نویسنده: مسلم داودی نژاد
شناخت رفتارها و آرزوهای دخترانه
دختران در گروه های کوچک و خصوصی بازی می کنند و اعضای گروه بازی، هم سن هستند؛ بازی ها جنبه ی همکاری و تعاون دارد، فعالیت های مربوط به بازی به هیچ وجه جنبه رقابتی ندارد و کسی به خاطر داشتن قدرت، از دیگران متمایز نمی شود. در دوستی های آنها صمیمیت، برابری و وفاداری به یکدیگر بسیار مهم است. در ساخت روابط اجتماعی دختران، همه باید نسبت به یکدیگر سازگاری داشته باشند، ولی اگر این سازش و تساهل صورت نگرفت، باید منتظر تضاد و کشمکش بود. برای حل مشکل و رفع تضاد، دختران سعی نمی کنندتا مسئله را حل کنند و اکثر اوقات این دوستی ها به هم می خورد و جدایی پیش می آید. بنابراین آنها بیشتر شکننده اند و عواطف آن ها زودتر دچار خدشه می گردد. به همین دلیل رسول خدا(ص) می فرماید: «دختران خود را ناخوش ندارید، زیرا آنها مونس های گرانبهایی هستند.»
در این زمینه می توان ویژگی های دیگری نیز برای دختران برشمرد؛ از جمله:
1. داشتن رابطه صمیمانه و برابر با یکدیگر
دوستی در بین دختران، بیشتر بر اساس کلام صورت می گیرد؛ روابط دوستی با رعایت نوبت صحبت، اجازه ی صحبت دادن به دیگران و قبول محتوای گفتاری شکل می گیرد. به کارگیری کلماتی که در آن ضمایر و افعال همکاری نهفته است، مانند «بچه ها بیایید»، «ما باید» و «دخترها»، نشان دهنده ی توان آنها در سازمان دادن کار گروهی است. وفاداری، یکی از ویژگی های عمده ی دوستی بین دختران 12 تا 14 ساله است. اکثر اوقات، دختران وقت خود را به حرف زدن اختصاص می دهند و صحبت ها، انعکاس دهنده ی افکار درونی آنهاست.
2. انتقاد و تفسیر رفتارها و گفتارها
روابط دختران با یکدیگر بر اساس روابط رئیس و مرئوس نیست؛ خواست ها و اعتراضات خود را از طرف جمع مطرح می کنند و به آنها جنبه ی شخصی و فردی نمی دهند. معمولاً کنار گذاشتن کسی به بهانه عدم هماهنگی او با هنجارهای گروه قلمداد می شود. معیار سنجش صمیمیت دختران، منوط به درمیان گذاشتن اسرار پنهانی است. برای موفقیت اجتماعی، دانستن صحیح این روابط بسیار ضروری است، حتی می توان گفت راز باقی ماندن در اجتماع، وابسته به این اصول است.
گفتنی است که این چند ویژگی، بخشی از اسرار درونی دختران است که شناخت آنها و دیگر اوصاف روحی – روانی دختران، می تواند هم برای خود دختران و هم برای خانواده ها و نیز طرف ارتباط آنها سودمند باشد و از خطا و اشتباهات آنها را مصون سازد.
شناخت رفتارها و آرزوهای پسرانه
بازی پسرها در گروه های بزرگتر و بر اساس هرم سلسله مراتبی انجام می گیرد. هر پسری این فرصت را دارد تا شانس خود را آزمایش کند و از این هرم صعود کند و یا در بعضی مواقع، سقوط کرده، شکست را بپذیرد. در دنیای پسران، گفتار دارای سه نقش اساسی است:
1. استفاده از گفتار برای بیان موضوع غالب در گروه؛ در اردوگاه پسران دیده شده که آنها با بکار گیری نحوه خاصی از گفتار، قادر به نشان دادن تسلط خود در گروه هستند. قابل توجه است که بدانیم قدرت پسرها در جمع در نحوه ی به کارگیری صحیح و به جای کلمات و گفتار است. به عبارت دیگر، موفقیت اجتماعی پسران نه تنها بستگی به دانستن صرف جملات و واژگان است، بلکه وابسته به نحوه ی استفاده ی صحیح از آنهاست.
2. جلب و حفظ گروه با استفاده از واژگان صحیح در گفتار؛ دومین جنبه ی جامعه شناسی زبان در تعامل دوستانه در بین پسران، استفاده از واژگان برای حفظ و نگهداری و جلب هم گروهان است. قصه سرایی، لطیفه گویی و دیگر عملیات گفتاری، جنبه های عادی در تعامل اجتماعی پسران است. گوینده ی لطیفه باید یاد بگیرد که در خلال صحبت خود، حال و هوای شنوندگان را نیز ارزیابی کند تا بر اساس آن لطیفه را به انجام رساند.
3. تأکید بر موجودیت خود هنگامی که دیگران میدان دار گروه هستند؛ پسرها در تعاملات خود با دیگر پسران، یاد می گیرند که چگونه به عنوان شنوندگان داستان و یا لطیفه عمل کنند. به نظر می رسد که واکنش پسرها به داستانهای دیگران، توأم با چالش و اظهارات گوناگون است. این عکس العمل برای تأکید خود در جمع حضار و برجسته تر کردن موقعیت خویش در جمع است.
امام صادق(ع) می فرماید: «پسران نعمت اند و دختران حسنه؛ خداوند از نعمت ها بازخواست می کند و برای حسنات، پاداش می دهد.»(1)
این نکته در این حدیث نشان می دهد که میزان خطاپذیری و به خطا انداختن پسرها، پررنگ تر است؛ از این رو در این حدیث، خانواده را بیشتر متوجه تربیت پسران می داند و والدین را در برابر آنها مسئول و مورد بازخواست قلمداد کرده است.
پوشش دختران در روابط اجتماعی
یافته های روان شناسی نشان می دهند که توسل به خودنمایی و خودآرایی، بیشتر در بین دختران رایج است. همچنین تجربه ی بشری نشان می دهد که در تصاحب قلب ها، پسر، شکار است و دختر، شکارچی! همچنان که در تصاحب جسم و وجود مادی، دختر، شکار است وپسر، شکارچی! میل دختر به خودآرایی،از این حس شکارچی گری او ناشی می شود که خداوند، هدف متعالی «پیوند همسری» را در طبیعت و سرشت او نهاده است.
کمتر اتفاق افتاده که پسران، لباس های بدن نما و آرایش های تحریک کننده به کار ببرند. بعضی از دختران، بیشتر به حکم طبیعت خاص خود، می خواهند دلبری کنند و پسر را دلباخته ی خود سازند. این ویژگی، البته فرصت تفکر و انتخاب عاقلانه را از طرفین می گیرد. بنابراین، می توان گفت که انحراف برهنگی، از انحراف های مخصوص دختران یا غالب در آنهاست؛ از این رو دستور پوشش هم برای آنان و به اقتضای طبیعت لطیف آنان، سختگیرانه تر است.
برخی معتقدند اگر پسران و دختران آزاد باشند، اشباع می شوند و عطش آنها کمتر می شود اما تجربه جوامع گوناگون نشان داده که چنین نیست. اگر چنین است، چرا خیلی از کشورهای اروپایی تصمیم به جداسازی مدارس و دانشگاه ها و حتی مترو گرفته اند؟
مگر چشم چرانی ها، روابط غیر قانونی، خشونت علیه زنان و ناامنی فضاهای اجتماعی برای دختران و … در جوامع آزاد غربی، کم تر شده است؟ جسم سالم و روح زیبا و شخصیت مطلوب اجتماعی، گوهرها و سرمایه های دختران و پسران جوان اند. کدام انسان خردمندی بهترین سرمایه های خویش را در معرض استفاده هرکس و ناکس قرار می دهد؟
علت تأکید بر بیشتر بودن پوشش قانونی دختران در جامعه و فرهنگ ما، جذاب تر بودن زن و منع کامجویی جنسی از آنان است که قطعاً به دوام بیشتر کانون خانواده و صمیمیت و محبت و دل بستگی بیشتر آنها در زندگی مشترک آینده خواهد انجامید. دختر و پسری که قبل از ازدواج، عفیفانه تر زیسته اند و ازدواجشان نخستین تجربه آنها در هر گونه رابطه جنسی است، خوش بخت تر زندگی می کنند. پس در واقع، دختران با رعایت حدود پوشش، به سلامت زندگی آینده و سالم تر ماندن همسر آینده خود کمک کرده اند و البته چنین خویشتن داری و عفافی از سوی پسران نیز تضمین خوبی برای زندگی آینده ی خود آنهاست.
شاید یک علت اینکه جوانان امروز در جوامع غربی، از ازدواج گریزان هستند، همین باشد، زیرا آنان ازدواج را برای خود، یک محدودیت می دانند و اکثر کام جویی های آنها در غیر محیط خانواده و در غیر کادر رسمی، در جریان معاشرت های آزاد و در محیط هایی غیر از خانه انجام می پذیرد. طبیعی است که برای چنین کسانی، ازدواج، آغاز محرومیت است. برخلاف فرهنگ اسلامی که در آن، ازدواج جوانان، پایان محرومیت، آغاز یک زندگی نوین و نیز کانون محبت و فضایی برای کمال جویی و پیشرفت دو طرفه است. برای رسیدن به چنین سعادتی است که اسلام به صورت جدی، مسلمانان را از دوستی با جنس مخالف نهی می کند، چرا که خانواده کمک می کند تا طرفین، جلوه های کمال و اخلاق را به واسطه ی حضور شخصی دیگر در خود ظهور و بروز دهند و با مراعات حقوق یکدیگر، برای کمال انسانی خویش گام بردارند.
پوشش دختران در اجتماع، مانع رشد یا عامل رشد؟
پوشش مطلوب اسلام (بدون آنکه بر نوع خاصی از پوشش اصرار بورزیم) برای دختر، مانع هیچ گونه فعالیت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی وسیاسی نیست. آنچه موجب به هم ریختگی جامعه و فلج شدن نیروهای فعال اجتماع می گردد، آلوده شدن محیط کار و تحصیل و … با آزاد گذاشتن لذت جویی ها و چشم چرانی های مردان و میدان دادن به عشوه گری ها و خودنمایی های دختران در محیط عمومی است.
اگر در محیط دانشگاه، دختران بدن خود را بپوشانند و هیچ گونه آرایشی نداشته باشند، بهتر درس می خوانند، بهتر فکر می کنند و بهتر به سخن استاد گوش می دهند یا وقتی که در کنار هر پسری یک دختر آرایش کرده و با وضع زننده (در کلاس درس)، نشسته باشد، پسری که در اوج نیاز جنسی است چقدر می تواند متمرکز به مباحث علمی شود؟ انصافاً کدام روش، التهاب را در دختران و پسران کاهش می دهد و به نفع آنهاست؟ و عقل، کدام را تصدیق می کند؟
آیا اگر پسران ما در خیابان، کوچه و بازار، مدرسه و اداره، کارخانه و … با رفتارهای فریبنده و سخنان و وعده های شعارگونه و غیر واقعی، دائماً در صدد یافتن دختران پاک و ساده و صمیمی جامعه باشند و هربار، با فرونشستن عشق های سطحی و خامشان به دیگری رو کنند، آرامش و امنیتی برای دختران ما خواهد ماند؟
به تجربه ثابت شده هر محیطی که در آن، رفت و آمد و درگیری کم تری میان دو جنس بوده و پوشش صحیح و حریم خصوصی افراد رعایت شده، در آنجا پسرها و دخترها هم احساس آرامش بیشتری داشته اند و در کار و تحصیل موفق تر بوده اند. تردید نکنید که در دانشگاه های تک جنسیتی، آرامش روحی جوان و رشد علمی او معمولاً بیشتر می باشد.
عفاف، مصونیت یا محدودیت؟
تقریباً در تمامی فرهنگها و جوامع، دختر هر اندازه متین تر، با وقارتر و عفیف تر حرکت کند، خود را پوشیده تر نگه دارد و کمتر در معرض تماشای بیگانگان قرار دهد بیشتر مورد احترام و ارزش پسران است. حتی افراد بی بندوبار نیز هنگامی که سر عقل می آیند و می خواهند تشکیل خانواده بدهند، برای گزینش همسر، به دنبال دختری پاک و عفیف می گردند که تا پیش از آن، با هیچ پسری رابطه نداشته باشد.
اصولاً افراد پاک و عفیف که به عفاف شناخته شده اند، از دسترس آزاد افراد منحرف و آلوده به دور هستند. قرآن کریم می فرماید: «رعایت حریم عفاف (در روابط اجتماعی) از سوی زنان، برای این است که به عفاف و پاکی شناخته شوند و از آزار و اذیت بیمار دلان به دور باشند.»(2) خودنمایی یا عرضه کردن خود به نامحرمان، از عزت و شُکوه دختران می کاهد.
علاوه بر آن، زمینه را برای نفوذ افراد آلوده و ارتباط با آنان فراهم می سازد و پسران جوان را – که باید مظهر اراده، فعالیت، شجاعت، مردانگی و تصمیم باشند – به افرادی هوس باز، چشم چران، لوده، بی اراده و ضعیف تبدیل می کنند.
اگر دختران در روابط اجتماعی خود در اجتماعات عمومی، لباس ساده ولی زیبا بپوشند، کفش مناسب به پا کنند و با چادر یا مانتوی مناسب به مدرسه و دانشگاه بروند، قطعاً خودشان هم آرامش بیشتری خواهند داشت و بهتر درس می خوانند.
خوب است که دختر جوان مسلمان، در اجتماع چنان رفتار کند که علائم عفاف، وقار، متانت و پاکی از او هویدا باشد و به این صفات شناخته شود. تنها در این صورت است که بیماردلان – که به دنبال شکار می گردند – از او مأیوس می شوند.
این، تقریباً یک اصل همیشگی است که پسران ولگرد، به دنبال دختران جلف، سبک و خودنما می گردند. گویی وضع لباس و پوشش، راه رفتن و سخن گفتن چنین دخترانی معنادار است و به زبان بی زبانی می گویند: به من توجه کن! به من نگاه کن! مرا تعقیب کن! و … در حالی که عفاف و رفتار و حرکات سنگین و با وقار دختر دیگر، می فهماند که دست تعرض از این حریم، کوتاه است و هیچ پسری جرأت نمی کند به او تعرض یا بی احترامی کند.
دختران خوب جامعه ما انصاف دهند که آیا حقیقت، جز این است؟ و اگر جز این باشد، حقیقتی جز بی ارزشی و هدر رفتن سرمایه های وجودی خانم ها را در پی ندارد؟
گوهر خود را مزن بر سنگ هر بی قابلی
صبر کن گوهر شناس قابلی پیدا شود
آیا پسران آزادتر از دختران هستند؟
مسلماً جواب «منفی» است.
اولاً، درصد آسیب پذیری دختران به خاطر لطافت روح و جسم شان بیش تر از پسران و آثار نامطلوب ولنگاری در دختران، بیش از پسران است و مفاسد اجتماعی که مترتب بر این دو می شود، متفاوت است. آسیب پذیری دختران و احساسی بودن آنها در کنار وجود بعضی پسران فاسد و هوس باز و فریبکار در جامعه باعث شده تا، خانواده ها برای دختران محدودیت بیشتری قائل شوند.
ثانیاً، پدران و مادران متدین و مذهبی نه تنها برای دختران خود، بلکه برای پسران نیز محدودیت هایی ایجاد می کنند؛ آنان را از شرکت در هر مکانی بر حذر می دارند و به پوشیدن هر گونه لباسی رضایت نمی دهند و به آنان اجازه نمی دهند با دختران رابطه داشته باشند.
بنابراین پدران و مادرانی که متدین هستند، هم برای دختران و هم برای پسرانشان محدودیت و به تعبیر صحیح تر، مصونیت ایجاد می کنند. البته درصد محدودیت برای دختران به جهت آسیب پذیری آنها، بیشتر است.
این واقعیت را نباید کتمان کرد که بعضی از خانواده ها به دلیل تعصب و یا آداب و رسوم خاص، برای دختران محدودیت هایی قائل شده اند که باید نگرش آنها اصلاح شود. باید بدانیم که تعریف محدودیت، زندانی کردن نیست! دختران فهیم نیز نباید از این نکته غافل شوند که خانواده ها و والدین از سر دلسوزی، نگرانی و محبت است که این محدودیت ها را ایجاد می کنند؛ از این رو نباید در برابر آنها موضع بی ادبانه و کینه توزانه گرفت؛
اگر کسی بداند داروی تلخ محدودیت، او را از بیماریهای روحی – روانی و فسادهای اجتماعی مصون می سازد، خود را از این دارو محروم نمی کند و دید کینه توزانه و دشمن مآبانه به آن نخواهد داشت.
علت تمایز بین دختر و پسر و حضور کم رنگ زنان در جامعه چیست؟
تمایز دختر و پسر، باعث حضور کم رنگ دختران نشده، بلکه در بعضی از مناطق به دلیل نگرش نادرست نسبت به جنس مؤنث و چیرگی فرهنگ و سنتهای غلط، به اشتباه مانع حضور دختران در اجتماع شده اند. (البته باید گفت در جامعه ی امروز ما هیچ کس حضور بانوان در اجتماع را انکار نمی کند.)
از نظر اسلام، دختر به حکم دختر بودن ازفعالیت های اجتماعی محروم نیست؛ دختر با حفظ شئون اسلامی و عفت اجتماعی می تواند به تحصیل، کارهای هنری و ورزشی بپردازد و به جامعه خدمت نماید و از این جهت، محدودیت ندارد.
امروز زنان زیادی در کشور هستند که در مراکز علمی و پژوهشی به تحقیق، تدریس و تحصیل مشغول اند و یا در مراکز اداری، در شرکتها و اداره ها نقش مهمی ایفا می کنند و یا به عنوان وزیر، نماینده ی مجلس، معاون وزیر، یا مشاور رئیس جمهور، فعالیت می نمایند. بر اساس آمار، از میان پذیرفته شدگان دردانشگاه در سالهای اخیر، تعداد دانشجویان دختر بیشتر از پسران بوده است. بنابراین آنچه دین ما بر آن تأکید دارد، اولویت بندی در وظایف زنانه است؛ یعنی هر گاه حضور زنی در اجتماع او را از وظیفه ی فطری مادری و تربیت فرزند و نیز مدیریت خانواده دور نکند، حضور او پذیرفته شده و از آن نهی نشده است.
چرا یک دختر نمی تواند با یک پسر رابطه ای سالم و شرعی برقرار کند؟
ابتدا باید رابطه ی شرعی و سالم را تعریف کرد. رابطه ی شرعی و سالم دختر با پسر نا محرم، یعنی ارتباط کلامی و غیرکلامی در چارچوب مقررات اسلامی، به عبارت دیگر، باید حرف زدن، نگاه کردن و … بدون قصد لذت صورت گیرد و ملاک این ارتباط، ضرورت های شرعی، عقلی و عرفی باشد.
اگر این حدود رعایت شود، از نظر اسلام منعی برای ارتباط کلامی نیست؛ همانگونه که درجامعه این نوع ارتباطات دیده می شود؛ مثل رجوع به پزشک، خرید از بازار، حضور در محل کار و تحصیل و ارتباط با معلم و استاد و همکار و مدیر، اما اگر ارتباط به طور وسیع انجام گیرد و هر دختر و پسری با هم ارتباط برقرار کنند، هر چند در مراحل اول به نظر، شرعی می آید، ولی کم کم مسائل احساسی، عاطفی و نهایتاً شهوانی و نفسانی بر این روابط حاکم می شود و آن را از جهت سداد و صلاح خارج می سازد.
جاذبه ی جنسی و طبیعی دختر و پسر، به ویژه در سنین جوانی، زمینه ی انحراف ارتباط ها را فراهم می سازد و ارتباط ها را تحت تأثیر قرار می دهد. بر این اساس، دین به ما هشدار می دهد که هر گاه دو غیر هم جنس، در قالب هر ارتباطی در مکانی خلوت و دور از دید دیگران قرار گیرند، شیطان با آنها خواهد بود و روابط صحیح آنها را تهدید می کند. تهدید در روابط دختر با دختر یا پسر با پسر کمتر است.
نکته ی دیگری که حساسیت این نوع ارتباط را فزونی می بخشد، پیامد منفی شکست یا منحرف شدن روابط انسانی، به سبب جاذبه جنسی است. اگر ارتباط به انحراف گراید، سبب از دست رفتن آبرو و حیثیت اجتماعی و سرمایه زندگی، همچنین ارزش و کرامت انسانی دختر و پسر می گردد که جبران ناپذیر است.
چرا در جامعه ی اسلامی میان پسر و دختر تبعیض وجود دارد؟
منظور از تبعیض در اینجا روشن نیست. آیا منظور، تبعیض در جامعه یا درون خانواده، یا از نظر دین و احکام اسلام است؟
اگر در درون خانواده یا جامعه باشد، بسیاری از این تبعیض ها به واسطه ی ضعف فرهنگی و رسم و رسوم جاهلیت است که به خاطر ناآشنا بودن به وظایف والدین نسبت به فرزندان، یا نگاه منفی و غلط جامعه نسبت به این دو جنس اعمال می شود، اما از دیدگاه اسلام، تفاوتی بین دختر و پسر وجود ندارد و ارزش انسانی آنها برابر است و هر دو می توانند بالاترین مراحل کمال را طی کنند.
قرآن کریم در موارد متعددی تصریح کرده که رسیدن به مقام والای انسانیت، نیل به مراتب بالای معنویت و قرب الهی و وصول به «حیات طیبه»، به جنسیت مربوط نیست، بلکه به ایمان و عمل صالح بستگی دارد:
(من عمل صالحاً من ذکرٍ أو أنثی و هو مؤمنٌ فلنحییّنه حیاه طیّبه و لنجزیّنهم أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون)(3)؛ هر کس عمل صالح انجام دهد؛ خواه مرد باشد یا زن، درحالی که ایمان داشته باشد، ما به او زندگی پاک ارزانی می کنیم و پاداش وی را به بهترین اعمالی که انجام داده، می دهیم.
در آیات و روایات بسیاری به این حقیقت تأکید شده است، حتی ازنظر اظهار محبت، در روایات آمده که این مسئله باید در مورد دختران بیشتر توجه شود، چون آنها از احساسات وعواطف رقیق تری برخوردارند و نیاز به محبت بیشتر دارند.
با اینکه اسلام چنین نگرشی به زن و مرد دارد، ولی متأسفانه در عمل، بعضی خانواده ها در مقام ارزش گذاری، پسران را بر دختران ترجیح می دهند. از همه مهم تر، خداوند برای مؤمنان و پرهیزکاران، حضرت مریم، حضرت آسیه، حضرت خدیجه و حضرت زهرا(س) را به عنوان برترین زنان معرفی می کند. دوگانگی عمل و عقاید مسلمانان، می تواند معلول چند علت باشد:
1. بی خبری و ناآگاهی آنان از معارف و قوانین دین مقدس اسلام.
2. ممکن است برخوردهای دوگانه معلول ناآگاهی نباشد؛ شخص در مقام سخن و استدلال به روشنی و با شفافیت تمام از عدم تفاوت زن و مرد سخن می گوید و چه بسا به آیات و روایات هم استدلال کند، ولی در مقام عمل «آن کار دیگر» می کند. همانگونه که می داند دروغ، غیبت، تهمت، فریب مردم، رشوه، ربا، تجاوز به مال و جان و یا ناموس مردم از گناهان کبیره است، ولی با تمسک به توجیهات شیطانی، این گونه کارها را ممکن است انجام دهد و نام مسلمان هم بر خود نهد. واضح است که این گونه کارها غالباً معلول عدم آگاهی نیست، بلکه به «ضعف ایمان، کم سو بودن چراغ تقوا و دور بودن از ترس و خشیت الهی» بر می گردد.
3. علت سوم، حاکمیت آداب و رسوم غلط قومی و قبیله ای یا بقای رسوبات جاهلیت در اندیشه ها و عمل بسیاری از افراد است که در مقام عمل، تفاوتی بین مردم عامی و بسیاری از درس خوانده ها و حتی آگاهان به مسائل دینی وجود ندارد.
4. عدم خودباوری دختران و زنان نیز این ذهنیت را درجامعه ایجاد کرده که مردها قابلیت بیشتری دارند. بانوان با خودباوری و اعتماد به نفس و حضور در صحنه های مختلف می توانند توانایی های خود را نشان دهند.
5. در جوامع سنتی مثل روستاها و شهرهای کوچک که حوزه ی فعالیت پسران گسترده تر است و پسران در کنار پدر، به شغل کشاورزی، کارگری،
تجارت و … اشتغال داشته، به اصطلاح عصای دست پدر بوده اند، این امر باعث شده پدر، پسر را حامی خود بداند و او را بر دختر مقدم بدارد.
6. عدم تعریف جداگانه وظایف جنیستی، (وظایفی که در جسم و شخصیت، بین زن و مرد تفاوت ایجاد می کند) در وظایف و تکالیف اجتماعی و جامعه شناسی زن و مرد هم باعث تفاوت می گردد.
نظر دین در مورد اختلاط دختر و پسر
سؤال اصلی این است که آیا در تعامل و برخورد دختران و پسران و به طور کلی زنان و مردان، می توان به یک اصل و قاعده کلی روی آورد؟ آن اصل و قاعده کلی چیست؟ آیا بنابر اختلاط و آمیختگی است یا تفکیک و جداسازی؟ آیا در آموزه های دینی و متون شرعی، اختلاط و آمیختگی حالت استثنا و ضرورت دارد و جز در ظرف ضرورت ها و ناچاری ها نمی توان به آن گردن نهاد؟ آیا شیوه پیشوایان معصوم نسبت به اختلاط زنان و مردان بازدارنده بوده یا تشویق و ترغیب؟ یا آن که آنان در این مسئله سکوت کرده اند؟
پاسخ را از سخن عالمان دین آغاز می کنیم. در میان فقیهان شیعه، ملا محمد کاظم یزدی از جمله کسانی است که به طرح این مسئله پرداخته است؛ وی اختلاط زنان و مردان را – جز برای پیران – مکروه دانسته است. متن گفتار وی چنین است: «اختلاط زنان با مردان – جز برای پیران- مکروه است.»(4)
اختصاص کراهت به غیر پیران شاید به خاطر ویژگی ای باشد که در جوانان است و در پیران و از کارافتادگان نیست. آن ویژگی – هر چه باشد- سبب صدور حکم کراهت شده است. آیا آن ویژگی؛ توفان غرایزی است که در جوانان است و در پیران و از کار افتاده نیست؟! آیا نیروی تجاذب و کشش در جوانان هست و در پیران نیست، یا اگر باشد، بسیار کم رنگ و بی رنگ است؟ بهتر است رد پای حکم کراهت را در آینه احادیث پی گیری کنیم که مستند و مبنای این حکم چیست؟ از اولین پیشوای معصوم امیرمؤمنان علی(ع) روایت شده که آن حضرت در برابر مردم می ایستاد و به آنان می فرمود: «یا اهل العراق نبئت أنّ نسائکم یدافعن الرّجال فی الطّریق أمّا تستحیون»(5)؛؟ ای مردم عراق؛ خبر یافتم که پهلوی زنان شما در راه ها به پهلوی مردان خورد، آیا شرم نمی کنید؟
باید دید منظور این روایت چیست؟ آیا منظور آن است که زنان و مردان در هیچ حال و هیچ مکانی نباید همراه و هم دوش یکدیگر باشند؛ هر چند به یکدیگر تنه نزنند و با احتیاط از کنار یکدیگر عبور کنند؟ در حقیقت آیا منظور امام(ع) واداشتن مردم عراق به رعایت اصول پیشگیری و اقدامات تأمینی است؟ همان که در نوشتار پیشین به اشارت از آن سخن رفت؟ آیا دین، از دین باوران خواسته تا با از بین بردن زمینه های اختلاط و هم دوشی – که مقدماتی اختیاری هستند- زمینه های ارتباط های فیزیکی و تماس های بدنی را از بین ببرد؟ ممکن است همه این مصلحت اندیشی ها منظور آورنده ی دین باشد.
گفتنی است که مطرح کردن اصل تفکیک، رعایت حفظ حریم و پرهیز از اختلاط و آمیختگی، به هیچ وجه به معنای محروم کردن نیمی از پیکره ی اجتماع – زنان و دختران- از حقوق اجتماعی و شرکت در اجتماعات نیست. چه اینکه رعایت این اصول، اختصاص به دختران و زنان ندارد، بلکه پسران و مردان را نیز در بر می گیرد.
از این گذشته، لازمه ی حفظ حریم، محروم ماندن از شرکت در اجتماعات نیست، چرا که هر دو گروه دختران و پسران با رعایت این اصل می توانند در اجتماعات و سمینارها شرکت کرده، به تحصیل علم و دانش روی آورند. چنان که شیوه ی تفکیک در حوزه های دینی ما همواره رعایت می شده، مدارس دختران و پسران از همدیگر جدا بوده و تحصیل و دانش در هر دو جریان داشته است. در همین زمینه شهید مطهری می گوید:
سنت جاری مسلمانان از زمان رسول خدا همین بوده است که زنان از شرکت در مجالس و مجامع منع نمی شده اند، ولی همواره «حریم» رعایت می شده است. در مساجد و مجامع، حتی در کوچه و معبر، زن با مرد مختلط نبوده است.(6)
او می گوید:
اسلام در عین این که به زنان اجازه ی شرکت در مساجد را می دهد، دستور می دهد به صورت مختلط نباشد، محل ها از یکدیگر جدا باشد. آورده اند که پیغمبر اکرم(ص) در زمان حیات خویش اشاره کرد که در ورودی زنان به مسجد از در ورودی مردان مجزا باشد. روزی اشاره به یکی از درها کرد و فرمود: خوب است این در را به بانوان اختصاص دهیم. نیز نقل شده است که پیغمبر اکرم دستور داد: شب هنگام که نماز تمام می شود، اول زن ها بیرون بروند، بعد مردها. رسول خدا خوش نمی داشت که زن و مرد در حال اختلاط از مسجد بیرون روند،
زیرا فتنه ها از همین اختلاط ها برمی خیزد. رسول خدا برای اینکه برخورد و اصطکاکی رخ ندهد، دستور می داد که مردان از وسط و زنان از کنار کوچه یا خیابان بروند. یک روز رسول خدا در بیرون مسجد بود، دید مردان و زنان با هم از مسجد بیرون آمدند. فرمود: بهتر این است شما صبر کنید تا آنها بروند.(7)
خلاصه آن که آنچه از آیات، روایات و سخن عالمان به دست می آید، این است که در روابط زنان و مردان و دختران و پسران، اصل بر حفظ حریم و پرهیز از اختلاط و آمیختگی است.
چرا عده ای می گویند اسلام با حضور دختر و پسر در اجتماع مخالف است؟
با این که افراد ناآشنا به مبانی دینی، اسلام را متهم می کنند که مخالف حضور دختران در اجتماع است، احادیث صریحی داریم که طالب علم و دانش و فراگیرنده ی آن، چه دختر و چه پسر، محبوب خدایند و برای کسب دانش و کارهای مفید اجتماعی، دختران و پسران می توانند با حفظ پوشش و عفاف، به راحتی در جامعه ظاهر شوند و به انجام وظیفه بپردازند.
حضور دختر و پسر دراجتماع، با اختلاط دختر و پسر یکی نیست؛ روابط اجتماعی به سبکی که دنیای غرب آن را پذیرفته و رواج می دهد، اختلاط دختر و پسر است و پیامدهای زیان بار آن را نیز می بیند و به روی خود نمی آورد.
اسلام با «اختلاط» دختر و پسر مخالف است، نه با شرکت دختر و پسر در مجامع عمومی و علمی با حفظ حریم. آنچه در جامعه اسلامی ناپسند است، روابط ناصحیح دختر و پسر در جامعه است، نه حضور فعال آنها در اجتماع.
از زمان رسول اکرم(ص)، در جامعه مسلمین غالباً سنت جاری بر این بوده که حضور دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه، با صیانت از قلمروهای شخصی و توأم با پاکدامنی و بزرگ منشی باشد. دختران و پسران و زنان و مردان، هیچ گاه از مجالس و محافل عمومی و مساجد منع نمی شده اند؛ ولی همیشه حافظ «حریم» و «حرمت» و «کرامت» و «عفاف»، به عنوان یک اصل در جامعه حکومت کرده و رعایت شده است. رفت و آمد دختران و پسران در جوامع و محافل عمومی و مساجد و حتی کوچه و خیابان و بازار و … به طور مختلط و دوش به دوش هم نبوده است. روشی که همچنان فرهنگ غالب بر جوامع اسلامی است و به وضوح، با فرهنگ غربی متفاوت است.
پی نوشت ها :
1- مواعظ امامان؛ ترجمه، ج 7، ص 235.
2- احزاب، آیه 59.
3- نحل، آیه 97.
4- عروه الوثقی، مسئله 49.
5- وسایل الشیعه، ج 14، باب 132، من ابواب مقدمات النکاح، ح 1.
6- مسئله حجاب، ص 225.
7- مسئله حجاب، ص 217.
مسلم داودی نژاد/ رازهای ارتباط با جنس مخا لف/انتشارات مهر فاطمه /قم: چاپ اول 1390