شاگردان مکتب امام هادی ـ علیه السّلام ـ
عصر زندگی امام هادی عصر اختناق و استبداد بود امام، برای فعالیت فرهنگی در سطح گسترده آزادی عمل نداشت و از این نظر فضای جامعه با عصر امام باقر – علیه السلام – بویژه عصر امام صادق – علیه السلام – تفاوت فراوان داشت ؛ اما آن حضرت در همان شرائط نامساعد، علاوه بر فعالیتهای فرهنگی از طریق مناظرات، مکاتبات، پاسخگویی به سؤالها و شبهات، و تبیین بینش درست در برابر مکاتب کلامی منحرف، راویان و محدثان و بزرگانی از شیعه را تربیت کرد و علوم و معارف اسلامی را به آنان آموزش داد و آنان این میراث بزرگ فرهنگی را به نسلهای بعدی منتقل کردند.
شیخ طوسی، دانشمند نامدار اسلام، تعداد شاگردان آن حضرت در زمینه های مختلف علوم اسلامی را 185 نفر می داند[1].
در میان این گروه، چهره های درخشان علمی و معنوی و شخصیتهای برجسته ای مانند: فضل بن شاذان، حسین بن سعید اهوازی، ایوب بن نوح، ابوعلی (حسن بن راشد) حسن بن علی ناصر کبیر، عبدالعظیم حسنی (مدفون در شهر ری) و عثمان بن سعید اهوازی به چشم می خورند که برخی از آنان دارای آثار و تألیفات ارزشمند در زمینه های مختلف علوم اسلامی هستند و آثار و خدمات علمی و فرهنگی آنان در کتابهای رجال بیان شد.
وکلای امام هادی ـ علیه السّلام ـ و اختیارات آنان
دوران آخرین امامان شیعه ـ علیه السّلام ـ همراه با اختناق شدید از سوی خلفای عباسی بود. در عین حال در همین دوران، شیعه در سرتاسر بلاد اسلامی گسترده شده بود. رشد کمّی شیعه در این دوران، از فعالیتهای ضد شیعی که از این دوره بر جای مانده و همچنین از اقدامات سیاسی و نظامی حکام به منظور جلوگیری از گسترش روز افزون تشیع به خوبی روشن است. به همان صورتی که بعد از این درباره ارتباط امام هادی ـ علیه السّلام ـ با شیعیان ایران خواهد آمد. میان آن حضرت و شیعیان عراق، یمن، مصر و نواحی دیگر نیز رابطه برقرار بود. سیستمی که ضامن پیدایش و دوام و استحکام این ارتباط بود مسأله وکالت بود. کسانی که به عنوان وکالت از طرف امام رضا ـ علیه السّلام ـ و پس از آن امام جواد و امام هادی ـ علیه السّلام ـ کار ایجاد و تنظیم ارتباط میان امام و شیعیان را بر عهده داشتند علاوه بر جمع آوری خمس و ارسال آن برای امام، در معضلات کلامی و فقهی نیز، نقش سازندهای داشته و در جا انداختن امامت امام بعدی، موقعیت محوری در منطقه خود داشتند. گاهی افرادی از این وکلا دستخوش انحراف از خط امام شده و مورد تکذیب آن حضرات قرار میگرفتند. در این شرایط کسان دیگری جایگزین آنها میشدند.
به هر روی نظام وکالت، نقشی اساسی در تثبیت موقعیت سیاسی و فرهنگی شیعه ایفا میکرد. به نوشته دکتر جاسم حسین: چنانکه از روایات تاریخی استفاده میشود، شهرهای مورد نظر برای تعیین وکلا به چهار منطقه تقسیم میشد:
الف: بغداد، مدائن، سواد و کوفه.
ب: بصره و اهواز.
ج: قم و همدان.
د: حجاز، یمن و مصر.[2]
وکلای ائمه بیشتر به وسیله نامه، آن هم توسط افراد مطمئن با امام در رابطه بودند. چنانکه در شرح حال امام جواد و نیز امام یازدهم ـ علیه السّلام ـ بر این نکته تأکید کردهایم، بخش عمدهای از معارف فقهی و کلامی آن بزرگواران، طی نامههایی به شیعیانشان میرسید که به نقل از نامهها در مصادر حدیثی آمده و امروزه در دسترس ما قرار گرفته است. علی بن جعفر یکی از وکلای امام هادی ـ علیه السّلام ـ و از اهالی همینیا از قرای بغداد بود. درباره وی گزارشهایی به متوکل رسیده بود که به دنبال آن او را بازداشت و زندانی کرد. وی پس از گذراندن دوره طولانی زندان، به دستور امام هادی ـ علیه السّلام ـ رهسپار مکه گشت و تا آخر عمر در آنجا ماندگار شد.[3] امام هادی ـ علیه السّلام ـ در صدد تأیید موقعیت وی در برابر یکی از رؤسای غلات ـ به نام فارس بن حاتم قزوینی ـ نامههایی در پاسخ برخی از اصحاب نوشتهاند. این نامهها در سال 240 نوشته شده است.[4]
حسن بن عبدرّبه و یا ـ بنا به گزارش برخی دیگر ـ فرزند او علی [5]از وکلای امام هادی ـ علیه السّلام ـ بوده که پس از وی ابوعلی بن راشد از طرف آن حضرت به عنوان جانشین او تعیین و اعلام شد. امام در سال 232 طی نامهای به علی بن بلال چنین نوشت:
ثم انی أقمت ابا علی مقام الحسین بن عبدربه و ائتمنته علی ذلک بالمعرفه بما عنده الذی لا یتقدمه أحد وقد أعلم أنک شیخ ناحیتک فأحببت إفرادک و إکرامک بالکتاب ذلک فعلیک بالطاعه له والتسلیم الیه جمیع الحق قبلک و أن تحض موالی علی ذلک و تعرفهم من ذلک ما یصیر سببا الی عونه و کفایته فذلک توفیر علینا و محبوب لدینا ولک به جزاء من الله واجر، فإن الله یعطی من یشاء أفضل الإعطاء والجزاء برحمته و أنت فی ودیعه الله و کتبت بخطی و أحمد الله کثیرا.[6]
من ابوعلی را به جای حسین بن عبدربه برگزیدم و او را در این مقام امین خود قرار دادم؛ زیرا به دیانت و امانت او ـ که کسی در آن بر او پیشی نمیگرفت ـ آشنا بودم. میدانم که تو شیخ منطقه خودت هستی و لذا خواستم از تو تجلیل کرده، طی نامهای تو را خصوصا از این موضوع آگاه سازم. پس، از ابوعلی اطاعت کن و کلیه وجوهی که پیش توست به وی بسپار و دوستان ما را به اطاعت از وی تشویق کرده و بدانها چنان آگاهی ده که این آگاهی انگیزه یاری شیعیان ما از وی و سبب کفایت او در انجام کارهایش باشد و این اقدام تو به عنوان رعایت احترام او مطلوب ما بوده و به خاطر این کار خداوند تو را پاداش واجر عطا میفرماید. خدا به هر کس خواهد به رحمت خود برترین پاداشها را عطا میفرماید. تو را به خدا میسپارم. این نامه را به خط خود نوشته و خدا را حمد و سپاس فراوان میکنم.
دقت در متن این نامه، وظایف و حوزه اختیارات یک وکیل و نحوه ارتباط وکلای جزء را با آنان که در یک منطقه وسیع عمل میکردهاند بخوبی نشان میدهد. درباره همین ابوعلی بن راشد نامه دیگری از امام هادی ـ علیه السّلام ـ در دست است که در آن ضمن بیان موقعیت ابن راشد، اطاعت از وی، اطاعت از خدا و امام قلمداد شده است. عین عبارت امام در نامه یاد شده چنین است:
فقد أوجبت فی طاعته طاعتی و الخروج الی عصیانی فالزموا الطریق یأجرکم الله ویزیدکم من فضله.[7]
اطاعت از خود را در پیروی از وی قرار دادم و اقدام به سرپیچی از فرمان او سرپیچی از فرمان من است؛ پس این رویه را حفظ کنید که خدا به شما اجر دهد و از فضل خود بر شما بیفزاید.
همینطور در نامه دیگری خطاب به ایوب بن روح نوشتهاند: از برخورد با ابوعلی حذر کن، تو و ابوعلی هر کدام در ناحیه خاص خود به وظایفی که بر عهدهتان میباشد عمل کنید. عین همین نامه را نیز به ابوعلی نوشته و طی آن درباره ایوب بن نوح سفارش فرموده و از آن دو خواسته است که هر کدام به امور مالی شیعیان در منطقه خود پرداخته و از منطقه دیگری چیزی دریافت نکند.[8]
از روایتی که کشی درباره اسماعیل بن اسحاق نیشابوری آورده، چنین استنباط میشود که: به احتمال احمد بن اسحاق رازی یکی دیگر از وکلای امام هادی ـ علیه السّلام ـ بوده است.[9]
[1] – رجال طوسى، الطبعه الأولى، نجف، المطبعه الحیدریه، 1381 ه. ق، ص 409 – .429 البته چند تن مانند فارس بن حاتم و على بن حسکه را که دچار لغزش و انحراف شدند و حضرت آنان را طرد کرد، باید از این تعداد استثنا کرد. براى آگاهى بیشتر پیرامون شاگردان امام هادى – علیه السلام – رجوع شود به:
حیاه الامام الهادى، شریف القرشى، باقر، الطبعه الأولى، بیروت، دارالأضوا، 1408 ه. ق، ص 170 – .230
[2] . تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 137.
[3] . رجال کشی، صص 608 ـ 607؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 271 از کشی؛ اثبات الوصیه، ص 232.
[4] . رجال کشی، صص 527 ـ 525.
[5] . ما مقانی در این باره به تفصیل بحث کرده و پس از معرفی حسین بن عبد رّبه به عنوان وکیل امام هادی (ع) میگوید: بعید نیست که هم علی هم پدرش در زمانهایی وکیل آن حضرت بوده باشند. نک: تنقیح المقال، ج 1، صص 332 ـ 331.
[6] . رجال کشی، ص 513؛ بحار، ج 50، ص 222.
[7] . رجال کشی، ص 514؛ بحار، ج 50، ص 220.
[8] . رجال کشی، ص 514.
[9] . مسند الامام الهادی (ع)، ص 320.
مهدی پیشوایی- سیره پیشوایان، ص611 و رسول جعفریان- حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 512