اجازه بدهید پاسخ را با این مثال شروع کنیم. نورافکنی و درخشندگی و روشنی دادن و روشن کردن جهان و جهانیان، جزء ویژگی ذاتی و از اقتضائات وجودی آفتاب فروزان است؛ یعنی خورشید اگر نورافکنی میکند، به خاطر اقتضای ذات اوست. اما اینکه موجودات زمینی از آن چگونه و تا چه اندازهای استفاده کنند، این مقصود بالعرض تابش نور خورشید است و نه مقصود بالذات از آن. با دقت و توجه در این مثال درک مطلب تا حدودی آسانتر خواهد شد و مطلب به ذهن نزدیکتر میشود. بدین بیان که خلقت و آفرینش و افاضه هستی، اقتضای ذاتی مبدأ هستیبخش است و تکامل موجودات، مقصود بالعرض نظام خلقت است. با توجه به این نکته در چند محور به نکاتی اشاره میشود:
1. گرچه هدف و مقصود بالعرض خلقت، تکامل پدیدههای عالم است، امّا هرگز نمیتوان تکامل را در عالم خلقت، تنها منحصر به تکامل یک نوع از مخلوقات، به نام انسان نمود. خداوند در قرآن فرمود: “الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی”1 در این آیه بدین نکته اشاره شده که خداوند به هر چیزی آفرینش ویژهاش را داده و بعد آن را به سوی هدف آفرینش راهنمائی کرده است. از این نکته معلوم میشود که در نظام خلقت، آفرینش همه چیز برای تکامل و به کمال نوعی، رسیدن آنها است. تفصیل بحث را در منبع ذیل مراجعه فرمایید.2
البته جای تردید نیست که هدف از آفرینش عالم پدید آمدن انسان است، امّا باید توجه داشت که انسانی که هدف خلقت است، وجود نازنین انسان کامل است. تفصیل بحث را در منبع ذیل جویا شوید.3
2. با توجه به مطلبی که در نکته اول مطرح شد، اگر به دقت بررسی شود، معلوم خواهد شد که تعداد موجوداتی که در عالم، به کمال نوعی خود میرسند، چه از فرشتگان و چه از سایر موجودات، به مراتب بیشتر از آنها هستند که به کمال مطلوب خود نمیرسند. دلیل این مطلب این است که اولا تنها در میان موجودات عالم، انسان است که با اختیار و انتخاب خود رفتار کرده و باید مختارانه به سوی کمال حرکت کند و گرنه بقیه موجودات، اگرچه دارای شعور هستند اما موقعیت انسان را ندارند. فرشتگان نیز به خاطر علمی که دارند و شهوتی که ندارند، هرگز عصیان نمیکنند ( لا یعصون الله ما امرهم). خداوند در سوره مبارکه حج/18 میفرماید: الم تر ان الله یسجد له من فی السماوات و من فی الارض و الشمس و القمر و النجوم و الجبال و الشجر و الدواب و کثیر من الناس و کثیر حق علیه العذاب…؛ چنانکه آیه بیان میکند، کثیری از انسانها، همچون بقیه موجودات عالم هستی، فرمانبردار خداوندند و در واقع به کمال لایق خویش میرسند. ثانیا منظور از تکامل انسان این نیست که حتما به راه بندگی و عبودیت گام نهد و مراتب بندگی را سیر کند، بلکه منظور این است که راه خویش را با اراده خود انتخاب کرده و به سوی مقصدی که در پیش گرفته حرکت کند. به هرجا، از نیک و بد که رسید، در حقیقت مشیت الاهی تحقق یافته و اراده ازلی حق، صورت وجود یافته است. خداوند در قرآن/ سوره اسراء/20 میفرماید: کلا نمد هوءلاء و هوءلاء من عطاء ربک و ما عطاء ربک محظورا؛ هر دو گروه (دنیا طلبان و آخرت جویان) را از عطای خداوندگارت بهرمند میسازیم و عطای خداوندگارت هرگز از کسی دریغ نمیشود.
3. نکته دیگر آن است که اگرچه ممکن است عده زیادی از طریق عبادت و بندگی به کمال نرسند، ولی باید توجه داشت که بسیاری از اینان از روی جهل و نادانی از عبادت و بندگی خداوند سرپیچی میکنند و از رسیدن به کمال محروم میشوند؛ چنین افرادی بالاخره بعد از مدتی کیفر و چشیدن عذاب در برزخ و آخرت وارد بهشت میشوند؛ که رسیدن به بهشت در واقع رسیدن به برخی از مراتب کمال مطلوب انسانها است.
چه این که عدهای به خاطر شفاعت شافعان از عذاب نجات پیدا کرده وارد بهشت میشوند و مانند آن؛ همه اینها در واقع رسیدن به کمال است، گرچه بعد از سوخت و سوزهای فراوان یا اندک. امّا بالاخره به کمال میرسند.4 برخی از بزرگان در این باره که تکامل تنها اختصاص به نشئه دنیا ندارد بلکه بعد از آن در نشئه برزخ نیز جریان دارد میگویند: ناگفته نماند که با بیرون رفتن از دار طبیعت، تجرد کامل نیست، بلکه باید در عالم برزخ هم به حرکت جوهریه گذشت و به تجرد کامل رسید، برزخ برای همه هست و برزخ هم یک مرحله قهری از مراتب وجود است، لذا عبور از آن برای همه قهری و ضروری است و سیر برزخی ممکن است کوتاه یا طولانی باشد و کسانی که رذایل کسب کردهاند در برزخ بالاخره به نحوی آن رذایل از آنها زدوده میشود و به کمال میرسند.5
برخی از مردم در هر زمان و دورهای، به دلیل دور بودن از معارف آسمانی و شرایط خاص زندگی، نظیر آنچه امروز در جهان غیر اسلام وجود دارد، حقایق به گوش آنها نمیرسد و آنها در حد زندگی نیمه حیوانی قرار دارند و از همه جا و همه معارف آسمانی بیخبرند؛ چنین افرادی نیز ممکن است به نحوی رحمت الهی نصیبشان بشود و لااقل به جهنّم نروند و از طریقی به کمال مطلوب خود هدایت شوند؛ چون آنهایی که واقعاً قاصرند و نه مقصر، گناهی بر آنها نیست و خداوند با آنان معاملهای نمیکند که با گناهکاران انجام میدهد. بر اساس معارف اهلبیت علیهم السلام، افراد قاصر و مستضعف فکری بالاخره به کمال خود میرسند و وارد جهنّم نمیشوند، تفصیل بحث را در منبع ذیل جویا شوید.6
با توجه به این مسایل، باید گفت تعداد افرادی که در نهایت به کمال میرسند به طور یقین از افرادی که هرگز به کمال نمیرسند و به طور دائم و تا ابد در جهنم باقی میمانند بیشتر خواهد بود؛ و با توجه به این نکته که جهنّم نقص و رسیدن به بهشت کمال انسان است، نتیجه آن خواهد شد که کسانی که به کمال میرسند از افرادی که هرگز به کمال نمیرسند به مراتب بیشتر است.
4. نکته دیگر آن است که در تحلیل فلسفه خلقت، نباید عددی و به اصطلاح، کمّی حساب کرد، بلکه از نظر کیفی و ارزشی باید محاسبه نمود؛ یعنی اگر در نظام خلقت تنها تعداد اندکی بتوانند به کمال برسند و به هدف متعالی خلقت خود که همان قرب الهی است راه یابند هدف آفرینش در واقع به خوبی تأمین شده و به تعبیری، بازدهی کارخانه عظیم خلقت خوب بوده و هدف خلقت حاصل شده است. مثلاً غیر از حضرات معصومین و انبیا و اولیاء الهی علیهم السلام، که حساب آنها جداست، اگر افرادی چون سلمان و ابوذر، مقداد، اویس قرنی و کمیل بنی زیاد نخعی، حبیب ابن مظاهر، حرّ، عباس، علی اکبر و زینب و زهیر و مانند آن به کمال مطلوب و حقیقی رسیدهاند، در واقع هدف خلقت در حد بسیار متعالی تحقق یافته و بازدهی کارخانه خلقت بسیار بوده است. چون به تعبیر برخی بزرگان بعضی افراد به اندازه یک ملت ارزش دارند ( ان ابراهیم کان امه قانتا لله حنیفا).
از آنچه بیان شد، معلوم گردید که اگر مجموع عالم خلقت را در نظر بگیریم و از سوی دیگر تکامل در نشئه برزخ را نیز برای انسانها به حساب آوریم و مسئله قاصران مستضعف فکری و فرهنگی و کیفیت کار را هم در مدنظر قرار دهیم، به طور یقین به این نتیجه میرسیم که بازدهی کارخانه خلقت بسیار بالا است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علامه طباطبائی طریق عرفان (ترجمه رساله الولایه) نشر بخشایش، 1381ش.
2. امام خمینی (ره)، چهل حدیث نشر مؤسسه آثار امام، 1378ش.
3. مرتضی مطهری، عدل الهی، نشر صدرا بی تا.
4. ناصر مکارم، نمونه، ج 9، ص 24، ح 22، ص 389، نشر دارالکتب الاسلامیه تهران، 1379ش.
پینوشتها:
1. سوره طه، آیه 5.
2. علامه طباطبائی، شیعه در اسلام، ص 80، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1348ش.
3. محمد امین صادقی اُرزگانی، آموزههای عرفانی از منظر امام علی ـ علیه السّلام ـ ، ص 187، نشر پژوشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، 1384ش.
4. ناصر مکارم، پیام قرآن، ج 6، ص 522، نشر دارالکتب الاسلامیه تهران، 1377ش، صدرالمتالهین، اسفار، ج 9، ص 375، نشر دار الاحیاء، التراث العربی، بیروت بی تا.
5. امام خمینی (ره)، معاد از دیدگاه امام خمینی (ره)، ص 322، نشر مؤسسه آثار امام، 1378ش.
6. مطهری مرتضی، عدل الهی، ص 357، نشر صدرا تهران، بی تا.