مقدمه
نگاه و پیروى از اسوه و الگو، آدمى را زودتر به هدف مى رساند.
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) و امامان(علیهم السلام) و اولیاى دین، سرمشق مسلمانان اند و آشنایى با سیره اخلاقى و عبادى آنان، براى بهتر پیمودن این مسیر بسیار مفید است.
از این رو، توجه به سیره پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) در عبادت، به ویژه در انجام مناسک حج و حضور در این شعائر ابراهیمى، براى امت او کارساز است.
آنچه مى خوانید، نمونه هایى است از شیوه حج گزارى آن حضرت، که در منابع تاریخى و حدیثى آمده است، باشد که آن «اسوه حق» را در همه ابعاد زندگى الگوى عمل قرار دهیم، تا زودتر و درست تر به مقصود برسیم.
حرمت مکه و کعبه
خانه توحید و قبله مسلمین، که بازسازى آن، یادگار ابراهیم خلیل(علیه السلام) است، مکانى است مقدس و شهرى است مورد احترام. پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) نیز این حرمت را پاس مى داشت و با ذکر و دعا و رعایت ادب، بر قداست آن توجه مى داد و با تهلیل و تکبیر وارد شهر و حرم الهى مى شد. هنگام رفتن به مکه، از تپه شمالى وارد و از ناحیه جنوب خارج مى گشت.(1)
نقل شده است که تنها یک بار به درون کعبه رفت. جامه و عبایش را زیر پاى خود انداخت و کفش هایش را از پاى در آورد و میان دو ستون داخل کعبه، دو رکعت نماز گزارد.(2)
هنگام ورود به مکه، خدا را به عنوان «ذى المعارج» و صاحب والایى بسیار مى ستود. در مسیر راه، هنگام برخورد با هر سواره اى یا فراز آمدن بر هر تپه اى یا فرود آمدن به هر وادى و در فرصت هاى آخر شب و در پى نمازها « لَبَّیْکَ اللّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لا شَرِیْکَ لَکَ لَبَّیْکَ » مى گفت(3) و گاهى در طول راه، پیاده ها را سوار بر شتر خویش مى کرد.
احرام و تلبیه
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) در دو پارچه یمانى احرام مى بست; همان دو جامه احرام که هنگام وفات نیز در همان ها کفن شد.(4)
جابربن عبدالله نقل کرده که پیامبر هنگام احرام اینگونه لبّیک گفت:
«لَبَّیْک، اَللَّهُمَّ لَبَّیْک، لَبَّیْکَ لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْک، اِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَهَ لَکَ وَ الْمُلْکَ، لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْک ».(5)
همچنین نقل شده که آن حضرت، شب را در ذو الحُلیفه مى گذراند. هنگام صبح، پس از نماز فجر، بر مرکب خویش سوار مى شد و لبیک مى گفت. فضل بن عباس نیز نقل کرده که پیامبر، در طول سفر، لبیک مى گفت تا آن که رمى جمره عقبه کند. آنگاه هفت سنگ بر جمره عقبه مى زد و با هر سنگریزه، تکبیر مى گفت(6) و چون از گفتن لبیک فراغت مى یافت، از خداى متعال، مغفرت و رضایت او را مى خواست و در خواست رهایى از آتش دوزخ داشت.(7)
از محرمات احرام، زیر سایه رفتن است، مگر آنگاه که به منزلگاه برسند و زیر سقف یا خیمه بگذرانند.
روزى یکى از معاندان، از امام کاظم(علیه السلام) در باره استظلال (زیر سایه رفتن) پرسید و این که مگر میان سایه کجاوه در حال سفر با سایه خیمه در حال نزول فرقى هست؟ حضرت موسى بن جعفر(علیهما السلام) او را از این که در دین قیاس مى کند نکوهش کرد و فرمود: ما مثل پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) عمل مى کنیم و مثل او ذکر و لبیک مى گوییم. سپس فرمود:
«پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) بر مرکب خویش سوار مى شد و هنگام سوار شدن، سایه بان نداشت و گاهى حرارت آفتاب او را رنج مى داد. بعضى از بدنش را با بعضى دیگر و گاهى صورتش را با دستش مى پوشانید. اما آنگاه که در منزلگاه فرود مى آمد، زیر خیمه و سایه خیمه یا سایه دیوار قرار مى گرفت.»(8)
از مواقع استجابت دعا، هنگام ورود به خانه خداوند است که چشم زائر به بیت الله مى افتد. خدایى که از بندگانش خواسته به زیارت خانه اش آیند، سزاوار است که در لحظه ورود میهمان، پذیرایى کند و پذیرایى خدا استجابت دعاست. از این رو، در آن لحظه سفارش به دعا شده است. پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) نیز چنین روشى داشت و هنگامى که از طرف خانه یعلى مى خواست وارد مسجد الحرام شود، رو به کعبه مى ایستاد و این چنین دعا مى کرد:
«إنَّ النَّبِیّ(صلى الله علیه وآله) إذا جاء مکاناً من دار یعلى استقبل البیتَ فَدَعا».(9)
ادب طواف
در سیره نبوى، در باره «طواف» نکات متعددى نقل شده که به برخى از آن ها اشاره مى شود:
از امام صادق(علیه السلام) در باره ویژگى طواف پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) پرسیدند. حضرت فرمود:
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) شب و روز، ده بار طواف مى کرد; هر بار هفت دور. سه بار در آغاز شب، سه بار در آخر شب، دو بار هنگام صبح و دو بار بعد از ظهر. و در فاصله این نوبت ها به استراحت مى پرداخت.(10)
در حدیثى از امام هادى(علیه السلام) نقل شده که آن حضرت فرمود:
«إنّ رَسُولَ الله کانَ یطوفُ بالبیتِ وَ یُقَبِّلُ الْحَجَرَ».(11)
«پیامبر خدا خانه خدا را طواف مى کرد و حجر الاسود را مى بوسید.»
امام صادق(علیه السلام) در حال طواف بود که سفیان ثورى از آن حضرت پرسید: وقتى پیامبر(صلى الله علیه وآله)هنگام طواف به حجر الأسود مى رسید، چه مى کرد؟ حضرت فرمود: «کانَ یستلِمُهُ فی کلّ طواف فریضه و نافله» ، در هر طواف واجب و مستحب، دست بر آن مى کشید. آنگاه امام صادق به طواف پرداخت و چون مقابل حجرالاسود رسید، عبور کرد و آن را استلام نکرد. سفیان ثورى خود را به حضرت رسانید و گفت: مگر نفرمودید که پیامبر در هر طواف واجب و مستحب، حجرالأسود را لمس مى کرد؟ پس چرا خودتان چنین نکردید؟ امام صادق(علیه السلام)فرمود: مردم براى پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله)جایگاهى قائل بودند که براى من قائل نیستند. وقتى پیامبر به حجر الأسود مى رسید، راه را براى حضرتش مى گشودند تا استلام کند و من خوش ندارم که در ازدحام و شلوغى جمعیت وارد شوم.(12)
از على(علیه السلام) نیز روایت شده است که:
«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) یَسْتَلِمُ الرُّکْنَیْنِ; الَّذِی فِیهِ الْحَجَرُ الاَْسْوَدُ وَ الرُّکْنَ الْیَمَانِیَّ، کُلَّمَا مَرَّ بِهِمَا فِی الطَّوَافِ».(13)
آنچه در انجام مناسک و عبادات مهم است، تبعیت از سیره اولیاى دین است و این عملى تعبّدى است نه قیاسى و استحسانى. پیروان واقعى نیز باید در کیفیت حج گزارى، دقیقاً بر این منوال و سیره حرکت کنند.
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) هرگاه عبورش به حجرالأسود و یمانى مى افتاد، آن را استلام مى کرد و دست بر آن ها مى کشید. آنچه در انجام مناسک و عبادات مهم است، تبعیت از سیره اولیاى دین است و این عملى تعبّدى است نه قیاسى و استحسانى. پیروان واقعى نیز باید در کیفیت حج گزارى، دقیقاً بر این منوال و سیره حرکت کنند.
بریدبن معاویه عِجلى از حضرت صادق(علیه السلام)پرسید:
چرا مردم هنگام طواف، رکن حجرالأسود و یمانى را استلام مى کنند، اما دو رکن دیگر کعبه را استلام نمى کنند؟
حضرت فرمود: همین پرسش را عبادبن صُهَیب بصرى هم از من پرسید. به او گفتم: زیرا که پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) این دو را استلام کرد، اما آن دو را استلام نکرد و بر مردم است که آنگونه عمل کنند که پیامبر عمل کرده است:
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) اسْتَلَمَ هَذَیْنِ وَ لَمْ یَسْتَلِمْ هَذَیْنِ فَإِنَّمَا عَلَى النَّاسِ أَنْ یَفْعَلُوا مَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) …».(14)
آب زمزم
زمزم، به صورت چشمه اى زیر پاى اسماعیل(علیه السلام) جوشید. در آن وادىِ خشک و بى آب، که سعى هاجر میان صفا و مروه، براى یافتنِ آب به جایى نرسید، به اعجاز الهى، مایه آبادانى و برکت آن منطقه شد. آب زمزم فضیلت بسیار دارد و نوشیدن از آن مستحب است.
از حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) روایت است که:
«مَاءُ زَمْزَمَ دَوَاءٌ مِمَّا شُرِبَ لَهُ».(15)
«آب زمزم براى هر دردى که به خاطر آن نوشیده شود، درمان است.»
پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) به این آب علاقه داشت و از آن مى نوشید و گاهى مى فرمود تا براى او سوغات آورند. به نقل ابن شهر آشوب:
«کانَ النّبیُّ یأتی زَمْزَمَ فَیَشرِبُ مِنها شَربَهً».(16)
«پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) سراغ زمزم مى رفت و از آب آن مى نوشید.»
در این حدیث روشن نیست که این عمل، شیوه آن حضرت در پیش از اسلام و قبل از بعثت بوده یا پیش از هجرت و یا به دوران رسالت بر مى گردد. اما نقل دیگرى وجود دارد که اهتمام آن حضرت را به آب زمزم مى رساند:
«کَانَ النَّبِیُّ(صلى الله علیه وآله) یَسْتَهْدِی مِنْ مَاءِ زَمْزَمَ وَ هُوَ بِالْمَدِینَهِ».(17)
«پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) دورانى که در مدینه بود، همواره مى خواست که از آب زمزم برایش هدیه و سوغات بیاورند.»
قربانى
قربانى به درگاه خداوند، نشانه تسلیم و تعبّد و فداکارى و ایثار است. از این رو، مستحب است قربانى حاجى چاق، درشت و پرگوشت باشد. تا هم خیر بیشترى به مردم برسد و هم گذشت بیشترى از مال، در راه خداوند صورت گیرد.
سیره حضرت رسول آن بود که قوچى بزرگ، چاق و نر قربانى مى کرد. رنگش کبود مایل به سفیدى بود.
ابن عباس نقل مى کند که پیامبر خدا دو گوسفند سفید قربانى مى کرد، پاى خود را هنگام ذبح بر روى آن مى گذاشت و مى فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ مِنْکَ وَ لَکَ، اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنْ مُحَمَّد…».(18)
و به روایت منقول از عبدالله بن سنان:
«پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) روز عید قربان دو گوسفند ذبح مى کرد; یکى از جانب خود، دیگرى به نیابت از هر کس از امتش که توان قربانى نداشت. امیر مؤمنان(علیه السلام) نیز دو قربانى مى کرد; یکى از جانب خود و دیگرى از طرف پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) .»(19)
نقل دیگرى درباره شیوه قربانى کردن پیامبر چنین است:
«پیامبر دو گوسفند سفید را نزدیک مى آورد; یکى را ذبح مى کرد و مى فرمود: خدایا! این از جانب محمد و آل محمد. دیگرى را نزدیک مى آورد و هنگام ذبح مى فرمود: خداوندا! این از جانب امّتم. هرکس که به یگانگى تو و به ابلاغ رسالتم شهادت دهد.» (20)
این که حاجى خود به قربانگاه رود و خود قربانى را سر ببرد، مطلوب و بهتر است از نیابت. انس بن مالک نقل مى کند که پیامبرخدا(صلى الله علیه وآله) خود با دست خویش قربانى اش را ذبح مى کرد و نام خدا را بر زبان مى راند: «کانَ رَسُولُ اللهِ یَذْبَحُ أضحیتَهُ بِیَدِهِ وَ یُسمّى فِیها».(21)
حلق و تقصیر
روز عید قربان، روز پاکى جان و بیرون آمدن از تعلّقات و زدودن زواید است. تراشیدن سر نیز یکى از نمادهاى «علقه زدایى» است. از امام صادق(علیه السلام)روایت شده است:
«قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) یَوْمَ النَّحْرِ یَحْلِقُ رَأْسَهُ وَ یُقَلِّمُ أَظْفَارَهُ وَ یَأْخُذُ مِنْ شَارِبِهِ وَ مِنْ أَطْرَافِ لِحْیَتِهِ».(22)
«پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) روز عید قربان، موى سرش را مى تراشید. ناخن هایش را کوتاه مى کرد و بخشى از شارب و محاسن (ریش و سبیل) خود را کوتاه مى کرد.»
این شیوه که به نظافت و آراستگى و اصلاح سر و صورت مربوط مى شود، شایسته روز عید است که روز زینت و تجمّل است.
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) روز عید قربان دو گوسفند ذبح مى کرد; یکى از جانب خود، دیگرى به نیابت از هر کس از امتش که توان قربانى نداشت. امیر مؤمنان(علیه السلام) نیز دو قربانى مى کرد; یکى از جانب خود و دیگرى از طرف پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله).
رمى جمره
رمى جمره که یکى از اعمال حج است. نشان طرد شیطان و راندن آن از خویش است. این عمل در روز عید قربان و دو روز بعد انجام مى گیرد.
از حضرت باقر(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) کَانَ یَرْمِی الْجِمَارَ مَاشِیاً».(23)
«پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) جمرات را پیاده رمى مى کرد.»
و طبق نقل جابربن عبدالله، پیامبر خدا روز عید قربان، هنگامى که آفتاب بالا
آمده بود، جمرات را رمى مى کرد، اما روزهاى پس از عید، پس از زوال خورشید و بعد از ظهر رمى مى کرد.(24) و ابن عباس نقل کرده که آن حضرت، پس از زوال خورشید (نیم روز)، رمى جمراتمى کرد و چون فارغ مى شد، نماز ظهر را مى خواند.(25)
و طبق نقل حضرت صادق(علیه السلام) پیامبر خدا روز عید، چون از مزدلفه به منا آمد، ابتدا سراغ جمره عقبه رفت و با هفت سنگ ریزه آن را رمى کرد. سپس به منا برگشت و این بخشى از سنت است.(26)
شوق حرم و عشق نماز
خانه خدا در مکه، محبوب دل هاست و عبادت در آنجا ثواب بسیار دارد و دل هاى عاشق، با آن مسجد مقدس انس و الفت دارند. از ابن عباس نقل شده که پیامبر خدا در شب هاى تشریق، هر شب از منا به مکه مى آمد و خانه کعبه را زیارت مى کرد: «أنّ النَّبِیّ کانَ یَزُورُ الْبَیْتَ کُلَّ لَیْلَه مِنْ لَیالِی مِنى».(27) در حدیثى هم آمده که امام باقر(علیه السلام)در پاسخ نامه ابراهیم بن شیبه چنین نوشت:
«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) یُحِبُّ إِکْثَارَ الصَّلاَهِ فِی الْحَرَمَیْنِ فَأَکْثِرْ فِیهِمَا وَ أَتِمَّ».(28)
«پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) دوست داشت که در مدینه و مکه بسیار نماز بخواند. تو هم در این دو شهر نماز زیاد بخوان و نماز را تمام اقامه کن نه شکسته.»
مسجد قبا یکى از مساجد مورد علاقه پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) بود. هر گاه به قبا مى رفت در منزل سعدبن خیثمه انصارى فرود مى آمد. سراغ مسجد قبا مى رفت، از چاه، آب مى کشید و پاهاى خود را مى شست و از روى سنگ هاى کنار جاده عبور مى کرد و در آن مسجد نماز مى خواند. طبق نقل ابوسعید خدرى، آن حضرت هر هفته روزهاى شنبه پیاده به مسجد قبا
مى رفت. گاهى هم سواره این راه را
مى پیمود: «أَنَّ النَّبِیَّ کانَ یَأْتِی قُباء ماشِیاً وَ راکِباً».(29)
زیارت اُحُد
تکریم شهدا و زیارت تربت جان باختگان راه خدا، اجر فراوان دارد و نشر فرهنگ جهاد و شهادت است.
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) نیز در این احیاگرى و اکرام، سهم داشت. به روایت امام صادق(علیه السلام) :
حضرت رسول، هرگاه به زیارت قبور شهدا (در احد) مى رفت، خطاب به آن شهیدان این آیه قرآنى را مى خواند:
} سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ{ .(30)
«سلام و درود بر شما به خاطر آنچه که صبر کردید. پس سراى آخرت چه جاى خوبى است!»(31)
رفتن به دیدار کسى که از سفر حج و زیارت خانه خدا برگشته و درود و تحیّت گفتن به او، از آداب و سنت هاى حج و تعظیم شعائر الهى است و ثواب دارد.
حضرت صادق(علیه السلام) ازپدران بزرگوارش در باره سیره حضرت رسول در این مورد، چنین نقل کرده است:
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) کَانَ یَقُولُ لِلْقَادِمِ مِنَ الْحَجِّ: تَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْکَ وَ أَخْلَفَ عَلَیْکَ نَفَقَتَکَ وَ غَفَرَ ذَنْبَکَ».(32)
«پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) به کسى که از حج بر مى گشت، مى فرمود: خداوند از تو بپذیرد و هزینه ات را جایگزین سازد و گناهت را ببخشد.»
به دیگران نیز توصیه مى کرد: هرگاه به دیدار حاجى رفتى، به او سلام ده و مصافحه کن و بخواه که قبل از ورود به خانه اش در حق تو دعا و استغفار کند.
آموزش مناسک
اهتمام پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) بر این که زائران خانه خدا و انجام دهندگان حج و عمره، مناسک خود را به درستى انجام دهند، بسیار بود و در مواقف مختلف به آنان یاد مى داد; از جمله پیش از عزیمتشان به سفر، به آنان مى فرمود:
«تَعَلَّمُوا مَنَاسِکَکُمْ فَإنَّها مِنْ دِیْنِکُمْ».(33)
«مناسک خویش را بیاموزید، که این جزئى از دین شماست.»
حذیفه نقل مى کند پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله)فرمان داد که مؤذنان همه جا، در مناطق بالا و پایین، اعلام کردند که رسول الله امسال قصد حج دارد که به مردم حج و مناسک آن را بیاموزد و این آموزش و فراگیرى، پایه و سنتى شود تا آخر روزگار. همه مسلمانان در سال دهم هجرت در حج مشارکت کردند، تا هم شاهد منافع خویش باشند و هم پیامبر خدا حج را به آنان بیاموزد و مناسکشان را به ایشان بشناساند.
پیامبر همراه مردم و همسرانش به حج رفت ـ همان سال حَجّه الوداع ـ حج خود و مناسکشان را انجام دادند و مردم همه آنچه را بدان نیاز داشتند آموختند و حضرت رسول(صلى الله علیه وآله)به آنان اعلام کرد که آیین حضرت ابراهیم را برایشان بر پا داشته است. همه بدعت هاى مشرکان را پس از ابراهیم زدوده و حج را به حالت نخستین خود برگردانده است.(34)
از ابن عمر نیز روایت است که: پیامبرخدا(صلى الله علیه وآله) یک روز قبل از ترویه براى مردم خطبه مى خواند و آنان را نسبت به مناسک خود آگاه مى کرد:
«کانَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله) إِذا کانَ قَبْلَ التَّرْوِیَهِ بِیَوْم خَطَبَ النَّاسَ فَأَخْبَرَهُمْ بِمَنَاسِکِهِمْ».(35)
حجّ آگاهانه، توصیه حضرت رسول بود. در خطبه روز غدیر هم در بازگشت از حجّه الوداع، در جمع مسلمانان حاضر فرمود:
«مَعَاشِرَ النَّاسِ! حُجُّوا الْبَیْتَ بِکَمَالِ الدِّینِ وَ التَّفَقُّهِ…».(36)
«اى مردم، با کمال دیندارى و همراه با دین شناسى و تفقّه، حج خانه خدا کنید.»
این ها نمونه ها و گوشه هایى بود از سیره نبوى در مورد حج خانه خدا و مناسک حج و اعمال گوناگون این زیارت معنوى که آوردیم.
البته در مورد چگونگى حج گزارى پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) در آخرین سال عمر شریفش و جزئیات آن سفر پر خاطره، که در منابع حدیثى و تاریخى گزارش شده، گفتنى بسیار است و کتاب هاى مستقلى نگاشته شده که شیوه حج پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) را ترسیم مى کند. لیکن آنچه در این نوشته تقدیم شد، نکاتى است که در نقل هاى تاریخى و احادیث، به صورت سیره مستمر و روش سارى و جارى آن حضرت در این زمینه آمده است.
باشد که از سیره آن رسول مکى و مدنى، در همه ابعاد; از جمله در چگونگى حج گزارى الهام بگیریم و با تأسّى به سیره نبوى، گام جاى گام آن پیامبر رحمت بنهیم، ان شاء الله.
از سیره آن رسول مکى و مدنى، در همه ابعاد; از جمله در چگونگى حج گزارى الهام بگیریم و با تأسّى به سیره نبوى، گام جاى گام آن پیامبر رحمت بنهیم
پی نوشت :
1 . الطبقات الکبرى، ج2، ص107
2 . تهذیب الاحکام، ج5 ، صص491 و 279
3 . الکافى، ج4، ص249
4 . همان، ص339
5 . جعفریات، ص64
6 . طبرانى، المعجم الکبیر، ج12، ص279 و ج18، ص268
7 . همان، ج4، ص85
8 . الکافى، ج4، ص350
9 . مسند احمد، ج4، ص61 و ج5 ، ص374
10 . الکافى، ج4، ص428
11 . همان، ص567
12 . همان، ص404
13 . مستدرک الوسائل، ج9، ص389 ; الدعائم، ج1، ص312
14 . وسائل الشیعه، ج13، ص340 ; علل شرایع، ص428
15 . محاسن برقى، ج2، ص399
16 . ابن شهر آشوب، مناقب، ج1، ص36
17 . تهذیب الاحکام، ج5 ، ص417
18 . المعجم الکبیر، ج11، ص122
19 . کافى، ج4، ص495 ; بحارالانوار، ج16، ص276
20 . مجمع الزوائد، ج4، ص23
21 . الطبقات الکبرى، ج1، ص293
22 . الکافی، ج4، ص502 ; علامه طباطبایى، سنن النبى، ص393
23 . کافى، ج4، ص486
24 . الطبقات الکبرى، ج2، ص138
25 . المعجم الکبیر، ج11، ص313
26 . دعائم الاسلام، ج1، ص323
27 . المعجم الکبیر، ج12، ص159
28 . کافى، ج4، ص524
29 . الطبقات الکبرى، ج1، صص188 و 189
30 . رعد : 24
31 . کامل الزیارات، ص64
32 . المحاسن، ج2، ص127
33 . تاریخ دمشق، ج26، ص211
34 . الحج و العمره فى الکتاب و السنه، ص246
35 . همان.
36 . احتجاج، ج1، ص156