با توجه به آنچه گذشت، روشن شد که واژگان تأویل و تفسیر از یکدیگر به کلی بیگانه نبوده و دارای وجوه اشتراکی هستند. هر دو در مورد قرآن و غیر قرآن و کلام و غیر کلام به کار میروند و طبق برخی از معانی تأویل، تفسیر، شامل تأویل میشود، با این حال، هم کلمه تأویل و تفسیر به طور کلی، و هم تأویل و تفسیر قرآن، وجوه تمایزی از یکدیگر دارند که در دو بخش به آن میپردازیم.
الف. فرق واژههای تفسیر و تأویل
1.تفسیر از کلمه فسر اشتقاق یافته است که در همه معانی آن، نوعی آشکار کردن و رفع ابهام و پوشیدگی وجود دارد، ولی تأویل از کلمه «اُوْل» به معنای رجوع و بازگردیدن گرفته شده است.
2. همه معناهایی که برای تفسیر ذکر شده، از یک نوع است و در همه آنها گونهای آشکار کردن و رفع خفا و ابهام وجود دارد، ولی برای تأویل سه دسته معانی ذکر شده که تنها یک دسته از آن معانی، مانند معنای تفسیر و یا قریب به آن و از دو دسته دیگر، یک دسته معانی مصدری است که جامع همه آنها «بازگردانیدن» است و دسته دیگر، معانی وصفی است که جامع آنها «ما یؤول الیه الشیء» است؛ یعنی چیزی که شیئی (اعم از سخن و غیر سخن) به آن باز میگردد. این دو دسته با معنای اَول (ریشه اصلی تاویل) مناسب است و همان فرقی که بین معنای «اوْل» و «فسْر» وجود دارد، بین معنای تفسیر و این دو دسته معنای تأویل نیز وجود دارد.
3. استعمال واژه تفسیر، به معنای وصفی رایج و شایع نیست و لذا در معناهایی که اهل لغت برای تفسیر ذکر کردهاند، معنای وصفی به چشم نمیخورد جز اینکه از برخی نقل شده که تفسیر و تأویل در معنا مترادفند؛ ولی استعمال تأویل، به معنای وصفی رایج و شایع است، و هم در لغت معانی وصفی متعدّدی برای آن ذکر شده و هم در هفده موردی که در قرآن کریم استعمال شده ـ چنانکه گذشت ـ همه جا به معنای وصفی است.
ب. فرق تفسیر و تأویل قرآن
براساس اختلافی که بین مفسران و صاحبنظران علوم قرآنی، در معنای تأویل و حقیقت تأویل قرآن وجود دارد، دیدگاههای مختلف و گوناگونی در فرق تفسیر و تأویل ابراز شده است[1].جمعی گفتهاند: تفسیر و تأویل به یک معنا است[2]. برخی تفسیر را اعم از تأویل دانستهاند[3] و بیشتر صاحب نظران ـ تأویل را به طور کامل مغایر با تفسیر دانستهاند ـ نیز در بیان فرق این دو و تعیین حیطه هر یک اختلاف نظر دارند. به عنوان مثال، جمعی در عین اینکه هر دو را مربوط به معنا و مفاهیم الفاظ دانستهاند، تفسیر را به کشف مراد از لفظ مشکل[4] یا شرح قصهای مجمل و تعریف مدلول الفاظ غریب و تبیین اسباب نزول[5] معنا کرده و تأویل را به تبیین معنای متشابه[6] یا برگرداندن آیه از معنای ظاهر به معنای احتمالی موافق با کتاب و سنّت[7]، یا بازگرداندن یکی از دو احتمال به معنای مطابق با ظاهر[8] اختصاص دادهاند و برخی تفسیر را ویژه معنای وضعی لفظ، و تأویل را تفسیر باطن لفظ دانستهاند[9]. برخی تفسیر را صورت علمی (معنای ذهنی) کلام و تأویل را حقیقت خارجی (وجود «مخبربه» در خبر، و فعل مأمور و ترک محظور در امر و نهی) آن معرفی کردهاند[10] و بعضی تأویل زا خارج از حیطه مفاهیم الفاظ و مصادیق خارجی آن دانسته و آن را به حقیقت متعالیه قرآن در لوح محفوظ، که همه آیات کریمه مستند به آن است، تفسیر کردهاند[11].
بدیهی است تحقیق گسترده که نقد و بررسی دیدگاههای مختلفی که در مورد تفاوت تأویل و تفسیر وجود دارد، مجال بیشتری می طلبد که مناسب با وضع این نوشتار نیست[12]. در اینجا به اجمال، به بیان فرق بین تفسیر و تأویل قرآن و تفکیک محدوده تفسیر قرآن از تأویل آن، تنها بر اساس تعریفی که مورد قبول ماست میپردازیم.
چنانکه گذشت، تفسیر قرآن، تبیین مفاد استعمالی آیات کریمه و آشکار نمودن مراد خدای متعال از آن، بر مبنای ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره است. تأویل قرآن طبق آنچه از ظاهر آیات کریمه (آیاتی که در بر دارنده کاربرد تأویل در مورد قرآن کریم است) و روایات مربوط به آن استفاده گردید، آن قسم از معانی و مصادیق آیات کریمه است که جز خدای متعال و راسخان در علم(نبی اکرم «ص» و ائمه اطهار«ع»)کسی آن را نمیداندوفهمیدن آن بر مبنای ادبیات عرب و اصول محاوره میسر نیست.
بر اساس این بیان، معارف قرآن کریم به دو بخش قسمت میشود:
1. معارفی که فهمیدن آن بر مبنای ادبیات عرب و اصول محاوره برای همگان میسر است، و در روایات از آن به «ظاهر قرآن » و «ظهْر قرآن» تعبیر شده است؛
2. معارفی که بر مبنای ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره دانستن آن میسر نیست برای پی بردن به آن، راهی جز مراجعه به راسخان در علم وجود ندارد. و در روایات از آن به «باطن قرآن» و «بطن قرآن» یاد شده است.بخش اول در قلمرو تفسیر قرار میگیرد بخش دوم محدوده تأویل است[13].
پی نوشت ها:
[1] . برای اطلاع از آراء آنان ر.ک: طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 44 ـ 49.
[2] . ر.ک: جزایری، نورالدین، فروق اللغات فی التمییز بین مفاد الکلمات، ص 87.
[3] . ر.وک: مقدمه جامع التفاسیر، راغب اصفهانی، ص 47؛ فروق اللغات، ص 88؛ کشف الظنون، ج 1، ص 334؛ الاتقان، ج 2، ص 1189؛ البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 285.
[4] . مجمع البیان، ج 1، ص 39.
[5] . تاج العروس ذیل واژه «فسر»
[6] . همان جا.
[7] . جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، ص 65.
[8] . «التأویل رد احد المحتملین الی ما یطابق الظاهر» (مجمع البیان، ج 1، ص 39).
[9] . احمد بن محمد بن ابراهیم الثعلبی (م. 427) و مؤلف تفسیر الکشف و البیان، معروف به تفسیر ثعلبی به نقل از معجم الفروق اللغویّه (ص 131) مینویسد: «التفسیر بیان وضع اللفظ اما حقیقه او مجازاً و التأویل تفسیر باطن اللفظ».
[10] . ابن تیّمیمه، احمد، التفسیرالکبیر، ج 2، ص 103 و ج 7 ، ص444.
[11] . المیزان؛ ج 3، ص 23، 25 ،27 ،49 ،52 ،54.
[12] . جهت اطلاع از انظر دیگر ر.ک: حاشیه شیخزاده بر انوار التنزیل بیضاوی؛ ج 1، ص 605؛ الاتقان؛ ج 2، ص 1189؛ روح الجنان؛ ج 1، ص 14؛ معرفت محمد هادی، التمهید؛ ج 3، ص 10؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید؛ج 3، ص 248.
[13] . واژه تأویل گاه در معنایی عام به کار میرود که شامل بطن قرآن نیز میشود، آن گونه که در متن آمده است و گاه در معنایی هم عرض بطن به کار میرود و معانی پنهان، به بطن، و حقیقت متعالی قرآن در لوح محفوظ به تأویل اختصاص مییابد، آن گونه که در دیدگاه برخی از مفسران نظیر علامه طباطبایی آمده است؛ چنانکه گاه نیز واژه تأویل به گونهای تعریف میشود که نوعی تفسیر است و یا بخشی از آن در قلمرو تفسیر قرار میگیرد.
علی اکبر بابایی- روششناسی تفسیر قرآن