ایمان

ایمان

در ساختار اخلاق اسلامی، ایمان به عنوان عالی ترین صفت نفسانی هدایت گر مورد تأکید فراوان واقع شده و به همین دلیل تحصیل مبادی و مقدمات آن همانند علم و یقین نیز به شدت مورد ترغیب و تشویق قرار گرفته است و ابزارها و راه هایی که می تواند آدمی را به این صفات نفسانی ارزشمند برساند، همانند تفّکر و خواطر و الهامات پسندیده، جایگاه ویژه ای در نظام اخلاقی اسلام دارند. در مقابل صفات نفسانی معارض و مانع پیدایش ایمان در آدمی، از قبیل «جهل» اعم از بسیط و مرکب، «شک و حیرت»، «جُربزه» و «خاطرات نفسانی نکوهیده» و «وسوسه های شیطانی» همواره مورد مذمّت و نهی واقع شده اند.
در باب حقیقت ایمان و شرایط آن از دیرباز گفت وگوهای دامنه داری در میان پیروان مکاتب الهی ـ به ویژه متکلمان مسلمان ـ صورت گرفته است.[1] در قرآن کریم و روایات که دو منبع اصلی اخلاق اسلامی اند، در بیان اهمیت و جایگاه ایمان گفته های فراوانی وجود دارد که خلاصه ای از آن در زیر می آید.
1 . ارزش ایمان
در بیان منزلت و جایگاه رفیع ایمان همین بس که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در نصایح خویش به ابوذر می فرماید:
ای ابوذر، هیچ چیز در نزد خداوند، محبوب تر از ایمان به او و خودداری از آنچه نهی می کند، نیست.[2] روشن است که خودداری از نواهی خداوند فقط در سایه ایمان به او مقدور است و در واقع از برکات ایمان به خداوند است. امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز در این باره می فرماید:
خداوند دنیا را هم به کسانی که دوستشان دارد و هم به کسانی که بر آنها غضبناک است، می دهد ولی ایمان را نمی دهد مگر به آنان که دوستشان می دارد.[3] و هم ایشان در توصیف منزلت و جایگاه مؤمن می فرمایند:
هر گاه حجاب از چشمان مردم برداشته شود و به وصل میان خداوند و بنده مؤمن او نظر کنند، آنگاه گردن های آنها در مقابل مؤمنان خاضع، امور مؤمنان برای آنان آسان و اطاعت از مؤمنان برایشان نرم و لطیف، خواهد شد.[4] این همه منزلت و جایگاه بلندی که در روایات برای ایمان بیان شده است، به دلیل نقشی است که ایمان در سعادت و کمال آدمی دارد. ایمان از یک سو آخرین حلقه وصل به مقام خلیفه الهی و جوار قرب معنوی است و از سوی دیگر بر اساس آنچه در قرآن و روایات آمده است، مبدأ و مفتاح همه‌صفات پسندیده نفسانی و نیکی های رفتاری، ایمان است.
2 . ماهیت ایمان
اگرچه در باب حقیقت و ماهیت ایمان، اختلاف نظرهایی در میان متکلمان مسلمان وجود دارد، ولی ویژگی های مهم آن بدین قرار است: اولاًَ، ایمان عبارت است از تصدیق و اذعان قلبی که نوعی صفت و حالت نفسانی نسبت به یک امر است. بنابراین با صِرفِ شناخت و معرفت، متفاوت است.[5]ثانیاً، جایگاه تحقق ایمان نفس و قلب است و اگرچه آثاری قولی و فعلی دارد، تحقق حقیقت آن متوقّف بر قول یا عمل نیست. ثالثاً، نسبت میان اسلام و ایمان عام و خاص مطلق است؛ یعنی هر مؤمنی مسلمان است، ولی ممکن است برخی از مسلمانان فقط در ظواهر تسلیم حق باشند.
3 . اصناف و درجات ایمان
اوّلاً، در یک تقسیم ایمان به دو نوع «مستقرّ» و «مستودع و عاریه ای» تقسیم می شود. قرآن کریم می فرماید:
«وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ»
و او همان کسی است که شما را از یک تن پدید آورد. پس (برای شما) قرارگاه و محل امانتی (مقرّر کرد). بی تردید، ما آیات خود را برای مردمی که می فهمند به روشنی بیان کرده ایم.[6] امام کاظم ـ علیه السّلام ـ در تفسیر این آیه می فرماید:
ایمان «مستقر» ایمانی است که تا روز قیامت ثابت و ماندگار است و ایمان «مستودع» ایمانی است که قبل از مرگ، خداوند آن را از انسان باز می ستاند.[7] امام علی ـ علیه السّلام ـ نسبت به انواع ایمان می فرماید:
برخی از ایمان ها در دل ها برقرار است، و برخی دیگر میان دل ها و سینه ها عاریت و ناپایدار؛ تا روزگار سرآید ـ و مرگ درآید‌ ـ پس اگر از کسی بیزارید، او را واگذارید تا مرگ بر سر او آید، آنگاه از او بیزار بودن یا نبودن شاید.[8] ثانیاً، حقیت ایمان، دارای مراتب و درجات و قابل نقصان و کاهش است. قرآن کریم و روایات علاوه بر تأکید بر این حقیقت، سرشارند از عباراتی که اسباب زیادی یا نقصان ایمان را بیان می دارند. از جمله در قرآن کریم آمده است:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»
مؤمنان، همان کسانی اند که چون خدا یاد شود، دل هاشان بترسد، و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید، و بر پروردگار خود توکّل می کنند.[9] و امام صادق ـ علیه السّلام ـ به یکی از پیروان خود فرمود:
ای عبدالعزیز، به راستی که ایمان ده درجه است، به مانند نردبان که می بایست پله پله از آن بالا رفت، پس کسی که دارای دو درجه از ایمان است به آنکه دارای یک درجه است، نباید بگوید تو را ایمانی نیست و همین طور (دومی به سومی) تا به دهمی برسد و آن را که در درجه پایین تر از تو است نباید ساقط از ایمانش پنداری (که اگر چنین باشد) آنکه در درجه بالاتر از تو است می بایست تو را ساقط پندارد. بلکه پایین تر از خود را که دیدی با مهربانی به درجه خودت برسان و آنچه را که تواناییش را ندارد بر او بار مکن که کمرش خواهد شکست و به حق، کسی که دل مؤمنی را بشکند بر او لازم است که جبرانش کند و بهبودش بخشد.[10] شیخ صدوق درکتاب خصال در پایان این روایت می افزایند که مقداد در درجه هشتم، و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم از ایمان بودند. البته باید توجه داشت که تعیین ده درجه برای ایمان در این روایت به مفهوم انحصار در ده مرتبه نیست، بلکه مراد صرفاً بیان بسیاریِ درجات ایمان است. از همین رو، در روایات دیگر درجات کمتر یا بیشتری نیز برای ایمان شمرده اند.[11] 4 . متعلّقات ایمان
در نظام اخلاقی اسلام، ایمان به چیزی موجبات هدایت و زمینه آراستگی به فضایل اخلاقی و سیر معنوی را فراهم می سازد؟ اصلی ترین متعلقات ایمان بر پایه آنچه در قرآن و سنّت معصومان ـ علیهم السّلام ـ آمده به قرار زیر است.
یک. ایمان به عالم غیب: قرآن کریم یکی از شروط بهره مندی و هدایت یابی از کتاب الهی را ایمان به غیب و قوای غیبی یعنی ملائکه می داند و در این باره می فرماید:
ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ (2) الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ…
این کتابی است که در (حقانیت) آن هیچ تردیدی نیست، (و) هدایت تقوا پیشگان است؛ آنان که به غیب ایمان دارند، و … .[12] مراد از عالم غیب، حقایقی است که با حواس ظاهری قابل ادراک نیستند، بلکه با سیر عقلانی و یا شهود باطنی می توان به آنها دست یافت. اصولاً شرط ورود به سراپرده دیانت و گذار از منجلاب الحاد و مادیت، باور به غیب و حقایق و قوا و امدادهای غیبی است[13] «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ…» نیکی ,(تنها) این نیست که (به هنگام نماز,)روی خودرابه سوی مشرق یا مغرب کنید؛(وتمام گفتگوی شما؛درباره قبله وتغییرآن باشد؛وهمه وقت خودرامصروف آن سازید)بلکه نیکی (ونیکوکار)کسی است که به خدا و روز رستاخیز و … ایمان دارد. و تنها با چنین پیش فرضی می توان الفبای کتاب هدایت را خواند و در پرتو نور آن به سرمنزل رستگاری رسید.
دو. ایمان به خداوند و یگانگی او: قرآن کریم در طی آیات متعددی ضرورت ایمان به خداوند را یادآور می شود؛ از جمله می فرماید:
« فَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ »
پس به خدا و پیامبر او و آن نوری که ما فرو فرستادیم ایمان آورید، و خدا به آنچه می کنید آگاه است.[14] رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در پاسخ کسی که از علامت های ایمان پرسید، فرمود:
نشانه های ایمان چهار چیز است: اقرار به یگانگی خداوند، و ایمان به او، و ایمان به کتاب او، و ایمان به رسولان الهی.[15] سه. ایمان به معاد و چگونگی آن: ایمان به معاد و چگونگی آن نقش ضمانت اجرا برای میزان کارآمدی اخلاق اسلامی را ایفا می کند. قرآن کریم نیز پس از ایمان به خداوند و یگانگی او بیشترین تأکید را بر معاد و چگونگی آن از قبیل ایمان به سؤال در قبر، عذاب در قبر، روز رستاخیز، حسابرسی در قیامت، وجود میزان برای سنجش اعمال، عبور از صراط و باور به بهشت و دوزخ، دارد. در زیر به بعضی آیات و روایات اشاره می شود؛ قرآن کریم در این باره می فرماید:
إِنَّ الَّذِینَ امَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا و الصّائبون و النّصاری مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ
کسانی که ایمان آورده و کسانی که یهودی و صائبی و مسیحی اند، هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند، پس نه بیمی برایشان است و نه اندوهگین خواهند شد.[16] امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرماید:
ایمان آن است که آدمی دین حق را به دل بشناسد و به زبان اقرار کند و به اعضای تن وظایف آن را انجام دهد و به عذاب قبر و منکر و نکیر و زنده شدن پس از مرگ و حساب و صراط و میزان اقرار داشته باشد و اگر بیزاری از دشمنان خدای ـ عزّوجلّ ـ نباشد، ایمانی وجود ندارد.[17][1] . ر.ک: جوادی، محسن: نظریه ایمان در عرصه کلام و قرآن، ص 19 ـ 180.
[2] . شیخ طوسی، امالی، ص 531، ح 1162.
[3] . کافی، ج 2، ص 215، ح 4، و نیز ر.ک: همان،‌ح 3.
[4] . همان، ج 8، ص 365، ح 556.
[5] . ر.ک: سید مرتضی: الذّخیره، ص 536؛ شیرازی: صدرالدین: تفسیر القرآن، ج 1، ص 249؛ شیخ مفید: اوائل المقالات، ص 48، همچنین جهت اطلاع کامل تر از دیدگاه ها در این باره ر.ک: جوادی، محسن: نظریه ایمان در عرصه کلام و قرآن، ص 119 ـ‌158.
[6] . سوره انعام، آیه 98.
[7] . تفسیر عیاشی، ج 1، ص 371، ح 72؛ تفسیر قمی، ج 1، ص 212، ح 1.
[8] . نهج‌البلاغه، خ 189.
[9] . سوره انفال، آیه 2 و ر.ک: توبه، 124؛ مدّثر، 31، آل عمرآن، آیه 171 ـ 173 و احزاب، 22.
[10] . کلینی: کافی، ج 2 ص 45، ح 2؛ صدوق: خصال، ص 447، ح 48.
[11] . ر.ک: صدوق؛ خصال، ص 352، ح 31؛ کلینی: کافی، ج 2، ص 42، ح 1، که برای ایمان هفت درجه بیان می کنند. تفسیر عیاشی، ج 1، ص 205، ح 150، درجات را به فاصله میان زمین و آسمان ذکر می کند.
[12] . سوره بقره، آیه 2.
[13] . ر.ک: سوره بقره، آیه 177 و 285.
[14] . سوره تغابن، آیه 8. همچنین ر.ک: سوره اخلاص، آیه 1، سوره بقره، آیات 285 و 136، سوره آل عمران، آیه 84، سوره مائده، آیات 69 و 111، سوره نساء، آیه 136و 162، سوره انعام، آیه 92 و سوره شوری، آیه 15.
[15] . ابن شعبه حرانی: پیشین، ص 19.
[16] . سوره مائده، آیه 69. همچنین ر.ک: سوره بقره، آیه 4.
[17] . صدوق: خصال، ص 609،‌ح 9.
@#@
در سخن دیگری از پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ ایمان به بهشت و جهنم نیز دو رکن مهم معاد ضروری دانسته شده است.[1] بنابراین ایمان به معاد و ارکان اساسی آن از مهم ترین پایه های هدایتگر در اخلاق اسلامی است.
چهار. ایمان به رسالت انبیا و کتب آسمانی: یکی از مبانی بهره مندی از تعالیم دینی و رویکرد به دین، به ویژه اخلاق اسلامی، باور به عجز و قصور آدمی در شناسایی درست کمال و سعادت خویش و گزینش ابزار و روش های صحیح برای راهیابی به آن است. به حتم کسی که در این حقیقت تردید دارد، نمی تواند به رسالت انبیاء و محتوای دعوت آنان ایمان و اطمینان داشته باشد و بدون اعتماد و اطمینان، از خیراندیشی هیچ خیرخواهی نمی توان بهره چست.
بر همین مبنا در اخلاق اسلامی تکیه فراوانی بر ایمان به رسالت رسولان و کتب ایشان شده است. از طرفی چون همه آنان رسالت و هدف واحدی را جست وجو می کرده اند، ایمان به مجموعه آنان توصیه شده است. در قرآن کریم آمده است؛
« آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ… »
پیامبر (خدا) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است، ایمان آورده است، و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب ها و فرستادگانش ایمان آورده اند (و گفتند:) «میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمی گذاریم» و گفتند: «شنیدیم و گردن نهادیم. پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاریم) و فرجام به سوی تو است.»[2] پنج. ایمان به امامت و امامان ـ علیهم السّلام ـ : براساس مبانی کلامی شیعه ایمان به جریان امامت، شرط رستگاری و از پایه های اخلاق اسلامی است. روایات فراوانی در منابع حدیثی شیعه در این باره وجود دارد. علاوه بر این روایات، این امر را با استفاده از قرآن و بهره گیری از حوادث مسلّم تاریخی در تفسیر آن می توان اثبات کرد. در قرآن کریم آمده است:
« … الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً… »
امروز کسانی که کافر شده اند، از (کارشکنی در) در دین شما نومید گردیده اند. پس، از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را برای شما (به عنوان) آیینی برگزیدم.[3] دو پرسش اساسی درباره این آیه مطرح است: اولاًَ: روز مورد نظر چه روزی است؟ ثانیاً حادثه ای که در آن روز اتفاق افتاد و موجب کمال دین و تتمیم نعمت خداوند بر بندگانش شد، چه بوده است؟ براساس شواهد تاریخی غیرقابل انکار ومورد قبول همه فرق اسلامی، آن روز، روز هجدهم ذی الحجه سال دهم هجری است و حادثه ای که در آن روز در غدیر خم اتفاق افتاد، انتخاب امام علی ـ علیه السّلام ـ از سوی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به جانشینی خویش و شروع جریان امامت بود.[4] اکنون باتوجه به آنچه درباره ضرورت ایمان به رسالت انبیا و محتوای کتاب آنها که در اصطلاح از آن به «دین» یاد می کنیم، و با عنایت به مفاد آیه پیش گفته مبنی بر این که جریان امامت جزء کامل کننده دین است و دین بدون آن ناقص خواهد بود، از منظر قرآن کریم ایمان به امامت نیز امری لازم بوده و از پایه های مستحکم اخلاق اسلامی محسوب می گردد.
5 . شرط ایمان
براساس آنچه در قرآن و روایات وارد شده است، انجام عمل نیک عمده ترین شرط ایمان است. در بسیاری از آیات قرآن، ایمان در کنار عمل نیکو مطرح شده است و در اکثر آنها بلافاصله پس از ایمان، علم صالح و پسندیده مطرح شده است. اگرچه عمل نیک از عناصر گوهرین ایمان نیست، ولی ایمان بدون عمل نیکو، سود و بهره مطلوب را در پی نخواهد داشت. بنابراین انجام عمل شایسته را می توان شرط بهره وری ایمان دانست. در قرآن کریم آمده است:
« وَ أَمَّا مَنْ أمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْرا. »
و اما هر که ایمان آورد و کار شایسته کند، پاداشی (هرچه) نیکوتر خواهد داشت، و به فرمان خود،‌او را به کاری آسان وا خواهیم داشت.[5] قرآن ادعای مؤمن بودن را بدون عمل نیک، ادعایی دروغین می داند:
« وَ یَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ. »
و می گویند: «به خدا و پیامبر (او) گرویدیم و اطاعت کردیم.» آنگاه دسته ای از ایشان پس از این (اقرار) روی بر می گردانند، و آنان مؤمن نیستند.[6] امام علی ـ علیه السّلام ـ نیز با همین بیان می فرماید: «کسی که به دستورات الهی عمل کند، فقط او است که مؤمن است.»[7] بنابراین از نظرگاه اخلاق اسلامی ادّعای ایمان بدون پایبندی به دستورات الهی، گزاف و دورغین است؛ مگر آنکه فرد مؤمن قدرت و فرصت عمل را نداشته باشد.
6 . اسباب ایمان
در متون دینی از عوامل مختلفی به عنوان موجبات پیدایش، ثبات و کمال ایمان نام برده شده است. بخشی از آنها ماهیت معرفتی دارند؛ مانند علم، عقل و فقاهت در دین که مقدمات نظری ایمان را فراهم می سازند و در علم کلام فراهم می آیند. دسته ای دیگر نوعی صفت و ملکه نفسانی هستند؛ مانند تقوا، دوستی و دشمنی در راه خدا، صبر،‌حلم، توکّل، رضا و … .
پاره ای نیز مربوط به حوزه رفتار آدمی اند؛ مانند انفاق، اهتمام به نماز، احسان به دیگران، خودداری از گناهان و … .
این که معارف نظری خاص ـ مانند فقاهت در دین، صفات مختلف نفسانی و اعمال و رفتارهای شخصی انسان ـ می تواند در ایمان آفرینی و تثبیت و تکمیل آن مؤثر باشد، منافاتی با این حقیقت ندارد که ایمان به نوبه خود زمینه انجام عمل صالح را فراهم می‌آورد و موجبات پیدایش بسیاری از صفات و ملکات نیکوی نفسانی است، و حتی باعث پیدایش برخی معارف نظری در انسان می گردد؛ زیرا میان حوزه های سه گانه وجود آدمی، تأثیر و تأثر متقابل برقرار است. بنابراین ایمان به عنوان یک حالت نفسانی روشنگر، هم بر روی حوزه های دیگر تأثیر می گذارد و هم از آنها تأثیر می پذیرد.
7 . آثار و فواید ایمان
این آثار و فواید همانند اسباب و موجبات ایمان، هم ماهیت علمی دارند،‌ هم حالات نفسانی اند و هم برخی از مقوله اعمال و رفتارند. در این جا به پاره ای از مهم ترین آنها اشاره می شود.
یک. آرامش روحی: یکی از بالاترین لذت ها برای انسان سکینه و آرامش روانی است. اضطراب و نگرانی از بزرگ ترین دردهای بنی آدم و منشأ بسیاری از انحرافات و ناکامی ها است. تلاش های بشری برای خلاصی از این درد جانکاه گویای تجربه های تلخی در این باره است. خداوند رسیدن به ساحل آرامش و سکون را در سایه ایمان میسّر می داند؛ در آن جا که می فرماید:
« هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ… »
او است آن کسی که در دل های مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند.[8] « أَلا إِنَّ أَوْلِیآءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ… »
آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین می شوند؛ همانان که ایمان آورده و پرهیزگاری ورزیده اند.[9] در بیانی رساتر آرامش و اطمینان خاطر را در پرتو زندگی با ذکر و یاد خود قابل تحصیل می داند و اعلام می دارد:
« الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ »
همان کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.[10] دو. روشن بینی: از نظر قرآن ایمان موجب روشن بینی و بصیرت انسان در مقام تشخیص حق از باطل می گردد. آن جا که می گوید:
« یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً… »
ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر از خدا پروا دارید، برای شما (نیروی) تشخیص (حق از باطل) قرار می دهد.[11] از سوی دیگر افراد فاقد ایمان را کور و نابینا می داند:
« إِنَّ الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ »
کسانی که به آخرت ایمان ندارند، کردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم (تا هم چنان) سرگشته بمانند.[12] از مقایسه دو آیه بالا می توان فهمید که ایمان و تقوا از یک سو موجب زدودن خودپسندی ها و خودخواهی ها است و از سوی دیگر با اتصالی که به نور الهام و هدایت الهی دارد، به روشن بینی می انجامد.[13] سه. توکل به خداوند: یکی از ملکات نفسانی نادر و ارزشمند که از ارکان زندگی سعادتمند و لذت بخش است، توکّل و اعتماد به پروردگار است. در سایه این حالت، بسیاری از دغدغه ها از وجود آدمی رخت بر می بندد و طوفان های سهمگین حوادث سر فرود می آورند.
امام علی ـ علیه السّلام ـ می فرماید:
ایمان بنده راست نباشد، جز آنگاه که اعتماد او بدانچه در دست خدا است بیش از اعتماد وی بدانچه در دست خود او است، باشد.[14] چهار. برکات دنیوی: در قرآن کریم آمده است: «و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان می گشودیم.»[15][1] . ر.ک: بیهقی، شعب الایمان،‌ج 1، ص 257، ح 278.
[2] . سوره بقره، آیه 285. همچنین ر.ک: سوره بقره، آیه 136 و سوره آل عمران، آیه 84.
[3] . سوره مائده، آیه 3.
[4] . جهت اطلاع جامع در این باره ر.ک: علامه امینی:‌ الغدیر.
[5] . سوره کهف،آیه 88. همچنین ر.ک: سوره طه، آیه 82، سوره فرقان، آیه 70،‌سوره قصص آیه 67، سوره انفال،‌آیات 3 و 4، سوره نساء آیه 65 و سوره نور، آیه 51.
[6] . سوره نور، آیه 47.
[7] . کلینی، کافی، ج 2، ص 38، ح 4.
[8] . سوره فتح، آیه 4.
[9] . سوره یونس، آیه 62 و 63. همچنین ر.ک: سوره مائده، آیه 69.
[10] . سوره رعد، آیه 28.
[11] . سوره انفال، آیه 29.
[12] . سوره نمل، آیه 4.
[13] . ر.ک: علامه طباطبایی: المیزان، ج 15،ص 34؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسر نمونه، ج 7، ص 140.
[14] . نهج‌البلاغه، حکمت 310.
[15] . ولو أنّ اهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الأرض. (سوره اعراف، آیه 96.)
@#@
یعنی ایمان نه تنها آثار و فواید مثبت آخروی در پی دارد، بلکه موجبات نعمت ها و برکات دنیایی را نیز فراهم می سازد. اگر کسی در پی بهره مندی از نعمت های دنیوی از طریق صحیح است، باید در مقام جست وجوی ایمان برآید.
پنج. انجام اعمال نیک: علاوه بر این که انجام عمل صالح شرط اساسی ایمان است، از آثار و فواید ایمان نیز می باشد؛ چرا که ایمان آبشخور عمل و عملِ نیکو ثمره و نمود ایمان درونی است. به گفته‌ علامه طباطبایی(ره):
ایمان زمینه ساز عمل و شرط لازم آن است و سهولت یا دشواری عمل صالح، به شدّت و ضعف ایمان انسان بستگی دارد و متقابلاً عمل صالح و تکرار آن به تعمیق ایمان و افزایش آن مدد می رساند و این هر دو به نوبه خود به وجود آمدن ملکات اخلاقی که باعث صدور اعمال صالحه از فرد بدون تردید و تأمل می شود، کمک می کنند.[1] شش. محبوبیت در بین مردم: یکی دیگراز فواید دنیوی ایمان،‌محبوب دل های مردم شدن است. همه دوست دارند که محبوب قلوب دیگران باشند و دیگران آنها را به دیده محبت بنگرند و شاهد بروز آثار محبت دیگران نسبت به خود باشند. لذتی که انسان ها از اظهار محبت دیگران نسبت به خود می برند آن قدر شیرین است که هرگز حاضر نیستند آن را با هیچ چیز سودا کنند. بدون تردید محبت ارزشمندترین مواهب دنیایی است که هر مشکلی را آسان و هر تلخی را شیرین و هر خاری را به گُل مبدّل می کند. خداوند می فرماید که اگر جویای محبت بی شائبه هستید، در کوی مؤمنان در‌آیید.
« إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا »
کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به زودی (خدای) رحمان برای آنان محبّتی (در دل ها) قرار می دهد.[2] هفت. فلاح و رستگاری اخروی: غایت و نهایت همه‌آن آثار و برکات و فواید ایمان،‌فلاح و رستگاری مؤمنان است و چه پایانی از این خوش تر. خداوند در پرسشی معنادار از مؤمنان، می فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَهٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ… »
ای کسانی که ایمان آورده اید، آیا شما را بر تجارتی راه نمایم که شما را از عذابی دردناک می رهاند؟ به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد کنید. این (گذشت و فداکاری) اگر بدانید، برای شما بهتر است.[3] لقمان حکیم در نصیحتی خیرخواهانه به فرزند خویش می گوید:
ای فرزندم، به درستی که دنیا دریای ژرفی است که عالمان فراوانی در آن هلاک شده اند، پس کشتی نجات خویش را در آن، ایمانِ به خداوند قرار ده.[4] 8 . آفات و موانع ایمان
با توجه به آنچه در باب اسباب وموجبات ایمان بیان شد، عوامل تأثیرگذار بر روی ایمان فراوانند که فقدان هر یک از آنها می تواند آفت و مانع ایمان باشد؛ ولی مراد ما از آفات و موانع ایمان در این جا تنها عواملی است که با جوهره هدایتگری ایمان در تعارض اند و در منابع متعارف اخلاق اسلامی در گروه صفات مربوط به قوه عاقله جای گرفته اند. شاخص ترین این قبیل آفات به شرح زیر است:
یک) جهل: جهل اعم از بسیط و مرکب از موانع بزرگ ایمان است. مراد از جهل بسیط آن است که انسان فاقد علم باشد و بر عالم نبودن خویش نیز اذعان داشته باشد. این نوع جهالت در ابتدا مذموم و نکوهیده نیست؛ زیرا مقدمه تحصیل علم است و تا آدمی خود را جاهل نبیند به جست وجوی علم بر نمی خیزد. اما ثبات و استمرار بر این جهالت از زشتی های اخلاقی و بسیار نکوهیده است.[5] ولی جهل مرکب عبارت از آن است که آدمی عالم نبوده و بهره ای از واقعیت در ذهن ندارد؛ ولی معتقد است که او واقعاً به حقیقت دست یافته است. او در واقع نمی داند که نمی داند و به دو امر جاهل است و به همین دلیل به آن جهل مرکب گفته اند. این نوع جهالت از شدیدترین رذیلت های اخلاقی است؛ زیرا فرد اصولاً به بیماری خویش آگاه نیست، بلکه خود را سالم می پندارد. حال آنکه اولین قدم در راه اصلاح، باور به فساد است.[6] به همین دلیل عیسی ـ علیه السّلام ـ فرمود:
به درستی که من از معالجه کور مادرزاد و بیماری پیسی عاجز نیستم، ولی از درمان بیماری فرد احمق عاجز می مانم.[7] دو) شک و حیرت: شکِ ابتدایی می تواند شروع مبارکی برای رسیدن به علم و یقین باشد. آدمی تا چیزی را مسلّم می پندارد و هیچ زاویه پنهان و مجهولی نمی یابد، در پی کنکاش بیشتر بر نمی آید. بسا حقایق گرانسنگی که تنها پس از یک شک و تردید اولیه به دست آمده اند. بنابراین، شکْ گذرگاهی ارزشمند و گاه بی دلیل به سوی علم و یقین و در نهایت ایمان است و در این شکل خود نامطلوب و رذیلت اخلاقی نیست. ولی شک و تردید هیچ گاه نمی تواند منزلگاه شایسته ای باشد. شک به عنوان مقصد و منزل قطعاً یک رذیلت اخلاقی و از آفات بزرگ یقین و ایمان است و مفهوم آن این است که نفس آدمی ناتوان از تمییز حق از باطل و در میان حق و باطل سرگردان است. بر همین اساس است که امام علی ـ علیه السّلام ـ به شدت از شک و حیرت نهی می کند و از آن را نافی ایمان و موجب کفر می داند: لاترتابوا فتشکّوا، و لاتشکّوا فتکفروا.[8] «تردید و دودلی به خود راه ندهید تا به شک افتید و شک نکنید تا کافر شوید.»
سه) خاطرات نفسانی و وسوسه های شیطانی: مراد از خاطره آن چیزی است که بر قلب انسان عارض می شود و اگر انسان را به سوی شرّ دعوت کند، وسوسه و هر گاه او را به سوی خیر رهنمون شود الهام نامیده می شود. وسوسه های شیطانی که از آفت های ایمان است، انواع و اسباب گوناگونی دارد که مبارزه با هر یک از آنها نیز شیوه های خاص خود را طلب می کند و باید در اخلاق علمی یا تربیت اخلاقی مورد بررسی قرار گیرد.[9] قرآن کریم درباره وسوسه های شیطانی از زبان خود شیطان می گوید:
« … لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ… »
من نیز بندگانت را از راه راست گمراه گردانم؛ آنگاه از پیش روی و از پشت سر و طرف راست و چپ آنان در می آیم.[10] چهار) وسواس علمی: نوعی افراط گری در دقت، کنکاش و عقلانیت است که از آفات ویرانگر ایمان محسوب می گردد. این امر گاهی تحت عنوان دقت عقلی باعث می گردد که در اوّلی ترین بدیهیات نیز خدشه وارد شود و حتی انسان را تا وادی سفسطه و انکار واقعیت نیز سوق دهد. بدیهی است که چنین وسوسه هایی هلاک و نابودی را در پی خواهد داشت و با هر گونه ایمان و اطمینان در ستیز است.[11] پنج) کفر وشرک: این دو که در مقابل ایمان و توحید قرار دارند، از موانع و آفات ایمان اند. درباره ماهیت و ابعاد دیگر کفر و شرک، مباحثی وجود دارد که برخی در متون کلامی مورد گفت و گو قرار می گیرد، و پرداختن به همه آنها از حوصله این مختصر خارج است.
[1] . علامه طباطبایی(ره): فرازهایی از اسلام، ص 238.
[2] . سوره مریم، آیه 96.
[3] . سوره صف، آیه 10 و 11.
[4] . شیخ صدوق، فقیه، ج 2، ص 282، ح 2457.
[5] . نراقی، محمد مهدی: پیشین، ج 1، ص 100.
[6] . همان، ص 116.
[7] . مفید: اختصاص، ص 221.
[8] . کلینی، کافی، ج 1، ص 48، ح 6.
[9] . ر.ک:نراقی، محمد مهدی، پیشین، ج 1، ص 142 ـ 158.
[10] . سوره اعراف، آیه 17 و 16.
[11] . ر.ک: نراقی، محمد مهدی، پیشین، ج 1، ص 100.
احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی ـ اخلاق اسلامی، ص 65

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید