یکى از محرّمات (که از عوامل غیبت هم به شمار مىرود) سخریه و استهزاء است و شک نیست که سخریه و استهزاء یکى از آن عوامل است که بسیارى از اوقات انسانهاى ضعیف الایمان را وادار به غیبت مىکند. آرى، هستند کسانى که به منظور بى اعتبار کردن دیگران از عامل تمسخر بهره مىگیرند و براى مجلس آرایى و خنداندن حاضران از آبرو و حیثیت دیگران مایه مىگذارند و با کارهایى از قبیل تقلید در راه رفتن، سخن گفتن، غذا خوردن و خلاصه به هر طریقى از اشاره و کنایه و… دیگران را به مسخره مىگیرند و از این راه حس خودپسندى و انتقام جویى خویش را اشباع مىکنند و دست کم با خرج کردن آبروى دیگران مستمعان و دوستان خود را راضى مىسازند و بدین جهت است که قرآن کریم از این عمل به شدت نهى کرده و آن را به عنوان ظلم و ستم مورد توبیخ و تهدید قرار داده است و امر به توبه مىکند و مىفرماید:
“یا ایهَا الَّذینَ امَنُوا لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى انْ یکُونُوا خَیرا مِنْهُم وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى انْ یکُنَّ خَیرا مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا انْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالالْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الایمانِ وَ مَنْ لَمْ یتُبْ فَاولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ. (حجرات،11)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزاء کنند، شاید آنها که مورد استهزاء واقع مىشوند بهتر از مسخره کنندگان باشند. و همچنین زنان یکدیگر را مسخره نکنند، زیرا ممکن است زنان مسخره شده از آنها که مسخره مىکنند بهتر باشند. و مبادا از یکدیگر عیب جویى کنید و زنهار از این که یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کنید که پس از ایمان آوردن، نامى که نشان از فسق و فجور دارد بسیار زشت است و هر کس که از این رفتار توبه نکند ستمگر و ظالم است.”
برخى از مفسّران در شأن نزول آیه فوق گفتهاند: این آیه در باره ثابت بن قیس بن شماس نازل شده است. ثابت گوشهایش سنگین بود و هنگامى که وارد مسجد مىشد براى او راه باز مىکردند تا برود نزدیک پیامبر ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ بنشیند و سخنان حضرت را بشنود. یک روز وارد مسجد شد در حالى که مردم از نماز صبح فارغ شده و هر کدام در جایى نشسته بودند. ثابت نیز طبق روش هر روز سعى مىکرد نزدیک پیامبر ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ بنشیند، به این جهت جمعیت را مىشکافت و مىگفت جا بدهید، جا بدهید تا خدمت پیامبر بروم.
سر انجام یکى از آنها گفت همین جا بنشین. او نیز همان جا نشست، ولى از این که راهش ندادند تا نزدیک پیامبر بنشیند به شدت ناراحت شد. پس از این که هوا روشن شد ثابت از روى ناراحتى گفت: این مرد کیست؟ گفت: من فلان کس هستم. ثابت گفت: فرزند فلان زن؟ و نام مادر او را طورى بر زبان جارى کرد که در آن دوران (دوران جاهلیت) این گونه تعبیر را مایه سرزنش و ملامت مىدانستند. آن مرد شرمنده شد و از خجالت سر به زیر افکند، سپس این آیه نازل شد.
ملاک و میزان و معیار ارزشها نزد خداى متعال تقوا و پاکدامنى است.[1]
از این رو هیچ کس حق ندارد دیگرى را کوچک بشمرد و با چشم حقارت به او بنگرد، چه بسا همین شخص پیش خدا آبرومند باشد.
مقام مؤمن در پیشگاه خدا
بنده مؤمن نزد خداوند متعال بسیار عزیز و محترم است. خداوند بندگان مؤمن را دوست مىدارد و عزت و سربلندى را از آن مؤمنان مىداند، چنان که مىفرماید:
“… وَ لِلّهِ الْعِزَّه وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنینَ…؛(63: 8…) عزّت و سرفرازى تنها از آن خدا و پیامبر و مؤمنان است…” و به همین جهت در سوره حجرات آیه «لا یسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ…» (حجرات،11) فرمود هر کس مؤمنان را مسخره کند یا با القاب زشت از آنها یاد کند در زمره ستمکاران محسوب مىشود. و در جاى دیگر مىفرماید:
” الَّذینَ یلْمِزُونَ المُطَّوِّعینَ مِنَ الْمُؤمِنینَ فِى الصَّدَقاتِ وَ الَّذینَ لا یجِدُونَ الا جُهْدَهُمْ فَیسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ؛ 9: 79 آنان که از مؤمنان متعبّد و متعهّد به خاطر صدقاتى که در راه خدا مىدهند انتقاد و عیبجویى مىکنند و نیز افراد بى بضاعتى را که حد اکثر توانشان را در طبق اخلاص نهادهاند به مسخره مىگیرند، خداوند نیز آنها را مسخره خواهد کرد و براى آنان عذابى دردناک در پیش است.”
همچنین در احادیث اسلامى آمده است که احترام به مؤمن احترام به خدا است و اهانت و تحقیر مؤمن اهانت به ذات اقدس الهى و موجب خشم خداوند سبحان است و در حدیث قدسى آمده است: خداوند به کسانى که مؤمنان را بیازارند اعلان جنگ مىدهد:
عن أبی عبد اللّه ـ علیه السلام ـ قال: “قال اللّه عزّ و جلّ: لِیأذَنْ بِحَرْبٍ مِنّى، مَنْ اذَلَّ عَبْدِىَ الْمُؤمِنَ وَ لِیأمَنْ مِنْ غَضَبى مَنْ اکْرَمَ عَبْدِىَ الْمُؤمِنَ.” از امام صادق ـ علیه السلام ـ آمده است که خداوند عزّ و جلّ فرمود: “کسى که بنده مؤمن مرا خوار شمارد باید بداند که خداوند با او در جنگ است و کسى که بنده مؤمن مرا تعظیم و تکریم کند بى شک از غضب من در امان است.”
رسولخدا ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ فرمود:
“و من اذلّ مؤمنا اذلّه اللّه…؛ کسى که مؤمنى را خوار شمارد خدا او را ذلیل خواهد کرد.”
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
“من حقّر مؤمنا لقلّه ماله حقّره اللّه فلم یزل عند اللّه محقورا حتّى یتوب ممّا صنع…؛
کسى که به خاطر فقر و تهیدستى مؤمنى را کوچک شمرد خداوند او را کوچک مىشمارد و همیشه در نزد خدا خوار و زبون است تا آنکه از کردارش توبه کند…”
حرمت مؤمن از حرمت کعبه بیشتر است
ابن أبی الحدید در شرح این جمله از نهج البلاغه (اذا استولى الصلاح على الزمان و اهله…) روایتى را از رسولخدا ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ چنین نقل مىکند:
“و الخبر ما رواه جابر قال: نظر رسول اللّه ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ إلى الکعبه فقال: مرحبا بک من بیت ما اعظمک و أعظم حرمتک و اللّه انّ المؤمن أعظم حرمه منک عند اللّه عزّ و جلّ، لأنّ اللّه حرّم منک واحده و من المؤمن ثلاثه: دمه و ماله و أن یظنّ به ظنّ السّوء…؛
جابر روایت کرده است که رسولخدا ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ به کعبه نظر افکند و فرمود: آفرین بر تو، خانهاى که چقدر بزرگى و احترام تو چقدر زیاد است سوگند به خدا، احترام مؤمن نزد خدا از تو بیشتر است، زیرا حرمت تو فقط از یک جهت است (که خونریزى در تو حرام است)، ولى مؤمن از سه جهت احترام دارد:
1. خون وى محترم است.
2. مال او حرمت دارد.
3. بدگمانى نسبت به او حرام است.”
تذکّر:
آنچه بیش از هر چیز در پیشگاه خداى متعال اهمیت و ارزش دارد تقوا است و سایر امور از قبیل پول، جاه، مقام، منصب و… دلیل بر عظمت و محبوبیت انسان نیست. از این رو نباید در هیچ مؤمنى به دیده حقارت و پستى نگریست، چرا که ما نمىدانیم اولیاى خدا چه کسانى هستند، چون از باطن افراد جز پروردگار هیچ کس آگاه نیست، چنان که حضرت رسول گرامى اسلام ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ نیز در ضمن یکى از سخنان خود فرمود:
“إنّ اللّه عزّ و جلّ کتم ثلاثه فی ثلاثه:… و کتم ولیه فی خلقه… و لا یزر أنّ احدکم بأحد من خلق اللّه فانّه لا یدرى أیهم ولىّ اللّه.؛
خداى عزّ و جلّ سه چیز را در سه چیز مخفى کرده است:… ولىّ خود را درمیان خلق خویش مخفى داشته است… بنابر این مبادا هیچ یک از شماها احدى از بندگان خدا را کوچک شمرد، زیرا نمىداند کدام یک از آنها ولىّ خدا است.”
همچنین حضرت على ـ علیه السلام ـ در ضمن حدیثى فرمود:
“إنّ اللّه تبارک و تعالى أخفى أربعه فی أربعه… و أخفى ولیه فی عباده فلا تستصغرنّ عبدا من عبید اللّه فربّما یکون ولیه و أنت لا تعلم؛ خداى تبارک و تعالى چهار چیز را در چهار چیز پنهان نموده است:… ولىّ خود را در میان بندگان خویش پنهان داشته است. پس به هیچ بندهاى از بندگان خدا با چشم حقارت نگاه مکن که شاید همان (کسى که به او بىاعتنا هستى) ولىّ خدا باشد و تو ندانى.”
سرانجام بد سخریه و استهزاء
بىتردید، کسى که به مردم اهانت کند و آنها را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهد گناه بزرگى را مرتکب شده و باید در انتظار عواقب سوء و آثار بد آن باشد، زیرا هیچ عملى بدون بازتاب نخواهد بود:
” فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه خَیرا یرَهُ وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه شَرّا یرَهُ؛ (99: 7 – 8) پس در آن روز هر کس به قدر ذرّهاى کار نیک کرده آن را خواهد دید و هر کس به قدر ذرهاى کار زشت مرتکب شده آن را خواهد دید.”
از آثار بد هرزه گویى و مسخره کردن دیگران غفلت و بى تفاوتى و از دست دادن احساس مسئولیت است. افرادى که به این بیمارى دچار مىشوند، به ناچار از ذکر خدا غافل شده و از عبادت پروردگار لذت نمىبرند، یعنى در عبادت حضور قلب ندارند و با اکراه و بى میلى با آن روبرو مىشوند.
از قرآن کریم استفاده مىشود که یکى از موجبات غفلت و فراموشى از یاد خدا، استهزاء و تحقیر مؤمنان است، زیرا بندگان مؤمن، مظاهر دین و مفاخر شریعت سید مرسلیناند و بى اعتنایى به مقام و منزلت آنان موجب سلب توفیق و باعث تاریکى دل مىشود و سر انجام انسان را با دوزخیان گمراه، همراه و همنشین مىسازد.[1] . در قرآن کریم پنج معیار براى فضیلت و برترى میان افراد بشر ذکر شده است که عبارت است از:
الف. تقوا که فرمود: «انَّ اکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ اتْقیکُمْ…» 49: 13 (حجرات – 13): بهترین شما با تقواترین شما است… ب. عقل و تعقّل (بکارگیرى عقل) که خمیر مایه سایر ارزشها است و آیات فراوانى از قرآن کریم بر آن گواهى مىدهد.
ج. جهاد در راه خدا، چنانکه مىفرماید:
«لا یَسْتَوِى الْقاعِدُونَ مِنْ الْمُؤمِنینَ غَیْرُ اولى الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِامْوالِهِمْ وَ انْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدینَ بِامْوالِهِمْ وَ انْفُسِهِمْ علَىَ الْقاعِدِینَ درجه و کُلا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَى الْقاعِدِینَ اجْرًا عَظِیمًا 4: 95 (نساء – 95).
افراد با ایمانى که بدون بیمارى و ناراحتى از جهاد باز نشستند با مجاهدانى که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند یکسان نیستند. خداوند مجاهدانى را که با مال و جان خود جهاد کردند بر قاعدان برترى بخشیده و به هر یک از این دو دسته (به نسبت اعمال نیکشان) خداوند وعده پاداش نیک داده و مجاهدان را بر قاعدان برترى و پاداش عظیمى بخشیده است.
د. ایمان ه. علم و دانش. علم و ایمان دو معیار اساسى و دو رکن شجره طیّبه فضیلت و انسانیت است.
قرآن کریم در این باره مىفرماید:
… یَرْفَعِ اللّهُ الَّذینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ اوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ… 58: 11 (مجادله – 11).
… خداوند به آنها که ایمان آورده و بهرهاى از علم دارند درجات بزرگى ارزانى مىدارد…. ولى باید دانست که در میان تمام ارزشها تقوا از همه بالاتر است بلکه تقوا اساس و پایه تمام ارزشها است زیرا بدون داشتن تقوا نه علم کارساز است و نه جهاد راهگشا و نه عقل راهنما و نه ایمان مىتواند انسان را به سر منزل مقصود برساند. در زمینه تقوا است که عقل حقایق را درک مىکند و علم حلال مشکلات مىشود. این همه تعریف و تشویق و ستایش از علم مشروط به آن است که هدف از تعلیم و تعلّم شناخت حقیقت و آگاهى به مسئولیت و خدمت به بندگان خدا و تحصیل خشنودى پروردگار متعال باشد، وگر نه نتیجه علم همان خواهد شد که مولوى مىگوید:
بد گهر را علم و فن آموختن دادن تیغ است دست راهزن تیغ دادن در کف زنگى مست به که آید علم ناکس را به دست علم و مال و منصب و جاه و قران فتنه آمد در کف بد گوهران (مثنوى، دفتر چهارم، ص 693.) @#@
خداوند متعال در کتابش آن گاه که وخامت حال دوزخیان و کیفیت بازپرسى از آنان را ترسیم و تشریح مىکند و به جزع و فزع آنان براى بیرون آمدن و نجات از عذاب دردناک و سوزان دوزخ اشاره و با جمله «… اخْسَئُوا فیها وَ لا تُکَلِّمُونِ»؛ (23: 108) به آنها پاسخ مىدهد.
و سپس مىفرماید:
” إنَّهُ کانَ فَریقٌ مِنْ عِبادى یقُولُونَ رَبَّنا امَنّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ انْتَ خَیرُ الرّاحِمینَ، فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیا حَتّى انْسَوْکُمْ ذِکْرى وَ کُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ، انّى جَزَیتُهُمُ الْیوْمَ بِما صَبَروُا انَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ؛ (23: 109 – 111) این شما بودید که وقتى گروهى از بندگان من مىگفتند: «پروردگارا ما ایمان آوردهایم، ما را بیامرز و بر ما ترحّم فرما که تو بهترین رحم کنندگانى» آنها را به باد مسخره گرفتید تا آنجا که مرا بکلى فراموش کرده بودید و تنها کارتان این بود که بر آن خدا پرستان خنده مىکردید. اما امروز من به آنان به خاطر صبر و استقامتشان پاداش (نیک) مىدهم، که تنها آنان پیروز و رستگارند.”
حال که معلوم شد یکى از موجبات غفلت و فراموشى از ذکر خدا استهزاى مؤمنان و بى احترامى به آنان است، باید دانست که اگر کسى با همین حال از دنیا برود و توبه نکند زندگى سخت و طاقت فرسایى در انتظار اوست و در روز قیامت کور و نا بینا وارد محشر شده و مشمول رحمت الهى واقع نخواهد شد، چنان که مىفرماید:
“وَ مَنْ اعْرَضَ عَنْ ذِکْرى فَانَّ لَهُ مَعیشَه ضَنْکا وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیمَه اعْمى، قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنى اعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصیرا، قالَ کَذلِکَ اتَتْکَ ایاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیوْمَ تُنْسى؛(20: 124 – 126)
هر کس از یاد من روى گرداند براى او زندگى سخت و تنگى خواهد بود و روز قیامت او را نابینا محشور مىکنیم. او مىپرسد: پروردگارا چرا مرا نابینا محشور کردى با این که من در دنیا بینا بودم؟ خدا در پاسخ مىگوید: این به خاطر آن است که آیات ما به تو رسید ولى تو آنها را بکلى فراموش کردى و به کیفر آن امروز تو فراموش خواهى شد (ما تو را فراموش مىکنیم).”
فردا نوبت مؤمنان است
قرآن کریم در جاى دیگر مىفرماید: “کسانى که در دنیا افراد با ایمان را مسخره مىکنند و با خندههاى تمسخر آمیز و تحقیر کننده از کنارشان مىگذرند و با اشارههاى چشم و ابرو آنان را به مسخره مىگیرند و از این کار (زشت) خود اظهار سرور و خوشحالى نموده و به آن مباهات مىکنند و… باید بدانند که فردا نوبت مؤمنان است که بر آنها بخندند.” اینک متن آیات:
” انَّ الَّذینَ اجْرَمُوا کانُوا مِنَ الَّذینَ امَنُوا یضْحَکُونَ؛(83: 29)
مجرمان و بد کاران همیشه در دنیا به مؤمنان مىخندیدند.”
” وَ اذا مَرُّوا بِهِمْ یتَغامَزُونَ؛(83: 30)
و هنگامى که از کنار مؤمنان مىگذرند با اشارههاى چشم و ابرو آنها را مسخره مىکنند. ”
” وَ اذَا انْقَلَبُوا الى اهْلِهِمُ انْقَلبُوا فَکِهینَ؛(83: 31)
و هنگامى که به سوى خانواده خود باز مىگردند مسرور و خندانند.”
” وَ اذا رَاوْهُمْ قالُوا انَّ هؤُلاءِ لَضالُّون؛(83: 32)
و هنگامى که آنها را (: مؤمنان را) مىدیدند مىگفتند اینها گمراهانند.”
” وَ ما ارْسِلُوا عَلَیهِمْ حافِظینَ؛(83: 33) در حالى که آنها هرگز مأمور مراقبت و متکفّل آنان (: مؤمنان) نبودند.”
” فَالْیوْمَ الَّذینَ امَنُوا مِنَ الْکُفّارِ یضْحَکُونَ؛(83: 34) ولى امروز مؤمنان به کافران مىخندند. ”
” عَلىَ الارائِکِ ینْظُرُونَ؛(83: 35) در حالى که بر تختهاى مزین بهشتى نشستهاند و نگاه مىکنند. ”
سپس به عنوان طعن و تمسخر گفته مىشود:
” هَلْ ثُوِّبَ الْکُفّارُ ما کانُوا یفْعَلُون؛(83: 36) آیا کافران پاداش اعمالشان را گرفتند؟” خلاصه این که سخریه و استهزاء نوعى عیب جویى است و سزاوار نیست انسان براى این که عدهاى را بخنداند مرتکب این گناه شود و دیگران را تحقیر کند و کسانى که مردم را مسخره مىکنند به خود مغرورند و همین غرور و خودبینى آنان سبب مىشود که افراد مؤمن و متدین را به چشم حقارت بنگرند و در نتیجه براى خود عذابى سخت و دردناک آماده کنند که نمونهاى از آن در آیات فوق از نظرتان گذشت.
زیانهاى سوء سخریه از نظر روایات
در روایات معصومین علیهم السلام نیز از کسانى که مؤمنان را تحقیر و تمسخر مىکنند به شدت نکوهش شده است. در این مورد به چند حدیث اکتفا مىشود.
یاوه سرایى و خسران ابدى:
معصومـ علیه السلام ـمی فرماید: “کسانى که از راه غیبت، تهمت، اهانت و تحقیر مردم، دیگران را مىخندانند باید بدانند که در روز قیامت از خاسران و زیانکارانند. ”
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
“کان بالمدینه رجل بطّال یضحک النّاس منه فقال قد أعیانى هذا الرّجل أن أضحکه (یعنى علىّ بن الحسین) قال: فمرّ علىّ ـ علیه السلام ـ و خلفه مولیان له قال: فجاء الرّجل حتّى انتزع ردائه من رقبته، ثمّ مضى، فلم یلتفت إلیه علىّ ـ علیه السلام ـ فاتّبعوه و أخذوا الرّداء منه فجاؤا به فطرحوه علیه، فقال لهم، من هذا؟ فقالوا: هذا رجل بطّال یضحک أهل المدینه فقال: قولوا له إنّ للّه یوما یخسر فیه المبطلون؛
در شهر مدینه مردى پست و فرومایه بود که کار او فقط هرزهگویى و خنداندن مردم بود. یک روز گفت که این مرد (یعنى على بن الحسین) مرا عاجز کرده است زیرا تا کنون نتوانستهام او را بخندانم. (منتظر فرصتى بود) تا این که روزى امام سجاد ـ علیه السلام ـ به همراه دو تن از خدمتگزاران خود مىگذشت. او نیز (فرصتى به دست آورد) و عباى آن حضرت را از دوش مبارکش کشید و رفت.
امام هیچ گونه اعتنایى به او نکرد. کسانى که آنجا بودند رفتند و رداى امام سجاد ـ علیه السلام ـ را از او گرفته و بر دوش مبارک آن بزرگوار انداختند.
امام ـ علیه السلام ـ پرسید: این شخص که بود؟ گفتند: او مرد هرزهگو و خوشمزهاى است که مردم مدینه را مىخنداند. فرمود: به او بگویید خدا را روزى است که در آن روز یاوهسرایان زیانکار خواهند شد.”
به هر حال، تردیدى نیست که این گونه افراد در روز قیامت گرفتار انواع عذاب و شکنجه خواهند شد و همان گونه که در دنیا مؤمنان را مسخره مىکردند و مىخندیدند اهل ایمان نیز در روز قیامت بر آنها مىخندند.
پیامبر اکرم ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلم ـ فرمود:
“إنّ المستهزئین بالنّاس یفتح لأحدهم باب من الجنّه فیقال هلمّ هلمّ فیجىء بکربه و غمّه فاذا أتاه اغلق دونه ثمّ یفتح له باب اخر فیقال هلمّ هلمّ فیجىء بکربه و غمّه فاذا أتاه اغلق دونه فما یزال کذلک حتّى إنّ الرّجل لیفتح له الباب فیقال له هلمّ هلمّ فلا یأتیه؛
در روز قیامت کسانى را که در دنیا مردم را مسخره مىکردند مىآورند و درى از بهشت به روى آنان مىگشایند و به آنها مىگویند بیایید بیایید. آنها با آن همه سختى و ناراحتى به پیش مىآیند و همین که نزدیک در مىرسند در به روى آنها بسته مىشود. سپس در دیگرى به روى آنها باز مىشود و گفته مىشود شتاب کنید شتاب کنید. این بار نیز آنها با ناراحتى حرکت مىکنند و همین که نزدیک این در مىروند آن نیز بسته مىشود و همین طور این کار تکرار مىشود تا جایى که نا امید مىشوند و سر انجام دیگر به سوى هیچ درى نمىروند. در اینجا مؤمنان که ساکنان بهشتاند به آنها نظاره مىکنند به آنان مىخندند.”
نتیجه بحث
با توجه به مطالبى که گفته شد افراد متعهّد و مؤمن باید از این رفتار زشت و ناپسند از دو جهت دورى جویند:
1- آن که هرزگى و مسخرگى بالطبع زشت است.
2- آن که موجب گناه کبیره دیگر (یعنى غیبت) نیز مىشود.
پروردگارا ما را از لغزشها محفوظ دار.
آیت الله مهدوی کنی- نقطه های آغاز در اخلاق عملی، ص282