مرحوم علامه مجلسی(رض) مواردی را به عنوان احادیث ائمه(ع) از کتاب شریف مصباح الشریعه نقل می کنند. در این کتاب نورانی به حدیثی از امام صادق(ع) برمی خوریم که فرمودند: إِعْرَابُ الْقُلُوبِ عَلَى أَرْبَعَهِ أَنْوَاعٍ رَفْعٍ وَ فَتْحٍ وَ خَفْضٍ وَ وَقْفٍ فَرَفْعُ الْقَلْبِ فِی ذِکْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ فَتْحُ الْقَلْبِ فِی الرِّضَى عَنِ اللَّهِ وَ خَفْضُ الْقَلْبِ فِی الِاشْتِغَالِ بِغَیْرِ اللَّهِ وَ وَقْفُ الْقَلْبِ فِی الْغَفْلَهِ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى [1]
در ادبیات عرب کلمات حالت های مختلفی به خودشان می گیرند که به آنها اعراب می گویند. گاهی آخر کلمه مرفوع است، گاهی مفتوح و گاهی مجرور و مخفوض است و گاهی هم وقف دارد. این حالات مختلف کلمه، معنی آن را مشخص می کنند. البته این در زبان عربی بیشتر دیده می شود و در فارسی زیاد نیست. گاهی یک کلمه به واسطه اعراب و حالات آخرش، به حسب ظاهر همان یک کلمه است و این اعراب آخر کلمه از معنای کلمه حکایت می کند.
این کلمه (قلب) در این جمله چه معنایی دارد؟ و جایگاه آن چیست؟ قلبی که خدای متعال به انسان ها داده، حالات گوناگونی دارد که این حالات از حقیقت و جایگاه این قلب حکایت می کند. شاید مقصود از اعراب قلوب، این حالت های مختلفی باشد که قلب در ارتباط با خدای متعال پیدا می کند.
حالت های چهارگانه قلب
حضرت فرمودند: وَ وَقْفٍ فَرَفْعُ الْقَلْبِ فِی ذِکْرِ اللَّهِ تَعَالَى . حالت رفع قلب در توجه به خدای متعال است. قلب اگر متوجه حضرت حق بود، حالت رفع پیدا می کند، وَ فَتْحُ الْقَلْبِ فِی الرِّضَى عَنِ اللَّهِ حالت فتح و گشایش و باز شدن دریچه های قلب و وسعت پیدا کردن قلب، در راضی بودن از خدای متعال است. قلبی که راضی از خداست، قلب مفتوح است وَ خَفْضُ الْقَلْبِ فِی الِاشْتِغَالِ بِغَیْرِ اللَّهِ. فرو افتادن قلب در این هست که قلب به غیر خدای متعال مشغول شود. وَ وَقْفُ الْقَلْبِ فِی الْغَفْلَهِ عَنِ اللَّهِ ، چهارمین حالت قلب، توقف قلب است. در این حالت، قلب رشد ندارد. فرمودند: در حال غفلت از خدای متعال است.
اگر قلب غافل از خدای متعال بود، متوقف می شود. سرمایه ای که خدای متعال به انسان داده که همواره باید برای انسان سود آور باشد اگر به غیر خدا اشتغال داشت سقوط می کند.
ذکر خدای متعال موجب رفع حجاب ها
اگر بعد از این توجه به حضرت حق، انسان به مقام رضا هم رسید و به خدایی خدای متعال راضی بود، درها به سوی این فرد گشوده می شود. در فراز بعدی حضرت توضیح دادند و این معنا را فرمودند: أَ لَا تَرَى أَنَّ الْعَبْدَ إِذَا ذَکَرَ اللَّهَ بِالتَّعْظِیمِ خَالِصاً ارْتَفَعَ کُلُّ حِجَابٍ کَانَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ تَعَالَى مِنْ قَبْلِ ذَلِکَ [2] ذکر خدای متعال موجب رفع قلب است؛ یعنی بین قلب انسان و خدای متعال، حجاب هایی است. اگر قلبی مشغول خدای متعال شد و یاد خدای متعال را داشت با دو ویژگی إِذَا ذَکَرَ اللَّهَ بِالتَّعْظِیمِ خَالِصاً [3] عظمت الهی را یاد می کرد، یعنی همواره این قلب متوجه عظمت حضرت حق و حقارت خودش بود و کوچکی و فقر و نداری خودش را و نه فقط فقر خودش فقر همه عالم را در مقابل خدای متعال متذکر شد ، این ذکر به تعظیم، موجب رفع حجوب است به شرط اینکه همراه با اخلاص باشد.
حجاب بین انسان و خدا، حجاب خدای متعال نیست. چیزی نمی تواند خدای متعال را بپوشاند. هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ [4] خدای متعال از همه چیز ظاهرتر است. ظهور همه چیز به خدای متعال است. بنابراین، این گونه نیست که چیزی بتواند حجاب خدا شود.
در بعضی از روایات آمده است که حجاب بین انسان و خدا، آفرینش است. در روایات کتاب توحید صدوق می خوانیم حجاب بین خدا و مخلوق و خلقه ایاهم. همین که خدای متعال مخلوق را می آفریند، مخلوق چون مخلوق است و محدود، محجوب است و راهی به حقیقت مطلق ندارد.
ذکر، بزرگ ترین عبادات
گاهی اوقات ذکر خدای متعال موضوعیت پیدا می کند و اصل توجه به حق تعالی فراموش می شود . مثلا بعضی افراد ذکر می گویند که قدرت پیدا کنند، ذکر می گویند که مکاشفه کنند. شیطان همیشه تلاشش این بوده که هر کجا باب خیری است، در آن باب خیر نفوذ کند و این راه خیر را غلط جلوه دهد. و طبیعتاً بسیاری از افراد از همین مسیر ذکر – که عبادتی بزرگ است – سقوط می کردند.
یکی از موارد عبادت ذکر است. ذکر از اعظم عبادات است. حتی باطن نماز هم ذکر است؛ أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری [5] عبادت بزرگی است. در روایت نورانی می خوانیم: خدای متعال برای هر چیزی حدی قرار داده است، جز برای ذکر خودش. فرموده: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً [6] بسیار به یاد خدا باشید. امام صادق (ع) براساس این روایت فرمودند: پدر بزرگوار من دائم زبانش به ذکر خدا مشغول بود. در کوچه راه می رفت سر سفره نشسته بود و ذکر می گفت وقتی با کسی صحبت می کرد، ذکر می گفت.
بعضی از علما و فقها هم گاهی همین حالت را دارند؛ یعنی دائما زبانشان به ذکر خدا مشغول است و به تعبیر حضرت، زبان پدر من دائم به کامش چسبیده بود و ذکر می گفت. پدرمان، ما را بین الطلوعین بیدار می کردند هر کسی در خانه بود، اگر قرآن بلد بود، باید مشغول تلاوت قرآن می شد و اگر قرآن هم بلد نبودند، باید مشغول به ذکر گفتن می شدند.
آثار تلاوت قرآن و ذکر خدا
بعد آثار و برکات تلاوت قرآن را بیان کردند که اگر در خانه ای تلاوت قرآن باشد، چه آثاری دارد؟ فرمودند: اگر در خانه ای قرآن تلاوت شود اولاً این خانه نورانی است. به شرط اینکه کسی اهل مشاهده ملکوت باشد. حقیقت و نورانیت آن خانه را می بیند. شیاطین از این خانه رخت برمی بندند. أَ لَا تَرَى أَنَّ الْعَبْدَ إِذَا ذَکَرَ اللَّهَ بِالتَّعْظِیمِ خَالِصاً [7].
اگر کسی دائم مشغول یاد کردن از عظمت حضرت حق بود و کوچکی و حقارت همه دستگاه خلقت را در مقابل خدای متعال مورد توجه قرار داد، کم کم حجاب ها بین قلب او و خدای متعال برداشته می شوند. به تعبیر دیگر خود قلب درجه درجه بالا می رود. قلوب فرق می کنند؛ در کامل ترین درجات، قلوب معصومین (ع) را می توان نام برد. قلوب دیگر واسطه هایی می خواهند، به میزانی که توجه به عظمت الهی در آنها پیدا شود، این موانع برداشته می شوند. حضرت فرمودند: اگر خوب توجه شود قلب بالا می رود و درجات را طی می کند. مراحل را پشت سر می گذارد. ارْتَفَعَ کُلُّ حِجَابٍ کَانَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ تَعَالَى مِنْ قَبْلِ ذَلِکَ [8] تدریجا حجاب ها برداشته می شود و عظمت خدای متعال در قلب مؤمن ظاهر می شود. ظهور پیدا می کند عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم [9].
امیرالمومنین (ع) وقتی متقین را توصیف می کند، می فرمایند: متقین کسانی هستند که خدای متعال در جانشان عظمت پیدا کرده است. آنها عظمت خدا را می بینند و مابقی از چشمشان افتاده است و دیگر به چشمشان نمی آید. این عالم با همه عظمت و بزرگی در برابر عظمت خدای متعال به حساب نمی آید.
دریافت معرفت بدون واسطه
معرفتی که به ما می رسد، از ده ها زبان و قلب عبور می کند تا به ما برسد ؛ یعنی یک راوی مطلبی را شنیده و با قلب خودش درک کرده و بیان می کند و بعد از چندین واسطه به ما رسیده است . ولی گاهی کار کسی به جایی می رسد که از سرچشمه می نوشد. از خود وجود مقدس امام صادق (ع) معارف را دریافت می کند. بزرگواری می فرمود: من از حضرت خواهش کردم که وجود مقدس امام صادق (ع) بی واسطه به من عطا بکند. و او می گفت که این دعا مستجاب می شود. گاهی حقایق را بدون واسطه از سرچشمه فیض وجود مقدس امام صادق(ع) دریافت می کند.
یکی از اساتید می گفت: من از استاد بزگوارمان آقای الهی برادر علامه طباطبایی(رض) که شاگرد مرحوم آیت الله قاضی بودند، بعد از وفات مرحوم آقای قاضی درخواست کرده بودم که شما گاهی خدمت استادتان تشرف پیدا می کنید، از ما هم یادی کنید و مددی بخواهید. سپس به ذکر خاطره ای پرداخت: بین من و خانواده ام کدورت جزئی پیدا شد و چیز مهمی هم نبود. احساس دلتنگی کردم. خودم را رساندم تبریز و به نزد مرحوم آقای الهی رفتم. ایشان به من فرمود: فلانی! من خدمت مرحوم آقای قاضی که بودم ایشان به من فرمود که فلانی چطور می خواهد همراه ما باشد در حالیکه خانواده اش را ناراحت کرده است؟!
بعد ایشان می فرمود: وقتی مثل مرحوم آقای قاضی اینجوری است، وجود مقدس امام صادق (ع) چگونه است؟ وقتی مؤمن آنقدر نورانی می شود که اینگونه حجاب هایش برداشته می شود و به او اجازه می دهند به خلوت خانه افراد هم راه یابد، معصوم چگونه است؟
شخصی به امام رضا (ع) عرض کرد: برای ما و خانواده مان دعا کنید. حضرت فرمود: مگر ما برای شما دعا نمی کنیم؟ ما در یاد شما هستیم، ما بر عمل شما ناظریم. قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ [10] هر کاری انجام می دهید، بدانید خدا می بیند. یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى [11] خدا می بیند، رسولش می بیند و مؤمنون هم می بینند. فرمود: مؤمنون امیرالمؤمنین (ع) است. ما ائمه هدات معصومین، مؤمنون هستیم و شاهد عمل شماییم. گاهی آن انواری که از نبی اکرم به همه عالم می رسد واسطه همۀ فیوضات آن بزرگوارها هستند. اگر کسی صاحب ذَکَرَ اللَّهَ بِالتَّعْظِیمِ؛[12] شد؛ یعنی مقام ذکر عظمت الهی در قلبش ظاهر گردید، حجاب های بین او و خدای متعال برداشته می شوند.
تاثیر جسم بر روح و قلب
باید دانست که حالت جسم بر روح اثر می گذارد. از آن طرف حالت روح نیز باید بر جسم تجلی کند. یعنی سجده قلب باید در جسم انسان در خضوع و تواضع انسان در تواضع ظاهری انسان ظهور پیدا کند. حاصل این خشوع در مقابل خدای متعال هم تواضع تام است. هیچ تکبری در مؤمن نیست. این تکبر ریشه اش می سوزد. با سجده در مقابل خدای متعال چیزی برای عبد باقی نمی ماند تا بخواهد فخر فروشی کند. همه جا خدا را می بیند. قلب در حالتی رفعت پیدا می کند و بالا می رود و طبیعتاً حجاب های نور را پشت سر می گذارد.
حالت رضا، رمز گشایش قلب
حالت بهجت و نشاط وقتی به قلب دست می دهد که قلب وسعت پیدا می کند و منشرح و مفتوح می شود و این در اثر رضاست. اگر قلبی راضی بود، راحت و نشاط در آن دیده خواهد شد. در روایت آمده که خدای متعال رعب و نشاط و راحتی را در رضای متقین قرار داده است. اگر کسی صاحب مقام رضا شد، قلبش گشایش پیدا می کند و مفتوح می شود و غرق در سرور و بهجت است؛ آن هم سرور و بهجت بالله؛ یعنی دائم در فعل خدای متعال در عالم از ربوبیت خدای متعال از خدایی خدای متعال لذت می برد.
حالت خفض، اشتغال به غیر خدای متعال است. قلب مخفوض، قلبی است که به غیر خدا مشغول شده است. سپس حضرت فرمودند که علامتش هم این است که می بینید: وَ إِذَا اشْتَغَلَ قَلْبُهُ بِشَیْ مِنْ أَسْبَابِ الدُّنْیَا کَیْفَ تَجِدُهُ إِذَا ذَکَرَ اللَّهَ بَعْدَ ذَلِکَ وَ أَنَابَ مُنْخَفِضاً مُظْلِماً کَبَیْتٍ خَرَابٍ خَاوٍ لَیْسَ فِیهِ عُمْرَانٌ وَ لَا مُؤْنِسٌ [13] انسانی که مشغول به غیر خدای متعال شده گاهی با همین اشتغال به غیر از دنیا می رود.
انسان در این دنیا غریب است اگر در این دنیا حجابش برداشته شد، انوار الهی به قلب او می آیند و غربت او پایان می یابد. اما اگر انسان با خدای متعال مأنوس نشد، این قلب در دنیا غریب و بی مونس می ماند. آبادانی قلب با حضور حضرت حق میسر می شود. انسانی که مشغول دنیاست اگر تصمیم گرفت به سوی خدا بیاید آن وقت می فهمد که چقدر این خانه ویران شده و چقدر غریب و تنهاست: مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ [14].سیدالشهداء (ع) می فرماید: خدایا آن کسی که تو را پیدا نکرد، چه چیزی را پیدا کرد و آن که تو را پیدا کرد، چه چیزی را از دست داده است. انسان را برای انس با غیر خدا نیافریده اند. اگر انسان به خدای متعال مأنوس نشد، این خانه ویران می شود.
غفلت از خدای متعال، موجب تاریکی قلب انسان
وَ إِذَا غَفَلَ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ [15] مادامی که انسان مشغول تعظیم خدای متعال است، انوار عظمت الهی در قلبش تجلی می کند و عظمت خدا را احساس خواهد کرد و از لحظه ای که غفلت از عظمت خدا آغاز می شود، نور عظمت الهی از او برداشته خواهد شد. حضور عظمت و انوار عظمت این ذکر و توجه قلب، متوجه حضرت حق است. این توجه مسیر جریان انوار عظمت الهی در قلب و رفع حجاب ها از قلب و گشایش هایی برای قلب است.
اگر قلب حالت رفع پیدا کرد دائم در حال بالا رفتن است. حال باید دید ویژگی های این صعود کننده چیست؟ فرمودند : فَعَلَامَهُ الرَّفْعِ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ وُجُودُ الْمُوَافَقَهِ وَ فَقْدُ الْمُخَالَفَهِ وَ دَوَامُ الشَّوْقِ وَ عَلَامَهُ الْفَتْحِ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ التَّوَکُّلُ وَ الصِّدْقُ وَ الْیَقِینُ وَ عَلَامَهُ الْخَفْضِ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ الْعُجْبُ وَ الرِّیَاءُ وَ الْحِرْصُ وَ عَلَامَهُ الْوَقْفِ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ زَوَالُ حَلَاوَهِ الطَّاعَهِ وَ عَدَمُ مَرَارَهِ الْمَعْصِیَهِ [16] قلبی که رو به خدای متعال است و عظمت الهی در آن تجلی پیدا می کند، ویژگی اش این است که با خواست خدا موافقت پیدا می کند و از خواست خدا خارج نمی شود.
قلب در حال بالا رفتن، قلبی است که در همه احوال موافق با مشیت خدا عمل می کند. واجبات الهی نیز لحظه ای از او ترک نمی شوند. آنچه خدا دوست می دارد، این قلب ترک نمی کند. اگر قلبی مشغول واجبات نیست و تکالیف از او ترک می شود، باید بداند این قلب رفعت و رشدی ندارد. قلب رشیدی نیست. وقتی انوار عظمت الهی در قلبی تجلی کرد، انسان خدا و عظمتش را می بیند و نمی تواند با خدا مخالفت کند. این مخالفت به دلیل محجوب بودن و توقف قلب است. اگر قلبی متوقف شد و رو به خدا نبود، سه علامت در آن پیدا می شود:
1 – عجب: قلبی که از خدا غافل می شود و مشغول به غیر خدای متعال می شود و سقوط می کند در این سقوط در قدم اول همیشه خود را می بیند، قلبی که رو به بالاست، خودش را نمی بیند. عظمت خدا را می بیند و می فهمد هیچ و پوچ است، اما قلبی که در حال سقوط کردن است روی خود را از خدا برگردانده. این قلب در قدم اول، خودش را می بیند. من بودم که چنین کردم. حتی در عبادتش خود را می بیند. من بودم که نماز شب خواندم، من بودم که دستگیری کردم، من بودم که عالم شدم.
2 – بی تفاوت بودن معصیت و طاعت: اگر قلبی متوقف شد و رو به خدا نرفت، معصیت و طاعت برایش یکی می شود. نه از معصیت رنج می برد و نه از طاعت لذت.
3 – شک در حلال و حرام خدا: حلال و حرام برایش مشتبه می شود و نمی تواند حلال و حرام خدا را بفهمد. قلبی که در راه خدا حرکت می کند، خدای متعال این شک ها را از آن برمی دارد. در زندگیش شک نمی کند. برعکس قلبی که غافل از خدای متعال است به همه چیز شک دارد. هر قدمی که می خواهد بردارد، نمی داند درست است یا غلط. نمی تواند بفهمد محیط ولایت امیرالمؤمنین کجاست؟ کجا پا در وادی نور می گذارد؟ محیط ظلمت کجاست؟
ولی وقتی قلب به سوی خدای متعال حرکت کرد، جهت میل قلب عوض می شود و حبّ الهی در قلب مستولی می شود. وقتی حب خدای متعال در قلب جای گرفت، انسان محبوب خدا را می شناسد و مغبوض خدا را نیز می شناسد. این حالاتی است که خدای متعال به قلب می دهد.
قلب مانند شاقول، میزان و ترازویی است که خوبی ها و راستی ها را می فهمد و از بدی ها و کجی ها نفرت دارد. ولی اگر متوجه دنیا شد، این قلب نه میل به خوبی دارد و نه نفرت از بدی. شک و صاحب حیرت، نمی تواند رضای خدا را بفهمد؛ چون نمی خواهد بفهمد. لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ [17] وقتی خدای متعال این سرمایه عظیم را داد و اگر انسان شکر کرد و همواره مشغول به ذکر جلالت و عظمت خدا بود، خدای متعال کم کم همه حجاب ها را برمی دارد.
تفاوت لذت اشتغال به خالق با اشتغال به مخلوق
لذت عبادت خدای متعال، با لذت از اشتغال به مخلوق تفاوت دارد. این لذت ها اولا محدود است و در باطن خودش هیچ لذت دنیایی نیست که در بطنش تلخی نباشد. حتی لذت های حلال هم یک تلخی در باطنشان هست. این روایت شاید به همین موضوع اشاره دارد: فَقَالَ الدُّنْیَا حَلَالُهَا حِسَابٌ وَ حَرَامُهَا عِقَابٌ [18] این دنیا حلالش هم حساب دارد. سپس آنهایی که اهل حساب و کتابند، می کوشند برای حلال دنیا هم حساب باز کنند. حسابشان با خداست و نمی گویند حالا که خدا حلال کرده بگذار مشغول باشیم. موقعی هم که به حلال خدا مشغول می شوند در واقع اشتغال بالله است؛ چون خدا این نعمت را آفریده و خدای متعال دوست می دارد که انسان از حلالش بهره مند شود.
در روایات می خوانیم که فرمودند: وقتی در خانه های ما می آیید دوست داریم خوب بخورید. وقتی مهمان ما می شوید دوست داریم خوب بخورید. انسان وقتی به بهشت الهی وارد شد، متوجه خدای متعال می شود و درمی یابد که همه عالم دارالنعیم خداست. آن وقت می فهمد خدای متعال دوست دارد که از این نعمت ها خوب استفاده کنند. لذا استفاده از حلال خدا هم برای مؤمن رشد می آورد و حجاب مؤمن نمی شود.
باطن عبادت
أَنَّ الْجَنَّهَ مَحْفُوفَهٌ بِالْمَکَارِهِ وَ النَّارَ مَحْفُوفَهٌ بِالشَّهَوَاتِ [19] رابطه بهشت با عبادت این گونه است؛ نماز باطنش بهشت خدای متعال است. معراج آن است. اگر کسی توانست به باطن عبادت راه پیدا کند، غرق در لذت و نشاط می شود.
در روایت می خوانیم: هنگام نماز، حضرت جوری از میان ما بلند می شد که گویا ما را نمی شناسد. به بلال می فرمود: من را راحت بگذار.
اگر کسی را به باطن عبادات راه بدهند، آن وقت لذت عبادت را می چشد. اگر اهل ذکر الله نبود و اهل غفلت بود، نمازش هم از سر غفلت می شود. اما اشتیاق الهی انسان را بی قرار می کند. آدمی که رو به خدا نیست از طاعت لذت نمی برد. لذت در انسانی که متوقف است برداشته می شود. اگر انسان مشغول به حضرت حق بود، از ظاهر عبادت به باطن عبادت راه پیدا می کند و رفعت می یابد. مومنی که قلبش رفعت پیدا کرده، ملکوت عالم را می بیند.
خدای متعال فرمود: وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَهٌ بِالْکافِرینَ[20] اکنون هم کافران در جهنم اند؛ ولی چون ظاهر طعام را می بینند می گویند چقدر لذیذ است. اگر حجاب کنار برود و باطن این طعام را ببینند درمی یابند که چرک و خون است.
ذکر مصیبت
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلامُ اللَّهِ أَبَدا مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ [لِزِیَارَتِکَ ] السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ [وَ عَلَى أَوْلادِ الْحُسَیْنِ ] وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ.[21] یکی از سنگین ترین مصیبت های سید الشهداء (ع) در روز عاشورا مصیبت جوان رشیدش حضرت علی اکبر (ع) بوده است. بطوری که مقاتل نقل کردند حضرت در میدان جنگ آشکارا برای علی اکبر عزاداری کرد در حالی که برای کس دیگری این چنین عزاداری نقل نشده. وقتی می خواست به میدان برود نَظَرَ الَیْهِ نَظَرَ آیسٍ مِنْه [22] نگاه مأیوسانه ای به قد و بالای علی انداخت. بدنبال این جوان رشیدش به راه افتاد. رو به طرف میدان می رفت و امام حسین دنبال سرش حرکت می کرد. خدایا! تو شاهدی هر وقت دلمان برای پیغمبر تنگ می شد، به قد و بالای این جوان نگاه می کردیم. کنّا إذا اشتقنا إلى وجه رسولک نظرنا إلى وجهه! [23] خدایا! همه چیزش مثل پیغمبر شما بود. فهمش، علمش، گفتارش، سیما و جمال ظاهریش. خدایا! همه چیزش شبیه انبیاء بود. إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمینَ [24] خدایا! جزء برگزیده های تو بود. تو میدانی علی اکبر کیست. خدایا! تو از غصه های من آگاهی، دیگران چه می فهمند چه بر امام حسین گذشته، پس وقتی صدای علی از میدان آمد، یا ابَتا عَلَیکَ مِنّى السَّلامَ.[25] مقاتل نقل کردند حال امام حسین دگرگون شد، با سرعت به طرف میدان آمد، وقتی دیگر ناتوان از جنگیدن شد، دستهایش را به گردن اسب انداخت این اسب تعلیم دیده به جای اینکه حضرت را به طرف خیمه ها برگرداند چه شد به طرف لشکر دشمن حرکت کرد: فقطّعوه بأسیافهم إرباً إرباً![26] پس وقتی امام حسین رسید بر بالین علی که دیگر او را قطعه قطعه کرده بودند. با زانوها تا کنار جسد علی آمد. بلند بلند در مقابل لشکر دشمن گریه کرد: ولدی ولدی پسرم. دیدند خم شد صورت به صورت علی گذاشت: على الدنیا بعدک العفا.[27] بعد احترام کرد جوانش را و نفرمود تو رفتی مرا تنها گذاشتی فرمود: یا ولدی! أمّا أنت فقد استرحت من همّ الدنیا وغمّها وشدائدها [28] رفتی از غم و غصۀ دنیا راحت شدی. خوشحالم پسرم، ولی دیگر پدرت بعد از تو در دنیا تنها شده. ناگهان دیدند صدا می زند، جوانان بنی هاشم بیایید، علی را بر در خیمه رسانید. السلام علیک یا بقیه الله و رحمه الله و برکاته
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
ای نسیم سحری بندگی من برسان
هر نافه که در دست نسیم سحرافتاد
که فراموش مکن وقت دعای سحرم
حجهالاسلام و المسلمین میرباقری
[1] . مستدرک الوسائل/محدث نوری/12/169/101- باب نوادر ما یتعلق بأبواب جهاد…ص:166 [2] . مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج 12، ص 169، 101- باب نوادر ما یتعلق بأبواب جهاد… ص 166. [3] . مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج 12، ص 169، 101- باب نوادر ما یتعلق بأبواب جهاد…ص 166. [4] . الحدید : 3 [5] . طه : 14 [6] . الأحزاب : 41 [7] . مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج12، ص 169، ص 101- باب نوادر ما یتعلق بأبواب جهاد…ص 166. [8] . همان [9] . گنج حکمت یا احادیث منظوم،باقری بیدهندی، ص257، برخى از اوصاف پرهیزگاران از نگاه على(ع) … ص 252. [10] . التوبه : 105 [11] . طه : 7 [12] . مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج12، ص 169، 101- باب نوادر ما یتعلق بأبواب جهاد…ص 166. [13] . مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج 12، ص 169، 101- باب نوادر ما یتعلق بأبواب جهاد… ص 166. [14] . بحارالأنوار،مجلسی، ج 95، ص 226، باب 2- أعمال خصوص یوم عرفه و لیلتها….ص 212. [15] . مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج 12، ص 169، 101- باب نوادر ما یتعلق بأبواب جهاد….ص 166. [16] . مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج 12، ص 169، 101- باب نوادر ما یتعلق بأبواب جهاد….ص 166. [17] . إبراهیم : 7 [18] . الکافی، شیخ کلینی، ج2، ص 459، باب محاسبه العمل … ص 453. [19] . مستدرک الوسائل، محدث نوری ج 8، ص 464، 93- باب استحباب الحیاء … ص 1. [20] . العنکبوت : 54 [21] . مفاتیح الجنان/شیخ عباس قمی/1/458/أول زیارت عاشوراء معروفه است ….ص : 458 [22] . مقالات/جمعی از نویسندگان/855/ – هنر روضه خوانى ….ص:855 [23] . مع الرکب الحسینى (ج 4)/عزت الله مولایی/359/مقتل علی الأکبر علیه السلام ….. ص : 355 [24] . آل عمران 33. [25] . زمینه هاى قیام امام حسین(ع)، ج 2، شیخ نجم الدین طبسی، ص 272، على اکبر(ع) … ص 271. [26] . مع الرکب الحسینى ج 4، عزت الله مولایی، ص 361، مقتل علی الأکبر علیه السلام … ص 355. [27] . همان [28] . بلاغ عاشورا، الشیخ جواد محدثی، ص 27، المبدأ و المعاد …. ص 25.