آثار و فواید وجودی امام عصر (عج) در زمان غیبت

آثار و فواید وجودی امام عصر (عج) در زمان غیبت

اللهمّ کُن لِّولیِّکَ الحُجَّهِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی آبائِهِ فی هذِهِ الساعَهِ و فی کُلِ ساعَهٍ ولیّاً و حافِظاً و قائِداً و ناصِراً و دَلیلاً و عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ أرضَکَ طَوعاً و تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً(1).
پیش درآمد
بنده فقط به خاطر اطاعت از امر دوستان و اظهار جهل و عجز خودم در زمینه ی معرفت این وجودِ با عظمت در این جلسه شرکت کردم و توان این که سرّ مجهولی را برای آقایان کشف کرده و مسئله ای را حل کنم، در خود نمی بینم.
آثار و برکات وجود آن حضرت در زمان غیبت بر همه روشن است. اگر بخواهیم به طور مفصّل در این زمینه بحث کنیم، باید به داستان ها و کتاب هایی که در این زمینه نقل و نوشته شده است مراجعه کنیم. بعضی را هم خودمان تجربه کرده ایم. این مسئله در یک جلسه قابل بحث نیست. ما آن گاه می توانیم به این پرسش پاسخ عمیق تری بدهیم که اول بدانیم وقتی امام حضور دارند چه برکاتی از ایشان به ما می رسد و در عصر غیبت کدام یک از این برکات حذف می شود. متأسفانه معرفت ما و کسانی که مثل بنده هستند، در مورد امام و مقام امامت بسیار ضعیف است. ما و همه ی خلایق مرهون عنایت آقا هستیم؛ « و بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری؛(2) و به برکتش به خلق روزی می رسد». ویژگی ما طلبه ها این است که استفاده ی ما از برکت آن حضرت بیش از دیگران است؛ در عین حال در این زمینه کوتاهی می کنیم.
در معرفت امام و به خصوص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر شیعه در هر درجه و مرتبه ای از ایمان که باشد، باید بداند و معتقد باشد که بعد از پیغمبر اکرم صَلَّی الله عَلَیه وآله دوازده امام معصوم عَلَیهِمُ السَّلام داریم؛ که یکی از آن ها غایب و زنده است و روزی ظهور خواهد کرد. اصل وجود آن حضرت و غیبت و ظهورش را بسیاری از برادران اهل تسنّن نیز قبول دارند و حتی کسانی از اهل سنّت نیز مدعی زیارت آن حضرت شده اند. اصل اعتقاد به وجود و عشق و محبّت به آن حضرت، اختصاص به شیعه ندارد و چیزی که ما را متمایز از دیگران می کند، اعتقاد به امامت ایشان است و این که حیات دارند و روزی ظهور کرده، وظایف امامت شان را انجام داده و جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. به هر حال این اعتقاد شرط تشیّع است؛ در غیر این صورت شیعه ی اثناعشری نخواهیم بود. در زمان غیبت نیز استفاده هایی از وجود حضرت می شود.
بعید است که در بین شیعیان کسی باشد که اصل این مطلب را انکار کند. هم در امور تکوینی از آن حضرت استفاده می شود و هم در توسلات.

برکات توسل
برکات بسیاری در توسل به آن حضرت نازل می شود. در این زمینه، داستان های زیادی در کتاب ها نقل شده و در نجم الثاقبِ میرزای نوری رَحمَهُالله از این داستان ها بسیار است. وجود آن حضرت در زمان غیبت، مانند خورشید در پشت ابر است (3). ما ایشان را نمی بینیم ولی او نور افشانی کرده و برکاتش را نازل می کند. هم جهان را روشن می کند و هم حرارت به عالم می دهد. زمینه ی حیات را فراهم می کند و هر کس هر معرفتی نسبت به امام داشته باشد، می داند که فقط پرده و ابری واسطه شده است و دیگر هیچ.

شناخت امام
مشکل این است که وقتی امام هم حاضر باشد، ما درست نمی فهمیم که امام یعنی چه و دارای چه مقام، برکات و نقشی در تکوین و تشریع می باشد؛ اگر بخواهیم پاسخ این پرسش را بفهمیم، بهتر است که به این پرسش برگردیم که اصلاً وجود معصوم عَلَیهِ السَّلام در زمان حضور چه برکاتی دارد و در زمان غیبت کدام یک از برکات حذف شده است؟ باید اعتراف کنیم که متأسفانه کسانی که امام شناسی آنها در حد بنده است، در این زمینه خیلی کوتاهی کرده اند. البته این تنها مربوط به شناخت امام نیست؛ بلکه نسبت به سایر معارف نیز همین گونه است. ما وقتی هم به کسب علوم و معارف اسلامی همت می کنیم، بیش تر مربوط به ظواهر و احکام عملیه است که بتوان رساله ی عملیه نوشت و در مقام استفتا پاسخ داد. امّا تعمق بیشتر در معارف، متأسفانه مانند علما و بزرگان گذشته صورت نمی گیرد. امّا در این زمان، باید بگوییم که خیلی قصور داریم (اگر نگوییم تقصیر). حال بگذریم از امواج شبهات، ضلالت ها و التقاط ها و غیره که در این زمان بیش از هر زمانی پیدا شده و زمینه ی متزلزل کردن عقاید و ایمان نسل آینده را فراهم کرده است و به دنبال آن ما نیز برای حفظ معارف، اصالت ها و ارزش های ناب اسلامی برای نسل آینده وظیفه ی بسیار سنگینی داریم. تعمیق معارف، از خداشناسی گرفته تا امامت و معاد و سایر مباحث بسیار ضعیف است. آیا واقعاً معرفت ما نسبت به خدای متعال بیش تر از بعضی مردم عوام است که هیچ درس نخوانده و با قرآن و اهل بیت عَلَیهِمُ السَّلام آشنا نبوده و در معارف کار نکرده اند؟ به غیر از یک سری مفاهیمی که غالباً مفاهیم سلبی است، چه اندازه در مورد معرفت خدا پیش رفته ایم؟ دل ها چه قدر با خدا آشنا شده؟ چه اندازه این اعتقاد در رفتار ما اثر گذاشته و می گذارد؟ این اعتقاد که می گوییم خدا همه جا هست، واقعاً این اعتقاد در رفتار ما چه قدر اثر دارد؟ آیا مانع از این می شود که در خلوت و جلوت گناه نکنیم؟ آیا آن اندازه که حضور یک طفل نابالغ در زندگی ما می تواند اثر داشته باشد، این اعتقاد به حضور خدا در ما اثر دارد؟ آیا به این مفاهیمی که در دعاها و مناجات ها آمده، توجه داریم و با آن آشنا هستیم؟ این مناجات شعبانیه که به فرموده ی امام رَحمَهُ الله، عارفان انتظار رسیدن ماه شعبان را داشته اند تا عاشقانه این مناجات را بخوانند، البته اگر موفق شویم بخوانیم، واقعاً آیا با مضامین آن آشنا هستیم و در روح ما اثر می گذارد؟ آیا می فهمیم «….إلهی هَب لی کَمال َالانقِطاعِ إلَیکَ…»(4)، یعنی چه؟ «…ألهِمنی وَلَهاً بِذِکرِکَ إلی ذِکرِکَ…»(5)، یعنی چه؟ اسرار و پشت پرده بماند، همین چیزهایی که در دست عوام است و خیلی ها بیش تر از ما می خوانند، ما چه قدر به این ها معتقدیم و درک می کنیم؟ چه قدر بیش تر از دیگران به حقایق این ها رسیده ایم؟ قیاس به نفس می کنم؛ کسانی که مانند من هستند خیلی ضعیفند. خوشا به حال کسانی که جلوترند از این حرف ها و اوهام که امروزه نبوت را یک تجربه ی دینی و شخصی می دانند، بگذریم اما کسانی که واقعاً معتقدند یک جبرئیلی هست و وحیی نازل می کند، خدایی هست که دستور می دهد و به قلب پیغمبر چیزی القا می شود، به هیمن چیزهایی که عوام معتقدند ما هم معتقدیم، چه اندازه بیش تر از آن ها به این حقایق معتقد هستیم؟ در مورد وجود امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، ما مضامینی در همین کتاب مفاتیح الجنان درباره ی امامان داریم که اگر کمی دقت کنیم، آن وقت می فهمیم که چه قدر دور هستیم:«…مَن أرادَ اللهَ بَدَا بِکُم وَ مَن وَحَّدَه ُقَبِلَ عَنکُم و مَن قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُم… »(6) یعنی چه؟ « … بِکُم فَتَحَ اللهُ و بِکُم یَختِمُ…»(7)مفهوم این فرازها چیست؟ «…بِکُم یُمسِکُالسَماءَ أن تَقَعَ عَلَی الأرضِ إلاّ بِإذنِهِ و بِکُم یُنفِّسُ الهَمََّ و یَکشِفُ الضُرَّ…»(8) به چه معنا است؟!
شاید همه ی ما، ده ها و صدها بار این قسمت را خوانده باشیم؛ امّا چه قدر فکر کرده ایم که باطن این معانی چیست؟ و اگر من و شما برای فهم این ها دقت نکنیم، پس چه کسانی باید بفهمند؟!
«…بِکُم یُنَزِّلُ الغَیثَ و بِکُم یُمسِکُ السَماءَ»(9)، «…و بِیُمنِهِ رُزِق َالوَری…»(10)، «…خَلَقَکُم اللهُ أنواراً فَجَعَلَکُم بِعَرشِهِ مُحدِقینَ حَتّی مَنََّ عَلَینا بِکُم…»(11)؛ این فراز یعنی چه؟ این پیغمبرو امامانی که ما می شناسیم، در یک تاریخ معینی متولد شده اند و از عرش هم که نیامده بودند و بعد از دنیا رفته اند و امام دوازدهم به عقیده ی ما حیات دارند و بقیه شهید شده اند، پس این جملات و فرازها به چه معنا است؟«…فَجَعَلَکُم فی بُیوتٍ أذِنَ اللهُ أن تُرفَعَ و یُذکَرَ فیه اسمُهُ…»(12). من نمی دانم معنای این جملات چیست و چه مفاهیمی در آن نهفته است؛ امّا می خواهم به جهل خودم اعتراف کنم و چیزی هم برای شما ندارم که این جا حل کنم و إن شاء الله که شما پاسخ این سؤال ها را می دانید.ولی می دانم که چیزی بیش از آن چه ما می فهمیم وجود دارد. به طور قطع جنینی که در شکم مادر تسبیح خدا می گوید، با جنین هایی که من و شما می شناسیم تفاوت دارد. این که وقتی طفلی از مادر متولد می شود، به حالت سجده به روی زمین می افتد؛ این با دیگران فرق می کند. در روایات داریم که بعضی ائمه عَلَیهِمُ السَّلام یا حضرت زهرا عَلَیهاالسَّلام در شکم مادر هم با مادرشان سخن می گفتند و او را دلداری می دادند. در تفسیر این آیه ی شریفه که خداوند به ملائکه فرمود:
(…أنبِئُونِی بِأسمَآءِ هَؤُلَآءِ…)(13).
در روایات هست که «هَؤُلَآءِ» اشاره است به انوار اهل بیت عَلَیهِمُ السَّلام که در آن عالم بودند. افتخار حضرت آدم بر ملائکه این بود که اسمای آن ها را یاد گرفت. خداوند در این باره می فرماید 🙁 وَعَلَّمَ ءَأدَمَ الأسمَآءَ کُلَّهَا…)(14) وگرنه خود آن ها که اسماء الاسماء هستند. (15) آن ها قبل از خلقت آدم خلق شده بودند. رسول گرامی اسلام صَلَّی الله عَلَیه وآله در این زمینه فرمودند: «…کُنتُ نَبیّاً و آدَمُ بَینَ الماءِ و الطینِ…)(16)؛… زمانی که آدم عَلَیهِ السَّلام هنوز آب و گل بود، من پیامبر بودم…». این ها یعنی چه؟ یک وجود نورانی برای اهل بیت عَلَیهِمُ السَّلام اثبات شده و انسان ها تشویق شده اند که سعی کنند معرفت خودشان را به نورانیت تبدیل کنند. این جا هم می فرماید: «…خَلَقَکُم اللهُ أنواراً…»(17)؛ … خداوند شما را نورهایی خلق کرد…».
حالا این نور یعنی چه؟آیا منظور نوری است که ما از چراغ و خورشید و ماه می بینیم و یا چیز دیگری است؟ که احتمالاًچیز دیگری است چرا که خداوند می فرماید:
(اللهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَ الأرض…) (18).
این نور حسّی نیست.چون خدا که جسم نیست؛ خودش نور است؛ یک نوری هم دارد، می شود نور النور.
به هر حال، حقیقتی وجود دارد به نام نورانیت؛چیزی است که این عالم با همه ی انوارش، با این همه کهکشان ها و خورشید ها، در مقابل آن، ظلمت است و اهل بیت عَلَیهِمُ السَّلام، وجودی از سنخ آن نورانیت داشته و دارند که قبل از خلقت آسمان ها و زمین و قبل از خلقت انسان ها درعرش الهی حضور داشته اند.
مسئله ی دیگر درباره ی وجود انبیا و ائمه ی اطهار عَلَیهِمُ السَّلام این است که معتقدیم که آنان همیشه زنده اند و حیات دارند: «أعلَمُ أنَّ …یَرَونَ مَقامی و یَسمَعونَ کَلامی و یَرُدّونَ سَلامی»(19)، (…أحیَآءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون)(20).
ولی به هر حال، نمی توانیم تماس جسمانی با آن ها بگیریم؛ هر چند که تماس روحانی می شود گرفت. توسلاتی که با ایشان پیدا می کنیم، تماس با روح آن ها است؛ روحی که مرتبه اش پایین تر از وجود نورانیت است؛ چیزی که تعلق به جسم می گیرد؛ حضورش در جسم با غیبتش در جسم فرق می کند. ما هم با توسل می توانیم با آن تماس گرفته و استفاده کنیم. توسل، نوعی برقراری ارتباط است البته ما هم روح داریم؛ روح ما بعد از مرگ هم باقی است امّا بودن روح ما با روح آن ها اندکی تفاوت دارد. آن ها(…عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون)(21) اند و ارواح ما بعد از رفتن از این عالم معلوم نیست در کجا و در چه حالی باشند.
از این مباحث استفاده می شود که یک مقام نورانیت داریم که فوق تصور ما است. هر چه به مغزمان هم فشار بیاوریم، چیزی نخواهیم فهمید. همین خوب است که بگوییم نور خدا است، انواری است که خدا در عرش خودش قبل از خلقت عالم قرار داده است؛ بلکه تمام هستی پرتوی از نور آن ها است. این گونه روایات را اهل سنّت نیز نقل کرده اند که نور پیامبر اکرم صَلَّی الله عَلَیه وآله و امیرمؤمنان عَلَیهِ السَّلام یک نور بود که خدا قبل از خلق آسمان ها و زمین آفرید و این نور واحد بود تا در صلب عبدالمطلب تقسیم شد؛ یکی در صلب عبدالله قرار گرفت و منشأ پیدایش رسول اکرم صَلَّی الله عَلَیه وآله شد و یکی در صلب ابوطالب که منشأ پیدایش امیرالمؤمنین عَلَیهِ السَّلام شد.(22)
بهشت را خداوند از نور پیغمبر اکرم صَلَّی الله عَلَیه وآله خلق کرد؛ حتی لوح و قلم را؛لوح و قلمی که باز به حسب آن چه در روایات آمده، منشأ پیدایش تمام تقدیرات خدا است. قضای الهی به واسطه ی قلم بر لوح ثبت می شود؛ لوح و قلم نیز از نور اهل بیت عَلَیهِمُ السَّلام آفریده شده است. قرآن وقتی از روح الأمین سخن می گوید، که به حسب بعضی تفسیرها(عَلَّمَهُ شَدِیدُ اَلقُوَی)(23) است. کسی است که رسول کریم، رسول امین و در عرش خدا ی متعال است. مکان او پیش خدا است. این روح الأمین، با این عظمت، در روایات آمده که چند مرتبه پیغمبر اکرم صَلَّی الله عَلَیه وآله او را به خلقت اصلی اش مشاهده فرمودند. در روایت آمده است:
… و روحُ القُدُس ِفی جَنانِ الصاقورَهِ ذاقَ مِن حَدائِقِنا الباکورَهِ…(24)؛
… ما مقامات و باغ های پرثمری داریم که روح الأمین در آن باغ های کوچک از آن میوه ها، نوبر آن میوه ها را چشیده است… .
روح الأمین با آن عظمتش، نوبر درخت های پرثمر خاندان عترت را چشیده است. البته کاری به سند این روایات نداریم. از این گونه روایات در احادیث ما بسیار نقل شده است. ما می خواهیم بگوییم چیزهایی هست فوق آن چیزهایی که ما می فهمیم:
(الم *ذلِکَ الکِتَبُ لَا رَیبَ فِیه هُدًی لِلمُتَّقِینَ* الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِالغَیب…)(25)؛
الم (بزرگ است خداوندی که این کتاب عظیم را،از حروف ساده ی الفبا به وجود آورده) آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد. و مایه ی هدایت پرهیزکاران است.(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [آن چه از حسّ پوشیده و پنهان است] ایمان می آورند… .
در بعضی از تفاسیر، از این آیه به وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تفسیر شده است. تفاوت اصلی مؤمن و کافر آن است که ملاک مؤمن مشهودات و محسوسات نیست.
اگر ما فقط به محسوسات اکتفا کنیم که اصلاً خدا را هم انکار خواهیم کرد. مشکل بنی اسرائیل همین بود؛ می گفتند: (…أرِنَا اَللهَ جَهرَهً…)(26)؛… خدا را آشکارا به ما نشان ده… . یا این که می گفتند: (…لَن نُّؤمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللهَ جَهرَه…)(27)؛… ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد؛ مگرا ین که خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم… .
ایمان به غیب نداشتند. خیال می کردند انسان تا چیزی را نبیند، نمی تواند ایمان بیاورد. این روحی است که امروزه بر فرهنگ جهانی حاکم است؛ یک نوع گرایش پوزیتویستی(28) که البته دارای مراتبی است. برای این که گرفتار حس گرایی و چنین گرایش هایی نشویم، قدم اول این است که ایمان به غیب داشته باشیم؛ بدانیم که چیزهایی هست که ما نمی شناسیم و درک نمی کنیم. اگر این گونه نباشد، اصلاً وارد مرز ایمان نشده ایم. از مجموع آن چه درباره ی مقامات اهل بیت عَلَیهِمُ السَّلام در آیات و روایات آمده است، به دست می آید که آن ها مقامات بلندی دارند که ما نمی فهمیم. اگر هم بفهمیم نمی توانیم صاحب آن مقام شویم.
مقام امام و وجود امام و نقشی که تکویناً در این عالم دارد، چیزی است که فهم ما در زمینه ی آن بسیار کم است. البته گفتنی است که کسانی خواستند عیسی – علی نبینا و آله و علیه السلام- را بفهمند، گرفتار غلو شدند. کسانی خواستند مقام ائمه عَلَیهِمُ السَّلام را درک کنند، آنان را به مقام الوهیت رساندند.
روزی پیامبر اکرم صَلَّی الله عَلَیه وآله با اشاره به امیرالمؤمنین عَلَیهِ السَّلام، فرمودند: اگر نبود ترس از این که درباره ی علی بگویید آن چه نصارا درباره ی عیسی بن مریم- علی نبینا و آله و علیه السلام – گفتند، از فضایل علی چیزی می گفتم که مردم خاک پایش را برای شفا ببرند.
ترس از این بود که مردم گمان کنند علی عَلَیهِ السَّلام خدا است. ما خدا را درست نشناختیم، خیال می کنیم هر کس دارای چنان قدرتی باشد، خدا است.
به هر حال، بین این حد معرفت عوامانه ی جاهلانه، که مثل بنده دارم، و آن معرفتی که باید به آن برسیم، مراتب بسیار زیادی وجود دارد که هر کسی به اندازه ی همت خودش، اگر از راه خودش درست برود، می تواند آن را درک کند. شما هیچ فکر کرده اید که شیعیان و تقریباً تمام اهل تسنّن، مسئله ی توسل به وجود پیامبر اکرم صَلَّی الله عَلَیه وآله و اهل بیت عَلَیهِمُ السَّلام را کم و بیش قبول دارند؟ یکی از دوستان، نقل می کرد که چند روز پیش سمیناری در کردستان داشتیم؛ علمای اهل تسنّن شرکت کرده بودند؛در مدح اهل بیت عَلَیهِمُ السَّلام چیزهایی می گفتند که ما در بین شیعیان کم تر می شنویم. چه توسلاتی نسبت به اهل بیت عَلَیهِمُ السَّلام، خصوصاً وجود مقدس حضرت زهراعَلَیها السَّلام و حضرت ابوالفضل عَلَیهِ السَّلام دارند!«السلامُ عَلَیکَ یا أباصالح المَهدیّ أدرِکنی»(29) خیلی ها این جمله را گفتند و اثرش را دیدند؛ در گم راهی های بیابان راه پیدا کردند؛ مشرف به مرگ بودند، نجات یافتند. این صدا را چگونه شنیدند و چگونه پاسخ دادند؟ از کجا صاحب صدا را تشخیص می دهند که کجا است و چه می خواهد؟ و…
این ها سؤالاتی است که پیغمبر اکرم صَلَّی الله عَلَیه وآله فرمودند، اگر به آن ها پاسخ دهم، می ترسم که مردم به گونه ای فکر کنند که نصارا درباره ی عیسی – علی نبینا و آله و علیه السلام- گمان می کردند.
هر روز در نماز به پیامبر خدا صَلَّی الله عَلَیه وآله سلام می دهیم: «السلامُ عَلَیکَ أیُّها النَبیٌ…» آیا واقعاً این فقط یک لفظ است که بر زبان جاری می شود و شنوند ه ای در کار نیست؟! برای رفع قصور نماز، باید سجده ی سهو به جای آوریم و در حال سجده، به پیغمبر سلام کنیم. آیا در حکمت این کار اندیشیده اید؟ اجمالاً باید بدانیم که خیلی چیزها درباره ی این بزرگان هست که باید یاد بگیریم؛ البته همه آن ها را نمی توانیم بیاموزیم ولی فی الجمله اگر در این اشارات و بیاناتِ روایات دقت کنیم، هیچ ابهامی نمی ماند. امروز رسم شده که در همه چیز تشکیک می شود. شنیدم بعضی ها در این که می توان زیارت عاشورا خواند یا نه، شک کرده اند! می گویند سندش معتبر نیست.
در این گونه افراد، روح تبرّا تضعیف شده است. تبلیغاتی که برای تساهل و تسامح شده روح تبرّا را از ما گرفته است. برای این که زمینه ی تسلط فرهنگ جهانی را فراهم کنند، در بسیاری از عقاید شیعه تشکیک می کنند؛ مسجد جمکران، زیارت عاشورا و… .می گویند: جمکران مسجدی است برای عبادت خدا؛ حال که مردم این گونه آن جا جمع می شوند، شما هم یادی از امام زمان بکن.گناه که ندارد؛قصد ورود نکن، به قصد رجا برو. شیطان وقتی بخواهد انسان را از راهی باز بدارد، در همه چیز، در سند یا در دلالت تشکیک می کند.
وجود امام تنها این نیست که برای بیان احکام، کلامش حجّت باشد یا برای مدیریت جامعه، اطاعتش واجب باشد؛ این یک امر ظاهری و اعتباری است که اولین مرتبه ی ایمان ما است. هر عوام و درس نخوانده ای، هر ضعیف الإیمانی، اگر بخواهد شیعه شود، باید این اعتقاد را داشته باشد. آن چه از علما و بزرگان و اهل دقت انتظار می رود، عمق این مسائل است. باید در این ها بیش تر فکر کنیم. ابتدا فکر کرده، باور نموده و سپس به یقین برسیم؛ بعد هم سعی کنیم به لوازمش ملتزم شویم. ارتباطی که باید برقرار کنیم باید حاصل شود. نورانیتی که باید کسب کنیم. در پرتو این انوار الهی نصیب ما می شود که متأسفانه قدرش را نمی دانیم. مَثَل ما در استفاده ی از وجود اهل بیت عَلَیهِمُ السَّلام مثل کسی است که از یک اقیانوس به اندازه ی یک استکان مصرف کرده و بقیه ی مراتبش هنوز دست نخورده باقی مانده است. ما غافلیم. ما باید از این معارف استفاده کنیم؛ چرا که گوشت و پوست و خون ما از مال امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
پروردگارا، تو را به مقامی قسم می دهیم که نمی فهمیم چیست؛ به مقامی که اهل بیت عَلَیهِمُ السَّلام در نزد تو دارند و تو می دانی و ما نمی دانیم؛ تو را به عزیزترین بندگانت قسم می دهیم که دل های آلوده ی ما را لایقِ بخشی از معارف آن ها قرار بده!
این آلودگی ها را از باطن ما بزدا تا لیاقت استفاده از آن نورها را به اندازه ی ظرفیت خودمان بیابیم!
ما را به وظایف مان نسبت به مولامان آشناتر و در انجامش موفق تر بگردان!
سایه ی جانشین شایسته اش بر سر ما مستدام بدار!
وَالسَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُه
پی نوشت ها :

1- مفاتیح الجنان، اعمال شب بیست و سوم ماه رمضان؛ کفعمی، بلدالامین، ج1، ص 203: خدایا، برای حجّه بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که درود تو بر او و اجدادش باد، در این ساعت و در هر ساعت، دوست، نگه دارنده، پیشوا، یار، راهنما و دیده بان باش تا او را در زمین خود با اقتدار و فرمان روایی جای گاه دهی و برای مدت طولانی در آن بهره مند سازی.
2- مفاتیح الجنان، دعای عّدلیه.
3- ر. ک: محمّدی ری شهری، میزان الحکمه، ج1، ص 348، ح1220.
4- مفاتیح الجنان، فرازی از مناجات شعبانیه:… خدایا بریدن از همه چیز و روی آوردن تنها به سوی تو، به من عطا فرما… .
5- همان: …(خدایا) شیفتگی یاد خودت را در دلم افکن که مرا به یاد تو سوق می دهد… .
6- همان، بخشی از زیارت جامعه:…آن کس که خدا را خواست به شما شروع می کند، و آن کس که او را یگانه می داند از شما می پذیرد، و آن کس که می خواهد به سوی خدا رود به وسیله ی شما به او روی می آورد… .
7- همان:… خدا به وسیله ی شما آغاز نمود و به وسیله ی شما به پایان می رساند… .
8- همان: …(خدا) به وسیله ی شما آسمان را نگه می دارد تا بر زمین فرود نیاید مگر به فرمان او، و به وسیله ی شما غم و اندوه را می زداید و ناراحتی را برطرف می سازد… .
9- همان: … به وسیله ی شما باران را نازل می کند و آسمان را نگه می دارد… .
10- همان، فرازی از دعای عدیله:…به برکت او به خلق روزی می رسد… .
11- همان، فرازی از زیارت جامعه:… خدا شما را به صورت نورهایی آفرید و دور عرش خود قرار داد تا زمانی که به وسیله ی شما بر ما منت گذاشت… .
12- همان:… شما را در منازلی قرار داد که به بلند کردن آن ها و یاد نام او در آن فرمان داده است… .
13- بقره(2) آیه ی 31:… اسامی این ها را به من خبر دهید… .
14- همان: سپس علم اسماء[=علم اسرار آفرینش و نام گذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت…
15- ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، ذیل آیه ی 31 سوره ی بقره.
16- بحارالأنوار، ج16، ص 402، ح1؛ و ج18، ص 278.
17- مفاتیح الجنان، بخشی از زیارت جامعه ی کبیره.
18- نور(24) آیه ی 35: خداوند نور آسمان ها و زمین است… .
19- مفاتیح الجنان، اذن دخول حرم های شریف: می دانم… که جای گاه مرا می بینند و سخن مرا می شنوند و به سلام من جواب می دهند.
20- آل عمران(3) آیه ی 169:… آنان زنده اند، و نزد پروردگار شان روزی داده می شوند.
21- همان:… نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
22- به عنوان نمونه: قندوزی، ینابیع الموده، ج1-2، ص 304.
23- نجم(53) آیه ی 5: آن کس که قدرت عظیمی دارد[= جبرئیل امین] او را تعلیم داده است.
24- بحارالأنوار، ج75، ص 377، ح3.
25- بقره(2) آیه های 1-3.
26- نساء(4) آیه ی 153.
27- بقره(2) آیه ی 55.
28- برای دریافت مفهوم این واژه، ر.ک: عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، ص 322.
29- درود بر تو ای اباصالح مهدی به فریادم برس.
منبع مقاله :
سخنرانان علامه مرتضی عسکری… [و دیگران]، (1381)، گفتمان مهدویّت: سخنرانی های گفتمان سوم، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ سوم

سخنران:
آیه الله محمّد تقی مصباح یزدی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید