*احکام کعبه و حرم
1 . امنیت تکوینى و امنیت تشریعى
از احکام اختصاصى کعبه و حرم در قرآن، «امن» بودن آن سرزمین مقدس است که هم امنیت تکوینى دارد; «آمَنَهُمْ مِنْ خَوْف»(94) که اگر کسى بخواهد کعبه را محو سازد، به او امان داده نمى شود; مانند جریان ابرهه، و هم امنیت تشریعى دارد; «وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً».(95)
کسى که داخل حرم شود، شرعاً در امان خواهد بود.
نکته قابل توجه در این آیه آن است که: جمله به صورت ماضى استمرارى بیان شده و به صورت «مَنْ دَخَلَهُ» امن ذکر نشده است; یعنى همواره در آنجا امنیت تشریعى حکم فرماست. پس هر فرد مسلمان، تا هنگامى که در این منطقه زندگى مى کند، در امان خواهد بود و هیچ کس حق تعرّض به او را ندارد; در خارج حرم مرتکب جنایتى شده باشد یا نه. زیرا آیه مبارکه اطلاق دارد و تنها یک مورد استثنا شده است و آن این که اگر کسى حرمت حرم را نگه ندارد و در داخل حرم مرتکب جنایت شود، در امان نخواهد بود و حدّ شرعى بر او جارى خواهد شد.
چنانکه امام صادق(علیه السلام) در توضیح آیه ; وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِن; فرمود: «إِذَا أَحْدَثَ الْعَبْدُ فِی غَیْرِ الْحَرَمِ جِنَایَهً ثُمَّ فَرَّ إِلَى الْحَرَمِ لَمْ یَسَعْ لاَِحَد أَنْ یَأْخُذَهُ فِی الْحَرَمِ وَ لَکِنْ یُمْنَعُ مِنَ السُّوقِ وَ لاَ یُبَایَعُ وَ لاَ یُطْعَمُ وَ لاَ یُسْقَى وَ لاَ یُکَلَّمُ، فَإِنَّهُ إِذَا فُعِلَ ذَلِکَ بِهِ یُوشِکُ أَنْ یَخْرُجَ فَیُؤْخَذَ وَ إِذَا جَنَى فِی الْحَرَمِ جِنَایَهً أُقِیمَ عَلَیْهِ الْحَدُّ فِی الْحَرَمِ لاَِنَّهُ لَمْ یَدَعْ لِلْحَرَمِ حُرْمَتَهُ».(96)
نه تنها انسان ها، بلکه حیوانات و پرندگان هم در آن منطقه در امنیت اند; به طورى که متخلفان مورد مجازات قرار خواهند گرفت; چراکه اطلاق «مَنْ دَخَلَهُ» شامل حیوانات و پرندگان هم مى شود.
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه مبارکه فرمود:
«…وَ مَنْ دَخَلَهُ مِنَ الْوَحْشِ وَ الطَّیْرِ کَانَ آمِناً مِنْ أَنْ یُهَاجَ أَوْ یُؤْذَى حَتَّى یَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ».(97)
و عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِم أَنَّهُ سَأَلَ أَحَدَهُمَا(علیهما السلام) عَنِ الظَّبْیِ یَدْخُلُ الْحَرَمَ. فَقَالَ: لاَ یُؤْخَذُ وَ لاَ یُمَسُّ لاَِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ ; وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِن; ».(98)
در کجاى دنیا چنین امنیتى وجود دارد؟ تا آنجا که شکار حیوانات، بلکه نشان دادن آن با گوشه چشم هم ممنوع باشد! آن هم در منطقه اى که «یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ».(99)
حتى انسان از جهت قرض و دَین هم در امان است و طلبکار حق ندارد طلب خود را در آن منطقه از بدهکار بخواهد; سماعه از امام صادق(علیه السلام) در این باره روایتى نقل کرده که گفت:
«سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُل لِی عَلَیْهِ مَالٌ، فَغَابَ عَنِّی زَمَاناً، فَرَأَیْتُهُ یَطُوفُ حَوْلَ الْکَعْبَهِ أَ فَأَتَقَاضَاهُ مَالِی؟ قَالَ: لاَ، لاَ تُسَلِّمْ عَلَیْهِ وَ لاَ تُرَوِّعْهُ حَتَّى یَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ».(100)
علاوه بر امنیت هاى ظاهرى، امنیت معنوى هم در روایات براى حرم ذکر شده است چنانکه معاویه بن عمار از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمود:
«إِذَا أَرَدْتَ دُخُولَ الْکَعْبَهِ فَاغْتَسِلْ قَبْلَ أَنْ تَدْخُلَهَا وَ لاَ تَدْخُلْهَا بِحِذَاء وَ تَقُولُ إِذَا دَخَلْتَ، اللَّهُمَّ إِنَّکَ قُلْتَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً فَآمِنِّی مِنْ عَذَابِ النَّارِ».(101)
از تمسک امام(علیه السلام) به آیه شریفه، فهمیده مى شود که معناى آیه وسیع است و هر نوع امنیتى را شامل مى شود، منتهى از بعضى روایات برداشت مى شود که امنیت معنوى در حرم، مشروط به داشتن ولایت است; چنانکه راوى به امام صادق(علیه السلام) عرض مى کند:
«جُعِلْتُ فِدَاکَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: ; آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِن; وَ قَدْ یَدْخُلُهُ الْمُرْجِئُ وَ الْقَدَرِیُّ وَ الْحَرُورِیُّ وَ الزِّنْدِیقُ الَّذِی لاَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ. قَالَ: لاَ وَ لاَ کَرَامَهَ قُلْتُ فَمَنْ جُعِلْتُ فِدَاکَ؟ قَالَ: وَ مَنْ دَخَلَهُ وَ هُوَ عَارِفٌ بِحَقِّنَا کَمَا هُوَ عَارِفٌ لَهُ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ وَ کُفِیَ هَمَّ الدُّنْیَا وَ الاْخِرَهِ».(102)
2 . ممنوعیت جنگ و خونریزى
از احکام دیگر حرم ممنوعیت جنگ و خونریزى در این منطقه است:
; لاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ; .(103)
احترام مسجد الحرام را نگه دارید و تا هنگامى که دشمن دست به سلاح نبرد، درصدد جنگ با آن ها برنیایید، اما اگر آن ها احترام مسجد الحرام را نگه نداشتند، شما حق دفاع دارید.
در منطقه حرم رفت و آمد با سلاح نیز ممنوع است; چنانکه حضرت امام در تحریر الوسیله مى گوید:
الرابع و العشرون: (من محرمات الاحرام) لبس السلاح على الأحوط; کالسیف والخنجر والطینجه ونحوها، فما هو و آلات الحرب الاّ لضروره و یکره حمل السلاح إذا لم یلبسه إن کان ظاهراً و الأحوط الترک».(104)
همچنانکه امام صادق(علیه السلام) در این باره فرمود:
«لاَ بَأْسَ بِأَنْ یَخْرُجَ بِالسِّلاَحِ مِنْ بَلَدِهِ وَ لَکِنْ إِذَا دَخَلَ مَکَّهَ لَمْ یُظْهِرْهُ…».(105)
همچنانکه على(علیه السلام) در حدیث أربع مائه فرمود: «لاَ تَخْرُجُوا بِالسُّیُوفِ إِلَى الْحَرَمِ».(106)
3 . ورود غیر مسلمان به حرم ممنوع است
ممنوعیت ورود غیر مسلمانان به حرم از دیگر احکام حرم است. غیر مسلمان همچنین حق سکونت و بلکه حق عبور و مرور از آن منطقه را ندارد; ; یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا…; .(107)
از آنجاکه مشرکان آلوده و ناپاکند، نباید بعد از این سال (سالى که على(علیه السلام) آیات برائت را تلاوت کرد) نزدیک مسجد الحرام شوند. مضمون این آیه نیز یکى از مواد چهارگانه اى بود که حضرت امیر(علیه السلام) در سال نهم هجرت، در سرزمین مکه به مردم ابلاغ کرد.
در این آیه مبارکه، به فلسفه حرمت ورود مشرکان به حرم نیز اشاره شده است; یعنى چون مشرکان نجس هستند و مسجد الحرام جاى مقدس و پاک است، پس آنان حق نزدیک شدن به آن مکان مقدس را ندارند تا چه رسد بخواهند داخل حرم شوند!
از «إِنَّمَا» که نشانه حصر است و از وصف به مصدر (نَجَسٌ) که در مبالغه استفاده مى شود، بر مى آید که گویا موصوف تنها عین نجس است; همچنانکه ظاهر اطلاق آیه شامل هر نوع کافر با هر عنوانى مى شود; از این رو، سفرا و… هم حق عبور و گذر از آن منطقه را ندارند.
4 . ممنوعیت سکونت مفسد و ظالم در حرم
چهارمین حکم از احکام حرم آن است که باید از سکونت عاملان فساد و ظلم و الحاد در حرم پیش گیرى شود، بلکه در این مورد با آنان با خشونت رفتار مى شود; ; وَمَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَاد بِظُلْم نُذِقْهُ مِنْ عَذَاب أَلِیم; .(108)
اگر چه بعضى از مفسران مصادیقى را براى الحاد به ظلم، آورده اند، اما همه این ها از باب ذکر بعضى از مصادیق است و گرنه معناى آیه وسیع است و شاهد آن روایتى است از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه که فرمود: «کُلُّ ظُلْم یَظْلِمُهُ الرَّجُلُ نَفْسُهُ بِمَکَّهَ مِنْ سَرِقَه أَوْ ظُلْمِ أَحَد أَوْ شَیْء مِنَ الظُّلْمِ فَإِنِّی أَرَاهُ إِلْحَاداً وَ لِذَلِکَ کَانَ یُتَّقَى أَنْ یُسْکَنَ الْحَرَمُ».(109)
و یا از طریق اهل سنت روایت شده که «شَتمُ الْخادِمِ فِی الْحَرَم، ظُلْمٌ فَما فَوقه».(110)
به علاوه، حذف مفعولِ «یُرِدْ» هم دلالت بر عموم دارد و شامل هر نوع ظلم و انحراف از حق مى شود; چنانکه بعضى از مفسران در این باره گفته اند: « ; وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ; ممّا ترک مفعوله لیتناول کل متناول، أی و من یرد فیه شیئاً ما أو مراداً ما».(111)
مؤید دیگر، معناى الحاد(112) است که هر نوع انحراف از حقى را شامل مى شود.
تا انسان از بند عبودیت و بندگى دیگرى آزاد نشود، صلاحیت طواف برگرد آن (بیت العتیق) را نمى یابد و هرکس به گرد آن طواف کرد، دیگر نباید سر به بندگى غیر بگذارد.
نکته دیگر این که، براى تأکید و مبالغه در تحذیر، جزا (نُذِقْهُ مِنْ عَذَاب أَلِیم) را بر مجرد اراده (مَنْ یُرِدْ…) مترتب کرده است و شاید بشود گفت که: اگر اراده گناه در موارد دیگر گناه محسوب نمى گردد، در این سرزمین مقدس، نه تنها گناه است که بعضى از علما از جمله «نُذِقْهُ مِنْ عَذَاب أَلِیم» برداشت کرده اند اگر کسى در حرم مرتکب خلاف شود، علاوه بر حد و تعزیر، مجازات افزوده هم دارد.(113)
این برداشت را برخى روایات، که دلالت دارند گناهان در مکه دو برابر بوده و عذابش نیز شدیدتر است; همانگونه که عبادت در مکه چند برابر ثواب دارد، تأیید مى کند.
جمله «مَنْ یُرِدْ…»، اگر چه ظهور در انسان دارد، اما با توجه به بعضى روایات، این حکم شامل حیوانات هم مى شود; چنانکه از امام صادق(علیه السلام) ، در حالى که در مسجد الحرام بودند، سؤال شد «انّ سبعاً من سباع الطیر على الکعبه لا یمر به شیء من حمام الحرم الا ضربه فقال: انصبوا له و اقتلوه فانّه قد الحد فی الحرم».(114)
5 . برابرى مقیم و مسافر در استفاده از حرم
از احکام دیگر حرم آن است که همه مردم در این منطقه یکسان اند… ; …وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِی جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ…; .(115)
مفسران در تفسیر جمله «سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ…»، نظریات گوناگون داده اند; گروهى گفته اند: مراد از «سَواء» در سکنى گزیدن است; از این رو، برخى از فقها، خرید و فروش و اجاره خانه هاى مکه را حرام دانسته اند و براى اثبات آن، به آیه شریفه و روایات تمسک کرده اند، براى این که اگر خانه هاى مکه قابل تملّک باشد، «عاکف» و «بادى» نباید در استفاده کردن از خانه هاى مکه مساوى باشند، در حالى که آیه مى گوید عاکف و بادى، مساوى هستند.
در موارد متعددى از روایات نیز آمده است:
ـ على(علیه السلام) در نامه اى به قثم بن عباس، فرماندار مکه نوشت: «وَ مُرْ أَهْلَ مَکَّهَ أَلاّ یَأْخُذُوا مِنْ سَاکِن أَجْراً فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ ; سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ; ».(116)
ـ عن على(علیه السلام) : «إنّ رسول الله(صلى الله علیه وآله) نهى أهل مکه عن إجاره بیوتهم و إن تعلّقوا علیها أبواباً و قال: ; سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ; ».(117)
ـ عن ابن عمر : «إنّ النّبىّ(صلى الله علیه وآله) قال: مکّه مباحه لا تؤجر بیوتها و لا تباع رباعها».(118)
ـ عن ابن عمر : «إنّ النّبىّ(صلى الله علیه وآله) قال: من أکل کراء بیوت مکّه أکل ناراً».(119)
لازمه این قول آن است که مراد از مسجد الحرام مکه باشد تا بحث سکونت در خانه ها مطرح شود و براى توجیه اطلاق مسجد الحرام بر مکه، دو مؤید ذکر کرده اند:
1 . از آنجاکه مراد از «عاکف» مقیم است و اقامت مقیم در مسجد نیست، بلکه در منازل است، پس مراد از مسجد الحرام مکه است.(120)
2 . در آیات دیگر نیز مسجد الحرام اطلاق بر مکه شده، مانند آیه:
; سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلا مِنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصَى; .(121)
این آیه، صراحت دارد که آغاز معراج از مسجد الحرام بوده، در حالى که در تاریخ و بعضى از روایات آمده است که محلّ معراج، خانه خدیجه یا خانه امّ هانى یا شعب ابى طالب بوده است. بنابراین، مى توان گفت منظور از مسجد الحرام در این آیه، شهر مکّه است.(122)
در مقابل این قول، گروه دیگرى از مفسران گفته اند: مراد از «سواء»، سواء در عبادت و انجام مراسم حج است و هیچ کس حق مزاحمت به دیگرى در امور حج و عبادت را ندارد.
قال(صلى الله علیه وآله) : «یا بنی عبد مناف، من ولی منکم من أمر النّاس شیئاً، فلا یمنعن أحداً طاف بهذا البیت و صلّى فیه أی وقت شاء فی لیل أو نهار».(123)
بنابراین قول، مراد از مسجد الحرام، خودِ مسجد است و طبق این نظریه، خرید و فروش و اجاره خانه هاى مکه جایز خواهد شد; لقوله(صلى الله علیه وآله) : «و هل ترک لنا عقیل من ربع ( من دار) »(124) همانگونه که نقل شده; «قد اشترى عمر بن خطّاب دار السجن».(125)
اما آنچه که ابتدا به نظر مى رسد این است که قدر متیقّن از سواء، سواء در عبادت و اجراى مراسم حج است که سیاق آیه و ظاهر لفظ مسجد الحرام آن را تأیید مى کند; زیرا صدر آیه مربوط به صدّ از سبیل الله و صدّ از مسجد الحرام است و این با عبادت سازگارى دارد، نه صرف سکنى گزیدن در مکه. به علاوه، لفظ مسجد الحرام حقیقت در خود مسجد است و دلیلى نداریم که از ظاهر آیه دست برداریم، چراکه آغاز معراج از بیرون مسجد الحرام، مسلّم نیست بلکه محتمل است که از خود مسجد آغاز شده باشد و یا به گفته مرحوم صاحب جواهر، از منزل امّ هانى به مسجد الحرام رفت و از آنجا به مسجد الاقصى سیر نمود(126) و از سوى دیگر، این احتمال وجود دارد که مراد از عاکف، ملازم مسجد یا مجاور در مسجد باشد; به طورى که براى او امکان داشته باشد که هر وقت خواست به راحتى به آنجا برود.(127)
مؤید دیگر این که، خانه خدا عتیق است; از این رو، ملک کسى نمى شود و خداوند متعال آن را براى عبادت همه مردم قرار داده است; ; إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ; ; یعنى «وضع لعباده الناس» و یا در موارد دیگر فرمود: ; وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَهً لِلنَّاسِ; .(128) ; قِیَاماً لِلنَّاسِ; .(129) و… و سیاق این آیات با آیه مورد بحث; (جَعَلْناهُ لِلنّاسِ) سازگارى دارد اما با توجه به اطلاق سواء، که متعلق آن ذکر نشده است و حذف متعلق هم دلالت بر عموم مى کند، به خصوص با عنایت به روایات زیادى که آیه مذکور را تفسیر به سواء در سکنى کرده اند، استظهار مى شود آیه مبارکه، هم شامل سواء در عبادت مى شود و هم سواء در سکنى.
اما روایاتى که آیه شریفه را تفسیر به سواء در سکنى کرده اند. برخى از آن ها بشرح ذیل است; «عَنْ حُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلاَءِ قَالَ ذَکَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) هَذِهِ الاْیَهَ ; سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ; قَالَ: کَانَتْ مَکَّهُ لَیْسَ عَلَى شَیْء مِنْهَا بَابٌ وَ کَانَ أَوَّلُ مَنْ عَلَّقَ عَلَى بَابِهِ الْمِصْرَاعَیْنِ مُعَاوِیَهَ بْنَ أَبِی سُفْیَانَ وَ لَیْسَ لاَِحَد أَنْ یَمْنَعَ الْحَاجَّ شَیْئاً مِنَ الدُّورِ مَنَازِلِهَا».(130)
«عَنْ جَعْفَر، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَلِیّ(علیه السلام) أَنَّهُ کَرِهَ إِجَارَهَ بُیُوتِ مَکَّهَ وَ قَرَأَ: ; سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ; .(131)
اما اطلاق مسجد الحرام بر معناى وسیعتر از خود مسجد، ظاهراً در قرآن نمونه هایى دارد(132) ، هم چنان که لفظ «بیت عتیق» بر مکه و اطراف آن استعمال شده است; ; ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَیْتِ الْعَتِیقِ; .(133) به علاوه مراد از عاکف به قرینه مقابله، با بادى مقیم خواهد بود، نه ملازم، چنان که حضرت امیر(علیه السلام) در تفسیر عاکف و بادى فرمود: «فالعاکف المقیم به و البادی الّذی یحج إلیه من غیر أهله».(134)
پس معناى آیه شریفه با توجه به اطلاق کلمه «سواء» و روایات، معنایى است وسیع که نه تنها زائران خانه خدا در انجام مراسم حج یکسانند، بلکه در استفاده کردن از زمین و خانه هاى مکه جهت استراحت و سایر نیازها، یکسان خواهند بود.
اما بحث از این که آیا بیع و شراء و اجاره خانه هاى مکه حرام است یا نه، بحثى است فقهى. از این رو، تفصیل کلام در جاى خود مى آید. اما به اجمال مى توان گفت: از آنجاکه اساس روایات وارده در تفسیر آیه مبارکه دو دسته است; دسته اى ظهور در تحریم دارد و دسته دیگر کراهت، از این رو، طبق قاعده اصولى، روایاتى که ظهور در تحریم دارند، حمل بر کراهت خواهند شد: همانگونه که قول مشهور، بر کراهت است.(135)
همانطور که مرحوم صاحب جواهر هم در این باره فرمود: اگر چه به ظاهر، آیه و تعدادى از روایات دلیل بر تحریم است، اما شهرت اصحاب و تعبیر لاینبغى ترجیح بر کراهت مى دهد و در ادامه فرمود: «و کونها مفتوحه عَنوه لا یمنع من الأولویه و اختصاص الآثار بمن فعلها و حینئذ فیجوز أخذ الأجره».(136)
به علاوه، امکان دارد گفته شود که تملیک زمین داراى اشکال است اما تملّک بنا و منافع آن، هیچ اشکالى ندارد; مانند بنا در زمین وقفى، که قابل فروش و اجاره است و شاید هم کسى بگوید: نهایت چیزى که از آیه و روایات استفاده مى شود، تحریم بیع و اجاره در موسم حج است، اما در غیر موسم حج، به چه دلیل حکم به تحریم شود؟
به هر حال، این معنى مسلم است که اهل مکه باید از هرگونه سخت گیرى بر زائران خانه
خدا خوددارى کنند و بلکه براى آنان تسهیلات فراهم آورند. بنابراین، هیچ کس حق ندارد به هر عنوانى (متولّى ـ خادم) کمترین مزاحمتى براى حاجیان ایجاد کند و یا آن مکان هاى مقدس را تبدیل به پایگاهى اختصاصى براى گروهى خاص نماید، بلکه حرم متعلّق به همه مسلمانان است و هر نوع ایجاد مزاحمت و ممانعت، تجاوز به حقوق مسلمانان جهان محسوب مى شود و مرتکبین آن بر اساس آیه مبارکه: ; نُذِقْهُ مِنْ عَذَاب أَلِیم; باید به اشدّ مجازات تنبیه شوند; چون مفهوم جمله ; الَّذِی جَعَلْناهُ لِلنّاسِ…; این است که حرم در انحصار گروه یا مذهب خاص نیست; همانگونه که مفهوم ; سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ; ، برابرى زائران خانه خدا در انجام مناسک و مراسم حج را مى رساند.
اگر این خانه، خانه خداست (بَیْتِیَ)(137) و براى همه مردم (آنهایى که اسم ناس بر آن ها اطلاق مى گردد، بدون هیچ فرقى میان حاضر و بادى، مکى و آفاقى و وهابى و غیر وهابى)
قرار داده شده است; ; أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ; ،(138) ; جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ; ،(139) ; مَثَابَهً لِلنَّاسِ; ،(140); قِیَاماً لِلنَّاسِ; .(141) پس چرا امروزه عاکفین، با دیدگاه خاصى که دارند، بر خلاف صریح قرآن، حرم را در انحصار خود قرار داده و آزادى عمل در انجام مراسم حج را از بادى گرفته اند. آیا این نوعى الحاد به ظلم نیست؟ آیا ; نُذِقْهُ مِنْ عَذَاب أَلِیم; شامل آن ها نمى گردد؟ آیا این عمل حاکمان سعودى، که هر سال قانونى جعل و جلوى عده اى از مشتاقان و مستطیعان را مى گیرند بر خلاف آیات قرآن و برخلاف فرمانى که على(علیه السلام) به قثم بن عباس نوشت (فَأَقِمْ لِلنَّاسِ) نیست؟ آیا سرزمین مکه که بر اساس دو اصل قرآنى منطقه امن و آزاد است، ایجاد محدودیت ها و مزاحمت ها، نوعى بدعت نیست؟(142)
6 . تشریفات خاص جهت ورود به حرم
هر کس که بخواهد از بیرون وارد حرم شود (اگر چه موسم حج نباشد) ابتدا باید در یکى از میقات ها، با تشریفاتى خاص احرام بپوشد و آنگاه وارد حرم شود و این یکى دیگر از احکام حرم مى باشد. جالب توجه است که میقات ها با حرم، فرسنگ ها فاصله دارد; یعنى اگر به حضرت موسى(علیه السلام) در داخل سرزمین طور گفته اند: ; …فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً; (143) به زائران خانه خدا گفته اند: فرسنگ ها مانده به حرم، کفش و کلاه را در بیاورید و با رمز خاص و لباس ویژه، قصد زیارت خانه خدا کنید.
7 . کندن گیاهان و شکستن شاخه هاى درختان در حرم ممنوع است
از احکام دیگر حرم آن است که از کندن گیاهان و شکستن شاخه درختان حرم پرهیز شود و چنین عملى ممنوع است تا آنجا که براى متخلّفین، مجازات مالى(144) در نظر گرفته شده است و این حکم شامل غیر محرم هم مى شود; چنانکه حضرت امام در تحریر الوسیله فرمود:
«للمحلّ أیضا قطع الشحر و الحشیش من الحرم فیما لا یجوز».(145)
همانگونه که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «کلّ شیء ینبت فی الحرم فهو حرام على الناس أجمعین».(146)
حتى شاخه درختى را که ریشه اش داخل حرم و شاخه اش در خارج حرم است، نمى شود شکست. همچنین اگر ریشه آن داخل حلّ و شاخه اش در حرم باشد.
معاویه بن عمار از امام صادق(علیه السلام) پرسید: «شَجَرَه أَصْلُهَا فِی الْحَرَمِ وَ فَرْعُهَا فِی الْحِلِّ؟ فَقَالَ: حَرُمَ فَرْعُهَا لِمَکَانِ أَصْلِهَا. قَالَ: قُلْتُ فَإِنَّ أَصْلَهَا فِی الْحِلِّ وَ فَرْعَهَا فِی الْحَرَمِ. قَالَ: حَرُمَ أَصْلُهَا لِمَکَانِ فَرْعِهَا».(147)
این حکم حتى شامل آنجا نیز مى شود که پرنده اى روى شاخه اى نشسته که در حل قرار دارد، اما ریشه اش در حرم است; یعنى کسى نمى تواند آن پرنده را رمى کند، چنان که از على(علیه السلام) در این مورد سؤال شد: «…شَجَرَه أَصْلُهَا فِی الْحَرَمِ وَ أَغْصَانُهَا فِی الْحِلِّ عَلَى غُصْن مِنْهَا طَائِرٌ رَمَاهُ رَجُلٌ فَصَرَعَهُ. قَالَ: عَلَیْهِ جَزَاؤُهُ إِذَا کَانَ أَصْلُهَا فِی الْحَرَمِ».(148)
8 . اختیارى بودن نماز در قصر و اتمام
همچنین از احکام ویژه آن است که زائران خانه خدا مى توانند در مسجد الحرام یا شهر مکه(149) نمازشان را تمام بخوانند.
9 . حکم کسى که عمداً کعبه و مسجد الحرام را آلوده کند
از احکام خاص کعبه و مسجد الحرام آن است که هرکس به عمد، کعبه معظمه را آلوده کند حکمش اعدام و هرکس مسجد الحرام را آلوده کند حکمش تعزیر شدید است; چنانکه ابى الصباح کِنّانى از امام صادق(علیه السلام) پرسید:
«مَا تَقُولُ فِیمَنْ أَحْدَثَ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ مُتَعَمِّداً؟ قَالَ: یُضْرَبُ رَأْسُهُ ضَرْباً شَدِیداً. ثُمَّ قَالَ: مَا تَقُولُ فِیمَنْ أَحْدَثَ فِی الْکَعْبَهِ مُتَعَمِّداً؟ قَالَ: یُقْتَلُ».(150)
10 . حکم بناى ساختمان در پیرامون کعبه
حکم ساخت بنا در اطراف کعبه آن است که بنا نباید به احترام کعبه بلندتر از کعبه باشد; به طورى که بعضى از علما فتوى به حرمت داده اند، چنان که مرحوم صاحب جواهر در این باره نقل کرده است: «قال الشیخ و جماعه على ما فی المدارک، یحرم أن یرفع أحد بناء فوق الکعبه لاستلزامه الإهانه لها… و قیل و القائل هو المشهور کما فی کشف اللثام یکره و هو الأشبه».(151) چنانکه امام باقر(علیه السلام) در این باره فرمود: «وَ لاَ یَنْبَغِی لاَِحَد أَنْ یَرْفَعَ بِنَاءً فَوْقَ الْکَعْبَهِ».(152)
11 . حکم لقطه در حرم
اشیائى است که در حرم پیدا مى شود; یعنى لقطه حرم با لقطه غیر حرم تفاوت دارد. اگر لقطه در غیر حرم پیدا شود بعد از یک سال اعلان کردن و ناامیدى از یافتن صاحبش، مى توان آن را تصاحب کرد، اما اگر در حرم پیدا شد:
اولا: نباید به آن دست زد و برخى فتوى داده اند که کسى حق ندارد به لقطه در حرم دست بزند; چنان که فیصل بن یسار از امام باقر(علیه السلام) در مورد لقطه حرم سؤال کرد حضرت فرمود: «لاَ تَمَسَّ أَبَداً حَتَّى یَجِیءَ صَاحِبُهَا…»(153) و یا وقتى که علىّ بن حمزه در باره مردى که دینارى از حرم برداشته بود، پرسید، حضرت فرمود: «بِئْسَ مَا صَنَعَ، مَا کَانَ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَأْخُذَهُ…».(154)
ثانیاً: اگر کسى لقطه اى را از حرم برداشت، نمى تواند مالک آن شود و باید بعد از یک سال، به نیت صاحبش صدقه بدهد و اگر صاحبش آمد، ضامن است; «فَإِنْ جَاءَ طَالِبُهُ فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ».(155)
امام صادق(علیه السلام) در فرق لقطه حرم و غیر حرم فرمود: «اللُّقَطَهُ لُقَطَتَانِ: لُقَطَهُ الْحَرَمِ تُعَرِّفُ سَنَهً، فَإِنْ وَجَدْتَ صَاحِبَهَا وَ إِلاَّ تَصَدَّقْتَ بِهَا، وَ لُقَطَهُ غَیْرِهَا، تُعَرِّفُ سَنَهً، فَإِنْ جَاءَ صَاحِبُهَا وَ إِلاَّ فَهِیَ کَسَبِیلِ مَالِکَ».(156) از مطالب بالا برداشت مى شود که گویى لقطه حرم هم در امان است و کسى حق تعرض به آن را ندارد.
* کعبه و بیت المقدس
از آن چه در این بخش آمد، ترجیح کعبه بر بیت المقدس به خوبى دانسته مى شود، اما در عین حال، بیان مهمترین آن ها، با تفصیل، خالى از فایده نیست.
1 . تنها خانه اى که خداوند آن را به خود نسبت داد و فرمود: «بَیْتِی»، کعبه است.
2 . بانى کعبه، ابراهیم خلیل، از انبیاى اولوالعزم است، اما بانى بیت المقدس، سلیمان از حافظان شریعت پیامبران اولوالعزم مى باشد.
3 . از آنجاکه بناى کعبه پیش از بناى بیت المقدس بوده، پس کعبه از نظر زمان سبقت بر بیت المقدس دارد و از قدیمى ترین معبدها است. پیشینه این خانه از زمان حضرت آدم، بلکه
طبق روایاتى، قبل از او بوده و همواره مصاف، معبد و قبله براى مردم بوده است. پس کعبه با این سابقه اش (هم سبقت زمانى هم معبد و مطاف و قبله بودن)، بر بیت المقدس شرف تقدّم یافت و از این رو بر کعبه، «بیت العتیق» اطلاق شده است. عتیق به چیزى مى گویند که هم داراى پیشینه تاریخى بوده و هم از قداست بهره مند باشد.
4 . خداوند متعال وعده داد که کعبه را از خطر دشمنان نگه دارد، اما در باره بیت المقدس چنین وعده اى را نداده است. ازاین رو است که وقتى بخت نصر مسجدالاقصى را خراب کرد، هیچ خطرى متوجه او نشد و ماجراى ابرهه، آنگاه که مى خواست کعبه را ویران کند، برایش پیش نیامد.
براى کعبه، علاوه بر امنیت تکوینى، امنیت تشریعى نیز مقرّر گردیده است.(157)
پینوشتها:
94 . قریش : 4
95 . آل عمران : 97
96 . فروع کافى، ج4، ص226، ونور الثقلین، ج1، ص370 و صافى، ج1، ص360
97 . فروع کافى، ج4، ص226، ووسائل الشیعه 12، ص557، وصافى، ج1، 360
98 . نور الثقلین، ج1، ص371 و 369 و روایات دیگر.
99 . عنکبوت : 67
100 . نور الثقلین، ج1، ص371 و 369 و روایات دیگر.
101 . نور الثقلین، ج1، ص371 و 369 و روایات دیگر.
102 . نور الثقلین، ج1، ص 371 و 369 و صافى، ج1، ص360 و روایات دیگر.
103 . بقره : 191
104 . تحریر الوسیله، ج1، ص429
105 . وسائل الشیعه، ج13، ص 256 و فروع کافى، ج4، ص228
106 . وسائل الشیعه، ج13، ص257، و فروع کافى، ج4، ص228
107 . توبه : 28
108 . حج : 25
109 . نور الثقلین، ج3، ص483 و وسائل ج13 ص 232
110 . در المنثور، ج6، ص28
111 . المیزان، ج14، ص367 وروح المعانى ج17 ص 140 و تفسیر کبیر، ج23، ص 25 و کشاف، ج3، ص151
112 . «الحد فلان مال عن الحقّ»، مفردات راغب.
113 . السیورى جمال الدین المقداد بن عبد الله، کنز العرفان فى فقه القرآن، ج1، ص335
114 . نور الثقلین، ج1، ص482 و 480 و روایات دیگر.
115 . حج : 25
116 . نور الثقلین، ج3، ص482 و 480 و روایات دیگر.
117 . برهان، ج3، ص84
118 . در المنثور، ج6، ص26
119 . در المنثور، ج6، ص26 و روایات دیگر.
120 . تفسیر کعبى، ج23، ص24
121 . اسراء : 1 ، و نیز آیه ; لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ; . بقره : 196
122 . کنز العرفان، ج1، ص335
123 . تفسیر کبیر، ج23، ص24
124 . کنز العرفان، ج1، ص335 و تفسیر کبیر، ج23، ص24
125 . تفسیر کبیر، ج23، ص24
126 . جواهر الکلام، ج20، ص48
127 . تفسیر کبیر، ج23، ص 24
128 . بقره : 125
129 . مائده : 97
130 . وسائل الشیعه، ج13، ص269 ; نورالثقلین، ج3، صص481 و 480
131 . نورالثقلین، ج3، صص480 و 481 ; وسائل الشیعه، ج13، ص269 و روایات دیگر، که برخى از آن ها پیشتر گذشت.
132. بقره : 191 و 196 ـ توبه 28
133 . حج : 33
134 . نور الثقلین، ج3، صص480 و 481، روایات دیگر که برخى از آن ها پیشتر گذشت.
135 . جواهر الکلام، ج20، صص50 ـ 48
136 . جواهر الکلام، ج20، ص48 تا 50
137 . بقره : 125 و حج : 26
138 . آل عمران : 96
139 . حج : 25
140 . بقره : 125
141 . مائده : 97
142 . با استفاده از کتاب در راه بر پائى حج ابراهیمى عمید زنجانى.
143 . طه : 12
144 . «لو قطع الشجره الّتی لا یجوز قطعها أو قلعها فإن کانت کبیره فعلیه بقره و إن کانت صغیره فعلیه شاه على الأحوط» تحریر الوسیله، ج1، ص428 مسأله 45 از تروک احرام.
145 . تحریر الوسیله، ج1، ص429
146 . وسائل الشیعه، ج12، ص552
147 . وسائل الشیعه، ج12، ص559
148 . وسائل الشیعه، ج12، ص560
149. این تردید به خاطر اختلاف فتوى است.
150 . وسائل الشیعه، ج13، ص291
151 . جواهر الکلام، ج20، ص 50 و 51
152 . فروع کافى، ج4، ص230 ; بحار الأنوار، ج96، ص60
153 . وسائل الشیعه، ج13، ص260
154 . وسائل الشیعه، ج13، ص260
155 . وسائل الشیعه، ج13، ص260
156 . وسائل الشیعه، ج13، ص260
157. با استفاده از مقاله آیت الله جوادى آملى، فصلنامه «میقات حج»، شماره4، چاپ تابستان 1372
منبع: فصلنامه میقات حج