، می پیوندند. یا خود نزد شما می آیند درحالی که از جنگیدن با شما ملول شده اند… پس هر گاه کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و به شما پیشنهاد صلح کردند، خدا هیچ راهی برای شما بر ضد آنان نگشوده است» (نساء، 90). جنگ برای اجتناب از آزار و اذیت و ظلم و ستم و یا حفظ ارزش های مذهبی و محافظت ضعفا از ستم، صورت می گیرد. گرچه قرآن حکم توراتی «چشم در برابر چشم» را ذکر کرده است، اما توصیه می کند که از انتقام چشم بپوشیم و احسان پیشه کنیم: «و هرکه از قصاص درگذرد، گناهش را کفاره ای خواهد بود»، (مائده، 45). همچنین جنگ نباید به طور نامحدود ادامه یابد و به محض این که دشمن تقاضای صلح کند، باید پایان پذیرد: «و اگر بازایستادند، خدا آمرزنده و مهربان است» (بقره، 192).
این حکم از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است که زندگی انسان های بی گناه نباید با جنگ نابود شود. قرآن در این باره می فرماید: «هرکس، کسی دیگر را نه به قصاص قتل کسی یا ارتکاب فسادی بر روی زمین بکشد، چنان است که همه ی مردم را کشته باشد» (مائده، 32). پیامبر به وضوح حمله به زنان و کودکان و حتی کشتن جانوران و نابود کردن درختان را در طول جنگ منع کرده است. برخورد بزرگوارانه ی او با سخت ترین دشمنانش در زمان فتح مکه، عینی ترین الگو برای پیروانش است. به همین ترتیب تا به امروز مسلمانان نوع برخورد سخاوتمندانه و عادلانه ی عمر را به هنگام فتح بیت المقدس با شکست خوردگان و احترامی را که او برای مکان های مذهبی مسیحیان قائل بود، به خاطر دارند. نیازی به یادآوری نیست که تمامی مسلمانان از چنین اصولی در تاریخ اسلام پیروی نکرده اند. همچنان که یهودیان، مسیحیان، هندوها یا بودایی ها نیز از احکام مذاهبشان پیروی نکرده اند. اما در این جا نکته ی مهم هم برای ناظران غربی هم برای بسیاری از مسلمانان که امید خود را از دست داده اند و در این ناامیدی اعمال بی رحمانه ای انجام می دهند، این است که تعالیم اسلام را به عنوان یک مذهب در این موارد به خاطر بیاورند. ذات انسان هرچه باشد، یافتن دلایلی برای این که چرا مسلمانان از تعالیم مذهبشان در مورد جنگ پیروی نمی کنند، کار مشکلی نیست. مطلب قابل ملاحظه آن است که در طی قرون بسیاری از ارزش های این جوانمردی معنوی دنبال شده است و شاهدان آن را مهاجمان غربی، از شوالیه های قرون وسطی گرفته تا افسران فرانسوی در الجزیره، تشکیل می داده اند.
در جهان امروز با اختراع وسایل و شیوه های جدید جنگاوری، اختراع سلاح های کشتار جمعی که خسارت های غیرنظامی مهارنشده ای به جا می گذارد و بمب هایی که بین جنگجویان و زنان و کودکان تمایزی قائل نمی شوند، معضل جدیدی پدیدار شده است. حال گرچه تمدن اسلامی این فنّاوری وحشتناک را اختراع نکرده است و مسئله ی کلی جنگ که تمامی جمعیت غیرنظامی را نیز شامل می شود، هیچ ارتباطی به تمدن اسلامی ندارد، اما تمدن اسلامی نیز با این فناوری در زمین رو به روست که ممکن است در هوا و دریا نیز مستقر شوند. این شرایط چالش عظیمی را برای مسلمانان فراهم ساخته است. همچنان که مسیحیانی که در تلاش اند در غرب بر اساس تعالیم مسیح زندگی کنند و حتی بسیاری از انسان گرایان غیرمذهبی نیز با این شرایط رو به رو هستند. کاملاً واضح است که در چنین موقعیتی از تاریخ انسان است که مسلمانان فرا خوانده شده اند تا در دفاع از آنچه مذهبشان در مورد جهاد به آنان آموخته و قوانین و شرایطی که برای هر نوع جنگ اعلام کرده است، بسیار هوشیار باشند. به علاوه، در این دنیایی که وسایل جنگی غیرانسانی و فراانسانی در دست قدرت هایی است که صحنه ی جهانی را به دست دارند، هر مسلمانی که خودش را در برابر خدا مسئول می داند، به ویژه هنگامی که عملی را به نام اسلام انجام می دهد، باید بسیار مراقب باشد. گرچه دفاع از خود، از سرزمین خود و مذهب خود و غلبه بر ظلم و ستم از وظایف مذهبی است، اما قوانین جنگ و به ویژه حمایت از بی گناهان، رفتار غیرتهاجمی با غیرجنگجویان و برخورد عادلانه با دشمن، همچنان بخش مهمی از مذهب را تشکیل می دهد که نمی توان به بهانه ی پاسخ دادن به هر نوع اعتراض یا بی عدالتی، آن را کنار گذاشت. اگر کسی این احکام را نادیده بگیرد، دیگر اعمال و گفتارش مطابق با اسلام نیست و در واقع بیش از دشمنانش دین را در معرض تخریب قرار می دهد.
پی نوشت :
1- Urban II.
منبع مقاله :
نصر، سید حسین، (1385)، قلب اسلام، ترجمه ی سید محمد صادق خرازی، تهران: نشرنی، چاپ چهارم