امام علی(ع) و ساخت جامعه اخلاقی

امام علی(ع) و ساخت جامعه اخلاقی

نویسنده: دکتر حسن روحانی

گرچه امیرالمؤمنین(ع)دارای ویژگی های خاص به خود می باشد و گرچه آن رادمرد بزرگ به قله هایی دست یافت که یک انسان عادی و یک بشر معمولی هرچقدر هم کوشش و جهاد و فداکاری کند، نمی تواند به آن قله ها دست یابد، اما در عین حال او امام بود؛ و امام مفهومش آن است که راه و مسیر او برای همه مأمومین و پیروان، الگو و راه زندگی باشد و او به عنوان اسوه و مقتدای مردم می باشد.(1)
اگر نتوانیم به مقام او دست یابیم که البته نمی توانیم، لااقل می توانیم با جهاد و تلاش و فداکاری و ایثار به مقام اصحاب و یاران نزدیک آن حضرت دست یابیم؛ آن جایگاهی که سلمان و عمار داشتند. که رسول خدا درباره آنها فرمود همه مردم اشتیاق به بهشت دارند، «ان الجنه تشتاق إلی ثلاثه، علی و عمار و سلمان»(2) ولی بهشت اشتیاق سه چهره را دارد: علی بن ابیطالب، عماریاسر و سلمان فارسی. پس انسان می تواند به جایگاهی برسد که به تعبیر پیامبراسلام(ص) نه او مشتاق بهشت باشد که بهشت در اشتیاق دیدار او باشد. امیرالمؤمنین یک مقتدا و اسوه برای همه ماست. این مقتدا بودن و این پیروی از راه او تنها برای آخرت ما نیست، بلکه اول برای دنیا و سپس برای آخرت ماست.

ضرورت حفظ سرمایه های بزرگ
می گویند فرد یا جامعه و کشور در مسیر توسعه و پیشرفت نیاز به سرمایه هایی دارد: سرمایه مادی و فیزیکی، سرمایه انسانی، سرمایه ملی و سرمایه اجتماعی. حتی اگر در مقیاس یک خانواده این مسئله را مدنظر قرار دهیم، باز هم نیاز به همه این سرمایه ها هست. در یک خانواده، وسایل، امکانات خانه و لوازم آن، ‌لباس و انواع پوشاک و غذا، سرمایه مادی و فیزیکی است. جایگاه اجتماعی اعضای خانواده نظیر علم و دانش آنها، تخصص و مهارت آنها، سرمایه انسانی است. همه ما از سرمایه ملی هم استفاده می کنیم، آنچه در ذهن داریم که چارچوب زندگی ما را می سازد، بخشی از آن مربوط به ویژگی های کشور و جامعه خودمان می باشد. زبانی که با آن تکلم می کنیم، سرمایه ملی ماست. فرهنگی که در جامعه وجود دارد، به عنوان سرمایه ملی ماست. آنچه ما امروز برای آینده خود می اندیشیم و برنامه ریزی می کنیم، محصول و ثمره سرمایه های مختلف و متفاوت است. زبان و خط و فرهنگ و اعتقادات دینی، آداب و سنن، قهرمانان ملی و تاریخ کشور، همه اینها جزو سرمایه های ملی ما هستند. وقتی به شما می گویند تابعیت چه کشوری را دارید، می گویید ایران؛ این تابعیت به همراه خود آثار مختلفی را به همراه دارد. جایگاه ایرانی در افکار عمومی جهان، فرهنگ و سابقه تاریخی ایران، آداب و سنن و شعائر دینی و ملی، قدرت نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، غرور ملی، پرستیژ و بسیاری از ویژگی های دیگر همراه با تابعیت ایرانی است. در کنار این سرمایه ها، یک سرمایه مهم دیگری به عنوان سرمایه اجتماعی وجود دارد که حتی در یک جمع کوچک و یک خانواده هم این سرمایه بسیار مهم است. آیا خانه و امکانات و وسایل زندگی به عنوان سرمایه فیزیکی؛ تحصیلات و مهارت و تخصص و شغل به عنوان سرمایه انسانی و زبان و فرهنگ و تاریخی که خود را وابسته به آن می داند، به عنوان سرمایه ملی برای یک خانواده کافی است؟ یا روابط بین اعضای خانواده، رفتار، هنجار، نوع رابطه افراد خانواده با یکدیگر، مشارکت و اعتماد، صداقت و راستگویی، وفای به عهد و نظایر اینها نیز دارای اهمیت است؟ اگر وفای به عهد نباشد، ما در کوچک ترین مسئله زندگی دچار مشکل می شویم. سرمایه اجتماعی چه در جامعه و چه در یک جمع کوچک بسیار اهمیت دارد. دقیق تر و گسترده تر از آنچه در دنیای امروز به عنوان سرمایه اجتماعی سخن گفته می شود، در دین مبین اسلام تحت عنوان اخلاق اجتماعی بر آن تکیه شده است. درواقع تمام آنچه به عنوان سرمایه های مادی، انسانی، ملی و اجتماعی مطرح است، در اسلام به صورت کامل تر و جامع تر و دقیق تر وجود دارد.
در یک جامعه بزرگ و در سطح کشور، انواع سرمایه مادی وجود دارد، همان مواردی که شما در یک چشم انداز 20 ساله، یک برنامه پنج ساله و یا بودجه یکساله، راجع به نحوه استفاده از آنها بحث می کنید و بر مبنای آن برای نفت و معادن و کشاورزی و صدها سرمایه مادی دیگر برنامه ریزی می کنید. در کنار آن، سرمایه انسانی است. اگر همه مواد اولیه در کشور باشد، ولی سرمایه انسانی نباشد، چگونه نفت از عمق زمین استخراج می شود و به اسکله و بندرگاه می رسد، چطور وارد کشتی می شود و مورد معامله قرار می گیرد؟ انواع تخصص ها و مهارت ها، برنامه ریزی ها، دانش ها، مدیریت ها، همه اینها سرمایه انسانی است. در کنار اینها نیاز به سرمایه ملی داریم، مانند سرمایه استقلال. اگر کشور ما تحت سلطه بیگانه باشد، چطور می توانیم برنامه ریزی کنیم؟ در مقام عمل، تملکی بر اموال خودمان نداریم. اگر کشور ما اشغال باشد و حاکمیت ملی وجود نداشته باشد، چگونه می توان از امکانات کشور به نفع مردم استفاده کرد؟ اینها همه سرمایه های ملی است که باید به سرمایه مادی و انسانی اضافه شود، از همه اینها مهم تر، سرمایه اجتماعی است.

سرمایه اجتماعی
در جامعه ای که اعضای جامعه نسبت به یکدیگر اعتماد نداشته باشند، به صداقت تعهد و انصاف یکدیگر اعتمادی نداشته باشند، چگونه می توان زندگی کرد؟ اگر در جامعه ای سرمایه اجتماعی از بین برود، آنجا نه سعادت و رفاه است و نه حتی توسعه. وقتی در اداره ای استخدام می شویم، یعنی تعهد می دهیم که به عهد خود وفا کنیم. تعهد این است که در برابر حقوق دولت، هشت ساعت کار کنیم. اگر به این تعهد عمل نکنیم، چگونه کار مردم انجام می شود؟ نسبت به بعضی از افراد شاهدیم که در مقام تعهد، هشت ساعت کار است، ولی در مقام عمل یک ساعت کار!
ما به عنوان مسلمان متعهدیم به شخصیت افراد احترام بگذاریم و برای انجام وظیفه بر سر کسی منت نگذاریم. اگر خدای ناکرده همه جا منت گذاری بود، از یک نانوایی گرفته، تا آن مالکی که بخواهد ملک خود را اجاره دهد تا آنکه در اداره می خواهد به وظیفه خود عمل کند، این ضعف سرمایه اجتماعی است. اگر در جامعه ای مردم به هم اعتماد نداشته باشند، صداقت و درستی و درستکاری نباشد، نسبت به هم تعاون و همکاری نداشته باشند، اطلاعات درست در جامعه به همدیگر ندهند، یعنی سرمایه اجتماعی وجود ندارد. به دست آوردن سرمایه اجتماعی از دیگر سرمایه ها سخت تر و مشکل تر است.
وضع ما امروز از نظر سرمایه فیزیکی و مادی به طور نسبی خوب است. ما یک کشور ثروتمندیم و دارای منابع و معادن فعال و ارزشمند هستیم. از لحاظ سرمایه انسانی هم به طور نسبی وضع ما بد نیست. بی سواد کم داریم، تعداد افراد بامهارت و متخصص ما زیاد است. از لحاظ سرمایه ملی هم وضع ما خوب است. استقلال، تمامیت ارضی، آزادی، حاکمیت ملی و نظایر آن وجود دارد. همچنین فرهنگ غنی، زبان نیرومند، قهرمانان بزرگ ملی و تاریخ پرافتخار داریم. اما وقتی به سرمایه اجتماعی می رسیم، یعنی اخلاق و رفتار، اعتماد و صداقت، مشارکت و تعاون، در این موارد مشکل داریم.
فرمود: «قضوا الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر»پیامبر نسبت به مجاهدین و دلاوران جنگجوی بازگشته از میدان جهاد فرمود اینها از جهاد کوچک برگشته اند و جهادی بس بزرگ تر پیش رو دارند. همه کارهایی که کردیم، از انقلاب و جنگ هشت ساله و امروز مبارزه با امریکا و استکبار، همه اینها به تعبیر پیامبر(ص) جهاد کوچک و اصغر است. چیزی که باقی مانده، جهاد بزرگ و اکبر است و آن جهاد با نفس است و عمل به دستورات اخلاقی اسلام است. جهاد بزرگ این است که یک جامعه براساس صداقت، تعهد و مسئولیت با هم رفتار کنند و می دانید که در مقام عمل چقدر کار سختی است.

آموزش و پرورش و سرمایه اجتماعی
برای اینکه سرمایه اجتماعی به دست آید، نیاز به برنامه ریزی وسیعی در سطح کشور است. تعلیم و آموزش و از آن مهم تر نیاز به تربیت و پرورش نوجوانان، جوانان و عامه مردم است. در سال های گذشته در آموزش و پرورش افرادی به نام مربی امور تربیتی بودند که متأسفانه آن مسیری که می بایست طی می کردند، نکردند و بعدها آن بخش منحل شد و اخیراً باز عده ای به دنبال احیا آن بخش هستند. اگر می توانستیم برای تربیت دانش آموزان قدمی جدی برداریم، کمک بزرگی به سرمایه اجتماعی بود.
یکی از مراکز بزرگی که سرمایه گذاری بزرگی باید در آنجا انجام شود، آموزش و پرورش است. دانش آموزان باید ضمن یاد گرفتن علم و دانش، با ارزش های لازم آشنا شوند و با آن هنجارهای درست عادت کنند. باید در کنار علم، فرهنگ هم به آنها منتقل شود. متأسفانه نحوه رفتار و عمل افرادی که مسئول امور تربیتی و مربی امور پرورشی بودند، به گونه ای بود که به تصور دانش آموزان مدرسه، گزارش اخلاقی و سیاسی راجع به افراد تهیه می کردند و به اصطلاح برای آنها پرونده سازی می کردند.
امروز در دنیای غرب سرمایه گذاری عظیمی در مورد پرورش دانش آموزان و حتی کودکان انجام می شود. چرا؟ برای اینکه سرمایه اجتماعی تقویت شود. برای اینکه دانشجویی که در سایه سرمایه انسانی پزشک شد، متخصص شد، با مرکز سی تی اسکن دوست خودش توافق نکند که هر مریضی برای سی تی اسکن می فرستد 20 درصد کمیسیون بگیرد و آن وقت بدون اینکه مریض نیازی به سی تی اسکن یا ام.آر.آی داشته باشد؛ او را به آن مراکز می فرستد. این فاجعه، بدان معناست که سرمایه اجتماعی وجود ندارد. سرمایه انسانی هست، چون این آقا پزشک و متخصص است. آن متخصص سی.تی.اسکن هم دارای تخصص است، اما متأسفانه سرمایه اجتماعی وجود ندارد. این فردی که پشت میز اداره است، متخصص است و به دلیل تخصص استخدام شده است،‌پس سرمایه انسانی وجود دارد، اما چون سرمایه اجتماعی وجود ندارد، به مراجعه کننده بی اعتنایی می کند و به وظیفه خود عمل نمی کند. در موقع استخدام تعهد کرده که هشت ساعت کار کند، ولی پنج ساعت، سه ساعت و یا حتی کمتر کار می کند. تنها بحث فساد اداری و مشکلات دولت نیست، بلکه حتی در روابط خودمان در جامعه نیز مشکلات فراوانی داریم. بحث حق الناس در معنای وسیع کلمه است.

حقوق اجتماعی
به کلماتی از نهج البلاغه اشاره می کنم، تا دریابیم علی(ع) راجع به ظلم به انسان ها چه می گوید. ای کاش آنهایی که برای نجاست و طهارت وسواس دارند، یکبار هم نسبت به اموال و آبروی مردم وسواس پیدا می کردند. آن موردی که در اسلام اصلاً وسواس وجود ندارد، همین مسئله پاکی و نجسی است. آسان ترین حکم، طهارت است. یک جمله اسلام گفته «کل شیء طاهر حتی تعلم انه غذر» یعنی هر چیزی که به نجاست آن یقین ندارید، پاک است. اما موردی که اسلام بسیار سخت گیری کرده، آبرو و عِرْض و جان و اموال مردم است. ما چرا در حق الناس وسواس نداریم! حق الله خیلی آسان است. ما در شب احیاء‌ برای قرآن سر گرفتن مقیدیم- که البته کار خوبی است- اما در عین حال، یک عمل مستحب است. ای کاش به همین اندازه، برای آبرو و حیثیت مردم تقیّد پیدا می کردیم. در ماه رمضان مقیدیم که سی جزء قرآن بخوانیم- که بسیار ارزشمند است- اما این کار مستحب است، ای کاش به همان اندازه، برای حقوق مردم هم ارزش قائل می شدیم.
«والله لأن أبیت علی حسک السّعدان مُسّهدا، و أجّر فی الاغلال مصفّداً، أحب إلیّ من أن ألقی الله و رسوله یوم القیامه ظالما لبعض العباد، و غاصباً لشی من الحُطام»(3)در این بیان که بلاشک هیچ اغراق و مبالغه ای وجود ندارد، امام می فرماید: اگر علی را شب تا به صبح روی خار سَعدان می کشیدند(سعدان خارهای سه شعبه است که در بیابان های حجاز زیاد است) و تمام بدن من را مجروح می کردند یا دست و پای علی را غل و زنجیرمی بستند و شب تا صبح او را روی زمین می کشیدند، خیلی برای علی آسان تر بود، از اینکه روز قیامت خدا و پیامبر خدا را ملاقات کند، در حالی که به بنده ای ظلم و ستم روا داشته باشد و یا مالی از اموال دیگران را ولو بسیار ناچیز(حُطام، آن کاه های بی ارزش است) غصب کرده باشم. شب تا صبح علی را روی خارها بکشند، این محبوب تر است برای او تا اینکه خدا را ملاقات کند، در حالی که به بنده ای ظلم کرده باشد.
بیان معروف امیرالمؤمنین که فرمود اگر همه دنیا و اقالیم سبعه و همه آنچه زیر این افلاک است، به من بدهید تا پوست جویی را از دهان مورچه ای بگیرم، این کار را نمی کنم.‌ «والله لو اعطیت الاقالیم السبعه بما تحت افلاکها علی ان اعصی الله فی نمله اسلبها جلب شعیره ما فعلت»(4). اینها شعر نیست. اینها بیان امیرالمؤمنین است. همه دنیا را به امیرالمؤمنین بدهید، نه به یک انسان، که حتی به یک مورچه ظلم کند، این کار را نمی کند.
همین امیرالمؤمنین است که می فرماید: «الفرائض الفرائض، أدوها إلی الله تؤدکم إلی الجنه»(5)واجبات! واجبات! آنچه به عنوان مسئولیت، خداوند برای شما مقرر کرده است، انجام دهید تا خداوند بهشت را نصیب شما کند. خداوند چیزهایی را بر شما حرام کرده و چیزهایی را حلال کرده، اما می دانید آنچه حرمتش از همه بالاتر است، کدام است؟ «و فضّل حرمه المسلم علی الحرم کلها»، بالاترین احترام، حرمت و احترام به یک مسلمان است. پیامبر اسلام فرمود: «حرمه المسلم فوق کل حرمه» از همه حرمت ها بالاتر حرمت یک مسلمان است. «دمه و عرضه و ماله»خونش، آبرویش و اموالش. هیچ حرامی بدتر از این حرام نیست. تجاوز به جان، مال و آبروی مردم. هیچ چیز پیش خداوند محترم تر از آبرو و خون و مال مردم نیست. این بیان رسول خداست.
علی(ع)در ادامه می فرماید: «فالمسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده» مسلمان آن کسی است که همه از دست و زبانش در سلامت باشند. اگر همه مردم از نیش زبان، تهمت، دروغ، اغراء به جهل، اغفال، استهزاء و اهانت در امان بودند؛ اگر همه مردم از دست و زبانت در سلامت بودند و سالم، آنگاه اسم خود را مسلمان بگذار! «و لا یحل أذی المسلم الا بما یجب» فرمود آزار و اذیت یک مسلمان بر شما روا نیست و حرام است؛ مگر در موارد استثنایی که در آیین مقدس اسلام آمده است.
بعد، امام فرمود: «اتقوا الله فی عباده و بلاده» مردم تقوا پیشه کنید، هم نسبت به بندگان خدا و هم نسبت به بلاد خدا. ما در برابر سرزمین، شهرها و محیط مسکونی خودمان هم مسئولیت داریم. درواقع، اینجا امیرالمؤمنین(ع) می گوید اگر ماشین تو دود می کند و هوا را آلوده می کند، تو مسئولی! برای پاکیزگی هوای جامعه ات هم مسئولی! اگر زباله در خیابان ریختی، مسئولی! فرمود: «اتقوا الله فی عباده و بلاده» در برابر بندگان خدا و محیط مسکونی تان تقوا پیشه کنید و فرمود «فإنکم مسئولون حتی عن البقاع و البهائم» شما مسئولید حتی نسبت به زمین،‌ حتی نسبت به حیوانات. نه تنها در برابر انسان ها، که در برابر حیوانات هم مسئولید. در برابر زمین و فضا هم مسئولید. «اطیعوا الله و لا تعصوه» عبادت خدا کنید و هرگز معصیت خدا را انجام ندهید.

انواع ظلم
برای آنکه روشن شود ظلم به مردم و تجاوز به حقوق مردم تا چه حد مهم است، در یک بیان دیگر فرمود: «ألا و إن الظلم ثلاثه»(6)، سه نوع ظلم داریم. «فظلم لا یغفر»، ظلمی که آمرزشی در آن نیست و خدا از آن نمی گذرد. « وظلم لا یترک»، ظلم و تجاوزی که خدا آن را رها نمی کند و باید پاسخگو باشی و مسئولی! « و ظلم مغفور» و ظلمی که جای غفران و عفو وجود دارد، که اگر توبه کنی به راحتی قبول می شود. «فأما الظلم الذی لا یغفر» آن ظلمی که بخشش در آن نیست «فالشرک بالله»، شرک به خداوند است که قرآن می گوید «ان الله لا یغفر أن یشرک به»(7)اگر نسبت به خداوند شرک ورزیدید، خدا از شما نمی گذرد. چقدر هم کار سختی است که در کارها برای خداوند شریک قائل نشویم.
هر انتخابات یک آزمایش بزرگ الهی برای همه ماست. چقدر حقوق مردم تضییع می شود! چقدر تهمت، چقدر سخنان ناروا، چقدر بهتان، چقدر افترا! واقعاً، ارزش آن را دارد؟! آن همه گناه و معصیت برای اینکه، این فرد، یا آن فرد، کرسی مجلس را تسخیر کند! در کنار آن همه زیبایی هایی که انتخابات دارد که موجب حیات و نشاط سیاسی جامعه و موجب آبرو و عظمت نظام است، اگر با اخلاق اسلامی توأم نباشد، دنیایی از معصیت و گناه را به همراه خواهد داشت. در انتخابات و در همه کارها شرک نورزیم، برای رضای حق تلاش کنیم و اعتماد و تکیه ما هم صرفاً ‌به خداوند باشد. حزب، گروه، پست، مقام و قدرت را در کنار خداوند قرار ندهیم و شرک نورزیم. قرآن در سوره یوسف می فرماید «و ما یؤمن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون»(8)، اکثر آنهایی که ادعای ایمان می کنند، مشرک هستند. خیلی سخت است اخلاص! موحد واقعی بودن، فقط برای خدا کار کردن، فقط خدا را دیدن، فقط در برابر خدا خم شدن، فقط برای خدا عبادت کردن. پس ظلمی که خداوند از آن نمی گذرد، شرک است.
ظلمی که خداوند می آمرزد که آن ظلم به خود است. نماز، روزه، حج و… همه وظایفی که بین انسان و خداوند است، که اگر انجام ندهد، به خود ظلم کرده است. اینجا راه بازگشت و غفران وجود دارد و خداوند توّاب و سریع الرضاست.
«اما الظلم الذی لا یترک» اما آن ظلمی که خداوند رها نمی کند و باید جواب دهید «فظلم العباد بعضهم بعضا»، آن ستم انسان ها به همدیگر است. تجاوز به حقوق دیگران است. «القصاص هناک شدید» اگر به مردم ظلم کردی، مجازات سختی پیش رویت می باشد. نه اینکه فکر کنی مجازات آن تازیانه است! خیلی بالاتر از اینهاست. بعد فرمود: «ایها الناس طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس» خوش به حال آن کسی که توجه به عیب خود باعث می شود دنبال عیب جویی از مردم نباشد. به جای اینکه عیب مردم را پیدا کند، دنبال پیدا کردن عیب ها و نقص های خود می باشد. خوش به حال آن کس که در خانه خودش است؛ این طرف و آن طرف سرک نمی کشد تا نواقص مردم را کشف کند. «و أکل قوته» روزی خودش را می خورد و به اموال مردم تجاوز نمی کند، «و اشتغل بطاعه ربه» و به طاعت و عبادت خداوند مشغول است.«و بکی علی خطیئته» برای گناه خودش گریان است،‌ «فکان فی نفسه فی شغل و الناس منه فی راحه» خوش به حال آن کسی که به فکر خود و به دنبال رفع عیوب خودش است و مردم از او راحت هستند. آزارش به دیگران نمی رسد. با چه بیان رسایی امیرالمؤمنین به ما می گوید نسبت به حقوق و آبرو و حیثیت مردم هوشیار باشیم.
امیرالمؤمنین(ع)یک معیار هم در اختیار ما گذاشته است، همان معیاری که به امام حسن سفارش و وصیت فرمود: «یا بنیّ اجعل نفسک میزاناً فیما بینک و بین غیرک»(9)فرمود خودت، خواست خودت، رضایت خودت را معیار و میزان بین خودت و دیگران قرار بده. وجدانت میزان تو باشد. «فاحببت لغیرک ما تحب لنفسک»چه چیزی دوست داری که دیگران نسبت به تو انجام دهند، همان را نسبت به دیگران انجام بده. آن طور که علاقه داری دیگران با تو رفتار کنند، همان طور با دیگران رفتار کن. « و اکره له ما تکره لها» آنچه دوست نداری برای خودت، برای دیگران هم دوست نداشته باش. « لا تظلم کما لا تحب أن تظلم» به دیگران ستم نکن، ‌همان طور که دوست نداری دیگران به تو ستم کنند. «أحسن کما تحبّ أن یحسن ألیک» نسبت به دیگران نیکوکار باش، همان گونه که علاقه داری دیگران نسبت به تو نیکوکار باشند. کاری کن که مردم را خشنود کنی، ‌همان طور که علاقه داری دیگران تو را خشنود کنند. « لا تقل ما لا تعلم و إن قل ما تعلم»چیزی که نمی دانی و اطمینان نداری مگو، شایعه پراکنی نکن، «لا تقل ما لا تحب ان یقال لک» آن چیزی که دوست نداری دیگران نسبت به تو بگویند، تو هم نسبت به آنها مگو.
«اجعل نفسک میزانا بینک و بین غیرک». پس ما باید وجدان خود را به تعبیر علی(ع)ترازو و میزان قرار دهیم. آنچه دوست نداریم دیگران نسبت به ما انجام دهند، ما هم انجام ندهیم. همان طوری که علاقه داریم مردم با ما برخورد کنند، ما هم نسبت به آنها همان طور برخورد کنیم.
بنابراین امیرالمؤمنین(ع) به عنوان بزرگ ترین امام و پیشوای ما با زبان و عمل خود راه را به ما نشان داده است. اگر عشق ما به علی(ع)یک عشق واقعی باشد، بدانید این عشق به ما سرمایه اجتماعی می دهد. تنها علم کافی نیست. علم عقل را سیراب می کند. این عشق است که احساس و عاطفه را هم سیراب می کند،‌لذا پیامبر فرمود:« هل الدین الا الحبّ» دین چیست؟ دین عشق و محبت است. دین چیزی نیست، جز عشق به خداوند و اولیای او« و الذین آمنوا اشد حباً لله»(10)اگر حب و عشق آمد، همه چیز در کنارش خواهد آمد.

پی نوشت ها :

1. سخنرانی در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، در حضور هزاران نفر از مردم مسلمان تهران، مدرسه عالی شهید مطهری، 12 مهر 1386.
2. اسدالغابه، ج2، ص331؛ بحارالانوار، ج22، ص 331.
3.نهج البلاغه، خطبه 224.
4.همان.
5.نهج البلاغه، خطبه 167.
6.نهج البلاغه، خطبه 176.
7.قرآن مجید، سوره نسا، آیه 48.
8.قرآن مجید، سوره یوسف، آیه 106.
9.نهج البلاغه، نامه 31.
10.قرآن مجید، سوره بقره، آیه 165.
منبع :روحانی، حسن (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد اول: مبانی نظری) تهران: کمیل، چاپ سوم.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید