ولایت فقیه، میراث جاودان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ

ولایت فقیه، میراث جاودان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ

اشاره:
چندی پیش شخصی به نام «مهدی خلجی» در کتابخانه مطالعات ایرانی، درباره ساختار اقتصادی روحانیّت سخنانی ایراد کرد. این سخنان ادعاهای نادرستی در مورد چگونگی تأمین منابع مالی حوزه‎های علمیه بیان شده است. در این ضمن چاپ مقاله‎ای در هفته نامه پرتو سخن تحت عنوان «استقلال حوزه‎ها، میراث هزار ساله‌روحانیّت» مفصل در این مورد سخن گفتیم،‌بنابراین تکرار پاسخ‎گویی به این گونه اتهامات ناروا، نه تنها لازم نیست بلکه به نوعی موجب اهمیت دادن به هر نقد ناصواب بر ساختار حوزه‎های علمیه و روحانیّت خواهد شد. از این روی، فقط به دو فراز از سخنان نامبرده اشاره می‎نماییم. اول؛‌آنجا که ریشه‎های بحث ولایت فقیه امام خمینی (ره) را در دوران صفویه به بعد می‎داند و دیگر آنکه مدعی می‎شود، حضرت امام (ره) در هنگام ورود به نجف، به دلیل ناشناخته بودن ایشان شاگردان زیادی در محضر درس او حاضر نمی‎شدند. لذا تصمیم گرفت به طلاب شهریه بدهد، این امر باعث رونق گرفتن مجلس درس امام شد(!!). این دو ادعا نه تنها درست نیست بلکه با توجه به دلایل و قرائن موجود بسیار، دارای پایه و اساس درست و قابل اعتباری نمی‎باشد.
1. او در بخش‎هایی از این سخنان مدعی می‎شود که «ریشه‎های بحث ولایت فقیه آقای خمینی را باید در همین دوران صفوی جست و جو کرد و ولایت فقیه به این معنا، مطلقاً بحث تازه و نو نیست.
شکی نیست که بحث «ولایت فقیه» ریشه در ژرفای فقه شیعه دارد و فقه شیعه به زمان اهل بیت عصمت ـ علیهم السّلام ـ بر می‎گردد. ریشه‎های بحث ولایت فقیه امام خمینی نیز برگرفته از دوران ائمه معصومین است. البته ناگفته پیداست که عدّه‎ای از مردم ریشه بحث ولایت فقیه را به پس از دوران غیبت امام زمان و حتی به پس از دوران صفویه تسری می‎دهند.
این تلقی صحیح به نظر نمی‎رسد چرا که با توجه به مفاد نظریه ولایت فقیه و با مروری اجمالی به تاریخ دوران حضور ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ به راحتی می‎توان وجود بحث ولایت فقیه را در عصر حضور معصومین ـ علیهم السّلام ـ هم اثبات نمود. نمونه‎هایی از این مطلب را می‎توان در موارد زیر مشاهده نمود:
1. در دوران امامت حضرت علی ـ علیه السّلام ـ پیروان فقیه آن امام مانند: عمار یاسر، سلمان فارسی، حذیفه بن یمان با اجازه امام علی ـ علیه السّلام ـ مناصب حکومتی در دوران خلفای ثلاثه را پذیرفتند.
2. بعد از شهادت آن امام بزرگوار، بسیاری از فقها و تربیت شدگان مکتب علوی ـ علیه السّلام ـ مانند: کمیل بن زیاد، سعید بن جبیر، مثم تمار، سعدی بن مسیّب، رشید الهجری، جدیره العبدی و حجر بن عدی، در پرتو علم امامان بعدی رشد یافتند.[1] و به عنوان فقیهان نامدار در عرصه جامعه خدمت می‎کردند.
3. حضرت امام سجاد ـ علیه السّلام ـ به مختار بن ابی عبیده ثقفی اجازه قیام ندادند، مگر آن که او را تحت نظارت یک فقیه اهل بیت یعنی «محمد بن حنفیه» عموی خود قرار دادند.[2] 4. در دوران امامت امام باقر و امام صادق ـ علیهم السّلام ـ که مصادف با گسترش چشمگیر علوم دینی و بسط فقاهت می‎باشد، بهترین دلیل بر بالندگی نظریه ولایت فقیه در این دوران می‎باشد. در زمان امام صادق ـ علیه السّلام ـ یکی از شاگردان ایشان به نام عمر بن حنظله مطلبی را باعث شد به طوری که به عنوان یک برنامه عملی برای بسط نظریه ولایت فقیه تبدیل گشت. جریان مختصر این روایت آن است که عمر بن حنظله از امام صادق ـ علیه السّلام ـ در مورد نزاع دو شیعه که عاقبت برای حل اختلاف به قضات حکومتی برای رسیدگی مراجعه کرده بودند که آیا رواست. امام فرمود: نباید برای رسیدگی دعاوی به آنها مراجعه کرد چرا که در حقیقت به طاغوت مراجعه کرده‎اند بلکه باید به افرادی مراجعه کنند که حدیث ما را روایت کرده و در حلال و حرام ما مطالعه نموده و صاحب نظر شده و احکام و قوانین ما را شناخته است.[3] این سخن از آنجایی حقیقت عینی می یابد که بعدها عده‌کثیری از فقها و محدّثان آن مقبوله عمر بن حنظله و امثال آن،‌ولایت مطلقه را استنباط می‎نمایند.
5. از دوران امامت امام موسی کاظم ـ علیه السّلام ـ تا آغاز امامت امام زمان عج که ائمه معصومین ما تحت نظارت شدید حکام جور قرار داشتند، نمایندگی آن بزرگواران را فقها و سادات بر عهده گرفته بودند. این نمایندگان، از سوی امامان معصوم عصر خویش و با توجه به محدودیت های شدید آن عصر، نمایندگی تام الاختیار در اموری از قبیل اخذ وجوهات و برخی امور مربوط به امام را بر عهده داشتند. هر چند در این دوران نمی‎توان ولایت سیاسی صرف آنان را با توجه به همان محدودیت ها اثبات نمود اما به هر حال ولایت این فقیهان منصوب امام در امور مربوطه قابل اثبات است.
6. در دوران غیبت صغرای امام زمان (عج)، چهار فقیه به نام‎های عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح علی بن محمد سمری، به عنوان نایبان آن حضرت عهده‎دار امور بودند.
بعد از اتمام غیبت صغری و آغاز غیبت کبری نیز ولایت امور به دست فقها افتاده است چرا که امام عصر (عج) در پاسخ به پرسش «اسحاق بن یعقوب که پرسیده بود در زمان عدم دسترسی به شما به چه کسانی مراجعه کنیم، با دستخط شریف خود مرقوم فرمودند: «و اما در هر واقعه‎ای که برای شما پیش آید، به راویان احادیث مراجعه کنید، به راستی که آن‎ها حجت من بر شما و من حجت خدا بر ایشان هستم.»[4] همان طوری که ملاحظه شد، نظریه ولایت فقیه به دروان قبل از صفویه و حتی قبل از غیبت امام زمان (عج) بر می‎گردد. ریشه‎های نظریه ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی (ره) نیز با توجه به دوران اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ شکل پذیرفته است. هر چند در دوران صفویه، عالمان و فقیهان که به شیخ الاسلام و ملا باشی ملقب شده بودند،‌دارای قدرت سیاسی و اجتماعی فراوان گردیدند، ولی این امر هیچ ربطی به شکل‎گیری بحث «ولایت فقیه» در این دوران ندارد، چه آنکه بخواهیم، شکل گیری اندیشه امام در مورد مطلب فوق رد در این دوران بدانیم.
2. نامبرده مدعی می‎شود زمانی که آیت الله خمینی در نجف به سر می‎برد، آقایان خویی،‌شاهرودی و حکیم،‌به طلبه‎های ایرانی در ماه، نیم دینار و به طلبه‎های غیر ایرانی ربع دینار شهریه می‎دادند. هنگام ورود آقای خمینی به دلیل ناشناخته بودن ایشان شاگردان زیادی در محضر درس او حاضر نمی‎شدند. در این میان آقای خمینی اعلام کرد که به همه طلبه‎ها بدون تبعیض یک دنیار شهریه می‎دهد! این امر باعث رونق گرفتن مجلس درس آقای خمینی شد(!!). در این چند سطر، نکاتی قابل بررسی به نظر می‎رسد:
1. ادعای «ناشناخته بودن» امام خمینی، کاملاً بی پایه و نادرست است. چطور می‎توان شخصیتی را که علیه حاکم وقت کشور بزرگی مانند ایران قیام کرده را ناشناس معرفی کرد؟! اگر ادعا شود که منظور ناشناخته بودن از لحاظ علمی است نه سیاسی،‌باز هم غیر مستند و اشتباه است. در آن ایام که تعداد کل طلاب حوزه قم از چهار هزار نفر تجاوز نمی‎کرد تعداد شاگردان امام خمینی با روایت‎های مختلف، به جمعیتی حدود هشتصد تا هزار و پانصد نفر بالغ می‎شد. از این نظر، کلاس‎های امام بعد از کلاس‎های درس آیت الله بروجردی قرار داشت.[5] پس از رحلت آیت الله بروجردی نیز؛ همواره مجلس درس امام در صدر دروس حوزه‎ها از لحاظ کیفیت و کمیت قرار داشت. به گفته بسیاری از شاگردان ایشان و سایر فضلا و علما، حوزه درس ایشان در قم بهترین و عمیق‎ترین حوزه درسی بود.[6] چطور می‎توان شخصیتی را که دارای شهرت فراوان علمی و سیاسی در ایران و سایر بلاد اسلامی شده است را «ناشناخته» بنامیم؟ ایشان پس از ورود به نجف اشرف، در مسجد شیخ انصاری شروع به تدریس کردند. استقبال طلاب علاقه‎مند حوزه نجف به حدی بود که بعد از چندی، حضرت امام دستور دادند منبری کمی بزرگتر تهیه شود.[7] جمعیت درس امام در آن موقع حدود سیصد تا سیصد و پنجاه نفر بود که نسبت به جمعیت دو هزار نفری طلبه‎های نجف، تعداد زیادی بود مجتهدین و فضلای نجف، مجذوب امام شدند که این موضوع موج عظیمی ایجاد کرد.[8] با توجه به این مطالب، مشخص می‎شود که برخلاف مدعای نامبرده، امام نه تنها شهرت زیادی در بین طلاب نجف داشتند، بلکه محفل درس ایشان، یکی از باشکوه‎ترین محافل درسی آن دوران بوده است.
2. ادعای رونق گرفتن مجلس درس امام توسط شهریه اهدایی ایشان، و به نوعی انتساب ضمنی حضرت امام (ره) به خریدن شاگرد توسط پول(!!) اتهامی است که فقط شایسته مدعی این نسبت های ناروا است. بر کسی پوشیده نیست که بارزترین خصوصیت اخلاقی امام خمینی، جنبه معنوی و به ویژه دوری از مال دنیا علی الخصوص سهم امام است. این مهم؛ مسئله‎ای است که حتی دشمنان قسم خورده‌این عالم ربانی نیز به اسلام” صحه گذاشته‎اند. ساواک در سند محرمانه‎ای در ارزیابی امام خمینی (ره) می‎نویسد: «… 9. وضع زندگی و نحوه امرار معاش: به هیچ وجه به عنوان وجوه شرعیه از کسی پول قبول نمی‎کند و زندگی او خیلی ساده برگزار می‎شود و در زندگی خیلی قانع است…»[9] دقت و حساسیت امام در مورد بیت المال به ویژه سهم امام ـ علیه السّلام ـ زبانزد خاص و عام بود. تا آن جا که حتی از قبول مرجعیت نیز استنکاف می‎ورزیدند چه آنکه بخواهند برای جمع کردن شاگرد از حربه‎ای به نام پول و شهریه استفاده کنند. آیت الله سید جلال الدین آشتیانی می‎گوید: «معمولاً… مراجع یا آنهایی که در خط مرجعیت بودند ولی می خواستند به طرف مرجعیت بروند،‌سعی می‎کرد یک شهریه‎ای بدهند. اما امام با آن روح بزرگ نمی‎خواستند که جز سرمایه علمی چیز دیگری بدهند. من هشت سال پیش ایشان درس می‎خواندم، ولی هشت قِران «ریال» از ایشان ندیدم، نه من،‌شاگردان خاص ایشان هم ندیدند…»[10] در مورد چگونگی اعطاء شهریه در نجف اگر نبود اصرار زیاد شاگردان ایشان، هرگز راضی به این مسئله نمی‎شدند. ایشان با اصرار شاگردان موافقت کردند که به طلبه‎ها شهریه بدهند و خلاصه کتاب تحریر ایشان به زبان عربی برای مقلّدان عرب،‌به خصوص شیعیان عراق چاپ شود.[11] یکی از شاگردان ایشان می‎گوید: روزی امام فرمود: به من فشار آورده‎اند که باید شهریه بدهم. و بعد از آن بود که من را مأمور تهیه لیستی از طلاب جهت دریافت شهریه کردند.[12] اما با این همه، دقت و وسواس خاص ایشان در مورد چگونگی تقسیم شهریه میان طلاب، مثال زدنی بود. مرحوم حاج آقا مصطفی نقل می‎کرد روزی برای یک طلبه‎ای خدمت امام وساطت کردم تا پولی از ایشان بگیرم و به او بدهم ولی امام به وساطت من ترتیب اثر ندادند. مرتبه دوم و ساطت کردم باز ترتیب اثر ندادند. مرتبه سومی که وساطت کردم در جواب فرمودند: «مصطفی این کمد و گنجه‎ای که می‎بینی پول در آن وجود دارد و این هم کلید این گنجه است من این کلید را درا ختیار تو می‎گذارم تا هر چه پول می‎خواهی برداری و به این طلبه بدهی، مانعی ندارد. لکن به یک شرط، و آن شرط این است که جهنمش را باید خودت بروی. چون من دیگر حاضر نیستم به این طلبه، روی عدم لیاقتی که دارد پول سهم امام بدهم. اگر حاضری جهنم را تحمل بکنی این پول و این گنجه و این کلید در اختیار تو باشد.»[13] بی‎شک، انتساب برخی اتهامات بی‎اساس از سوی افرادی نظیر «مهدی خلجی» نه تنها پایه واساس متقنی ندارد، بلکه به نظر می‎رسد خالی از غرض‎ورزی‎های غیر موجه نیست. در این مورد به ذکر همین مقدار بسنده می‎کنیم.


[1] . قاضی نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، صص 242.
[2] . همان، ص 275.
[3] . اصول کافی، ج 1، ص 86.
[4] . محمد بن حسن بن حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج 6، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ص 335.
[5] . حسینی، حسین،‌رهبری و انقلاب، ص 139.
[6] . سلسله موی دوست، خاطرات دوران تدریس امام ، ص 235.
[7] . گلی زواره، غلامرضا، فرازهای فروزان، ص 173.
[8] . سلسله موی دوست، ص 191.
[9] . حسینی، حسین، پیشین،‌ص 194.
[10] . سلسله موی دوست، ص 4.
[11] . پا به پای آفتاب، ج 4، ص 35.
[12] . سلسله موی دوست، ص 200.
[13] . سرگذشت‎های ویژه از نزدگی امام خمینی، ج 6، ص 123.
علی اکبر عالمیان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید