نویسنده: حمید کریمی
چرا اسلام در عقد ازدواج، مهریه را شرط کرده است؟
آیا مهریه قیمت زن و توهین به مقام انسانی زن نیست؟ (1)
گفته شده است که اگر زن و مرد حقوق متساوی انسانی داشته باشند و صحبت از مالکیت و مملوکیت نباشد و ازدواج نظیر خرید خانه، باغ، حیوان و وسیله نباشد، دیگر نیازی به قرار دادن مهر و پرداخت مهر و نفقه در ازدواج نیست. این ها سنن جوامع واپس مانده و وحشی است که برای زن و مرد ارزش انسانی یکسان قائل نبوده اند و همان گونه که این امور در مورد مرد مطرح نیست در مورد زن هم نباید وجود داشته باشد.
بعضی این گونه اند که اگر هنگام ازدواج به زن مهری پرداخت نشود، مردان را ظالم و طلبکار می دانند و این عمل را نشانه ی بی احترامی و بی اعتنایی به زن می دانند و اگر مهریه پرداخت شود، آن را بی حرمتی به زن می دانند و این عمل را از مقوله ی خرید و فروش تلقی می کنند و برخوردی غیر انسانی می دانند و … !
در مورد تاریخچه ی مهریه سخنانی گفته می شود که اگر چه خالی از حقیقت هم نیستند، نمی توانند قطعی هم باشند. می گویند برهه ای از تاریخ، مرد طفیلی زن بوده و در خدمت او کار می کرده است. در دورانی مرد بر زن حکم می رانده و هنگام ازدواج، زن را از قبایل دیگر می ربوده است. در مرحله دیگر، مرد برای زن گرفتن، مدتی نزد پدر زن کار می کرده است و در دورانی از تاریخ نیز مبلغی به عنوان پیشکش به پدر زن تقدیم می کرده است. (2)
اسلام فصل نوینی را در امر ازدواج و مهر پایه گذاری کرد. برنامه ریزی اسلام دراین زمینه به عرصه های دیگر حیات دینی کاملاً مربوط است زیرا مسائل دینی مکمّل یکدیگرند.
پدید آمدن مهر نتیجه ی تدبیر ماهرانه ای است که در آفرینش برای تعدیل روابط زن و مرد و پیوند آن ها با یکدیگر به کار رفته است. مهر از آن جا پیدا شده که نقش زن و مرد در مسأله ی عشق، مغایر نقش دیگری است. قانون خلقت، جمال و غرور و بی نیازی را برای زن و نیازمندی و طلب و عشق را برای مرد قرار داده است. ضعف زن در مقابل قوای بدنی مرد تعدیل شده است و مرد را علی رغم قدرت بیش تر به طلب زن خوانده است، بلکه مردان را به رقابت با یکدیگر وادار کرده است. مرد در مقابل غریزه ی جنسی ناتوان تر از زن است – چه شهوت مرد بیش تر باشد، چنان که برخی گفته اند و چه شهوت زن بیش تر باشد، چنان که در برخی از روایات آمده است – این خصوصیت، همواره به زن فرصت داده است تا در پی مرد نرود و به سرعت تسلیم او نشود و برعکس، مرد را وادار کرده است به زن اظهار نیاز کند و برای جلب رضای او با نثار هدیه ای اقدام کند، همچنان که همواره در طبیعت جنس نر است که برای تصاحب جنس ماده به جنگ و ستیز با هم جنس خود برخیزد.
مهر با حیا و عفاف زن گره خورده است. زن به الهام فطری دریافته که عزّت و احترام او در آن است که خود را رایگان در اختیار مرد قرار ندهد. تأثیر زن در مرد بیش از تأثیر مرد بر زن است. مرد بسیاری از هنرنمایی ها، شجاعت ها، نبوغ ها و فعالیت های خود را مدیون زن و حیا، عفاف، لطف و کمک اوست.
زن مرد را می سازد و مرد اجتماع را، آنگاه که حیا، عفاف و خودداری زن از میان برود و زن بخواهد در نقش مرد ظاهر شود، نخست نقش زن به فراموشی سپرده می شود و بعد مرد مردانگی خود را فراموش می کند و سپس اجتماع منهدم می گردد. مهر، ماده ای است از یک آیین نامه ی کلی که طرح آن در متن خلقت ریخته شده و با دست فطرت تهیه شده است. مهر از احساسات رقیق و عطوفت آمیز مرد ناشی شده، نه از احساسات خشن و مالکانه ی او. مهر به زن شخصیت می دهد؛ در واقع ارزش معنوی مهر برای زن بیش از ارزش مادی آن است. (3)
در سوره ی مبارکه ی نساء آیه 4 می فرماید:
صِداق و مهریه زنان را که به خود آن ها تعلّق دارد ( نه به پدران یا برادران آن ها ) و عطیه و پیشکشی است از جانب شما به خودشان بدهید.
پس، از دیدگاه اسلام اوّلاً: مهریه، صِداق یا صَدُقه، نشانه ی صدق و راستی مرد است در عشق و ازدواج خود. ثانیاً: مهریه از آنِ زن است نه دیگری. ثالثاً: مهریه به عنوان هدیه و پیشکش داده می شود. (4)
در روایات اسلامی آمده است که پدر نه تنها حقّی در مهر ندارد، بلکه اگر در عقد ازدواج برای پدر به عنوان امری جداگانه چیزی شرط شود و مهر به خود دختر داده شود، باز هم صحیح نیست. (5) از نظر اسلام، پدر زن حق ندارد مهر را متعلق به خود بداند، هر چند غرضش صرف آن برای دختر و جهیزیه وی باشد، بلکه اختیار مهر و مالکیت آن به دست زن است. این امر به روشنی نشان می دهد که مهر، قیمت دختر نیست که به صاحب جنس داده شود.
مهر از جهتی یک امتیاز مالی است که در قبال زحمات زن در خانه و برای خانواده و نیز برای جبران محروم شدنش از فعالیت های اقتصادی به دلیل وظایف همسری به او داده می شود. (6)
نکته دیگر: اگر به شخصیت زن توجه نمی شد و او را هم چون کالا خرید و فروش می کردند، چنان که برخی به ناروا چنین نسبت داده اند، رضایت دختر و زن در ازدواج حرف اصلی و نهایی نبود، بلکه دیگران برای او تصمیم می گرفتند.
مطلب بعد که شایسته ی توجه است این که، مرد در غیرِ امور زناشویی برای رسیدن به آرامش جسمی و روانی و آمادگی برای اداره ی اجتماع، نمی تواند به زن خود دستوردهد، (7) نیز اگر زن کاری کند که به موجب آن ثروتی به او تعلّق گیرد، مرد نمی تواند بدون رضای زن در آن ثروت تصرّف کند. از این جهت زن و مرد وضعی مساوی دارند. برخلاف رسم معمول در اروپا که تا اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم رواج داشت، زن شوهردار از نظر اسلام در معاملات و روابط حقوقی خود تحت قیمومت شوهر نیست. همه ی این ادلّه و شواهد نشان دهنده ی آن هستند که مهریه به هیچ وجه مخالف شخصیت زن و برای تحقیر او یا به معنی کالا دانستن او نیست. اگر مهر محل اشکال است پس منتقدان باید بگویند هر پولی که کسی به کسی می دهد، قصد خرید او را دارد و باید رسم هدیه و بخشش و پیشکش را منسوخ کنند. (8)
مسؤولیت های مالی مرد همچون مهر و نفقه و مانند این ها اگر چه اهرمی برای کنترل مشکل طلاق هستند، امّا این بدان معنا نیست که اگر احتمال طلاق در کار نباشد، مهر فلسفه ی وجودی خود را از دست می دهد، بلکه مهر همچنان به عنوان ابراز علاقه و وفاداری مرد به همسر و همدم و همراه خود و به شکل یک سنّت طبیعی و الهی نقش خود را ایفا می کند.
نکته ی ظریف دیگری که رویکرد اسلام به مسأله ی مهر را بیش تر روشن می کند آن است که اسلام از سویی بر اصل تعیین و پرداخت مهر در عقد تأکید می کند و از سوی دیگر به نحو استحبابی سفارش می کند که مهر را سنگین نگیرند – متأسفانه برخلاف آنچه امروزه بین بسیاری از خانواده های مسلمان و متدین رایج است – و به زنان توصیه می کند که متقابلاً مهر خود را به شوهر ببخشند که پاداشی بزرگ دارد. همه ی این سفارشات و بسیاری احکام دیگر در جهت استحکام الفت و اظهار مودّت در زندگی زناشویی است. (9)
اگر مهر، وثیقه ی مالی در مقابل حقّ طلاق مرد بود، در ازدواج پیامبران و معصومین (علیهم السلام) و اولیای کامل خدا که ظلم و خطا نمی کنند، نباید مهر واجب می بود یا صِداقی تعیین می شد، در حالی که پیامبر و ائمه (علیهم السلام) هم برای زنان خود مهر قرار می دادند. بله، می توان یکی از حکمت های حکم مهریه را ایجاد مانع برای طلاق، دست کم در برخی موارد، دانست.
در پایان ذکر این امر لازم است که در صدر اسلام، برخلاف امروز، معمولاً میزان مهریه هر چه بود، نقداً توسط مرد پرداخت می شد و برای تهیّه جهیزیه یا از همان مهر استفاده می شد یا شوهر وسایل زندگی را فراهم می کرد، امّا امروزه در میان مردم ما مهر بر ذمّه ی مرد باقی می ماند که شرعاً اشکالی ندارد، امّا بعضی ها برخلاف میل و سفارش اسلام میزان مهر را بالا می برند (10) و به چشم وثیقه به آن می نگرند. ممکن است برخی هم به عنوان خرید و فروش کالا به قضیّه نگاه کنند، امّا همه ی این برخوردهای غلط، عمل بعضی مسلمین است و نباید آن را به حساب اسلام و تعالیم آن گذاشت.
وقتی بنیان ازدواج و جامعه براساس تعالیم اسلام شکل نگیرد، با بالا بردن مهر نمی توان کانون خانواده را گرم کرد و جلوی طلاق را گرفت.
پینوشتها:
1.مهر انگیز منوچهریان، انتقاد قوانین اساسی و مدنی و کیفری ایران از نظر حقوق زن، سازمان داوطلبان حمایت خانواده، چ 2، 1342 ش، ص 35، « هم چنان که برای داشتن باغ یا خانه یا اسب و استر مرد باید مبلغی بپردازد، برای خرید زن هم باید پولی از کیسه خرج کند و هم چنان که بهای خانه و باغ و اسب بر حسب بزرگی و کوچکی و زشتی و زیبایی و بهره و فایده متفاوت است، بهای زن هم بر حسب زشتی و زیبایی و پول داری و بی پولی او تفاوت می کند. »
2.مرتضی مطهری: نظام حقوق زن در اسلام، ص 194، بحث تاریخچه ی مهر.
3.مرتضی مطهری: نظام حقوق در اسلام، صص 203 – 199.
4.همان، صص 204 و 203.
5.همان، ص 207.
6.محمد تقی مصباح یزدی، پرسش ها و پاسخ ها، ج 5، صص 53 – 51.
7.مرتضی مطهری: نظام حقوق زن در اسلام، ص 227.
8.مرتضی مطهری: نظام حقوق زن در اسلام، ص 214.
9.همان، ص 216.
10.محمد بن حسن عاملی: وسائل الشیعه، ج 15، أبواب المهور، باب 5.
منبع مقاله :
کریمی، حمید، (1387) حقوق زن، تهران: انتشارات کانون اندیشه جوان، چاپ چهارم.