نویسنده : خلیل آقاخانی
به مناسبت پانزده رجب سالروز وفات زینب کبری(س)
آیات قرآن، تجلی حقیقتی یگانه
بی گمان برخی از رخدادها در تاریخ هستی و جهان، یگانه و غیرقابل تکرار هستند. اگر به آیات قرآنی توجه کنیم به آسانی می توان دریافت که آیات قرآنی نه تنها هر یک به تنهایی آیات شگفت و یگانه ای هستند بلکه حتی در آیاتی که به نظر تکراری می رسد به حکم «لاتکرار فی التجلی»تکراری در آنها راه ندارد و در حقیقت هر یک تجلی دیگری از یک حقیقت یگانه هستند، چنان که انوار دم به دم ماه و خورشید همانند جریان الکتریسته و لحظه های زمان با وجود همانندی و پیوستگی اش تجلیات تازه و نوینی می باشند که خداوند در برخی از آیات از آن به «لبس»تعبیر می کند که دم به دم تازه می شود و بر همین اساس است که اگر دمی خداوند از امساک و نگه داشت کهکشان ها باز ماند آنان فرو می ریزند.
آیات قرآنی هر یک به تنهایی برترین و شگفت ترین آیات مکتوب در میان آموزه های وحیانی است که در طول تاریخ بر بشریت نازل شده است. هر چندکه برخی از بزرگان چون غزالی خواسته است تا جوامع الکلم آن را بازشناسد و آیاتی که به نظر وی جواهرالکلام الهی است را از آیات دیگر تفکیک نماید ولی باید گفت که همه آن ها در نگرش کلی بر اوج آیات مکتوبی هستند که از سوی خداوند رحمان رحیم نازل شده است.
آیات مکتوب خداوند گاه در مقام انشا و ایجاد و وعده و وعید است و گاه در مقام گزارش از رخدادها. گزارش های خداوند که همواره تحلیلی و تبیینی همراه با توصیه و سفارش به راه کمالی است خود از میان هزاران رخداد و گزارش انتخاب شده است و خداوند از میان همه زندگی ها و رخدادها و وقایع هستی تنها به برخی و آن نیز اوج ها اشاره می کند. در این میان گزارش هایی نیز چون جواهر می درخشند و لحظاتی چنان در اوج نشسته اند که خداوند با آن همه عظمت و جلال و جبروتش دل به آن ها بسته و چشم به آن ها دوخته و به عنوان اوج های شگفتی ساز و زیبا گاه بارها و بارها در آیاتی چند به گزارش آن از زاویه دیدها و منظرهای مختلف می پردازد.
حماسه عرفان ناب
در میان رخدادهای شگفت رخداد طف است که در روز دهم سال شصتم هجری در سرزمین سوزان نینوا در ناحیه کربلا اتفاق افتاد. این رخداد از آن جهت که از نوعی دربرگیرندگی شگفت برخوردار است از زاویه دیدها و منظرهای مختلف تحلیل و بررسی و گزارش شده است. برخی از زاویه حماسی و برخی سیاسی و برخی نظامی و برخی دیگر عرفانی و از بعد زیباشناختی به این رخداد نگریسته و به گزارش بخشی از آن ها پرداخته اند.
در این میان به نظر می رسد که حماسه و عرفان یا عرفان حماسی و یا حماسه عرفان از جهات مهمی است که به شکل های مختلف بدان پرداخته شده و جلوه های زیبایی از این حادثه برای دیگران گزارش و نقل و تحلیل شده است.
شاید علت مهمی که محققان و اندیشوران را به این سو کشانده است خاستگاه روایی است که این حوزه داشته و نخستین تحلیلی که پس از عاشورا از واقعه طف از سوی معصوم(ع) و یا خاندان عصمت و طهارت ارائه شده گزارش از عرفان حماسی و یا حماسه عرفان ناب است.
در برابر تحلیل هائی که همان روزهای آغازین پس از رخداد از سوی دوست و دشمن بیان می شد، از سوی خاندان عصمت و طهارت(ع) و حضرت زینب کبری و یا حتی زینب صغری(ام کلثوم) این تحلیل مطرح می شود که عاشورا حماسه عرفان و اوج آن است.
به سخنی دیگر اگر کسی بخواهد اوج دلدادگی و عاشقی و محبت محبوب را بنویسد و یا به تصویر کشد، کربلا و عاشورا اوج تصویرسازی عاشقی و دلدادگی به محبوب است.
از این رو گزارشگران راستین این رخداد در تحلیل خویش آن را به حماسه عرفان نسبت می دهند و به دور از همه تحلیل های نظامی و سیاسی و مانند آن به مسئله دلدادگی حماسه سازان اشاره می کنند. به عنوان نمونه حضرت زینب(س) در نخستین واکنش منفی که از سوی تحلیل گران دشمن ارایه می شود به مقابله برمی خیزد و با اشاره به عرفان حسینی(ع) بیان می کند که آن چه در عاشورا و طف اتفاق افتاد چیزی جز اوج زیبایی ها نبوده است. اگر برای دشمن اوج رذالت ها و سر زدن کینه های باقیمانده از واپسین لحظات آغاز آفرینش و خلافت الهی آدم(ع) بوده که این گونه نسبت به انسان کامل و اوج انسانیت رخ داده برای حسینیان و عاشوراییان، اوج عشق و محبت و زیبایی بوده است. آنان در رخداد به ظاهر تلخ کربلا زیبایی ها دیده اند و اگر برای عشق و محبت به خدا تجسم و تمثل دنیوی امکان پذیر بوده در حادثه کربلا آن تجسم و تمثل امکان وقوع یافته است.
تجلی عشق در واقعه عاشورا
به سخن دیگر در رخداد عاشورا بود که عشق معنای درست یافته و محبت میان محبوب و محب خود را نشان داده است. از این رو عاشورا را میدان عشق بازی دانسته و عاشورائیان را عشق بازان رندی خوانده اند که اوج زیبایی های عشق و عاشقی را به تصویر که نه به تجسم کشیده اند و خود نه در آن بازی و یا بازیگری بلکه حضور واقعی داشته اند.
اگر برای مراتب علم سه مرتبه علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین گفته اند برای مراتب عشق و معرفت عاشقان نیز سه مرتبه از این دست گفته اند. عاشورائیان در کربلا نخست در کنار شمع جمال الهی گرد آمدند و آن گاه دیوانه وار خود را هر از گاهی به آتش شمع وجود جمال زدند و لذت شهود چشیده و زخم های خونین برداشتند تا آن که در نهایت خود را در شعله فروزان عشق الهی سوزاندند و پروانه وار در آتش آن محو شدند و چون از ایشان نام و نشانی نماند و هر آن چه ماند وجه الله بود دیگر فنا به ایشان راه نیافت و این گونه شد که آنان «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام»را به تأویل بردند و به آن صورت تجسمی و تمثلی در عالم ماده بخشیدند.
عاشورائیان چنان در «جنب الله»ماندند که در رستاخیز جز وجه الله و جنب الله برای ایشان نماند و دیگر مانند دیگران انگشت حسرت نگزیدند که چرا کوتاهی و تقصیر کردند: آن تقول نفس یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله و ان کنت لمن الساخرین.
بر این اساس نخستین گزارشگر و تحلیل گر واقعی و راستین این حلقه رندان عشق درباره ایشان می فرماید: ما رایت منها الا جمیلا(بحارالانوار، ج45، ص116) ما از خدا جز زیبایی ندیدیم.
اگر خداوند به حکم عشق خود دوست می دارد تا مردان مرد خویش را بیازماید تا سربلندی ایشان را ببیند چرا عاشقان و رندان میکده عشق، خود را به آتش آزمون نزنند و پروانه وار به آتش آزمون عشق یار نسوزند؟
در روایاتی که درباره سر بریده و بر دار رفته امام حسین(ع) وارد شده همگی به آیاتی چند اشاره می کنند که سر بریده بر دار عشق تلاوت می کرد. در این دسته از روایات به آیاتی که درباره اصحاب کهف از سوی خداوند و عشق آنان به معبود گزارش شده بود اشاره می شود می گویند آن حضرت بر سر دار چند آیه را تلاوت می کرد که یکی از آن ها این آیه بود: ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا(کهف آیه 9)؛ آیا پنداشتی که واقعه اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟ آن گاه امام افزود: شگفت تر از اصحاب کهف واقعه شهادت و بردن من بر سر نی است. (فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) ص 588)
داستان و واقعه اصحاب کهف داستان جوانان و یا جوانمردانی عاشق بود با این تفاوت که آن واقعه که مورد توجه و گلچین خداوند قرار گرفت و خداوند سوره ای را به نام ایشان اختصاص داد تنها از عاشقی به این درجه رسیده بودند که برای دفاع از دین و حقانیت و عشق به خدا از شهر به کوه فرار کنند و در آن جا در کنف حمایت خداوندی سیصد سال بخوابند. اما عاشوراییان به گونه ای دیگر بودند آنان نه تنها عشق خویش را آشکار کردند بلکه بر سر عشق خویش پروانه وار دور محبوب در بدترین شرایط و در بدترین وضعیت گشتند تا محو جمال او شدند. از این رو آنان جز عشق و جمال در کربلا ندیدند؛ زیرا توانستند در اوج با محبوب خویش عشق بازی کنند و در اوج کمال جمالی او را بنگرند و از زمین به حکم «وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره»جمال الهی را بنگرند و با او نرد عشق ببازند.
جمال و جمیل در آیات قرآن
پرسش این نوشتار این است که چرا حماسه سازان عاشورایی و عارفان حماسه ساز و عاشقان نرد عشق میان آن همه واژگان عشقی واژه جمیل را برمی گزینند و اوج عشق ورزی خویش را بدان تعبیر می کنند؟
در علم کلام، کمال خداوندی را به دو اسم جمال و جلال بیان می کنند و می گویند که اسمای جلالی که وجه جبروتی و قهاریت خداوند را بیان می کند بخشی از اسمای الهی و اسمای جمالی که بیان گر وجه رحمانیت و رحیمیت اوست بخشی دیگر را تشکیل می دهد. بنابراین اسمای کمالی خداوند شامل هر دو دسته اسمای جلالی و جمالی است که مظهر اسم جمال خداوند رحمانیت و رحیمیت اوست که به شکل بهشت در همه مراتب آن بروز و ظهور می کند و مظهر اسم جلالی خداوند اسمایی چون قهار و جبار است که به شکل دوزخ در همه مراتب از اسفل السافلین تا دیگر مراتب بروز می یابد. از این رو بهشت مظهر اسم جمال و دوزخ مظهر اسم جلال الهی است.
در آیات قرآنی واژه جمال جز در آیه 6 سوره نحل آن هم درباره اسب ها و چارپایان به کار نرفته است و در این آیه خداوند از این که موجوداتی زیبا برای بهره برداری آدم آفریده آنان را یادآور می شود تا شکر این نعمت را به جا آورند. اما در هفت آیه از واژه جمیل برای توصیف ویژگی خاصی سخن به میان آورده است. این واژه که خود صفت است برای توصیف امری چون صبر(یوسف آیه 18 و 83 و نیز معارج آیه 5)، سراح(احزاب آیه 28 و 49)، فصح(حجر آیه 85) و هجر(مزمل آیه 10) به کار رفته است. در همه این کاربردها شخص می کوشد بیان کند که راه صبر جمیل را درپیش می گیرد و یا دستور می یابد که راه صبر جمیل را درپیش گیرد و یا این که در رفتارهای خویش با دیگران راه نرم و نیک و آسان وخوب را برگزیند.
به سخن دیگر رفتار زشت و یا ناپسند دیگران موجب می شود تا انسان واکنشی منفی نشان دهد ولی می بایست در این واکنش های خویش خود را مدیریت و مهار کند و از چارچوب رفتارهای پسندیده و نیک خارج نشود. گاه نسبت به فرزندانی است که توطئه می کنند و دزد محبت هستند و می کوشند تا با نیرنگ زدن و ایجاد دردسر و حتی قتل، محبت دیگری را به چنگ آورند و یا درباره دشمنانی است که محیط آزاد رااز وی سلب می کنند و دشمن آزادی اویند و یا این که در خانه، آرامش را از او می ربایند و با رفتارهای زشت خویش عرصه را بر آدمی تنگ می کنند.
مفهوم صبر جمیل
با این که رفتارهای طرف مقابل همواره بد و زننده است و حتی به طور طبیعی آدمی متأثر از عوامل هیجانی ممکن است واکنش های بیرون از چارچوب عقل و عقلا و شرع انجام دهد ولی به سبب ایمان و عشق به خدا همه این ها را تحمل کرده و نه تنها واکنش های تند از خود بروز نمی دهد بلکه با رفتارها و واکنش های غیرقابل انتظار، دیگری را وادار به عجز و ناتوانی می کند. در برابر بدی ها نیکی می و رزد و در برابر خشم و کین محبت نشان می دهد.
خداوند در سه آیه سخن از صبر جمیل می کند که بیانگر آن است که گونه ای خاص از صبر مراد است. اگر شکیبایی و صبر در همه احوال خوب و پسندیده است و مردم انسان های صابر را دوست دارند وصبر را به عنوان منش و خلق و خوی پسندیده می ستایند و از صابران بسیار یاد می کنند ولی در این میان صبری جمیل است که افزون بر مدیریت و مهار خشم ودوری از واکنش های عصبی و عاطفی تندو سریع و حتی مقابله به مثل که امری طبیعی و عقلانی شمرده می شود به واکنش های محبت آمیز روی آورده و از در نصیحت وارد شود.
چنین رفتاری از سوی حضرت یعقوب(ع) نسبت به رفتارهای تعجب آور پسران صورت گرفت و با آن که آنان پسرش را فروخته و یا به چاه انداخته و حتی تصمیم به قتل او گرفته بودند و خبر مرگش را می رسانند با این همه رفتار پدر به دور از خشم است و به نصیحت و پند ایشان می پردازد.
چنین حرکتی از سوی پیامبر(ص) نسبت به مشرکان وحتی زنانی که در خانه آرامش را از او سلب کرده بودند تا جایی که خداوند به وی پیشنهاد می دهد که آنان را طلاق دهد رخ می دهد و آن حضرت با آنان از در نیکی وارد می شود و خیانت و اذیت و آزارهای ایشان را به نیکی پاسخ می دهد.
بنابراین اوج صبر و شکیبایی را می بایست در واکنش های آدمی جست که در اوج رذالت ها و سختی ها و فشارها و اهانت ها و آزار و اذیت ها خود را کنترل و مهار کرده و به جای آن که از روی خشم و به شکل مقابله به مثل عمل کند، شکیبایی ورزیده و حتی نسبت به رفتارهای زشت و ناپسند و بد، رفتاری خوب و نیک درپیش گیرد و به نصیحت و پند آنان بپردازد.
در روز عاشورا و اوج مقابله بدی ها و زشتی ها و رذالت ها امام حسین(ع) و یارانش از روی کرامت و شرافت رفتاری نیک با دشمنان خویش در پیش می گیرند و این گونه است که صبر جمیل را به نمایش می گذارند.
از سوی دیگر آنان چون با خداوند نرد عشق باختند از هر آن چه از سوی محبوب به آنان می رسد خوشحال می شوند؛ زیرا هر امری را که در راستای وجه الله و رضایت دوست باشد و حتی اگر شری ظاهری باشد می پذیرند و با جان و دل به استقبال آن می روند. این گونه است که مرگ به این سختی و سر بریدن از قفا را «احلی من العسل»و شیرین تر از شهد می دانند.
صبر جمیل حسین (ع)
آنان دریافته اند که در این میدان عشق جز سر بریده نمی خواهند و اگر نام و نشانی از عاشق باشد آن عشق را حقیقی نمی شمارند از این رو مرگ عاشق را حیات وی می شمارند و می دانند که خداوند تنها عشق کسانی را می پذیرد که از جان مایه گذارند.
اگر حضرت ابراهیم(ع) با آن همه آزمون های بس خطرناک و دشوار چون عشق در آتش و عشق در قربانگاه اسماعیل به مقام امامت رسید و اگر حضرت یعقوب(ع) با رنج فراق محبوب فرزند خویش به مقامی رسید که: انی لاجد ریح یوسف(سوره یوسف آیه96) و بوی حضرت یوسف را از مصر استشمام می کند درحالی که پیش از این در چاه کنعان او را نمی دید، اکنون حسین(ع) دریافته بود که برای رسیدن به مقام رضای الهی جز صبر جمیل راهی نیست. این گونه است که برای دست یابی به مقام: و من المؤمنین رجال صدقوا علی ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا و نیز «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه »(فجر آیه28) می بایست در کربلای عشق از جان مایه گذارد و نه تنها فرزند بلکه فرزندان به قربانگاه برد. اگر پیش از این ابراهیمی(ع) برای دست یابی به مقام امامت تا مقام قربانگاه رفت و یا در آتش نمرود در گلستان نشست اکنون این فرزند پاک پیامبران(ع) می بایست در آزمون خطیری دیگر نه تنها به آزمونگاه رود بلکه بر سر نیزه ها و در میدانگاه اسبان تن به چارپایان سپارد. از این روست که زینب(س) از همه آن چه می بیند گزارش به جمال و جمیل می کند و سخن از زیبایی ها به میان می آورد.
نگرش زیبا شناختی زینب (س)
بی گمان ازنظر حضرت زینب(س) این نخستین تحلیل گر رخداد کربلا، جز زیبایی در عاشورا امری رخ نداده است. از این رو به صراحت از زیبایی های کربلایی سخن می گوید و هم چون عاشقان جز وجه زیبای محبوب نمی بیند. آن حضرت می کوشد تا به مردم زمانه خویش این مطلب را بفهماند که در بازی عشق جز زیبایی نمی توان یافت و اگر در دیده زینب نشینی به غیر از خوبی الله نبینی.
زاویه دیدی که حضرت زینب از واقعه کربلا ارائه می دهد تحلیل و نگرش زیباشناختی براساس عشق و دلدادگی عاشق و محبوب است. از این رو آن حضرت بارها در مقابل دیدگان خبیث و متضاد دشمنان می ایستد و می گوید که ایشان جز از خدا در نینوا و عاشورا امری ندیدند و هر آن چه رذالت ها و پستی ها و قتل ها و کشتن ها بود از دست نامبارک کوفیان و یزیدیان بوده است. خداوند در آزمونی هابیلان و قابیلان را رو به روی هم نهاد و جوانمردی را در برابر دشمنان دین که ولایت ابلیس را پذیرفته بودند قرار داد تا اوج نیکی ها و زیبایی های عاشقانه را به عاشقان دلباخته خود و اوج بدی ها و رذالت ها را به ابلیسیان نشان دهد.
زینب(س) در اوج دردها و رنج ها که همراه با شهادت برادران و فرزندان و عزیزان بود چون در اوج نشسته است و از منظری چون منظر معصومان(ع) به هستی و رخدادهای آن می نگرد نگرشی زیباشناسانه به مسأله دارد و در نخستین تحلیل خویش از این منظر به کربلا و رخدادهای عاشورایی آن می نگرد. این گونه است که نه تنها اوج لطافت و عواطف زنانه خویش را نشان می دهد بلکه اوج نگرش هستی شناختی خود به رخدادها را بیان می دارد؛ زیرا از منظر وی منشأ همه رخدادها خداوند است و هیچ رطب و یابسی بی اذن او رخ نمی دهد و او خاستگاه همه رخدادهاست. بنابراین از آن جایی که هر آن چه از سوی خدا باشد خیر و نیک است و براساس حکمت و علم و قدرت الهی و ربوبیت اوست، او این گونه رخدادها را نیز در این چارچوب تحلیل می کند و همه را در مسیر کمالی و زیبایی تحلیل می کند. بنابراین دور از انتظار نیست که تحلیل نخست آن حضرت از واقعه عاشورا تحلیلی زیباشناختی و براساس الگوهای جمالی خداوند و حکمت حکیمانه او باشد.
این گونه است که حضرت زینب در اوج دردها و رنج ها و مصیبت ها اوج زیبایی هائی را می نگرد و به حکم «وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره؛ با چهره ای شادان در پیشگاه خداوند می ایستد و ناظر جمال الهی می شود. »
منبع : روزنامه کیهان