معرفت شناسی

معرفت شناسی

تعریف
معرفت‌شناسی (یا شناخت شناسی) دانش و فنی است که به مطالعه شناخت، امکان، شیوه‌ها، ابزار، منابع و منافع و دیگر مباحث مربوط به آن و یا به بررسی شاخه‌های مختلف دانش بشری را پس از تولد و رشدشان، و با هویت جمعی و تاریخی‌شان، می‌پردازد. از این رو می‌توان معرفت‌شناسی را به دو دسته کلی تقسیم نمود:[1] الف. معرفت‌شناسی پیشینی: (پرتوم)[2] (a priori) این نوع مربوط به پیش از تجربه و قبل از مقام تحقق و معرفتی درجه اول و فیلسوفانه است که بحث در وجود ذهنی و ادراکات و قالب‌های ذهنی می‌کند و در آن عنایتی به اینکه علم در خارج چگونه به وجود آمده و رشد کرده است، نمی‌کند و فقط به بررسی ذهن آدمی می‌پردازد.
ب. معرفت‌شناسی پسینی: (افدوم)[3] (a posteriori) این نوع مربوط به پس از تجربه و در مقام تحقق و معرفتی درجه دوم است که پس از تولد معارف بشری شکل می‌گیرد و وجودش مسبوق به وجود رشته‌های علمی مختلف است. درجه دوم بودن معرفت‌شناسی پسینی، به این معنا است که از بیرون بر معارف به عنوان یک عین (Object) نظر می‌کند و آنها را با توجه به سیر تاریخی، سیال و تدریجی آنها و نیز دانشمندان و حاملانشان را مورد شناسایی و بررسی و نقد بی‌طرفانه قرار می‌دهد. در حقیقت معرفت‌شناسی یک فلسفه نقدی (Critical Philosophy) بوده و در پی بیان علل تحولات تاریخی یک معرفت درجه اول است و بنابراین آنچه «هست» را می‌بیند،[4] فارغ از آن که این آرای موجود حق باشد یا باطل،[5] و از آن خبر داده و تحلیلی علل‌شناسانه به دست می‌دهد، برخلاف معرفت‌های درجه اول که از درون هر علم به آن و متعلقاتش نگریسته و در باب آن سخن جانبدارانه می‌گویند و درپی رد و یا قبول آرای ابراز شده در آن می‌باشند. همچون علم تفسیر، علم فقه، علم اصول و یا علوم تجربی و نیز فلسفه.
آرای معرفت‌شناسانه تنها در حوزه معارف درجه دوم معنی‌دار است و با آرای درجه اول ـ نفیاً و اثباتاً ـ نمی‌تواند نسبتی برقرار کند. چرا که این دو متعلق به دو نگاه و دو فضا و از دو منظر متفاوت‌اند.
نکته مهم دیگر آن که در ادبیات جاری علمی، معمولا‌ هر گاه به معرفت‌شناسی اشاره می‌شود، منظور معرفت‌شناسی پسینی است، مگر آن که به قید پیشینی بودن آن به شکلی اشاره شود.
معرفت‌شناسی دینی نیز شاخه‌ای از معرفت‌شناسی است که با اوصاف مذکور، از بیرون به معرفت‌دینی و تحولات آن با دیدی نقادانه می‌نگرد.
موضوع
با توجه به تفکیک دو شاخه اصلی معرفت‌شناسی، هر کدام از این شاخه‌ها دارای موضوع مستقلی می‌باشند. موضوع معرفت‌شناسی پیشینی، یعنی معرفت‌شناسی سابق بر تجربه، تقریباً در ذهن‌شناسی و ادراک‌شناسی منحصر می‌شود. بخشی از کارهای کانت را این نوع معرفت‌شناسی تشکیل می‌دهد. فیلسوفان ما نیز در همین زمینه سخن گفته‌اند.[6] امّا معرفت‌شناسی پسینی، نگاه تام و تمام به سیر دانش‌ها در عالم خارج دارد و از چگونگی تولد و رشدشان، به طور مستمر خبر می‌گیرد و گذشته و حال آنها را همواره با هم می‌سنجد. به علاوه به رفتار گروهیِ عالمان و نحوه داد و ستد پرجنجال آنها نیز توجه می‌کند. در حقیقت، موضوع و متعلق معرفت‌شناسی پسینی، شاخه‌های دانش و مجموعه‌ای از تصدیقات و تصوراتی است که بر روی هم علمی از علوم را می‌سازد.
از اهم روش‌های مطالعه پس از تحقق، ‌روش تاریخی است که در آن تاریخ علم و هویت تاریخی آن مورد مطالعه قرار می‌گیرد. به طور معمول گفتگو از معرفت‌شناسی، گفتگو از این نوعِ آن است که عمری کوتاه‌تر ولی تحولاتی پرشتاب‌تر و تأثیراتی همه‌گیرتر و بنیادی‌تر داشته است. پرسش‌هایی در باب تکامل معرفت، تمایز گزاره‌های علمی و فلسفی، تأثیر زبان بر معرفت، فلسفه تاریخ و روش‌شناسی یا فلسفه علم در حوزه این بخش از معرفت‌شناسی طرح شده و پاسخ می‌گیرند.
معرفت دینی (یعنی شناختی که آدمیان از دین دارند) نیز می‌تواند موضوع معرفت‌شناسی پسینی قرار گیرد. معرفت‌شناسی دینی به طور معمول به این شاخه از معرفت‌شناسی اطلاق می‌شود و صبغه‌ای تاریخی و هویتی جمعی را داراست و بنابراین معرفتی بشری است.
فایده و کاربرد
اولین کاربرد اساسی معرفت‌شناسی پیشینی در جلوگیری از خطای سیستماتیک و منظم ذهن بروز یافت؛ که در مراحل بعدی منجر به پیدایش معرفت‌شناسی پسینی و فلسفه نقدی گشت. فلسفه نقدی نیز تمامی علوم را به ویژه در زمینه‌های روش شناسی (Methodology) و تاریخ آنها مورد توجه قرار داد و به رشد و کمال جهش گونه آنها و تولد مکاتب جدید فکری و فلسفی کمک فراوان نمود.
معرفت‌شناسی پسینی مرزهای در دسترس جهان دانش آدمی را بسیار گسترش می‌دهد و به جامع دیدن دنیای معرفت یاری می‌رساند. همین امر به خودی خود افق‌های حیرت‌انگیزی در برابر آدمیان ترسیم می‌نماید که طرح نقشه دنیای معرفت و بخش‌های مختلف آن و نوع ارتباط این بخش‌ها را با دقت قابل قبولی ممکن می‌سازد.
تاریخچه
در بخش‌هایی از فلسفه و منطق کلاسیک، درباره عناوینی چون رئوس ثمانیه و یا تمایز علوم و یا تجربه و استقراء به مباحثی اشاره شده است که مشابهت‌هایی با عناوین مندرج در معرفت‌شناسی جدید دارند، امّا نه به عنوان یک شاخه مستقل از علوم و نه با تفصیلی کافی. اشاره به عناوینی چون «منظر» و «دیدگاه» در مقام حصول معرفت در آراء کسانی چون امام محمد غزالی و یا مولوی[7] نیز در همین حد بوده است. البته در عمل، هم در بخش معرفت‌شناسی پیشینی و هم در بخش معرفت‌شناسی پسینی گام‌های بلندی برداشته شده است. این تحولات و پیشرفت‌ها، به ویژه در اندیشه شیعی، ‌به دلیل پیش‌فرضهای کلامی ـ مانند اصل عدل و جریان عقلانیت ـ به شکل جالب‌توجهی بروز کرد. از نمونه‌های برجسته آن صدر المتألهین است که در حکمت متعالیه خویش به فلسفه‌های دیگر ـ مانند فلسفه مشّاء و اشراق ـ نگاهی نقادانه دارد.[8] چنین رویدادی در علوم دیگری چون علم اصول[9] و علم فقه[10] نیز به روشنی هویدا است.
معرفت‌شناسی در شکل امروزینش، به ویژه در حوزه تفکر فلسفی از آنجا آغاز شد که مسأله خطا و مجاری ورود آن به معرفت و ذهن دوباره و به شکلی جدّی و فراگیر در اندیشه فیلسوفان غرب مطرح شد. دغدغه وقوع خطاهای منظم (systematic errer) و پیاپی در ذهن ما و علل وقوع آن و روش‌های پیشگیری از آن، برخی از این فیلسوفان را واداشت تا به شیوه‌هایی بیندیشند که به فیلسوف امکان می‌دهد تا از معرفت خویش فاصله بگیرند و از بیرون و بالا بدان بنگرند و آن را مورد ارزیابی و نقد قرار دهند. نگاه از بیرون به یک معرفت به عنوان یک حقیقت خارجی موجب تولد بحث مهم و پیچیده «عینیت» (Objectivity) شد. اعتقاد به «عینی بودن معرفت» به این معنا است که ما در مقام حصول معرفت دچار خطای سیستماتیک نمی‌شویم. شاید بتوان گفت این رویداد، آغاز معرفت‌شناسی جدید است.
معرفت‌شناسی دینی نیز به طور طبیعی تقریباً همزمان با دیگر رشته‌های معرفت‌شناسی در غرب متولد شد و در آغاز به الهیات مسیحی توجه نمود و معرفت دینی مندرج در تعالیم کلیسا را مورد بازشناسی و نقد قرار داد. در میان اندیشمندان مسلمان این امر با تأخیر بیشتری صورت پذیرفت، ولی به هر حال کسانی چون محمد اقبال لاهوری (1938 ـ 1873) در مطالعات خویش به آن توجه جدّی مبذول داشتند که خود موجب تحول در ارکان فکر دینی شد.[11] این دانش در ایران بسیار جوان است و طرح جدّی آن به چند دهه اخیر باز می‌گردد. توجه به معرفت‌شناسی دینی در آغاز با ترجمه متونی در باب فلسفه نقدی آغاز گشت و در نهایت، تحقیق و تأمل در این بخش، ‌توجه اندیشمندان دینی را به خود جلب نمود که تأثیر زیادی بر جریان احیاگری دینی گذاشت و اینک و پس از انقلاب اسلامی یکی از رشته‌های فعال در حوزه دین شناسی است.[12] بنیانگذاران
فرانسیس بیکن (1561 ـ 1626 م) با طرح موانع کشف حقیقت، به مسأله خطای ذهنی توجه جدیدی را مبذول داشت. پس از بیکن بحث در باب خطاشناسی، بحث درباره معرفت‌شناسی را اهمیت و برجستگی بخشید. فیلسوفان بعدی به ویژه اصحاب نقدی یا معرفت‌شناسی از جمله: رنه دکارت (1596 ـ 1650 م)، دیوید هیوم (1711 ـ 1776 م) و در نهایت امانوئل کانت (1724 ـ 1804 م) در آثاری چون سنجش خرد ناب[13] (نقادی عقل مطلق)، مبانی فلسفه اخلاق و نقادی عقل عملی به عرصه‌های نوینی از این باب پرداختند. امّا در حقیقت معرفت‌شناسی به گونه‌ای که ما می‌شناسیم با کانت و فلسفه نقادی او آغاز می‌شود.[14] به گونه‌ای که «فلسفه کانت به منطق ـ که نوعی خاص از فکرشناسی است ـ از فلسفه ـ که جهان شناسی است ـ نزدیک‌تر است.[15] معرفت‌شناسی کانت از فیزیک نیوتونی تأثیر فراوان پذیرفت و به گونه‌ای سامان یافت تا بتواند خود را با آن سازگار نماید. این سرآغاز تحولی بود که به سرعت در حوزه‌های دیگری چون انسان‌شناسی و طبیعت شناسی[16] نیز وارد شد و نگاه انسان امروز را نسبت به خودش در آرای کسانی چون ژان ژاک روسو (1778 ـ 1712)[17] و به طبیعت در اندیشه کسانی مانند نظریه داروین و نیز تلقّی او را از دین در تفسیر پروتستانی آن، از بن تغییر داد.[18] جایگاه آن در کتاب و سنّت
معرفت‌شناسی پیشینی از همان آغاز مورد توجه عالمان دینی بوده است. و از آن رو که اسلام بیش از ادیان پیشین بر دانش و دانش آموزی و کتابت تأکید نموده است، تا آنجا که به عنوان یکی از دلایل خاتمیت بر همین نکته تأکید می‌شود، این نوع معرفت‌شناسی در حوزه منابع دینی دارای عناوین مبسوطی است.[19] امّا از آنجایی که معرفت‌شناسی به طور عام و معرفت‌شناسی دینی به عنوان یک معرفت‌شناسی پسینی، به طور خاص، حامل نگاه از بیرون به معرفت دینی است، در عمل ادله عمومی و آیات و اخبار وارده در فضل علم و عالمان، این رشته را نیز فرا می‌گیرد. به ویژه آن که این رشته از دانش بشری پرده از بسیاری از خطاهای منظم آدمی در اندیشه علمی و منطقی بر می‌دارد و ابواب جدید و متنوعی پیش پای عالمان و خودآگاهِ مؤمنان و محققین باز می‌کند.
مقایسه با علوم غیر اسلامی
توجه به معرفت‌شناسی پیشینی به عنوان معرفتی درجه اول، مشخصاً می‌تواند به عنوان علمی از علوم اسلامی تلقی شود.[20] امّا معرفت‌شناسی دینی، چون مربوط به پس از تجربه و اصولاً معرفتی درجه دوم است، مرتبط با حوزه معارف بیرون دینی است و از آن رو که در دست اندیشمندان و دانشوران دینی قرار می‌گیرد با صفت مؤمنانه ترکیب می‌شود، به خودی خود زمینه‌های احیای فکر دینی را فراهم می‌آورد و این مجال را برای حوزه علوم و اندیشه دینی به خوبی فراهم می‌آورد تا به طور دائم اندیشه‌ دینی را به سوی اسلام ناب محمدی ـ صلّی الله علیه و آله ـ و علوی ـ علیه السّلام ـ رهنمون گردد و به طور هم زمان دو صفت ممتازِ خلوص و کارآمدی را برای آن تضمین نماید.
این رشته از علم، در دستان اسلام‌شناسان غیر مسلمان و منصف نیز می‌تواند به نتایج مبارکی منجر شود که برخی آثار آن امروز نیز هویدا است.
[1] . کانت، ایمانوئل، سنجش خرد ناب، ترجمه میر شمس‌الدین ادیب سلطانی، چ اول، انتشارات امیرکبیر، 1362، ص 73 ـ 80.
[2] . اصطلاح زبان پهلوی، برگزیده مترجم سنجش خرد ناب، پیشین.
[3] . اصطلاح زبان پهلوی. برگزیده مترجم سنجش خرد ناب، پیشین.
[4] . کانت، ایمانوئل، پیشین، ص 72 ـ 74، و نیز سروش، عبدالکریم، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص 339.
[5] . و بنابراین «باید»ها و به طور عام «احکام ارزشی» نیز در ضمن آن تبدیل به «هست»ها می‌شود و مضمون آن فقط گزارش می‌شود.
[6] . برای نمونه ر.ک به: آیت الله مرتضی مطهری، مسأله شناخت، انتشارات صدرا، چ ششم، تهران، 1371؛ و نیز: آیت الله عبدالله جوادی آملی، معرفت‌شناسی در قرآن، مرکز نشر رجاء، چ دوم، قم، 1379.
[7] . در داستان تاریک خانه و فیل.
[8] . اسفار اربعه، حاصل چنین تفکر نقادانه‌ای است.
[9] . مانند نزاع آکادمیک میان اخباریون و اصولیون و نقش برجسته کسانی چون وحید بهبهانی در این میان. برای اطلاع بیشتر در این باب ر.ک به: مقدمه کتاب «الفوائد الرجالیه» از وحید بهبهانی.
[10] . برای نمونه: علامه حلی، مختلف الشیعه، ج 9، موسسه انتشارات اسلامی، چ اول، 1412 هـ و نیز: شیخ علی بن محمد بن محمد قمی سبزواری، جامع الخلاف و الوفاق (بین الامامیه و بین الائمه الحجاز و العراق)، انتشارات زمینه سازان ظهور امام عصر (عج)، چ اول، قم، 1379 هـ ، و نیز: ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، الخلاف، موسسه انتشارات اسلامی، چ اول، قم، 1417 هـ‌.ق.
[11] . برای مطالعه عمیق‌تر در این مورد ر.ک به: اقبال لاهوری، محمد،‌احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه احمد آرام.
[12] . برای نمونه ر.ک به: سروش، عبدالکریم، پیشین؛ و نیز سلسله نقدهایی بر این کتاب مانند: آیت الله عبدالله جوادی آملی، شریعت در آیینه معرفت، مرکز نشر فرهنگی رجاء، تهران، 1372؛ و نیز: غفاری، حسین، نقد نظریه شریعت صامت، انتشارات حکمت، تهران، 1368.
[13] . کانت، ایمانوئل، پیشین.
[14] . برای اطلاعات جامعی در این باب ر.ک: «کانت، ایمانوئل، تمهیدات، مقدمه‌ای برای هر ما بعدالطبیعه آینده که به عنوان یک علم عرضه شود، ترجمه غلامعلی حداد عادل، مرکز نشر دانشگاهی، و یا نقد خرد ناب، همان.
[15] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 5، انتشارات صدرا، ص 138.
[16] . برای نمونه ر.ک به: کارناپ، ردلف، مقدمه‌ای بر فلسفه علم (مبانی فلسفی فیزیک)، ویراسته مارتین گاردنر، ترجمه یوسف عفیفی، چ اول، تهران، 1363.
[17] . لیو استراوس، جوزف کراپسی، نقد نظریه دولت جدید، ترجمه احمد تدین، کویر، ص 71.
[18] . برای درک بهتر اینکه چگونه دانشمندان از علوم قدیم روی‌گردان شدند و به علم جدید روی آوردند، ر.ک به: ادوین آرتور برت، مبادی ما بعدالطبیعی علوم نوین، ‌ترجمه عبدالکریم سروش، انتشارات علمی و فرهنگی، 1369.
[19] . برای نمونه ر.ک به: آیت الله عبدالله جوادی آملی، معرفت‌شناسی در قرآن، پیشین، ص 69.
[20] . همان.
عبدالحمید آکوچکیان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید