چندی بیش آقای علی محمد طباطبائی نوشته ای با عنوان «آنجا که بی خدایی فضیلت است» به صورت ترجمه از اثر آقای فیل سوکرمن[1] ارائه نمود. نامبرده بر این باور است که: بسیاری از انسان ها بر این تصورّند که دین همان چیزی است که اخلاقیات مردم را سر پا نگاه می دارد و این که جامعه ای بدون خدا، جهنمی، بر روی زمین است آکنده از فساد اخلاقی و انواع شرارت ها و مالامال از گمراهی و انحراف، هر چند درباره این دوکشور اسکاندیناوی «سوئد و دانمارک» هیچ کدام از این اتهام ها صحّت ندارد. علی رغم این که این کشورها ممکن است دارای نرخ های نسبتا بالایی در دزدی و جرم های کوچک باشند، و اگر چه نرخ این جرائم به نظر می رسد که در سال های اخیر درحال افزایش است امّا نرخ جرائم همراه با خشونت از جمله قتل، حمله و تجاوز در آنها بسیار پایین است با این وجود اکثریّت مردم دانمارک و سوئدبر این باور نیستند که خدایی در آسمان وجود دارد که دائم رفتار آن ها را زیر نظر گرفته و افراد خوب را به بهشت و بدها را به جهنم بفرستد… حتّی می توان گفت که بیشتر دانمارکی ها و سوئدی ها اعتقادی به مفهوم گناه ندارند.
نامبرده در بخش دیگری از مقاله می نویسد: در سطح جهان کشوری که مردمش از جهت سطح کلّی شادکامی در رده اوّل قرار دارد دانمارک کوچک، صلح جو، و نسبتا بی خداست.
وی در ادامه می آورد: هر چند از جهت های دیگر دین چه بسا دارای چنین اثرات نسبت اجتماعی نباشد.در واقع دین اغلب یکی از علت های اصلی تنش های اجتماعی، خشونت، فقر، سرکوب، نابرابری و هرج و مرج در جهان بوده است مگر نه آنکه بیشتر کشورهایی دینی با ایمان در جهان در عین حال در میان خطرناکترین و فقیرترین کشورها قرار می گیرند. در جهان امروز نه دینی ترین کشورها بلکه سکولارترین ها هستند که در ابعاد مدنی ترین، عادلانه ترین ایمن ترین، منصفانه ترین، انسانی ترین و شکوفاترین، موفق بوده اند نمونه های درخشان آن ها سوئد و دانمارک است. هنگامی که ما اندیشه های بنیادین و دستورات اخلاقی را مورد توجه قرار می دهیم با طنز دینی اجتماعی بزرگی رو برو می شویم، ارزش هایی سنتی دین در بی دین ترین جوامع استقرار یافته و نهادینه شده و به اجرا گذارده شده اند.[2]
قبل از شروع به پاسخ مطالب آقای علی محمد طباطبائی، چند سطری را به عنوان مقدمه بیان می کنم:
امروزه بسیاری از برجسته ترین صاحب نظران مدافع ایده دنیوی شدن (سکولاریزم) دست از آراء خدا برداشته و اعلام کرده اند که دنیا، امروز، همان قدر دینی است که همیشه بوده است.
پیتر برگر جامعه شناس برجسته آمریکائی، بهترین نمونه است؛ وی علیرغم ارائه برجسته ترین نظریه درباره فرآیند دنیوی شدن با شجاعت علمی ستودنی اعلام کرد که اساس ایده دنیوی شدن مبتنی بر سوء تفاهم است، سوء تفاهمی ناشی از آموزه ها و تعالیم فلسفه روشنگری که امروزه در پی باز اندیشی و انتقادات وارد شده به مدرنیته، بیشتر در هر زمان دیگری بطلان آن ها روشن شده است.[3]
امّا در پاسخ به آنچه طرح شد باید گفت: کسی بر این باور نیست که جامعه بدون خدا، جهنّمی بر روی زمین است چرا که اساسا جامعه بدون خدا معنا ندارد زیرا خداجویی امری فطری است و هر شخصی با هر مذهب و عقیده ای هنگامی که میان امواج خروشان مشکلات قرار می گیرد، ناخودآگاه، دست تضرّع به دامن حقیقت بزرگی، دراز می کند که او خداوند متعال است. حتّی کشور دانمارک هم دارای مذهب لوتری است که شاخه ای از پروتستان مسیحی می باشد.[4]
امّا اینکه گفته شد نرخ جرائم همراه با خشونت از جمله قتل، حمله و تجاوز در دانمارک و سوئد بسیار پایین است، آمارهای معتبر علمی خلاف آن را ثابت می کند. چنانکه در مقاله جرم و جنایت جهانی آمده است:
جرائمی مانند قتل در خیابان پس از آمریکا در کشورهای اروپایی مانند دانمارک و فنلاند نیز بسیار دیده می شود و در بخشی دیگر از آن مقاله آمده است: بررسی آمارهای مراکز معتبر جهانی نشان می دهد: در ظرف 2 دهه و از سال 1981 تا 2000 برخی جرائم در برخی کشورها افزایش قابل ملاحظه ای داشته است… امّا از بالاترین جرایم می توان به 6 مورد اشاره کرد: سرقت از مجتمع های مسکونی، سرقت خودرو، سرقت های سازماندهی شده و گروهی، قتل، تجاوز و خودکشی که این موارد در 8 کشور جهان، بیشتر از بقیه دیده می شود که عبارتند از:انگلستان، آمریکا، استرالیا، کانادا، هلند، اسکاتلند، سوئد و سوئیس.[5]
امّا اینکه ایشان خود را درجای افراد کشور دانمارک قرار داده و با احتمال و تخمین سعی کرده عدم اعتقاد به خدا را به آن ها نسبت دهند کاری بس عجیب و غیر علمی است و جای بسی تأمّل دارد، عجیب است چون هیچ گاه نمی توان خود را به جای کسی قرار داد و از ناحیه او اظهار نظر کرد و غیر علمی است زیرا مستند به آمارهای مراکز معتبر جهانی نیست.
امّا در بخشی دیگر گفته شد دانمارک از جهت سطح کلی شاد کامی در رده اول است تا در این باره باید گفت: وقتی جرائمی مانند قتل خیابانی در دانمارک، بسیار است چگونه می توان آن را در رده اوّل شادکامی قرار داد.
ثانیا: بر فرض که بپذیریم دانمارک در رده اوّل شادکامی قرار دارد، از کجا معلوم که عامل شادکامی مردم دانمارک، عدم اعتقاد به خداوند باشد، چرا که اصلا هیچ تلازمی بین عدم اعتقاد به خدا و شادکامی وجود ندارد. اما از زاویه دیگر، مقصود ایشان از دین چیست؟ اگر در مقصود ایشان دین مبتنی بر خلاف سکولار است،به لحاظ عملی می بینیم که نتایج بس زیانباری برای بشریّت به ارمغان آورده است: در بوسنی، مسلمانان که اکثریت جمعیت آن کشور را تشکیل می دهند، حق حاکمیّت بر سرنوشت خویش را ندارند زیرا بوسنی در قلب اروپا قرار دارد و اروپائیان دوست ندارند کشوری با اکثریّت مسلمان در همسایگی آنان و در جمع کشورهای اروپایی وجود داشته باشد هر چند بوسنیایی ها، پایبند به قواعد اخلاق سکولار هم باشند.
میلیون ها انسان در سراسر جهان از گرسنگی و سوء تغذیه رنج می برند و اموال به غارت رفته آن ها در کشورهای استعمار گر جهان اوّل تبدیل بر خوراک کنسرو شده گربه ها و سگان سرمایه داران غربی می شود، یا به صورت اهدایی نصیب ماهیان و آبزیان سواحل آمریکا می شود تا مبادا قیمت گندم در جهان، اندکی ارزان شود. این اخلاق سکولار غربی است که تاکنون به این صورت متبلور شده و گمان نمی رود در آینده فعلیّتی دیگر یابد.[6]
اما اگر مقصود ایشان دین اصیل باشد مطالبی که در مقاله شان آورده است هیچ گاه با دین اصیل سازگار نیست، دین اصیل، دینی است که از جانب منبعی معتبر (خداوند متعال) و به طریقی معتبر (وحی) به ما رسیده باشد، این دلیل، دنیایی با آرامش و خوشی برای پیرامون خود فراهم می آورد. شادی واقعی و پایدار، در آرامش و اطمینان و بر طرف شدن اضطراب و دلهره و ترس است. این امور روحانی و روانی، می تواند انسان را در دنیا سعادتمند گرداند که به خوبی در دین اصیل، تأمین می شود.
دیندار اصیل به دلیل عشق به خدا، به خلق خدا هم عشق می ورزد و از این رو در فکر دیگر انسان ها نیز هست. او سعی می کند با اصلاح اجتماع و نهادهای آن در وضع زندگی، معیشت، روحیات و اخلاقیات مردم، تغییر ایجاد کند. از این رو به مسائل اجتماعی حساس است و از جمله مسئولیت های خود می داند که در امور اجتماع در حدّ توان و فکر خود، دخالت کند.[7]
امّا اینکه دانمارک و سوئد را از ایمن ترین و انسانی ترین نمونه های درخشان سکولاریسم دانسته اید با نرخ بالای قتل در دانمارک و نرخ افزایش قتل و تجاوز و خودکشی در سوئد که مورد تأیید آمارهای مراکز معتبر جهانی قرار گرفته است سازگاری ندارد.
رواج ارزش های سنتی دین در برخی بی دین ترین جوامع مانند نگهداری از ناتوان غیر قابل انکار است، امّا باید دانست این ارزش ها از انسانیت انسان سرچشمه می گیرد و هر که دارای این خصلت باشد به یاری همنوعان خود می شتابد، بلکه این انسانیت انسان در دین اصیل ما تقویت می شود و انسان با اعمال نیک برخوردار از پاداش الهی می گردد. پس نمی توان به بهانه های غیر قابل قبول از دین و دینداری دست برداشت و خود محور شد چرا که خود محوری اساس بدبختی های بشر است. بلکه باید خدا محور شویم که اساس فضایل بشری است.
[1]. کتاب جاهد بدون خدا، فیل سوکرمن.
[2]. مقاله، آنجا که بی خدایی فضیلت است علی محمد طباطبائی سایت ایران امروز.
[3]. تأملاتی جامعه شناسانه درباره سکولار شدن، هادی جلیلی، ص8.
[4]. نقد مبانی، سکولاریزم، علی ربانی گلپایگانی، ص13.
[5]. سایت روز نامه جام، مورخه 14 / 2 / 88.
[6]. در آمدی بر کلام، هادی صادقی، ص183 و 284.
[7]. همان، ص307 به بعد.
علی کارشناس