درباره حضرت موسی و سرگذشت های ایشان آیات زیادی وجود دارد و یکی از موضوعات آن آیات مساله نزول تورات بر حضرت موسی ـ علیه السلام ـ در میقات است که در این مقاله به این بحث پرداخته می شود:
آیات موضوع:
1. «وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثینَ لَیْلَهَ وَ أتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ اَرْبَعینَ لَیْلَهً و قالَ مُوسی لاَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ أصْلِحْ و لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ»
با موسی سی شب وعده قرار نهادیم. چون وعده به پایان رسید، ده شب دیگر بر آن افزودیم تا اینکه زمان وعده پروردگارش به چهل شب انجامید. موسی (پیش از حرکت به میعادگاه) به برادر خود هارون گفت: جانشین من در قوم من باش و راه اصلاح را پیشگیر و از اهل فساد پیروی مکن.
2. «قَالَ یا مُوسی إنّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَی النّاسِ بِرِسالتی وَ بِکَلامی فَخُذْ ما آتَیْتُکَ وَ کُنْ مِنَ الشّاکِرینَ»
خداوند گفت: ای موسی من تو را به واسطه رسالتهای خود (دستورات دینی) که در اختیار تو نهادهام و با تو سخن گفتم، بر مردم برتری بخشیدم. آنچه را به تو دادم دریافت کن و از شاکران باش.
3. «وَ کَتَبْنا لَهُ فی الالْواحِ مِنْ کُلِّ شَیءٍ مَوْعِظَهً و تَفْصیلاً لِکُلِ شَیِء` فَخُذها بِقُوَّهٍ وَأْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأحْسَنِها سَأوریکُمْ دارَ الْفاسِقین»[1]
برای او در الواح، درباره هر موضوعی اندرزی نوشتیم و از هر چیز بیان کردیم. پس (ای موسی) آن را با جدیّت بگیر و به قوم خود بگو: به آن به نیکوترین وجه عمل کنند، به همین زودی جایگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد.
4. «وَ اِذْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ الْفُرقانَ لَعَلَّکُمْ تَهتَدونَ»[2]
به یاد آر آنگاه که به موسی کتاب و فرقان دادیم، شاید آنان هدایت شوند.
5. «إنّا اَنْزَلْنَا التَّوراهَ فیها هُدیً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَبیُّونَ الَّذینَ اَسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا وَ الرَّبّانیُّونَ و الأحْبارُ بِما أسْتُحْفِظوا مِنْ کِتابِ اللهِ و کانُوا عَلَیهِ شُهَداءِ …»[3]
ما تورات را که در آن هدایت و نور است، فروفرستادیم تا به وسیله تورات، پیامبران که تسلیم حکم خداوند هستند، برای یهود حکم کنند و نیز دانشمندان الهی و برگزیدگان از آنان، به خاطر آنچه از کتاب خدا حفظ کردهاند داوری کنند و این گروه اخیر به خاطر این که حافظان کتاب الهی میباشند، شاهدان برآنند.
6. «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ مِنْ بَعْدِ ما أهْلَکْنَا الْقُرونَ الأُولی بَصائرَ للنّاسِ و هُدیً و رَحْمَهً لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرون»[4]
پس از آن که اقوام پیشین را هلاک کردیم، به موسی کتاب را، که در آن بصیرتها و هدایت و رحمت برای مردم است، نازل نمودیم تا مردم متذکر شوند.
تفسیر موضوعی آیات:
موسی از جانب خدا مأموریت یافت که سی شبانه روز از قوم خود جدا شود و در جایگاه خاصی به نام طور اقامت گزیند. از نظر بسیاری از مفسران این سی شب مجموع ماه ذیقعده الحرام بود. او برای این که قوم خود را بی سرپرست نگذارد، برادرش هارون را به جانشینی خود تعیین کرد و گفت: در اصلاح قوم به کوش و مبادا از مفسدان پیروی کنی یعنی کسانی که از خط توحید منحرف شده و به بت پرستی گرایش پیدا کنند. تو گویی میدانست که در غیاب او چه رویدادی رخ میدهد. آنگاه که سی شب تمام شد، دستور آمد که ده شب دیگر نیز باید در میقات اقامت گزینی. سرانجام چهل شبانه روز آن جا ماند و الواح تورات را دریافت کرد و به سوی قوم خود بازگشت.
خداوند میفرماید: «وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثینَ لَیْلَهً وَ أتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أرْبَعینَ لَیْلَهً وَ قالَ مَوسی لاخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ أَصْلِحْ وَ لاتَتَّبعْ سَبیلَ المُفسِدینَ».
ممکن است سؤال شود که چرا به موسی امر شد که مدّتی در میقات به سر ببرد و آنگاه تورات را دریافت کند؟ شاید نکته آن این باشد که اتصال با جهان وحی و دریافت یک کتاب کامل و شنیدن سخن خدا آمادگی روحی خاصی لازم دارد و این آمادگی برای انسان به هنگام زندگی در میان مردم و آمیزش با آنها کمتر دست میدهد. این نوع آمادگیهای روحی در وحدت و عزلت، آنگاه که انسان به دور از مردم زندگی میکند، پدید میآید. از این جهت موسی چهل شبانه روز به پرستش حق اشتغال یافت و سپس آمادگی آن را پیدا کرد که طرف و مخاطب وحی الهی قرار گیرد و کتاب عظیمی را از الواح تورات دریافت کند.
از این بیان روشن میشود که چرا قرآن روی شب تکیه میکند، نه روز (ثلاثین لیله). این به خاطر آن است که انسان در شب به خاطر انقطاع از مردم و مشاغل روزانه، صفای بیشتری پیدا کرده و زمینه برای دریافت پیامهای الهی فراهمتر است. زیرا فرض این است که هیچ نوع مشغولیتی از خارج توجّه انسان را به خود جلب نمیکند. از این جهت آنگاه که خدا پیامبر را برای انجام مأموریتهای سنگین موظف میسازد، دستور میدهد پاسی از شب را برخیزد و نماز بگزاردو سپس آن را چنین مدلل میسازد که ما به همین زودی مأموریت سنگینی را به تو واگذار میکنیم. «یا أیُّهَا المُزَّمِّلُ ـ قَمِ اللّیْلَ إلاّ قَلِیلاً … إنّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً ـ إنَّ ناشِئَهَ اللَّیلِ هِیَ أَشَدُّ وَطئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً»[5] . « ای جامه بر خود پیچیده، شب را، جز اندکی، برای نماز برخیز … ما کلام بسیار سنگین بر تو القا میکنیم، عبادت در لحظات تاریک شب مایه هماهنگی بیشتر دل با گفتار میباشد.»
در این آیه نکته دیگری آمده است و آن این که گاهی پیامبران از حادثهای گزارش میدادند، ولی حادثه به گونهای دیگر رخ میداد. در اینجا موسی به قوم خود از غیبت سی شب گزارش داده بود، در حالی که به چهل روز انجامید. و این همان مسأله «بداء» است که در کلام امامیه به طور مشروح مطرح شده است.
آیات وارد درباره هارون حاکی است که او مانند موسی، پیامبر بود؛ چنانکه در سوره طه میفرماید: «وَ أشْرِکْهُ فی أمْری»[6]
: « هارون را در این رسالت با من شریک کن.» خطاب آمد: «قَدْ أُتیتَ سُؤْلَکَ یا موسی»[7]: «در خواست تو اجابت شد.»
اکنون سؤال میشود با داشتن چنین مقامی چگونه هارون جانشین موسی میشود با آن که خود مقام نبوت را دارا بود؟
پاسخ: موسی علاوه بر مقام نبوت و رسالت، امام مردم نیز بود؛ یعنی ریاست را برعهده داشت. در حالی که هارون فقط دارای رسالت و نبوت بود، یعنی پیامی را دریافت نموده بود و به مردم ابلاغ میکرد اما سرپرستی همه جانبه، که مربوط به اداره جامعه باشد، نداشت. از این جهت او را جانشین خود قرار داد. بنابراین تفسیر صحیح «اماماً» در قرآن، و «خلیفه» در سنّت همین سرپرستی همه جانبه جامعه است.
قرآن به موسی دستور میدهد که فرمانهای خدا را بگیرد و از سپاسگزاران باشد. آنگاه آن را چنین مدلّل میکند: ما به تو به وسیله دو چیز مزیّت دادهایم:
1ـ پیامهای خود را در اختیار تو نهادم و تو را برای ارسال پیام برگزیدم و این خود افتخاری است که نصیب تو شده است.
2ـ تو را برای سخن گفتن برگزیدم و به خاطر این دو مزیّت، پیامها را بگیر و به مردم برسان.
موسی این دو امتیاز را در مقابل توده مردم داشت، نه در مقابل دیگر پیامبران. زیرا پیامبران الهی در این دو مزیّت با او یکسان میباشند. آنها هم پیامهای الهی را دریافت میکنند و هم وحی الهی را که کلام خداست میشنوند. این که برخی از مفسران امیتاز دوّم را در مقابل پیامبران قرار دادهاند و این که خدا در میان پیامبران تنها با موسی سخن گفته است نه با دیگران، سخنی استوار نیست.[8] زیرا کلام خدا برای خود اقسامی دارد که در آخر سوره شوری همگی آمده است؛ چنان که میفرماید: «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أنْ یُکَلِّمَهُ اللهُ إلاّ وَحْیاً أوْ مِنْ وراءِ حْجابٍ أوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإذْنِهِ ما یَشاءُ إنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ»[9] .
شأن خدا نیست که با بشری سخن بگوید، مگر از سه راه:
1ـ ( إلاّ وَحْیاً ): القای در قلب بدون واسطه.
2ـ ( أوْ مِنْ وراءِ حْجابٍ ) : از پشت پرده صدا را بشنود و متکلم را نبیند، چنان که موسی صدا را از شجره شنید و گوینده را ندید.
3ـ ( أوْ یُرْسِلَ رَسُولاً ): رسولی را بفرستد که حامل پیام خدا باشد؛ مانند امین وحی، جبرئیل.
همانگونه که ملاحظه میشود، هر سه مورد از اقسام کلام است و کلام منحصر به شقّ دوم نیست. بنابراین هرگاه خدا یکی از امتیازات موسی را سخن گفتن با او میداند، در مقابل دیگران است که شایستگی این مقام را ندارند، نه در مقابل پیامبران.
در آیه بعدی از ویژگی تورات سخن میگوید و در این مورد دو جمله آمده است:
1. (مِنْ کُلِّ شّیءٍ مُوعِظَهً): پند و اندرزی از هر چیز.
2. (وَ تَفْصیلاً لِکُلِّ شَیءٍ): بیانی برای هر چیز.
ظاهراً جمله نخست، ناظر به مسائل اخلاقی است و اینکه خدا در تورات مسائل مورد نیاز بنی اسرائیل را در امور اخلاقی بیان کرده است.
همچنان که مقصود از جمله دوّم، احکام الهی یعنی واجبات و محرّمات و مستحبّات و مکروهات است که همگی را بیان کرده است. آنگاه به موسی میگوید:(خُذْها بِقُوَّهِ).
[1] . اعراف، 142، 144 ـ 145
[2] . بقره، 53
[3] . مائده، 44
[4] . قصص،43
[5] . مزمل، 1ـ6
[6] . طه، 32
[7] . طه، 36
[8]. طبرسی در مجمع البیان، ج6، ص472، کلام را به کلام بلاواسطه تفسیر کرده و آن را از ویژگیهای حضرت موسی دانسته است.
[9] . شوری، 51
@#@ و به قوم او از طرف موسی میگوید:(وَ أْمُرْ قَوْمَکَ یأْخُذُوا بِأحْسَنِها)
مقصود از جمله نخست چیست؟ این تعبیر در مورد حضرت یحیی نیز آمده است؛ آنجا که خدا به او میگوید: «یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّهٍ و آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبیّاً»[1] و نیز به بنی اسرائیل این خطاب شده است. در سوره بقره در دو مورد میفرماید: «خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّهٍ …»[2] بنابراین هم موسی و هم قوم وی مأمورند که کتاب و دستورات خدا را با توان و قدرت بگیرند. مقصود چیست؟ در اینجا دو احتمال داده میشود:
1. تورات را دو بُعد علمی و عملی، یعنی عقیدتی و احکامی بگیرند. به یک بُعد اکتفا نکنند و بدانند که عقیده، بی نیاز کننده از عمل نیست و اگر این کار به طول انجامد، چه بسا عقیده را نیز تباه میسازد.
2. تمام دستورات خداوند را بگیرند و در آن تبعیض قائل نشوید واز افرادی نباشید که در آیین الهی دست به تفکیک زده، برخی را گرفته و برخی را رها میکنند؛ چنان که قرآن درباره بنی اسرائیل میفرماید: «أَفَتُؤْمِنونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلکَ مِنْکُمْ اِلاّ خِزیٌ»[3]: «آیا به برخی از کتاب ایمان میآورید و بخش دیگر را انکار میکنید، کیفر هر کس که از شما (بنی اسرائیل) این کار را انجام دهد، چیزی جز ذلّت و خواری نیست.»
مقصود از اینکه قوم موسی بهترین آن را بگیرند چیست؟ چنانکه میفرماید: (وَ أْمُرْ قَوْمَکَ یَأخُذوا بِأحسَنها) گویا ضمیر در (بِأحسَنها) به «امور» برمیگردد که از سیاق آیه استفاده میشود. در این صورت مقصود این است که تمام دستورات تورات زیبا است، ولی در عین حال در میان زیباها باید زیباتر را بگیرند؛ مثلاً انتقام از دشمن زیباست، ولی عفو از آن زیباتر است.
احتمال دارد «احسن» در آیه مجرّد از معنی تفضیل باشد. یعنی در حقیقت آیه میفرماید: در میان تعالیم تورات زیبا را بگیرید. مثلاً به واجبات عمل کنید و محرّمات را رها کنید؛ چنان که در جای دیگر میفرماید: «فَبَشِّر عِبادِ ـ الّذینَ یَسْتَمعُونَ القَوْلَ فَیَتَّبِِعُونَ أحْسَنَهُ»[4]. «بشارت ده آن گروه از بندگان را که وقتی سخنان مختلف شنیدند، از سخن خوب پیروی میکنند».
سرانجام باید از جملههای (مِنْ کُلِّ شَیءٍ) و (تَفْصیلاً لِکُلِّ شَیءٍ) چنین برداشت کرد که آن چه مورد نیاز بنی اسرائیل در مسأله هدایت و تکامل بود، در تورات وجود داشت، ولی آن به این معنا نیست که کاملترین برنامهها را، حتّی نسبت به امّت دیگر که پس از امّت موسی آمدند، دارا بوده است. نیز یادآور میشویم که «کلّ شیء» در این آیه و در آیهای که قرآن را توصیف کرده و میفرماید: (وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ لِکُلِّ شَیئٍ»[5] امور مربوط به هدایت و تکامل مردم است که شأن یک کتابی آسمانی است. درباره آن سخن بگوید امّا بیان موضوعاتی که از قلمرو این هدف بیرون است، در رسالت کتاب آسمانی نیست ولفظ «شیء» شامل آن نیست.
صفات تورات در قرآن:
خداوند یادآور میشود که به موسی کتاب و فرقان دادیم. مقصود از کتاب، تورات است ومقصود از فرقان همان معجزات و بیاناتی بود که با آن برای اثبات حقّانیت خود برانگیخته شده بود. احتمال دارد مقصود از آن همان تورات باشد؛ چنانکه قرآن نیز به این صفت، توصیف شده است: «تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرقانَ عَلَی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلعالَمینَ نَذیراً»[6] «بزرگوار است خداوندی که فرقان را بر بنده خاصّ خود نازل فرمود تا اینکه مردم جهان را بیم دهد».
درآیه بعد سه ویژگی برای تورات بیان شده است:
1. (هدی)؛ مایه هدایت است.
2. (نور)؛ چراغی است فرا راه مؤمنان.
3. «یَحْکُمُ بِهَا النَّبیُّونَ الَّذینَ أسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا وَ الرَّبّانیُّونَ وَ الأحْبار»؛ با تورات سه گروه داوری میکنند:
1. پیامبرانی که میان بعثت موسی تا مسیح یا پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ برای هدایت مردم برانگیخته شدهاند.
2. عالمان الهی
3. دانشمندان برگزیده از یهود.
بنابراین تورات کتاب تشریعی بنی اسرائیل بود و پیوسته پیامبران بنی اسرائیل به وسیله آن حکم میکردند. در آخر آیه یادآور میشود که دانشمندان برگزیده، حافظان تورات و شاهدان بر مضامین آن هستند، و درمورد اختلاف باید به آنان مراجعه کرد: «بِمَا استَحفَظُوا مِنْ کتابِ اللهِ و کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ».
4. «بَصائِرَ لِلنّاسِ وَ هُدیً وَ رَحْمهً»؛ «مایههای بصیرت و بینایی و رحمت خداست».
[1] . مریم، 12
[2] . بقره، 63_93
[3] . بقره، 85
[4] . زمر، 17 ـ 18
[5] . نحل، 89
[6] . فرقان، 1
آیت الله جعفر سبحانی- منشور جاوید، ج12، ص 25 و 145