از صفات رذیله متعلقه به قوه شهویه مال حرام خوردن و از آن اجتناب نکردن است و آن از نتایج حب دنیا و حرص بر آن است. و از مهمترین هلاک کننده ها و بزرگ ترین موانع رسیدن به سعادات است. بیشتر کسانی که به هلاکت رسیدهاند سببش آن بوده. و اکثر مردم که از فیوضات و سعادات محروم ماندهاند به واسطه آن محروم شده اند مانعی از این محکمتر در راه توفیق نیست. و پردهای از این مانعتر بر یاری خدا نیست. و کسی که تأمل کند میداند که: خوردن حرام، بزرگ ترین حجاب است برای بندگان از رسیدن به درجه نیکان و مانعی است بسیار قوی جهت اتصال به عالم انوار. زیرا دل را از آن تیرگی و ظلمت و خباثت و غفلت حاصل، و نفس انسانی به واسطه آن به پایین ترین درجات هلاکت و ضلالت واصل میگردد.
«و هو الّذی انساها عهود الحمی و هو الّذی أ هواها فی مهاوی الضّلاله و الردی» یعنی:
«عهد پروردگار به واسطه آن فراموش، و در چاههای گمراهی و سرگردانی با شیاطین به سبب آن هم آغوش».
آری: دلی که از لقمه حرام روئیده شده باشد کجا و قابلیت انوار عالم قدس کجا؟ و نطفه را که از مال مردم هم رسیده باشد با مرتبه عالی انس با پروردگار چه کار؟ چگونه پرتو اشعه های عالم نور، به دلی تابد که بخار غذای حرام، آن را تاریک کرده؟ و کی پاکیزگی و صفا از برای نفس حاصل میشود در حالی که کثافات مال مشتبه آن را آلوده و چرک نموده باشد؟ و به همین جهت رهبران دین و احکام، و امنای وحی خداوند تبارک و تعالی، از آن بر حذر داشته و به شدّت هر چه تمامتر از او منع نمودند.
از حضرت پیغمبر – صلّی اللّه علیه و آله – روایت شده است است که: «در بیت المقدس فرشتهای هست که هر شب ندا میکند که: هر که بخورد چیزی را که حرام باشد، خدا از او نه قبول میفرماید مستحبی را، و نه واجبی را». و نیز از آن سرور روایت شده است است که: «هر که باک نداشته باشد از اینکه هر جا مال را تحصیل کند، خدا هم باک ندارد که از هر دری او را وارد جهنم کند». و فرمود: «هر گوشتی که از حرام روئیده شود آتش سزاوارتر است به آن».
و نیز فرمود که: «هر که مالی از در آمد حرامی به دست آورد و به آن صله رحم به جا آورد، یا صدقه بدهد، یا در راه خدا انفاق نماید، خداوند عالم، همه را جمع میکند، پس آن را داخل آتش میکند». و فرمود: «هر که مالی از حرام کسب نماید، پس اگر آن را تصدّق کند از او قبول نمیشود. و اگر بگذارد آن را، توشه راه جهنم او میشود». از حضرت امام جعفر صادق – علیه السّلام – روایت شده است است که: «هر گاه کسی مالی از غیر در آمد حلال به دست آورد و بوسیله آن حج کند، چون گوید: «لبّیک، اللهم لبّیک» خطاب رسد که: «نه لبّیک و نه سعدیک».
و در بعضی اخبار وارد شده است که: «چون روز قیامت شود بندهای را در نزد ترازوی اعمال نگاه دارد و از برای او اعمال حسنه مانند کوههای بزرگ باشد، پس او را در جایگاه محاسبه نگه میدارند و از او سؤال میکنند که: مال خود را از کجا به دست آورده و به چه مصرف رسانیده است؟ و رعایت عیال خود را چگونه نموده است؟ و حقوق ایشان را به جای آورده است یا نه؟ تا به واسطه این محاسبات، همه اعمال حسنه او تمام شود و هیچ از برای او باقی نماند. پس ملائکه ندا میکنند که: «هذا الّذی أکل عیاله حسناته» یعنی: این است آنچنان کسی که عیال او حسنات او را خوردند. و امروز به اعمال خود گرفتار آمد». و وارد شده است که: «زن و فرزندان آدمی در روز قیامت به او میآویزند و او را در موقف حضور پروردگار نگه میدارند و میگویند: پروردگارا حق ما را از این شخص بستان. به درستی که ما جاهل به احکام دین بودیم و او ما را تعلیم نکرد. و غذای حرام به ما خورانید و ما عالم به آن نبودیم». پس هر که خواهان نجات، و مشتاق رسیدن به سعادات باشد باید فرار کند از مال حرام.
همچنان که از شیر درنده و مار گزنده فرار مینماید. آه، آه از امثال این زمان، کجا این دست میدهد و حال اینکه حلالی جز آب باران و گیاه بیابان یافت نمیشود و آنچه که میبینی همه را دست عدوان حرام کرده. و معاملات باطل آن را فاسد نموده. هیچ درهمی نیست مگر آنکه پیدرپی دستهای غاصبین به آن رسیده. و هیچ دیناری نیست مگر آنکه مکرر به کسی که از جمله ظالمین است در کیسه او داخل شده. بیشتر آب و زمینها غصبی، و اکثر «چهار پایان» و حیوانات «غارت شده». پس چگونه قطع به حلّیت غذایی حاصل میشود. افسوس, دریغا تاجری را نمییابی مگر آنکه معامله او با اهل ظلم و عدوان، و کارمند و کارگری را نمیبینی مگر اینکه مال او مخلوط است به اموال حاکم و پادشاه.
و خلاصه آن که؛ حلال در امثال این زمان مفقود، و راه رسیدن به آن بسته است. و این آفتی است که خانه دین از آن ویران، و آتشی است که گلشن ایمان از آن سوزان است.
و چنین نیست که این مخصوص به این زمان باشد، بلکه ظاهر آن است که حال اکثر زمانها چنین بوده.
و از این جهت است که حضرت امام جعفر صادق – صلوات الله و سلامه علیه – فرمودند که: «خوراک بنده مؤمن در دنیا، خوراک، مضطرین است». و با وجود همه اینها، باید طالب نجات مأیوس نباشد از به دست آوردن حلال و دست و شکم خود را به هر غذائی آلوده نکند.
اموال حلال و حرام و مشتبه و درجات آنها
بدان که اموال بر سه قسم است: حلال واضح. و حرام واضح. و مال مشتبه. و از برای هر یک از اینها درجات بسیار است، زیرا که: مال حرام اگر چه همه آن خبیث است و لیکن بعضی از بعضی خبیثتر است. چنانکه حرمت مالی که کسی به معامله فاسده بگیرد با وجود تراضی از یکدیگر، مثل حرمت مال یتیمی که به زور و ظلم گرفته شود، نیست.
و همچنین مال حلال، اگر چه همه آن خوب است و پاک، و لیکن بعضی از بعضی پاکتر است. و همه مال مشتبه، مکروه است، و لیکن کراهت بعضی از بعضی دیگر شدیدتر است. پس همچنان که طبیب میگوید: شیرینی گرم است، و لیکن بعضی در درجه اول گرم است، و بعضی در درجه دوم، و بعضی سوم، و بعضی چهارم. همچنین است درجات حلال در صفا و پاکی.
و درجات شبهه در کراهت، و اموال حرام، از سه قسم بیرون نیست:
اول آنکه: ذات آن حرام است، مثل سگ و خوک و خاک و امثال اینها.
دوم آنکه: به جهت صفتی که عارض آن شده حرام شده است، چون طعامی که به زهر مخلوط شده باشد.
سوم آنکه: به جهت نقص و خللی که در گرفتن و دادن مال هم رسیده. و از برای این، اقسام بسیار است، مثل اموالی که گرفته میشود به ظلم و ستم و غصب و دزدی و خیانت در امانت و مکر و حیله و خدعه و نیرنگ و رشوه و کم فروشی و ربا، و غیر اینها از آنچه در کتب فقه مذکور است. و در خصوص هر یک ذم شدید رسیده. و این علم مقام بیان تفصیل آنها نیست. و چون بسیار اشتباه میشود در میان رشوه و هدیه، در این مقام اشاره به بیان آنها میکنیم.
فرق بین هدیه و رشوه
پس میگوییم بدان که: چیزی که به این اسم و رسم کسی به دیگری میدهد چند صورت است:
اول آنکه: کسی چیزی از برای بعضی برادران دینی خود بفرستد به قصد اظهار دوستی و محبت، و محکم کردن پایه های انس و صحت. و هیچ غرض دیگر نداشته باشد. و شکی نیست که این هدیه است. و حلال است، خواه با آن قصد ثواب اخروی نیز داشته باشد یا نه.
دوم آنکه: مقصود او از فرستادن چیزی طمع مالی باشد، مثل اینکه فقیری هدیه از برای غنی، یا غنی از برای غنی دیگر بفرستد به جهت طمع عوض بیشتر، یا مساوی. و این نیز نوعی از هدیه است. و در حقیقت هبهای است به شرط عوض. و هرگاه آنچه طمع و مورد نظر او بوده به جا آورد حلال است. همچنان که مقتضای ادله و مفاد بعضی از اخبار است. بلکه از بعضی اخبار مستفاد میشود که: اگر طمع او را هم به جا نیاورد حلال خواهد بود.
همچنان که روایت شده است است که: اسحق بن عمّار به حضرت صادق – علیه السّلام – عرض کرد که: «مرد فقیری هدیه به جهت من میفرستد و مقصودش آن است که: من عوض به او بدهم، من هدیه او را میگیرم و چیزی به او نمیدهم، آیا از برای من حلال است؟ فرمود: بلی حلال است، و لیکن او را از عطا و بخشش محروم نکن و احتیاط بیشتر، اجتناب است از قبول آن در صورت ندادن عوضی که در نظر دارد. و هرگاه عوضی را که میخواهد از مال آن شخص نباشد بلکه از اموالی باشد که مردم به او داده باشند، که به مصرف فقرا رساند، از قبیل زکوه و خمس و امثال اینها و سایر وجوهات شرعی ظاهر کلام بعضی آن است که: اگر آن شخصی که هدیه فرستاده است به طمع گرفتن آن، مستحق باشد به طوری که اگر این هدیه را هم نمیفرستاد باز به او میداد، در این صورت گرفتن آن حلال است. ولی احتیاط، اجتناب از قبول آن است مطلقا.
سوم آنکه: مقصود او از فرستادن، این باشد که: آن شخص در کار معینی اعانت او کند. پس اگر آن کار، حرام یا واجب باشد، آن هدیه نیست، بلکه رشوه است و گرفتن آن حرام است. و اگر آن عمل، مباح باشد قبول هدیه آن ضرر ندارد.
چهارم آنکه: غرض او از فرستادن، تحصیل دوستی و محبّت باشد، و لیکن در دوستی و محبّت او منظور این باشد که به واسطه مقام و مرتبه او به بعضی از خواسته های خود برسد و اگر این جاه و مرتبه از برای او نمیبود آن را نمیفرستاد. پس اگر غرض آن شخص رسیدن به خواسته های غیر شرعی باشد، شکی در رشوه بودن آنچه فرستاده، و حرمت آن نیست.@#@ و اگر رسیدن به مطلب مشروع باشد، یا غرض او معلوم نباشد، ظاهر آن است که: حرام نباشد. اگر چه قبول آن مطلقا خالی از کراهت نیست، زیرا که: هدیهای است مشابه رشوه.
روایت شده است است که: «حضرت پیغمبر – صلّی اللّه علیه و آله – والیای فرستادند که زکوه قبیله «ازد» را جمع نماید، چون مراجعت نمود بعضی از آنچه را که آورده بود برای خود نگاهداشت و گفت: این هدیهای است که به من دادهاند. حضرت فرمود که: اگر راست میگوئی چرا در خانه پدرت و خانه مادرت ننشستی تا هدیه از برای تو بیاورند؟ پس فرمود: چرا من هرگاه یکی از شما را به کاری منصوب میکنم می گویید این از شما و این هدیه من است، چرا در خانه مادرش نمینشیند تا هدیه برایش بیاورند؟». و بنابراین، سزاوار هر قاضی و والی و حاکمی، و غیر اینها از عمّال سلاطین آن است که: فرض کند خود را بیمنصب و شغل، معزول از هر کار و بار، در خانه مادرش نشسته است آنچه به او در آن وقت عطا میکند حال هم اگر بفرستند بگیرد. و آنچه را که نمیفرستند از آن اجتناب کند.
فضیلت اجتناب از مال حرام
ضد اجتناب نکردن از مال حرام، اجتناب و دوری از آن است. و آن یک معنی ورع است. و معنی دیگر آن، نگاه داشتن خود است از همه ی گناهان و خودداری نفس، از هر چه سزاوار نیست. و تقوی نیز با ورع، یک معنی دارد. و آن نیز بر دو معنی اطلاق میشود.
پس ضد گرفتن مال حرام، ورع و تقوی است، به یک معنی که معنی خاص باشد.
و اما ورع و تقوی به معنی اعم، ضد معصیت است. و به هر حال شبهه نیست در اینکه ورع و تقوی، بزرگ ترین باعث شونده نجات و مهم ترین چیزی است که آدمی را به سعادات میرساند.
از حضرت پیغمبر – صلّی اللّه علیه و آله – روایت شده است است که: «هر که ملاقات کند خدا را در حالتی که از اهل ورع باشد، خدای – تعالی – به او عطا میفرماید کل ثواب اسلام را». و در بعضی از کتب آسمانی وارد است که: «حق – تعالی – فرمود که: اما اهل ورع را من شرم میکنم که محاسبه ایشان را بکشم. و از حضرت امام محمد باقر – علیه السّلام – روایت شده است است که: «نیست شیعه ما مگر کسی که پرهیزکاری را رسم خود کند. و خدا را اطاعت کند. پس بپرهیزید و عمل کنید به جهت امید آنچه در نزد خداست. نیست در میان خدا و میان کسی خویشی و قرابتی، دوستترین بنده در نزد خدا پرهیزکارترین و مطیعترین ایشان است». و حضرت صادق – علیه السّلام – فرمود: «کسی نمیرسد به آنچه در نزد خداست، مگر به ورع». و فرمود: «به درستی که: خدا ضامن شده است برای کسی که بپرهیزد از معصیت او، اینکه او را از حالتی که دوست ندارد نقل کند به آن حالی که دوست دارد. و روزی او را برساند از جائی که گمان نداشته باشد». و فرمود: «عمل کم با تقوی، بهتر است از عمل بسیار بدون تقوی». و نیز از آن حضرت روایت شده است است که: «خدای – تعالی – هیچ بندهای را منتقل نکرد از ذلّت معاصی به عزّت تقوی، مگر اینکه او را بیمال غنی گردانید. و بدون طایفه و قبیله عزیز کرد. و بیگشاده روئی به دلها نزدیک گردانید». و از آنجا که خوردن مال حرام، و دوری نکردن از آن، باعث هلاکت، و رسیدن به سعادت، متوقف بر تقوی و ورع می باشد و آدمی که در دنیا هست محتاج به خوراک و پوشاک و مسکن و مأوی می باشد، اخبار بسیار در فضیلت تحصیل مال حلال وارد شده.
حتی اینکه حضرت رسول – صلّی اللّه علیه و آله – فرمود که: «طلب حلال، واجب است بر هر مرد و زن مسلمان و هر که داخل شب شود در حالتی که خسته باشد به جهت در آمد حلال، داخل شب شده است آمرزیده و فرمود که: «عبادت، هفتاد جزء است، و افضل همه اجزاء، به دست آوردن در آمد حلال است». و در حدیثی دیگر وارد است که: «عبادت، ده جزء است، نه جزء آن در طلب حلال است». و فرمود که: «هر که از رنج دست خود بخورد چون برق جهنده از صراط بگذرد». «و هر که از رنج دست خود بخورد خدا به نظر رحمت به او نظر میکند، و هرگز او را عذاب نمیکند». «و هر که از رنج دست خود بخورد خدا درهای بهشت را بر روی او میگشاید، تا از هر دری که خواهد داخل بهشت شود». «و هر که از رنج دست خود بخورد روز قیامت در شمار پیغمبران خواهد بود، و مثل اجر پیغمبران خواهد گرفت». «و حضرت رسول – صلّی اللّه علیه و آله – هرگاه مردی را میدید و او را از او خوش میآمد میفرمود: آیا کسبی دارد؟ پس اگر میگفتند نه میفرمود از چشم من افتاد.
عرض میکردند: به چه سبب؟ میفرمود که: چون مؤمن را کسبی نباشد به دین خود مدارا و معاش میکند». و از آن حضرت روایت شده است است که: «هر که چهل روز حلال بخورد خدای – تعالی – دل او را روشن میکند، و چشمههای حکمت را از دل او بر زبانش جاری میسازد». روزی بعضی از صحابه از آن جناب طلب کرد که: «از خدا بخواهد او را مستجاب الدعوه نماید. حضرت به او فرمود که: خوراک خود را پاک و حلال کن تا دعای تو مستجاب شود».
آثار حرام خواری
حرام خواری برکت را از مال میبرد چنان چه از حضرت صادق _ علیه السلام _ روایت شده که فرمودند: کسی که مال را از راه غیر مشروع به دست آورد مسلط میشود بر او ساختمان و آب و گِل (تا مال او را تلف کند) یعنی به خیالش میاندازد تا ساختمان بنا کند پس مال و عمر خود را در آب و گلی صرف میکند که نه برای دنیای او نافع است نه آخرتش و مثل این که این قطعه از زمین مأمور بوده مالش را ببلعد.
حرام خواری مانع قبولی عبادات میشود و رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ میفرماید: هرگاه کسی لقمه حرامی بخورد و جزء بدنش بشود تمام ملائکه آسمانها و زمین او را لعنت میکنند. و نیز فرموده: که عبادت کردن با حرام خواری مانند بنا کردن روی رمل است یعنی چنانچه بنای بدون شالودهی محکمی خراب میشود و بنا کننده از آن بیبهره است عبادت کسی هم که از حرام پرهیز نمیکند فایدهای نمیبخشد.
دعای خورنده حرام مستجاب نمیشود: رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ میفرماید: کسی که لقمهی حرامی بخورد تا چهل شب نمازش قبول نمیشود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمیشود و هر گوشتی که در بدن او روییده شود پس آتش به آن سزاوارتر است و همانا یک لقمه هم گوشت را در بدن میرویاند.
و نیز فرمود: کسی که دوست میدارد دعایش مستجاب شود، پس پاکیزه کند خوراک و کسب خود را.
و خداوند به عیسی بن مریم _ علیه السلام _ فرمود: به ظلم کنندگان از بنیاسرائیل بگو مرا نخوانید در حالی که مال حرام در تصرف شماست که اگر در آن حال مرا بخوانید شما را لعنت میکنم.
حرام خواری قساوت قلب میآورد
خوراکی که انسان میخورد به منزله بذری است که در زمین ریخته میشود پس اگر آن خوراک پاکیزه و حلال باشد اثرش در قلب که به منزله سلطان بدن است از رقّت و صفا ظاهر میشود و از اعضا و جوارحش جز خیر ونیکی تراوش نمیکند. و اگر آن خوراک پلید و حرام باشد قلب را کدر و تیره نموده، در اثر قساوت و ظلمت امید خیری به او نخواهد بود و پند و اندرز در او اثر نمیکند و سختترین مناظر رقّتبار او را متأثر نمیکند چنانچه حضرت سید الشهداء _ علیه السلام _ به لشکریان پسر سعد ضمن خطبهاش فرمود: شکمهایتان از حرام پر شده و بر دلهایتان مهر خورده، دیگر حق را نمیپذیرید. وای بر شما آیا انصاف نمیدهید آیا گوش فرا نمیدهید؟
بنابراین خوراک حرام قلب را سخت و تاریک نموده آن گاه از پذیرفتن و تسلیم به حق خودداری میکند و از هیچ اندرزی متأثر نمیشود.
ملا احمد نراقی – برگرفته از معراج السعاده ، ص312 و گناهان کبیره، شهید دستغیب، ج2، ص389