نویسنده: غلامرضا سعادتى
روز بیست و یکم: ایمنى از شر شیطان
شیطان و انسان
قال تعالى: «ان الشیطان للانسان عدو مبین» (147) ; «بدرستى که شیطان براى انسان دشمن آشکارى است.»
کسانى که از شر شیطان مصونند
1 – مخلصین: قال تعالى: «قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین» (148) ; «شیطان مىگوید: به عزت و جلالت که همه آنها را فریب دهم جز مخلصین را.»
توضیح: مخلص کسى است که در صدد اخلاص خود است و سعى دارد اعمالش خالصانه باشد و مخلص کسى است که با اعمال خالصانه به مقامى مىرسد که خداوند او را براى خودش خالص مىگرداند.
2 – مؤمنین: قال تعالى: «انه لیس له سلطان على الذین آمنوا» (149) ; «به درستى که شیطان بر مؤمنین (واقعى) تسلطى ندارد.»
3 – فرد با انصاف
4 – کسى که در مصائب، جزع و ناله نکند.
5 – راضى به قسمت الهى
امام صادق علیه السلام فرمود: «قال ابلیس: خمسه لیس فیهن حیله و سائر الناس فى قبضتى … و من رضى لاخیه المؤمن ما یرضاه لنفسه و من لم یجزع على المصیبه حتى تصیبه و من رضى بما قسم الله له ولم یهتم لرزقه (150) ; ابلیس گفت: مرا به پنج کس راه نفوذ نیست و بقیه مردم در دست من هستند … [و از جمله آنهاست ]کسى که آنچه بر خود مىپسندد براى برادرش بپسندد، کسى که در مصائب جزع و ناله نکند و صبر نماید، کسى که به قسمتخدا راضى باشد و غم روزى نخورد.»
روز بیست و دوم: توفیق
توفیق از نظر على علیه السلام
1 – راهنما: «لا قائد کالتوفیق (151) ; راهنما و جلودارى چون توفیق نیست.»
2 – عنایتخداوند: «التوفیق عنایته (152) ; توفیق عنایت الهى است.»
3 – رحمت الهى: «التوفیق رحمته; توفیق رحمتخداوند است.»
4 – جذبه خداوند:«التوفیق من جذبات الرب; توفیق از جاذبههاى پروردگار است.»
5 – قله رستگارى:«التوفیق راس النجاح; توفیق اوج موفقیت و رستگارى است.»
6 – برترین نعمت:«لا نعمه اجل من التوفیق; نعمتى بالاتر از توفیق نیست.»
موجبات توفیق از دیدگاه على علیه السلام
1 – طلب از خداوند: «من استنصح الله وفق (153) ; آنکه از خدا طلب خیر کند توفیق یافته است.»
2 – دیندارى: «کما ان الجسم و الظل لایفترقان کذلک التوفیق والدین لایفترقان (154) ; همان گونه که جسم و سایه جدایى ناپذیرند، توفیق و دین نیز جدایى پذیر نیستند.»
چو توفیق الهى شد رفیقت
هدایت مىکند در هر طریقت
روز بیست و سوم: موفقیت در امتحان الهى
برخى از امتحانات
1 – ترس 2 – گرسنگى 3 – ضرر مالى 4 – ضرر جانى 5 – آفات زراعت 6 – خیر و شر
قال تعالى: «و لنبلونکم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال والانفس والثمرات» (155) ; «البته شما را به سختىهایى چون ترس و گرسنگى و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعتبیازمائیم.»
و قال تعالى: «و نبلوکم بالشر و الخیر» (156) ; «شما را با بدى و نیکى مىآزمائیم.»
هدف از امتحان الهى
1 – تصفیه قلوب: «و لیبتلى الله ما فى صدورکم و لیمحص ما فى قلوبکم» (157) ; «تا خدا آنچه در سینه پنهان دارید بیازماید و هرچه در دل دارید پاک و خالص گرداند.»
2 – تصفیه نفوس: «ما کان الله لیذر المؤمنین على ما انتم علیه حتى یمیز الخبیث من الطیب» (158) ; «خداوند هرگز مؤمنان را بدین حال کنونى وانگذارد تا آنکه بدسرشت را از پاک گوهر جدا کند.»
3 – شناخت مجاهدین: «و لنبلونکم حتى نعلم المجاهدین» (159) ; «شما را امتحان مىکنیم تا مجاهدین شناخته شوند.»
4 – نیکوکاران: «الذى خلق الموت و الحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا» (160) ; «خدایى که مرگ و زندگانى را آفرید تا شما بندگان را بیازماید که کدامیک از شما نیکوکارتر است.»
نخستشرط ولى ابتلاى او به بلایاست بلا همیشه بدو مایل است و او متمایل
روز بیست وچهارم: رضاى خداوند
موجبات رضایت الهى
1 – زیاد استغفار کردن
2 – فروتنى
افتادگى آموز اگر طالب فیضى هرگز نخورد آب زمینى که بلند است
تا یک سر موى از تو هستى باقى است آئین دکان بت پرستى باقى است
3 – زیاد صدقه دادن
قال على علیه السلام: «ثلاث یبلغن بالعبد رضوان الله: کثره الاستغفار و خفض الجانب و کثره الصدقه (161) ; سه چیز موجب رضاى الهى مىشود: زیاد استغفار کردن، فروتنى و زیاد صدقه دادن.»
4 – عدم تنپرورى: قال على علیه السلام: «من اسخط بدنه ارضى ربه (162) ; هر کس در راه بندگى بدنش را به سختى اندازد، خدا را راضى کرده است.»
× × × × ×
یکى درد و یکى درمان پسندد
یکى وصل و یکى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
× × × × ×
خواهى که خدا کار نکو با تو کند
ارواح ملائک همه رو با تو کند
یا هرچه رضاى او در آنستبکن
یا راضى شو هر آنچه او با تو کند
روز بیست و پنجم: دوستى و دشمنى
تمام نظام خلقتبر پایه جاذبه و دافعه است. اگر جاذبه مولکولى نباشد، هیچ جمادى در خارج وجود پیدا نخواهد کرد.
اگر قانون جذب و دفع در نباتات نباشد، گیاهان در تنفس (گرفتن اکسیژن و پس دادن گاز کربنیک) دچار اختلال خواهند شد.
اگر قانون جاذبه و دافعه در بین حیوانات نبود، هیچ حیوانى به بچهاش شیر نمىداد و حیوانات از دشمنان خود پرهیز نمىکردند.
اگر قانون جذب و دفع عمومیت نداشته باشد، خوبى، بدى، کیفر، پاداش و بهشت و جهنم و بالاخره خلقت عالم عبث است.
انسان موجودى است متحرک و حرکت او نتیجه تعلق اوست، پس به هرچه تعلق داشته باشیم نسبتبه آن جاذبه خواهیم داشت و عقلا از ضد آن گریزان خواهیم بود، لذا یاوران پیامبر اکرم در قرآن کریم با این صفتبارز توصیف شدهاند: «اشداء على الکفار رحماء بینهم» (163) ; «[یاران پیامبر] بر کافران سختگیر و با خودشان مهربانند.»
و در زیارت عاشورا مىخوانیم: «انى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم»
محبت اهل بیت علیهم السلام
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: «لا یؤمن احدکم حتى اکون احب الیه من نفسه و یکون عترتى احب الیه من عترته و یکون اهلى احب الیه من اهله و یکون ذاتى احب الیه من ذاته (164) ; کسى از شما مؤمن نیست مگر اینکه مرا بیش از خود دوستبدارد و خانواده من نزد او محبوبتر از خانواده خودش باشد و اقوام مرا از اقوام خودش بیشتر دوستبدارد و خود من محبوبتر از خود او باشم.»
روز بیست و ششم: پوشیدن عیوب
در آتشم بیفکن و نام گنه مبر
کآتش به گرمى عرق انفعال نیست
یکى از صفات خداوند، ستار بودن است و کسى که بخواهد از صفتستاریتخداوند بهره ببرد باید خود عیب پوش دیگران باشد.
همیشه تا بتوانى بپوش عیب کسان
به آن دلیل که داناى عیب ستار است
قال على علیه السلام: «فاستر العوره ما استطعتیستر الله منک ما تحب ستره من رعیتک (165) ; زشتىهاى مردم را حتىالامکان مستور بدار همانگونه که دوست مىدارى که خدا عیوب تو را از چشم مردم مستور بدارد.»
تجسس گرى شرط این کوى نیست
در این پرده جز خامشى روى نیست
به پوشیدن ستر درویش کوش
که ستر خدایتبود پرده پوش
× × × × ×
در گفتن عیب دگران بسته زبان باش
با خوبى خود عیب نماى دگران باش
روز بیست و هفتم: درک لیله القدر
فضیلتهاى شب قدر
1 – عظمت فوق العاده: «و ما ادرک ما لیله القدر» (166) ; «چه چیزى مىتواند تو را به عظمت این شب آگاهت کند.»
2 – شب نزول قرآن: «انا انزلناه فى لیله القدر» (167) ; «ما قرآن را در شب قدر نازل کریم.»
3 – شب نزول ملائک و روح: «تنزل الملائکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر» (168) ; «فرشتگان و روح در این شب به اذن خدا از هر فرمان (دستور الهى) نازل مىشوند.»
4 – بهتر از هزار ماه: «لیله القدر خیر من الف شهر» (169) ; «شب قدر از هزار ماه بهتر است.»
5 – شب رحمت و امنیت: «سلام هى حتى مطلع الفجر» (170) ; «شب رحمت و سلامت است تا صبحگاهان.»
6 – شب خجسته: «انا انزلناه فى لیله مبارکه» (171) ; «قرآن را در آن شب مبارک نازل کردیم.»
7 – شب تقدیر: «فیها یفرق کل امر حکیم» (172) ; «در آن شب هر امرى با حکمت تعیین مىشود.»
روز بیست و هشتم: احضار مسائل
در مورد احضار مسائل احتمالات مختلفى وجود دارد که ذیلا به بعضى از آنها اشاره مىشود:
1 – در رابطه با انسان
الف: انسان توجه داشته باشد که به چه چیزى نیاز دارد و نیازهاى ضرورىاش مد نظرش باشد تا مصداق این شعر نشود که:
افسوس هر آنچه بردهام باختنى است بشناختهها تمام نشناختنى است
برداشتهام هر آنچه باید بگذاشت بگذاشتهام هر آنچه برداشتنى است
ب: این که انسان در مقابل مخالفین، اهل مناظره و حاضر جواب باشد، مانند حاضرجوابى معصومین و پیروان واقعى آنها مثل مفضل و بهلول.
2 – در ارتباط با خداوند
الف: در دنیا: در حین دعا بدانیم چه چیزى در اولویت است که باید از خدا بخواهیم. چنان که در دعا مىگوئیم: «اللهم ارزقنا ما تحب و ترضى; خدایا آنچه موجب دوستى و رضاى توست، روزیمان فرما.»
ب: در برزخ: هنگام ورود به برزخ جواب نکیر و منکر را راحتبدهیم. در دعاى وضو مىگوئیم: «اللهم لقنى حجتى یوم القاک; خدایا روز ملاقات با تو به من حجت القا کن.»
ج: در قیامت: آنچه را که خداوند به بندگان صالحش وعده داده استبراى ما فراهم باشد. به قول شاعر:
هرچه خواهد دلت همان بینى هرچه بینى دلت همان خواهد
روز بیست و نهم: پاکى قلب
قلب در روایات
1 – مرکز عواطف: «موضع العقل الدماغ والقسوه والرقه فى القلب (173) ; جایگاه عقل مغز است و قساوت و رقت در قلب جاى دارد.»
2 – سرچشمه حکمت: «القلب ینبوع الحکمه (174) ; قلب سرچشمه حکمت است.»
3 – گنجینه زبان: «القلب خازن اللسان (175) ; «قلب گنجینه زبان است.»
4 – رهبر بدن: «ان منزله القلب من الجسم بمنزله الامام من الناس (176) ; جایگاه قلب در بدن مانند جایگاه رهبر بین مردم است.»
5 – ظروف خداوند: قال رسول الله صلى الله علیه و آله: «ان لله فى الارض اوانى الا و هى القلوب (177) ; خداوند در روى زمین ظرفهایى دارد که آنها قلبها هستند.»
انواع قلب
1 – قلب سلیم: «الا من اتى الله بقلب سلیم» (178) ; «تنها کسى سود مىبرد که داراى قلب سلیم باشد.»
2 – قلب مطمئنه: «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله» (179) ; «کسانى که ایمان آوردند، قلوبشان با نام خداوند آرامش مىیابد.»
3 – قلب نورانى: سئل رسول الله صلى الله علیه و آله عن شرح الصدر ما هو؟ فقال: «نور یقذفه الله فى قلب المؤمن (180) ; از پیامبر اکرم در مورد شرح صدر سؤال شد، فرمود: نورى است که خداوند به قلب مؤمن وارد مىکند.»
4 – قلب بیمار: «فى قلوبهم مرض» (181) ; «در دلهاى آنها (منافقین) بیمارى است.»
5 – قلب مهر خورده: «کذلک یطبع الله على کل قلب متکبر» (182) ; «خداوند این چنین بر قلوب متکبرین مهر مىزند.»
6 – قلب سخت: «فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیه» (183) ; «چون (بنى اسرائیل) پیمان شکستند، آنها را لعنت کرده و دلهایشان را سخت گردانیدیم.»
7 – قلب مرده: على علیه السلام فرمود: «من قل ورعه مات قلبه (184) ; کسى که پرهیزکاریش اندک باشد، قلبش مىمیرد.»
ز تاثیر دل بیدار چشم تر شود پیدا که ماه از نور خورشید بلند اختر شود پیدا
روز سىام: ایفاء حق اهل بیت علیهم السلام
حقوق اهل بیت
1 – دوستى ایشان: «قل لا اسئلکم علیه من اجر الا الموده فى القربى» (185) ; «بگو من در برابر اجر رسالت از شما جز دوستى اهل بیتم را نمىخواهم.»
2 – اطاعت از ایشان: «اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولى الامر منکم» (186) ; «فرمان خدا و رسول و فرمانداران از طرف خدا را اطاعت کنید.»
3 – حفظ احترام: «لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبى» (187) ; «صدایتان را از صداى پیامبر بلندتر نکنید.»
4 – تمسک به آنها: على علیه السلام فرمود: «یا ایها الناس شقوا امواج الفتن بسفن النجاه (188) ; اى مردم! موجهاى فتنه را با کشتىهاى نجات (اهل بیت) بشکنید.»
حافظ از دست مده دولت این کشتى نوح ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت
پی نوشت :
1) بحارالانوار، ج 77، ص 112.
2) غررالحکم، ماده غفل.
3) تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 815.
4) نهجالبلاغه، خ 153.
5) بحارالانوار، ج 78، ص 164.
6) غررالحکم، ماده غفل.
7) همان.
8) همان.
9) نهجالبلاغه، حکمت 208.
10) منافقون/ 9.
11) فرقان/ 18.
12) تکاثر/ 1.
13) صائب تبریزى.
14) حشر/ 21.
15) یونس/ 57.
16) کنزل العمال، خ 4029.
17) زمر/ 23.
18) اسرى/ 82.
19) کنز العمال، خ 2454.
20) مقدمه تفسیر سوره واقعه، ملاصدرا.
21) صحیفه نور، ج 20، ص 20.
22) آل عمران/ 154.
23) بحارالانوار، ج 77، ص 203.
24) مولوى.
25) راهنماى تبلیغ، ج 7، مجلس چهارم.
26) غررالحکم، ماده ذکر.
27) همان.
28) اقبال و مفاتیح، مناجات الذاکرین.
29) بقره/ 21.
30) عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 12.
31) زاریات/ 56.
32) غررالحکم، ماده عبد.
33) همان.
34) همان.
35) بحارالانوار، ج 78، ص 138.
36) غررالحکم، ماده عبد.
37) کنزل العمال، خ 5250.
38) وسائل الشیعه، ج 11، ص 207.
39) سفینه البحار، ج 1، ص 245.
40) وسائل الشیعه، ج 15، ص 280.
41) کافى، ج 3، ص 180.
42) بحارالانوار، ج 78، ص 126.
43) تفسیر نمونه، ج 6، ص 58.
44) نساء/ 103.
45) بحارالانوار، ج 82، ص 227.
46) همان، ج 10، ص 99.
47) همان، ج 82، ص 29.
48) غررالحکم، ماده صلاه.
49) عنکبوت/ 45.
50) مدثر/ 43.
51) ماعون/ 4 – 5.
52) بحارالانوار، ج 80، ص 21.
53) همان.
54) فروع کافى، ج 7، ص 51.
55) بحارالانوار، ج 75، ص 4.
56) میزان الحکمه، ح 22582.
57) اعراف/ 156.
58) اعراف/ 56.
59) نساء/ 175.
60) غررالحکم، ماده ذکر.
61) همان.
62) آل عمران، 132.
63) غررالحکم، ماده فکر.
64) همان، ماده وعظ.
65) نمل/ 46.
66) غررالحکم، ماده رحم.
67) همان.
68) بحارالانوار، ج 10، ص 84.
69) غرر الحکم، ماده سعد.
70) امالى مفید، ص 95.
71) غرر الحکم، ماده سعد.
72) همان.
73) بحارالانوار، ج 98، ص 104.
74) غررالحکم، ماده حسن.
75) همان.
76) همان.
77) عنکبوت/ 69.
78) بقره/ 195.
79) غررالحکم، ماده حسن.
80) اعراف/ 56.
81) لقمان/ 3.
82) غررالحکم، ماده حسن.
83) همان.
84) کافى، ج 2، ص 78.
85) نهجالبلاغه، حکمت 474.
86) غررالحکم، ماده عف.
87) همان.
88) همان.
89) بحارالانوار، ج 70، ص 4.
90) همان، ج 78، ص 7.
91) غررالحکم، ماده عقل.
92) میزان الحکمه، باب تقوى.
93) اعراف/ 95.
94) میزان الحکمه، باب تقوى.
95) حجرات/ 13.
96) نهجالبلاغه، خ 198.
97) مائده/ 27.
98) میزان الحکمه، باب تقوى.
99) شورى/ 26.
100) ادیم یعنى سفره.
101) دعاى کمیل.
102) طه/ 25.
103) انشراح / 1.
104) اصول کافى، ج 2، ص 577.
105) انعام/ 125.
106) آل عمران / 198.
107) مطففین/ 22.
108) غرر الحکم، ماده شر. (موارد شش گانه ویژگىهاى اشرار از این کتاب نقل شده است.
109) بحارالانوار، ج 7، ص 191.
110) همان، ج 78، ص 69.
111) غرر الحکم، ماده عمل
112) راهنماى تبلیغ، ج 7، جلسه 17.
113) بحار الانوار، ج 71، ص 313.
114) قصص/ 67.
115) نحل/ 97.
116) غرر الحکم، ماده عمل.
117) کنز العمال، خ 23743.
118) بحارالانوار، ج 96، ص 356.
119) همان، ج 74، ص 74.
120) همان، ج 93، ص 342.
121) همان، ج 96، ص 363.
122) همان، ج 96، ص 372.
123) همان، ج 96، ص 342.
124) همان، ج 96، ص 356.
125) همان.
126) طه / 50.
127) انسان/ 3.
128) تغابن/ 11.
129) رعد/ 27.
130) آل عمران/ 101.
131) عنکبوت/ 69.
132) غرر الحکم، ماده هدى.
133) همان.
134) همان.
135) همان.
136) اسراء/ 9.
137) معالم المدرستین، ص 48.
138) فاطر/ 29.
139) غرر الحکم، ماده تلى.
140) همان.
141) کنزل العمال، خ 2752.
142) نحل/ 98.
143) مزمل/ 4.
144) محمد/ 24.
145) حدید/ 16.
146) کنزل العمال، ح 2765.
147) یوسف/ 2.
148) نساء/ 83.
149) نحل/ 99.
150) بحار الانوار، ج 78، ص 9.
151) نهج البلاغه، حکمت 113.
152) موارد 2 تا 6 از غرر الحکم، ماده وفق.
153) نهج البلاغه، خ 147.
154) غرر الحکم، ماده وفق.
155) بقره/ 155.
156) انبیاء/ 35
157) آل عمران/ 154.
158) آل عمران/ 179.
159) محمد/ 31.
160) ملک/ 2.
161) بحارالانوار، ج 78، ص 80.
162) همان، ج 70، ص 312.
163) فتح / 48.
164) بحار الانوار، ج 7، ص 14.
165) نهج البلاغه، نامه 53.
166) قدر/ 2.
167) قدر/ 1.
168) قدر/ 4.
169) قدر/ 3.
170) قدر/ 5.
171) دخان / 3.
172) دخان/ 4.
173) بحارالانوار، ج 78، ص 254.
174) غرر الحکم، ماده قلب.
175) همان.
176) بحارالانوار، ج 7، ص 53.
177) کنزالعمال، خ 1225.
178) شعراء/ 89.
179) رعد/ 28.
180) مجمع البیان، ج 4، ص 363.
181) بقره/ 10.
182) غافر/ 35.
183) مائده/ 13.
184) نهج البلاغه، حکمت 349.
185) شورى/ 23.
186) نساء/ 59.
187) حجرات/ 2.
188) نهج البلاغه، خ 5.