زهد، لازمه همراهی ولی خدا
زهد، اولین گام در همراهی اولیای خدا و ائمه معصومین است. اگر روحی از سر سفره دنیا برنخیزد، امکان این نیست که بتواند همراه اولیای خدا باشد. حضرت، شب عاشورا وقتی اصحابشان را برای وجود مقدس زینب کبری(س) توصیف می کنند، می فرمایند: این ها را آزموده ام. با مرگ مأنوس اند. «یستخلصون بالمنیه یهدون استیناس الطفل ان حال بأمه».
سرعت ها و سبقت ها، نشانه فراغت از دنیاست. اگر مسأله مرگ و عالم آخرت برای انسان حل نشده باشد، امکان این نیست که بتوان ولایت ولیّ خدا را تحمل کرد: «انما ارادوا بالزهد فی الدنیا لتفرق قلوبهم للآخره».
اولیای خدا ما را به نگاه جامع و واسع دنیا فرا خواندند و همه جلوه های دنیا را برای ما توصیف کردند و دنیا را در مجموعه هستی به ما نشان دادند. تلاش اولیای خدا برای این است که دنیا را برای ما کوچک سازند. مسأله این نیست که دنیا بزرگ است و می خواهند آن را کوچک نشان دهند.اولیای خدا، دنیا را در دل همه عوالم نشان می دهند و این احساس موجب زهد و فراغت می شود. اگر این ها کارگر نیفتاد، با شکستن بت ها آماده می شود. در سوره مبارکه حدید می خوانیم: «اعلموا انما الحیاه الدنیا».
نکته دیگر، گفت وگو در باب بلای الهی و نقش بلا در پرورش انسان است. «ما اصابکم من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نقرأها» هر چه به شما اصابت می کند قبل از اینکه در عالم دنیا ظهور کند، در کتابی ثبت شده و براساس نقشه ای حکیمانه، در عالم تحقق پیدا می کند.
مصیبت یعنی آنچه براساس هدف گیری به هدف می خورد و اصابت می کند. مصیبت از ماده اصابه است. وقتی تیر را در کمان می گذارند، نشانه می گیرند و به هدف می خورد. براساس یک تقدیر و اندازه گیری هدف گیری می شود. خدای متعال می فرماید: «لکی لا تأسوا علی ما فاتکم ولا تفرحوا بما آتکم». وقتی دنیا به شما روی می آورد و به شما نعمتی داده می شود، خوشحال نشوید و اگر نعمت از شما گرفته می شود، متأسف نشوید و غصه نخورید.
ارتباط انسان با زهد
زهد بیرون از وجود انسان نیست. زهد در ارتباط با انسان و جهان تفسیر می شود. اگر انسان به نقطه ای رسیده بود که آمد و شد نعمت ها در دل او تحول ایجاد نمی کرد و حال ثابتی داشت، حال او متحول نمی شود، آن موقعی که نعمت را می گیرند، باز هم حالش متحول نمی شود. به این حال فراغت و زهد می گویند. خدای متعال می گوید: چطور انسان می تواند به نقطه ای برسد، قبل از اینکه همه چیز آشکار و همه مصیبت ها در کتابی ثبت شود.
اگر انسان فهمید که مصیبت و رنج ها و غصه ها، قبلاً ثبت شده، چرا غصه بخورد؟ اگر آدم بداند نگران نمی شود. مهم این است که چه کسی غصه ها را ثبت کرده است. کسی که این حادثه را ثبت کرده، خدای حکیم است و براساس حکمتش نعمت می دهد و می گیرد. با دادن ها و گرفتن ها، مؤمن فارغ می شود و این فراغت، مقدمه حرکت به سوی خدای متعال است. همان حکمتی که ایجاب می کند به مؤمن نعمت بدهند، همان حکمت نیز ایجاب می کند که نعمت را بگیرند. تصادفی نیست.
خداوند به همان دلیل که نعمت می دهند، به همان دلیل نیز پس می گیرد. به وسیله این داد و ستد، انسان رشد می کند. خدای متعال می فرماید: «ان الانسان خلق خلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر حلوعا الا المصلین».
انسان بین سختی و خوشی است. انسان ها نمی توانند از دادن و از گرفتن بهره مند شوند. به آن ها می دهی، جزع می کنند، به آن ها می دهی، امتناع می کنند و بخل می ورزند، در حالی که وقتی به آن ها نعمت می دادیم، برای این بود که نعمت را بگیرند و بفهمند برای چه به آن ها نعمت دادیم.
داد و ستد با خدا
سید بن طاووس به فرزندش می نویسد: پدر تو سینه بزرگی بین دو دستش است که اگر دنیا را به دست راستش بدهند، از دست(بادست) چپ می دهد و دست راست خبردار نمی شود. این داد و ستد با خداست که رشد می آورد و الا نعمت را به ما ندادند که نگه داریم. علت اینکه نعمت می دهند این است که ما نعمت را در راه خدا بدهیم و با این نگرش رشد بکنیم. نعمت را هم می گیرند، برای اینکه ما صبور باشیم و رشد کنیم.
در دعای عرفه می خوانیم: «ان السرعه تباع مبادیرک ان اختلاف تدبیرک و السرعه التباع مبادیرک منعا عبادک العارفین بک عن السکون الی عطاء او الیأس من کف البلاء». آن هایی که به معرفت رسیده اند، آن هایی هستند که تو را شناخته اند. موقعی که به آن ها نعمت می دهی، آرام هستند و مغرور نمی شوند. وقتی هم نعمت را از آن ها می گیرند، مأیوس نمی شوند. انسان در همه احوالات باید متوجه حضرت حق باشد و توجه اش به خدا کم نشود.
اصل عبودیت
خداوند در آیه مبارکه سوره بقره می فرماید: «(ولنبلونکم) بشی من الخوف والجوع ونفس من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبته قالوا انا لله و انا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون». ما شما را مورد اعتنا قرار دادیم. گاهی امنیت شما را می گیریم، گاهی گرسنه تان می کنیم، گاهی شما را با جان و مال، امتحان می کنیم، گاهی ثمره عمرتان را می گیریم. آن هایی که در این ابتلا صابرند، به آن ها بشارت بده، آن ها کسانی هستند که وقتی حادثه می آید، اولاً می فهمند مصیبت از طرف خداست، ثانیاً می فهمند مبدأ و منتها اوست. از این رو، انسان نباید خودش را مالک بداند.
در حدیث بصری می خوانیم که اصل عبودیت این است: «ان لا یری العبد لنفسه فی ما خوله الله». شریک برای خدا قرار نده. اگر بنده فهمید که قلبش، چشمش، توانایی هایش، علم و دارایی هایش، همه از اوست و به سمت اوست، انفاق فی سبیل الله برایش آسان می شود. حضرت فرمودند: خدای متعال نعمت را داده که در راه خدا بدهیم. اگر در راه خدا نعمت را ندهیم، خدا نعمت را می گیرد، برای اینکه با این نعمت بنا بود به خدا برسیم، در حالی که نعمت بت شده است.
صابر کسی است که وقتی در قدم اول، نعمت را از او می گیرند، می فهمد که مالک نیست. وقتی جوانی و ثروت و سلامت را از انسان می گیرند، باید متوجه باشد که مالک نبوده است. وقتی انسان سوار کشتی شد و هوا طوفانی می شود، باید سرمایه را بیندازد که جان خودش تثبیت شود. اگر سرمایه را نگه دارد، خودش هم با سرمایه اش غرق می شود. انسان می تواند با انفاق جانش در مسیر خدا، خودش را ثابت و مستقر سازد. تعلق به نعمت، انسان را از مسیر خدای متعال دور می کند.
حجه الاسلام والمسلمین میرباقری