نخست باید به این حقیقت آشکار و بدیهى اشاره کرد که در هر نظام و جامعهاى، براى جلوگیرى از اخلال و اختلال نظام زندگی از یک طرف و بسترسازى براى رشد و توسعهى جامعه از طرف دیگر، وجود قوانین حقوقی و اجتماعی لازم و ضرورى است و بدون آن، جامعه قابل اداره و کنترل نیست. همهى افرادى که ورود به این جامعه را پذیرفتند، ملزم – و به عبارتى مجبور – به رعایت آن قوانین مىباشند تا طبق برنامه و اهداف تعیین شده، امور زندگى به پیش رود و رشد و توسعهى موردنظر قابل دستیابى باشد و در صورتى که برخى به مخالفت و خلافکارى برخیزند، باید منتظر مجازات و جریمه باشند.
شریعت اسلام و نظام اسلامى نیز از این قاعدهى کلى مستثنا نیست و براى این که افراد تحتپوشش خود را به رشد و تعالى و هدف غایى برساند، دربارهى چگونگى عبادت و شیوهى کار و درآمد و نحوهى ارتباط با همدیگر، داراى احکام و قوانین مىباشد. براى خطاکاران و مخالفتورزان، مجازاتهایى در نظر گرفته است؛ با این تفاوت که اگر مخالفت و خلافکارى افراد، در حیطهى امور فردى خلاصه شود و آثار سوء آن دامنگیر جامعه و ظهور در اجتماع نشود، تنها مرتکب “گناه” شده است و در آخرت حسابرسى مىشود؛ ولى اگر خطاکارى او، آثار نامطلوب در جامعه بگذارد، علاوه بر گناه، “جُرم” نیز محسوب میشود و مستحق مجازات و جریمه در دنیا نیز مىگردد.
بنابر آن چه گفته شد، علاوه بر این که در پذیرش شریعت اسلام اجبارى نیست، پس از پذیرش اسلام نیز دربارهى نماز و روزه و دیگر احکام و دستورات شرعى، تا آن جا که به امور شخصى افراد مربوط مىشود، آنان در انجام و ترک آن آزاد و مختاراند و کسى حق تفتیش عقاید و تجسس در امور شخصى افراد را ندارد و تنها به گناه آنان در آخرت رسیدگى مىشود. دربارهى اعتقاد و گرایش به دین مىخوانیم: (فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر)(1) و دربارهى امور شخصى مىخوانیم: (و لا تجسسوا )(2)
ممکن است به ذهن آید که چگونه مفاد آیهى (لا اکراه فى الدین) با عبادت و اعمال خیر در حال خستگى و بدون میل و رغبت سازگار است؟ براى برخى این گونه تداعى شده که هرگاه میل و رغبت داشتیم عبادت مىکنیم و هرگاه خسته بودیم و اکراه داشتیم، نیازى به عبادت نیست. آن چه مهم است دل پاک و ارتباط قلبى با خداست!
در پاسخ باید گفت، اگر چه دین اسلام، دین سهله و سمحه (آسانى و چشمپوشى) است، امّا دین نظم و انضباط و هدفمندى نیز هست. منظور از “آسانى” آن است که وظیفهاى خارج از طاقت بشر و یا سخت و غیرقابل تحمل، براى آدمى تعیین نکرده است. در قرآن مجید مىخوانیم: (لا یکلف الله نفساً الا وسعها(3))؛ “خداوند هیچکس را جز به قدر توانایىاش تکلیف نمىکند”.
و در آیهى دیگر مىخوانیم: )وَ مَا جَعَل علیکم فى الدین مِن حرج(4))؛ “و در دین بر شما سختى قرار نداده است”.
و منظور از سمحه و چشمپوشى آن است که خداوند، غفلتهاى ناخواسته و لغزشهاى کوچک آدمى را نادیده مىگیرد، نه گناهان بزرگ و زشتىهاى آشکار او را. در قرآن مجید مىخوانیم: (الذین یجتنبونَ کبائرَ الاثم و الفواحش اِلاَّ اللمم ان ربک واسع المغفره )(5)؛ “آنان که از گناهان بزرگ و زشتکارىها – جز لغزشهاى کوچک – خوددارى مىورزند، پروردگارت نسبت به آنها بسیار آمرزنده است”.
بنابراین، عمل به واجبات و ترک محرمات، حداقل وظایفى است که براى همگان قابل تحمل و لازم الاجراء است؛ اگر چه گاهى با خستگى و سختى توأم باشد.
البته نکتهى مهم در پاسخ به شبهه فوق آن است که براى کسى که به آثار عبادت براى رشد در دنیا و ثواب در آخرت، آگاهى یافته، اکراه حقیقى و عدم میل کامل، مصداق ندارد. در آیهى شریفهى مورد بحث، علت اساسى عدم اکراه و اجبار در دین را، آشکار شدن راه حق و هدایت از راه باطل و گمراهى براى آدمى دانسته است.(6) )قد تبین الرشدُ من الغى ((7)؛ “همانا راه از بىراهه به خوبى آشکار شده است”.
البته عبادت در حال خستگى و بدون نشاط، آثار و فواید کامل را ندارد؛ امّا ترک آن، آدمى را به رهایى از دین و بى برنامگى در زندگى گرفتار مىسازد.
پینوشتها:
1) سورهى کهف (18)، آیهى 29 – ر.ک: هادى معرفت، التهمید، ج 2، صص 325 – 6؛ و تفسیر شّبر، ذیل آیهى 256 بقره.
2) سورهى حجرات (49)، آیهى 12.
3) سورهى بقره (2)، آیهى 286.
4) سورهى حج (22)، آیهى 78.
5) سورهى نجم (53)، آیهى 32.
6) ر.ک: المیزان، ذیل آیهى 256 بقره؛ و تفسیر روح المعانى، ذیل آیه.
7) سورهى بقره (2)، آیهى 256.